ناپديدشدن يک خلبان استراليايي
با شروع پروژه بلوبوک گزارش هاي بسياري مبني بر ديده شدن جسم ناشناخته پرنده در اين طرح به ثبت رسيد اما در هيچ گزارشي خبر از ربوده شدن فرد يا چيزي داده نشد تا اينکه ناپديد شدن خلبان فردريک والنتيچ پس از به پرواز درآمدن و مخابره ديدن شيء ناشناخته در آسمان به برج مراقبت فرودگاه مورابين، سروصداي بسياري برپا کرد. اگر چه مقامات مسؤول هيچ گاه صريحا اعلام نکردند که والنتيچ ربوده شده اما صحبت نکردن در مورد اين موضوع موجب شد تا بسياري راي به ربوده شدن والنتيج توسط يوفو بدهند.
ماجراي ناپديد شدن خلبان فردريک والنتيچ
روز 21 اکتبر سال 1987 شرايط براي بلند شدن هواپيماها بسيار مساعد بود و باد ملايمي مي وزيد. فردريک والنتيچ 20 ساله- دانشجوي خلباني کلاس چهار نيروي هوايي- با 150 ساعت تجربه پرواز براي تمرين بيشتر سوار بر هواپيماي آموزشي سسنا ال- 182 با سرعتي تقريبي 256 کيلومتر در ساعت شد تا از فرودگاه مورابين ملبورن به مقصد تنگه باس به پرواز درآيد. والنتيچ به وقت محلي ساعت 18:19مورابين را ترک کرد و با واحد سرويس هوايي تماس گرفت تا حضور خود را در آسمان اعلام کند. تا ساعت 19:00 که به کيپ اوتواي برسد هيچ تماس غيرعادي اي از خلبان دريافت نشد.شش دقيقه اي از رسيدن والنتيج به اوتواي مي گذشت که او با استيو رابري- افسر بخش پرواز ملبورن- تماس گرفت و از وجود هواپيماي ديگري در ارتفاع 1524 متري خودش خبر داد. اما از برج مراقبت پيام رسيد که در اين ساعت هيچ رفت وآمد ديگري مخابره نشده است و نبايد هواپيماي ديگري با چنين ارتفاعي در آسمان باشد. چند دقيقه از ردوبدل شدن اين پيام ها نگذشته بود که والنتيچ گزارش کرد هواپيمايي که تا به حال مانند آن را نديده با چهار چراغ بزرگ که نور بسيار قوي اي هم دارد قابل مشاهده است. او دقيقا نمي توانست بگويد که چه چيزي را ديده اما نظر والنتيچ اين بود که هواپيماي ناشناخته در 300 متري هواپيماي خودش با سرعت بسيار بالايي در حرکت است و به دنبال آن نزديک شدن عمدي جسم پرنده ناشناخته به سسنا را خبر داد.
در ساعت 19:9 افسر رابي از والنتيچ خواست که موقعيت و ارتفاع خود و جسم ناشناخته را گزارش کند. والنتيچ با اعلام ارتفاع شروع به توضيح مشخصات پرنده آهنين غول پيکر کرد و هنگامي که رابي در مورد اندازه تقريبي شيء پرنده از والنتيج سؤال کرد، هيچ پيامي از خلبان مخابره نشد.30 دقيقه اي از قطع ارتباط مي گذشت که دوباره تماس برقرار شد و خلبان از چرخيدن جسم پرنده در بالاي سرش خبر داد. پس از ارسال اين پيام 28 ثانيه سکوت برقرار شد و پس از تماس مجدد، والتنيچ از ناپديد شدن يوفو خبر داد و دوباره 28 ثانيه تماس قطع شد.
بعد از برقراري مجدد تماس، افسر رابي مدام در تلاش بود تا اطلاعات بيشتري در مورد جسم پرنده ناشناخته و موقعيت آن به دست آورد و نظر والنتيج اين بود که شايد يک فروند هواپيماي نظامي در تعقيب او باشد. 29 ثانيه بعد از اينکه والنتيچ با افسر رابي صحبت کرد، در ساعت 19:12:09 خلبان فردريک والنتيچ گزارش کرد که انگار موتور هواپيمايش نقص فني پيدا کرده و مجبور است که در جزيره کينگ فرود آيد. پس از ارسال اين پيام، در مدت بسيار کوتاهي هيچ پيام ديگري مخابره نشد و ناگهان والنتيچ از آن سوي خط راديويي به برج مراقبت گفت: «اين يک هواپيما نيست». تقريبا17 ثانيه صدايي شبيه به برخورد آهن پاره ها به يکديگر از فرستنده هواپيماي والنتيچ به گيرنده برج مراقبت مورابين رسيد و سپس تماس براي هميشه قطع شد.
آغاز جست وجو براي يافتن خلبان
به دنبال قطع پيام از سوي والنتيچ و فرود نيامدن او در جزيره کينگ،
گروه ويژه تجسس و امداد به منطقه اي که رادارها ناپديد شدن خلبان را نشان ميدادند اعزام شدند و دو هواپيماي آر.اي.اي.اف.پي- 3 اورين براي يافتن والنتيچ فورا به پرواز درآمدند. جست و جو و تلاش براي هواپيما و خلبان گمشده هفت روز به طول انجاميد. اما گروه هر چه بيشتر مي گشت نتيجه کمتري عايدش مي شد و سرانجام تفحص در روز 25 اکتبر سال 1978خاتمه يافت. تنها اثر برجاي مانده از ماجرا رد سوخت هواپيماي والنتيچ بود که جست و جوگران آن را در نزديکي محلي که آخرين پيام از سوي والنتيچ مخابره شد، يافتند. اگر چه همه ابتدا تصور مي کردند که اين مايع يافت شده متعلق به هواپيماي والنتيچ است اما آزمايش هاي انجام شده روي آن نتيجه را طور ديگري گزارش داد، به عقيده متخصصان اين سوخت متعلق به وسيله هاي هوانوردي نبود. نکته اي که تمامي مسؤولان پرونده ناپديد شدن والنتيچ را در حيرت فرو برد اين بود که هواپيمايي که خلبان گمشده با آن به پرواز درآمد مجهز به چهار جليقه نجات و راديو تماس اضطراري و همچنين در شرايط خراب شدگي موتور قادر به حرکت کردن تا چند دقيقه بود. اما به نظر مي رسد خلبان از هيچ يک از آنها استفاده نکرده يا فرصت استفاده از آنها را نداشت. پس از راهي شدن گروه نجات و بي نتيجه ماندن تلاش هاي جست و جوگران، تحقيقات از سوي بخش رسمي حمل و نقل در جهت يافتن سرنخي از خلبان و هواپيماي ربوده شده آغاز شد. اما متاسفانه آنها هم پس از دو هفته جست و جوي مداوم به نتيجه نرسيدند و هيچ ردي از هواپيما پيدا نشد؛ گويي که اصلا هيچ هواپيمايي در آسمان به پرواز درنيامده بود. سرانجام پس از تمامي تحقيقات انجام شده در 27 آوريل سال 1982 تنها سرنخ موجود از حادثه 21 اکتبر سال 1978 تماس هاي راديويي موجود بين والنتيچ و برج مراقبت مورابين اعلام شد.
سرنخ هايي مهم از پرونده والنتيچ
زماني که آخرين پيغام ارسالي از سوي والنتيچ به برج مراقبت مورابين ارسال شد، حدود 17 ثانيه صداهاي مبهم و شبيه به برخورد تکه هاي آلومينيوم و آهن به يکديگر در نوار ضبط شده از اين گفت و گو به ثبت رسيده است. پل نورمن و جان آچت- دو محققي که روي اين پرونده کار مي کردند- يک نسخه کامل از اين مکالمه را براي انجام تحقيقات بيشتر و تحليل روي آن از بخش حمل و نقل هوايي استراليا و پدر فردريک گرفتند. يک نسخه آن را آچت به ملبورن و نسخه ديگر را نورمن به آمريکا برد تا عمراه دکتر ريچارد هينز- يکي از محققان ناسا و استاد دانشگاه سن جونز- روي آن کار کنند بلکه سرنخ جديدي بيابند. هينز با گوش کردن به نوار، نظر خود را اين طور اعلام کرد: «در اين نوار صداي شش انفجار جداگانه به گوش مي رسد که هر يک از اتمام ديگري اتفاق مي افتد. اما هيچ سرنخ مشخص يا بسامدي که بتوان با آن چگونگي ماجرا را تشخيص داد وجود ندارد».
گزارش هاي ديده شدن يوفو
پس از اينکه خبر ناپديد شدن والنتيچ به گوش عموم رسيد، تعدادي از مردم با پليس تماس گرفتند و خبر از مشاهده اتفاقات غيرمعمول در محل زندگي شان دادند. در ميان آنها 20 نفر مصرانه اصرار داشتند که شيئي را که نورهاي سبز رنگي داشت در آسمان ديده اند و در اين رابطه تعدادي از شاهدان که محل زندگي شان در دو کيلومتري خليج آپولو بود، ادعا مي کردند که نور سبز رنگي را ديده اند که هواپيماي والنتيچ را تعقيب مي کرده و در آن زمان، هواپيما حالت سقوط و شيب به طرف سطح زمين داشت و جالب اينجاست که طبق نظر يوفو شناسان اين ادعاها دقيقا شبيه صحبت هاي والنتيچ هنگام ديدن آن شيء عجيب بود.
نظر پدر والنتيچ
«اميدوارم که آدم فضايي ها پسرم را ربوده باشند تا اينکه سانحه هوايي اي برايش اتفاق افتاده باشد. اينکه هيچ کس نتوانسته سرنخي از فردريک پيدا کند بدين معناست که مطمئنا يوفو، او و هواپيمايش را با خود برده. پسرم در اوقات فراغتش در مورد يوفوها بسيار مطالعه مي کرد هميشه در پي يافتن اطلاعات جديدي در اين مورد بود اما هيچگاه در اين مورد داستان پردازي نمي کرد و به دنبال حقيقت مي گشت. او در مورد هر نکته اي که ذهنش را به خود مشغول مي کرد آن قدر تحقيق و مطالعه مي کرد تا هيچ ابهامي در آن مورد برايش وجود نداشته باشد». اين حرف ها را گويدو والنتيچ - پدر خلبان گمشده - به خبرنگار آسوشيتدپرس پس از نابود شدن پسرش زد.
تئوري هاي منطقي در مورد ناپديد شدن خلبان سسنا 182
اولين احتمالي که در مورد پيدا نشدن هيچ اثري از والنتيچ به ذهن مي رسد اين است که خلبان به عمد ناپديد شده است زيرا دقيقا زمان ناپديد شدن والنتيچ، پليس ملبورن گزارشاتي مبني بر فرود مرموز يک هواپيما در فاصله اي نه چندان دور از کيپ اوتوا دريافت کرد. نظر ديگر اين است که والنتيچ به درستي نتوانسته مسير خود را تشخيص دهد و همين عدم تشخيص صحيح موجب شده تا خلبان سروته هواپيما را براند و نوري که از آن صحبت مي کرد، نور هواپيماي خودش بود که در آب منعکس مي شد و او خيال مي کرد که يوفو ديده است و هنگامي که سرگرم تشخيص شيء ناشناخته بود ناگهان به درون دريا سقوط کرد. اما اين فرضيه سريعا از سوي مقامات هوايي رد شد زيرا به گفته آنها هواپيماي سسنا 182 بال هاي بلندي دارد که سوخت اين هواپيما تنها زماني تامين مي شود که در جهت جاذبه قرار گرفته باشد. بنابراين برعکس پرواز کردن با اين هواپيما به هيچ عنوان امکان پذير نيست. در سال 2000 يک کارآگاه خصوصي حوادث طي تحقيقاتش به اين نتيجه رسيد که به دليل اينکه موتور و سيستم راديويي هواپيماي والنتيچ دچار مشکل شده، او نتوانسته به درستي مسير خود را تشخيص دهد و همين موجب شده تا در دريا سقوط کند. بعضي ها هم براين باورند که او با قاچاقچيان مواد مخدر برخورد کرده و توسط آنها کشته شده است. به دنبال چنين نظري فيليپ کلاس- يکي از منتقدان مسائل يوفو در سال 1992- اعلام کرد که خود والنتيچ قاچاقچي بوده و به دليل اينکه خانواده او درخطر بودند خودکشي کرده است. در اين بين يوفوشناسان براين باورند که ديدن جسم پرنده با نورهاي سبزي را که والنتيچ به برج مراقبت مخابره کرد، يک وسيله نقليه فرازمين بوده که يا او را دزديده اند يا به نوعي موجب انحراف والنتيچ از مسير شده اند؛ موضوعي که باعث شد پاي يوفوها به اين ماجرا باز شود. آخرين جملات ارسالي از سوي خلبان والنتيچ بود که ادعا مي کرد سايه شيء غول پيکري را که اصلا شبيه هواپيما نيست و صداي عجيبي هم دارد در بالاي سر خود مي بيند.
گفت وگوي والنتيچ با برج مراقبت
اين گفت و شنودها اولين صفحه از گفت و گوي سه صفحه اي به ثبت رسيده در برج مراقبت مورابين است.
ساعت 19:06:14 والنتيچ: از دلتا سيرا به برج مراقبت ملبورن. آيا هواپيماي ديگري در ارتفاع زير50000 مشاهده مي کنيد؟
سرويس پرواز، افسررابي: دلتا سيرا هيچ پرواز ديگري مشاهده نمي شود.
به نظر مي رسد هواپيماي غول پيکري در اين ارتفاع در حال حرکت است.
19:06:44 چه نوع هواپيمايي است؟
نمي توانم تشخيص دهم. چهار چراغ بسيار نوراني دارد شبيه به چراغ هاي فرود.
19:07:31 ملبورن، دلتا سيرا صحبت مي کند. هواپيما از بالاي سر من رد شد. او تقريبا در فاصله 305 متري من در حال پرواز است.
پيام دريافت شد. تاييد کنيد که آيا هواپيماي بزرگي است يا خير؟
اه ه ه؛ نمي توانم دقيقا تاييد کنم زيرا سرعتش بسيار بالاست. آيا رادار هواپيماي ديگري را در نزديکي من نشان مي دهد؟
نه هيچ هواپيمايي مشاهده نمي شود.
19:08:18 ملبورن، هواپيما از سمت شرق در حال نزديک شدن به من است.
19:08:41 بازشدن ميکروفن براي دو ثانيه.
19:08:48 انگار که مي خواهد با من بازي کند. در حال پرواز بالاي سر من است. سرعتش سه برابر سرعت من است.
موقعيت خود را گزارش کن.
چهار، پنج، صفر، صفر
مطمئني که نمي تواني سوژه را شناسايي کني؟
کاملا مطمئنم.
پيام دريافت شد، تماس را حفظ کن.
19:09:27: از دلتا سيرا به برج مراقبت، اين يک هواپيما نيست. اين...(قطع تماس)
19:09:42: مي تواني مشخصات آن را توضيح دهي؟
(برقراري تماس به مدت 3 دقيقه) ظاهرش کشيده به نظر مي رسيد. بيشتر از اين نمي توانم توضيح دهم زيرا سرعتش زياد بود. پشت سر من است. الان بايد در ملبورن باشد.
19:10: هواپيما يا هر چه که هست اندازه اش چقدر است؟
19:10:19: به نظر مي رسد که در يک نقطه ايستاده. الان دارم مي چرخم و آن هم بالاي سر من مي چرخد. نور سبز رنگي دارد و جنسش انگار که از آهن است. تمام بخش بيروني درخشان به نظر مي رسد.
19:11:00: تشخيص داديد که چه نوع هواپيمايي را ديده ام؟ هواپيماي نظامي است؟
دلتا سيرا، هواپيما ناپديد شده، تاييد کن.
تکرار کنيد.
آيا هواپيما هنوز با توست؟
از سمت جنوب غربي در حال نزديک شدن به من است.
19:11:50: به نظرم موتور هواپيما دچار مشکل شده. بايد هر چه زودتر فرود بيايم.
مقصدت کجاست؟
مي خواهم در جزيره کينگ فرود بيايم. جسم ناشناخته دوباله بالاي سرم است. خداي من! اين هواپيما نيست.
دلتا سيرا صدايم را مي شنوي؟
(قطع تماس)
19:12:28: (برقراري تماس) از دلتا سيرا به ملبورن...(شنيده شدن صداهاي مبهم و قطع تماس).
منبع: نشريه سرنخ- ش 38