وظایف حکومت در برابر مسئله حجاب (1)
منبع : راسخون
مقدمه
انسان ها، در دوره هاي گوناگون تاريخي، از عصر حجر تا قرن قمر مصنوعي هميشه از برهنگي گريزان بوده اند. نه تنها آدميان، كه بسياري از حيوانات نيز به طور طبيعي و غريزي نوعي پوشش و استتار دارند. وجود، سرما و گرما، سوزش آفتاب و باد و بوران، در تنوع و تفاوت انواع لباس در زندگي انسان تأثير فراوان داشته امّا احساس نياز انسان به لباس و پوشيدگي، تنها مولود سرما و گرما نيست؛ فطرت انسان به گونه اي است كه از برهنگي مي گريزد و پوشش را حصار امن و زيبا بي خويش مي داند. انسان بدون لباس خود را آسيب پذيرتر و در تير رس دشمن احساس مي كند. توليد و استفاده از انواع پوشاك در مناطق گوناگون جهان با مذاهب و افكار و آراء گوناگون، نشان احساس نياز غريزي و طبيعي بشريت به اصل پوشش و بيم و نفرت از برهنگي است.
در آغاز خلقت بنا به گزارش قرآن مجيد، آدم و همسرش در بهشت الهي، پوشيده بودند، شيطان به انگيزه آشكار سازي بدي هاي پوشيده، آن دو را به بهره گيري از درخت ممنوع تشويق كرد، آن دو وقتي از ميوه ممنوع خوردند، برهنه شدند، ولي باز هم تلاش كردند خود را با برگ درختان بهشتي بپوشانند. اگر چه آدم و حوّا همسر و محرم يكديگر بودند و ناپوشيدگي آنان در برابر هم مشكلي محسوب نمي شد، ولي باز هم هر دو از برهنگي، احساس شرم يا خوف داشتند، و لباس و پوشش را آگاهانه و آزادانه بر لختي و برهنگي ترجيح دادند.
قرآن مجيد اين ماجرا را در دو سوره اعراف آيه 22 و سوره طه آيه 121 بازگو كرده است كه رابطه انسان و لباس و نقش شيطان را در تلاش براي برهنگي انسان نشان مي دهد.
قرآن وقتي از هشدار الهي به آدم سخن مي گويد و دشمني شيطان نسبت به وي و همسرش را يادآور مي شود، نعمت هاي بهشتي را چنين بر مي شمارد: "اِنَّ لَكَ اَنْ لا تَجُوعَ فيها وَلاتَعْري ، وَ اَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فيها وَلا تَضْحي"(1)؛"تو در بهشت نه گرسنه مي شوي و نه برهنه مي ماني، نه تشنگي داري و نه از گرما رنج مي بري."
قرآن پوشيدگي را از نعمت هاي بهشتي مي شمارد و بدبختي و شقاوت بشريت را نتيجه پذيرش وسوسه هاي شيطان و محصول ساده انديشي و طمع ورزي و تبليغات كاذب او مي داند و تصريح مي كند كه اولين گام در هبوط آدم، خوردن ميوه ممنوع و پيدايش برهنگي است. "فَاَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْءاتُهُما"(2)؛"سرانجام هر دو از آن خوردند، و عورتشان آشكار گشت."
در جاي ديگر، قرآن لباس را نعمتي آسماني مي شمارد و مي فرمايد:
"يا بَني آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْءآتَكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوي ذالِكَ خَيْرٌ ذالِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ"(3)؛"هان، اي آدميان! جامه اي كه زشتي هايتان را بپوشاند، بر شما فرود آورديم و اسباب آراستگي براي شما قرار داديم و جامه پارسايي بهتر است. اين از نشانه هاي [فضل و رحمت ] خداست، باشد كه متذكّر شوند."
فصل اوّل: مبانى مسئوليت و اختيارات و اهداف دولت اسلامى
مبانى مسئوليت و اختيارات دولت اسلامى در زمينه حجاب بانوان
افزون بر آن، دولت اسلامى مانند هر حكومتى مى تواند متخلفان از قوانين و مقررات را مجازات كند. بى حجابى و بدحجابى، رفتارى بر خلاف شرع و در حال حاضر برخلاف قوانين جمهورى اسلامى است. از اين رو، دولت مى تواند مرتكبان آن را مجازات و بدين وسيله از ارتكاب اين گناه و جرم علنى در جامعه جلوگيرى كند.
1) اهداف دولت اسلامى
اگر هدف از تشكيل دولت، تنها برقرارى (نظم و امنيت)، (تأمين نان و مسكن) يا (تأمين آزادى هاى سياسى و اجتماعى شهروندان) باشد، همان گونه كه در بعضى مكتب هاى سياسى گفته شده، طبيعى است كه از دولت نمى توان چنين انتظارى داشت. در اين مكتب ها، امورى مانند پوشش از امور شخصى است و هر شخصى بنابر ميل و سليقه خود، نوعى از آن را براى خود انتخاب مى كند يا اساساً آن را ترك مى كند و برهنه در اجتماع ظاهر مى شود. از آن جا كه اين وضعيت جزو حقوق شخصى شهروندان به شمار مى رود، كسى مجاز به دخالت نخواهد بود.
بايد دانست در چنين جوامعى نيز با وضع قوانين و مقررات و با تكيه بر ضرورت برقرارى نظم، محدوديت هايى را در نظر مى گيرند و مردان و زنان را به رعايت آن وادار مى كنند، ولى با فلسفه اى كه دولت اسلامى دارد، نمى تواند در چنين امورى بى اعتنا بماند و آن را به ميل و سليقه افراد وانهد. دولت اسلامى افزون بر اهداف مشترك با ديگر دولت ها، دو وظيفه و رسالت مهم نيز برعهده دارد كه آن را از دولت هاى ديگر متمايز مى كند. نخستين وظيفه، (رشد و تعالى معنوى و اخلاقى شهروندان) و وظيفه بعدى، (تحقق احكام اسلامى) است. در نگاه اين مكتب، انسان براى رسيدن به كمال آفريده شده و همه چيز براى حركت او به سوى كمال و سعادت فراهم گشته است. حكومت نيز فرصت و ابزارى براى رساندن انسان به كمال است. دولت به دليل قدرت، اختيار و امكاناتى كه دارد، در اين زمينه داراى مسئوليت است; زيرا بدون حضور فعال حكومت، امور اجتماع سامان نمى يابد و كمال آدمى كه در پرتو زندگى جمعى تحقق يافتنى است، حاصل نمى شود. ممكن است در فرض نبود دولت اسلامى نيز عده اى به صورت شخصى پله هاى كمال و ترقى را بپيمايند و بدون اتكا به حمايت دولت، به رشد فكرى و معنوى برسند، هم چنان كه نمونه هاى فراوانى در طول تاريخ وجود دارد، ولى عموم مردم بدون برخوردارى از چنين فرصت و زمينه اى و بدون حمايت حكومت نمى توانند به قله هاى كمال برسند و استعدادهاى نهفته درون خود را به فعليت برسانند.
فلسفه امامت و رهبرى در فرهنگ اسلامى كه حكومت يكى از شئون آن به شمار مى رود، هدايت و ارشاد مردم به كمال هاى اخلاقى و معنوى است. اگر هدف از تشكيل دولت تنها برقرارى نظم امنيت و تأمين نان و مسكن مردم بود، نيازى نبود كه شخصيتى معصوم و انسانى كامل از جانب خداوند به امامت و رهبرى تعيين شود و يكى از وظايفش تشكيل حكومت و اداره جامعه باشد; چون اين مهم از عهده افراد عادى نيز برمى آيد. پس درمى يابيم كه وظيفه دولت اسلامى فراتر از تأمين امور ياد شده است.
1-1- ايجاد فضاى رشد و تعالى اخلاقى
خداوند سبحان، فلسفه جعل خلافت در زمين را (توانايى برقرارى دين و آيين خود) و (گسترش عبادت و بندگى خويش) مى شمارد:
" وعدالله آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لايشركون بى شيئاً و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون"(4)
اميرمؤمنان على(علیه السّلام) نيز هدف از پذيرش حكومت را (احياى نشانه هاى دين خدا) مى دانست (5) كه در بيست و پنج سال پس از رحلت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فراموشى سپرده شده بود. آن بزرگوار خدا را گواه گرفت كه به دنبال رياست بر مردم نبود و تنها به (ارشاد و هدايت گمراهان به انوار هدايت الهى) مى انديشيد.(6) به همين دليل، آن امام همام در دستورالعمل خود به مالك اشتر، (اصلاح مردم مصر) را يكى از اساسى ترين وظايف او در آن سرزمين برشمرد.(7)
بدون شك، رعايت پوشش و حفظ حريم ميان زن و مرد و فرهنگ عفت از مهم ترين عوامل تزكيه و تربيت اخلاقى مردم است. (اختلاط نداشتن) زن و مرد نامحرم كه به شرط رعايت حجاب، عملى مى شود، شرط لازم براى رشد اخلاقى و معنوى شهروندان به شمار مى رود. چنان كه تجربه نشان داده است، اختلاط زن و مرد كه معمولاً در رعايت نكردن پوشش و كشف حجاب ريشه دارد، مفاسد فراوانى مانند چشم چرانى، خيانت به همسر، هتك حرمت ناموس مسلمانان، از هم پاشيدن كانون خانواده ها، افزايش آمار طلاق، قتل و جنايت را در پى دارد. صاحب نظران اسلامى در دوره هاى مختلف، در راستاى دفاع از فرهنگ حجاب، آسيب ها و پى آمدهاى بى حجابى را برشمرده اند.7 افت تحصيلى در مراكز آموزشى مختلط، انحطاط اخلاقى، افزايش جنايت هاى جنسى، از هم پاشيدن خانواده ها، تراكم كار پليس و دستگاه قضايى، افزايش مصرف مشروبات الكلى و مواد مخدر، افزايش مصرف لوازم آرايشى و ده ها عارضه ديگر را در همين زمينه مى توان نام برد.
از آيه شريفه (لايبدين زينتهن الا لبعولتهن… )(8) برمى آيد كه فلسفه حجاب زنان، آشكار نشدن زيبايى هاى زن براى غير محارم است كه معمولاً تحريك آميز است و شهوت مردان نامحرم را برمى انگيزد. هدف اسلام، محدود كردن كام جويى جنسى به حريم خانه و خانواده است و ضرورت رعايت پوشش را از اين زاويه نيز مى توان تحليل و ارزيابى كرد.
در اسلام، ازدواج و تشكيل خانواده به منظور بقاى نسل پاك و پاكيزه ارزش فراوانى دارد و به منزله تكميل نيمى از دين است. هم چنين بر رعايت حقوق پدر و مادر تأكيد شده است و طلاق، ناپسند خوانده مى شود. نگاه به نامحرم و اختلاط زن و مرد بيگانه نيز حرام شمرده شده و (رعايت پوشش) براى تحقق ارزش هاى اين مكتب و جلوگيرى از پى آمدهاى ناگوار و رواج ضد ارزش ها الزامى است. بدين ترتيب، بايد به خاطر داشت پى آمدهاى منفى (كشف حجاب و رعايت نكردن پوشش) گريبان گير همه افراد اجتماع مى شود. از اين رو، نمى تواند جنبه فردى و شخصى داشته و رعايت كردن يا نكردن آن به انتخاب شخص واگذار شده باشد.
افزون بر آن، چون حكومت اسلامى نسبت به رشد و تعالى اخلاقى شهروندان بى اعتنا نيست و در اين زمينه مسئول است، وظيفه دارد شرايط و زمينه هاى آن را نيز فراهم سازد كه رعايت پوشش در اجتماع از جمله عوامل مهم در اين عرصه به شمار مى رود. از اين رو، حكومت وظيفه دارد در جهت گسترش فرهنگ حجاب و عفاف، سياست گذارى و برنامه ريزى كند و با به اجرا گذاشتن آن ها، جامعه را به سوى رعايت پوشش رهنمون سازد. هم چنين آنان را كه با التزام عملى خود به احكام دين، زمينه رشد و تعالى مردم را فراهم مى كنند، تشويق كند. در اين صورت، رعايت حجاب، (ارزش) و رعايت نكردن آن، (ضد ارزش) است. زنان باحجاب و عفيف نيز (محترم و مورد تكريم) دولت مردان قرار خواهند گرفت. در مقابل، زنان بى حجاب و بدحجاب از احترام و قداستى كه يك زن باحجاب از آن برخوردار است، محروم مى شوند; زيرا در فرهنگ اسلامى، معيار ارزش و كرامت انسانى، (رعايت حدود و تقواى الهى) است. پس كسانى كه حريم الهى را شكسته و امر و نهى او را زير پا نهاده اند و به خود و افراد جامعه آسيب مى رسانند و با اين كار، زمينه انحراف اخلاقى جوانان و نوجوانان را فراهم مى سازند و حقوق ديگران را كه خداوند به آنان عطا كرده است، رعايت نمى كنند، با كسانى كه حريم الهى را پاس مى دارند و حقوق اجتماعى شهروندان را رعايت مى كنند و پاس دار سلامت اخلاقى جامعه هستند، يك سان نخواهند بود.
از اين زاويه، دولت اسلامى مى تواند با سياست ها و برنامه هاى متنوع، زمينه گسترش فرهنگ حجاب را فراهم آورد. بر اساس اصل سوم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه خبرگان ملت و فقيهان و حقوق دانان در سال 1358 تدوين كرده اند، دولت موظف شده است براى رسيدن به اهداف مندرج در اصل دوم، همه امكانات خود را براى امور شانزده گانه مندرج در اين اصل به كار گيرد كه امر اول، (ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهى) است. هم چنين بر اساس اصل دهم، (خانواده، واحد بنيادى جامعه اسلامى) شمرده شده است كه (همه قوانين و مقررات و برنامه ريزى هاى مربوط بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده، پاس دارى از قداست آن و استوارى روابط خانوادگى بر پايه حقوق و اخلاق اسلامى باشد). اين اهداف با كشف حجاب، بهتر تأمين مى شود يا با رعايت حجاب؟
بر اساس اصل بيست و يكم قانون اساسى نيز (دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامى تضمين نمايد) و به (ايجاد زمينه مساعد براى رشد شخصيت زن و احياى حقوق مادى و معنوى او) بپردازد. آيا رعايت پوشش اسلامى در اجتماع، زمينه بهتر و مساعدترى را براى رشد شخصيت زن و احياى حقوق او فراهم مى سازد يا كشف حجاب؟
هم چنين بر اساس اصل بيست و دوم قانون اساسى، (حيثيت، جان، مال، حقوق، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردى كه قانون تجويز كند. ) آيا زن مسلمان در پوشش اسلامى بيش تر مصونيت دارد و حيثيتش تأمين مى گردد يا بدون حجاب؟
1-2- برقرارى احكام دين
بديهى است كه ذكر دو مورد از احكام اساسى اسلام تنها به عنوان نمونه هايى از احكام عبادى، اجتماعى و اقتصادى است و به اين دو مورد منحصر نمى شود. پس برقرارى احكام دين از اهداف مؤمنان هنگام برخوردارى از قدرت و حاكميت به شمار مى رود.
اميرمؤمنان على(علیه السّلام)، فلسفه پذيرش حكومت را (آشكار ساختن نشانه هاى دين خدا) و (اصلاح سرزمين هاى اسلامى) مى داند كه در پرتو آن، ستم ديدگان امنيت يابند و حدود تعطيل شده الهى اقامه شود.(10) بدون شك، (پوشش اسلامى) يكى از نشانه هاى دين خدا و شعاير اسلامى است. مصداق آن نيز رفتار دولت هاى غربى در برابر (روسرى) پوشيدن دختران و زنان مسلمان است كه آن را نماد اسلام مى خوانند و از عمومى شدن آن جلوگيرى مى كنند. بدين ترتيب، حكومت همان گونه كه وظيفه دارد فرهنگ نماز را گسترش دهد، از مردم زكات بگيرد و آن را در مصارف مشخص هزينه كند، موظف است احكام ديگر شريعت را نيز به اجرا گذارد.
1-3- ترويج نيكى ها و جلوگيرى از بدى ها
دولت اسلامى به عنوان يكى از مخاطبان ادله اى كه فريضه امر به معروف و نهى از منكر را واجب شمرده است، وظيفه دارد در رواج حجاب (معروف) و جلوگيرى از ترويج بى حجابى (منكر) تلاش كند و از همه ابزارهايى كه در اختيار دارد، بهره گيرد. اين ابزارها در برخى موارد، فرهنگى، آموزشى و تربيتى است و در برخى موارد ديگر، قضايى. پس در صورت لزوم مى تواند حجاب را در قوانين جارى كشور الزامى سازد و رعايت نكردن آن را جرم، اعلام و برايش مجازات تعيين كند. افزون بر آن، رعايت كنندگان حجاب را تشويق و تكريم و بى حجابان را توبيخ و تنبيه كند.
1-4- مقابله با متخلفان
1. تبيين علمى و منطقى حكمت و فلسفه حجاب و پى آمدهاى منفى بى حجابى با بهره گيرى از نظريه پردازى صاحب نظران.
2. تكريم زنانى كه با رعايت پوشش اسلامى، دولت را در رسيدن به اهداف خود ـ كه پيش تر برشمرديم ـ يارى مى كنند و وضع قوانين و مقرراتى در راستاى تكريم ايشان در اداره ها، سازمان ها و مكان هاى عمومى.
3. برنامه ريزى آموزشى و پرورشى در مدرسه ها و آموزش گاه هاى علمى براى آشنا كردن كودكان و نوجوانان با فرهنگ حجاب و عفاف.
4. گذاشتن پيش شرط رعايت پوشش اسلامى براى خدمات رسانى دولتى يا واگذارى منصب هاى اجتماعى و مشاغل دولتى، شبيه آن چه در مكان هاى مذهبى و متبركه رايج است.
5. تأمين ملزومات پوشش اسلامى به گونه اى كه دست رسى به آن ها براى گروه هاى مختلف مردم به آسانى ميسر باشد و هيچ زن مؤمن و عفيفى به دليل محروميت اقتصادى، از داشتن لباس و پوشش مناسب، محروم نباشد.
6. معرفى الگويى مشخص و تعريف شده از پوشش اسلامى و مطالبه رعايت آن از سوى زنان و مردان.
7. سپردن مسئوليت فرهنگ سازى در زمينه پوشش اسلامى به كسانى كه به اين ارزش اسلامى ايمان دارند و بدان پاى بندند و خلع يد از كسانى كه هيچ تعهدى در اين عرصه احساس نمى كنند يا مروج بى حجابى و بدحجابى در مراكز فرهنگى و الگودهى جامعه هستند.
8. وضع قوانين و مقررات تنبيهى و تعزير و مجازات متخلفان از حكم الهى و تهديدكنندگان اخلاق اجتماعى.
2) پیشنهادات
2-1- وظايف اصلى نظام اسلامى
2-1-1- تدوين برنامه جامع و نظام مند
اولين و مهم ترين وظيفه نظام اسلامى در زمينه حجاب، تدوين برنامه اى جامع و نظام مند است كه همه اقشار و آحاد جامعه را دربرگيرد و در شبكه اى نظام مند، مردم را به رعايت اين هنجار تشويق كند. دولت بايد فضا و شرايطى را ايجاد كند كه افراد جامعه به رعايت حجاب و حفظ عفاف به صورت عملى تشويق و فراخوانده شوند. يكى از مقدمات فراهم آوردن چنين فضايى، فرهنگ سازى و ارزش آفرينى است بدين معنا كه عفاف و حجاب در جامعه ارزش بالايى بيابد و كسانى كه عفاف را ارج مى نهند و حجاب را محترم مى شمارند، از منزلت اجتماعى و احترام برتر و بيشترى برخوردار باشند و شخصيت و حرمت آن ها بيشتر پاس داشته شود.(12) در نقطه مقابل، كسانى كه عفاف را ارج نمى نهند و در عمل به حجاب وفادار نيستند، احترام و منزلت پايين ترى دارند و حتى اگر بر عمل خويش اصرار ورزند، با نوعى بى اعتنايى و كم توجهى در جامعه روبه رو مى شوند.(13) به يقين، با فراهم آمدن چنين شرايط و فضايى، كسانى كه نگاه ها، برخوردها و داورى هاى اجتماعى در نظرشان اهميت دارد، به حفظ گوهر عفاف و صدف حجاب تشويق مى شوند; زيرا كمترين تأثير فراهم شدن چنين فضايى، رشد اين باور در بسيارى از افراد جامعه است كه حفظ گوهر عفاف و صدف حجاب، سودمندتر، كم هزينه تر و در مجموع، به صرفه تر است. به طور طبيعى، اين وضعيت، انسان هايى را كه معمولاً در روش و منش و گزينش خويش براساس اصل هزينه و فايده عمل مى كنند، به سوى اين هدف خواهد كشيد.
اگر شرايط و فضاى يادشده با توجه به عوامل و امكانات جامعه، به زودى فراهم نمى شود، برنامه ريزان بايد تلاش كنند شرايطى را فراهم آورند تا حفظ گوهر عفاف و صدف حجاب براى عموم افراد جامعه، پرهزينه و كم فايده تلقى نشود. براى مثال، اگر كسى حجاب خويش را كاملاً رعايت كرد يا نوع و كيفيت برتر حجاب (چادر) را برگزيد، در برخوردها و مناسبات اجتماعى خويش، با نوعى نگاه منفى و كم اهميت روبه رو نگردد، آن گونه كه متأسفانه در برخى از موارد، امروزه اين نوع نگاه در برخوردها و مناسبات اجتماعى به چشم مى خورد، بلكه غم بارتر اين كه در برخى فيلم هاى تلويزيونى، به شكل مرموزى وجود دارد. استمرار اين نوع برنامه ها، ذهنيت جديدى را براى افراد جامعه پديد مى آورد و اين دغدغه را به صورت جدى براى افراد وفادار به حجاب مطرح مى كند: (ما كه حجاب خويش را رعايت كرديم، به چه برترى و فضيلتى رسيديم) كه اين، زنگ خطرى براى فرهنگ دينى است.
پی نوشت ها :
1. طه/ 118 و 119.
2. طه/ 121.
3. اعراف/ 26.
4. نور، 55.
5. نهج البلاغه، خطبه 131: (اللهم انك تعلم انه لم يكن الذى ماكان منا منافسة فى سلطان ولا التماس شيئى من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك… ).
6. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 299: (اللهم انك تعلم انى لم ارد الا مرة و لاعلو الملك و الرئاسة، و انّما اردت… المضى ّ عل منهاج نبيك و ارشاد الضال الى انوار هدايتك).
7. نهج البلاغه، نامه 53: (جبابة خراجها و جهاد عدوها استصلاح اهلها و عمارة بلادها).
8. حج، 41.
9. حج، 41.
10. نهج البلاغه، خطبه 131: (اللهم انك تعلم… ولكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك فيأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطلة من حدودك).
11. در ميان قدما، شيخ طوسى در (نهاية)، سلار ديلمى، ابن براج، راوندى، ابن حمزه و نيز محقق حلى، علامه حلى و صاحب جواهر، ميرزاى قمى در (جامع الشتات) و محقق عراقى در (شرح تبصره) و امام خمينى در (تحرير الوسيله)، مجروح ساختن و كشتن ـ و حتى بعضى از آنان ـ زدن را مشروط به اذن حاكم مى دانند و متقابلاً سيد مرتضى، يحيى بن سعيد، شيخ طوسى در (تبيان)، ابن ادريس، ابوالصلاح حلبى و نيز علامه حلى در (مختلف) و شهيد ثانى در (نُكَت)، اذن حاكم را در اين مراحل لازم نمى دانند. شهيد ثانى در (مسالك) بين جرح و قتل، تفصيل قائل شده و اذن حاكم را در دومى لازم شمرده است.
12. قرآن كريم، به صورت عام، اهل تقوا نزد خداوند برتر و گرامى تر شمرده شده است: (ان اكرمكم عندالله اتقيكم) (حجرات، 13) كه در واقع، نوعى مسابقه عملى براى كسب تقواى بيشتر است.
13. اميرالمؤمنان على(علیه السّلام) در روايتى مى فرمايد: (امرنا رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مكفهرة) (حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 16، ب 6). هم چنين در روايات متعددى از سازش كارى با گناه كار نهى شده و موجب استحقاق عقوبت دانسته شده است (نك: محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 12، ص 386، ج 14، ص 54; شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 180). سازش كارى با گناه كار بدين معناست كه نه تنها اقدامى براى هدايت وى و دست برداشتن او از گناه صورت نگيرد (نهى از منكر)، بلكه در عمل به گونه اى با وى رفتار شود كه بپندارد رفتارش درست است. ازاين رو، اگر بى اعتنايى و كم توجهى در صورت اصرار و به عنوان يكى از مراحل نهى از منكر صورت گيرد، امرى پسنديده و لازم است و اين منافاتى ندارد با اينكه انسان براى جلب اعتماد گناه كار و اثرگذارى بر وى و دور كردن او از گناه به عنوان يكى از مراحل نهى از منكر، به صورت موردى به شخصيت وى اهميت دهد. بنابراين، ميان سازش كارى و نهى از منكر فرق آشكار وجود دارد و آن اين است كه سازش كار قصد اصلاح و هدايت گناه كار را ندارد، بلكه در برخى موارد، با رفتار خود، وى را تاييد مى كند، ولى ناهى از منكر قصد اصلاح و هدايت وى را دارد. اگر هم به وى اهميت مى دهد، به قصد اصلاح وى و به عنوان يكى از مراتب نهى از منكر است. بنابراين، ميان اين روايات و آنچه به عنوان (پند دل سوزانه و هنرمندانه) به عنوان يكى از آسيب هاى فرهنگ دين داران مطرح مى كنيم، ناسازگارى وجود ندارد.