31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010

1) رحلت حكيم، اديب و فقيه فرزانه "آقا نجفي قوچاني" (1323 ش): سيد محمد حسن بن سيد محمد، معروف به آقانجفي قوچاني در حدود سال 1256 ش (1295 ق) در روستاي خسرويه از توابع قوچان در استان خراسان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رساند و در بيست سالگي راهي اصفهان شد. آقانجفي قوچاني پس از اقامت چهار ساله در اصفهان و استفاده از محضر استادان آن ديار از قبيل آخوند كاشاني، ميرزاجهانگير خان قشقايي، شيخ عبدالكريم گزي و
يکشنبه، 22 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010

1) رحلت حكيم، اديب و فقيه فرزانه "آقا نجفي قوچاني" (1323 ش): سيد محمد حسن بن سيد محمد، معروف به آقانجفي قوچاني در حدود سال 1256 ش (1295 ق) در روستاي خسرويه از توابع قوچان در استان خراسان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رساند و در بيست سالگي راهي اصفهان شد. آقانجفي قوچاني پس از اقامت چهار ساله در اصفهان و استفاده از محضر استادان آن ديار از قبيل آخوند كاشاني، ميرزاجهانگير خان قشقايي، شيخ عبدالكريم گزي و سيد محمد باقر درچه‏اي، به نجف رفت و نزد آخوند خراساني و شيخ الشريعه اصفهاني شاگردي كرد. وي در سي سالگي به درجه اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف اشرف، به زادگاه خود بازگشت. آقانجفي، از آن پس متجاوز از بيست و پنج سال از عمر خود را در مقام فقاهت و حاكميت شرع در قوچان گذراند و به اداره حوزه علوم ديني شهر پرداخت. از اين شخصيت دانشمند، آثار برجسته‏اي به جاي مانده كه سياحت غرب در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح پس از مرگ؛ سياحت شرق كه مهم‏ترين اثر او و در شرح حال خود او از كودكي تا مقام اجتهاد است، اثبات رجعت و نيز شرح و ترجمه رساله تُفّاحيه ارسطو از آن جمله است. اين عالم رباني سرانجام در 31 فروردين 1323 ش (26 ربيع‏الثاني 1363ق) در 67 سالگي درگذشت و در حسينيه خود به خاك سپرده شد. آرامگاه او اكنون زيارتگاه مردم است.
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010 2) رحلت معلم قرآن ، استاد "محمدتقي شريعتي" (1366 ش): استاد محمدتقي شريعتي در سال 1286 ش در روستاي مزينان سبزوار به دنيا آمد. دروس مقدماتي را نزد پدر و عمويش فرا گرفت و در 1307 جهت ادامه تحصيل راهي مشهد شد. در مشهد از محضر استاداني همچون شيخ هاشم قزويني، اديب نيشابوري بزرگ، اديب نيشابوري ثاني، شيخ كاظم دامغاني و ميرزا احمد مدرس بهره گرفت. فعاليت اجتماعي وي از 1311 ش با ورود به وزارت فرهنگ و مسؤوليت در مدرسه ابن‏يمين و تدريس در آنجا آغاز شد. از 1320 ش به بعد، همزمان با اشغال ايران توسط متفقين و گسترش فعاليت حزب توده، به تنهايي در خراسان به مبارزه با انحرافات فكري و اسلام‏زدايي برخاست. وي با تشكيل كانون نشر حقايق اسلامي در مشهد و برگزاري جلسات هفتگي و سخنراني و تفسير، اذهان جوانان را روشن مي‏كرد. استاد محمدتقي شريعتي از سال 1323 ش حضوري فعال در عرصه سياست داشت و به خاطر مبارزات ضداستبدادي خود، 2 بار به زندان افتاد ولي هرگز از راهي كه يافته بود عقب ننشست. ايشان بعدها در مسجد هدايت تهران به جاي آيت‏اللَّه طالقاني تفسير قرآن مي‏گفت. با تأسيس حسينيه ارشاد و بنا به دعوت استاد مطهري به مدت چهار سال در آنجا به تدريس و سخنراني مشغول بود. از اين شخصيت برجسته، آثار گرانقدري چون تفسير نوين، كتاب خلافت و ولايت، امامت در نهج البلاغه و علي(ع) شاهد رسالت، بر جاي مانده است. سرانجام اين استاد فرزانه در 31 فروردين 1366 ش برابر با 21 شعبان 1407 ق در هشتاد سالگي دار فاني را وداع گفت و به سوي معبود شتافت.
3) آغاز مذاكرات جمهوري اسلامي ايران و عراق در ژنو با دبير كل سازمان ملل (1368 ش): پس از بي‏نتيجه ماندن مذاكرات سه جانبه در بهمن 1367 در نيويورك و بيانيه دبير كل، وزراي خارجه ايران و عراق براي مذاكرات سه جانبه در ژنو دعوت شدند و اين مذاكرات با عنوان دور پنجم مذاكرات در 31 فروردين 1368، شروع شد. بحث پيرامون تبادل اسرا و خروج نيروهاي نظامي عراق از خاك ايران از مباحث اصلي اين دور مذاكرات بود. در اين دور مذاكرات، دو طرف بر اجراي مفاد قطعنامه تأكيد داشتند ولي به تصميمي قاطع و صريح دست نيافتند. لذا قرار بر اين شد كه مذاكرات بعدي در ماه‏هاي آينده صورت گيرد.
4) رحلت فقيه فرزانه آيت‏اللَّه "سيد تقي حسيني نصيري" (1373ش): آيت‏اللَّه حاج سيدتقي حسيني نصيري متكازيني در سال 1289ش (1328ق) در يكي از روستاهاي توابع بهشهر در استان مازندان به دنيا آمد. وي پس از طي دوره مقدمات، راهي حوزه علميه كوهستان شد و زير نظر فقيه و عارف نامي، آيت‏اللَّه شيخ محمد كوهستاني به رشد علمي و اخلاقي نائل آمد. او سپس سطوح عاليه را در حوزه علميه مشهد پشت سر گذاشت و براي تكميل دروس فقه و اصول، عازم نجف اشرف شد. آيت‏اللَّه حسيني نصيري در نجف در حلقه درس ميرزا حسن يزدي و ميرزا هاشم آملي شركت كرد و پس از اقامت هشت ساله و اخذ اجازه اجتهاد، به ميهن بازگشت. وي در ابتدا بنا به درخواست استادش، آيت‏اللَّه كوهستاني، سالياني در حوزه علميه كوهستان به كار تدريس و تربيت طلاب علوم ديني اشتغال ورزيد و از آن پس به مدت چهل سال، با شوقي وصف‏ناپذير، به اين كار مشغول بود. آيت‏اللَّه نصيري در تواضع، اخلاص، متانت، گشاده‏رويي، احترام به مردم، كارسازي و گره‏گشايي، ساده‏زيستي، قناعت و تعهد در اداي وظايف زبانزد خاص و عام بود. ايشان خدمت به انقلاب را واجب عيني فرض مي‏كرد و به همين دليل به رغم كهولت سن، دعوت شوراي عالي قضايي را اجابت كرد و سال‏ها با خدمت در منصب قضا، بدون پيرايه به كار دعاوي رسيدگي مي‏كرد. اين فقيه بزرگوار سرانجام در سي‏ويكم فروردين 1373ش برابر با هشتم ذي‏قعده 1414ق در 84 سالگي دعوت حق را لبيك گفت و به ديدار معبود شتافت.
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010 5) ولادت با سعادت عقيله‏ي بني هاشم حضرت زينب(سلام الله عليها) دختر امام علي(علیه السلام) (5 ق): زينب در لغت به معناي درخت نيكو منظر آمده و گاهي به معناي زينت پدر مي‏باشد. حضرت علي(ع) دو يا سه دختر به نام زينب داشته و دختر بزرگ آن حضرت، زينب كبري است و اوست كه در واقعه‏ي عاشوراي سال 61 هجري به همراه امام حسين(علیه السلام) بوده است. حضرت زينب(سلام الله عليها) از زنان فاضله، عالمه و شجاع تاريخ است و فضايل آن بانو و جلالت شأنش بسيار والاست. آن حضرت، همسر پسرعمويش عبداللَّه بن جعفر بن ابي‏طالب بود و پنج فرزند داشت. حضرت زينب به هنگام عزيمت امام حسين(علیه السلام) به عراق، برادر را همراهي كرد و در واقعه‏ي كربلا دو پسرِ آن بانو به نام‏هاي محمد و عَون به شهادت رسيدند. ايشان از سوي حضرت امام حسين(علیه السلام) سرپرستي اهل‏بيتِ آن حضرت و حفظ و نگهداريِ مقام ولايت كبري، امام سجاد(علیه السلام) را در هنگام بيماري برعهده داشت. شيرزن كربلا با روحيه‏اي قوي و شهامت زايد الوصف خود توانست آن امانت بزرگ را در آن شرايط سخت و سنگين اسارت به درستي و شايستگي به منزل رساند. خطبه‏هاي مردانه و رسواكننده‏ي حضرت زينب(سلام الله عليها) در مجلسِ ستم عُبيداللَّه بن زياد در كوفه و يزيد بن معاويه در شام كه كاخ ظلم و جورِ فرعون زمان را به لرزه در آورد، شهره‏ي تاريخ است.
6) تولد عالم بزرگوار آيت‏اللَّه "سيد محمد تقي موسوي اصفهاني" (1301 ق)
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010 7) روز پرستار و بهورز: به پاس زحمات شبانه روزي پرستاران و بهورزاني كه در مراكز بهداري، وظيفه‏ي نگهداري، مراقبت و درمان بيماران را برعهده دارند و با تأسي به بانوي بزرگوار اسلام، حضرت زينب كبري(سلام الله عليها) كه از بيمار كربلا، حضرت امام سجاد(علیه السلام) و كودكان، مراقبت مي‏كرد، پنجم جمادي الاول برابر با زاد روز آن اسوه‏ي صبر و شكيبايى به عنوان روز پرستار و بهورز در نظام جمهوري اسلامي ايران نامگذاري شده است. اين روز، ضمن يادآوري رشادت‏هاي دختر بزرگوار اميرالمؤمنين(علیه السلام) در صحنه‏هاي خطر و رويارويي با سختي‏هاي زمان، زمينه‏اي براي سپاسگزاري و ارج نهادن به مقام پرستاران و تقدير از بهورزانِ اين مرز و بوم است كه خاطره‏ي شيرزن كربلا را فراموش نخواهند كرد.
8) 20آوريل سال920ميلادي: جزيره ايسلند با تشكيل مجلس عمومي بنام آلتينگ استقلال خود را اعلام كرد. ايسلند ازقرن 13ميلادي تحت حاكميت شاه نروژ و سپس دانمارك بود. درزمان جنگ جهاني دوم پس ازتصرّف دانمارك بدست نيروهاي آلماني، قواي بريتانيا نيزايسلند رااشغال كرد. اما بعد ازجنگ ايسلندي درهمه پرسي به استقلال كشورخود رأي دادند و به اتحاد با دانمارك نيزپايان بخشيدند.
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010 9) تولد "سيمون بوليوار" مبارز انقلابي و استقلال‏طلب معروف امريكاي جنوبي (1783م): سيمون بوليوار سياست مدار و انقلابي معروف امريكاي لاتين در بيستم آوريل 1783م در شهركاراكاس در ونزوئلا به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات دانشگاهي در رشته حقوق، درصدد برآمد تا كشور خود و مناطق امريكاي لاتين را از يوغ استعمار اسپانيا رهايى بخشد. از اين‏رو از سال 1813م، مبارزات استقلال‏طلبانه خود را آغاز نمود و بسياري از سرزمين‏هاي اين ناحيه را از استعمار اسپانيا آزاد كرد. پس از آن، بوليوار در انقلاب كاراكاس شركت فعال داشت و با كمك ارتشي از هوادارانش، كلمبيا را به تصرف درآورد. پس از آن، بوليوار از طرف كنگره‏اي كه به منظور تشكيل كلمبياي بزرگ برپا شده بود، به رياست جمهوري برگزيده شد و با آزادسازي كلمبيا، ونزوئلا و پاناما، اين هدف را تحقق بخشيد. در سال 1822م مبارزات آزادي‏بخش بوليوار به اكوادور نيز گسترش يافت و اين كشور پس از آزادي به كلمبياي بزرگ پيوست. يك سال قبل از آن نيز بوليوار با فرماندهي نيروهاي آزادي بخش پرو، اين كشور را از يوغ استعمار اسپانيا آزاد كرده بود. در سال 1826 انقلابيون بوليوي نيز به رهبري بوليوار پس از هفده سال مبارزه توانستند سرزمين خود را آزاد كنند و به پاس خدمات سيمون بوليوار، اين كشور را بوليوي ناميدند. بوليوار رؤياي وحدت امريكاي جنوبي را در يك قالب تشكيل فدراسيون دنبال مي‏كرد، اما به علت خودمحوري‏ها و فرقه گرايى‏ها، نتوانست به اين خواسته خود جامه عمل بپوشاند. وي در اواخر عمر پس از آنكه مدتي نيز به ديكتاتوري روي آورد، از قدرت كناره گرفت. سيمون بوليوار تمام ثروت سرشار و ارثيه هنگفت پدر را در راه پيشرفت انقلاب و آزادي سرزمين‏هاي امريكاي لاتين گذاشت تا اينكه در هفدهم دسامبر سال 1830م در 47 سالگي درگذشت. در حال حاضر، سيمون بوليوار در كشورهاي امريكاي جنوبي و به ويژه در ونزوئلا به عنوان قهرمان ملي، محبوب همگان است.
10) تهاجم وهابيون حجاز به شهر مقدس كربلا (1802م): با قدرت يافتن وهابيون در حجاز، مناقشات و زد و خوردهايى بين آنان و ديگر مسلمانان به ويژه شيعيان روي مي‏داد كه يكي از اين موارد، تجاوز وهابيون به شهرهاي مقدس نجف و كربلا در بيستم آوريل سال 1802م است. با توجه به اين كه دو شهر نجف و كربلا از شهرهاي مورد احترام و از زيارتگاه‏هاي مهم شيعه است، اين امر باعث شد كه حملات وهابيت بيشتر و شديدتر در مورد اين دو نقطه متمركز شود. انگيزه اصلي اين تجاوزكاران از كشتار و قتل و غارت شيعيان، اعتقادات تند مذهبي آنان بود كه با تعصب شديدي آميخته است. وهابيان به تهمت مشرك بودن مردم كربلا به اين شهر حمله كرده و پس از تخريب گنبد و بارگاه و ضريح مقدس امام حسين(علیه السلام) خزانه حرم را غارت نمودند. در جريان اين تهاجم وحشيانه، بيش از دو هزار نفر از شيعيان كربلا به شهادت رسيدند. هم‏چنين، وهابيان با غارت اموال و تخريب قسمت‏هايى از شهر، آن را به ويرانه‏اي تبديل كردند. اين واقعه خشم مسلمانان را برانگيخت و نفرت از اعمال وهابيت را در دل آنان بيشتر كرد. وهابيان پس از روي كار آمدن دولت سعودي نيز به اعمال ضد شيعي خود ادامه داده و در حركتي ضدديني، بارگاه ملكوتي ائمه بقيع و خاندان پيامبر را تخريب كردند.
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010 11) تبعيد "ناپلئون بُناپارت" به "جزيره اِلب" پس از شكست از متحدان اروپايي (1815م): پس از شكست سنگين ناپلئون بُناپارت از روسيه و نيز شكست از كشورهاي ديگر اروپايى، ناپلئون در ششم آوريل 1814م از امپراتوري فرانسه استعفا داد و در 20 آوريل آن سال به جزيره اِلب در درياي مديترانه تبعيد شد. ناپلئون حدود ده ماه به حالت تبعيد، محترمانه در اين جزيره زندگي كرد و در اين مدت، با موافقت فاتحين، اداره امور جزيره نيز به وي سپرده شد. در اين ميان سران دول متفق با به قدرت رساندن لويى هجدهم، حكومتي دست‏نشانده در فرانسه ايجاد كردند. در زمان لويى هجدهم، به ظاهر، فرانسه، سياست سازش با انقلابيون فرانسه را در پيش گرفت و فرمان سلطنت مشروطه را صادر كرد، ولي در اصل، اين مقدمه‏اي براي حكومت استبدادي بود. از اين رو مردم در گوشه و كنار شورش‏هايى برپا نموده و زمزمه‏هايى براي بازگشت ناپلئون صورت گرفت. ناپلئون نيز با آگاهي از اين وضعيت، تصميم گرفت يك بار ديگر بخت خود را بيازمايد. از اين رو در 28 فوريه 1815م باچند تن از نزديكان خود از جزيره اِلب گريخت و روز اول مارس در سواحل فرانسه پياده شد. طرفداران ناپلئون قبلاً مقدمات حركت او از اين نقطه تا پاريس را فراهم كرده بودند و با استقبال پرشوري كه در بين راه از او به عمل آمد، لويى هجدهم و اعضاي دولت او پيش از ورود ناپلئون به پاريس، از پايتخت گريختند و ناپلئون، پيروزمندانه وارد پاريس شد. اما حكومت دوم ناپلئون بيش از صد روز به طول نيانجاميد و به زودي اتحاد جديدي بر ضد او شكل گرفت. در نهايت با شكست ناپلئون از دول ديگر اروپايي در جنگ واترلو، حيات سياسي وي نيز به پايان رسيد و اين بار به جزيره دور دست سَنَتْ هِلن در جنوب اقيانوس اطلس تبعيد شد و در همان جا در سال 1821م درگذشت.
31 فروردین 1389 / 5 جمادی الاولی 1431 / 20 آوریل 2010 12) تولد "آدولف هيتلر" صدراعظم و ديكتاتور سفّاك آلمان (1889م) (ر.ك: اول مه)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.