شاهدان گر دلبري زين سان کنند
شاعر : حافظ
زاهدان را رخنه در ايمان کنند |
|
شاهدان گر دلبري زين سان کنند |
گلرخانش ديده نرگسدان کنند |
|
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد |
پيش از آن کز قامتت چوگان کنند |
|
اي جوان سروقد گويي ببر |
هر چه فرمان تو باشد آن کنند |
|
عاشقان را بر سر خود حکم نيست |
اين حکايتها که از طوفان کنند |
|
پيش چشمم کمتر است از قطرهاي |
قدسيان بر عرش دست افشان کنند |
|
يار ما چون گيرد آغاز سماع |
در کجا اين ظلم بر انسان کنند |
|
مردم چشمم به خون آغشته شد |
عيش خوش در بوته هجران کنند |
|
خوش برآ با غصهاي دل کاهل راز |
تا چو صبحت آينه رخشان کنند |
|
سر مکش حافظ ز آه نيم شب |
|