از اسلام آمريكايي تا اعتدال آمريكايي
نويسنده:محمد حسين ملك زاده
اشاره :
قرائت استكباري از اعتدال
امروزه تقريباً بر هيچ كس پوشيده نيست كه غربي ها يدِ طولايي در بهره گيري ابزاري و سوء استفاده از عناوين، كلمات و شعارهاي زيبا و حتي مقدسي؛ مانند :
نگاهباني از حقوق بشر؛
برچيدن همه انواع و اشكال برده داري؛
محو كامل نژادپرستي و تبعيض نژادي؛
دفاع از حقوق زنان؛
پاسداشت آزادي هاي مدني و آزادي بيان؛
تكثرگرايي سياسي، تحمل و تسامح در برابر مخالف؛
حمايت از جريان آزاد اطلاعات و جلوگيري از سانسور؛
برپايي، بسط و گسترش مردم سالاري و كمك به تبديل حكومت هاي استبدادي به نظام هاي دموكراتيك؛
برقراري صلح و امنيت جهاني؛
كمك به رشد و توسعه همه جانبه كشورهاي فقير، به ويژه در قاره سياه؛
مبارزه با قاچاق انسان، اسلحه و مواد مخدر؛
منع توليد و تكثير سلاح هاي كشتار جمعي، شيميايي، ميكروبي، اتمي و...؛
مبارزه با جرائم سازمان يافته و تروريسم دولتي و غيردولتي؛
محاكمه و مجازات جنايت كاران جنگي.
و ده ها عنوان پرزرق و برق اين چنيني دارند، كه اشاره به گوشه اي از تزويرها، فريب كاري ها و استفاده هاي ابزاري، رياكارانه، تبعيض آميز، استعماري و استثماري آنان و نيز سوء استفاده هايي كه در چند قرن اخير، به ويژه در دوره معاصر، از اين عناوين و شعارها كرده اند، حتي از زبان و به قلم نويسندگان و انديشمنداني كه خودشان نيز از اهالي مغرب زمين به شمار مي روند، به مثنوي هفتاد من كاغذ، بدل مي گردد.
آنها - با چنان شيوه و پيشينه اي كه مورد اشاره قرار گرفت - وقتي به سراغ مقوله اعتدال و افراط در عرصه بين الملل نيز مي آيند، با چنان نگاه و قرائت تامل برانگيز، منحصر به فرد و متكبرانه اي به آن نظر مي افكنند، كه داشتن چنان برداشت، قرائت و نگاهي، تنها از استثمارگران و مستكبران خودبزرگ بين و زياده خواهي؛ همچون خودشان، انتظار مي رود.
توضيح آنكه، آنان ملاك معتدل بودن يا افراطي بودنِ اشخاص، گروه ها و كشورها را در نسبتي مي دانند كه آنها با غربيان و قدرت هاي جهاني برقرار مي كنند. بدين معني كه اگر كسي بي چون و چرا در مقابل سلطه و هژموني (1) غرب، سر تعظيم فرودآورد و بله قربان گوي هميشگي غرب باشد، فردي كاملاً معتدل، متعادل (2) و طبعاً بسيار معقول و منطقي است و اگر كسي اين جرات را به خود بدهد كه اندكي با زياده خواهي و سلطه جويي غرب مخالفت نمايد، فردي نامعقول و متعصب (3)، افراطي (4) و تندرو (5) و در صورت تاكيد بر ديانت، به اصطلاح مشهور آنها ، بنيادگرا (6) مي باشد كه هيچ منطقي را به جز منطق زور نمي شناسد.
وي به احتمال زياد يكي از اعضاء، يا دستِ كم يكي از حاميان گروه هاي تروريستي است كه وجودش براي جهان و جهانيان مضر مي باشد و بايد با حمله اي پيش دستانه، او و دوستانش را مورد تعقيب قرار داد، تا سال ها كشور محل استقرارش را اشغال نمود، منابع ثروت آنجا را به يغما برد و مهم تر آنكه مردم بي گناه و غيرنظامي آن منطقه؛ اعم از كودكان، زنان و سالخوردگان را نيز در راستاي زايماني دردناك! براي تولد «ليبرال دموكراسي» با سلاح هاي فوق مدرن و غيرمتعارف، قتل عام كرد. و تازه به هيچ كس هم نبايد اجازه داد كه حتي اندكي نسبت به اينكه همه اين اقدامات از سر خيرخواهي، با نيت بشر دوستانه و تنها به جهت دفاع از حقوق بشر و اهداي آزادي و مردم سالاري به ملت ها صورت مي گيرد، ترديد نمايد.
اين ها خلاصه و نمونه اي گويا از معيار استكبار جهاني و غرب به رهبري ايالات متحده آمريكا در تشخيص جريان هاي معتدل و تندرو و همچنين چگونگي برخورد با دسته دوم؛ يعني افراطي ها و تندروهاست و همين معيار و روش برخورد كه از افراطي ترين و بي شرمانه ترين جلوه هاي قلدري در تاريخ بشر است، در طي ساليان متمادي به روشني هر چه تمام تر و در جلوي چشم جهانيان و در منطقه ژئو استراتژيك خاورميانه به اجرا گذاشته شده است تا همگان بيش از پيش با قرائت آمريكايي از برقراري «اعتدال» (7) و مبارزه با افراط و تندروي آشنا شوند.
در واقع ما در اينجا با بروز يك مفهوم ظالمانه جديد در عالم سياست و البته متناسب با نظم و نظام نويني كه آمريكاييان به خيال خام خويش براي جهان طراحي كرده اند (8) مواجه هستيم كه مي توان از آن با عنوان «اعتدال آمريكايي» ياد كرد. تعبيري كه مي تواند به سرعت، اصطلاح «اسلام آمريكايي» را تداعي كند و به ذهن انسان متبادر سازد.
از اسلام آمريكايي تا اعتدال آمريكايي
اين اصطلاح بيانگر قرائتي از اسلام است كه مطابق ديدگاه هاي ليبراليستي يا متناسب با اميال و اهداف امپرياليستي و استكباري تنظيم شده باشد. در حقيقت، اسلام آمريكايي، اسلام كاپيتاليستي و سرمايه سالاري است كه محرومان و پابرهنگان در آن محلي از اِعراب ندارند و در آن به عوض مبارزه با پديده فقر با فقرا بي مهري مي كنند.
اين اسلام، اسلام اشرافيت خواهي، رفاه زدگي، تجمل گرايي و شكم پرستي است؛ اسلام مرفهين بي درد (9)؛ اسلامي كه مسلمانانش مي توانند چهره مسكين و يتيم و اسير را از همان پشت در، از طريق آيفون تصويري ببينند و در را برايشان باز نكنند تا آنها هيچ گاه فرصت مطرح كردنِ نيازهايشان را نيابند؛ اسلامي كه اسراف كاران و تبذيرگران را برادران شياطين نمي داند؛ اسلامي كه در آن با مال به دست آمده از راه دزدي و رشوه خواري و گران فروشي و احتكار و رانت خواري و... هم مي توان حج - اعم از حجه الاسلام و يا حج مستحبي - به جاي آورد.
اسلام آمريكايي، اسلامي است كه تنها در درون مسجد و بر روي سجاده معنا دارد، نه در عرصه زندگي اجتماعي بشر؛ اسلام جدايي دين از سياست؛ اسلام التقاط؛ اسلامي كه در آن بين «شعار» و «عمل» هيچ نسبت و رابطه اي برقرار نيست، مگر بي ربطي و دوگانگي؛ اسلامي كه اخبار رسانه هايش به مصداق آيه شريفه قرآن: «إن جائكم فاسق بنبإ فتبينوا...» (10) تنها پس از تبين قابل پذيرش هستند؛ اسلامي كه ايمانِ به آن جنبه تاريخي دارد و قرآنش از سطح الهامات شاعرانه فراتر نمي رود؛ اسلامي كه مي توان خود را باورمند به آن ناميد و در عين حال عليه خدا راهپيمايي به راه انداخت؛ اسلامي كه در آن، فقط سخن از انتظار بشر از دين است، نه تكاليف انسان در برابر خدا.
در چنين اسلامي، هيچ تنافي و تنافري ميان «صلات» و «فحشا و منكر» وجود ندارد؛ اسلامي كه متدينان به آن مي توانند سازماني با عنوان «همجنس بازان مسلمان» (11) تاسيس نمايند. اسلامي كه پيروانش مي توانند هر صبح و شام صدايشان را به گفتن ذكر «الله اكبر» بلند كنند، اما در همان حال، هر قدرتي، به ويژه ابرقدرت هاي نظامي و اقتصادي در عرصه بين الملل را از خدا بزرگ تر و تواناتر بدانند و آنقدر كه نسبت به قدرت هاي مادي پرهيزگار باشند، در برابر پروردگار عالم، تقوا نداشته باشند.
اسلامي كه در آن يا بزرگداشت ياد و خاطره قيام و نهضت حسيني از اساس مورد انكار و تمسخر قرار مي گيرد و يا از آن طرف، نوعي از عزاداري تبليغ و مورد جانبداري و حمايت قرار مي گيرد كه هيچ ثمري ندارد، جز وهن مذهب و شادي دل يزيد!؛ اين اسلام، اسلام كاريكاتوري و اسلام افراط و تفريط است؛ اسلام دل به خواهي؛ اسلام هوا و هوس؛اسلام «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» (12).
اسلامي فاقد عدالت محوري و ظلم ستيزي؛ اسلامي كه اجازه مي دهد بي هيچ دغدغه، هم شريك دزدباشي و هم رفيق قافله؛ اسلامي كه ميان خدا و خرما جمع مي كند؛ اسلامي كه در آن همزمان هم مي توان عزادار حسين(ع) بود و هم همدست يزيد؛ اسلامي كه مسلمانانش مي توانند با آغوش باز از رئيس جمهور جنگ طلب، جنايت كار و اسلام ستيز ايالات متحده استقبال كنند، به سخنانش با تمام وجود، گوش بسپارند، با او جام شراب بنوشند، در عيد فطر، با خوشحالي، از او پيام تبريك دريافت نمايند و پس از آن هم با وجداني آسوده و قلبي آرام! نماز عيد را به پا داشته، عمره مستحبي به جاي آورند.
اسلامي كه در آن، امر به معروف و نهي از منكر اگر انجام شود فقط نسبت به امور و موارد جزئي، سطحي و كم اهميت انجام مي شود و تازه در همان موارد هم حتي با رعايت تمامي حدود و شرايط اش باز دخالت در حريم خصوصي افراد است و در نتيجه امري زشت و ناپسند تلقي مي گردد؛ اسلامي كه با جهاد رابطه اي ندارد؛ اسلامي كه همان طور كه ليبرال ها معتقدند، در آن به جاي حق و باطل، نفع و ضرر شخصي، اصالت يافته باشد؛ و... .
و سرانجام آنكه، اسلام آمريكايي، اسلامي است كه نه تنها هم غربي ها با آن دشمني و عداوتي ندارند، بلكه حاضرند هزينه تبليغ و ترويج آن را نيز با جان و دل بپردازند، هم فرنگي مسلكان و متجدد مآبان، بخش هاي زيادي از آن را به شدت مي پسندند و با آب و تاب مورد تعريف و تمجيد قرار مي دهند و هم متحجران، عملاً با بسياري از قسمت هاي آن، مشكل جدي، قابل توجه و آزاردهنده اي! ندارند.
مفهوم و اصطلاح «اسلام آمريكايي» بدان جهت مطرح و مورد تبيين و تاكيد قرار گرفت كه هشدار و بيدارباشي باشد تا هر پيام و ندايي كه به نام اسلام و قرآن برخاست را نمي توان به عنوان اسلام اصيل و راستين و يا به اصطلاح، به عنوان «اسلام ناب محمدي» تلقي به قبول نمود، بلكه نخست بايد با بررسي هاي ژرفكاوانه از تطابق آن پيام با حقيقت اسلام و اسلام حقيقي، اطمينان حاصل كرد، سپس بدان ندا لبيك گفته، پاسخ مثبت داد.
برهمين قياس و با دغدغه اي نظير آن مي توان اعتدال را نيز به «اعتدال اسلامي» و «اعتدال آمريكايي» - و البته اعتدال هاي ديگر - تقسيم نمود.
اعتدال آمريكايي؛ يعني تسليم محض و فرمانبردار بي چون و چرا بودن در مقابل منويات و خواسته هاي كاخ سفيد و يا به بيان روشن تر و صريح تر و البته زننده تر و گزنده تر بايد گفت: آمريكايي ها كسي را معتدل و ميانه رو و در نتيجه معقول، منطقي و انعطاف پذير! مي خوانند كه در مقابلشان كاملاً «رام» باشد تا افسار او را به هر سويي كه كشيدند بدون ذره اي مقاومت به همان سو برود!
پي نوشت ها :
* www.malekzadeh.org
1. Hegemony.
2. Moderate.
3. Fanatic.
4. Extremist.
5. Radical.
6. Fundamentalist.
7. Modernation.
8. New World Order.
9. پاره اي از تعابير به كار رفته در متن، عيناً برگرفته از پيام ها و سخنراني هاي رهبر فقيد انقلاب اسلامي ايران است. براي نمونه بنگريد: صحيفه امام، جلد 21، صفحات 8، 9، 30، 69، 74، 81، 121 و... .
10. سوره حجرات، آيه 6.
11. نام سازماني در كشور ايالات متحده آمريكا با عضويت جمعي از معتقدان به اسلام آمريكايي!
12. سوره نساء، آيه 150.
/ن