عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان

گرایش به اندیشه مهدویت در حال گسترش و توسعه است. این نهضت عظیم که با الهام از حرکت اسلامی امام خمینی (رحمه الله) رونق گرفته است نیاز به تغذیه مداوم دارد. و یکی از مهم ترین منابع این تغذیه فکری، بررسی ها و کاوش های علمی در این زمینه است.
شنبه، 8 مرداد 1401
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان

چکیده

اندیشه مهدویت در راه رسیدن به سر منزل مقصود ممکن است. در دریای پر تلاطم حوادث با موانعی روبه رو شود. شرط رسیدن به ساحل نجات در درجه اول تقویت نیروی محرکه این گفتمان و در درجه دوم شناخت و رفع موانع احتمالی است. مدعیان دروغین مهدویت هرچند موج های کوتاهی بودند که در اقیانوس بزرگ اسلامی، به چشم نمی آمدند و در خور توجه نبودند، اما چون بر خلاف مسیر انسانی و فطری در حرکت بودند فتنه و فساد می انگیختند و غوغا آفرینی می کردند و از همه مهم تر چون پاره ای از اینها به قدرت های بزرگ وابستگی داشتند، در دژهای امنیتی جامعه، گسست پدید می آورند و جامعه را از ترقی و کمال باز می داشتند.
 
«متمهدین» و «مدعیان دروغین» مفهوم و انگاره ای است که اندیشه و تأمل درباره آن، برای همگان جالب و پر جاذبه است. عده ای دوست دارند بدانند چرا در طول تاریخ ما با چنین ادعاهای دروغینی در حوزه «مهدویت» مواجه هستیم؟
 
با رخ نمایی این گونه پرسش ها و سوالات دیگر، موضوع مورد بحث، ضرورت و اهمیت ویژه ای یافته است. اما آنچه مهم است روش مند کردن پژوهش در این زمینه است. تحلیل پیامدها، آثار، خاستگاه های مدعیان دروغین، در گرو شناخت دقیق علل و عوامل پیدایش آنان است.
 
نگارنده در این مقاله، علل زمینه ساز، علل تسهیل کننده و علل شتاب زای پیدایش مدعیان دروغین و گرایش مردم به آنان را مورد نقد و بررسی قرار می دهد.
 

پیش در آمد

شناخت و بازشناخت اندیشه مهدویت، شناخت و بازشناخت بزرگترین جریان معرفتی، معنویتی در طول تاریخ است. بازکاوی و بازپژوهی آن یک ضرورت عینی است تا جریانی که برای ناب سازی معرفت دینی و بازسازی و نوسازی فرهنگی، معنوی و اجتماعی اتفاق می افتد، هماره ناب، زلال و اصیل بماند و به مانند همیشه، الهام بخش تمامی آزادی خواهان جهان باقی بماند.
 
نیرومندی و قوت اندیشه مهدویت به عنوان یک اصل مبتنی بر دیانت و سنت های ریشه دار اسلامی، و یأس و دلزدگی از الگوهای رایج دروغین موجب گرایش هرچه بیشتر مردم و حقیقت طلبان به اندیشه مهدویت شده است.
 
گرایش به اندیشه مهدویت در حال گسترش و توسعه است. این نهضت عظیم که با الهام از حرکت اسلامی امام خمینی (رحمه الله) رونق گرفته است نیاز به تغذیه مداوم دارد. و یکی از مهم ترین منابع این تغذیه فکری، بررسی ها و کاوش های علمی در این زمینه است. از این رو، بررسی هایی که توسط محققان در هر جای جهان، در باب اندیشه مهدویت به عمل می آید، می تواند در تعمیق فکری - فرهنگی اندیشه مهدویت کاربرد موثر یابد و نخبگان و گردانندگان این نهضت را در جست و جوی مدل و الگوی منطبق با تعالیم دین مبین اسلام یاری بخشد.
 
اندیشه مهدویت در زمان ها، برهه ها و صحنه های گوناگون عرصه داری می کند و نور می پراکند و با مبانی قوی و روشنایی بخش خود در هر ساحتی که وارد می شود، حرف اول را می زند و پیروان از جان گذشته در پیرامون خود گرد می آورد. این رستاخیز بزرگ، همیشگی و همه گاهی، خوشایند ذهن ها، فکرها و انسان های آلوده و دستان پلید و قدرت های تباهی آفرین نبود؛ از این روی، همیشه بر آن بودند که یا آن را تحریف کنند و از داخل بپوشانند و از پویایی و رستاخیز آفرینی بازدارند و یا نابودش کنند و تمام نشانه های آن را از صحنه روزگار بزدایند.
 
این پرسش اساسی از دیرباز مطرح بود هرچند گذر زمان اندکی از ابهام آن را برطرف ساخته و پاسخی داده است اما همچنان پاسخی در خور آن ضروری می نماید، به راستی چه علل و زمینه هایی در پیدایش و رشد مدعیان دروغین مهدویت دخیل بوده است؟
 
در جواب بایستی گفت شناخت آفات نظری و عملی و آسیب های ذهنی و عینی اندیشه مهدویت اگر چه امری پسندیده و لازم است. ولی شناخت و تحلیل ریشه ها و علل پیدایش و رشد مدعیان مهدویت یک ضرورت «عقلانی» است تا با از بین بردن «علل» معالیل نیز از بین رفته و تدریج با ادعاهای پیدا و پنهان در حال وقوع نیز مبارزه شود.
 
به دیگر سخن، مدعیانی با علل خاص به خود، گریبان اندیشه ناب و زلال مهدویت را گرفت که باید به آنها آگاهی یافته و در مقام «رفع» یا «درمان پس از بیماری» بر آمد. با شناخت علل و ریشه های انحراف مدعیان دروغین می توان از آفات درونی و بیرونی و آسیب های تدریجی نیز جلوگیری کرد؛ یعنی در مقام رفع» یا پیشگیری بر آمد.
 
انحراف زدایی از آموزه اصیل مهدویت در ساخت بدنه جامعه و زنده نگه داشتن علمی و عملی آن یک ضرورت اجتناب ناپذیر است؛ به ویژه اگر دست های پیدا و پنهان دوستان ناآگاه و غیر بصیر و دشمن آگاه و هوشمند و مغرض را در انحراف آفرینی و تحریف گرایی «مهدویت» در طول تاریخ بشناسیم که چگونه امویان، عباسیان و ... از گذشته، و نظام های سلطه معاصر، تلاش هایی در جهت وارونه و بدون اثر کردن «اندیشه مهدوی» خش جلوه دادن آن، خرافی کردن آن و ... انجام داده اند که این امر همگی ما را هر چه بیشتر در بازخوانی، بازنگری و ناب نگه داشتن آموزه مهدویت مسئولیت پذیر می کند . و لازم است که احیاگران اندیشه اسلامی و مصلحان دینی و اجتماعی، آفات شناسی و آفات زدایی، مبارزه عالمانه و هوشمندانه با انحرافات و تحریفات معرفتی، معنوی، را رسالتی مشترک و تعهدی برای خویش تلقی کنند تا «مهدویت» تحول آفرین، عبرت آموز، درس دهنده، حرارت و حرکت زا، باشد و بماند - و این، معلول بینش و گرایش معرفتمندانه و ژرف اندیشانه و در عین حال باز شناسانه و حماسه آفرینانه اصحاب خرد و ارباب معرفت و معنویت و پرچمداران شریعت است.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 
ضرورت علل شناسی مدعیان دروغین
در بحث از یک موضوع، هم توصیف و تشریح آن امکان پذیر است و هم می توان آن را علت یابی کرده و توضیح داد. کار اول را تحت عنوان توصیف، وقایع نگاری و تشریح وضع موجود شیء، و عمل دوم را تبیین و پیدا کردن چرایی آن می نامند. بحث اول به هست ها می پردازد و بحث دوم به چرایی و علت «هست ها» (1)
 
این دو مسئله در بحث از مدعیان دروغین نیز صدق می کند و از دو منظر می توان به مدعیان دروغین نگریست. یکی پرداختن به سیر حوادث و وقایع نگاری و فرایند زندگی مدعیان و دیگری جست و جوی علت یا علل آن. دیدگاه اول به تاریخ مدعیان دروغین می انجامد و مجموعه ای از وقایع است که از داده های آن هیچ گاه سخن نمی گوید، بلکه می بایست تعبیر و تفسیر شوند. البته راقم این سطور منکر نقش مهم تاریخ در شناخت پدیده ها نیست و معتقد است تاریخ چراغی است فرا روی ما برای فهم بهتر و راحت تر آینده، و ناآگاهی از تاریخ به معنای سر به زیر انداختن و دوباره رفتن راه هایی است که گاه بارها تکرار شده اما حصر توجه به مطالعه تاریخی و عدم توجه کافی به رهیافت های دیگر، سبب می شود هویت شیء در حیثیت تاریخی آن، پنهان شود و گمان گردد که آن شیء چیزی نیست جز جنبه مکشوف در مطالعه تاریخی.
 
دیدگاه دوم به نظریه پردازی در مسئله منجر می شود و با کمک آن می توان تصویری روشن و تفسیری جامع از موضوع ارائه داد.
 
نخستین گام در تحقق کارآمدی و ثمربخشی مطالعه و پژوهش در مورد پدیده ها، شناخت علل و عوامل رشد و پیدیش آن پدیده است. شناخت شناسی علل و عوامل پدیده ها، نخستین گام در آشنایی نظام مند به این پدیده ها است که در فرایندی تعاملی با خوانندگان، تغییر نگرش، ارتقای دانش و توسعه مطالب را هدف خود قرار می دهد و شناخت هرچند اجمالی از علل و عوامل یک موضوع شرط موفقیت در هرگونه فعالیت درباره آن موضوع است. تصور ما از عوامل و علل پیدایش متمهدین، نقش مهمی در انتخاب ابزارها، شیوه ها و روش های مبارزه با آنان را دارد.
 
پدیده های مهم فکری و اجتماعی، یک باره رخ نمی نمایند. زمینه های فکری، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در پیدایی آنها، اثر گذارند. چالش ها، نزاع ها و کشمکش های سیاسی، قبیله ای، عقیدتی و فکری، فقر اقتصادی و فرهنگی، پراکندگی ها، سرخوردگی مردم و نبود مشعل های روشنایی آفرین زمینه را برای اینکه هر روز کسی سر برآورد، بانگی سر دهد و بدعتی ساز کند و شماری را پیرامون خود گرد آورد و در باورهای مردم گسست پدید آورد آماده می سازند. مذهب ها و مسلک های انحرافی، در مرداب می رویند. وقتی مردمانی به خاطر فقر فرهنگی و دور افتادن از آیین ناب و فقر اقتصادی و برق تازیانه های استبداد، از پویایی باز ایستد و زمین گیر شود، کم کم به مرداب تبدیل می شوند و در این مرداب است که گیاهان تلخ، سمی و کشنده می رویند.
 
تفکر و اندیشه مهدویت در اوضاع و مقاطع مختلف احیانة دچار عارضه، آسیب یا آفت می شود. احیاگر در عرصه احیای دین با دو تشخیص فوق العاده مهم روبرو می شود: تشخیص درد و تشخیص درمان. بنابر این اساس کار احیاگران را می توان در «دردشناسی» و «درمانگری» خلاصه کرد. نکته شایان توجه این است که دین در تاریخ حیات و حضور خود در جامعه انسانی، نه با یک عارضه یا درد واحد روبه رو بوده است و نه احیاگران درمان واحدی پیش رو نهاده اند. لذا در عرصه احیاگری با «دردهایی» و به تبع «درمان هایی» روبه رو بوده ایم. در این میان توفیق حقیقت یاب، در گام نخست مدیون و مرهون دردشناسی صائب اوست. اگر حقیقت یاب، درد اندیشه خود را در نیابد و سر اعوجاج و رنجوری آن را کشف نکند و دچار خطا شود از اساس، ره به خطا برده است و اگر درد دین را به نیکی دریابد گامی دیگر برای توفیق در پیش روی دارد و آن حسن درمان است. آسیب شناسی کمک می کند تا شخص بهتر این گونه موانع و آفات را بشناسد و در راه اصلاح، رفع یا درمان آنها بکوشد و یا از آنها پیشگیری کند.
 
در بحث مهدویت نیز تا چرایی و چگونگی پیدایش مدعیان به خوبی و فرانگرانه تحلیل نشود، نمی توان تصویری روشن و تفسیری جامع از آن ارائه داد؛ پس اگر ریشه ها و علل پیدایش مدعیان دروغین را توأم با اهداف و انگیزه ها شناختیم راه تحریف، کژاندیشی و عوام گرایی نسبت به چنان واقعه عظیم و مکتب ساز بسته خواهد شد.
 
قابل ذکر است که تقسیم عوامل و تفکیک آنها در این مقاله برای سهولت بیشتر در گزارش و تحلیل و بررسی آنها است و گرنه، واقعیت از تعامل و هم آوایی چند زمینه و بستر در یک مدعی خبر می دهد. علل و عواملی که در این جا بررسی می شوند دارای حصر عقلی نمی باشند، تنها حاصل کاوشی است که نویسنده در منابع داشته است. ممکن است بتوان با پژوهش و تأمل بیشتر عوامل دیگری را هم رویت کرد.
 
عوامل متعددی در به وجود آمدن مدعیان موثرند که نگارنده آنها را به سه دسته تقسیم کرده است:
 
١۔ عوامل زمینه ساز (محرک)، عبارت است از مجموعه عوامل ریشه ای که در زمینه سازی و بسترسازی پیدایش مدعیان نقش داشته است.
 
۲- عوامل تسهیل کننده، عبارت است از عواملی که سبب آسان تر شدن طرح ادعاهای دروغین با گرایش مردم به چنین ادعاهای است.
 
3- عوامل شتاب زا (کاتالیزور)، عواملی است که روند رو به جلوی ادعاهای دروغین و گرایش مردم به آن را سرعت بیشتر می بخشد.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

١- نجات باوری مهدوی

آنچه به ماهیت شور انگیز و انقلابی امامت در تشیع می افزاید، اصل مهدویت است. انتظار فرج و امید به رجعت امام غائب، امیدواری شیعه را برای پیروزی نهایی بر ظلم و ستم و به سامان آمدن جهان می رساند و همین پیوند معنادار بین ظهور امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و تشکیل حکومت حق و عدل، دست مایه بالقوه نوعی «فعال گرایی تندرو» می شود.
 
زمینه اجتماعی پذیرش مهدویت، ترسیم مدینه فاضله انسانی در دوران ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) است - فرقه ها و افراد مختلفی در دوران تاریخ اسلام، بشر را به این دنیای آرمانی توجه داده اند . احادیثی که درباره ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) وارد شده بر دو مسئله بیشترین تأکید را دارد.
 
اول عدالت و دوم رفاه اقتصادی. شاید بعد از اصل عدالت، رفاه اقتصادی دومین موضوعی باشد که جوامع تحت ستم در آرزوی آن هستند. در منابع امامیه و اهل سنت، روایات زیادی وارد شده که مهدی (عجل الله فرجه الشریف) در موقعیتی ظهور خواهد کرد که فساد و بی عدالتی جوامع را فراگرفته باشد.(2)
 
اگر مردمی، عاشق باشند و علاقه شدید به این راه و مرام داشته باشند؛ اما زوایای قضیه برای آنان روشن نباشد، با هر موجی، خود را همراه می سازند و بی اختیار و در اختیار هر بادی که بوزد، قرار می گیرند.
 
شیعیان از همه بیشتر در هر دوره ای امید و انتظار داشتند که مهدی و منجی رهایی بخش به نام «قائم» و از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان آنها قیام کند و با درهم شکستن نظام های فاسد، آنان را از رنج و سختی و آزارها و فشارهای سیاسی روزگار برهاند. درست است که در پس پرده برخی از ادعاها، اهداف و اغراض شخصی و مادی و بهره برداری های سیاسی وجود داشت اما از همه بیشتر این موج شدید مهدی خواهی و نجات طلبی بود که موجب تطبیق ناآگاهانه و عموما غیر مغرضانه مهدی موعود بر امامان شیعه و یا افراد دیگری از خاندان پیامبر می شد.
 
با عنایت به چنین انتظاری بعد از درگذشتن هر امام، رحلت او به باور دسته ای از افراد نمی گنجید چرا که قائم می بایست قبل از مرگش بساط ظلم و ستم را بر می چید و با پر کردن زمین از عدل و داد، رسالتش را به اتمام رساند. از این روی این دسته یا به انکار درگذشت امام معتقد می شدند و یا حداقل انتظار آنها این بود که امام بعد از رحلتش دوباره به زمین برگردد و وظیفه قائم به شمشیر بودن خود را تمام کند.
 
انتظار آینده بهتر و ظهور دولت حق و عدل، در طول تاریخ مترقی ترین آرمان اجتماعی بوده است. فطرت کمال گرایی آدمی و ماهیت زندگی بشر با امید به آینده عجین شده است و لذا اعتقاد به مهدویت از اصیل ترین ابعاد روح انسانی سرچشمه می گیرد. باور داشتن مهدویت و اعتقاد به وجود نجات بخش گیتی به گروه و مذهب خاص محدود نیست.
 
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی در علت گرایش مردم به سید علی محمد باب می گوید: «این باور تحرک بخش اسلامی و شیعی مهدویت بود که (البته با خطای تشخیص مصداق)، و صحنه گردانی بازیگران سیاسی غوغای بابیت را در ایران اسلام شیعه برانگیخت و جمعی از شیعیان (ساده لوح) را حول پرچم کسی گرد آورد که مدعی باب امام عصر بود و با ندای «یا صاحب الزمان» به تهورهای بعضا کم نظیر و شگفت انگیز در برابر قوای حکومت وا داشت.»(3)
 
وی در این باره این گونه می افزاید:«در واقع، آن تحرک ها و فداکاری های عصر باب، آتش سوختنش از باورها و عقاید شوربخش و تحرک آفرینی شیعه، به ویژه باور مهدویت و انتظار مهدی موعود(عجل الله فرجه الشریف) نشأت می گرفت.».(4)
 
در حقیقت تحرک آفرینی شوربخش آموزه مهدویت سبب شد تا عده ای از آن سوء استفاده کنند.
 
آفریقا را فراموش نکنیم، سرزمینی که در طول تاریخ اسلام و از زمانی که اسلام به آن راه یافته منطقه ای پر استعداد در پذیرش مفاهیم موعودباوری و مهدویت بوده است. و این پدیده معلول جور و ستم خلفای اموی و عباسی در صدر اسلام و ظلم و ستم مستعمران در صده های اخیر است.
 
تثبیت ریشه ای مفهوم مهدویت با رویکرد نجات بخش زمینه موثری در ایجاد جریانات دینی و سیاسی در آفریقا بوده است. وجود زمینه های جدید و ریشه های عمیق فکری مهدویت آن چنان قوی است که با کمتر تحرکی می توان مردم را با خود همراه ساخت. ظلم و ستم و محرومیت شدید مردم آفریقا «مهدویت» را در آن جا قوی می کرد. اگر سرزمین آفریقا را زادگاه «مدعیان مهدویت» بدانیم، راه دوری نرفته ایم. این امر با توجه به زمینه های روانی و اجتماعی ناشی از وجود بی عدالتی و تبعیض در آفریقا و به ویژه محتوای معنوی انسانی و فطری آموزه مهدویت سبب شد تا جنبش «سنوسی» حداکثر استفاده را از آموزه مهدویت ببرد.
 
طرح مهدویت سید محمد بن علی السنوسی ادریسی (۱۷۹۱-۱۸۰۹م)(5) پایه گذار و رهبر جنش اصلاحی ضد استعماری سنوس، واکنشی بود نسبت به هجوم  استعماری و نظامی غرب تا با بسیج مردم و تحریک آنان به مبارزه با تهاجم دولت های انگلیس، فرانسه و ایتالیا بپردازند.(6)
 
مهدی سودانی، در سودان نیز با تکیه بر حس نجات باوری مردم مظلوم سودان آنان را بر علیه ظلم و ستم بسیج کرد. سودان تا اوایل دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی از ناحیه سه گروه تحت ظلم و ستم قرار داشت: استعمارگران انگلیسی، حکام و مأموران ترک و مصری و اشراف و ملاکین و تجار بزرگ محلی و منطقه ای.(7) این فشارها و ظلم ها به تدریج مخالفت ها و اعتراضات گسترده ای را در سراسر سودان به همراه داشت. البته مهم ترین مسئله مورد اعتراض هجوم و حضور بیگانگان و اروپاییان بود. توده های مردم محروم و مسلمان اقوام بربر هسته مرکزی جنبش اصلاحی و ضد استعماری را آغاز کردند. رهبری این جنبش گسترده که از سال ۱۸۸۱ میلادی شروع شد کسی نبود جز محمد احمد بن عبدالله (عجل الله فرجه الشریف) معروف به مهدی سودانی - وی فرزند یک قایق ساز ساده بود که از کودکی همراه پدر و برادرانش در کنار مردم محروم و ضعیف سودان زندگی کرده بود. سال ۱۸۸۳ میلادی سال پیروزی جنبش سودانی است. زیرا پیروان مهدی سودانی و نیروهای او طی یک رشته شکست های سختی که بر نیروهای مشترک انگلیسی - مصری تحت فرماندهی ژنرال کبیر و دیگران وارد کردند، همه ایالات سودان را آزاد نمودند. (8)
 
مهدی سودانی در اوت ۱۸۸۱ میلادی اعلام کرد که وی «مهدی موعود» است و از آسمان به زمین آمده تا دین حقیقی را برقرار کند. او از مردم خواست قوانین حقیقی اسلام را احیا کنند و بر ضد استعمارگران اروپایی بپاخیزند. او اعلام داشت که حکومت او به ظلم و ستم و بی عدالتی و باج و خراج ستمگران پایان خواهد داد. و مساوات و برابری و عدل و داد را در کشور برقرار خواهد کرد.(9)
 
مولف کتاب مسلمانان آفریقا می نویسد: «ظهور مهدی در بخش آفریقای شمالی یک پدیده خاص است».(10)
 
از دیگر مدعیان مهدویت در شمال آفریقا می توان به «مهدی سومالی» اشاره کرد وی بین سال های ۱۸۹۹-۱۹۲۰ زندگی می کرده است. نام وی محمد بن عبدالله حسن از قبیله أغادین و جزء طریقه صالحیه بوده. وی در سال ۱۸۹۹ میلادی اعلام کرد که مهدی است و بیست سال با انگلیسی ها و ایتالیایی ها جنگید. و در سال ۱۹۲۰ میلادی به وسیله ایتالیایی ها به قتل رسید.(11)
 
در نیجریه نیز چهار نهضت بر پایه مهدویت در زمان کوتاهی برپا شده است. نخستین مهدی شناخته شده مودیبو یکی از فرماندهان عثمانی «دان فودیر» است.(12)
 
ابن خلدون نیز از چند نفر که مدعی مهدویت بودند نام و یاد می کند و می گوید: «اکثر مردم شمال آفریقا تصور می کنند که مهدی از زاب افریقیه ظهور خواهد کرد، لذا در آغاز قرن هشتم فردی به نام «تویزری» و در آخر قرن هفتم فردی به نام عباس از همان زاب قیام کرده و خود را مهدوی موعود نامیدند.»(13)
 
از مدعیان بی شمار مهدویت در آفریقا می توان به فردی در مصر اشاره کرد. وی در سال ۱۷۹۹ میلادی ادعای مهدویت کرد و در جنگی شصت فرانسوی را کشت، ولی عاقبت به دست ناپلئون بناپارت به قتل رسید. در سنگال نیز فردی در سال ۱۸۲۸ میلادی ادعای مهدویت کرد.(14)
 
تمام این قیام ها و شورش ها در مواقعی صورت گرفته است که استعمار غرب ظلم و ستم زیادی بر مسلمانان شمال آفریقا وارد نموده است و در این زمان عده ای با اندیشه مهدویت که در اذهان مردم مطابق با نجات بخشی و عدالت خواهی است توانستند بر علیه استعمار قیام کنند.
 
سرزمین آفریقا، سرزمین منتظران خسته و رنجوری بود که به دنبال منجی موعود به انتظار ظهور نشسته بودند و در پاسخ به این انتظار فزاینده، عده ای با ادعای دروغین مهدویت از این موضوع حداکثر استفاده را کردند.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

۲- جهل و نادانی مردم

دین آماجگاه بهره برداری های نادرست است. مردم با عشق و احساس خاصی، بر گرد دین حلقه می زنند و اگر از آموزه های آن به درستی و دقیق آگاهی نداشته باشند، همه گاه، شیادان رهزنان اندیشه هستند که برای منافع شخصی، گروهی و ... به جای آب، سراب نشان دهند و دام بگسترانند و مردمان را به دام اندازند. در بستر نادانی و ناآگاهی، حق و باطل در هم می آمیزند و چنان ظلمت و سیاهی می آید که رهایی از آن برای هر کسی ممکن نیست. در این عرصه بینش و بصیرت، باید بالا باشد، تا رهایی ممکن باشد. جامعه ای که در باتلاق ناآگاهی درمانده باشد، شیادان و رهزنان، کرکس وار در آن حلقه می زنند، تا طعمه خویش را به دست آورند. برای مردمان علاقه مند و شیدا و فدایی دین، که از آگاهی های لازم بهره ندارند و یا در مثل نگاهشان به دین، نگاه کامل و همه سویه و جامع نیست، دام های بسیاری از سوی رهزنان و صیادان گسترده می شود، اینان به نام دین، در پی آبادانی دنیای خود هستند و رسیدن به جاه و قدرتی.
 
جهل و ناآگاهی سیاسی و اجتماعی، مسلمانان را از تشخیص مصادیق حق و باطل دچار اشتباه و خطا کرده و نمی دانستند به کدام یک از دو سوی جبهه روی کنند. ناآگاهی های لازم مردم ایران در زمان قاجاریه یکی از مهمترین علل گرایش عده ای به سید علی محمدباب بود و چنانچه مسیو نیکلای (عضو سفارت فرانسه در تهران) می نویسد: «نباید فراموش کرد که بابی های اولیه، به هیچ وجه آگاهی تامی از مذهب جدید نداشتند و به طور صاف و ساده تصور ظهور امام مهدی (عجل الله فرجه الشریف) را داشتند که باید شمشیر در یک دست و قرآن کریم در دست دیگر پشت تمام ملل را در زیر قانون اسلام خم کند.»(15)
 
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی بر این باور است که: «افرادی که به باب و دیگر سران این فرقه پیوستند غالبا خارج ازطرز تفکر یاد شده راجع به باب، تصور دیگری نداشتند، و از نیات شوم و سرائر پلیدی که در طول تاریخ از طرف باب و دیگر سران بابیه تدریج کشف گردید بی اطلاع بودند. بنابراین، آن هیاهوی اولیه، نتیجه همان نیت خالص و صفای قلبی بوده که توده مردم داشته بودند.»(16)
 
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی در جای دیگر تأکید می کند: «بابیان فداکار و جان فشان اولیه، که در قیام های خونی زمان باب شرکت داشتند و خود را به آب و آتش می زدند، بابی و بهایی (به معنایی که امروزه از این کلمات مراد می کنیم) نبودند، بلکه شیعیانی ساده لوح و ره گم کرده بودند که در تشخیص «مصداق» به خطا رفته، به عشق هواداری از صاحب الزمان و قائم موعود اسیر مشتی بازیگران سیاسی شده بودند.»(17)
 
«پرنس دالگورکی» سفیر آن زمان روسیه در ایران در گزارش ۱۰ فوریه ۱۸۶۹ میلادی مطابق با ۲۱ بهمن ۱۲۲۷ شمسی به «نسلرود» وزیر امور خارجه می نویسد:«با بیان با در دست داشتن شمشیر در حالی که خود را آماده استقبال مرگ کرده اند حمله می کنند و حمله خود را با فریاد یا صاحب الزمان که لقب امام دوازدهم می باشد شروع می کنند.» (18)
 
علت اصلی تأثیرگذاری و رشد مدعیان دروغین مهدویت جهل مردم است. بدون تردید می توان جهل و نادانی را عامل اصلی همه انحرافات در تاریخ اسلام دانست. بسیاری از افرادی که در دام چنین مدعیانی گرفتار می شوند، در حقیقت جویندگان آب هستند، اما چون آب واقعی را ندیده و نشناخته اند به دنبال سراب راه افتادند.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

٣- نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی

نه فقر، به خودی خود، عامل خروج از دین است و نه رفاه اقتصادی لزوما با دین گریزی توأمان است، اما شکل حاد و افراطی این دو وضعیت، که از آن به بحران» تعبیر می کنیم، می تواند زمینه ساز انحراف از مسیر دینداری و بی ثمر گشتن کوشش متولیان دین باشد، امیر المومنین (علیه السلام) در سفارش به فرزند خود می فرمایند: «یا بنی، من أبتلى بالفقر أبتلى بأربع خصال: بالضعف فی یقینه و النقصان فی عقله و الرقه فی دینه و قله الحیاء فی وجهه فنعوذ بالله الفقر»(19) فرزندم! فردی که دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار می شود. ضعف یقین، نقصان عقل، سستی در دین و کم حیایی در چهره. از فقر به خدای متعال پناه می برم.
 
فقیر کسی است که ستون فقراتش شکسته و قادر به ایستادن روی پای خود نیست. او روزی را بدون اندیشه و اندوه این فقر به شب نمی رساند و ذهن او در هر حال مشغول یافتن راه حل برای این پدیده شوم است، چنان که به فرمایش امام على ذهن او از کارایی بازمانده و از بیان مقاصد خود و اثبات ادعاهای خویش به رغم سرشار بودن از هوش و فکر، عاجز می ماند. امیر المومنین می فرمایند: «الفقر یخرس الفعلن عن حجته»(20) تهیدستی، مرد زیرک را در برهان کند می سازد.
 
آیا با چنین دل مشغولی و ذهن اشتغالی می توان از چنین شخصی انتظار داشت که در زندگی روزمره و لابه لای کارهای خود، سهم لازم دینداری را بپردازد و شعائر دینی را مراقبت کند. و خود را در برابر اندیشه و نظرهای التقاطی حفظ کند. شاید راز آن که گفته شد فقر زمینه ساز کفر است(21) همین نکته باشد. باری، در این مدعا تردیدی نیست که فقر و مستمندی زمینه تضعیف پایمندی عملی به ارزش ها و شعائر دینی را فراهم می کند. البته این سخن بدان معنا نیست که میان فقر و ضعف دینداری رابطه گسست ناپذیر علی برقرار است؛ به دیگر سخن اگر فقر برای انسان های رشد یافته یا خواهان رشد و تعالی زمینه ای برای بالندگی و تعالی بیش از پیش آنان به حساب می آید، برای عموم مردم نه تنها کمک کار رشد و تعالی شان به شمار نمی رود، بلکه هماره زمینه ساز سقوط و انحطاط روحی و معنوی را فراهم می آورد.
 
تأملی در قیام فاطمیان که با ادعاهای مهدویت «عبید الله المهدی» همراه بود و همچنین قیام و ادعای مهدویت «مهدی سودانی» در شمال آفریقا ما را به این نکته رهنمون می سازد که نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی و فقر شدید مردم، بستر نامناسبی را برای طرح این گونه ادعاها و همچنین گرایش شدید مردم به این گونه ادعاها را فراهم می ساخت. در اواخر قرن سوم و هم زمان با قیام فاطمیان، مغرب و افریقیه از نظر اقتصادی از وضعیت مطلوبی برخوردار نبودند. نظام پولی و مسکوکات رایج به شدت ضربه خورده بود.
 
به دنبال بحران مالی و پولی، بحران های اقتصادی جامعه افریقیه و مغرب را دستخوش تغییر کرد.(22) و مردم منطقه نیز نجات خود را صرفا در یاری رساندن به مدعی مهدویت می دانستند. عده ای هم که مهدی سودانی را یاری می رساندند گروه جعالیین و دناقله پراکنده شده ای بودند که در حاشیه جنوبی بخش عربی سودان ساکن شده بودند، گذران زندگی بسیاری از آنان مستقیم یا غیر مستقیم به برده فروشی وابسته بود. که اقدامات اشغالگران منجر به نابودی اقتصاد آنان شده بود. آنان صرف منابع سیاسی اقتصادی خود را زیر پوشش دینی قرار داده بودند. دسته دیگر چادرنشینان بقاره بودند که برای رهایی از فشار مالیات به او گرویدند. آنان مهدی سودانی را یاری می رساندند تا دیگر مالیات نپردازند.(23)
 
اوضاع نابسامان نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در دوران قاجار، بستر اجتماعی مناسبی برای ظهور بابیه را فراهم ساخت و این اوضاع در یک نگرش کلی عبارت بود از:
 
الف) انحطاط نظام سیاسی ایران
ب) فساد زاید الوصف حکومت و نخبگان سیاسی
ج) رقابت استعمار برای کسب منافع ملی مردم ایران
ه) اعطای امتیازات گوناگون به بیگانگان و غارت ذخایر ملی
و) فقر عمومی و بی سوادی گسترده(24)
 
بحران اقتصادی با شکست در جنگ های ایران و روس آغاز گردید و روز به روز بر شدت آنها افزوده گشت. علاوه بر از دست رفتن مناطق حاصل خیز، امتیازات تجاری خاص به بیگانگان واگذار شد که انحطاط سریع اقتصاد داخلی را در پی داشت. در نتیجه این امتیازات در حالی که کالاهای داخلی بار انواع مالیات را به دوش می کشیدند، کالاهای خارجی به سهولت و با تعرفه اندک و با هزینه ای کمتر در دسترس مردم قرار می گرفت. وضع کشاورزی نیز چندان رونقی نداشت. فقدان راه های مطمئن، سختی مبادله اقتصادی و کاهش قیمت محصولات کشاورزی رشد این بخش را محدود می کرد. فشارهای زیادی که از سوی حکام و مالکان بر دهقانان وارد می آمد آنان را حتی در تأمین غذای روزانه خود با مشکل مواجه می ساخت.(25)
 
وضع اقتصاد کشاورزی بسیار محدود و ناسالم بود، این اقتصاد بر اساس رابطه ارباب رعیتی و نظام فئودالیزم قرون وسطایی اداره می شد، که هر شهر و ناحیه ای بایستی در تأمین غذا خودکفا شود قحطی های مقطعی از مشکلات دیگر اقتصاد کشاورزی ایران بود. این قحطی ها هر چند سال یک بار تعدادی از مردم را به کشتن می داد. علاوه بر این، مصرف درآمدها در تشریفات دربار، مستمری ها و سفرهای پر هزینه شاه، خشم مردم را بیش از پیش افزایش می داد.
 
این اوضاع به شکست های پیاپی حکومت در مقابله با استعمار، از دست رفتن بخش اعظمی از سرزمین های اسلامی، عدم توانایی حکومت در حل چالش های سیاسی اقتصادی مردم و از همه مهم تر از بین رفتن نظم و امنیت اجتماعی ایران شد.(26) در این شرایط بحرانی بستر مناسبی برای گرایش مردم به سید علی محمد باب فراهم گشت.
 
مردمانی که غیرت و حمیت شان لگدکوب شده، ثروت شان به یغما رفته و بسیاری از عزیزانشان را دشمن از دم تیغ گذرانده، با این حال، در داخل نیز از زورگویی و ستم و بی رحمی و بی مروتی شاه و شاهزادگان و کارگزاران در امان نبودند، همانان که ذلت ها و خواری ها و سرافکندگی ها را برای ملت و مردم ایران به بار آورده بودند، به دنبال پناهگاه و راه گریزی بودند که از این قفس تنگ ذلت به درآیند. مردم بی پناه، حقیر و پست انگاشته شده، در زیر این پرچم ها و بیرق ها، گرد آمدند و زمینه ها را مناسب دیدند عقده بگشایند، خودی بنمایانند، این پستی و لگدمال شدگی را که نمی دانستند از کجا نشأت گرفته و چگونه پدید آمده و چه کسانی در آن دست داشته اند و یا میدانستند و جرأت بیان آن را نداشتند از این روی به سوی سراب کشانده شده و یا برای عقده گشایی و فرو نشاندن شعله های سرکشی کینه، به راه هایی برده شده اند که شفای بیماری آنان نبوده، هیچ، بلکه بر بیماری و مرض آنان افزوده و آنان را زمین گیر کرده است.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

4- فزون طلبی و زیاده خواهی

زودگذر بودن دنیا و بهره های آن و ضرورت دل نبستن به تمتعات دنیوی یکی از، آموزه های موکد همه ادیان آسمانی به ویژه اسلام است. در قرآن هماره به مردم هشدار داده شده که فریفته دنیا، زرق و برق ها و لذت های آن نشوند و به فنا و نابودی و گذرا بودن آن اندیشیده و در برابر، برای آخرت خود که همان زندگی جاودان است، زاد و توشه لازم بر گیرند. بر این اساس، زهد در تمام کتب اخلاق اسلامی جزء مراحل سیر و سلوک بر شمرده شده و در روایات، محبت دنیا سر منشأ همه خطاها دانسته شده است، «حب الدنیا رأس کل خطیئه» (27)
 
عده ای برای رسیدن به قدرت دنیایی، دین را به عنون عاملی توجیه کننده خواسته هایشان می خواستند. این کج روی و دنیا خواهی در تمامی زوایای زندگی آنان سایه افکند. در چنین گاهی ارزش ها وارونه و بدعت ها بروز می کند و احکام دینی پایمال می شود. امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «انما بد وقع الفتن أهواء تتبع، و احکام تبتدع»(28) همانا آغاز پدیدن آمدن فتنه ها، هواپرستی، و بدعت گذاری در احکام آسمانی است.
 
آری، همین دلبستگی ها و دل فریبی ها، به دنیا، یکی از زمینه های افکار التقاطی و منحرف است که متأسفانه دامن اندیشه مهدویت را نیز در بر می گیرد. این زیاده خواهی و دنیاطلبی تحت عناوین مختلفی می گنجد که عبارتند از:
 
تضعیف رقیب
در طول تاریخ می بینیم که عده ای برای تضعیف رقیب، و در کشاکش رقابت های سیاسی و نظامی اندیشه اصیل مهدویت را هم بی نصیب نگذاشتند و با اتهاماتی واهی رقیب را به ادعای مهدویت متهم می کنند. به عنوان مثال عده ای بر این باورند که «مختار بن ابی عبیده ثقفی» برای پیشرفت نهضت و قیامش مهدویت «محمد بن حنفیه» را مطرح کرد. اما بررسی ها و کاوش های تاریخی ما را به این نکته رهنمون می سازد که این اتهامی واهی است زیرا دشمنان مختار درصدد بودند که اولا: چهره قیام مختار را از حالت یک قیام مذهبی به یک قیام اعتقادی تبدیل کنند و آن را بدعتی در دین اسلام معرفی نمایند. و ثانیا: این تبلیغات منفی، بهانه ای برای سرکوب دیگر قیام های شیعی باشد. برای تبیین این مطلب بایستی گفت که چهار گروه عمده دشمنان مختار بودند که عبارتند از:
 
١- شرکت کنندگان در واقعه عاشورا، که قبل از مسلط شدن مختار بر کوفه، تبلیغات وسیعی علیه او به راه انداخته بودند.
 
۲- اشراف و بزرگان کوفه؛ از آن جهت که اکثریت سپاه مختار را موالی و غلامان آزاد شده تشکیل می دادند و طبیعی بودند که اشراف و بزرگان تاب به قدرت رسیدن موالی و غلامان را نداشتند.
 
۳- طرفداران عبدالله بن زبیر، که مختار را مانع مهمی در به قدرت رسیدن وی میدانستند.
 
4- امویان شام، به رهبری عبدالملک بن مروان.(29)
 
این عده، تمام تلاش خود را برای تضعیف مختار به اجرا گذاشتند. از جمله با پخش شایعات فراوان در صدد بودند او را در میان مردم خراب کنند.
 
در تاریخ به نمونه ای دیگر نیز بر می خوریم. «عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب»(30) در سال ۱۲۷ هجری قمری در کوفه علیه فرماندار منصوب بنی امیه قیام کرد. اما در جنگی که بین او و «ابن هبیره»، سردار سپاه بنی امیه روی داد، شکست خورد و در سال ۱۲۹ ق در هرات کشته شد. (31)
 
بازکاوی تاریخی این نکته را روشن می سازد که عبدالله از دو سو مورد حمله بود، هم از سوی بنی امیه که بر ضد آنها قیام کرده بود و هم از سوی بنی عباس که او را رقیب اصلی خود می دانستند و بیم آن را داشتند که پس از نابودی بنی امیه حکومت به دست عبدالله بیفتد؛ چون انتساب او به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک تر بود. هر دو گروه نیز، تبلیغات وسیعی را علیه او به راه انداخته بودند، و مهدویت او نیز صرفا برای تضعیف و خرافی جلوه دادن عقاید اوست.(32)
 
ادامه حیات فرقه ای
بعضی از فرقه های غلات مانند مغیریه، از پیراوان مغیره بن سعید عجلی که در زمان امام باقر(علیه السلام) زندگی می کرد، از قیام های علویان بر ضد حکومت عباسی سوء استفاده می کردند، و با ادعای مهدویت رهبران قیام، سعی در جذب نیرو به طرف خود را داشتند. مغیریه ادعا داشتند محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) معروف به نفس زکیه که بر ضد بنی عباس یعنی حکومت منصور قیام کرد و کشته شد مهدی است، و کشته نشده است. بلکه در کوه های ناحیه حاجز بین مکه و نجد قرار دارد.
 
سوء استفاده های مالی
عده ای، با ادعای مهدویت امامی از امامان شیعه که از دنیا رفته بود، خود را به عنوان وصی و جانشین او در زمان غیبتش به مردم معرفی می کردند و بدین وسیله عده ای را دور خود گرد می آوردند، اموال آنها را می گرفتند و برای خود مال و منال و مقامی کسب می کردند، مهم ترین مصداق این مدعا «واقفیه) می باشند. که سران این فرقه پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) به دلایلی که از جمله آنها سوء استفاده های مالی بود، امامت حضرت رضا(علیه السلام) را نپذیرفتند و ادعا کردند موسی بن جعفر(علیه السلام) همان مهدی است و در غیبت به سر می برد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند.
 
این انحراف که بسیاری از عالمان و راویان شیعه را در کام خود فرو برد، به چندین شعبه درونی تقسیم می شد. و مشکلات فراوانی را برای امامان بعدی به وجود آورد. شیخ طوسی می نویسد:
 
«اولین کسانی که قائل به وقف شدند علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی بودند که به طمع اموال به دنیا رو کردند و گروهی را با پرداختن اموالی که خود به خیانت برداشته بودند با خود همراه نمودند ... یونس بن عبد الرحمان گفته است در زمان شهادت امام کاظم(علیه السلام) نزد نمایندگان آن حضرت اموال زیادی بود که طمع در آنها باعث شد در آن امام توقف کنند و وفاتش را انکار کنند تا اموال را به امام بعدی نپردازند و برای خود بردارند. نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار بود. من که حقیقت امامت امام رضا(علیه السلام) را دریافتم مردم را به او دعوت کردم؛ اما آن دو نفر بیست هزار دینار برای من فرستادند و پیغام دادند که دست از این کار بردار، ما تو را بی نیاز می کنیم. ولی من امتناع کردم و آنان بنای دشمنی با مرا گذاشتند.»(33)
 
بعضی از رهبران غلات، نیز با ادعای مهدویت یکی از امامان شیعه در صدد رسیدن به مال و منال بودند. چنانچه این امر در بین فرقه بشیریه بسیار شایع بود. فرقه بشیریه که از پیروان محمد بن بشیر کوفی، از غالیان معروف زمان امام موسی بن جعفر (علیه السلام) بودند، ادعای مهدویت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) را داشتند. آنان می گفتند: امام موسی (علیه السلام) نه مرده است و نه زندان بود، بلکه او زنده و غائب است. و او همان مهدی موعود است.(34)
 
در زمان غیبت صغری و نیابت نایب دوم، محمد بن عثمان «محمد بن علی بن بلال» به همین انگیزه ادعای نیابت کرد. او از راویان حدیث و از وکلای قدیمی بغداد بود که روابط نزدیکی با امامان معصوم داشت، با وجود این، او نیابت نائب دوم را انکار کرد و مدعی وکالت از جانب امام دوازدهم شد و وجوهی را که باید به محمد بن عثمان می داد، در نزد خود نگاه می داشت.(35) موقعیت اجتماعی «محمد بن على بن بلال» در میان شیعیان، که موجب گردید ادعای او مورد توجه عده ای قرار گیرد، محمد بن عثمان را واداشت تا برای حل این مشکل ترتیب دیدار او با امام(علیه السلام) را بدهد، از این رو در ملاقاتی مخفیانه، محمد بن عثمان، او را با امام روبرو ساخت. (36)

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

5- باورهای غلطی

را برای انلاین کالا به اندیشه مهدویت، از یک سو علل و عواملی دارد و از سویی دیگر اهداف وا غراض عالی، عده ای عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه، آموزه مهدویت را به گونه ای تفسیر کرده اند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر می کند و آن را دگرگونه جلوه می دهد با اهداف آن را به گونه ای معرفی می کند که با اهداف واقعی آن و متون روایی و پژوهش های عمیق و علمی ناسازگار است. برخی از این باورهای غلط عبارتند از:
 
تعیین وقت ظهور
امامان معصوم (علیه السلام) بیشترین تأکید را بر عدم تعیین زمانی برای ظهور مهدی موعود(عجل الله فرجه الشریف) داشتند(37) و حتی کسانی را که زمان معینی را برای ظهور مشخص می کردند دروغ گو نامیدند.(38)
 
اما عده ای در طول تاریخ به جای پرداختن به استدلال و برهان صرفا برای تحریک احساسات و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، و عده های دروغین خود را درباره ظهور به مردم القاء می کردند. و همین امر زمینه را برای پیدایش مدعیان دروغین فراهم می ساخت.
 
سید کاظم رشتی شاگرد شیخ احمد احسایی، از جمله کسانی است که بدون در نظر گرفتن روایات معصومین(علیه السلام) به نزدیکی ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه الشریف) بشارت میداد. سید کاظم رشتی می گفت: ظهور امام غایب بسیار نزدیک است؛ به خصوص، که سید رشتی در نزدیکی های وفاتش امام غایب را به معنای شیخیه(یعنی ظهور حقیقت و روح امام در قالب شخص معین) بسیار نزدیک می دانست. و همیشه در ضمن درس به شاگردانش سفارش می کرد که: زود است که پس از من امام غایب ظاهر گردد. وی این مژده و پیشگویی را بارها و کرارا می داد و می گفت: شاید امام غائب کسی که روح امام در او ظاهر می شود) در میان شماها باشد. و به شاگردان و پیروانش تأکید می کرد: بر یکایک شما لازم است که شهرها را بگردد و ندای امام غائب را اجابت کند.(39)
 
شاگردانش و علاقه مندان به او، پس از وفات او، احساس وظیفه کردند که حتما باید امام زمان و یا دست کم نایب خاص که جانشینی سید کاظم باشد را بیابند.
 
حاج محمد کریم خان «از رهبران شیخیه کرمان در رساله تیر شهاب در راندن باب خسران مآب» اینگونه می نویسد:«بعد از فوت سید جلیل، بنای تخمین قوتی گرفت و جزم بر امر سید کردند و از پی وحی ایشان بر آمدند و هر کس را محل مظنه می بینند طلب علامت و کرامت می کنند.»(40)
 
بر همین اساس نخستین پیروان سید علی محمد باب را شیخیان متعصبی تشکیل می دادند که بنابر آموزه های سید کاظم رشتی منتظر ظهور امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) بودند. جالب آن که عده ای چون «ملاحسین بشرویه ای» در مسیر کوفه در انتظار ظهور حضرت اعتکاف جستند. و چون خبر «بابیت» سید علی محمد باب به آنان رسید، نزد سید علی محمد رفته و دعوت او را پذیرفتند و از مبلغان سرسخت او شدند. (41)
 
این مژده ها و سخنان در مورد نزیک بودن زمان ظهور امام غایب، پیروان سید کاظم رشتی را برای پذیرفتن امام غایب آماده تر می کرد، و آنها مانند تشنگانی که به دنبال آب می گردند و مانند روزه دارانی که منتظر شنیدن ندای اذان باشند، به دنبال امام خود گشتند.
 
قابل ذکر است که داعیان اسماعیلی نیز برای گرایش هرچه بیشتر مردم به مهدویت «عبیدالله المهدی» شایع کردند که ظهور مهدی نزدیک است و بر اساس بعضی روایات منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) آن ظهور از مغرب خواهد بود. آنان پیش بینی می کردند که زمان ظهور در سال غلبه فاطمیان بر افریقیه است. «ابوعبیدالله شیعی» نیز به اقوام بربر و بادیه نشین وعده می داد که ظهور مهدی موعود بسیار نزدیک است. همین امر بستر اجتماعی مناسبی را برای استقبال از مهدویت عبیدالله المهدی» فراهم می کرد.(42)
 
رکن رابع
گرچه جانشینان سید کاظم رشتی و شیخیه پس از او، به ویژه شاخه کریم خانی به طور کلی از عقاید بابیه بیزاری می جویند و از سرسخت ترین مخالفان این گروه و فرق منشعب از آن به شمار می روند، ولی نبایستی فراموش کرد که عقاید ایشان راه را برای علی محمد هموار کرد. مثلا شیخیه می گویند: «امام غایب دارای دو جنبه است؛ جنبه حقیقت او که روح اوست همیشه ثابت است، اما صورت و حجاب او که همان جسم عنصری باشد هماره در حال تغییر است. از این رو هر کس که به مقام شیعه کامل برسد، می تواند قابلیت آن را داشته باشد که جسمش محل حلول حقیقت و روح امام غایب باشد.»(43)
 
آنان معتقد بودند که امامان اثنی عشری مظاهر الاهی، و دارای صفات و نعوت باریند و علل اربعه موجودات و مشیت خدا و دست خدا در اجرای جمیع امور وجودیه و کونیه و شرعیه به شمار می روند؛ و در عصر غیبت به مقتضای حکمت و رحمت کامله خدای متعال همواره کسی حضور دارد که بلا واسطه با امام غائب مرتبط بوده، و واسطه فیض امام و امت باشد؛ شیخیه معتقد به چهار رکن یا اصل هستند. معرفت خدا (توحید)، معرفت نبی (نبوت)، معرفت امام (امامت)، و معرفت شیعه کامل یا همان رکن رابع که باب و واسطه فیض میان امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) و مردم است. آنان معاد و عدل را از اصول عقاید نمی شمارند؛ زیرا، اعتقاد به توحید و نبوت، خود، مستلزم اعتقاد به قرآن است و چون در قرآن عدالت خدا و معاد ذکر شده است، لزومی ندارد که این دو اصل را در کنار توحید و نبوت قرار دهیم. ادعاهای فوق دست مایه خوبی برای ادعاهای سید على محمد باب گشت. خاصه که شاگردان احسایی و سید کاظم رشتی او را همان شیعه کامل و «باب» و رکن رابع میدانستند که ظهور امام غایب را نزدیک دانسته، مردم را به قرب ظهورش بشارت میدادند.(44)
 
از این ابهام در شخصیت و ویژگی های امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) نزد شیخیه علاوه بر آن که خود زمینه ساز پیدایش بابیه و ادعاهای متعدد و متفاوت علی محمد باب و پذیرش پیروانش می شد از سوی دیگر باعث می شد که پیروان شیخیه دیگر لزوما منتظر آن شخصیت حقیقی موعود اسلام نباشند و به اصطلاح آماده پذیرش تجلی یا مظهر او در افراد دیگر باشند، به عبارت دیگر مجموع عقاید فوق باعث می شد که مردم احساس کنند، نیاز به یک واسطه فیضی هست که بین امام و امت قرار گیرد و مردم را به امامی که دور از دست است برساند و این همان رکن رابع یا شیعه کامل می باشد و به همین علت است که علی محمد باب که ادعای بابیت کرد، نخستین پیروان او را شاگردان شیخی مسلک تشکیل می دادند آنان در ابتدا حتی سوال هم نکردند که مراد از باب چیست، چون منظور از باب همان رکن رابع بود که هم اکنون به طور صریح مطرح شده بود.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 
مهدویت نوعی
در باب مهدویت عقیده شیعه این است که مهدویت خاصه صحیح و مقبول است؛ به این معنا که یک فرد است که مهدی این امت است و موعود امت ها و ملت ها است و ابعاد و ویژگی های او مشخص است. ولی بعضی از صوفیه و عرفا قائل به مهدویت نوعیه بوده یا هستند. به این معنا که عقیده دارند در هر عصری و دوره ای باید یک مهدی وجود داشته باشد که ویژگی ها و خواص مهدویت وهادویت را داشته باشد. آنان بر این باورند که هیچ عصری خالی از یک مهدی هادی نیست و ضرورتی هم ندراد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه خصوصیاتی را دارد.(45)
 
از دیرباز نوعی تفکر صوفیانه در عده ای رسوخ کرد که در مسیر تاریخ دارای عقاید و آراء ویژه ای گردید و گاهی با اندیشه های فلسفی در هم آمیختند و عناوین و اصطلاحات تازه ای به بازار علم وارد ساختند. اما این واژه ها و اصطلاحات، این بار نیز در مسئله مهدویت، دست خوش ظلم و بی مهری شده و دستاویزی گردیده برای تحریف آموزه مهدویت.
 
از این رو، طرح این قضیه فلسفی با شرب های صوفیانه، یکی از علت های طرح و گرایش اندیشه ای با عنوان مهدویت نوعیه گردید، به این معنا که مقام مهدویت بلکه نبوت در سلوک عارفانه و صوفیانه برای کسی که به مرحله فناء یا مرحله ولایت کبری دست یابد، میسر است. بنابراین نگرش کاملا صوفیانه مهدویت یک مفهوم و عنوان است که می تواند مصادیق متعددی داشته باشد. عده ای نیز با سوء استفاده از چنین طرز تفکری خود را مهدی موعود نامیدند. ناگفته نماند که انگیزه های سیاسی گرایش به عقیده مهدویت نوعیه نیز نباید مورد غفلت واقع شود، اهدافی که همواره از سوی خلفای اموی و عباسی برای انحراف امت اسلامی و تضعیف جایگاه حقیقی امامت و ولایت در خاندان على بن ابی طالب مدنظر بوده و هر روز با لباس و شکل جدیدی مطرح می گشته است.
 
ادعای مهدویت «محمد بن فلاح»(46) و «محمد بن عبدالله نوربخش»(47) با تفکر و اندیشه صوفیانه آمیخته شده بود و آنان در همین راستا ادعای مهدویت کردند.
 
اعتقاد صوفیه به وجود رهبری خاص با عنوان (قطب) در هر زمان و اختصاص مقام «ولایت کلیه» برای او زمینه را برای ادعای مهدویت تسهیل می کرد. جالب آن که صوفیه مدعی وحی، الهام و علم لدنی برای پیشوایان خود هستند.
 
تأمل و بررسی - هرچند گذرا ۔ در اصطلاحات متصوفه، به ما ثابت می کند که جعل بسیاری از القاب این طایفه، ریشه در ادعاهای گزاف آنان در امر ولایت و مهدویت دارد؛ برای مثال، می توان از عناوین «قطب»، «غوث» و «غوث عظیم» نام برد؛ آنان در وجه تسمیه «قطب» می نویسند: «از آن رو که انسان کامل است و جهان علم و معرفت الاهی پیرامون محور وجود او می چرخد» در حالی که این معنا تنها برای ائمه اطهار تحقق می یابد. برخی از فرق صوفیه با تقسیم بالسویه «ولایت» میان رهبران خود و امامان معصوم (علیه السلام) به جعل «ولایت» دست یازیده تا بدین ترتیب هم «پدیده ولایت بدون امامت» را رسمیت بخشیده باشند و هم ماهیت عقیدتی فرقه های خود را بیش از پیش نمایان کند.(48)
 
طرح عنوان «عالم صغیر» برای قطب در مقابل عالم کبیر؛ یعنی امام معصوم نشان دیگری از گزافه گویی برخی از طوایف صوفیه می کند تا آنجا که در شأن «عالم صغیر» می نویسند:«پس آن اخباری که در غیبت حضرت قائم وارد شده، تمام آنها در عالم صغیر (قطب) جاری خواهد بود.»
 
نگاه سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت
یکی از ریشه های انحراف و تحریف درباره پدیده مهدویت، نگاه «سطحی» به آن است؛ یعنی صرف نقل گزارشی از ظهور حضرت، بدون توجه به فلسفه قیام، انگیزه های قیام مصلح جهانی، پیامدها و آثار حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) با چنین رهیافت نقل گروانه محضی است که نقلیات و روایات تاریخی گوناگونی این چنین «متهافت» و «متناقض» از پدیده مهدی مواجهیم و اساسا تحلیل عقلانی درباره آن دیده نمی شود این خود عاملی می شود تا به عمق حادثه راه نیافته، نقل ها و فهم های متفاوت و متهافت از حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) بازشناسی و نقد نگردد.
 
از دیگر سو از جمله ریشه های آفت پذیری اندیشه مهدویت در بستر تاریخ و ذهنیت مسلمین این بود که به دلایل تاریخی خاص به خود از جمله مهجوریت و مغلوبیت سیاسی- اجتماعی در قرون متمادی، عاملی شد تا مسلمانان رویکردی عاطفی» به آموزه مهدوی داشته باشند و نتوانند پیوست منطقی با انگاره های عقلانی» ایجاد کنند؛ در نتیجه از کانون اندیشه مهدویت کمترین بهره معرفتی - معنویتی برده شد و بیش از آن که با انگیزه، اهداف و فلسفه مهدویت آشنا شوند، رابطه احساسی - عاطفی برقرار کردند. و این خود دستمایه ای شد تا هر کس طبق ظرفیت و استعداد درونی خویش خود را مهدی زمان جا زنند و از ظرفیت های عاطفی مسملین سوء استفاده کنند.
 
در عصر حاضر نیز عده ای با سوء استفاده از نگاه «عاطفی» به آموزه مهدویت، با ادعای مشاهده، ارتباط و نمایندگی آن حضرت، در صدد سودجودیی و شهرت خود بر آمده اند.
 

6- حمایت های بیگانگان

همه آنهایی که درک عمیق و دقیقی از تاریخ معاصر دارند می دانند که بابیه، بهائیه و ازلیه در ایران و قادیانیه در هند مسلک هایی هستند که دست سیاست، آنها را به صورت دین در آورد و به جان ملت مسلمان ایران انداخت تا از رهگذر تفسیرهای ارتجاعی و خرافاتی آنها، و ایجاد اختلاف و نفاق در جامعه اسلامی، هسته پویایی دین اسلام و مذهب تشیع در ایران گرفته شود و راه برای سیطره استعمار و استبداد هموار گردد.
 
در تهاجم پیروان مسلک های استعماری به دین و هویت ملی سه هدف اساسی دنبال می شد:
 
١- خارج کردن دین از حوزه اجتماعی و در رأس آن سیاست و حکومت
۲- توجیه حضو استعمار در کشور به عنوان یگانه عامل تجدد و ترقی
٣- تثبیت نیروهای غرب گرا در ارکان سیاست گذاری و تصمیم گیری کشور.(49)
 
مسلک های استعماری بابیه و بهائیه دقیقا همین اهداف را تعقیب می کنند سر لوحه آموزه های این مسلک ها، جدایی دین از حوزه سیاست و حکومت که عمومی ترین وجه حیات اجتماعی یک جامعه است، قرار دارد.
 
بزرگترین مشکل استعمار برای حضور در کشورهای اسلامی - علاوه بر ماهیت سیاسی دینی و سیاسی بودن مسلمانان به وجود برخی از احکام حماسی و تحرک بخشی اسلام مثل احکام جهاد بود. بهائیت از این جنبه نیز در خدمت استعمار قرار گرفت. به عنوان نمونه، حسینعلی بهاء(50)، همچون قادیانی در هند، مأموریت داشت یکی دیگر از احکام مترقی اسلام یعنی حکم جهاد را بین مسلمین متزلزل سازد تا این مانع بزرگ نیز از راه استعمار برداشته شود او می گوید: «این ظهور، رجعیت کبری و عنایت عظمی است. چه، که حکم جهاد را در کتاب محو کرده است.» (51)

دوره قاجار تا جنگ جهانی دوم

پیامد ناتوانی نظام سیاسی قاجاریه در حل کم رشدی و توسعه نیافتگی ایران و برخی از دگرگونی های ارتجاعی منور الفکران دلباخته به غرب، فضا را برای وارد آمدن فشار فزاینده بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی و از همه مهمتر تشتت فکری آماده کرد.
 
انگلیس و روسیه در دوره قاجار تا جنگ جهانی دوم، و آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، برای نفوذ بیشتر در کشورمان تحرکات فکری زیانباری را در ایران آغاز کردند، یکی از این تحرکات، ایجاد و حمایت از فرق شبه مذهبی است که در عصر قاجار در قالب بابیه و بهائیه ظهور کرد.
 
هدف از تأسیس این فرقه ها وارد کردن ضربه جدی بر رکن و سنگر اصلی مبارزه و مقابله با استعمار - یعنی اسلام و آموزه های تشیع - بود که در سایه فرهنگ عاشورا، تسلیم در برابر بیگانگان را بر نمی تاخت. لذا بابیه و سپس بھائیه با هدف ریشه کن ساختن مفاهیم شیعی و دینی در ایران، به کمک بیگانگان سر بر آوردند و با ادعاهایی چون بابیت، مهدویت، نبوت و نهایتا الوهیت! کوشیدند عناصر مقاومت و بیداری را از بین ببرند یا به مسخ و ابتذال بکشند.
 
توجه به مستندات زیر به خوبی روابط پشت پرده بابیت و بهائیت با روسیه تزاری را روشن می سازد:
 
١- ملا محمد علی زنجانی (رئیس بابیان زنجان) که در آن شهرت مدت ها باقشون اعزامی امیر کبیر جنگید، در خلال جنگ به یارانش اطمینان داده بود که دولت روس به یاری آنان خواهد آمد»، همچنین منابع بابی تصریح دارند که در جریان درگیری فوق، سفیر روسیه (پرنس دالگوروکی) به امیرکبیر به علت سرکوب و قلع و قمع بابیان شورشگر در آن شهر اعتراض کرد.(52)
 
۲- ماجرای تجمع بابیان (تحت رهبری قدوس، قرة العین و حسینعلی بهاء) در ۱۲۹۶ قمری در بدشت (واقع در حوالی شاهرود) در تاریخ مشهور است. در آن جا تصمیم گرفته شد که بابیان در ماکو (بازداشتگاه علی محمد باب)(53) گرد آیند و برای رهایی وی به مقرش حمله کنند و چنانچه شکست خوردند «به خاک روسیه» پناهنده شوند.
 
٣- تشکیل اولین مرکز تبلیغی مهم بهائی ها در خاورمیانه (با عنوان مشرق الأذکار) در عشق آباد روسیه و با حمایت آشکار روس ها. (54)
 
4- جالب آن که برادر، شوهر خواهر و خواهرزاده حسینعلی بهاء در استخدام سفارت روسیه بودند و خود بها نیز در جریان ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیان، با حمایت جدی و پیگیر سفیر روسیه «پرنس دالگورکی» از زندان و اعدام نجات یافت و تحت الحفظ سفارت روسیه از ایران خارج شد. (55)
 
5- پیشنهاد «پرنس دالگورکی» به حسینعلی بهاء پس از آزادی از زندان مبنی بر سفر به روسیه، و نیز بدرقه رسمی بهاء هنگام خروج وی از ایران تا مرز عراق توسط کارگران سفارت روسیه نیز، گام های بعدی سفارت روسیه در حمایت از حسینعلی نوری است. (56)
 
پیوند بهائیت با دولت انگلیس در سده اخیر، از مسائلی است که می توان گفت بین مورخان و آگاهان رشته تاریخ و سیاست، بر روی آن نوعی «اجماع»(57) وجود دارد.
 
در دوران عباس افندی (58) معروف به عبد البهاء (۱۹۲۱- ۱۸44 میلادی) حکومت عثمانی فرو پاشید و انگلستان متصرفات این حکومت را به چنگ آورد. عبد البهاء (عباس افندی) با اربابان تازه فلسطینی وارد روابط نزدیک شد، چنانکه در مراسم خاصی، مقامات انگلیسی فلسطین به او لقب «سر» (sr) دادند، لقبی که از طرف شاه انگلیس عطا می شود و پاداش خدمت مهم به امپراطوری است. بعدها نیز ژنرال آللبنی به نمایندگی از دربار لندن نشان شوالیه (Knght hood) را به عباس افندی عطا کرد.
 
شوقی افندی(59) می نویسد: «زمانی که بهاء از سوی ناصرالدین شاه در تبعید عراق به سر می برد، ژنرال کنسول انگلیس در بغداد باب مراوده و مکاتبه با بهاء را گشود. و طی نامه ای به او پیشنهاد داد که تبعیت دولت انگیس را قبول کند و در تحت حمایت آن در آید. وی حتی پیشنهاد داد حاضر است ترتیباتی فراهم سازد تا محل استقرار بهاء به هندوستان یا هر نقطه دیگر که مورد نظر وی باشد تبدیل یابد.(60)
 
نبایستی فراموش کرد که در کتب خود بهائیان نامه ای موجود است که میان بهاء و «مانکجی ها تریا» (رئیس شبکه اطلاعاتی هند بریتانیا در ایران در سال های ۱۸۵۶ - ۱۸۹۰ ) نگاشته شده است. و گویای پیوند بهائیان با کانون های استعماری است. (61)

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 
دوران قادیانی
دوران میرزا غلام احمد قادیانی مؤسس فرقه قادیانیه نیز از حمایت سرشار دولت انگلیس بهره می برد. وی فرزند میرزا غلام مرتضی از اهالی روستای قادیان از توابع شهر «گوداس پور» ایالت پنجاب است. وی در سال ۱۸۳۰ میلادی متولد شد و در سال ۱۹۰۸ میلادی هم از دنیا رفت. پدر غلام احمد و برادرش، خدمات زیادی به استعمار انگلیس کرده اند. وقتی بریتانیا در قرن نوزدهم هندوستان را تصرف کردف مردم در سال ۱۸۵۷ میلادی علیه استعمار به پاخاستند. با وجود این، پدر قادیانی (غلام مرتضی) در کنار استعمار قرار می گیرد و از کمک های جانی و مالی برای آنان دریغ نمی کند. علام احمد قادیانی بعد از مرگ پدر و برادرش به مدت هفده سال به خدمت دولت در آمد، و در این مدت، در همه نوشته هایش مردم را برای اطاعت از دولت انگلیس و هم دردی با آنان ترغیب نمود. (62)
 
قادیانی برای اولین بار، در سال ۱۸۸۰ میلادی ادعای مهدویت را مطرح کرد. وی در سال ۱۸۹۷ میلادی در جنش تولد شصت سالگی ملکه ویکتوریا (ملکه انگلستان که به او ویکتوریه می گفتند و لقبش قیصره بود) آغاز به نوشتن رسال های به نام «تحفه قیصریه» نمود و در این کتاب ملکه را سایه خدا برشمرد و اطاعت او را اطاعت از خدا یاد کرد، جالب آن که وی مراد از «اولو الامر» در آیه 59 سوره نساء را ملکه انگلستان می دانست.
 
بزرگترین خدمت قادیانی به استعمار، فتوای او بر حرمت جهاد بود، وی با اینکه در صفوف مسلمانان بود، جهاد را برای مسلمانان جایز نمی دانست، او می گفت خدا محتاج به شمشیر نیست بلکه دین خود را با آیات آسمانی تأیید خواهد کرد. (63)
 
عوامل تسهیل کننده

١- تکلیف گریزی و اباحه گری

در بین پیروان هر مکتبی و در داخل اجتماع مردم دیندار، هستند کسانی که انگیزه گردن نهادن به بایدها و نبایدها را ندارند و همیشه و همه گاه تلاش می ورزند از زیر بار تکلیف، شانه خالی کنند؛ اما توجیهی ندارند و با این کار انگشت نما و از خانواده و جامعه بیرون رانده می شوند. و یا بی اعتقادند و نمی توانند بی اعتقادی خود را بروز دهند که جامعه و خانواده بر شالوده دینداری بنا شده و در بر پاشنه دینداری می چرخد و کار او شنا بر جریان خلاف است. این چنین افراد، در جامعه دینداران، خود را زندانی می پندارند و همیشه برای خود راه فراری می جویند؛ از این روی با هر نغمه ای که با هواها و هوس های اینان، همنوا باشد، همنوا می شوند و با هر حرکتی که بی تقوایی، لاابالی گری اینان را نادیده انگارد و یا برای بی تقوایی و لا ابالی گری اینان توجیهی و راه فرار و پوششی و از همه مهم تر مبنایی درست کنند که با دین و آیین جامعه هم افقی داشته باشد، همراه می شوند.
 
این مطلب را می شود با بررسی کارنامه گروه های انحرافی، عملکرد و پیروان آنان در طول تاریخ اسلام، به خوبی به دست آورد و علت بسیاری از گرایش ها را به این گروه ها در آن جست.
 
در مورد محمد بن نصیر نمیری از مدعیان دروغین نیابت در دوران غیبت صغری می گویند وی قائل به اباحی گری بود و هم محرمات را حلال می دانست. وی لواط را جایز می دانست و می گفت از ناحیه مفعول، نشانه تواضع و فروتنی و از ناحیه فاعل یکی از شهوات و طیبات است و خداوند هیچ کدام از این دو تواضع و طیبات) را حرام نکرده است.
 
«بایزید انصاری»(64) از مدعیان مهدویت نیز تفکراتى اباحه گرایانه و تکلیف گریزانه داشته است. وی که برای نجات قوم پشتون از سلطه شاهان تیموری و برانگیختن مردم برای ایستادن در برابر حکومت وقت، به ادعاهایی بزرگ چون مهدویت، مسیح بودن و علم غیب پرداخت.(65) وی از باورمندان به جدایی شریعت از طریقت می باشد. وی مردم را به ریاضت امر می کرد و با استناد به آیه شریفه «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(66) در نماز رو به قبله نمی ایستاد. چهار عنصر آب، خاک، باد و آتش را از مطهرات می دانست و مدعی بود که رسیدن به باد به تن انسان، او را پاک و از غسل و شستن بدن با آب بی نیاز می کند.(67)
 
بایزید انصاری می گفت: هر کس خود را نشناسد از زندگی جاوید و حیات ابدی خبر ندارد، مرده است و اموال او به زندگان می رسد. پیروان او نکاح و ازدواج را بدون صیغه شرعی و با کشتن گاو و دادن ولیمه جایز می دانستند.
 
انگیزه های مهم گرایش شماری از جوانان به مسلک بابیت و بهائیت، همین آسان گیری و بی قیدی و بی پروایی اخلاقی بوده که این مسلک از آن سخن می گفته و به عنوان ارمغان برای جوانان و مردم ایران از آن یاد کرده است. رهبران بابیت، به نام اصلاح دین و تمدن و نوآوری، مرزهای شرعی میان زن و مرد و پوشش زن را در اسلام به سخره می گرفتند و از زنان برا تبلیغ مرام خود و کشاندن جوانان به سوی مسلک خود استفاده می کردند.
 
قرة العین(68) از نخستین زنان گرونده به باب است که در محفل بابیان و هواداران خود، بی حجاب آشکار می شده، منبر می رفته است. در یکی از سخنرانی های خود، خطاب به بابیان می گفته است: «ای اصحاب ! این روزگار، از ایام فترت شمرده می شود. امروز تکالیف شرعیه، یک باره ساقط است و این صوم و صلاة کاری بیهوده است.» (69)
 
شگفت این که این تباهی گران اخلاق، از سوی افرادی ناآگاه، یا شیفته فرهنگ غرب و یا فروافتاده در لجن زارهای عفن لاابالی گری که پیامد شوم آن بریدگی از اسلام و آیین درخشان و ناب آن است، مورد ستایش قرار گرفته و به نام بیان واقعیت های تاریخی، به مردان و زنان این مرز و بوم و به ویژه جوانان کم تجربه و کم اطلاع، کژراهه روی ها، و لاابالی گری های آنان، زیبا و حرکتی روشنفکرانه معرفی می شود!
 
محمدعلی زنجانی (مشهور به حجت) از مبلغان بابی، در زنجان رسما اعلام کرد که زمان فترت فرا رسیده و تکلیفی وجود ندارد. وی می گفت مردم در اموال و نوامیس، اشتراک دارند.(70)

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

۲- تجاهل خواص (حمایت خواص از مدعیان دروغین)

انسان موجودی اجتماعی است همواره تکامل و پیشرفت خود را در همبستگی و تعامل با جامعه می بیند. لذا انسان و جامعه دارای رابطه دو سویه تأثیر پذیری و تأثیرگذاری هستند. مردم نیز از حیث تأثیرات متقابل به دو گروه تأثیر گذرا و تأثیر پذیر تقسیم می شوند. از دیدگاه جامعه شناسی گروه تأثیرگذار «خواص» و گروه تأثیر پذیر را «عوام» می نامند. گروه «عوام» در تشخیص های اجتماعی و تصمیم گیری های جمعی از «گروه خواص» تأثیر می پذیرند و نظر آنها را به عنوان ملاک داوری و مرجع نهایی تصمیم گیری در نظر می آورد. در فهم علوم و معارف دینی و قرآنی، انسان ها بر اساس مراتب درک و فهم مطالب عمیق دینی به دو طبقه عوام و خواص تقسیم می گردند، هرچند که در این موضع طبقه خواص و عوام نیز دارای درجاتی هستند، با نگاهی دقیق نسبت به جوامع پیشین در می یابیم که عوام و خواص منشأ تحولات تاریخی در دوره های مختلف بوده اند؛ به گونه ای که هر پدیده تاریخی، حاصل نوع عملکرد این دو طایفه و تعامل آنهاست.
 
اما با توجه به نوع مرجعیت و تأثیرگذاری گروه خواص عملکرد و تصمیم گیری آنها برای جامعه حائز اهمیت تر است. به نحوی که تصمیم گیری و لحظه شناسی به موقع آنها می تواند مسیر تاریخ را به سمت درست یا نادرست تغییر دهد.
 
بدیهی است اگر خواص در تشخیص صواب از خطا دقت داشته باشند و همت خود را در راستای آنچه که به صلاح جامعه و تاریخ است، استوار سازند، عوام نیز پیروی می کنند؛ زیرا خواص در همه ابعاد فکری، رفتارهای فردی و اجتماعی و سایر شئونات، مقتدای عوام هستند، نتیجه چنین عملکردی، تعالی جامعه و سعادت مردم است، در غیر این صورت نتیجه ای جز تباهی و انهدام نخواهند داشت.
 
مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است. در رشد و پیدایش مدعیان دروغین مهدویت عملکرد خواص بسیار مؤثر است.
 
در گرایش کم نظیر مردم مسلمان افریقیه به مهدویت «عبید الله المهدی» نقش خواص به خوبی روشن است. به عنوان نمونه می توان «قاضی نعمان» را نام برد. ابوحنفیه محمد بن نعمان، معروف به قاضی نعمان مورد تجلیل و احترام همیشگی بزرگان اسماعیلیه بود. شخصیت برجسته، تألیفات فراوان و تأثیر گذاری عمیق او بر اسماعیلیه، از او چهره ای بی بدیل ساخته است.(71)
 
جایگاه رفیع قاضی نعمان در نزد خلفای فاطمی روشن می سازد که او در این دوره نقش محوری داشته است.
 
وی در کتاب المجالس و المسایرات ارتباطش را با المعز الدین الله به تصویر کشیده است. (72) و این خود می تواند گواهی بر نقش بزرگ او در پیشبرد اهداف فاطمیان باشد، آن هم در بدو شکل گیری آن.
 
او در این راه زحمات زیادی متحمل شد و ۵۰ سال صادقانه در خدمت خلفای فاطمی بود. او حتی کتابی با نام «افتتاح الدعوه» تألیف کرد و در آن زمینه های استقرار سلسله فاطمی را شرح داد. و مبانی دعوت فاطمی ها را استوار کرد. او حامی علمی و عقیدتی «عبیدالله المهدی» بود. و تلاش و کوشش بی نظیر وی، کمک شایانی در پیشبرد ادعای مهدویت (عبیدالله المهدی» داشت. قاضی نعمان در افتتاح الدعوه» به مسائل تاریخی درباره عبیدالله مهدی، اولین خلیفه فاطمی، اشاره کرده،(73) و در «شرح الاخبار» به تفصیل به «مهدی» بودن «عبیدالله المهدی» می پردازد و می نویسد: «فلما آن وقته و حان حین قیامه الذی قدره الله عزوجل فیه وحده له ودعت الدعاه الیه و سلم من کان الأمر بیده الیه ما کان بیده منه فقام وحده و أولیائه و الدعاه الیه، بایعون عنه وحیدة فریا کما جاء الخبر عن رسول الله ... بذلک»(74)
 
«ابوعبدالله شیعی» نیز تلاش فراوانی در به مقصد رساندن قیام فاطمیان و مهدویت «عبیدالله المهدی» انجام داد. ابوعبدالله شیعی در طول هفده سال، زمینه برپایی خلافت فاطمیان را با فعالیت های تبلیغی و نظامی خود فراهم آورد. ابوعبدالله شیعی به اقوام بربر افریقیه می گفت، مهدی موعود زنده است و در بین آنها زندگی می کند. ابوعبدالله شیعی، برای جلب قبایل «کتامی» که از مشهورترین قبایل شمال آفریقا می باشند، احادیث و پیشگویی هایی نقل می کرد که طبق آنها، قبایل کتامی از یاران مهدی موعود هستند.(75)
 
وی مکررة اسم مهدی را در خطابه های خود می آورد. ابوعبدالله شیعی معتقد بود با آمدن عبیدالله که با عنوان مهدی در بین اصحابش ظهور خواهد کرد، عزم، اراده و قدرت آنها را در مقابله با دشمنان زیادتر خواهد کرد. وقتی عبیدالله مهدی به بلاد مغرب نزدیک شد، ابوعبدالله وعده ظهور قریب الوقوع او را داد و از این طریق در جهت کم اهمیت دادن مخالفان حداکثر استفاده را کرد.
 
در ادعای سید علی محمد شیرازی، و گرایش عده ای مردم به او نبایستی نقش خواصی چون «سید کاظم رشتی»، «ملاحسین بشرویه ای»(76)، «ملاعلى بسطامی»، ملا یوسف اردبیلی»، «ملا محمد علی قدوس»، «ملا احمد مراغی»، و ... را نادیده گرفت.(77)
 
سید حسن صاحب الزمانی (۱۲۸۸–۱۳۵۵ ق) از مدعیان مهدویت نیز در جوانی به تحریک شیخ احمد کرمانی در اطراف همدان و کرمانشاهان، ادعای صاحب الزمانی کرد.(78)

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

۳- بی تفاوتی خواص

باور به حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) و این که روزی آن عزیز از پس پرده به در خواهد آمد و دنیای ظلمانی را به نور ایمان روشن خواهد کرد و ستم را ریشه کن خواهد ساخت و با پشت کار و تلاش و قهرمانی و دلاوری، مریدان با ایمان، برابری و برادری را به ارمغان می آورد، باوری است عمیق و ژرف و نیازمند به خیزش های بزرگ و زمینه سازی های سترگ و بیداری گری های همه سویه و آشنا کردن مردم با حکومت و دولت قرآنی در هر مجالی طبیعی است زمام این حرکت و خیزشی بزرگ را نمی توان به دست شماری عوام و خرافه باف سپرد و با مردم را به خود اگذارد که هر حرکتی را انجام دهند. بلکه طلایه داران مکتب و سکان داران این کشتی بزرگ، باید در مسیر هدایت حرکت کنند. و همه زمان و همه گاه، از آفت ها و آسیب ها جلوگیری کنند و نگذارند این باور بلند و اصل جاودانه در غبار حرکت های جاهلانه، غیر منطقی، کور، سست و بی بنیاد گم شود.
 
نکته پر اهمیت آن است که بسیاری از این ادعاها، در آغاز پیدایی، کمتر از آن بودند که بعدها شدند. در واقع در مقطع ایجاد این انحراف ها، کمتر کسی فکر می کرد که یک جریان کوچک و کم اثر، روزی به صورت یک فرقه و جریان، در تاریخ بماند و موجبات انحرافات گوناگون اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی را فراهم آورد. طبعا اگر در زمان مناسب و به هنگام، عالمان و حاکمان متعهد و مسئول با این گونه انحرافات برخورد می کردند و با افشاگری با رده نویسی و حتی ایجاد محدودیت، مانع از عضوگیری و گسترش آن در میان مردم می شدند، میزان اثرگذاری آن در گستره زمین محدود می شد، و طبعا در راستای زمان، اثری از آنها باقی نمی ماند. شاید همین مسئله، رمز حساسیت اسلام در مقابل بدعت و بدعت گذاران باشد و علت تأکیدی است که این دین حنیف بر مقابله با این گونه انحرافات از سوی عالمان دین شناس و مسئول دارد.
 

4- جعل احادیث

روایات معصومین (علیه السلام) در بر گیرنده ژرف ترین معارف هستی شناسی، از خدا تا انسان، و از دنیا تا معاد است. نکته های نغز اخلاقی و راهنمایی های عملی و راهبری های فردی و اجتماعی، همه در دل مضامین و مفاهیم تو در توی احادیث نهفته است. آمیخته شدن مهدویت با تار و پود زندگی شیعیان و راسخ شدن اعتقاد به مهدی آخر الزمان، معلول اهتمام گسترده معصومین می باشد.
 
عقیده به مهدی موعود چنان در ذهن و قلب مردم رسوخ کرده بود که از همان صدر اسلام در انتظار ظهورش بودند؛ به طوری که این انتظار در ایام هرج و مرج و بحران ها و حوادث ناگوار تاریخی، شدت می یافت و در هر آن در انتظار مصداقش بودند. طبیعی است که وضاعان و مرلسین حدیث از این قضیه سوء استفاده کرده و به جعل حدیث و تغییر متن آن پرداختند.
 
در این میان مدعیان مهدویت نیز برای پیشبرد ادعای خویش روایات را دستاویز قرار داده و از این فرصت نهایت استفاده را کرده و برای تصدیق خود از روایات جعلی مدد می جستند.
 
به عنوان مثال برای گسترش هرچه بیشتر ادعای مهدویت «عبیدالله المهدی» در افریقیه، داعیان اسماعیلیه بر اساس بعضی روایات منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) که ظهور مهدی از مغرب خواهد بود، روایاتی جعل شد که در آن پیش بینی می کردند زمان ظهور در سال غلبه فاطمیان بر افریقیه است. آنان از امام علی بن محمد بن موسی کاظم (علیه السلام) روایتی نقل می کردند که آن حضرت در سال ۲۵4 هجری قمری فرموده اند: با گذشت چهل و دو سال، بلاد و گرفتاری ای که گرفتار آن هستید، رفع خواهد شد.(79)
 
مبلغان اسماعیلی برای جلب اقوام بربر و بادیه نشین به طرف مهدویت، احادیثی جعل کردند که طبق این احادیث مهدی موعود از بین اقوام شیعه نشین ظهور خواهد کرد. بیشتر این احادیث، ظهور مهدی را از نواحی دور دست کشورها و کناره های سرزمین های آباد مانند «زاب» در افریقیه و «سوس» در مغرب تعیین می کرد. (80)
 
میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) برای اثبات ادعای مهدویت على محمد باب به تحریف و جعل روایات دست می زند، از جمله وی حدیث «زوراء» را تحریف می کند. در این روایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) می فرمایند: «در شهر ری صد هزار نفر کشته می شوند و این از علائم آخر الزمان و ظهور مهدی است»(81) اما حسینعلی نوری با علم به این نکته که در جریان آشوب بابیان هرگز این مقدار بابی در تهران کشته نشده اند، لذا به جای «الف» عبارت «رجال» را آورده است. (82)
 
در آستانه سقوط پادشاهی بنی امیه، فرزندان علی بن عبدالله بن عباس و دعوتگران آنان برای همراه کردن مردم با خود کاملا از عنوان مهدی بهره برداری کرده و مبارزه او با ظلم و ستم را بر خود تطبیق کرده و احادیثی نیز به نفع خود ساختند. آنان روایاتی از ابن عباس نقل کردند که مهدی و منصور و سفاح از ما هستند و همو گفته است که حسن و حسین (علیهما السلام) گمان می کنند مهدی از نسل آنان است؛ (83) هنگامی که مردم با سفاح بیعت کردند عمویش داوود بن علی بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به عیسی بن مریم تسلیم کنیم. و آنگاه که عمر سفاح رو به پایان بود و از فتح آفریقا خبر دار شد گفت: شنیده ام وقتی آفریقا گشوده شود قائم آل محمد خواهد مرد.(84)


5- برداشت های ناصحیح از روایات

کاوش ها و جستارهایی که درباره احادیث صورت می گیرد باید بر مبنای اصول و مبانی موجود در قرآن و سنت اصیل و تردیدناپذیر بررسی شود. نه آنکه تعاریف و تفسیرهایی که پیرامون حدیث ارائه می شود بر اساس دستمایه های ذهنی جاری در جامعه باشد. زیرا بر اساس آموزه های معصومین (علیهم السلام) این نحوه تلقى از روایات نادرست و اساسا ناروا است. در اینجا قصد بررسی رهیافت های خاص مرتبط با چگونگی برخورد با روایات در میان نیست؛ بلکه کوشش می شود با بیان مثالی، چگونگی تفسیر ناروا از احادیث مهدویت و سوء استفاده از آن در موضوع مدعیان دروغین را روشن کنیم.
 
به عنوان مثال یکی از نشانه هایی که برای ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) شمرده می شود، طلوع خورشید از سمت مغرب است.(85) روایات مربوط به این نشانه، بیشتر در منابع اهل سنت آمده و آنچه در کتاب های شیعه وجود دارد، همان مضمون را تکرار کرده است. بخش عمده این احادیث، ذیل آیه ۱۰۸ سوره انعام(86) وارد شده و در آنها طلوع خورشید، کنایه یا نشانه ای برای برپایی قیامت است.(87) اسماعیلیان از روایات طلوع خورشید از مغرب سوء استفاده کردند و با برداشتی ناروا آن را بر مهدی فاطمی(88) تطبیق نمودند. زیرا وی از منطقه «مغرب» در شمال آفریقا قیام کرد.
 
قاضی نعمان مورخ اسماعیلی مذهب (متوفای ۳۹۳ق) نیز این حدیث را گزارش و آن را پیشگویی رسول خدا درباره مهدی فاطمی دانسته و در توجیه آن تلاش کرده است. وی می نویسد:«روی یحیی بن سلام - صاحب التفسیر - رفعه باسناده إلى رسول الله انه قال: تطلع الشمس من مغرب ها على رأس الثلاثمائه من هجرتی؛ و هذا حدیث مشهور و لم تطلع الشمس من مغرب ها فی هذا الوقت ولا بعده و انما عنى بذلک رسول الله قیام المهدی بالظهور من المغرب و العرب تقول: طلع علینا فلان و طلع من مکان کذا و کذا اذا اقبل منه و المهدی هو المراد بالشمس التی رسول الله انها تطلع من المغرب على رأس الثلاثمائه من هجرتی»(89)
 
رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) می فرماید: در سال سیصد هجری خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد. این، حدیث مشهوری است و تاکنون خورشید از مغرب طلوع نکرده و پس از این هم نخواهد کرد، پس مقصود رسول خدا، قیام مهدی از مغرب است و مهدی همان خورشیدی است که فرموده سیصد سال پس از هجرت من طلوع خواهد کرد.»
 
جالب آن که عبید الله المهدی، در سال ۲۹۷ هجری قمری قیام کرد. بنابراین، شکی نیست که احادیث طلوع خورشید از مغرب مورد تحریف و سوء استفاده اسماعیلیه قرار گرفته است.

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 
عوامل شتاب

١- مدل سازی بر اساس نشانه های مهدی موعود

عده ای از مدعیان که تمامی منافع خویش را از کانال دین به دست می آورند و در جامعه دینی نیز زندگی می کنند برای توجیه رفتار خویش به تبلیغ و ترویج ظواهر و پوسته دین می پردازند، برخی شعائر دینی را به پا می دارند اما از درون دین را تهی ساخته و بر مردم خویش توجیه می کنند. در این میان عده ای یا از روی عمد نشانه های مهدی موعود را بر خود تطبیق می دادند و یا دیگران از روی جهل و نادانی، نشانه های مهدی موعود را بر شخص خاصی منطبق می کردند.
 
بایستی اذعان کرد که در طول تاریخ از هیچ یک از نشانه های مهدی موعود، چون «غیبت» سوء استفاده نشده است. در تبیین این مسئله بایستی گفت که مسئله غیبت امام دوازدهم، هم زمان با گسترش رسالت الهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) در جامعه اسلامی مطرح شد و اولین سخنان درباره غیبت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) از زبان آن حضرت صادر گردید.(90) بر همین اساس امامان(علیه السلام) نیز در هر زمان به فراخور حال و وضعیت جامعه، موضوع غیبت امام دوزادهم را به شیعیان گوشزد می کردند. انبوه روایاتی که تا زمان امام صادق(علیه السلام) برای شیعیان نقل شده بود، مسئله غیبت را برای بسیاری از ایشان به باوری مسلم تبدیل کرده بود که در وقوع آن شک نداشتند، بلکه از امام (علیه السلام) درباره چگونگی آن پرسش می کردند.(91)
 
با نزدیک شدن زمان غیبت، گفتار امامان(علیه السلام) در این باب از تصریح بیشتری برخوردار می شد. در سخنان امامان مسئله غیبت، اساسا به عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در امت های پیشن و انبیای گذشته و اوصای ایشان معمول بوده است. در این بیانات بر این نکته تأکید شده که پیامبران الهی نیز در برهه هایی از دوران نبوتشان، بنا به عللی از انظار مردم و از میان جامعه غایب می شدند. از جمله پیامبرانی که در این روایات به غیبت آنها اشاره شده حضرت صالح است. بنابه این روایات، وی در سن پیری از میان قومش غایب شد و غیبتش به طول انجامید، به طوری که چون به میان قومش بازگشت او را نمی شناختند.(92)چنین غیبت هایی برای حضرت یونس، یوسف، موسی و برخی دیگر از پیامبران نیز ذکر شده است.(93)
 
فراوانی روایاتی که از رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) درباره غیبت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) نقل شده بود و آگاهی هایی که از طرف امامان صورت گرفته بود، سبب شد که غیبت به صورت یک باور عمومی و واقعه ای مسلم و حتمی در آید. و همین امر سبب بهره برداری های منفی بسیاری از فرقه ها شد.
 
عباسیان و اسماعیلیه پیش از ظهور خود ده ها سال به دعوت مردم و حرکت های پنهانی روی آوردند. عباسیان علاوه بر مخفی نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز یا دو ماه ابوالعباس سفاح را که لقب و صفات مهدی به او داده شده بود در کوفه پنهان کردند. و پس از بیعت با او گفتند ما این نهضت را به دست عیسی بن مریم خواهیم داد.(94) مستورند و بعد از آنان مهدی ظهور خواهد کرد.(95)
 
مهم ترین فرقه ای که بیشترین سوء استفاده را از روایات غیبت کرد، «واقفه» بودند. آنان ادعا کرند که موسی بن جعفر(علیه السلام) همان مهدی است و در غیبت به سر می برد و گزارش شهادت آن حضرت را توجیه کردند.(96) آنان روایات باب غیبت را نقل و آنها را درباره امام کاظم (علیه السلام) و عقاید خود تأویل می کردند. جالب آنکه اولین کتاب ها در موضوع «غیبت» به وسیله برخی از سران واقفیه و به منظور اثبات مدعای خود درباره غایب شدن امام هفتم(علیه السلام) نوشته شد و در آن ضمن بیان روایات منقول از امامان، به طرح مسئله غیبت پرداختند. علی بن حسن طائی(97) معروف به طاطری و ابن سماعه(98)هر دو از سران واقفیه می باشند و اولین کتاب های غیبت را هم این دو نگاشتند. این کتاب ها در فاصله پنجاه سال پیش از آغاز غیبت امام دوازدهم نوشته شدند.
 
از مواردی که مدل سازی بر اساس نشانه های مهدی موعود را بستری مناسب برای پیشبرد قیام خود قرار دادند می توان به «حارث بن سریج» که در سال ۱۱۹ هجری قمری به همراه جهم بن صفوان بر ضد بنی امیه قیام کرد. سیاه می پوشید و پرچم هایش را سیاه می کرد. حارث در میان پیروان خود که از جبریه بودند این گونه اشاعه داد که او همان صاحب «رایات سود» است که زمینه را برای روی کار آمدن آل محمد فراهم می کند.(99)
 
منصور دوانیقی، فرزندش محمد را مهدی لقب داد به این گمان که او همان مهدی موعود باشد.(100) او از روایت «اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی»(101) سوء استفاده کرد.
 
در رابطه با قیام «یحیی بن عمر» که بین سال های ۲۳۵ تا ۲۵۰ هجری قمری رخ داد می گویند:«چنین انتظار می رفت که یحیی بن عمر قائم مهدی باشد زیرا تمام علائمی که در روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل شده بود در زمان قیام او رخ داد. مضمون آن روایت این بود که فردی از اهل بیت با پرچم سفیدی در مکه ظهور می کند، فرات خشک می شود و از شرق مردمانی کوچک چشم روان خواهند شد و فردی بور چهره در مکه به علی بن ابی طالب دشنام میدهد.»(102)
 
«ابن تومرت» از مدعیان مهدویت برای خود نسب نام های علوی ساخت تا «مهدی» بودن وی با روایتی که فرموده «مهدی از عترت من است یا از اولاد من است»(103) هماهنگ باشد. سعد محمد حسن در کتاب «المهدیه فی الاسلام، این گونه می نویسد: «ابن تومرت بربری لحما و دما و لذلک فنحن ندرجه فی قائمه «المهدیین من غیر آل البیت» و أن اختلق هو لنفسه نسبة عربیة ینتهی به الی على بن ابی طالب أوالی الرسول نفسه، کی یعتمد علیه - شأن غیره من المهدیین - فی ادعائه «المهدیه» و لکی تؤیده مجموعه الاحادیث المفصله التی لا تنصر مهدی من غیر آل البیت.»(104)
 
خون و گوشت ابن تومرت از بربری های شمال آفریقا است. از این رو ما او را در لیست مهدی هایی قرار میدهیم که از اهل بیت نبودند و ادعای مهدویت کردند. و این که او برای خود نسبی درست کرده که به علی بن ابی طالب (علیه السلام) یا رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) منتهی می شود این مطلبی است جدای از ادعای مهدویت او و شاید به خاطر روایاتی باشد که بر عدم پیروی از مهدی ای که از اهلبیت نیست
دلالت دارد.»
 
«ابن تومرت» به مردم یادآور می شد که ظهور مهدی فرا رسیده، زیرا نشانه هایی که شیعه درباره مهدی منتظر نقل کرده است موجود است، ابن تومرت می گفت که آن نشانه ها به خاطر نام، لقب، و انتساب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر وی صدق می کند. از این رو ادعای مهدویت کرد و گفت من محمد بن عبدالله هستم و نسب خود را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رساند. او در این باره روایت های فراوان نقل کرد تا آنکه مردم باور کردند که این تومرت همان مهدی است.(105)
 
«محمد بن عبدالله نوربخش» نیز همانندی نامش با نام پیغمبر، سبب کمک به وی در ادعای مهدویت شد. وی که اصرار داشت این مطابقت اسمی با پیغمبر هرچه شامل تر باشد، پسر خود را قاسم نامید تا نام کاملش چنین بشود: ابوالقاسمی محمد بن عبدالله.(106)
 
مبلغان اسماعیلی نیز برای تصدیق مهدویت، مهدی سودانی، وجود خال بر گونه او را نشانه مهدویت وی می دانستند.(107)
 
على محمد باب نیز که شنیده بود امام زمان(عجل الله فرجه الشریف) از مکه با شمشیر ظهور می کند و در جای دیگر سخن از درفش های سیاهی می رفت که از خراسان بیرون می آید از این رو برای آنکه خویش را با حدیث های ذکر شده هماهنگ کند ملاحسین بشرویه ای را به خراسان می فرستد تا در آنجا به جمع آوری عده ای مشغول شود و سپس با پرچم های سیاه به سوی شیراز حرکت کنند. علی محمد هم با چنین استنباطی عازم مکه شد تا با شمشیر ظاهر گردد. البته چنین به نظر می رسد که علی محمد بن جای مکه به بوشهر رفته است.(108)
 
قادیانی، یکی دیگر از مدعیان دروغین مهدویت در هند، از سویی خود را از قوم مغول می دانست و از سویی دیگر خود را اصالت فارس می دانست و برخی از اجداد خود را از بنی فاطمه می دانست، هدف او از این تنوع و چندگانگی این بود که روایاتی که حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) را از اهل فارس یا از اولاد حضرت فاطمه (سلام الله علیها)(109) معرفی می کند دستاویر خود قرار دهد.(110)

عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان
 

 ۲- عوامل روان شناختی

به رغم توسعه بیش از پیش همه رشته های علوم اجتماعی و از جمله روان شناسی، و با وجود تلاش بی وقفه و دامنه داری که از سوی اندیشمندان روان شناس برای شناخت انسان ها صورت پذیرفته و می پذیرد. اما هم چنان انسان موجودی است ناشناخته، اگرچه برخی از ابعاد و زوایای وجودی انسان ها، کنش و واکنش های فردی و اجتماعی مورد واکاوی عملی و نظری قرار گرفته است، ولی فاصله زیادی تا درک کامل انسان ها و کنش ها و واکنش های وی، باقی مانده است.
 
دانش روان شناسی به موازات مطرح کردن خود، به عنوان یک رشته علمی او به موازات توسعه و بهره گیری از ابزارهای نوین، به تبیین مشخص برخی از جنبه ها و زمینه های روحی و روانی اقدامات فردی و جمعی انسان ها، دست یازیده است. در ساده ترین تعریف، روان شناسی به مثابه دانشی که ما را به دقایق کردار و کنه رفتار آدمی و هر موجود زنده ای رهنمون می سازد، تعریف شده است.(111)
 
به هر ترتیب، در علت یابی و شناسایی زمینه های پیدایش مدعیان دروغین، به عنوان یک وسیله برای دستیابی به اهداف مورد نظر می توان بر دانش روان شناسی تأکید ورزید. برخی از عوامل روانشناختی پیدایش این گونه ادعاها عبارتند از:
 
ناکامی
در مقابل ناکامی ها، تحمل افراد و گروه ها متفاوت است. مفهوم «آستانه تحمل ناکامی» اصطلاحی است که حکایت از توانایی و مقاومت مختلف فرد و گروه های اجتماعی در برابر ناکامی ها داشته بدون اینکه منجر به بروز رفتارهای غیر عادی گردد. حاصل ناکامی، شکست و تحقیر انسان هاست. ناکامی های دوران کودکی، ناکامی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، شکست در زندگی زناشویی، در فعالیت های مختلف اجتماعی و تحقیرهای روا شده در طول دوران زندگی از جانب دیگران در حوزه های مختلف منجر به واکنش های غیر عادی افراد می شود.(112)
 
همچنان که افراد برای فرار از بار مسئولیت ها، ناکامی ها و شکست ها، به دنبال راه های فرار، دلیل تراشی، مظلوم نمایی و مقصر تراشی هستند. تا داوری ها و ناکامی هایی که خود مستحق آن هستند به دیگران نسبت دهند.
 
تأمل در هر یک از ادعاهای مدعیان دروغین در عصر حاضر که صرفا در راستای سودجویی های مالی و اخلاقی مطرح می شوند، نشان می دهد بسیاری از این ادعاها از ناکامی هایی در زندگی نشأت می گیرد.
 
احساس محرومیت
احساس محرومیت نسبی نارضایتی و احساس ضرر را به میان قومیت ها برده و آن را درونی می سازد. این احساس توده های قومی را به عنون یک مجموعه محروم و تحت ستم برای رفع محرومیت بر می انگیزاند. تفاوت قومی، آنها را از اقوام حاکم مبنای محرومیت بر می شمارد، به میدان می کشاند، اسلحه دستشان می دهد تا به رغم خویش، بر پا دارندگان این وضعیت نابرابر را از پیش رو بردارند و بر این محرومیت فائق آیند.
 
در حالی که احساس محرومیت می تواند بیانگر واقعیت محرومیت باشد، می توند جعلی و توهمی نیز باشد. این ساختگی بودن و خیال پردازانه بودن، می تواند توسط خود یا دیگران ایجاد و القاء شود.
 
احساس محرومیت امری است نسبی معطوف به مقایسه میان خود با دیگران، خود امروز با خود دیروز، انتظارات ارزشی با توانایی های ارزشی بین توقعات و انتظارات با ارضای عملی آن.
 
در میان مدعیان مهدویت، فاطمیان از این موضوع بیشترین استفاده را بردند. در طول چندین سال، مبلغان فاطمی با بهره گیری از ابزارهای تبلیغاتی، تلاش مضاعفی را برای گسترش ادبیات احساس محرومیت قوم بربر با هدف پیشبرد قیام، به زعامت اسماعیلیان، به انجام رساندند. طرح مجدد و همیشگی محرومیت های فرهنگی و سیاسی قوم بربر در شمال آفریقا از راه های گوناگون، در تحریک و اعتقاد قوم بربر به مهدویت عبید الله المهدی بسیار موثر و کارساز بود.
 
عملکرد والیان انتخاب شده خلفا، اعتراض های گسترده بربرها را به دنبال داشت. والیان، بربرها را غلام خود می دانستند و گاهی علامت مخصوص محافظان و نگهبانان والیان را به دست آنها می زدند. بنابراین ظلم هایی که قبل از اسلام در حق آنان اعمال می شد، بعد از اسلام توسط والیان بی کفایت ادامه یافت. عملکرد والیان، افزون بر اسراف و خوشگذرانی آنان، موجب پشتیبانی بربرها از هرگونه شورش و مخالفت علیه اعراب شد.(113)
 
بنابراین فاطمیان با طرح شعارهای متناسب با آرمان گرایی مردم، قیام کردند و نخستین علت قیام خود را آماده کردن شرایط ظهور مهدی موعود معرفی کردند. پیروزی و پیدا کردن پایگاه مردمی با طرح ادعای مهدویت «عبیدالله المهدی» را می توان در سایه برخوردهای ناشایست والیان، خلفا و اعراب بعد از اسلام دانست.
 
پیش داوری های ذهنی
پیش داوری عبارت است از واکنشی که یک شخص نسبت به کسی یا چیزی پیش از هر گونه تجربه واقعی دارد. پیش داوری ممکن است مثبت یا منفی باشد. و اگرچه بیشتر با بار و مضمون منفی همراه است.
 
اصولا از پیش داوری ها، دو کار ویژه عمده می توان سراغ گرفت، از طرفی این برداشت ها زمینه ساز بروز و استمرار تنش ها و بحران ها است. و از طرف دیگر منبع اصلی تفکرات غیر اصولی است.
 
پیش داوری ذهنی در آموزه مهدویت نحوه برخورد گروه های مختلف را با این آموزه نشان می دهد. به عنوان مثال این پیش داوری یا تصور قالبی که حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) در هنگامه ظهور با خشونت هرچه تمام تر با دیگران مقابله می کند، از پیش داوری های ذهنی در این زمینه است.
 
پیش داوری های ذهنی مردم فقیر و ظلم کشیده شمال آفریقا کمک شایانی را به پیشبرد ادعای مهدویت عبیدالله المهدی می کرد. ابوعبدالله شیعی به اقوام بربر افریقیه می گفت، مهدی موعود زنده است و در بین آنها زندگی می کند.(114) آنان نیز مهدی موعود را بین خود جست و جو می کردند. نقل روایاتی با این مضمون که مهدی موعود از سرزمین مغرب طلوع خواهد کرد نیز بر پیش داوری ذهنی مردم ستم کشیده آفریقا افزود.
 
یکی از علل گرایش به مهدویت «سید محمد جونپوری» نیز این بود که در میان مردم هند شایع گشت که سالیانی است که انسان شریفی در هند متولد شده است. قابل ذکر است که علی متقی صاحب «کنز العمال» در کتاب در رد جونپوری نگاشته به نام های «الرد على من حکم و قضى أن المهدی الموعود جاء» و «ابرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» در مقدمه کتاب اخیر به این نکته اشاره می کند و می گوید: «کثرت طائفه فی بلاد الهند یعتقدون شخصا شریفا ولد فی الهند: انه هو المهدی ولکن صفاته تخالف ما ورد فی الأحادیث ...)
 

 3- عوام فریبی

عوام فریبی بدین معناست که شخصی به جای استدلال و اقامه برهان برای اثبات یک عقیده، سعی می کند از راه تحریک احساسات و هیجان های جمعی تکیه بر عواطف و جو حاکم، نوعی اقبال عمومی نسبت به نتیجه مطلوب خود به دست آورد، شخص عوام فریب در صدد است تا به دیگران القا کند اگر سخنان او را نپذیرند گویی با جمع مخالفت کرده است. در عوام فریبی، شخص گروه زیادی از مردم را مخاطب قرار داده با بیاناتی هیجان آور و شورانگیز، احساسات و عواطف آنان را تحریک می کند.
 
در عوام فریبی مطلب چنان به فرد القا می شود که می پندارد تمام اطرافیان آن را پذیرفته اند و نپذیرفتن آن، جا ماندن از کاروان است.(115) از مصادیق عوام فریبی می توان به این موارد اشاره کرد:
 
زهد فروشی
زهد فروشی خود عاملی دیگر در رشد و گرایش به مدعیان مهدویت است. آنان در میان توده مسلمین که در مقابل تنزل اخلاق و روح دنیاپرستی، یک روحیه منفی به خود گرفته بودند مورد تعظیم و احترام قرار می گرفتند و از این نظر موجبات تشویق و دل گرمی و در نتیجه نفوذ معنوی آنها فراهم بود و مردمانی که اوضاع اخلاقی محیط تأثیرات نامطلوبی در روحیه و طرز فکر آنان به جا گذاشته و تحت تأثیرشان قرار داده بود نسبت به این گونه افراد تارک دنیا و ریاضت پیشه سخت ارادت می ورزید و احیانا از آنان پیروی نموده.
 
قاضی نعمان در دعائم الاسلام می نویسد: شیوه و روش همراه زهد، تواضع، وقار و وفای به عهد و امانت ابوعبدالله شیعی موجب خوش نامی و تخریب هرچه بیشتر شخصیت والی افریقیه شد و زمینه را برای پذیرش و گرایش مردم به مهدویت «عبید الله المهدی» مهیا ساخت.(116)
 
کشی معتقد است وفاداری مردم به (احمد بن هلال عبر تایی) که در زمان غیبت صغری ادعای نیابت کرد عمدتا از اعتقاد روحانی و درونی منشعب نمی شده، بلکه ناشی از ریاکاری های عرفانی او بوده است.(117)
 
و ابن خلدون نیز معتقد است زهد فروشی و ریاکاری های عرفانی «محمد بن تومرت» تأثیر به سزایی در گرایش مردم به وی داشته، ابن خلدون می نویسد وی هیچ گاه زن نگرفت و جامه وی عبایی خشن بود.(118)
 
سید محمد جونپوری (۱۹۱۰ میلادی) که ادعای مهدویت داشته، نیز اهل ریاضت و زهد و سفر به کوه ها بود. وی در اثناء سفر خود به شهرهای گوناگون ادعا کرد مهدی است و مردم را به خود و زهدگرایی دعوت کرد. (119)
 
محمد بن فلاح حرکت خود را با مقدمه ای صوفیانه ای آغاز کرد. یک بار به مدت یک سال تمام در مسجد جامع کوفه اعتکاف جست، قوتش اندکی آرد جو بود که با آن می زیست. سپس با هیئتی صوفیانه دعاوی خود را آشکار کرد. (120)
 
در مورد مهدی سودانی نیز در سودان شایع گشت که وی عابد و متصوف بوده و در بین مردم هم شهرت یافته بود که صاحب رویاها و شنونده صداهای ویژه ای است. عدم توجه به ظواهر دینی و بخشش هدایایی که برای او می آوردند، در چشم فقرا و عموم مردم، چهره ای زاهدانه و بی اعتنا به دنیا برای او می ساخت، به خصوص که وی مردم را به اسلام اصیل فرا می خواند.(121)
 
ادعاهای واهی
از موارد عوام فریبی ادعاهای واهی و غیر قابل اثبات است. در مورد «مهدی سودانی» نقل شده است که او می گفت: «جاءنی النبی (صلی الله علیه و اله و سلم) فی الیقظه و معه الخلفاء الراشدون و الأقطاب و الخضر! و أمسک بیدى و أجلسنی على کرسیه و قال لی: انت المهدی المنتظر و أن الترک کفار و هم أشد الناس کفر»(122) در بیداری به حضور حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) رسیدم، همراه حضرت خلفاء راشدون و پیامبران گذشته چون خضر نبی حاضر بودند. حضرت دستم را گرفتند و بر صندلی مخصوص خود نشاندند و به من فرمودند: تو مهدی منتظر هستی.
 
ملا احمد قادیانی از مدعیان مهدویت، مدعی بود که از طرف خداوند مأموریت یافته است. او می گفت مخالفانش به طور غیر طبیعی کشته خواهند شد. او معتقد بود شفای به اصطلاح معجزه آسای بیماران طاعون زده از نشانه های حقانیت اوست. وی از سویی خود را از قوم مغول می دانست و از سویی دیگر خود را اصالتا فارس می دانست و برخی از اجداد خود را از بنی فاطمه میدانست.
 
از عوام فریبی های ملا احمد قادیانی این بود که وی به مخاطبین خود القاء می کرد که عدم تبعیت از سخنان او عواقب جبران ناپذیری را برای آنان در پی خواهد داشت. ملا احمد قادیانی می گفت: اگر کسی به او ایمان نیاورد به خدا و رسولش ایمان نیاورده است. او ادعا می کرد مراد خدای متعال از آیه «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» خود او می باشد.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- محمد شفیعی فر، مدخلی بر انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، پاییز ۱۳۷۷ شمسی، ج۳،
2- عن رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم): «لا تقوم الساعة حتى تمتلىء الأرض ظلما و عدوانا، قال: ثم یخرج رجل من عترتی، أو من أهل بیتی، یملؤها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا». ر.ک: مسند أحمد: ج ۳، ص ۳۶، مسند ابی یعلی: ج ۲، ص ۲۷۴، ح ۹۸۷؛ مستدرک الحاکم: ج ۴، ص۵۵۷؛ عقد الدرر: ص ۳۶، باب ۱؛ دلائل الامامه: صص ۲۴۹-۴۴۷، ح ۴۵۳
3- عبدالله کوچک زاده، حوزه های علمیه و مبارزه با انحرافات، ص ۸۵ تهران، نشر مهر، ۱۳۷۸ش
4- همان
5- سید محمد بن علی السنوسی ادریس (۱۷۹۱-1859/۱2۰6-۱۲۷۵ ق) پایه گذار و رهبر جنش اصلاحی ضد استعماری سنوسی، از اهالی «سمتغانم» الجزایر بود. و خاندان وی نسب وی را به «امام على » می رسانند. وی به «سنوس کبیر» نیز شهرت دارد. عمده تحصیلات وی در حجاز می باشد. در دوران وی الجزیره و دیگر نقاط شمال آفریقا در معرض هجوم و اشغال گسترده کشورهای اروپایی بود. این بلاد رسما جزو قلمرو عثمانی بودند؛ اما به دلیل ضعف و ناتوانی عثمانیان و درگیری آنان در سایر نقاط با کشورهای اروپایی و مسائل و مشکلات داخلی، مسلمانان این بلاد، انجمن ها و جنبش های مردمی خود جوشی را برای مقابله با اشغالگران سازمان دادند که جنبش «سنوسی» یکی از بزرگترین و سرسخت ترین آنها بود. ر.ک: سیداحمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، ص ۲۲۰، انتشارات سمت، تهران، ۱۳۷4ش.
6- همان، ص ۲۲4
7- همان، ص ۲۵6
8- پی. ام. هالت - ام دبلیو، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمدتقی اکبری، ص ۹۲، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، مهر ۱۳66ش.
9- همان، ص ۹۰
10- کوک: ژوزف ام، مسلمانان آفریقا، ترجمه سید اسدالله علوی، ص۷۰، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۳ش
11- کوک، ژوزف ام: مسلمانان آفریقا، ترجمه سید اسدالله علوی، ص ۳۸۲
12- همان، صص ۳۲۰-۳۲۶
13- ابن خلدون (عبدالرحمان بن محمد): مقدمه ابن خلدون، ترجمه پروین گنابادی، ج ۱، ص 6۲۰، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۶۹ش
14- کوک، ژوزف ام: مسلمانان آفریقا، ترجمه سید اسدالله علوی، ص ۳۸۲
15- بهائیت، آن گونه که هست، ص ۸۵ تهران، انتشارات جام جم، ۱۳۸6ش
16- عبدالکریم، عبداللهی، اندیشه و مبانی مبارزات روحانیت شیعه، ص ۷۲، تهران، نشر نیک، ۱۳۷۱ش
17- همان
18- بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص ۲۷۳، سند شماره 4
19- محمدباقر مجلسی (رحمه الله)، بحارالانوار، ج ۷۲، ص4۷، ح ۵۷، مؤسسة الوفاء، بیروت
20- نهج البلاغه، حکمت ۳
21- رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم): کاد الفقر أن یکون کفرة، ر.ک: کلینی، کافی، ج ۲، ص ۳۰۷، ح 4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص ۲۹
22- محمدعلی چلونگر، زمینه های پدیایش خلافت فاطمیان، ص ۲۲۱، پژوهشکده حوزه و دانشگاه قم، ۱۳۸۱ش
23- بی. ام. هالت، ام دبلیو، دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمد تقی اکبری، ص ۸۸ بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، مهر ۱۳6۶ ش
24- محمدعلی (همایون) کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، ص 76، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۳ش
25- همان، ص ۷۸
26- سعید زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 47، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ش
27- کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۳۱، باب ذم الدنیا و الزهد فیها.
28- نهج البلاغه، خطبه ۵۰
29- نعمت الله صفری فروشانی، غالیان (کاوشی در جریان ها و برآیندها)، صص 85 - 86 مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸ش
30- به طرفداران او «جناحیه» می گویند. چون جعفر پس از شهادت از جانب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) به ذو الجناحین (صاحب دو بال) ملقب شد. ر.ک: المقالات و الفرق، ص43
31- ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص ۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱4۰۷ ق
32- نعمت الله صفری فروشانی، غالیان (کاوشی در جریان ها و برآیندها)، ص ۹۱
33- طوسی، الغیبه، صص63 - 64، تحقیق عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1417ق.
34- نوبختی، فرق الشیعه، ص 94
35- طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص۱۷۹، مشهد، دانشکده الهیات، ۱۳۶۸ش
36- همان، الغیبه، ص۲6
37- عن ابی عبدالله (علیه السلام): «یا مهزم کذب الوقاتون، و هلک المستعجلون، و نجا السملمون»، ر.ک: غیبه النعمانی، ص ۲۰4، باب ۱۱، حدیث ۱۸ غیبة الطوسی، ص426، حدیث 4۱۳؛ الکافی، ج۱، ص۳6۸، حدیث ۲
38- عن ابی عبدالله (علیه السلام): «کذب الوقاتون، أنا أهل البیت لا نوقت». ر.ک: غیبة النعمانی، ص۳۰۰، باب ۱6، حدیث ع؛ الکافی، ج ۱، ص ۳6۸، حدیث ۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص 44۷، باب ۳۲، حدیث 40.
39- مرتضى مدرس چهاردهی، شیخ گری بابی گری، ص ۲۰، تهران، کتابفروشی فروغی، ۱۳4۵ش
40- حاج محمد کریم خان کرمانی، رساله «تیر شهاب در راندن باب خسران مآب»، ص۲۳۱، مندرج در مجمع الرسائل فارسی
41- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص ۳4، تهران، مرکز نشر دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۱ش
42- ابی عبدالله محمد الضهاجی، تاریخ فاطمیان، (ترجمه کتاب ملوک بنى عبید و سیرتهم)، ترجمه: حجت الله جودکی، ص ۵۲، چاپ اول، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۸ش.
43- دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی، ج ۱۱، ص ۳۶، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش
44- همان
45- اکبر نفیسی، عقاید صوفیه، ص ۵۷، تهران، انتشارات مهر، ۱۳۷۳ش
46-«محمد بن فلاح» از شاگردان ابن فهد حلی و متوفی 866ق می باشد. وی ادعای مهدویت را با مقدمه ای صوفیانه آغاز کرد و می گفت، «من مهدیم» و به زودی ظهور خواهم کرد» و «عنقریب عالم را خواهم گشود و شهرها و روستاها را میان یارانم تقسیم خواهم کرد.» تفکرات او مورد انتقاد ابن فهد حلى بود و حتی حکم قتل او را نیز صادر کرد. ر.ک: کامل مصطفى الشیبی، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی، ص۲۸۷
47- «محمد بن عبدالله نوربخش» (۸۹۵-۷۹۹) در قائن مرکز بخش قهستان تولد یافت پدرش عبدالله، از احساء بحرین برای سیاحت و زیارت قبر علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به طوس آمده و بعدا در قائن مقیم شده بودند. وی در هفت سالگی قرآن را از بر کرد و به سرعت در همه فنون تبحر یافت. و مرید خواجه اسحاق ختلانی شد. مرشد از استعدادهای وی چنان به شگفتت آمد که او را نوربخش لقب داد. از ممیزات طریقه نوربخش سیاه پوشی بود، چون این رنگ نماد نور و زندگی غیبیان شمرده می شد. ر.ک: همان، ص ۳۱۵
48- عبدالله مبلغی، تاریخ صوفی و صوفیگری، ص۷۷۹، قم، انتشارات حر، ۱۳۷۹ش
49- دکتر مظفر نامداری، استعمار و ظهور مسلک های شبه دینی، مجموعه (بهائیت آن گونه که هست)، انتشارات جام جم، تهران، ۱۳۸۹، ص۳۲۳
50- حسینعلی نوری در دوم محرم ۱۲۳۳ق، ۱۲ نوامبر ۱۸۱۷ میلادی در تهران زاده شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمدشاه قاجار بود. حسینعلی نوری در باغ رضوان بغداد و در مخالفت با برادرش میرزا یحیی نوری خود را «من یظهره الله نامید. با این ادعا او خود را جانشین علی محمد شیرازی کرد. اختلاف شدید میان وی و برادرش سبب شد تا دولت عثمانی او را به حیفا و برادرش میرزا یحیی را به قبرس تبعید کند. نخستین کتاب حسینعلی نوری ایقان نام دارد که تکمله کتاب ناقص بیان على محمد است. مهم ترین اثر او نیز اقدس» نام دارد که در سال ۱۲۸۷ هجری قمری در عکا نوشته شد. این کتاب، کتاب شریعت بهائیه و ناسخ بیان است. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص ۱۱۸
51- گنجینه حدود و احکام، ص۲۱۷
52- مهرداد صفا، بهائیت و روس تزاری، مجموعه (بهائیت آن گونه که هست)، ص ۲6
53- همان، ص۲۷
54- همان، ص ۲۹
55- همان
56- عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بھائی گری در ایران، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، ش ۲۷، پائیز ۱۳۸۲، ص ۲۰
57- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ص۲۰۱؛ اسماعیل رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ۳۳۲؛ احمد کسروی، بھائی گری، ص۸۹؛ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۵۷؛ خان ملکه ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، ص ۱۰۲؛ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن ۱۹، ص۲۳؛ عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال ۷، ش ۲۷، ص ۱؛ بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص406 به بعد.
58- پس از میرزا حسینعلی نوری، مؤسس بهائیت، پسر بزرگش عباس، معروف به عبدالبهاء به جانشینی وی منصوب شد. وی در سال ۱۲۹۰ هجری قمری، در تهران متولد شد. وی در طول جنگ جهانی اول رهبری بهائیان را به عهده داشت و به جهت اهمیت حیفا، آن جا را پایگاه فعالیت های خود قرار دارد. وی همان جا بود تا در سال ۱۳۰۰ ش در ۷۷ سالگی درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص ۱۱۷
59- عبدالبهاء نوه ارشد دختری خود، شوقی را، که پدرش میرزا هادی داماد و از یاران عبدالبهاء بود . به جانشینی برگماشت. وی در سال ۱۳۱۶ ق در عکا زاده شد، سپس لقب «امر اللهی» گرفت و به همین سبب بهائیان به او ولی امر می گویند. برخی از آثار مکتوب شوقی افندی عبارت است از: قرن بدیع، زمامداری بهائی، ظهور عدالت الهی، پیام به جان بهایی. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۱۲۰
60- موسی حقانی، بهائیت و انگلیس، مجموعه (بهائیت آن گونه که هست)، ص ۸۵
61- همان.
62- مقاله قادیانیه، مهدی فرمانیان، فصلنامه هفت آسمان، ش۱۷
63- مقاله نقش استعمار در پیدایش و گسترش فرقه قادیانیه، مجاهد على بهشتی، فصلنامه مشرق موعود، ش اول، بهار ۱۳۸۹
64- شیخ طوسی (رحمه الله)، الغیبه، ص244؛ نوبختی، فرق الشیعه، صص ۱۰۳ - ۱۰۲؛ سید ابوالقاسم خوئی، معجم الرجال احادیث الشیعه، ج۱۷، ص ۲۹۹
65- جنبش «روشنیه» به رهبری بایزید انصاری در زمان اکبر شاه، یکی از شاهان تیموری و در منطقه ای پشتون نیشن میان کشورهای افغانستان و پاکستان به وجود آمد. بایزید فردی درس ناخوانده و کم سواد اما باهوش و زیرک بود. پیروانش او را «پیر روشن» و دشمنانش او را «پیر تاریک» می خواندند. افکارش متأثر از افکار صوفیه می باشد وی از طرفداران «وحدت وجود» می باشد. ر.ک: محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۰۵، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش
66- سوره بقره، آیه ۱۱۵
67- محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۰6.
68- قرة العین در سال ۱۲۳۳ هجری قمری در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش ملاصالح برغانی به همراه دو برادر دیگر ملاصالح، یعنی ملامحمد تقی و ملا محمدعلی هر سه صاحب درجه اجتهاد بودند و در ایران شهرت داشتند. قرة العین به اصول و عقاید شیخیه علاقمند بود و در مکاتبه ای که بین او سید کاظم رشتی صورت گرفت، سید کاظم رشتی به او لقب «قرة العین» می دهد. وی سومین شخصی است که به باب می پیوندد و بعد از پیوستن به على محمد اصول دیانت اسلام را رعایت نمی کرد و منکر حجاب شد.
69- فتنه باب، ص ۸۰
70- فرشته انصاری، فتنه باب در زنجان، ص ۷۹، تهران، نیکان کتاب، پاییز ۱۳۸۲.
71- گوشه ای از مهم ترین تألیفات او عبارتند از: کتاب الایضاح، مختصر الایضاح، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، دعائم الاسلام، تأویل الشریعه، اختلاف اصول المذاهب، القصیده المختاره، معالم الهدی، افتتاح الدعوه و ... ر.ک: امیرجوان آراسته، قاضی نعمان و مذهب او، صص۳۱۸ - ۳۱۹
72- قاضی نعمان (ابوحنیفه محمد بن نعمان، المجالس و المسارات، ج ۲، ص ۲6۱
73- همان، افتتاح الدعوه، ص ۲۸۷.
74- همان، شرح الاخبار فی فضائل أئمة الأطهار، تحقیق حسینی جلالی، دار الثقلین، بیروت، چاپ اول، 414 هجری قمری
75- محمدعلی چلونگر، زمینه های پیدایش دولت فاطمیان، ص ۱۷۵
76- وی از این شهر به آن شهر می رفت و هر جا که می رسید بساط تبلیغ را می گسترانید. وی تلاش فراوانی در گسترش و تبلیغ بابیت کرد. ر.ک: افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص16
77- افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص 48
78- احمد صدر حاج سید جوادی و کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی، دائرة المعارف تشیع، ج۳، ص ۳، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۳ش
79- قاضی نعمان، افتتاح الدعوه، تحقیق فرحات الدشراوی، ص۷۳
80- ابن خلدون، تاریخ، ج ۱، ص ۳۲۸
81- عن رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم): «تکون وقعه بالزوراء، قالوا: یا رسول الله و ما الزوراء؟ قال: مدینه بالمشرق بین نهار یسکنها شرار خلق الله، ... فیقتل بالزوراء مائه ألف ...)، عقد الدرر، ص۱۱۰، باب 4؛ برهان المتقی، ص ۷۷، باب 1، ح16؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۱۸۹، باب ۲۵
82- رضا سلطان نژاد، سیری در کتاب های بهائیان، ص۲۶ و ۲۷، تهران
83- بلاذری، انساب الاشراف، ج 4، ص ۹۳، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر،1417 ق
84- همان، ص ۲۳۷
85- برای دستیابی به مجموعه این احادیث ر.ک: معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۸۷، ۲6۲، ۵۱۹، و ج ۲، ص ۱۱۳، ۱۳۱، و صص ۲۰4-214
86-«... یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ»
87- عن زراره و حمران و محمد بن مسلم عن أبی جعفر و ابی عبدالله فی قوله «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» قال طلوع الشمس من المغرب و خروج الدابه و الدخان و الرجل یکون مصر، و لم یعمل حمل الایمان ثم یجیء الآیات فلا ینفعه ایمانه»، (تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۲۸).
88- فاطمیان نام دولتی شیعی است که از سال ۲۹۷-۵۹۷ق بر مغرب (مراکش) و مصر حکومت کردند. از آنجا که آنان معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) بودند بدین طریق نسب خود را به حضرت فاطمه رساندند، به فاطمی مشهور شدند.
89- قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل ائمه الاطهار، تحقیق حسینی جلالی، ج ۳، ص 418، دار الثقلین، بیروت، 414 ق.
90- صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸6
91- همان، ص ۳4۲
92- همان، ص ۱۳6
93- همان، ص ۳4۰
94- تاریخ طبری، ج۷، ص423
95- همان، ص 428
96- نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۸
97- وی از اصحاب امام هفتم (علیه السلام) بود که بعدها از سران واقفیه گردید. وی دارای تألیفات بسیاری بود که شیخ طوسی آنها را بیش از سی کتاب دانسته است. ر.ک: نجاشی، الرجال، ص۲۵۶؛ طوسی، الفهرست، ص ۲۷۲
98- وی از شاگردان علی بن حسن طائی می باشد. گویا به جهت وثاقت و فقاهتش و تصنیفات خوبی که داشت علمای امامیه برخی روایات وی را که مبتنی بر اصول مذهب واقفیه و مخالف با مبانی امامیه نبود، در کتاب های خود ذکر کرده اند. ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 41
99- حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۵
100- مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۳۰
101- عن رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) «لا تذهب الدنیا حتى یبعث الله رجلا من أهل بیتی، یواطیء أسمه اسمی، و اسم أبیه اسم أبی»، ر.ک: المصنف، لابن ابی شیبه، ج ۱۵، ص ۱۹۸، ح۱۹4۹۳؛ ملاحم ابن المنادی، ص۱۷۹، ح ۱۱4؛ المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۹۳، ح ۱۰۲۱۳؛ عقد الدرر، ص 53، باب ۲، اثبات الهداه، ج۳، ص 594، باب 141، ح۹۲؛ ملاحم ابن طاووس، ص۳۱۳، ح 443
102- جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۶۳ و ص ۵۳
103- عن رسول الله : التملأن الأرض ظلما و عدوانا، ثم لیخرجن من أهل بیتی - أو قال من عترتی - من یملؤها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما وعدوانا»، ر.ک: عقد الدرر، ص 40، باب ۱؛ القول المختصر، ص ۳۰، باب ۱، ح ۷؛ برهان المتقی، صص ۹۱-۹۲، باب ۲، ح ۱۰؛ کشف الغمه، ج۳، ص۲۶۱؛ اثبات الهداه، ج۳، ص 594، باب ۳۲، ح ۲۹.
104- سعد محمد حسن، المهدیه فی الاسلام، ص۱۸۷
105- دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۳۱۵
106- دکتر کامل مصطفى الشیبی، تشیع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم هجری)، ترجمه دکتر علیرضا
ذکاوتی، ص۳۱۳
107- سعد محمد حسن، المهدیه فی الاسلام، ص ۲۳۳
108- بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص 14
109- عن رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم): «المهدی حق، و هو من ولد فاطمه»، ر.ک: الفتن لابن حماد، ج ۱، ص ۳۷4 ح۱۱۱۲؛ سنن أبی داوود، ج4، ص۱۰۷، ح 4۲۷4؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص 1368، باب ۳4، ح۳۰۸۶؛ عقد الدرر، ص۳۵، باب ۱؛ غیبة الطوسی، ص ۱۸۵، ح 145
110- ابوالاعلی مودودی و علی ندوی و احسان الهی ظهیر، القادیانی والقادیانیه دراسات و تحلیل و عرفی علمی، ص ۲۱
111- محمد پارسا، زمینه روان شناسی روان شناسی عمومی)، ص ۲، چاپ دوم، انتشارات پیوند، تهران،
۱۳66ش
112- همان، ص۲۵
113- ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص ۲۸، چاپ دوم، انتشارات دار الفکر، بیروت، ۱۶۰۸ قمری.
114- قاضی نعمان (ابوحنیفه محمد بن نعمان)، افتتاح الدعوه، تحقیق: فرحات الدشراوی، ص۷۳، الشرکه التونسیة
115- علی اصغر خندان، مغالطات، ص 75، چاپ سوم، قم، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۰ش
116- قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ص 154
117- محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، رقم ۱۰۲۰، مشهد، دانشکده الهیات، ۱۳4۸ش
118- ابن خلدون، العبر، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج 5، ص ۲4۰، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش
119- احمد صدر حاج سید جوادی و کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی، دائرة المعارف تشیع، ج۳،
ص ۳.
120- دکتر کامل مصطفى الشیبی، تشیع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم)، ترجمه: علیرضا ذکاوتی، ص ۲۸۷
121- پی. ام. هالت و ام دبلیو، دالی، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه محمد تقی اکبری، ص۱۰۰
122- سعد محمد حسن، المهدیه فی الاسلام (منذ اقدام العصور حتى الیوم)، ص ۲۱۳، دار الکتاب العربی، قاهره، ۱۳۷۳ قمری
 
منابع:
1. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، [بی جا]، دار النشر، ۱4۰۰ ق.
۲. بلاذری، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق. ٣. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، امیرکبیر، ۱۳6۷.
4. معجم احادیث المهدی (عجل الله فرجه الشریف)، زیر نظر علی کورانی، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱4۱۱ ق.
5. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث العربی، [بی تا]
6. طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، تحقیق عباد الله طهرانی و على احمد ناصح، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱4۱۷ ق.
۷. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد القیومی، [بی جا]، مؤسسه نشر الفقاهه، ۱4۱۷ ق.
8. مغربی، قاضی نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق سید محمد حسین الجلالی، قم، جامعه مدرسین، [بی تا].
9. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، بیروت، دار الاضواء، ۱4۰4 ق.
۱۰. موثقی، احمد، جنبش های اسلامی معاصر، قم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، ۱۳۷ ش.
۱۱. پی. ام.هالت - ام دبلیو، تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمد تقی اکبری، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶6ش.
۱۲. ژوزف ام، کوک، مسلمانان آفریقا، ترجمه: سید اسدالله علوی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۳ش.
۱۳. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروین گنابادی، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳66ش.
14. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
15. چلونگر، محمدعلی، زمینه های پیدایش خلافت فاطمیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۱ش.
16. کاتوزیان، محمدعلی (همایون)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۳ش.
۱۷. صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان (کاوشی در جریان ها و برآیندها)، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸ش. اما
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، (رجال الکشی)، مشهد، دانشکده الهیات، ۱۳4۸ش.
19. الضهاجی، ابی عبدالله محمد، تاریخ فاطمیان، ترجمه: حجت الله جودکی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۸ش.
۲۰. جمعی از نویسندگان، بهائیت آن گونه که هست، تهران، جام جم،۱۳۸۶ش.
۲۱. سلطان نژاد، رضا، سیری در کتاب های بهائیان، تهران.
۲۲. محمدحسن، سعد، المهدیه فی الاسلام (منذ اقدام العصور حتى الیوم)، قاهره، دار الکتاب العربی، ۱۳۷۳ق.
۲۳. پارسا، محمد، زمینه روان شناسی روان شناسی عمومی)، تهران، انتشارات پیوند، ۱۳۶6ش.
۲4. خندان، علی اصغر، مغالطات، قم، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۰ش.
۲۵. ابن خلدون، العبر: تاریخ ابن خلدون، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۳ش.
۲6. الشیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف (تا آغاز سده دوازدهم هجری)، ترجمه: علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش.
۲۷. اعتضاد السلطنه، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبد الحسین نوایی، تهران، انتشارات بابک، ۱۳6۲ش.
۲۸. اشعری قمی، سعد بن عبدالله بن ابی خلف، المقالات و الفرق، تصحیح: محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳6۱ش.
۲۹. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم بن ابی بکر احمد، الملل و النحل، بیروت، دار المعرفة للطباعة و النشر.
۳۰. فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال هفتم، شماره ۲۷، پاییز ۱۳۸۲.
۳۱. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹6۷م.
۳۲. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار الشیعه، ۱4۱۰ ق.
۳۳. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، دفتر نشر اسلامی، ۱4۰۵ق.
34. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، قم، منشورات انوار الهدی، ۱4۲۲ق.
۳۵. افراسیابی، بهرام، تاریخ جامع بهائیت، تهران، نشر مهر فام، ۱۳۸۲ش.
36. عمر موسی، عزالدین، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمه: صادق خورشا، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۷۷ش.
۳۷. زاهدانی، سعید، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸4ش.
۳۸. قاضی نعمان، ابی حنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام من اهل بیت رسول الله علیه و علیهم افضل السلام، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۹6۳م.
۳۹. انصاری، فرشته، فتنه باب در زنجان، تهران، نیکان کتاب، ۱۳۸۲ش.
40. قاضی نعمان، ابی ضیفه نعمان بن محمد، افتتاح الدعوة، تحقیق فرحات الاشراوی، الشرکة التونسیة، بیتا
41. اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، مقاله: قاضی نعمان و مذهب او، امیر جوان آراسته، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱ش.
4۲. دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر: سید کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش.
43. فانی و خرمشاهی، کامران و بهاء الدین، دایرة المعارف تشیع، جلد سوم، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸6ش.
 
منبع: مجموعه مقالات سومین کنگره علمی - پژوهشی مهدویت، به اهتمام: اداره کل تبلیغات اسلامی خوزستان، نویسنده: امیر محسن عرفان، ناشر: نشر اندیشه کهن پرداز، چاپ اول، تهران، 1389ش، صص 267-197


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما