اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار
شاعر : حافظ
ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار |
|
اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار |
نامهاي خوش خبر از عالم اسرار بيار |
|
نکتهاي روح فزا از دهن دوست بگو |
شمهاي از نفحات نفس يار بيار |
|
تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشام |
بي غباري که پديد آيد از اغيار بيار |
|
به وفاي تو که خاک ره آن يار عزيز |
بهر آسايش اين ديده خونبار بيار |
|
گردي از رهگذر دوست به کوري رقيب |
خبري از بر آن دلبر عيار بيار |
|
خامي و ساده دلي شيوه جانبازان نيست |
به اسيران قفس مژده گلزار بيار |
|
شکر آن را که تو در عشرتي اي مرغ چمن |
عشوهاي زان لب شيرين شکربار بيار |
|
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بي دوست |
ساقيا آن قدح آينه کردار بيار |
|
روزگاريست که دل چهره مقصود نديد |
وان گهش مست و خراب از سر بازار بيار |
|
دلق حافظ به چه ارزد به مياش رنگين کن |
|