نوآوري علمي و هدف از طرح آنها در قرآن (1)
نويسنده:دکتر صمد عبداللهي عابد *
چکيده
برخي ديگر از آيات نيز به امور شگفت آوري اشاره دارند که عرب صدراسلام به جهت دوري از مراکز علم وتمدن نمي توانستند از آنها اطلاع داشته باشند؛ همانند آغاز جهان وچگونگي پيدايش آن ، حرکت زمين ، پيدايش حيات از آب ، منع شرابخواري و بيان زيان هاي آن وتشبيه کوه ها به ميخ و زره محکم و...
در آيات ديگري نيز انسان دعوت به تفکر درخلقت آسمان ها وزمين و ... شده تا ازاين طريق به اثبات مبداء و معاد بپردازد.
اما در خصوص هدف از بيان برخي آيات علمي بعضي برآنند که قرآن کتاب علمي است ودربردارنده همه علوم است ودرمقابل برخي معتقدند که قرآن کتاب هدايت است واگر برخي مطالب علمي درآن طرح شده است ، به عنوان هدف اصلي قرآن نبوده است ؛ چرا که هدف اصلي برآن جهت بخشيدن به زندگي انسان و آموختن راه سعادت وهدايت است وذکر مطالب علمي ، هدف فرعي قرآن کريم مي باشد.
دربرخي آيات ذکر معجزات وشگفتي هاي علمي براي ايجاد يقين وتفکر وتعقل معرفي شده است ؛ همانگونه که ذکر مثل ها براي پند گرفتن است.
کليد واژه :
قرآن وعلم ، معجزه علمي ، هدايت در قرآن
مقدمه
قرآن کريم در آيات زيادي انسان را متوجه کيهان شناسي ،زمين شناسي ،زيست شناسي روان شناسي وآفرينش انسان نموده است .اين توجه قرآن به علم در کنار آموزه هاي پيامبرصلي الله عليه واله واهل بيت عليه السلام که مسلمانان را به دانش افزايي تشويق مي کردند، (کليني ،1365 ش،ج 1 ص 30، ري شهري ، ميزان الحکمه ،1416 ق ج 3 ص 2061ماده علم)زمينه هايي درميان مسلمانان به وجود آورد که سبب جهش جامعه اسلامي درمدت نسبتا"کوتاهي شد وازجامعه جاهلي که کمتر از بيست نفر باسواد داشت(بهجت پور1376 ش ،ص 145 فتوح البلدان ج 3 ،ص 581 جامعه متمدني ساخت که درابعاد مختلف علوم همچون پزشکي و کيهان شناسي ،رياضيات،فلسفه و...گوي سبقت را از ديگر ملت ها ربودند (جرجي زيدان،1333 ص ،ج،3،ص151به بعد، ولاتي،1382ش،ج1و3رضايي،درآمدي بر تفسير علمي قران 1375 ش،ص 133 به بعد)واژه علم معاني اصطلاحي متعددي دارد(فارابي ،بي تا،صص 120-111، مصباح ،1368ش،ج1،ص61 ،سياسي ،بي تا،صص253-213سازمان سمت،1371ش ،مباني اقتصاداسلامي،ص9رضايي اصفهاني،درآمدي برتفسيرعلمي قرآن1375ش ،ص151)که دربحث ما منظور،علوم تجربي است ،يعني مجموعه قضاياي حقيقي که از راه تجربه حسي قابل اثبات است.
واژه «علم»درقرآن گاهي به معني خاص يعني الهيات مطرح شده است، بدين گونه که قرآن هدف آفرينش جهان را آگاهي انسان به علم وقدرت الهي معرفي مي کند،(طلاق 12) يعني آگاهي از صفات خدا ، علم اعلي و هدف خلقت شمرده شده است. دربرخي آيات نيز از علم لدني به معني دانشي که خدا به انسان مي آموزد ،سخن به ميان آمده است. (کهف ،65) درآيات زيادي نيز علم به معناي عام مطرح شده که از آن جمله آيه 9 زمر است که مي فرمايد:«قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون.»آيا کساني که مي دانند وکساني که نمي دانند،يکسانند؟
به نظر مي رسد که مقصود ازعلم دراين آيه مطلق وشامل همه اقسام علم مفيد مي گردد(طباطبايي،الميزان،1383ش،ج17ص 243 مکارم ،نمونه 1373 ش ،ج 19 ،ص393) در آيه 11مجادله «يرفع الله الذين ءامنوا منکم والذين اوتوا العلم درجات»؛ نيز علم وايمان را دومعيار جداگانه براي برتري افراد شمرده است که از اين جداسازي آشکار مي شود که خود علم موجب فضيلت است( بهجت پور، 1384 ش ،ص 149) ضمن اينکه اين علم مقيد به الهيات نشده ومفاد آيه شامل همه دانشمندان مي شود .علامه طباطبايي برآن است که اين آيه مومنان را به دو قسم عالم وغيرعالم تقسيم مي کند؛ به گونه اي که علماي باايمان دو درجه دارند ومومنان يک درجه ؛(طباطبايي الميزان ،1383ش ،ج 19 ،ص 188) ولي برخي معتقدند که گرچه در مورد خاصي نازل شده مفهوم عامي دارد ونشان مي دهد که آنچه مقام آدمي را نزد خدا بالا مي برد دوچيز است: ايمان وعلم (مکارم ؛نمونه، 1373 ش ،ج 23 ص 438)
درآيه 28 سوره فاطر «انما يخشي الله من عباده العلمو» نيز از دانشوراني ياد شده که نشانه هاي خدا را مي شناسند وعظمت و مقام او را درمي يابند و بدين جهت از نافرماني او هراسناکند . جالب اينکه در بخش پيشين اين آيه وآيه قبل از آن از نشانه هاي خدا در طبيعت همچون نزول باران، رويش ميوه هاي رنگارنگ ،جاده کوهستاني وانسان ها وجنبندگان و دام ها سخن رفته وسپس از دانشمندان ياد مي شود اين مطلب نشان مي دهد که مقصود ازعلم علوم طبيعي نيز هست ، يعني دانشمنداني که از طبيعت شناسي به خداشناسي مي رسند( بهجت پور ،1384 ش ،ص 150)
علامه طباطبايي پس از اشاره به آياتي که علم را مي ستايند دعوت قرآن به علوم مختلف را وسيله اي براي رسيدن به حق دانسته است وگرنه علمي که انسان را سرگرم خود ساخته واز شناخت حق باز دارد، درقاموس قرآن مساوي با جهل است( طباطبايي ،قرآن در اسلام ،1379 ش ،ص 94)
قرآن در صدر اسلام به بيان مطالب علمي شگفت انگيزي مبادرت نموده که درآن زمان جز از طريق وحي آگاهي به آنها ممکن نبوده است وبرخي مطالب علمي را گرچه يونانيان آن عصر اطلاعاتي درباره آنها داشته اند ، لکن براي مردم جزيره العرف که از هر دانش به دور بودند بسيار عجيب بوده است . بخشي ازآن مطالب با گذشت زمان وپيشرفت علوم ، واضح گرديده است ؛ درحالي که قرآن آنها را هزار وچهارصد سال پيش به صراحت ويا اشاره ويا اجمال ذکر نموده است(خوئي 1401 ق،ص 70)
تفســـير علمي قرآن از قرن سوم و چهارم هجري قمري درآثار مکتوب ابن سينا ديده مي شود( رضائي اصفهاني، درآمدي برتفسير علمي قرآن ،1375 ش ، ص 293 ؛ رسائل ابن سينا، صص 129-128)وبا فراز وفرودهايي تا قرن حاضر ادامه يافته است؛ اما مبحث اعجاز علمي قرآن که از بطن تفسير علمي بيرون آمده ، در قران اخير مورد توجه دانشمندان مسلمان وغيرمسلمان قرارگرفته که در ميان خاورشناسان ،موريس بوکاي از کساني است که بار رويکردي مثبت به اشارات علمي نگريسته ودربرخي موارد به صراحت اذعان داشته که قرآن ، مطالب علمي را بيان کرده که تا قرن ها بعد براي انسان،ناشناخت بوده است.
حال پس از بيان مقدمه به آمارآيات علمي قرآن ومخاطبين اين آيات وهدف ازطرح آنها در قرآن ونمونه هايي از آنها پرداخته مي شود.
تعداد آيات عملي قرآن
غزالي از کساني است که معتقد است اوايل وصول همه علوم در قرآن وجود دارد وبه آيات متعددي دراين باره استناد کرده است. وي تعداد علوم قرآن را تا 77200 علم ذکر کرده، معتقد است که اين عدد چهار برابر مي شود؛ چون هر کلمه ظاهر وباطن و حد ومطلع دارد( غزالي ، احياء العلوم ، بي تا،ج 1 ،ص 289)
حافظ ابراهيم آيات علمي قرآن را به چهاردسته تقسيم کرده برا ي هردسته نيز فروع متعددي مي آورد: آيات علوم طبيعي، آيات فيزيولوژي ،آيات علوم اجتماعي وانساني وآيات تصوري وذهني، وي فيزيولوژي را به علوم تشريح، وظايف اعضا، امراض وبيماري ها حيوان شناسي ونبات تقسيم مي کند(حافظ ابراهيم، بي تا،ص 51 به بعد)
توضيح اينکه تقسيم بندي مذکور، مربوط به برداشت مفسر ازقرآن است وبه طور حتم ،قرآن برتمام علوم بشري با تمام جزئيات دلالت ندارد واين ادعا، بي اساس است .اشارات قرآن به برخي علوم و يافته هاي دانش روز، استطرادي و ضمني است که بايد با درايت وآگاهي در زمينه علوم مختلف، وارد بحث شد و اين امر به عقل و توانايي بشر واگذارشده است ولزومي ندارد که قرآن وارد جزئيات آن شود.
اشارات علمي قرآن به سه شکل است:
1- گاهي يک آيه تنها به يک موضوع علمي اشاره مي کند مثل آيه 46 سوره روم که تنها به بحث باد وآثار ومنافعش اشاره کرده، مي فرمايد:
«ومن ءايته أن يرسل الرياح مبشرت وليذيقکم من رحمته ولتجري الفلک بأمره ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکرون» ؛ واز نشانه هاي او اين است که بادهاي بشارت آور را مي فرستند تا بخشي از رحمتش را به شما بچشاند وتا کشتي به فرمانش روان گردد، وتا از فضل او (روزي) بجوييد واميد که سپاسگزاري کنيد.
2-گاهي چند موضوع دريک آيه مطرح شده که ازآن جمله است آيه «ان في خلق السموات والارض و اختلاف اليل والنهار والفلک التي تجري في البحر بما ينفع الناس وما انزل الله من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها وبث فيها من کل دابه وتصريف الريح والسحاب المسخر بين السماء والارض لايت لقوم يعقلون.»(بقره،164 ) که به خلقت آسمان وزمين ، نظم حاکم بر کشتي هايي که در دريا حرکت مي کنند ، دوران زمين که موجب پشت سرهم آمدن شب و روز مي شود ، نزول باران برمردم تبخير آب وشکل گيري ابرها ،نقش باده وابرها درآن اشاره شده است.
3- دربرخي موارد نيز موضوعي در چند آيه يا در اجزاي چند آيه مطرح مي شود که درک آن موضوع، نيازمند جمع آوري همه آيات درآن موضع است، مانند آياتي که به آفرينش انسان اشاره دارند.( رفيعي، 1386 ش،صص 34-33)
مخاطبان آيات علمي قرآن
خداوند درده ها آيه ، ضمن اشاره به آثار ونشانه هاي خود درجهان هستي، عالمان، متفکران وانديشمندان و اهل تذکر وبصيرت را به دقت نظر وتوجه در اين آثار فراخوانده که ازآن جمله است:
1.خطاب به انديشمندان
2.خطاب به صاحبان عقل
3.خطاب به مومنان
4.خطاب به اولوالالباب
5.خطاب به پرهيزکاران
6.خطاب به دانشمندان
7.خطاب به اهل تذکر
8.خطاب به صاحبان يقين
9.خطاب به صاحبان درک
10.خطاب به شنوايان و پذيرندگان
11.خطاب به صاحبان بصيرت
نگرش ها به آيات علمي قرآن
1.قرآن به عنوان منبع دانش علمي
سپس غزالي مي افزايد:
به طور خلاصه تمام علوم داخل در افعال وصفات خداست وشرح افعال و صفات او درقرآن آمده است و براي اين دانش ها نهايتي نيست ودرقرآن اشارتي به مجامع آنهاست (غزالي ،احياء علوم الدين ، بي تا ،ج 1 ،ص 289)
ودرکتاب ديگرش در فصلي تحت عنوان ريشه هاي علوم اولين وآخرين از قرآن نشأت مي گيرد، مي گويد:
اين علوم چه آنها که برشمرديم وچه آنها که مذکور نيفتاد، اصولش از قرآن به دست مي آيد، زيرا همگي آنها از دريايي از درياهاي معرفت الهي نشأت مي گيرد و درياي افعال ، کرانه ندارد واگر دريا براي نوشتن کلمات پروردگار مداد باشد، آن به پايان مي رسد قبل از آنکه کلمات پروردگار به انتها رسد. پس از جمله افعال خداوند بيماري وشفاست؛ چنانکه خداوند از قول ابراهيم عليه السلام مي فرمايد:و هنگامي که مريض مي شوم او مرا شفا ميدهد واين فعل واحد را کسي نشناسد مگر آنکه علم طب رابر وجه کمال بداند ؛ زيرا طب نيست مگر شناسايي کامل مرض وعلايم آن وعلاج واسباب زمان آن. همچنين از جمله افعال خداوند، تقدير حرکت خورشيد و ماه و منازل آنهاست چنانکه خداوند فرموده«الشمس والقمر يحسبان (الرحمن 5) والقمر قدرنه منازل (يس 39) و وجمع الشمس والقمر(قيامه 9) ويولج اليل في النهار (حديد6)» و ... وحقيقت حرکت خورشيد وماه و کسوف و خسوف ورفت وآمد شب و روز را نمي داند مگر کسي که هيأت ترکيب آسمان ها وزمين را بداند واين به نوبه خود دانشي است ومعناي يايها الانسان ما غرک بربک الکريم . الذي خلقک فسواک فعدلک .في اي صوره ماشاء رکبک(انفطار،8-6)» را کسي به کمال نداند مگر آنکه تشريح بدن انسان رابه صورت ظاهر و باطن وعدد وانواع وحکمت ومنافع آنرا بداند و در آياتي از قرآن اشاره شده و اين از جمله علوم پيشينيان و آيندگان است و درقرآن مجامع علوم اولين و آخرين يافت مي شود( غزالي،جواهرالقرآن و دُررَه ؛ 1403 ق، صص 28-26)
سيوطي نيز در پي آن است که نشان دهد قرآن حاوي جميع دانش هاست . وي با توسل به آياتي مثل«ما فرطنا في الکتب من شي ء (انعام 38) و نزلنا عليک الکتب تبينها لکل شي ء...) (نحل 89)»و رواياتي نظير فرمايش پيامبرصلي الله عليه مبني بر اينکه قرآن مومنين را از فتنه ها نجات خواهد داد؛ چرا که درآن اخبار قبل وبعد و حکم بين مردم است ، استدلال مي کند که قرآن علوم قديم وجديد را دربر دارد. سپس مي گويد:
کتاب خداوند عزيز همه چيز را دربردارد. هيچ بخش يا مسأله اساسي از علوم را نمي توان يافت که در قرآن به آن اشاره نشده باشد. درقرآن جهات شگفت انگيز مخلوقات ملکوت آسمان ها و زمين اشياء بالاترين بخش افق و اشياء زيرزمين ، ابتداء خلق و ... يافت مي شود. (سيوطي ،بي تا،صص 164-160)
اين نوع بينش درميان علماي متأخر هم يافت مي شود که از آن جمله عبدالرحمن کواکبي است که مي گويد:
علم در قرن جديد حقايقي را روشن کرده است که آنها را به کاشفين اروپايي وآمريکايي آن نسبت داده اند؛ اما آنهايي که درقرآ ن تدبر مي کنند در مي يابند که غالب اين حقايق به طور صريح يا ضمني در سيزده قرن قبل در قرآن آمده است وبا کشف آنها معجزه قرآن آشکار شد واينکه آن کلام پروردگاري است که غيراز او کسي به غيب آگاهي ندارد. (کواکبي ، 1393 ق ، ص 42)
از جمله مدافعين اين ديدگاه مصطفي صادق رافعي است که معتقد است که انسان اشاره به بسياري ا زحقايق علمي را درقرآن مي يابد و علم جديد ما را در تفسير بعضي از آيات قرآني وکشف حقايق آنها ياري مي کند.(رافعي ، بي تا، صص 128-127)
لازم به ذکر است که انگيزه علماي پيشين در اتخاذ اين ديدگاه اعتقاد عميق آنها به جامعيت قرآن بود، اما علماي متأخر بيشتر دنبال اثبات اعجاز قرآن هستند وکوشش آنها براين است که قرآن را با يافته هاي علوم جديد تطبيق دهند. برخي متأخرين مثل طنطاوي براين هستند که هيچ يافته علوم جديد نيست که لااقل تلويحاً درقرآن پيش بيني نشده باشد. ايشان دنبال استنتاج نتايج علوم طبيعي از قرآن است (ذهبي ،التفسير والمفسرون ، 1396 ق ،ج 2 ،ص 505)
امروزه نيز سمينارها ومقالات و کتبي در اين زمينه فراهم شده که در صدد تطبيق آيات علمي قرآن با علوم روز واثبات اعجاز علمي قرآن هستند. مثلاً عبدالرزاق نوفل مي نويسد:
وقتي به غيرعرب ثابت کنيم که قرآن شامل اصول علم جديد است و از هر پديده علمي صحبت کرده است ؛ اين نوع معجزه قرآن توجه آنها را به قرآن جلب مي کند... و روزي که ترجمه چيزهايي را که قرآن پيش بيني کرده و توسعه علوم مختلف تأييد کرده است به زبان هاي مختلف به انجام برسانيم، سرشت اعجاز آميز قرآن برغيرعرب روشن خواهد شد( نوفل، 1404 ق ،ص 26)
وموريس بوکاي در کتاب «عهدين، قرآن وعلم» مي گويد:
«نه تنها وحي قرآن حاوي تناقض هايي نيست که روايات اناجيل ،در نتيجه دخالت انسان، با آنها دست به گريبان است ؛ بلکه اگر کسي به عينيت و در پرتو علم به مطالعه قرآن بپردازد به هماهنگي کامل قرآن با معلومات علمي جديد که ويژه اين کتاب است برمي خورد ؛ نکات ومطالب علمي که نمي توان بيان کننده آنها را انساني متعلق به عهد پيامبرصلي الله عليه و آله وسلم دانست . در واقع معارف علمي جديدند که به فهم برخي آيات قرآني که تاکنون غيرقابل تفسير مانده اند ياري مي کنند.»
(بوکاي، بي تا، ترجمه حبيبي، 339)
بعضي مولفين دنبال اين بوده اند که هرايده مهم علم جديد را از قرآن بيرون بکشند ودراين راه از عرف زبان عربي تجاوز کرده اند ، مثلاًبعضي خواسته اند نظريه اتمي ماده را از قرآن استخراج کنند ودراين راه به آياتي نظير «وما يعزب عن ربک من مثقال ذرهٍ في الارض ولا في السماء ولااصغر من ذلک ولااکبر الا في کتب مبين» وهم وزن ذره اي نه در زمين ونه درآسمان از پروردگار تو پنهان نيست ونه کوچک تر ونه بزرگ تر از آن، چيزي نيست ؛ مگر اينکه در کتابي روشن ( درج شده) است (يونس61) متوسل شده اند .(مروت 1387 ق ، صص 165-161) و کلمه ذره را با اتم طبيق داده اند ، درحالي که معناي متداول آن مور کوچک يا ذره کوچک غبار است وهيچ دليل قانع کننده اي وجود ندارد که باور کنيم خداوند اصطلاحي غيرقابل فهم را براي معاصرين پيامبرصلي الله عليه واله به کار برده باشد( مغنيه 70-1968 م ،ج 4 ،ص 173)
کوشش براي تطبيق يک کتاب آسماني باعلم معاصر منحصر به مسلمانان نيست؛ يهوديان ومسيحيان نيز همين کار را در مورد تورات وانجيل کرده اند.(گلشني ،1384 ش 115)
قائلين به اين ديدگاه برآنند که بيان مطالب علمي وهدايت دوهدف اصيل قرآن است.اين کلام مطابق نظر کساني است که مي گفتند :درقرآن همه معارف ديني و علوم بشري وجود دارد (فيض کاشاني ،1402 ق ج 1 ص 57 طبرسي ج 4 ص 298)
اين ديدگاه مردود است وبحث درباره جهان طبيعت وانسان به طور استطرادي وحاشيه اي مطرح شده است وشايد هيچ آيه اي نباشد که مستقلا" به ذکر آفرينش جهان وکيفيت وجود آسمان ها وزمين پرداخته باشد. همواره اين بحث ها به منظور ديگري عنوان شده است. در موارد بسياري گفت وگو از آفرينش جهان وانواع آفريده ها براي آگاه نمودن انسان وافزايش معرفت او نسبت به عظمت وحکمت الهي در آفرينش است . پس قرآن کتاب انسان سازي است و نازل شده تا آنچه را که بشر درراه تکامل حقيقي که تقرب به خداي متعال است ، بدان نيازمنداست به او بياموزد و لذا آيات مربوط به جهان و کيهان هيچ گاه به بحث هاي تفصيلي در مورد موجودات نپرداخته است بلکه به همان اندازه اي که هدف قرآن درهدايت مردم تأمين ميشده ، بسنده کرده است . به همين جهت اين آيات داراي ابهام هايي است که کمتر مي توان يک نظر قطعي به قرآن نسبت داد. (مصباح ، معارف قرآن ،1367ش ،صص 228-225)
2.قرآن به عنوان يک کتاب هدايت
برخي متأخرين نيز درنقد ديدگاه اول چنين استدلال نموده اند که :
الف. قرآن براي آموزش علوم وتکنولوژي نازل نشده است ، بلکه کتا بهدايت است وبحث از علوم طبيعي نيز جهت ترغيب آدميان به کشف اسرار طبيعت است ومعناي آياتي نظير ما فرطنا في الکتب من شي ء... اين است که قرآن شامل همه چيزهايي است براي هدايت و سعادت ما لازم است .
ج. علم به مرحله نهايي خود نرسيد ه است ؛ بنابراين درست نيست که قرآن را با تئوري هاي زودگذر علم تطبيق دهيم. نظام بطلميوس ، براي مدتي طولاني حاکم بود وسپس کنار گذاشته شد. اين اشتباه است که فرض کنيم قرآن نظريه هاي معارض راتأييد مي کند. دانشمندان برجسته نظير ابن سينا، بيروني، ابي هيثم و خواجه نصيرالدين طوسي هرگز به دنبال فرمول هاي علمي درقرآن نگشتند؛ گرچه سخت به قرآن معتقد بودند واطلعات وسيعي درباره آن داشتند. تطبيق قرآن با نظريه هاي ناپديدار علمي، خطر تعرض بر حقايق قرآن را دربردارد وراه را براي تعابيرنامعقول باز مي کند.
د. اگر تبيين علوم طبيعي ونجومي از وظايف پيامبران بود آن ،پايان فعاليت حواس وعقل انساني مي بود وآزادي انسان رااز بين مي برد. پيامبران به مردم هشدار مي دهند که حواس وعقلشان را در مورد چيزهايي که منجر به ازدياد منافع آنها وبالا بردن معارف موثر در ارتقاءنفوسشان مي شود ، به کاربرند. بنابراين درهاي اين علوم عقل وتجربه است نه سنت وعلوم ديني(عماره، 1980 م ، ص 75 از محمد عبده)
علاوه بر آن بعضي از آيات قرآن صراحت دارند که ما بايد به کمک حواس و عقلمان ، به فهم پديده هاي طبيعي نايل شويم؛ آياتي مثل آيه 20 سوره عنکبوت که مي فرمايد:
قل سيروا في الارض فانظروا کيف بدأ الخلق ... بگو: درزمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز کرده است...
وآيات17تا 20 سوره غاشيه که مي فرمايد:
افلا ينظرون الي الابل کيف خلقت .والي السماء کيف رفعت. و الي الجبال کيف نصبت . و الي الارض کيف سطحت ؛ آيا به شتر نمي نگرند که چگونه آفريده شده ؟ وبه آسمان که چگونه برافراشته شده؟ وبه کوه ها که چگونه برپا داشته شده؟ و به زمين که چگونه گسترده شده است؟
علاوه بر دو ديدگاه مذکور دو ديدگاه ديگر نيز ا زجانب برخي محققان مطرح شده که عبارتند از:
3.زبان قرآن ، زبان سمبليک
انسان واقعا" از لجن بدبو و روح خدا ساخته نشده است بلکه اولي ، پستي ، رکود وتوقف مطلق را نشان مي دهد وديگري تکامل بي نهايت وبرتري لايتناهي را مي رساند . در داستان هابيل و قابيل دوره هابيلي اشاره به دوره اي است که همه منابع اقتصادي در اختيار همه انسان ها به تساوي بوده است و قابيل نماينده دوره اي است که زمين خدا را محصور مي کند ونام خودش را برآن منبع توليد مي گذارد وديگران را به استثمار وبردگي مي کشد.(مکارم شيرازي، تفسير به رأي ،1367 ش 75-73؛ شريعتي ، بي تا، جزوه هاي 15و16 ص 43 به بعد)
اين ديدگاه ريشه درنظريات تحليل زباني اروپا دارد ؛ زيرا يکي از نظريات آنان اين است که زبان دين ، واقعيت تاريخي يا علمي را نشان نمي دهد، از بزرگان اين مکتب ،برتراندراسل ومور است که شعارشان اين بود که از مفهوم يک گزاره سوال نکن , بلکه از کاربرد آن بپرس وبراي زبان ديني وعلمي نقش هاي جداگانه قائل بودند. (رضايي اصفهاني؛درآمدي برتفسير علمي قرآن کريم ،1375 ش ، ص 256 به بعد)
يکي از مفسران معاصر در نقد اين ديدگاه مي گويد:
رمزي بودن آيات درحالي که هيچ مانع عقلي ونقلي وجود ندارد که انسان دراصل از لجن متعفن آفريده شده باشد همان چيزي که به عقيده زيست شناسان آماده ترين ماده بي جان براي پيدايش حيات وزندگي است ونخستين جواه حيات درجهان طبق تحقيقات دانشمندان به احتمال قوي از آن پيدا شده است ونيز هيچ مانع عقلي ونقلي براي اينکه يک روح الهي ، در انسان قرار گرفته باشد، وجود ندارد وبا نبودن هيچ قرينه اي برخلاف مفهوم اصلي لغات وجمله هايي که در زمينه خلقت انسان به کاررفته ، آنها را به صورت رمزي وسمبليک تفسير کردن، چيزي جز تفسير به رأي نيست.
فتح اين باب ، سبب مي شود که يکي موسي را کنايه از روح انقلاب توده هاي زحمتکش وفرعون را اشاره به رژيم هاي جبار مي گيرد و ديگري عيسي را به معناي افکار زنده کننده اجتماعي ومريم را کنايه از روح پاکي وعفت مي داند و کم کم دامنه اين تفسير به رأي به احکام وقوانين اسلام کشيده مي شود يکي مي گويد: منظور از نماز توجه باطني به خداست، ديگري مي گويد روزه به معناي خويشتن داري از گناه است وبه اين ترتيب همه قوانين زير چرخ هاي تفسير به رأي درهم کوبيده مي شود. (مکارم شيرازي ، تفسير به رأي ،1367 ش ،ص 73 به بعد)
علاوه بر آن مثالهاي علمي قرآن گاهي به صورت گزاره هاي خبري (نه قصه ومثال) است ولذا قابل حمل بر مثال هاي سمبليک نيست، براي نمونه آيه و الشمس تجري لمستقرلها ( يس ،38) که به حرکت ؛ بلکه جريان خورشيد اشاره مي کند وامروزه از نمونه هاي اعجازآميز قرآن محسوب مي شود( رضائي اصفهاني، پژوهش ، در اعجاز علمي قرآن ،1380 ش ،ج1،ص 43)
4.طرح مسائل علمي درقرآن به عنوان هدف فرعي و مياني
همچنين پيشرفت علم، فهم بعضي از آيات قرآني را آسان ساخته است مثل اين آيه از شوره انبياء که به تحول منظومه شمسي ونقش آب درحيات اشاره داشته مي فرمايد:
اولم يرالذين کفروا ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقنهما وجعلنا من الماء کل شي حي... آيا کساني که کفر مي ورزيدند ندانستند که آسمان ها و زمين هردو به هم پيوسته بودند وما آن دو را ازهم جدا ساختيم وهرچيز زنده اي را از آب پديد آورديم؟
وآيه 49 سوره ذاريات که از عموميت زوجيت در مخلوقات سخن گفته مي فرمايد:
ومن کل شي ء خلقنا زوجين لعلکم تذکرون ؛ و از هرچيزي دو گونه (نروماده)آفريديم اميد که شما عبرت گيريد .
بديهي است که درک اينگونه مطالب درعصر ما بسيار ساده تر از عصر پيامبر(ص)است .پس پيام هاي مهمي درآيات علمي وجود دارد که دانشمندان مسلمان بايد به آن توجه کنند؛ نه اينکه تمام تلاششان را صرف اثبات اعجاز علمي قرآن ويا سازگاري آن باعلم روز کنند.البته ذکر مطالبي از قبيل عموميت زوجيت در مخلوقات يا شفابخش عسل براي مدرم که درآيه 69 سوره نحل آمده است؛ مي تواند الهام بخش علماي مسلمان در نظريه پردازي يا کوش تجربي باشد.
(گلشني ،1384 ش ،صص 119-117)
آيات علمي پيام هايي براي علماي مسلمان دربردارد که ازآن جمله است:
الف. دراين آيات مطالعه تمامي ابعاد طبيعت وکشف اسرار خلقت مورد تأکيد قرار گرفته است ، آياتي مثل قل انظروا ماذا في السموات والارض... بگو بنگريد که در آسمان ها وزمين چيست؟ ... (يونس،101) و قل سيروا في الارض فانظروا کيف بدأ الخلق ... بگو در زمين بگرديد وبنگريد چگونه آفرينش را آغاز کرده است؟ (عنکبوت ،20)
علامه طباطبايي در اين خصوص مي گويد:
قرآن درآيات بسياري... به تفکر درآيات آسمان وستارگان درخشان واختلاف عجيبي که در اوضاع آنها پديد مي آيد ونظام متقني که برآنها حکومت مي کند، دعوت مي کند ، به تفکر درآفرينش زمين ودرياها وکوه ها وبيابان ها وآنچه از عجايب در شکم زمين قرارگرفته واختلاف شب وروز وتبديلات فصول ترغيب مي نمايد؛ به تفکر درآفرينش شگفت آور نبات ونظامي که در زندگي آن جريان دارد ودرآفرينش گوناگون حيوان و آثار واحوالي که درمحيط وجود از خود بروز مي دهد، تشويق مي فرمايد، به تفکر درخلقت خود انسان واسرار و رموزي که درساختمان وجودش نهفته و بالاتر از آن در نفس وعوالم باطني آن وارتباطاتي که با ملکوت اعلا دارد و به سير در اقطار زميني ومشاهده در آثار گذشتگان وکنجکاوي اوضاع و احوال ملل و جوامع بشري وقصص وتواريخ ايشان اصرار تمام دارد.
به اين ترتيب، قرآن به تعلم علوم طبيعي ورياضي وفلسفي وفنون ادبي و همه علومي که در دسترس فکر انساني است وتعلم آنها به نفع جهان بشري و سعادت بخش جامعه انساني مي باشد دعوت مي کند.
قرآن به اين علوم دعوت مي کند به اين شرط که به حق راهنما قرار گيرند و جهان بيني حقيقي را که سرلوحه آن خداشناسي است دربر داشته باشند.هرگونه علمي که انسان را سرگرم خود ساخته از خداشناختني حق وحقيقت باز دارد، در قاموس قرآن با جهل مرادف است. طباطبايي ، قرآن دراسلام،1379 ش ،ص94)
ب.درقرآن آمده که هرچيزي دراين جهان قانونمند وباهدف است وخللي درخلقت وجود ندارد درآيه 2 سوره فرقان مي فرمايد:
وخلق کلي شيء فقدره تقديرا" و هرچيزي را آفريده وبدان گونه که در خور آن بوده اندازه گيري کرده است.
و درآيه 16 سوره انبياء مي خوانيم:
و ما خلقنا السماء والارض وما بينهما لعبين؛و آسمان وزمين و آنچه را که ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم...
همچنين در آيات 3 و4 سوره ملک مي فرمايد:
ما تري في خلق الرحمن من تفوت فارجع البصر هل تري من فطور. ثم ارجع البصر کرتين ينقلب اليک البصر خاسئا" وهو حسير ؛ درآفرينش آن (خداي) بخشايشگر هيچگونه اختلاف (و تفاوتي) نمي بيني. باز بنگر، آيا خلل ( ونقصاني) مي بيني؟ ...
ج. قرآن از ما مي خواهد که به شناخت قوانين طبيعت وبهره برداري از آنها در جهت رفاه انسان ها بپردازيم واز حدود الهي تجاوز نکنيم .درآيه 13 سوره جاثيه مي خوانيم:
وسخر لکم ما في السموات و ما في الارض جميعا" منه ... وآنچه را درآسمان ها وآنچه را درزمين است به سود شما رام کرد؛ همه از اوست ...
و درآيات 7و8 الرحمن آمده است:
والسماء رفعها و وضع الميزان .الا تطغوا في الميزان وآسمان را برافراشت وترازو را گذاشت تا مبادا از اندازه در
گذريد.
البته بهره گيري از ماديات بايد در جهت رشد معنوي انسان باشد ونه تباه کردن اين بعد.
د. ازنظر قرآن ، علوم مختلف تجليات گوناگون جهاني هستند که به وسيله يک خدا خلق شده و اداره مي شوند. بنابراين ترکيب آنها بايد به يک تصوير واحد از جهان منتهي شود.
ه. يکي از مهمترين چيزهايي که ما از قرآن در مورد علم مي آموزيم جهان بيني و معرفت شناسي است. بسياري از شروري که از رشد علم ناشي شده منشأ آن جهان بيني مادي است که برعلم امروز حاکم است. قرآن به ما جهان بيني الهي و ابزار شناخت طبيعت را مي آموزد وما را از موانع و آفات شناخت آگاه مي سازد.
پس مهمترين درس هايي که ازآيات علمي قرآن مي آموزيم عبارتند از:
1- ما بايد با استفاده از حواس وعقلمان به شناخت طبيعت بپردازيم واين را براي سعادت واعتلاي امت اسلامي يک اولويت بدانيم.
2-قرآن مجيد اصول جهان بيني و معرفت شناسي را به ما مي آموزد.
3-بعضي ازآيات قرآني مي تواننند الهام بخش دانشمندان در کاوش هاي نظري وتجربي شان باشد( گلشني، 1384ش ،صص 122-119)
اعجاز علمي قرآن مربوط به اشاراتي است که از گوشه هاي سخن حق تعالي نمودار گشته وهدف اصلي نبوده است؛ زيرا قرآن کتاب هدايت است وهدف اصلي آن جهت بخشيدن به زندگي انسان و آموختن راه سعادت به او است. از اين رو اگر گاه درقرآن به برخي اشارات علمي برمي خوريم، از آن جهت است که اين سخن ازمنبع سرشار علم وحکمت الهي نشأت گرفته واز سرچشمه علم بي پايان ، حکايت دارد. قل انزله الذي يعلم السر في السموات والارض(فرقان ،6) واين يک امر طبيعي است که هر دانشمندي هرچند درغيررشته تخصصي خود سخن گويد، از لابه لاي گفته هايش گاه تعابيري ادا مي شود که حاکي از دانش ورشته تخصصي وي مي باشد(معرفت ،علوم قرآني ،1387 ،ص 414)
پس بيان مطالب علمي قرآن به جهت اثبات اعجاز قرآن است که هدف جنبي قرآن است. توضيح اينکه آياتي که همه چيز رابه قرآن نسبت مي دهند، در مورد هدايت ودين است . پس هدف اصلي ،هدايت انسان وبيان معارف دين است؛ ولي يکي از اموري که مربوط به دين است، اثبات اعجاز قرآن در بعضي موارد، خود از اهداف قرآن است؛ اما از اهداف عمده واصلي نيست( رضائي اصفهاني، اعجازها وشگفتي هاي علمي قرآن ، 1386 ش،صص20-19)
پس هدف اصلي قرآن هدايت انسان به سوي خداست اما براي مثال زدن وشاهد آوردن ، از مطالب علمي استفاده مي کند. اين ديدگاه، مطابق نظر بعضي از کساني است که مي گفتند: قرآن تبيان (بيان کننده) هرچيزي است که در رابطه با هدايت ديني باشد( طباطبايي، الميزان ،ج 4 ص 325؛ طبرسي؛ 1395ق ،ج4، ص 298 ؛ زمخشري ، بي تا، ج 2 ، صص 21-31)
يکي از مفسران معاصر دراين خصوص مي نويسد:
برطبق اين ديدگاه گرچه قرآن در ظاهرش علوم ودانش هاي ديگري را مطرح نکرده اما آيات قرآن انگيزه کسب علم ومعرفت را ايجاد نموده است اين امر به چهار طريق صورت گرفته است:
1- تجليل از علم ودانش.
2-مطالعه آيات آفاقي وانفسي به عنوان مهمترين راه شناخت خدا.
3-تکيه قرآن بر منابع شش گانه شناخت که به معناي لزوم به کارگيري اين منابع است.
4-بحث از صفات خدا وجنبه ترتيبي آن ، که وقتي سخن از صفات خداوند به ميان مي آيد، معنايش اين است که اين صفات ، در انسان هم منعکس شود. (مکارم شيرازي ، مجموعه سخنراني هاي سومين کنفرانيش دارالقرآن کريم ،ص 40)
پي نوشت:
* استاديار دانشگاه تربيت معلم آذربايجان