کلک مشکين تو روزي که ز ما ياد کند

ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند کلک مشکين تو روزي که ز ما ياد کند چه شود گر به سلامي دل ما شاد کند قاصد منزل سلمي که سلامت بادش
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کلک مشکين تو روزي که ز ما ياد کند
دوش مي‌آمد و رخساره برافروخته بود
کلک مشکين تو روزي که ز ما ياد کند

شاعر : حافظ

ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند کلک مشکين تو روزي که ز ما ياد کند
چه شود گر به سلامي دل ما شاد کند قاصد منزل سلمي که سلامت بادش
گر خرابي چو مرا لطف تو آباد کند امتحان کن که بسي گنج مرادت بدهند
که به رحمت گذري بر سر فرهاد کند يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
قدر يک ساعته عمري که در او داد کند شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
تا دگرباره حکيمانه چه بنياد کند حاليا عشوه ناز تو ز بنيادم برد
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنيست
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند ره نبرديم به مقصود خود اندر شيراز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط