نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشي
شاعر : حافظ
که بسي گل بدمد باز و تو در گل باشي |
|
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشي |
که تو خود داني اگر زيرک و عاقل باشي |
|
من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش |
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشي |
|
چنگ در پرده همين ميدهدت پند ولي |
حيف باشد که ز کار همه غافل باشي |
|
در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است |
گر شب و روز در اين قصه مشکل باشي |
|
نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف |
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي |
|
گر چه راهيست پر از بيم ز ما تا بر دوست |
صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشي |
|
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد |
|