واعظان کاين جلوه در محراب و منبر ميکنند
واعظان کاين جلوه در محراب و منبر ميکنند
شاعر : حافظ
چون به خلوت ميروند آن کار ديگر ميکنند
واعظان کاين جلوه در محراب و منبر ميکنند
توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر ميکنند
مشکلي دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
کاين همه قلب و دغل در کار داور ميکنند
گوييا باور نميدارند روز داوري
کاين همه ناز از غلام ترک و استر ميکنند
يا رب اين نودولتان را با خر خودشان نشان
ميدهند آبي که دلها را توانگر ميکنند
اي گداي خانقه برجه که در دير مغان
زمره ديگر به عشق از غيب سر بر ميکنند
حسن بيپايان او چندان که عاشق ميکشد
کاندر آن جا طينت آدم مخمر ميکنند
بر در ميخانه عشق اي ملک تسبيح گوي
قدسيان گويي که شعر حافظ از بر ميکنند
صبحدم از عرش ميآمد خروشي عقل گفت