منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده

تز اصلی مقاله، ارائه چهرهای عرفی شده از منجی مسیحیان صهیونیست شده بود که برای این منظور واژه شناسی عرفی شدن و مروری اجمالی بر جنبش صهیونیسم مسیحی ضروری نمود. آغاز عرفی شدن جامعه مسیحی با ابداعات دینی پولس،...
شنبه، 2 مرداد 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده

چکیده

صهیونیسم مسیحی جنبشی نوظهور است که با ابزارانگاری آموزه های دینی به منظور دستیابی به اهداف سیاسی، اقدام به عرفی سازی جامعه دینی مسیحی۔ یهودی نموده است. منجی گرایی به مثابه آموزهای کانونی در باورهای این جنبش، با فاصله گرفتن از منجی ناب و آموزه های مسیح، شکلی عرفی به خود گرفته و در عمل در اختیار اهداف رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه قرار گرفته است.
 
پرداختن به آموزه منجی در حوزه نظر (باور) و حوزه عمل (انتظار و زمینه سازی ظهور منجی) از نگاه مسیحیان صهیونیست شده و نقد آنها با معیار منجی ناب دینی (مهدویت) از مباحث تحت پوشش مقاله حاضر می باشد.
 

بیان مسأله

مسیحیان صهیونیست شده به آن دسته از باورمندان به آیین مسیحیت اطلاق می شود که گرایش های صهیونیستی یافته و پایگاه های قدرت، ثروت و اطلاعاتی را در سرتاسر اروپا و آمریکا به هدف پاسداری از کیان اسرائیل در اختیار گرفته اند. این گروه از مسیحیان، جنبش سیاسی نوینی را بنیان نهاده اند که با عنوان "مسیحیت صهیونیستی"(Zonst Chrstanty) روند عرفی سازی (Secularzaton)جوامع دینی مسیحی یهودی را پی گرفته و با استفاده ابزاری از آموزه های دینی با محوریت منجی گرایی، به منجی عرفی(Secular Savor) باورمند شده و در لوای آن می توانند اهداف سیاسی خود را در منطقه خاورمیانه و جهان برای مقابله با اسلام سیاسی (Poltcal slam) دست یافتنی کنند. در این مقاله ضمن واژه شناسی عرفی شدن (سکولاریسم) و جنبش صهیونیسم مسیحی، منجی عرفی تشریح شده و نقد آن به منجی ناب (مهدویت در اسلام) صورت خواهد گرفت.
 
از نظر واژه شناسی و تاریخی، واژه عرفی شدن از اصطلاح لاتینی Saecularum یا Saeculum به معنای قرن و سده گرفته شده است و به زمان حاضر و اتفاقات این جهان در مقابل ابدیت اشاره دارد. پیش تر از دهه های اخیر، در زبان عربی، "لا دینی" معادل عرفی شدن قرار داده می شد اما اخیرا از واژگان "علمانیة" و "علمانیة" استفاده می شود. به این توضیح که برخی از نویسندگان با باور به اینکه در جوامع عرفی، "علم" نقش اساسی را ایفاء می کند، علمانیه را ترجیح میدهند و برخی دیگر به زعم اینکه جوامع سکولار به "عالم" توجه بیشتری دارند، علمانیه را مناسب تر تشخیص داده اند. عادل ظاهر نویسنده عرب، در کتاب الأسس الفلسفیة للعلمانیه می نویسد: "بسیاری از اندیشمندان عرب، واژه علمانیه را به کسر عین می خوانند که اشاره به ارتباط داشتن با واژه علم دارد اما این مطلب خطا نیازمند اصلاح است، زیرا واژه "علمانیه" از "عالم" مشتق شده است نه "علم" و تلفظ صحیح این واژه علمانیه است که عین و لام آن مفتوح می باشد. در کتاب های معاصر ما اگر بخواهند به علمی شدن اشاره کنند از واژه "علموى" استفاده می کنند که البته از نظر اشتقاق لغوى علموی از علم بدست نمی آید. پس بهتر است از واژه "علمانی" بهره جوییم." (1)
 
نخستین بار، واژه عرفی سازی در اواخر سده سوم، برای توصیف روحانیون مسیحی به کار رفت که گوشه نشینی رهبانی را به سمت زندگی در دنیا ترک می گفتند. در کلیسا در سده های میانه، روحانیونی که در این دنیا خدمت می کردند و به زندگی مردم نظم و ترتیب می دادند به نام دنیوی و منظم خوانده می شدند. کشیش های روستا، اسقفها، سر اسقفها، کاردینال ها و پاپها در جرگه روحانیون دنیوی (عرفی) بودند. (2)
 
شاینر سابقه تاریخی واژه های عرفی شدن و عرفی سازی و بار معنایی این دو را بدین نحو جمع بندی می کند:
 
واژه انگلیسی سکولار، مشتقی است از کلمه لاتین سکیولام (Saeculum) که به معنای نسل یا یک دوره، یا روح دوران به کار می رفت و گاه بر طول یک دوره نیز دلالت داشت. بعدها این کلمه لاتین به صورت مبهمی به کار رفت، به طوری که هم به معنای یک دوره زمانی به کار می رفت که این معنا از نظر مذهبی خنثی بود و هم بر این دنیا که در کنترل شیطان است دلالت داشت، که معنای اخیر از نظر مذهبی منفی بود. در قرون وسطی مفهوم این دنیا هم تا حدی به صورت خنثی به کار می رفت، به طوری که عبارتی چون روحانی عرفی (Secular Clergy) ضدیت با مذهب را القا نمی کرد. نخستین باری که کلمه عرفی شدن با معنایی نزدیک به کاربرد امروزین آن مورد استعمال قرار گرفت، در جریان مذاکرات صلح وستفالیا بود. در آن محفل نمایندگان فرانسه، این واژه را در انتقال کنترل املاک و دارایی های کلیسا به دولت وضع کردند. در قرن هیجدهم، گروهی مدعی بودند که اصولا کلیه دارایی های کلیسا باید به دولت منتقل گردد. البته در جریان انقلاب فرانسه، این اصل به همه حوزه های زندگی تسری داده شد.
 
در قرن نوزدهم، مشهورترین کاربرد شناخته شده واژه عرفی شدن - به معنای ستیزه جویانه آن - توسط هولیک و سازمان آزاداندیش وی به نام جامعه عرفی مطرح شد. او برنامه اش را عرفی شدن می خواند و آن را فلسفه ای ملی برای مردم می دانست که هدف آن تنظیم امور زندگی بدون استعانت از ماورای طبیعت بود. در کنار این معنای برنامه ای و تهاجمی از عرفی شدن، معنای دیگری نیز پدید آمد که عرفی شدن را دیدگاهی میانه میدانست که نسبت به نهادها و مناسک  دینی خنثی است. رسوب تاریخی بیشتر این معانی مربوط به گذشته را می توان در واژگان "سکولاریسم" و "عرفی شدن" به صورتی که امروز متداول است ملاحظه کرد. با وجود این، مفاهیم غالب این دو واژه، که بازنمای مبارزه علیه حاکمیت کلیسا و جهان بینی مسیحی است؛ لاقید، ضدروحانی و غیر دینی هستند.
 
با این حال، از جنگ دوم جهانی موضع کاملا متفاوتی در بین شمار قابل توجهی از علمای الهیات دیده شده است که معتقدند عرفی شدن نه تنها تا حدی نتیجه باورهای مسیحی است، بلکه به خاطر آزادی و مسئولیتی که در شرایط عرفی بر عهده مؤمنین است، امری مطلوب و سفارش شده هم می باشد. استقلال علم و فرهنگ از جهان بینی مسیحیت، نتیجه منطقی و مطلوب تفویض مسئولیت دنیا توسط خداوند به انسان است.
 
بسیاری از علمای الهیات نیز عرفی شدن را به عنوان یک تحول مثبت می شناسند. در زمره اینان کاتولیک های پیشروی هستند که از جامعه عرفی با الحنی مثبت یاد می کنند و جامعه دینی قرون وسطی را پدیده ای تاریخی میدانند. اکثر این متفکران نسبتا میانه روتر کاتولیک و پروتستان، "استحاله گرایانی" هستند که معتقدند امر مقدس باید خمیر مایه جامعه عرفی باشد.(3)

منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده
 

نسبت عرفی سازی و عرفی شدن و عرفی

تمایز میان سه واژه فوق، که اولی ناظر به فرآیند، دومی ناظر به ایستار و سومی ناظر به ساختار است؛ در فهم بهتر ما از عرفی شدن جنبش صهیونیسم مسیحی کمک کننده است. به عبارت روشن تر، عرفی سازی فرآیند عرفی شدن، عرفی شدن ایدئولوژی توجیه گر این فرآیند و عرفی حاصل و نتیجه این فرآیند است، بنابراین میان این سه واژه ارتباط معنایی وجود دارد. عرفی سازی را می توان موضوعی جامعه شناختی دانست، در عین حال از آنجایی که این تبیین خود مبتنی بر نظریه پردازی و چارچوب مفهومی و نظام معنایی است بنابراین موضوعی مربوط به اندیشه اجتماعی و یا اندیشه سیاسی نیز به حساب می آید. از آن جا که برخی تبیین های جامعه شناختی در باب عرفی سازی بر اساس مفاهیم و مقدماتی در باب دین، انسان، جامعه و... است که حاصل آن مفاهیم و مقدمات خواه ناخواه نتیجه گیری فرآیند عرفی سازی است، این دست تبیین ها سکولاریزاسیونیستی خوانده شده است؛ یعنی تحلیل ظاهر بی طرفانه و جامعه شناختی فرآیندی اجتماعی که مبتنی بر پیش داوری و نتیجه گیری از پیش و گرایش های مشخص نظری است.(4)
 
پس از تحقق عرفی سازی، ساختاری حاصل می آید که از آن به عرفی شده تعبیر می شود. حاصل آمدن عرفی شده، امری نسبی است. اگر عرفی سازی را فرآیندی دارای مراحل و مراتب بدانیم که هنوز به سرانجام خود نرسیده؛ بنابراین ساختارهای موجود اجتماعی، سیاسی تنها مراتبی از عرفی شده است و حصول نهایی آن به تحقق نهایی عرفی سازی بستگی دارد و اگر عرفی سازی را فرآیندی پایان یافته، حداقل در بخش هایی از جهان تلقی کنیم در این صورت عرفی شده حاصل آمده هم صورت نهایی ساختارهای مترتب بر فرایند عرفی شده خواهد بود.
 

روند عرفی شدن مسیحیت

پولس را می توان از تأثیر گذار ترین شخصیت مسیحی در فرآیند عرفی سازی جامعه مسیحی برشمرد. وی که در ابتدا فردی یهودی بوده و در تعقیب مسیحیان و آزار ایشان می کوشیده است. (5) زمانی"در راه دمشق که برای دستگیری مسیحیان آن سامان عزیمت کرده بود نور مسیح را دید و آواز آن حضرت را شنید که او را به خاطر کارهایش توبیخ نمود، وی که بینائیش را در این حادثه از دست داده بود به دستور مسیح به دمشق رفت و در آنجا توسط شخصی به نام حنانیا بینائیش را بازیافت و از روح القدس پر شد! "(6) پولس پس از مسیحی شدن، هیچ اشتیاقی برای دیدن حواریون و شاگردان مسیح نداشت و اولین ملاقات وی با حواریون سه سال پس از این واقعه بود. او به اورشلیم هم نزد آنانی که قبل از من رسول بودند نرفتم بلکه به عرب شدم و باز به دمشق مراجعت کردم پس بعد از سه سال برای ملاقات پطرس به اورشلیم رفتم و پانزده روز با وی بسر بردم اما از سایر رسولان جز یعقوب برادر خداوند را ندیدم."(7) چنین کسی تغییرات عمده ای را در باورهای مسیحیان پس از خود ایجاد کرد که تا به امروز رگه های آن را می توان به صورت کاملا عرفی شده، مشاهده کرد. از منظر عرفی، اقدامات پولس در موارد ذیل فهرست پذیر است:
 

نفی شریعت

پولس مدعی بود که شریعت و احکام، فقط به خاطر گناه آدم(8) نهاده شده است و حالا که با مصلوب شدن مسیح، گناه آدم پاک شد دیگر نیازی به عمل به شریعت وجود ندارد؛ "خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد و زیر شریعت متولد، تا آنانی را که زیر شریعت باشند فدیه کند؟"(9)
 
این در حالی است که حضرت عیسی به روشنی و با قاطعیت مسیحیان را موظف به انجام دستورات شریعت نموده بود؛ "گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم، نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم، زیرا هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه با نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد."(10) نفی شریعت و نامیدن دوره مسیحیت به عهد جدید خداوند که دیگر خبری از واجبات و منهیات الهی در آن نیست، خط تئوریک دینی را در عرصه عمومی و سیاست برای باورمندان به آیین مسیحیت را به بار آورد. این خلا باعث روی آوری مسیحیان به قدرت های این جهانی و عرفی شدند. که پولس نیز به عنوان جایگزین شریعت بدان اشاره می کند.
 

اطاعت بی قید و شرط از حاکمان

یکی از آموزه های پولس که در واقع تلاش وی برای پر کردن خلأ تئوریک شریعت بوده و با تعالیم حضرت مسیح در تقابلی آشکار قرار دارد، اطاعت بی قید و شرط از حاکمان است. "هر شخصی مطیع قدرت های برتر بشود، زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتب شده است، حتی هر که با قدرت مقاومت نماید، مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد... زیرا خادم خداست برای توبه نیکویی، لکن هر گاه بدی کنی بترس، چون که شمشیر را عبث بر نمی دارد، زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران می کشد، لهذا لازم است که مطیع او شوی!."(11) آموزه های پولس، بی خبر وی از عیسی و تعالیم وی را نشان می دهد. در انجیل لوقا در مورد برخورد حضرت عیسی به حاکم جائر چنین می خوانیم: "در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس می خواهد تو را به قتل برساند. ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید اینک امروز و فردا دیوها را بیرون می کنم و مریضان را صحت می بخشم و در روز سوم کامل خواهم شد، لیکن می باید امروز و فردا راه روم.."(12)
 
چنانچه مشاهده می شود، حضرت مسیح نه تنها به حاکم و پادشاه احترام نگذاشت، بلکه با صراحت وی را روباه خطاب نمود. علاوه بر این، مسیح در شب آخر، حواریون را به خرید اسلحه امر کرد؛ "پس به ایشان گفت: لیکن الآن هر که کیسه دارد، آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد، جامه خود را فروخته، آن را بخرد." (13)
 
آموزه های مسیح، در تضاد بر عرفی اندیشی مسیحیت امروز که از پولس آغاز شده است و خرید شمشیر به معنای مبارزه با قدرت دنیوی است که برخلاف آموزه های دینی شکل گرفته است.

منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده
 

ملعون خواندن مسیح

نفی شریعت و سرسپردگی محض به قدرت دنیوی از سوی هر انسانی، در نهایت به نفی صاحب شریعت می انجامد. پولس سرانجام در اثر برداشت نادرست از مسیحیت حضرت مسیحی را ملعون خواند. "مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد، چون که در راه ما لعنت شد. چنانکه مکتوب است، ملعون است هر که بر دار آویخته شود."(14) پولس برای تأیید حرف خود به کتاب مقدس متمسک شده که آمده است: "و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است، کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی، بدنش در شب بر دار نماند. او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون است."(15) بدون شک این آیه در مورد کسانی است که مرتکب جرمی شده و به خاطر آن و به فرمان شریعت به دار کشیده شده اند، نه در مورد مظلومی که در عین بی گناهی او را به دار کشیده باشند.
 

صهیونیسم مسیحی

امروزه جامعه مسیحی عرفی شده در قالب جنبش صهیونیسم مسیحی و باورهای آنان نمود یافته است که برای فهم بهتر آن، ناگزیریم مروری بر پروتستانتیزم کنیم که به اعتقاد ما این جنبش ریشه در این خیزش بزرگ عرفی دارد. جنبش بزرگ مسیحیان یهودی در اصل به جنبش "اصلاح دینی" در اروپای قرن شانزدهم برمی گردد. از این جنبش معمولا به "رستاخیز عبری" یا یهودی تعبیر می شود به گونه ای که نگرش های جدید به گذشته و حال و آینده یهودیان از آن نشأت می گیرد. امروزه دیگر کسی یهود را مستوجب لعن ندانسته و آنان را یاغی و سرکش و قاتلان عیسی مسیح تلقی نمی کند. و این نتیجه تفسیر عرفی از عهد جدید است.
 
پس از قرن شانزدهم و اصلاح دینی، اختلاف عمیق فکری در بین دو شاخه مسیحیت سنتی (کاتولیک) و مسیحیت جدید (پروتستان) پدیدار شد. پروتستانیزم در اروپا سرآغاز بزرگترین انحراف در دین مسیحیت بود. مارتین لوتر(16) رهبر جنبش اصلاح دینی در طول زندگی خود بسیار تحت تاثیر کتاب عهد قدیم (تورات) بود. وی سعی می کرد تا تفسیری از کتاب عهد جدید (انجیل) ارائه کند که مطابق با نظریات تورات باشد. این در حالی است که انجیل باید مفسر تورات باشد نه بالعکس. این مسأله در زمان خود لوتر نیز سر و صدای بسیاری کرد. الوتر در کتاب خود تحت عنوان "مسیح یک یهودی، زاده شد" (۱۵۲۳) نوشت: "یهویان خویشاوندان خداوند ما عیسی مسیح) هستند، برادران و پسر عموهای اویند. روی سخنم با کاتولیک هاست. اگر از اینکه مرا کافر بنامید خسته شده اید، بهتر است مرا یهودی بنامید."(17)
 
یکی از اساسی ترین اختلافات بین کاتولیک ها و پروتستان ها در طرز تلقی از یهود و عملکرد آنها هویدا شد. به این بیان که کلیسای کاتولیک بر این باور بود که آنچه به عنوان "امت یهود" از آن یاد می شود به پایان رسیده است و پروردگار برای مجازات یهودیان به خاطر کشتن مسیح، آنان را از فلسطین به بابل تبعید نمود. کلیسای کاتولیک پیش گویی های مرتبط به بازگشت یهود را بازگشت از بابل میدانست که عملا توسط کورش پادشاه ایران تحقق یافت. ولی جنبش اصلاح پروتستان با مطرح کردن آیین "خود کشیشی" و طرد قرائت واحد کلیسا از متون دینی مقدس، به نوعی پلورالیسم دینی منتهی شد که یهودیان در کنار آنان رسمیت یافته و قدرت مانور فراوانی پیدا کردند. پروتستان ها، یهودیان را قوم برگزیده تلقی کرده و عهد قدیم را مرجع اصلی اعتقادات خویش محسوب نمودند.(18)
 
هدف لوتر هدایت یهودیان به آیین پروتستان بود ولی در عمل، این مسیحیان بودند که جذب یهودیان شده و به جمع حامیان یهود روز به روز افزوده شد. لذا الوتر بعدها در کتاب دیگر خود به نام دروغ گویی های یهود (1544) نفرت خود را از یهودیان بیان می کند و می خواهد که آنان را از آلمان اخراج کنند.
 
رضا هلال با برجسته کردن نقش جنبش اصلاح پروتستان در شکل گیری صهیونیسم مسیحی معتقد می شود هنگامی که حرکت اصلاح دینی از تبدیل آیین یهودی به پروتستانتیزم مأیوس شد شعار بازگشت یهودیان به فلسطین را برای رهایی از دست آنان مطرح ساخت و این در واقع اعلام تأسیس مسیحیت صهیونیست بود.(19) در واقع می شود اذعان کرد که پروتستان ها، یهودیان را مانع رشد عقاید خود می دیدند لذا در نیمه سال ۱۹۰۰، پروتستان ها شروع به نوشتن پیمان نامه هایی کردند که در آنها به کلیه یهودیان اخطار شده بود اروپا را به مقصد فلسطین ترک کنند و الیور کر مولOlver Cromwell  به عنوان متولی کشورهای مشترک المنافع بریتانیا که به تازگی تأسیس شده بود، اعلام کرد "حضور یهودیان در فلسطین زمینه را برای آمدن دوباره مسیح آماده خواهد ساخت. "(20)
 
جان لاک در کتاب تعلیقات بر رساله های پولس قدیس می نویسد: "پروردگار قادر است که همه یهودیان را در کشور واحدی جمع کند و آنان را در میهن خود در رفاه و شکوفایی قرار دهد."
 
اسحاق نیوتون در کتاب ملاحظاتی درباره پیش گویی های دانیال و مکاشفات یوحنای قدیس نوشته است: "یهودیان به وطنشان باز خواهند گشت... نمیدانم چگونه این کار انجام خواهد شد. باید بگذاریم زمان این امر را تفسیر کند." و یا ژان ژاک روسو در کتاب امیل (۱۷۹۲) آورده است: "ما انگیزه های درونی یهود را هرگز نخواهیم شناخت مگر اینکه ایشان صاحب کشوری آزاد باشند و خود مدارس و دانشگاه هایشان را اداره کنند." امانوئل کانت نیز یهودیان را فلسطینی هایی می داند که در میان آلمانی ها زندگی می کنند.
 
می توان گفت مسیحیت صهیونیست در پایان قرن نوزدهم به صورت جریان عمیقی در فرهنگ غرب رسوخ نمود و از آن زمان به بعد از میدان کلام و فلسفه و ادبیات و رمز و راز به صحنه سیاست تغییر جهت داد. جریانی که هدف اصلی آن تشکیل دولت عرفی اسرائیل به منظور مقدمه ای برای ظهور دوباره مسیح عرفی بود. چرا که به باور مؤمنان یهودی و مسیحی راستین، دولت اسرائیل و تشکیل آن ریشه دینی ندارد، و تنها دولت مشروع آنان در زمان پسا ظهور مسیح محقق خواهد شد.

منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده
 

پروتستانیزم پسالوتری

همیشه با از دنیا رفتن رهبران انقلابات، اختلاف در نحوه پیمودن مسیر بالا گرفته و پیروان دچار تشتت می شوند. جنبش پروتستان از این مستثنی نبود. پس از لوتر، پروتستانیزم به ۳ دسته کلی تقسیم شد:
 
1- پروتستانیزم سنتی(Manlne Protestants)
این دسته از پروتستان ها معتقد به رفتار مهربانانه با سایرین هستند و از بقیه پروتستان ها تعصب کمتری دارند. مهمترین دسته های میان آنها مشیحایی ها، متدویست ها(یا مکتبی ها)، لوتری ها، کلیسای اصلاح طلب، اسقفی ها و... می باشد.(21)
 
۲- انجیلی ها (Evangelcals)
افرادی با احساس، از لحاظ مذهبی متعصب و متمایل به روش های نوین تفکر و اندیشیدن هستند. مبلغان انجیل یا "ایوانجیلیست ها" تبلیغ انجیل در سراسر جهان را به عنوان جنگ صلیبی انجام می دهند. تبلیغ کردن انجیل با روحیه جنگ های صلیبی از خصوصیات ممتاز مبلغان انجیل در آمریکا و انگلیس می باشد. آنها در دهه گذشته با دامن زدن به تبلیغات گسترده درباره تفاسیری از پیشگویی های انجیل و تبلیغ نابودی حتمی جهان در آغاز هزاره سوم توسط شبکه گسترده تلویزیون و روزنامه های خود وحشت و اضطراب را در میان مردم آمریکا گستردند. آنها همچنین با فروش کتاب، نوار ویدیو و وسایل نجات دوران جنگ آرماگدون بازار یک میلیارد دلاری در این باره در آمریکا به وجود آوردند. آنها تفسیر انجیل از سوی سایرس اسکوفیلد را با عنوان "انجیل آخر الزمان" تبلیغ می نمایند. همچنین مجموعه ای را تحت عنوان "دایره المعارف پیشگویی های انجیل درباره آخر الزمان" در سه جلد در سال ۱۹۹۹ به چاپ رسانده اند. یکی از دانشمندان مسیحی آمریکا به نام تام ماک آیور در سال ۱۹۹۹ کتاب شناسی توصیفی را درباره ۳۵۰۰ کتاب که درباره مسائل و حوادث آخرالزمان در جهان غرب به چاپ رسیده است منتشر کرد. در آمریکا ۸ حوزه علوم دینی بزرگ متعلق به پروتستان ها فعالیت دارند که مسائل مربوط به آغاز جنگ آرماگدون و حوادث آخرالزمان را به دانشجویان علوم دینی آموزش می دهند و این مراکز در آمریکا به مراکز آموزش دینی خواسته های مسیح" معروف می باشند.(22)
 
٣- بنیادگرایان( Fundamentalsts)
این افراد نیز در اعتقادات خود متعصب اند و تفکراتی بسیار نزدیک به یهودیان صهیونیست دارند. این گروه را در این مقاله مسیحیان صهیونیست مینامیم. فعالیت عمده این گروه پس از جنگ جهانی دوم مشهود شد.(23)
 
جان داربی John Nelson Darby کشیش معروف انگلستان است که گفته می شود اولین نظریه پرداز مسیحیت صهیونیسم بوده و سیروس سکوفیلد Cyrus Scufeld ، دی ال مودیه D.L. Moody و ویلیام بلاکستون Wllam Blackstone از کشیشان پروتستان آمریکایی، مبلغ آموزه های این جنبش در ایالات متحده می باشند. اثر سکوفیلد در تفسیر کتاب مقدس، تحت عنوان "انجیل مرجع سکوفیلد" حاوی حوادث تاریخی بر اساس پیشگویی های کتاب مقدس است که تمام وقایع گذشته، حال و آینده اسرائیل را شرح می دهد.(24)
 

بررسی تطبیقی منجی عرفی با منجی دینی (مهدویت)

آشنایی واژگان عرفی شدن و مروری اجمالی بر جنبش صهیونیسم مسیحی، منجی را سبب می شود. چنانچه گفتیم، منظور ما از منجی عرفی در این مقاله، آموزهای دینی است که در فرآیند عرفی سازی جلوهای راهبردی و سیاسی یافته است. لذا ناگزیریم تا چشمی به حوزه باورها و چشمی دیگر به حوزه عملکرد داشته و هر دو را توأمان ببینیم. از آنجا که حوزه باورها به لحاظ رتبی مقدم بر عمل است، ابتدا بحث خود را به این حوزه از چشم انداز جریان صهیونیسم مسیحی اختصاص داده و نقد آنرا از نگاه منجی ناب اسلامی (مهدویت) پی گرفته و در نهایت به حوزه راهبردی آن خواهیم پرداخت.
 

منجی گرایی در حوزه باور

شاید تنها وجه اشتراک بین دو باور منجی گرایی در صهیونیسم مسیحی و اسلام را بتوان باورمندی آنها به اصل آمدن منجی در پایان تاریخ دانست که حقیقت آن اسطوهای نبوده بلکه منبعث از وحی و تعالیم انبیاء الهی می باشد. على رغم این اشتراک در اصل باور به منجی گرایی، تفاوت های عمده ای در نوع نگاه و تفسیر از این اصل بین دو جریان وجود دارد که ذیلا بدان اشاره می رود:
 

تفسیر فراواقعی (اسطوره ای) یا واقعی از منجی

نخسین ویژگی منجی گرایی صهیونیست مسیحی که آن را از مهدی گرایی اسلامی کاملا جدا می کند، نگاه اسطوره ای به منجی موعود خود یعنی مسیح است. اندیشه اسطوره ای همواره در بین غربیان حتی پس از گذار از قرون به اصطلاح تاریک وسطی و رسیدن به خرد مدرنیته، وجود داشته و دارد. از اولین روزهای کشف قاره آمریکا به دست کریستف کلمب که وی معتقد بود سفرهای او بخشی از سناریوی هزاره مسیحایی است و نهایتا به آزادی قدس از دست مسلمانان و بازسازی معبد خواهد انجامید، تا امروز که نظم نوین جهانی و جهانی سازی مطرح است، آمریکا در اندیشه اسطوره ای و غیرواقع بینانه خویش گرفتار است و جهان را به سمت آینده ای مجازی که کنترل آن در دستان توانمند ایالات متحده باشد، پیش می برد. کلمب در یکی از تألیفات خود به نام پیش گویی ها می نویسد: " که او به ملکه ایزابل گفته است طلاهایی را که در سرزمین جدید می یابد برای بازسازی هیکل سلیمان اختصاص خواهد داد تا این معبد به کانون کره زمین تبدیل شود. امروزه مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ از سوی آمریکا که در آن اسرائیل کانونیت داشته هر نوع مانع که از آن به اسلام سیاسی یا بنیادگرایی اسلامی یاد می کنند، برداشته می شود؛ ترجمان باور دیرین و اسطوره ای آمریکایی ها و یهودی ها است. این قسمت در حوزه کارکردها بررسی خواهد شد.
 
در واقع می توان ریشه اسطوره گرایی مسیحی را به اصل الهیات تثلیثی مسیحیت برگرداند. نگاه اسطوره ای به عیسی که آنرا تا مقام الوهیت بالا برده و پسر خداوند می خوانند به عقیده غالب مؤمنان مسیحی و نیز صهیونیست های مسیحی درست به نظر می رسد. هر چند کسانی مثل آرچیبالد رابرتسون Archbald Robertson در کتاب عیسی اسطوره یا واقعیت(25) تلاش نموده اند تا با استناد به اناجیل اربعه و سایر متون صدر مسیحیت اجماعی بودن الوهیت عیسی را زیر سؤال برده و دلایلی بر تاریخی بودن وی که دال بر انسان بودن عیسی می کند که بعدها به عنوان پسر خدا خوانده شده گردآوری کرده است، عمده مسیحیان بر باور شخصیت اسطوره ای عیسی پای می فشارند. حرکت از موعود گرایی ناب دینی به ذهن اسطوره ساز عرف، موعودی عرفی را در میان باورهای این جنبش به نمایش گذاشته است. قرآن کریم نیز از وجود چنین باوری برای آنان خبر می دهد:" وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ "(26) "و یهود گفتند: عزیر پسر خداست و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست. این سخنی است [باطل که به زبان می آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد، چگونه از [حق] بازگردانده می شوند."
 
همانگونه که اشاره شد تفکر اسطوره ای بر سرتاسر زندگی غرب سایه افکنده است. در دوران نوزایی و از همان ابتدای شکل گیری پروتستانتیزم، ما شاهد یک نوع نگاه اسطوره ای به لوتر در آلمان هستیم که او را منجی مردم از تسلط کلیسا معرفی کرده و اومانیست هایی که تأثیر فزاینده ای بر نهضت اصلاح دینی داشتند،"این نهضت به رهبری لوتر را تحت الهام و هدایت الهی می دانستند. "(27) صهیونیسم مسیحی با اشاعه این نوع نگاه به منجی در بین مردم، به خوبی توانسته عملیات های در واقع ضد مسیحی را در ظاهر گامی به جهت آمادگی برای ظهور منجی بنمایاند.
 
مهدی گرایی اسلامی در جبهه مقابل، نگاهی واقعی و حقیقی به آموزه منجی داشته تلاش نموده تا از مسیر متقن آیات و روایاتی که به توصیف منجی نشسته اند، خارج نشود. تواتر احادیث مهدوی در اسلام که از زبان رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیهم السلام) به عنوان میراث مهدوی به مسلمانان رسیده، حافظ باور ناب مهدوی از هرگونه افراط و تفریط بوده است. مهدی موعود در روایات اسلامی از لحاظ اسم، خلقت و خلق و خوی به پیامبر تشبیه شده که خود پیامبر در قرآن شخصی است مثل افراد دیگر انسانی، حیات و ممات او در دنیا، مثل اشخاص عادی است غیر از اینکه نبوت و رسالت، وی را از دیگران ممتاز نموده است.(28)
 
در دیدگاه اسلامی، شخص پیامبر و ائمه دوازده گانه همگی انسان هایی هستند که شخصیت های ممتازی از سوی خداوند بدیشان اعطاء شده است. عصمت، علم لدنی، اتصال به وحی و برگزیدگی الهی از ویژگی هایی است که ایشان را از انسان های عادی ممتاز می سازد. با این وجود، غلو در رابطه با این ذوات مقدسه در اسلام نکوهیده و مذموم است. حضرت مهدی (عجل ا... فرجه) در چشم انداز اسلامی، انسانی است معصوم از گناه، متصل به منبع علم الهی، حلقه ربط آسمان زمین، محل آمد و شد ملائکه الهی، امان زمین و زمان از بلا و منجی بشر از ظلم و بیداد و به ارمغان آورنده عدالت و رأفت و هزاران وصف دیگر که در ادعیة مأثور بویژه فرازهای بلند زیارت جامعه کبیره منعکس است.

منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده
 

قوم برگزیده و نجات یافتگان پس از ظهور منجی

از دیگر عواملی که به تمایز صیهونیست های مسیحی و مسلمانان در باور به منجی می انجامد، باورمندی ایشان به برگزیدگی الهی است. جنبش صهیونیسم مسیحی خود را قوم برگزیده دانسته و برای خویش تبار الهی درست کرده اند. در بخشی از تورات تحریف شده همگام با این ادعای یهودیان از قول خداوند چنین آمده است: "ارتداد ایشان بنی اسرائیل را شفا داده، ایشان را مجانا دوست خواهم داشت؛ زیرا خشم من از ایشان برگشته است."(29)
 
مروری اجمالی بر آنچه که تلمود در توصیف یهودیان آورده، ما را با عقائد اسطوره ای و بنیادین این قوم که کارکرد آن را در دنیای خارج تعریف می نماید؛ بیشتر آشنا می سازد:
 
(1. امتیاز ارواح یهود از غیر یهود به این است که ارواح یهود، جزئی از خدا است؛ هم چنان که پسر جزئی از پدر است. ارواح یهود، پیش خدا نسبت به ارواح دیگران عزیز است؛ زیرا ارواح غیر یهود، ارواح شیطانی و شبیه ارواح حیوانات است. نطفه غیر یهودی مانند نطفه دیگر حیوانات است.
 
۲. بر فرد یهودی لازم است تمام کوشش خود را مصروف جلوگیری از حیات و پیشرفت دیگر ملت ها نماید تا قدرت مطلقه تنها برای آنها باشد... پیش از آن که یهود بر همه ملت ها پیروز شود، لازم است جنگ به حالت خود باقی باشد.
 
٣. یهودی پیش خدا از ملائکه بالاتر است. هر گاه غیر یهودی، یهودی را بزند، مثل این است که عزت الاهی را زده و مستحق مرگ خواهد بود. اگر یهودی آفریده نشده بود، برکت از زمین می رفت و باران نمی بارید و خورشید آفریده نمی شد.
 
- فرق میان انسان و حیوان، مانند فرق میان یهودی و دیگر ملت ها است. نطفه ای که دیگر ملت ها از آن آفریده می شوند، نطفه چهارپا است.
- ملت های دیگر مانند سگ هستند. اعیاد مقدسه برای آنها و برای سگ ها آفریده نشده است. سگ از غیر یهودی بالاتر است؛ زیرا در اعیاد جایز است به سگ ها غذا دادن، اما به غیر یهودی جایز نیست.
- هیچ گونه خویشاوندی میان یهود و غیر یهود نیست؛ زیرا آنها به خرها شبیه ترند تا به انسانها. خانه های غیر یهود پیش یهودیان، به منزله طویله حیوانات است. غیر یهود، خوک های نجسی هستند که برای خدمت یهودیان آفریده شده اند.
 
4. افراد صالح غیر یهودی را بکش و بر یهودی حرام است که غیر یهودی را از مرگ و یا چاهی که افتاده، نجات بدهد، بلکه سزاوار است که جلوی آن را با سنگ بگیرد.
 
5. بر اسرائیلی ها، کشتن و غصب کردن و دزدی نمودن مال غیر اسرائیلی جایز، بلکه واجب است.
 
6. املاک غیر یهود، مانند مال متروک است؛ یهودی حق دارد آن را تملک نماید.
 
۷. خداوند به یهودیان اجازه داده است که فراورده های غیر یهودی را مالک شوند.
 
8. کشتن افراد مسیحی از اموری است که لازم است از ناحیه یهودیان عملی گردد.
 
9. ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم... خداوند به خاطر لطفی که به ما داشته است حیواناتی از جنس انسان - که عبارت از سایر ملل باشند . برای ما آفریده و آنها را مسخر ما ساخته است؛ زیرا خداوند به خوبی دانسته است که ما نیازمند به دو حیوان هستیم: یک نوع حیوان لال، مانند چهارپایان و پرندگان و یک نوع (حیوان) ناطق، مانند مسیحی ها، مسلمان ها، بودایی ها و سایر از شرق و غرب. آنها را به خاطر خدمت گذاری ما آفریده است و ما را در این زمین متفرق ساخته است تا پشت های آنان را لگدکوب کرده و زمام اختیار آنان را در دست داشته و از فنون آنان برای منافع خود بهره برداری نماییم.
 
به همین جهت است که بر ما واجب است دختران زیبای خود را به ازدواج پادشاهان، وزرا و بزرگان در آوریم و فرزندان خود را میان پیروان مذاهب دیگر داخل کرده تا در صورت مقتضی، آنها را وادار به جنگ نموده، قدرت نهایی را در دست داشته و بهره برداری کامل از آنها نموده باشیم.)(30)
 
آیه کریمه ذیل ادعای تبار الهی یهودیان و مسیحیان را مطرح می کند:«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»(31) " و یهودیان و ترسایان گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم. بگو پس چرا شما را به کیفر) گناهتان عذاب می کند [نه] بلکه شما [هم] بشرید از جمله کسانی که آفریده است هر که را بخواهد می آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می کند و فرمانروایی آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو می باشد از آن خداست و بازگشت همه به سوی اوست."
 
حال که به زعم خود با خداوند رابطه خویشاوندی قائلند، پس بهشت ملک طلق آنها بوده و دیگران را در آن جایی نیست و اگر احیانا کسانی هم از یهود و انصاری به جهنم رفتند تنها درنگی کوتاه در آن خواهند داشت و پس از آن در بهشت برین متنعم خواهند گشت. قرآن به نیکی از باورهای آنها پرده بر می دارد: « وَ قَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ»(32) آنها گفتند: "هیچ کس، جز یهود یا نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد." این آرزوی آنهاست. بگو: "اگر راست می گویید، دلیل خود را بر این موضوع) بیاورید! آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند. بنابراین بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست).«ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ»(33)؛ این عمل آنها به خاطر آن است که می گفتند: "آتش (دوزخ) جز چند روزی به ما نمی رسد (و کیفر ما، به خاطر امتیازی که بر اقوام دیگر داریم، بسیار محدود است. این دروغی که به خدا بسته بودند، آنها را در دینشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند)" خدای متعال علت تمرد و تخلف آنهارا مبتنی بر یک عقیده باطلی می داند که به زعم ایشان دلیل مصونیت در مقابل مجازات الهی تلقی می شود.
 
بنا بر آنچه که گذشت، برگزیدگی پیش از ظهور منجی، به پس از ظهور نیز تسری یافته و صهیونیست های مسیحی به توهم خود در جبهه خیری هستند که به رهبری منجی نیروهای شر را از بین برده و مالک زمین خواهند گشت.
 
مهدویت دیدگاه متفاوتی به مقوله برگزیدگی دارد. برگزیده بودن را فراتر از قوم و نژاد، به کسانی اعطاء می کند که به وسیله عمل صالح به خداوند نزدیک شده باشند نه با حسب و نسب. با کرامت ترین انسان ها در نگاه مهدوی، پرهیزکارتین آنها هستند.(34) و همان ها هستند که پس از ظهور منجی موعود جزء نجات یافتگان خواهند بود. ایشان کسانی هستند که به مهدی موعود ایمان آورده و او را امام واجب الطاعه خود به شمار آورده، دین او را برای خود برگزیده و مسلمان شوند.

منجی عرفی شده در چشم انداز مسیحیان صهیونیست شده
 

بستر سازی برای ظهور منجی (انتظار)

هر چند در اینکه ظهور منجی نیاز به مقدمات و زمینه هایی دارد، جریان صهیونیست مسیحی و مهدی گرایی اسلامی هم اندیشی دارند لکن در نحوه انتظار و آماده سازی بستر ظهور تفاوت های بنیادین بین آنها وجود دارد.
 
صهیونیسم مسیحی معتقد است که پیش از ظهور مسیح مراحلی زیر باید رخ دهد: یهودیان از سراسر جهان در فلسطین گردهم می آیند تا کشور اسرائیل را از نیل تا فرات به وجود آورند.
مسجد اقصی و صخره در بیت المقدس باید منهدم شده و معبد سلیمان به جای آن بنا شود. پس از انهدام بیت المقدس، جنگ نهایی آرماگدون (Armageddon) شروع خواهد شد.
 
قبل از ظهور دوباره مسیح، صلح در جهان معنایی نداشته و مسیحیان برای تسریع ظهور مسیح، باید مقدمات جنگ نهایی مقدس و نابودی جهان را فراهم کنند.
 
موارد فوق بویژه باور چهارم، که برای ظهور منجی باید با فساد هر چه بیشتر مقدمه جنگ افروزی را فراهم کرد، این جریان را کاملا از انگاره انتظار مهدوی که موعود گرایی ناب دینی است متمایز کرده و موعودی عرفی و غیر دینی را ترسیم می کند. مهدویت به معنای انتظار دولت کریمه و آرمان شهر عدالت محور در پایان دوران است که مقدمات و بستر سازی ظهور منجی مهدوی با مبارزه تمام عیار با هر گونه مظاهر ظلم و فساد و تبعیض در جهان تحقق می یابد. و منتظران ظهور باید با منجی تناسب و سنخیت داشته باشند. عقیده به مهدویت نه به معنای آماده شده برای جنگ و کشتار بلکه پاک سازی درون و نفس برای استقبال از انسان برگزیده الهی که رسالتش پاک سازی جهان است، می باشد. به حق باید گفت که در این چارچوب، منتظران مصلح خود باید صالح باشند. برعکس دیدگاه صهیونیسم مسیحی، در مهدی گرایی اسلامی هر قدر به برقراری عدالت و ممانعت از ظلم فساد موفق تر شدیم به همان اندازه بستر ظهور را فراهم کرده ایم و هر اندازه گژراهه رفتیم به همان اندازه فرج را به تأخیر انداخته ایم.
 

منجی گرایی در حوزه عمل

راهبرد انتظار مسیح گرایی صهیونیسم مسیحی (انتظار منفی)
آشنایی با تفاوت باورهای دو جریان مسیح گرایی و مهدی گرایی، ما را به درک بهتری از تفاوت های موجود در کاربست این باورها در حوزه عمل به سان راهبردی برای اداره جهان به سمت ظهور منجی دلخواه رهنمون می سازد. صهیونیست های مسیحی از آنجا که خود را نژاد برتر دانسته و برای دیگران حق حیات و منزلت انسانی قائل نیستند، در نتیجه در یک انتظار منفی برای ظهور به سر می بردند. بدین معنا که تلاش می نمایند تا با فساد هر چه بیشتر و اقدامات تخریبی بر علیه غیر خودشان، زمینه ظهور مسیح را فراهم سازند. برای نشان دادن انتظار منفی و تخریبی این جنبش، موارد ذیل نشان دهنگی بالایی دارند:
 

راهبرد انتظار

انگاره انتظار برای ظهور منجی امری اشتراک پذیر بین همه انسان ها و ادیان به ویژه مسیحیت، یهودیت و اسلام است. نکته قابل تأکید در این بین، توجه به دو واژه "انتظار فعال" و "انتظار منفعل" است. منتظران فعال کسانی هستند که با باور به ظهور منجی اقدام به بستر سازی ظهور کرده و با بسیج امکانات خویش در جهت تحقق پایان تاریخ گام بر می دارند. لکن انفعال منتظران به معنای سلب مسئولیت از خود بوده و هر گونه اقدام پیش از ظهور را محکوم می کنند. اینان دست بسته منتظر آمدن منجی خود هستند. نگاه به کارکردهای صهیونیسم مسیحی و مهدویت باوران اسلامی، حاکی از انتظار فعال هر چند متفاوت در روش، می باشد.
 
برای مشاهده انتظار فعال صهونیسم مسیحی، کافیست در یکی از جستجوگرهای قوی اینترنتی کلماتی چون پیشگوئی های انجیل، آنتی کرایست، نازارین و آخرالزمان را جستجو کنیم تا ببینیم چندین هزار مقاله و پایگاه پیش روی ما در فضای سایبر قرار خواهد گرفت. به عنوان مثال، سایت آرماگدون نیوز (اخبار آرماگدون) هر روز ده ها صفحه مطلب به صورت خبر در مورد آخرالزمان عرضه می کند که کاملا اخبار غریبه است. تیمی در این سایت وجود دارد که وظیفه اش رصد وقایع مختلف جهان و ربط دادن آن به وقایع آخر الزمان است. مثلا اگر در یک کشور با کیفیت خاصی در زمان خاصی خسوف خورشید حاصل شده با باران سیاه رنگی بارید، تیم یاد شده با مراجعه به انجیل این حوادث را به عنوان یک خبر آخر الزمانی در سایت منعکس می کنند. سایت دیگری به نام آرماگدون آلرت؟ (هشدار آخر الزمان قابل اشاره است که به مراتب افراطی تر از سایت قبلی است. این سایت به گونه ای اخبار خود را درج می کند که انگار همین فردا آخر الزمان و زمان ظهور مسیح فرا رسیده است.
 
پیش از حمله آمریکا به عراق ده ها مقاله از سوی صهیونیست های مسیحی عرضه شد که آنرا یکی از علامات آخرالزمان دانستند. استدلالشان این بود که عراق محل جغرافیائی بابل باستانی بوده و مطابق با یکی از پیش گویی های انجیل در مورد آخر الزمان است که می گوید، بابل از نو پدید آمده و به دلیل گناهانش نابود می شود و این حمله آمریکا یعنی نابودی همان بابل ثانی. حتی به دلایل طنز آلودی استلال می کردند که در عراق روزنامه ای به نام بابل منتشر می گردد و پسر بزرگ صدام سردبیر آن است. یا امروز در عراق سیگاری وجود دارد که نامش بابل است. البته عکس این موضوع نیز وجود دارد. کسانی معتقدند که بابل ثانی همان آمریکاست و امپراطوری آمریکا به دلیل کثرت فحشا و فساد و معاصی در آخرالزمان نابود می شود به گونه ای که سال ها از خروارهای آن دود بر آسمان می رود و مردمی که از کنار با کشتی عبور می کنند حسرت میخورند که چه سرزمین آبادی بوده که اینگونه ویران شده است. البته این مقالات در شیوه تحلیل ظاهرة متفاوت، مشترکند؛ همه بر این باورند که آخرالزمان نزدیک است.
 
شبکه های ماهوارهای متعددی هم وجود دارد که به صورت ۲۶ ساعته به مثابه بلند گوی برنامه های مذهبی جنبش صهیونیسم مسیحی عمل می کند. یکی از این شبکه های بسیار معروف ماهواره TBN است، که متعلق به کلیسای اونجلیست ها می باشد. در این شبکه تمام برنامه ها بر محوریت آخرالزمان تعریف شده اند. شخصی بنام هایلینزی که از 40 سال پیش بر مبنای پیش گویی های کتاب مقدس به عرضه اخبار آخر الزمانی پرداخته، در این شبکه سخنرانی هفتگی دارد. این شخص در سخنرانی اخیرش به صراحت از نبرد دنیای مسیحیت با اسلام سخن به میان آورد. سخنان وی آنقدر افراطی بود که می گفت " چرا جرج بوش رئیس جمهور محبوب ما با سلاطین برخی کشورهای عرب مثلا شاه اردن مذاکره کرده است ! او نمیداند که هر شاه عرب چه مار هفت خطی است و ما در نهایت باید با تک تک آنها بجنگیم. انجیل می گوید که ما باید با اینها بجنگیم؛ چرا رئیس جمهور آمریکا با آنها مذاکره می کند؟" وی در این سخنرانی با توجه دادن اذهان عمومی به آخر الزمان، تأکید ساخت " که من 40 سال است که پیش گویی های انجیل را دنبال می کنم و بر مبنای این دانش 40 ساله می گویم هیچ زمانی مثل امروز حوادث آخرالزمانی قریب الوقوع نبوده و اخبار آخرالزمانی با هم جمع نشده بودند و هیچ زمانی مثل امروز پتانسیل مرحله آخرالزمانی را نداشته است الآن عصری است که تمام علائم ما در حال محقق شدن است".(35)
 
به هر حال منتظر بودن از ویژگی های برجسته این جنبش است که در عمل به باورهای اسطوره ای مقدمات پیش از ظهور، به صورت دکترینی انجام وظیفه می کنند. القای تفکر آخر الزمانی در افکار عمومی مسیحیان و یهودیان و آمادگی برای جنگ با مسلمانان در جنگ جهانی آرماگدون منجر به رقابت تسلیحاتی و رونق بازار تولید و مصرف تجهیزات نظامی شده است.
 

جمع بندی

تز اصلی مقاله، ارائه چهرهای عرفی شده از منجی مسیحیان صهیونیست شده بود که برای این منظور واژه شناسی عرفی شدن و مروری اجمالی بر جنبش صهیونیسم مسیحی ضروری نمود. آغاز عرفی شدن جامعه مسیحی با ابداعات دینی پولس، و بروز جدی آن در باورها و عملکردهای صهیونیسم مسیحی از مباحث جدی این مقاله بود که نقطه تمرکز آن در آموزه منجی گرایی ترسیم گردید.
 
منجی گرایی در دو حوزه نظر، که به تفسیر فراواقعی از منجی و نگاه متمایز به خود و نیز راهبرد انتظار در این حوزه مورد بحث قرار گرفت. منجی گرایی در حوزه عمل نیز به انتظار منفی این جنبش در فراگیر شدن ظلم در جهان به عنوان زمینه سازی برای ظهور مسیح، اشاره دارد که دور افتادن این منجی از منجی ناب دینی، عنوان منجی عرفی را در این مقاله به خود گرفته است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- عادل ظاهر، الأسس الفلسفیة للعلمانیة، الطبعة الأولی، بیروت: دار الساقی، ۱۹۹۳، صص ۳۷ - ۳۸
2- هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج ۱، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چاپ اول، تهران: کیهان، ۱۳۹۱، ص498
3- سید حسین سراج زاده، مفهوم سکولار شدن در پژوهش های تجربی لاری شاینر، چالش های دین و مدرنیته، مباحثی جامعه شناختی در دینداری و سکولار شدن، چاپ اول، تهران: طرح نو، ۱۳۸۳ ص ۱۹ - ۲۱.
4- نقیب العطاس، اسلام و دنیوی گرایی (سکولاریسم)، احمد آرام، چاپ اول، تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران - ایران و موسسه بین المللی اندیشه و تمدن اسلامی کوالالامپور - مالزی، ۱۳۷۶، ص 44.
5- اعمال رسولان، ۳۸
6- اعمال رسولان، ۱۷: ۹ -۱
7- غلاطیان، ۱: ۱۹-۱۷
8- عقیده به گناه نخستین و تسری آن به همه انسان ها، از جمله اصولی است که اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان بدان معتقدند. این عقیده در هیچ یک از کتب عهد عتیق سابقه ندارد و هیچکدام از پیامبران از آن صحبت نکرده اند، در هیچ یک از کتب مقدس از محکومیت همه مردم به جهنم و عذاب الهی سخن نیامده است و حضرت مسیح نیز هرگز سخنی از این عقیده به میان نیاورده است. اما با این وجود این، پولس مدعی این دکترین بوده و برای اولین بار این نظریه را مطرح کرد. شرح این عقیده: آدم در بهشت از خوردن میوه یک درخت منع شد، اما مار او را فریب داد و آدم از آن درخت استفاده کرد و بدینسان آدم که سمبل انسان ها بود، گناه کرد. خدا بر انسان ها غضب کرد و همه مردم به خاطر گناه آدم که سمبل انسان ها بوده، محکوم به جهنم هستند. از طرفی از آنجا که خداوند عادل است و نمی تواند گناه آدم را بدون دلیل ببخشد، نیاز به واسطه ای است که با فدا شدن، مردم را از زیر بار سنگین این گناه رها سازد. مسیح به عنوان یگانه پسر حقیقی خداوند (و خدای حقیقی) حاضر شد تا به لباس انسانی در آید و با تحمل درد و رنج و در نهایت به صلیب کشیده شدن، مردم را از خشم و غضب خدای پدر برهاند. (نامه پولس به فیلیپیان ۲: ۷-۸ و نامه اول پولس به قرنتیان 15: ۲۲)
9- نامه پولس به غلاطیان 4 : 4 - 5
10- انجیل متی ۵: ۱۷ - ۱۹
11- رومیان ۱۳ : 1-5
12- انجیل لوقا ۱۳: ۳۱ - ۳۳
13- انجیل لوقا ۲۲ : ۳6
14- نامه پولس به غلاطیان ۳: ۱۳
15- سفر تثنیه ۲۲: ۲۱ - ۲۳
16-لوتر کشیش و استاد فلسفه دانشگاه "ارفورت" و بانی آیین جدید پروتستان بود. وی کلیسای غرب را به دو بخش کاتولیک و پروتستان تجزیه کرد. از انحرافات کلیسا انتقاد می کرد و خواستار اصلاح کلیسا با رجوع به کتاب مقدس بود. او اعتقاد داشت که کلیسا یک مؤسسه نیست بلکه کلیسا جماعتی از مؤمنان است و سلطه دینی متعلق به کتاب مقدس است و هر مؤمن مسیحی شایستگی آن را دارد که خود کشیشی باشد که به تنهایی و بدون قیمومیت کشیشان، کتاب مقدس را بفهمد.
17- محمد صالح مفتاح، مسیحیت صهیونیستی، باشگاه اندیشه، 1383/8/13
18- رضا هلال، صهیونیست و بنیادگرای آمریکا، ترجمه: علی جنتی، ایران: ادیان، ۱۳۸۳، صص 62 - 13
19- همان، ص 64
20- همان، ص 66
21- محمد صالح مفتاح، مسیحیت صهیونیستی، باشگاه اندیشه، 1383/8/13
22- حیدر رضا ضابط، نگاهی به پیوند پروتستان و صهیونیسم، کیهان، 1382/6/24
23- محمد صالح مفتاح، مسیحیت صهیونیستی، باشگاه اندیشه، 1383/8/13
24- برای مطالعه بیشتر رک: محمد علی منصوریان، صهیونیسم مسیحی و جهان اسلام، کتاب نقد، ش ۳۲، پاییز ۱۳۸۳، صص ۲۲۳-۲۲۵.
25- آرچیبالد رابرتسون، عیسی اسطوره یا تاریخ، ترجمه: حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۸
26- سوره توبه، آیه ۳۰
27- آلیستر مک گراث، مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، ترجمه: بهروز حدادی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۲، ص ۹۷
28- مضمون آیات: کهف، آیه ۱۱۰، سوره آل عمران، آیه 144، سوره احزاب، آیه 40 و سوره فتح، آیه ۲۹
29- سفر یوشع نبى 14: 4
30- محمد مهدی کریمی نیا، ماهیت اعتقادی و دینی صهیونیسم، کتاب نقد، ش ۳۲، پاییز ۱۳۸۳، صص ۷۶ - ۷۵.
31- سوره مائده، آیه ۱۸.
32- سوره بقره، آیه ۱۱۱و آیه ۱۱۲
33- سوره آل عمران، آیه ۲۶
34- مضمون سوره حجرات، آیه ۱۳
35- شاه حسینی، تصویر منجی در رسانه های غرب، پایگاه اینترنتی رسد، 1384/10/18
 
منبع: مجموعه مقالات سومین کنگره علمی - پژوهشی مهدویت، به اهتمام: اداره کل تبلیغات اسلامی خوزستان، نویسنده: محسن قنبری آلانق، ناشر: نشر اندیشه کهن پرداز، چاپ اول، تهران، 1389ش، صص 84-55


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط