دوم خرداد تهديد يا فرصت ؟

در دوم خرداد 1376، محمد خاتمي در رقابت با علي اكبر ناطق نوري ( نمادهاي دو جريان چپ و راست يا اصلاح طلبان و اصول‎گرايان امروز ) به پيروزي رسيد. اين پيروزي چند ويژگي خاص داشت ؛ اول آن كه كانديدايي به پيروزي رسيد كه براساس شواهد ظاهري امكان پيروزي كمتري داشت ، دوم آن كه فاصله معناداري ميان نامزد پيروز ( خاتمي – 20 ميليون ) و رقيب اصلي ( ناطق نوري – 7 ميليون ) وجود داشت و بالاخره آن كه ميزان مشاركت مردم نيز در اين انتخابات ( 27 ميليون ) به
پنجشنبه، 20 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوم خرداد تهديد يا فرصت ؟
دوم خرداد تهديد يا فرصت ؟
دوم خرداد تهديد يا فرصت ؟

نويسنده:دکتر علی دارابی




بررسي گوشه هايي از پيامد‎هاي سياسي دوم خرداد 1376

در دوم خرداد 1376، محمد خاتمي در رقابت با علي اكبر ناطق نوري ( نمادهاي دو جريان چپ و راست يا اصلاح طلبان و اصول‎گرايان امروز ) به پيروزي رسيد. اين پيروزي چند ويژگي خاص داشت ؛ اول آن كه كانديدايي به پيروزي رسيد كه براساس شواهد ظاهري امكان پيروزي كمتري داشت ، دوم آن كه فاصله معناداري ميان نامزد پيروز ( خاتمي – 20 ميليون ) و رقيب اصلي ( ناطق نوري – 7 ميليون ) وجود داشت و بالاخره آن كه ميزان مشاركت مردم نيز در اين انتخابات ( 27 ميليون ) به نصاب بالايي رسيد. بر همين اساس ، بسياري دوم خرداد 76 را « حماسه » ناميدند.
واقعيت آن است كه دوم خرداد ، دستاوردهاي مهمي را به همراه داشت: انفتاح فضاي فرهنگي - اجتماعي كشور ، انبساط عرصه سياسي با گسترش آزادي ها ، توسعه احزاب ، تكثر مطبوعات ، رشد بي نظير سازمان هاي مردم نهاد (N.G.O) ، برگزاري اولين دوره انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا به عنوان فراگيرترين نهاد اجتماعي - خدماتي در كشور ، تنش‎زدايي و بسط مناسبات در عرصه بين المللي را بايد از جمله اين موارد برشمرد. در واقع اين « گفتمان توسعه سياسي » با محوريت « اصلاحات » بود كه مؤلفه ها و مقوم هاي خود را بدين‎سان در عرصه افكار عمومي معرفي و اشاعه داد. اما اين ، همه ی كار نبود. دوم خرداد از حيث مشاركت جويي مردم در انتخابات و بالا بردن نصاب آراء، حقيقتا يك حماسه بود، زيرا در طي دوران دولت هشت ساله هاشمي رفسنجاني و حاكميت كارگزاران سازندگي و «گفتمان سازندگي» شاهد كاهش مشاركت مردم در انتخابات بوديم، اما دوم خرداد 1376 به‎طور چشمگير اين سير نزولي را پايان بخشيد و مشاركت جويي مردم در عرصه هاي مختلف را بالا برد.
اما دوم خرداد نتوانست اين امتياز (حماسه) را حفظ و نگهداري كند و متأسفانه به جرياني تبديل شد كه مردم براي خاتمه‎يافتن آن لحظه شماري مي كردند و در انتخابات نهم رياست‎جمهوري (سال 1384) اين عزم و اراده را نشان دادند. رأي بالاي احمدي نژاد در رقابت با اكبر هاشمي رفسنجاني ترجمان اين اراده ملي بود.
در يك نگاه كلي، آن چه كه موجب شد دوم خرداد به جاي حماسه و دستاوردهاي بي بديل، به دليل موقعيت هاي ممتاز و شرايط استثنايي كه در آن شرايط به وجود آمده بود، دچار پارادوكس شود و پيامدهاي ناگواري را براي جامعه ايران به دنبال داشته باشد در عوامل، زمينه ها و دلايل متعددي بود كه اهم آن‎ها عبارتست از:

1. گفتمان سكولاريسم به‎جاي گفتمان حكومت ديني

متأسفانه مطبوعات، احزاب، جريان فرهنگي – هنري حاكم، نهادهاي ذيربط، برنامه ها و راهبردهاي متخذه در دوره حاكميت هشت ساله دوم خرداد به جاي تقويت و نهادينه شدن و تحكيم حكومت ديني و مؤلفه هاي آن چون ولايت فقيه، اسلاميت نظام، مرجعيت، ارزش هاي ديني و... آن‎چنان مورد هجوم قرار گرفت و كار به جايي رسيد كه برنامه پنج ساله توسعه كشور تهيه شده در اين دوران با رويكرد و نگرش كاملا سكولاريستي – ليبراليستي تهيه شد كه در مجلس شوراي اسلامي دوره هفتم (حاكميت جريان اصول‎گرا) به كلي دگرگون شد. اعتراض مراجع عظام، روحانيت، خانواده شهيدان به‎طور مستمر از هنجارشكني ها و ساختارشكني هاي دوم خرداد نشانه هاي روشني از اين رويكرد است.

2. راديكاليسم به جاي اعتدال

در دوران دوم خرداد، حزب دولت ساخته مشاركت، به همراهي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و كارگزاران سازندگي داير مدار امور كشور شدند. تفكر التقاطي، رفتار راديكال و افراطي، شاخصه اصلي اين جريان بود. در دوران حاكميت اين جريان افراطي به بهانه اين كه پيام دوم خرداد درك نشده است، بيش از 5 هزار نفر از مديران باتجربه، متعهد و كاردان از مسئوليت هاي كليدي و مهم در كشور بركنار شدند. اين جريان كه داعيه اعتدال و ميانه روي در اداره امور داشت، به جاي آن كه آمريكا را بزرگ ترين دشمن انقلاب بداند، بهزاد نبوي از تئوريسين ها و طراحان اصلي دوم خرداد، رقيب سياسي خود را بزرگ ترين دشمن انقلاب معرفي مي كرد. افراطي گري اين جريان كار را به جايي كشاند كه حادثه 18 تير را رقم زده و متعاقب آن براندازي نظام مستقر را نشانه رفت كه با هشياري مردم و هدايت رهبري ناكام ماند.

3. قدرت طلبي به جاي خدمت گزاري

جريان دوم خرداد داعيه خدمت گزاري براي مردم داشت، اما در عمل آن چه كه رخ داد قدرت طلبي، باندبازي و تبارسالاري به جاي شايسته سالاري و خدمت بود. در شوراي شهر دور اول تهران كه همه اعضاي آن در اختيار جريان دوم خرداد بود، قدرت طلبي و باندبازي آن‎قدر بالا گرفت كه در يك دوره چهار ساله، بيش از پنج رييس شورا و سه شهردار در پايتخت عوض شد. در مجلس شوراي اسلامي دوره ششم، تعدادي تحصن كردند و تعدادي استعفاي نمايشي دادند.
جمعي از مقامات دولتي به استعفاهاي نمايشي روي آوردند. تقابل ميان نهادهاي درون حاكميت با عنوان نهادهاي انتخابي و تقدم آن ها بر نهادهاي انتصابي و لزوم حذف آن ها را بايد از جمله نشانه هاي قدرت طلبي دوم خرداد برشمرد. فشار از پايين و چانه زني از بالا تنها يكي از استراتژي هاي 70‎گانه دوم خرداد براي كسب و نگهداري قدرت و حذف رقيبان بود.

4. ائتلاف با ضد انقلاب به جاي نيروهاي انقلاب

پيشتر بيان شد كه جريان دوم خرداد به‎جاي ائتلاف با نيروهاي خودي و انقلابي براي ساختن و آباداني كشور، نيروي رقيب سياسي را بزرگ ترين خطر براي انقلاب معرفي مي كرد و به جاي آن ها با نيروهاي اپوزيسيون، ضد انقلاب در ائتلاف بود.
از نظر دوم خرداد ديگر نهضت آزادي آن جرياني نبود كه امام خميني (ره) آن را نماد تفكر غرب گرا، وابسته، طرفدار رجوي و منافقان مي دانست. كروبي، رييس مجلس ششم، آشكارا به دنبال حمايت عزت ا... سحابي براي تأييد صلاحيت جهت شركت در انتخابات مجلس بود. بني صدر، رييس‎جمهور مخلوع، توسط امام خميني(ره) در حمايت از دوم خرداد صحبت مي كرد و خانم آلبرايت، وزير امور خارجه آمريكا، از شاگردان خوب خود كه اصلاحات را در ايران دنبال مي كردند، اظهار رضايت مي كرد.
سخن درباره پيامدهاي منفي دوم خرداد فراوان است. دوم خرداد 1376 و محمد خاتمي نماد مخالفت با وضع موجود بودند؛ وضعي كه حاصل هشت سال دولت هاشمي و حاكميت كارگزاران سازندگي بود، اما شاكله اصلي دوم خرداد را همان كارگزاران كه طرفدار ليبرال دموكراسي بودند، برعهده داشتند و همواره از حمايت فراگير هاشمي رفسنجاني نيز برخوردار بودند و عجيب نيست كه چرا جريان دوم خرداد در انتخابات 1384 تمام قد از هاشمي حمايت مي كرد؟
با حاكميت دوم خرداد، آزادي با ولنگاري، هنجارشكني و ساختارشكني مترادف شد و ده‎ها مورد ديگر كه از مجال اين يادداشت بيرون است. ببينيم بعضي سران و سخن‎گويان دوم خرداد چه كساني هستند؟ اكبر گنجي كه پيش تر منكر نظام جمهوري اسلامي و ولايت فقيه بود، به‎دنبال انكار نبوت به انكار مهدويت پرداخت و هم اكنون در آمريكا با خواننده فراري طاغوت (گوگوش) در حمايت از فتنه سبز عليه جمهوري اسلامي فعاليت مي كند؛ عطاءا... مهاجراني، وزير ارشاد اصلاحات حقوق‎بگير فرقه اسماعيليه در لندن و نيز بنگاه سخن پراكني B.B.C است؛ علي افشاري، ليدر جريانات دانشجويي فراري در آمريكا و فريبا داوودي مهاجر، مادر همسر وي از حاميان جدي دوم خرداد است كه اخيرا در تلويزيون VOA كشف حجاب كرد و همچنين تعداد زيادي از دست اندركاران نشريات زنجيره اي، كه هم اكنون در آمريكا، انگلستان و ساير كشورها عليه كشور مشغول توطئه هستند.
واقعا اگر هشت سال حاكميت دوم خرداد صرف سازندگي، پيشرفت، آباداني و توسعه همه جانبه كشور مي شد، به‎راستي حماسه بود و افتخار‎آفرين، اما صد افسوس كه دوم خرداد نه تنها حماسه نشد، بلكه تهديدي عليه فرصت هاي جمهوري اسلامي شد. خدا كند كه ديگر تكرار نشود.
منبع:http://panjerehweekly.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط