ضرورت رهبري راهبردي در قرن 21

سازمانها با تغييرات آشكار فناوري و بازار در سراسر جهان روبه رو هستند و مديران ، با پذيرش نقش راهبردي ، بايد بتوانند با اين تحولات كنار بيايند. براي مقابله با اين مشكلات ، مديران راهبردي يا رهبران سازمانها بايد تاحد امكان از تدارك پاسخ چشم پوشي كنند و در عوض بر مطرح كردن سوالهاي مبارزه طلبانه تاكيد ورزند. در فضاي رقابتي جديد جهاني تنها با مشاركت تمامي نيروهاي انساني و فكري مي توان به پاسخهاي مناسب تري دست يافت . كار مداوم و نظام مند توانايي سازمانها را
شنبه، 1 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت رهبري راهبردي در قرن 21
ضرورت رهبري راهبردي در قرن 21
ضرورت رهبري راهبردي در قرن 21

مترجم : آزاد مجيدي سرنسری




سازمانها با تغييرات آشكار فناوري و بازار در سراسر جهان روبه رو هستند و مديران ، با پذيرش نقش راهبردي ، بايد بتوانند با اين تحولات كنار بيايند. براي مقابله با اين مشكلات ، مديران راهبردي يا رهبران سازمانها بايد تاحد امكان از تدارك پاسخ چشم پوشي كنند و در عوض بر مطرح كردن سوالهاي مبارزه طلبانه تاكيد ورزند.
در فضاي رقابتي جديد جهاني تنها با مشاركت تمامي نيروهاي انساني و فكري مي توان به پاسخهاي مناسب تري دست يافت . كار مداوم و نظام مند توانايي سازمانها را دراجراي موفقيت آميز امور در شرايط جهاني شدن افزايش مي دهد.
شناخت حوادث برگشت ناپذيري كه در گذشته رخ داده اند، مقدور و پرفايده است و اين موضوع آثار پيش بيني پذيري را در يك يا دودهه بعد خواهد داشت . به عبارت ديگر ، امكان شناخت و كسب آمادگي براي آينده اي كه قبلا اتفاق افتاده است وجود دارد.(پيتردراكر، 1997)
براساس اين نگرش ، ما توصيفي از تجارب رهبري راهبردي را كه در موفقيت سازمانها در قرن بيست ويكم دخيل اند ، عرضه خواهيم كرد. به طور دقيق تر نظر ما آن است كه تغييرات اقتصادي و اجتماعي و سياست جهان ، حادثه برگشت ناپذير و مهمي است كه پيش از اين تاثيرات زيادي را در تجارب رهبري راهبردي امروز گذاشته است و بينشي راكه ارائه مي كند بايد در آينده به كار گرفته شوند. با آزمودن تجارب رهبري راهبردي صحيح و غالبا نوآورانه اي كه به طور متداول و موفقيت آميز سازمانهاي مجازي مورداستفاده قرارداده اند ، امكان شناسايي و درك تجاربي كه در قرن آينده موثرند، وجود دارد.

اقتصاد جهاني

توافق كاملا يكساني در اين زمينه وجود دارد كه پيچيدگي ، آشفتگي و تغييرات فوق العاده دهه 1980 و 1990، در پيشرفت سريع اقتصاد بسيار رقابتي جهان نقش داشته اند. ژوزف گورمن اذعان مي دارد كه تغييراتي در اقتصادها و صنايع منطقه اي به سمت اقتصاد و صنايع جهاني درحال رخ دادن است . يك واقعيت كليدي زمان ما، يعني واكنشهاي تجارتي كه در اقتصاد جهاني صورت مي پذيرند، در حال تبديل شدن به نيروي غالبي هستند كه روابط بين الملل را شكل مي دهند. اين واقعيت كه نسبت تجارت در ميان ملل ، به منزله سهمي از درآمد جهاني ، از زمان پايان جنگ جهاني دوم از ميزان 7 درصد به 21 درصد افزايش يافته است ، توضيح مي دهد كه چرا جهاني ساختن بازارهاي تجارتي اثر مهمي در هريك از كشورها گذاشته است . بدين ترتيب ، در اقتصاد جهاني ، محصولات در عرض چند روز به همه نقاط دنيا حمل مي شوند; ارتباطات سريعا برقرار مي گردند; ومعرفي محصولات جديد و چرخه هاي حيات آنها در هيچ دوره اي كوتاهتر از زمان حال نبوده است ، چنانكه اين زمان در صنايعي كه صاحب فناوري پيشرفته اي هستند، به طورطبيعي شش ماه است .
وسعت و عمق باورنكردني آثار اقتصاد جهاني با اذعان به اين مطلب نشان داده مي شود كه در قرن بيست ويكم فناوري جانشين نيروي كار خواهدشد و ممكن است سازمانها اقدام به ايجاد مجموعه هايي از كاركنان در زيرگروههاي پويا و دائما درحال تغييركنند تا به طور رقابتي از منابع ، توانائيها و شايستگيهاي مركزي سازمان بهره برداري كنند.بدين ترتيب ، برخي از تحليلگران با اطمينان ، بيان مي دارند كه بسياري از تغييرات ساختاري كه همزمان در نظام بين المللي رخ مي دهند، منجر به ايجاد نظامهاي اقتصادي وارتباطي مي شوند كه يكپارچگي بيشتري دارند. براي مثال پيش بيني مي شود كه ، تا سال 2150 ميلادي ، همه يا بيشتر اقتصاد جهاني ، بخشي از يك <... بازار منفرد كه شايد با يك پول رايج و اعتبار مالي تكميل شود>، خواهندبود. با اين حال ، سايرين برآنند كه ساختارهاي سياسي حامي اقتصادهاي مختلف و نظامهاي ارتباطي آنها در قرن بيست ويكم تاحدودي مجزا باقي خواهندماند و حتي ممكن است تاحد واحدهاي قومي نيز كاهش يابند.
چنين تغييراتي ممكن است در سازمانها به اوج خود برسد و، درعين حال ، نزدبسياري از كاركنان آنها سازمانها و شهروندان دنياي امروز ناشناخته باشند. اقتصاد جهاني ممكن است براي هريك از شهروندان در زمينه حفظ وفاداريهاي جداگانه ، يكي در قبال سنتها و سازمانهايشان و ديگري در قبال خصوصيات فرهنگ بين المللي ، كه به سرعت درحال تحول است ، نيازي ايجاد كند.
در دهه 1960 و اوايل دهه 1970 به نظر مي رسيد وضعيتهايي كه يك موسسه با آنها مواجه است ، تعيين كننده اصلي رفتار مديريتي و نتايج سازماني اند. در مقايسه با تاثيرشرايط خارجي موسسه ، مديران بر آن بودند كه توانايي كمي براي اتخاذ تصميماتي دارندكه در كارايي موسسه اثر خواهد گذاشت .
موضوع ديگري كه رهبران راهبردي در قرن بيست ويكم با آن مواجه خواهند بود تنوع بيشتر نيروي كار است . جوامع سازماني شامل افرادي از كشورها و فرهنگهاي گوناگون خواهند بود كه ممكن است داراي ساختارهاي ارزشي منحصربه فرد و ويژه اي باشند. بايد فرابگيرند كه اعتقادات ، ارزشها ، رفتارها و تجارت حرفه اي شركتهايي را كه در مناطق و فرهنگهاي متنوع فعاليت مي كنند محترم بشمارند. بدين ترتيب شهروندان سازماني بهتر مي توانند واقعيات و ترجيحاتي را درك كنند كه بخشي از منطقه و فرهنگي است كه در آن كار مي كنند.
پيتر برابك لتمد مديرعامل شركت نستل بر آن است كه دانستن دست كم دو يا سه زبان براي مديران ارشد اهميت روزافزوني دارد.

تاكيد بر تجربه هاي اخلاقي

تجربه هاي اخلاقي ، همچون يك صافي اخلاقي كه دوره هاي پنهاني عمليات ازطريق آن ارزيابي مي شوند، مطرح است . تاثير مديران ارشد در تجارب اخلاقي سازمان و نتايج حاصل از آن را ، شاغلان به كارهاي تجارتي دانشگاهي و كل جامعه پذيرفته اند. رهبران راهبردي موثر در قرن بيست و يكم مقوله هايي مثل شرافت ، اعتماد و امانت داري را به منزله زيربناي تصميماتشان به كار خواهند بست . آن دسته از رهبران راهبردي كه اين كيفيات را از خود به نمايش بگذارند قادر به الهام بخشيدن به كاركنان خود و ايجاد فرهنگ سازماني هستند كه در آن تجربه هاي اخلاقي به مثابه رفتار مطلوب و طبيعي شناخته مي شوند. مديرعامل شركت آكر اشاره مي كند كه نزد كاركنانش هيچ جانشيني براي صداقت وجود ندارد. اعتقاداو مبني بر اينكه ذات انسان ، اساسا مثبت و نيك است مي تواند نيروي پيش آهنگ او و تجربه هاي تجارتي اخلاقي باشد.
بر اثر تنوع فرهنگها و ساختارهاي اقتصادي كه سازمانها در آنها به رقابت مي پردازند ، بنانهادن تجربه هاي اخلاقي در اقتصاد جهان قرن بيست ويكم براي رهبران راهبردي كار دشواري است . درك علايق همه سهامداران قانوني تنها ازطريق تحليل تنوع فرهنگي و حساس بودن به آن كسب مي شود. تعهد يك رهبر راهبردي براي رسيدگي به ادعاهاي قانوني سهامداران و ايجاد و تداوم فرهنگ سازماني اخلاقي بسيار مهم است . تجارب كاركنان كه در چنين فرهنگي رخ مي دهد به مجموعه اي از تعهدات ، تصميمها و فعاليتهاي پذيرفته شده و پذيرفته نشده اي مي انجامد كه بايد هنگام برقراري ارتباط با سهامداران موسسه موردتوجه قرار گيرد.
در اقتصاد جهاني قرن بيست ويكم ، رقابت در جوامع فراصنعتي اي رخ مي دهد كه عميقا با جوامع صنعتي اي كه جانشين آنها شده اند، متفاوت اند.
پيش از هر چيز ، جوامع صنعتي و اقدامهاي تجارتي كه درون آنها صورت مي پذيرد برفعاليتهايي كه باعث ايجاد ثروت مي شوند متمركز شده است . پيشرفتهاي علمي وفناوري ، ابزارهايي اصلي بودند كه از طريق آنها در بخشهايي نظير پزشكي ، كشاورزي ، ارتباطات ، انرژي ، حمل ونقل و الكترونيك ثروت ايجاد شد. در دوره فراصنعتي ، فناوري اطلاعاتي و بين المللي سازي ، فعاليتهاي اصلي براي كسب ثروت به شمار مي روند. در اين دوره ، در بسياري از كشورهاي جهان ، اين ويژگيها ظاهر شده اند:
1- بيشتر توليدات اقتصادي در بخشهاي خدماتي و با فناوري بالا صورت مي پذيرند;
2- جهاني سازي فزاينده اي در زمينه مسائل مالي ، توليد، كار و بازارهاي توليدات وجود دارد;
3- رشد اقتصادي با محدوديتهاي زيست محيطي مواجه مي شود;
4- حركتي به سمت بازارها و سياستها وجود دارد.
خصوصيات دوره فراصنعتي احتمال خطر بيشتري را براي موسساتي كه براي ايجادثروت از طريق رقابت در بازارهاي متعدد تلاش دارند، درپي خواهد داشت . رهبران راهبردي با چالشهايي مواجه اند كه ممكن است به علت صورت پذيرفتن فرايندهاي دموكراسي و مشاركت دهي مردمي بيشتر در بازارهاي سراسر جهان ، فراگير شوند

مداومت در تمركز بر آينده

رهبران راهبردي بايد بخشي از وقت و نيرو خود را صرف پيش بيني شرايط رقابتي وچالشهاي آينده كنند. شركتهاي آمريكايي ، اروپايي و ژاپني فعاليتهاي رقابت خود را دربازارهاي جهاني شدت بخشيده اند. اين تاكيد قابل فهم است و باعث تعيين حدود رقابتي جديد و با اهميتي براي بازارهاي درحال پيدايش شده است . با وجود اين ، ميزان بالايي ازاحتمال خطر در اين فرصتها وجود دارد. ايجاد نقض در تمايل به سمت مردم سالارانه كردن بازارهاي كشورها و ساختارهاي سياسي همراه با آن ، مي تواند اشاره هاي آشكاري رابراي رهبران و موسسه هاي آنان داشته باشد. رهبران راهبردي موثر بايد در جستجوي اطلاعاتي باشند كه به آنان اجازه بدهد تا بروز تغييرات در بازارهاي جهاني را به درستي پيش بيني كنند. همكاريهاي راهبردي با دولت ميزبان و ساير سازمانها وسايل ارزشمندي براي قرارگرفتن در جريان شرايط متغير در ساختارهاي اقتصادي درحال ظهور هستند.سازمانها با تنظيم كردن برنامه هاي راهبردي شان با علايق يك كشور بخت خود را براي موفقيت در رقابت در شرايط ناپايدار افزايش مي دهند. ناموفقيت در ايجاد چنين ادراكهايي از كوششهاي رهبران راهبردي به منظور رهبري موثر سازمانهايشان در قرن بيست ويكم ممانعت به عمل خواهدآورد.
رهبران راهبردي بايد بخشي از وقت و نيرو خود را صرف پيش بيني شرايط رقابتي وچالشهاي آينده كنند. شركتهاي آمريكايي ، اروپايي و ژاپني فعاليتهاي رقابت خود را دربازارهاي جهاني شدت بخشيده اند. اين تاكيد قابل فهم است و باعث تعيين حدود رقابتي جديد و با اهميتي براي بازارهاي درحال پيدايش شده است . با وجود اين ، ميزان بالايي ازاحتمال خطر در اين فرصتها وجود دارد. ايجاد نقض در تمايل به سمت مردم سالارانه كردن بازارهاي كشورها و ساختارهاي سياسي همراه با آن ، مي تواند اشاره هاي آشكاري رابراي رهبران و موسسه هاي آنان داشته باشد. رهبران راهبردي موثر بايد در جستجوي اطلاعاتي باشند كه به آنان اجازه بدهد تا بروز تغييرات در بازارهاي جهاني را به درستي پيش بيني كنند. همكاريهاي راهبردي با دولت ميزبان و ساير سازمانها وسايل ارزشمندي براي قرارگرفتن در جريان شرايط متغير در ساختارهاي اقتصادي درحال ظهور هستند. سازمانها با تنظيم كردن برنامه هاي راهبردي شان با علايق يك كشور بخت خود را براي موفقيت در رقابت در شرايط ناپايدار افزايش مي دهند. ناموفقيت در ايجاد چنين ادراكهايي از كوششهاي رهبران راهبردي به منظور رهبري موثر سازمانهايشان در قرن بيست ويكم ممانعت به عمل خواهدآورد.
منبع:IEEE ENGINEERING MANAGEMENT REVIEW WINTER 1999




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط