شناسنامه تفسیر
نام معروف: بحرالمیط، تفسیر ابوحیانمؤلف: ابوحیان محمد بن یوسف بن حیان اندلسی غرناطی
تولد: ۶۵۴ ق
وفات: ۷۴۵ ق
مذهب: مالکی اشعری
زبان: عربی
تاریخ تألیف: ۷۱۰ ق
تعداد مجلدات: ۸ جلد
مشخصات نشر: قاهره، مطبعة سعادة، ۸ جلد، قطع رحلی، ۱۳۲۹ق، به تصحیح محمد اسماعیل الذیب. همین چاپ در بیروت توسط انتشارات دار الفکر در ۱۴۰۳ق افست شده است. نیز در بیروت لبنان با حروف چینی جدید انتشارات دار الفکر با تصحیح شیخ عرفان العشا حسونة، و صدقی محمد جمیل در یازده جلد همراه با فهرست در قطع وزیری چاپ شده است. چاپ دیگر، بیروت، دارالکتب العلمیه، تحقیق شیخ عادل احمد عبد الموجود، شیخ علی محمد معوض و... ۸ جلد، قطع رحلی چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
معرفی مفسر و تفسیر
ابوحیان، شیخ نحویان اندلس، شاگرد ابن الزبیر غرناطی و متبحر در ادبیات عرب و علم قرائت بود. البته از تفسیر و رجال نیز آگاهی زیادی داشت. ابوحیان مانند دیگر شاگردان ابن زبیر، مانند ابن جزی معارض با اعتزال بود، گرایش سلفی هم نداشت و از تجسیم برائت جسته است، با این همه خود را تابع طریقه سلف میدانست.(1) او، از ادیبان مشهور قرن هفتم و هشتم هجری و صاحب تألیفات بسیار در تفسیر، ادب، لغت و قرائات قرآن است که دو تفسیر او بیش از همه معروف شده است: یکی «بحرالمحیط» و دیگری «النهر الماد من البحر المحیط» که در واقع خلاصه تفسیر یاد شده است.ویژگی این تفسیر در ادبی بودن آن، عنایت به مسائل صرف، نحو، لغت و بیان است که از جهتی می توان گفت این تفسیر، دیوانی بزرگ از اشعار و شواهد شعری در ادبیات و ذکر قواعد ادبی است. ذهبی معتقد است، که این کتاب بیشتر به کتب نحوی - بلاغی شبیه است تا تفسیر قرآن کریم.(2) از آن جا که مفسر منظومه ای در قرائات نگاشته و تبحری به سزا در فن قرائات داشته، این تفاسیر را از جهتی از بحث های مربوط به قرائات و گرایش های آن کرده و از همین تفسیر نقش قرائات را می توان در تفسیر مشاهده کرد.
ابوحیان در این تفسیر، بسیار بر این عطیه در المحر الوجیز و کشاف زمخشری نقد وارد کرده است، تا جایی که تاج الدین احمد بن عبدالقادر در کتاب «الدر اللقیط من البحر المحیط» انتقادات استادش ابوحیان را بر ابن عطیه و زمخشری جمع آوری کرده است و نیز شیخ یحیى الشاوی المغربی کتاب «بین ابی حیان و الزمخشری» را نوشته است. (3)
ابوحیان «الکتاب» سیبویه را تقدیس می کرد و بر آن تعصب داشت و به همین خاطر این تیمیه و ابن هشام با او به مخالفت پرداختند.(4) حال ببینید که در عالم فهم متن چه اتفاقاتی می افتد و اثرات و مواضع مذهبی چگونه تأثیرگذار در تثبیت نظریه ای و یا جهت گیری تفسیری است و این روش در حب و بغض ها و آرای ادبی اثرگذار می گردد. زیرا بی گمان گرانیگاه نقدهای ادبی ابوحیان بر زمخشری، مباحث کلامی است که زمخشری با بیان نکات ادبی تفسیر میکند و ابوحیان به آنها پاسخ می دهد. مثلا در تعلیل تقدیم و تأخیر، در موارد زیادی بر حصر گیری زمخشری ایراد می گیرد. در واقع از همان آیه «بسم الله الرحمن الرحیم » که زمخشری سبب تقدیم جار و مجرور بر فعل محذوف را مفهوم اختصاص» می داند. (5)
ابوحیان بر نظر وی، نقد وارد کرده، علت تقدیم را مسأله اهتمام» عنوان می نماید(6) و این حصر گیری زمخشری از تقدیم را مخالف با روش سیبویه و نحویون می داند. (7) البته ابوحیان غیر از «هتمام»، اسباب دیگری همچون رعایت فواصل آیات(8)، تأکید(9) تفخیمة(10)، و تعظیم (11) را نیز در تعلیل تقدیم، مطرح میکند.
یکی از نقدهای ابوحیان بر زمخشری این است که زمخشری گاهی عقیده اعتزال را در تعلیل تقدیم، دخالت می دهد، مثلا در آیه: «فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ». (12) «پس مپندار که خدا وعده خود را با فرستادگان خویش خلاف میکند»، زمخشری برای اثبات نظر خود سبب تقدیم مفعول دوم (وعد) بر مفعول اول (رسله) را اهتمام» به عدم خلف وعده خداوند به طور مطلق، می داند. (13)، اما ابوحیان این نظر را بر طریق «اعتزال» می داند که معتقدند: «وعید خدا بدون شک محقق می شود» ؛ سپس احتمال می دهد که «مخلف» اصلا یک مفعول داشته باشد که همان «وعد» است و «رسله» مفعول «وعد» باشد. (14). البته برخی نقدهای ابوحیان بر زمخشری، شگفت انگیز به نظر می رسد و تأثیر پیش ذهنیت ها و نقش مسائل هرمنوتیکی عقیده و موضع کلامی را در بحث های علمی را نمایان می سازد. مثلا زمخشری تقدیم خبر در آیه: «لَا فِیهَا غَوْلٌ وَ لَا هُمْ عَنْهَا یُنْزَفُونَ». (15) (نه در آن تباهی و بی خردی است و نه از آن مست شوند) را برای اختصاص و تفضیل شراب بهشتی بر شراب دنیوی می داند. (16) اما ابوحیان معتقد است کسی را نمی شناسد که از لحاظ معنایی بین دو ساختار «لیس فی الدار رجل» و «لیس رجل فی الدار» تفاوتی قائل باشد. (17) آلوسی به سخن ابوحیان، چنین طعن می زند: «و هو ممالا یلتفت الیه». (18).
ابوحیان در آغاز تفسیر، مقدمه ای دراز آهنگ همراه با خطبه ای مطنطن با سجع و قافیه و کلمات ادبی دارد. آن گاه به روش تفسیری خود اشاره میکند و از قواعد تفسیر سخن می گوید و سپس به یادکرد مفسرین به نامی چون زمخشری، مؤلف کشاف و ابن عطیه صاحب تفسیر المحررالوجیز می پردازد و به تاریخچه تفسیر و سابقه آن و تطوری که این دانش از آغاز در میان صحابه و تابعین داشته، اشاره میکند.
روش مفسر پس از ذکر آیه، بیان وجود ادبی و لغوی و شواهد دیگر از آیات و اشعار و امثال برای تأیید آن قاعده ادبی است. سپس به تفسیر آیه می پردازد و اگر اسباب نزول و حدیث و مأثوری از صحابه و تابعین باشد نقل می کند. وی از کسانی است که به تناسب و ارتباط آیات معتقد است. بدین جهت می توان گفت وی از جمله مفسرانی است که پیش از بقاعی و زرکشی و پس از رازی به این دلیل که شاگرد ابن زبیر است و او نخستین شخصیتی است که در این زمینه تألیف دارد، به مسأله تناسب آیات به شکل محدود پرداخته است.
در بحث قرائات، بیشتر اهتمام ابوحیان به تثبیت قرائت های مشهور و رد قرائت های شاد از نظر ادبی است. او با تفسیر علمی و بهره گیری از آیات برای طرح نجوم و فلکیات بدان گونه که فخررازی استفاده و طرح نموده، مخالف است و این بحث ها را جزو «فضول علم» می داند. (18) از آنجا که به مسائل ادبی بهایی چندان می دهد، به نقل های ادبی به فراوانی میان ابن عطیه و زمخشری می پردازد و چون اشعری مسلک است، در داوری بین این دو، نقد دیدگاه های ادبی کلامی زمخشری را یکی از وظایف خود می داند و از دیدگاه های ابن عطیه در این مورد دفاع میکند.
تفسیر بحرالمحیط گرچه تفسیر نقلی نیست، اما کمتر از تفاسیر نقلی در طرح روایات و اسرائیلیات هم کوشا نیست. البته به مواردی نیز که با عقاید مسلم اسلامی احیانا منافات داشته، اشاره کرده است (20).
درباره تفسیر و مفسر، کتاب های بسیار و گوناگونی نگاشته شده که مهم تر از همه آنها، کتاب هایی است که جنبه تفسیر پژوهی داشته و نقد و تحلیل آراء او را در برداشته است.(21)
پینوشتها:
1- داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، صص ۲۸۶-۲۸۹ ؛ ابن عماد، شذرات الذهب، ج8 صص ۲۵۱-۲۵۳
2- ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص۳۱۸
3- ذهبی، ج ۱، ص ۳۲۰
4- فاتحی نژاد، عنایت الله، مقاله ابوحیان، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۵، ص۴۱۹
5- الکشاف، ج1 ص46
6- البحر المحیط،ج ۱، ص ۲۹ ؛ مثال های بیشتر : ج۱۰، ص ۴۶۶؛ ج۸ ص ۳۹۷؛ ج۹، ص۱۹۱؛ج ۱، ص ۴۲ ؛ج ۳، ص۴۰۶؛ ج۹، ص۵۴۳؛ج ۴، ص۵۷۸؛ج ۴، ص ۵۱۱؛ج ۶، ص ۳۷۵
7- همان، ج ۱۰ص۲۶۲
8- البحر المحیط،ج ۶، ص۵۱۶(آیه16 سوره نحل) ؛ج۱۰، صص ۵۷۲-۵۷۳(سوره اخلاص، آیه4)؛ ج ۸ ص۳۹۸ (سوره روم، آیه 47) ؛ج1، ص ۳۴۹ (سوره بقره، آیه57)؛ج ۲، ص ۱۱۰(سوره بقره، آیه172 )؛ج ۵، ص ۲۶۴ (سوره اعراف، آیه206) ؛ج ۶، صص۵۰۶-۵۰۷ (سوره نحل، آیه5) ؛ج ۶، ص۵۱۶( ۱۶/ سوره نحل، آیه16) ؛ج ۸ ص ۵۵۶ (سوره سبأ، آیه40) ؛ج ۳، ص ۲۴۶ (سوره آل عمران، آیه83)
9- همان،ج ۹، ص ۳۴۴(آیه های 37-39 سوره شوری) ؛ج ۴، ص ۳۱۰(سوره مائده، آیه61) : ابوحیان مفهوم « تعریض ، را نیز مطرح کرده است ؛ج ۱، ص ۳۴۹ (سوره بقره، آیه57)
10- همان،ج ۹، ص ۱۹۵ (سوره زمر، آیه23)
11- همان ،ج ۲/ ۱۱۰(سوره عنکبوت، آیه 56)
12- سوره ابراهیم،آیه ۴۷
13- الکشاف، ج2 ص ۵۶۶
14- البحر المحیط، ج6 ص ۴۵۶؛ نیز ر. ک: ج ۱۰، ص ۳۵۱ ؛ همان، ج2 ص ۹۴
15- صافات: ۴۷
16- الکشاف، ج 1ص ۳۴
17- البحر المحیط ، ج1 ص 63
18- روح المعانی، ج ۱، ص ۱۴۵
19- بحر المحیط ج1 ص ۳۴۱
20- البحر، ج۱، ص۵
21- در این باره باز می توانید به برخی از این کتاب ها، در المفسرون حیاتهم ومنهجهم، ج ۱، ص ۱۸۳ مراجعه کنید.
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 115-112