در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد
شاعر : حافظ
حالتي رفت که محراب به فرياد آمد |
|
در نمازم خم ابروي تو با ياد آمد |
کان تحمل که تو ديدي همه بر باد آمد |
|
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار |
موسم عاشقي و کار به بنياد آمد |
|
باده صافي شد و مرغان چمن مست شدند |
شادي آورد گل و باد صبا شاد آمد |
|
بوي بهبود ز اوضاع جهان ميشنوم |
حجله حسن بياراي که داماد آمد |
|
اي عروس هنر از بخت شکايت منما |
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد |
|
دلفريبان نباتي همه زيور بستند |
اي خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد |
|
زير بارند درختان که تعلق دارند |
تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد |
|
مطرب از گفته حافظ غزلي نغز بخوان |
|