گوهر مخزن اسرار همان است که بود
شاعر : حافظ
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود |
|
گوهر مخزن اسرار همان است که بود |
لاجرم چشم گهربار همان است که بود |
|
عاشقان زمره ارباب امانت باشند |
بوي زلف تو همان مونس جان است که بود |
|
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح |
همچنان در عمل معدن و کان است که بود |
|
طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد |
زان که بيچاره همان دلنگران است که بود |
|
کشته غمزه خود را به زيارت درياب |
همچنان در لب لعل تو عيان است که بود |
|
رنگ خون دل ما را که نهان ميداري |
سالها رفت و بدان سيرت و سان است که بود |
|
زلف هندوي تو گفتم که دگر ره نزند |
که بر اين چشمه همان آب روان است که بود |
|
حافظا بازنما قصه خونابه چشم |
|