طاير دولت اگر باز گذاري بکند
شاعر : حافظ
يار بازآيد و با وصل قراري بکند |
|
طاير دولت اگر باز گذاري بکند |
بخورد خوني و تدبير نثاري بکند |
|
ديده را دستگه در و گهر گر چه نماند |
هاتف غيب ندا داد که آري بکند |
|
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من |
مگرش باد صبا گوش گذاري بکند |
|
کس نيارد بر او دم زند از قصه ما |
بازخواند مگرش نقش و شکاري بکند |
|
دادهام باز نظر را به تذروي پرواز |
مردي از خويش برون آيد و کاري بکند |
|
شهر خاليست ز عشاق بود کز طرفي |
جرعهاي درکشد و دفع خماري بکند |
|
کو کريمي که ز بزم طربش غمزدهاي |
بود آيا که فلک زين دو سه کاري بکند |
|
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب |
گذري بر سرت از گوشه کناري بکند |
|
حافظا گر نروي از در او هم روزي |
|