دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
شاعر : حافظ
کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد |
|
دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد |
ويرانسراي دل را گاه عمارت آمد |
|
خاک وجود ما را از آب ديده گل کن |
حرفيست از هزاران کاندر عبارت آمد |
|
اين شرح بينهايت کز زلف يار گفتند |
کان پاک پاکدامن بهر زيارت آمد |
|
عيبم بپوش زنهار اي خرقه مي آلود |
کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد |
|
امروز جاي هر کس پيدا شود ز خوبان |
همت نگر که موري با آن حقارت آمد |
|
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است |
کان جادوي کمانکش بر عزم غارت آمد |
|
از چشم شوخش اي دل ايمان خود نگه دار |
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد |
|
آلودهاي تو حافظ فيضي ز شاه درخواه |
هان اي زيان رسيده وقت تجارت آمد |
|
درياست مجلس او درياب وقت و در ياب |
|