سخنرانی استاد رفیعی؛

شعارهای عاشورایی؛ رجز حبیب بن مظاهر و موضوع ایمان قلبی مومن

در روز عاشورا، حبیب بن مظاهر در برابر دشمنان ایستاد و در رجزهایش سخن از پاکیزگی و اهل حجت بودن اصحاب زد؛ نشانه هایی که نشان از اهیمت ایمان و باور قلبی در یک مومن دارد.
چهارشنبه، 10 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ایمان شماعی
موارد بیشتر برای شما
شعارهای عاشورایی؛ رجز حبیب بن مظاهر و موضوع ایمان قلبی مومن
قال الله تبارک و تعالى: (یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّهَ وَ کُونُوا مَعَ اَلصّادِقِینَ)

بحث ما بررسی پیام شعارهای عاشورا است؛ بحثی که کمتر به آن پرداخته شده است. در حال حاضر رجزی را از شخصیتی می‌گویم که پنج ویژگی اصحاب اباعبدالله (ع) را بیان کرده است. ظهر عاشورا موقع نماز، حبیب بن مظاهر صحابی خاص پیامبر این رجز را خوانده است.
 

شخصیت حبیب بن مظاهر

اولاً: حبیب پیامبر خدا (ص) را دیده و از امام حسین (ع) بزرگ‌تر است.

ثانیاً: جزء گردان‌های ویژه امیرالمؤمنین (ع) است. امیرالمؤمنین علی (ع) گروهی به نام شُرْطَةُ الْخَمِیس داشت. خمیس یعنی پنج‌شنبه و به معنای گردان پنج‌شنبه است. تعداد این گردان زیاد نیست و یک سری افراد ویژه امیرالمؤمنین (ع) جزئش هستند که یکی از آنها حبیب بن مظاهر است.

ایشان کسی است که وقتی مسلم بن عقیل به کوفه آمد اولین سخنرانی که مسلم کرد، پیام امام حسین (ع) را برای مردم گفت، دو نفر بلند شدند سخنرانی کردند؛ یعنی آن جلسه سه سخنران داشت یکی خود مسلم بود، دومین کسی که خیلی زیبا سخنرانی کرد عابس بود و وقتی سخنرانی او تمام شد، حبیب بلند شد و گفت: هر چه ایشان گفت من تأیید می‌کنم.

در منابع کنونی معروف شده که امام حسین (ع) به حبیب نامه‌ای نوشت و او را دعوت کرد؛ اما به نظر می‌رسد که حبیب نیاز به نامه نداشت و آماده بود و خودش آمد.

کسانی که امام حسین (ع) به آنها نامه داده، انگیزه‌ای در آنها ایجاد کرده است؛ اما حبیب یک انسان ویژه‌ای است و کسی بود که پیشگویی می‌کرد. وقتی با میثم تمار مواجه شد گفت: تو را قبل از کربلا اعدام می‌کنند و همین اتفاق هم افتاد؛ میثم ۲۸ ذی‌الحجه از زندان آزاد شد و به مختار گفت: من را می‌کشند و تو زنده می‌مانی و دو روز به شروع محرم میثم تمار به شهادت رسید.
 
این شخصیت با این جایگاه، وقتی شهید شد، تعبیر مقتل این است:

«لَمَّا قُتِلَ حَبِیبُ بْنُ مُظَاهِرٍ هَدَّ ذَلِکَ حُسَیناً»؛ وقتی حبیب کشته شد تأثیر عظیمی روی اباعبدالله (ع) گذاشت.

بعد از این جریان، امام حسین (ع) عرض کرد: خدایا! من این حادثه را به خاطر تو تحمل می‌کنم.
شعارهای عاشورایی؛ رجز حبیب بن مظاهر و موضوع ایمان قلبی مومن

رجز حبیب بن مظاهر

حبیب ظهر عاشورا موقع نماز به میدان آمده و گفت:

أنَا حَبِیبٌ وَ أبِی مُظَاهِرٌ
لَنَحْنُ أزْکَى مِنْکُمُ وَ أطْهَرُ
من، حبیبم و پدرم مُظاهر است. ما از شما پاک‌تر و پاکیزه‌تریم.

من حبیب پسر مظاهر هستم. شما دارید از یک ظالم حمایت می‌کنید و کسانی هستید که اهل پیمان‌شکنی هستند ولی اولین ویژگی ما پاکیزگی است.

أَنْتُمْ أَعَدُّ عُدَّةً وَ أَکْثَرُ
وَ نَحْنُ أَعْلَى حُجَّةً وَ أَظْهَرُ
وَ أَنْتُمْ عِنْدَ الوَفاءِ أغدَرُ
وَ نَحْنُ أَوْفَى مِنْکُمُ وَ أَصْبَرُ

شما تعدادتان از ما بیشتر است ولی دومین ویژگی ما این است که ما اهل حجت هستیم. دلیل داریم و با هدف آمدیم. شما پیمان‌شکن هستید و ویژگی دیگر ما این است که ما وفادار و صبور و خداترسیم.

درس اعتقادی که از این پیام می‌گیریم اهمیت ایمان و باور قلبی است که زمینه‌ساز شجاعت و صبر است.

آن مطلبی که من می‌خواهم بیان کنم این است: در قرآن مجید یک مؤمن داریم، چهار گروه هم مقابلش داریم که شامل: ۱-کافر، ۲- منافق، ۳- آدم‌های بینابین؛ نه خیلی ایمان محکمی دارد و نه کفرش زیاد است، 4- مستضعف فکری.

گروه اول که مؤمن هستند. ده‌ها آیه در قرآن داریم: اگر انسان ایمان و اعتقادش قوی باشد نه شبهه او را از پا درمی‌آورد، نه در جنگ می‌ترسد و نه به مسیر گناه کشیده می‌شود. مؤمن کسی است که ایمان در قلب و عمل اوست و در زندگی‌اش مشاهده می‌شود؛ لذا در حوزه اخلاق می‌خواهد پلیس باشد یا نباشد، رعایت می‌کند. در حوزه اقتصاد اهل ربا و رشوه نیست؛ در حوزه عبادت نمازش را می‌خواند؛ یعنی یکی از مهم‌ترین عوامل محرک و بازدارنده ایمان است لذا در سوره حجرات می‌فرماید:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛
مؤمن کسی است که ایمان دارد و شک هم ندارد و مال و جانش را در راه خدا می‌دهد و راست هم می‌گوید.
شعارهای عاشورایی؛ رجز حبیب بن مظاهر و موضوع ایمان قلبی مومن
 

راه‌های تقویت ایمان

١. بهره‌گیری از حواس ظاهری
اولین راه تقویت ایمان بهره‌گیری از حواس ظاهری است. در تقویت ایمانتان، تلاش کنید. ائمه ما گاهی می‌فرمودند: شما به نعمت‌های خداوند نگاه کنید. على (ع) فرمود:

«مَنْ تَفَکَّرَ أبْصَر»؛ هرکه بیندیشد، بینا می‌شود.

داستان
کسی منکر خدا بود، نزد امام صادق (ع) آمد، آقا فرمود: به این تخم‌مرغ نگاه کن، اگر یک مقدار فکر کنی می‌فهمی که این خودبه‌خود ایجاد نشده و خالق دارد. قرآن می‌گوید: به آسمان و زمین نگاه کنید، به شتر نگاه کنید. پس یک راه تقویت ایمان استفاده حواس است.
 
۲. فطرت
دومین راه تقویت ایمان، فطرت است. فطرت خدادادی است. سرشت هر کسی به وجود خدا و عظمت او اعتراف می‌کند. هر فرزندی براساس فطرت توحیدی متولد می‌شود.

شخصی به امام صادق (ع) گفت: خدا کجاست؟ آقا فرمود: وقتی سوار کشتی شدی و کشتی در حال غرق شدن بود چه کسی را صدا زدی؟ متوجه یک چیزی شدی همان خداست.

بنده خودم بارها امتحان کردم وقتی انسان متوجه خطر می‌شود، خدا را صدا می‌زند؛ این فطرت است.
 
۳. عقل و خرد
سومین راه تقویت ایمان، عقل و خرد است. عقل حکم می‌کند این عالم خالقی دارد. این نظم فراگیر، ناظمی دارد. عقل حکم می‌کند این خالق عالَم، ازلی و ابدی باشد و به هیچ چیز وابسته نباشد.

آیا می‌شود پیامبر خدا (ص) از دنیا برود و برای خودش جانشینی نگذارد؟ عقل حکم می‌کند، می‌شود مدیریت جامعه را افراد غیرمعصوم به دست بگیرند؟ عقل می‌گوید: نه. آن‌کسی که می‌خواهد حکومت جامعه دینی را به دست بگیرد و به مردم خط بدهد غیر از فقیه باشد؟ عقل می‌گوید: نه. بحث ولایت فقیه هم همین است.

امام خمینی (ره) فرمود: ولایت فقیه دلیل نمی‌خواهد؛ چون روشن است. هزاروصدوهفتاد سال است که امام زمان (ع) در پس پرده غیبت است، این مردم می‌خواهند نماز بخوانند و روزه بگیرند و می‌خواهند حدود اجرا شود، چه کسی باید برای این‌ها مبانی دین و احکام حکومتی را اجرا کند؟ معلوم است این کار پزشک و مهندس نیست.

ارتش، ولایتش با نظامی‌ها است آنها در مورد جنگ اطلاع دارند. در کشور اسلامی اگر حکومت نباشد باز هم فقیه است منتها در احکام، اگر حکومت تشکیل شد اداره‌اش در فقه است. امام می‌فرماید: تصورش در تصدیق کافی است.
 

گروه‌های مقابل مؤمن

1. کافر
اولین گروه مقابل مؤمن، کافر است که خدا می‌فرماید: عذابش شدید است و باید به جهنم برود؛ چون می‌داند دین حق است اما منکر می‌شود، معاند است، لجوج است؛ مثل ابولهب و ابوجهل. پیامبر (ص) به ابوجهل معجزه نشان داد، گفت: سحر است.
 
۲. منافق
دومین گروه مقابل مؤمن، منافق است. منافق اعتقادی به جهنم می‌رود؛ یعنی کسی که به زبان می‌گوید: من مسلمان هستم و در قلبش کافر است. قرآن در جاهای مختلف منافق و کافر را کنار هم آورده و می‌فرماید: عذاب دردناک در انتظار آنهاست. آغاز سوره بقره دو آیه در مورد کافران و چندین آیه درباره منافق است. ۳۰۰ آیه در قرآن کریم به پدیده نفاق پرداخته است. رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من از مؤمن و کافر بر تو نمی‌ترسم اما از منافق چرب‌زبان و آراسته بر تو می‌ترسم.

هلاکت، نتیجه نفاق
وقتی قوم حضرت موسی (ع) از شهر با او بیرون آمدند، فرعون هم حرکت کرد. شخصی بود که پیرو موسی (ع) بود و او را به ظاهر قبول داشت ولی شک داشت که او پیروز می‌شود یا خیر.

این شخص در سپاه فرعون رفت و گفت: من با فرعون می‌آیم تا به موسی برسم، اگر دیدم موسی دارد پیروز می‌شود و فرعون نابود می‌شود، فوراً به موسی ملحق می‌شوم و اگر دیدم موسی را کشتند همان‌جا می‌مانم.

وقتی که قوم موسی (ع) از دریا رد شد و قوم فرعون وارد آب شد و غرق شد، قبل از آن‌که قوم فرعون غرق شود، دید موسی (ع) پیروز شد، فوراً خودش را جدا کرد و دنبال حضرت موسی (ع) دوید. خدا یک فرشته‌ای فرستاد اسب او را به طرف لشکر فرعون برگرداند تا غرق شدند.

نفاق شبث بن ربعی
شبث بن ربعی در تمام تاریخ اسلام معروف است که هم با رسول خدا (ص) و هم با مدعیان نبوت بوده است، هم با خلیفه سوم بوده و هم با علی بن ابی‌طالب (ع)، هم جزء لشکر امام حسن (ع) بوده و هم جزء لشکر معاویه، هم در کربلاست و هم در لشکر مختار؛ یعنی هرکجا می‌دید به نفعش است به همان طرف می‌رفت.
 
٣. مرجئین
سومین گروه مقابل ایمان، مرجئین هستند.

حمزه سیدالشهداء را یک غلام وحشی در احد کشت. بعد از شهادت حمزه او پشیمان شد و خدمت پیامبر گرامی اسلام (ص) آمد و گفت: می‌خواهم مسلمان شوم ولی نه اسلام محکم چون در کفر بوده، یک اسلام نیمه‌بندی دارد.

هم‌چنین قاتل جعفر بن ابی‌طالب توبه کرد که به این‌ها «مرجئین» می‌گویند؛ یعنی کسانی که به اسلام شک داشتند و منتظر فرصت بودند.

در سوره توبه آیه ۱۰6 خدا می‌فرماید:
«وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»؛
و گروهی دیگر، به فرمان خدا واگذار شده‌اند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات می‌کند، و یا توبه آنان را می‌پذیرد (هرطورکه شایسته باشند)؛ و خداوند دانا و حکیم است!

جوان‌های عزیز! به مطالعه و نماز و حضور در مجالس اهل‌بیت (ع) محکم باشید. الآن شبکه‌های ماهواره‌ای چه آنهایی که پشتیبانی از وهابی‌ها می‌کنند و چه شبکه‌های شیعی که دارند به اسم شیعه و اهل‌بیت (متأسفانه) اختلاف‌افکنی می‌کنند آمدند که شما را به دسته سوم بکشانند.

شخصی گفت: کتابی در کویت چاپ شد که راجع به شخصیت‌های صدر اسلام است و بسیار به آنها فحاشی شده است. این کتاب، تعداد زیادی از افرادی که شیعه شده بودند را از شیعه بودن برگرداند و وهابی شدند.

من در عراق به دفتر یکی از این شبکه‌ها رفتم و گفتم: سلام من را به این آقا برسانید و بگویید: این شبکه با این روش جز دشمن‌تراشی و فاصله ایجاد کردن بین مذاهب، سود دیگری ندارد.

مقام معظم رهبری مدظله العالی فرمود: شما با توهین به مقدسات، کدام گروه را می‌توانید جذب کنید.

ما پیرو و فرزند غدیر هستیم، سر ما برود از شهادت حضرت زهرا (س) عقب‌نشینی نمی‌کنیم. دفاع از ائمه (ع) و غدیر با خون و گوشت ما آغشته است؛ اما باید توجه داشته باشیم و واقع‌نگر باشیم، بدانیم میلیون‌ها مسلمان با سلایق و باورهای متفاوت در دنیا زندگی می‌کنند و مشترکات فراوانی دارند؛ البته اختلافاتی هم دارند. اختلاف‌افکنی ثمره‌ای جز شادی دشمن ندارد.
 
4. مستضعف فکری
چهارمین گروه مقابل ایمان، مستضعف فکری است. در دنیا این گروه زیاد هستند؛ یعنی افرادی که الآن سایر مذاهب را دارند و فکر هم می‌کنند که درست می‌گویند و کسی هم به این‌ها چیزی نگفته است. نه معاند، نه کافر و نه منکر هستند اما فکر می‌کنند عقیده‌شان درست است. حالا اگر این شخص با این عقیده از دنیا رفت؛ تکلیفش چیست؟ خدا می‌فرماید: شما به این‌ها کار نداشته باشید:

«إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلَا یهْتَدُونَ سَبِیلًا»؛
مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که براستی تحت فشار قرار گرفته‌اند (و حقیقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‌ای دارند، و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می‌یابند.

حبیب گفت: ما جزء گروه مؤمن هستیم، حجت و دلیل داریم؛ لذا شک هم نمی‌کنیم، وفادار و صبور هستیم و ما باتقوا و پاکیزه هستیم.

این پیام حبیب با این خصوصیات: طهارت و باور ایمانی و وفا و صبر و تقوا در ذهنتان باشد تا ان‌شاءالله بهره‌ای از مجالس ابی‌عبدالله (ع) برده باشیم.
 
 
 پی نوشت:
توبه، ۱۱۹.
الإصابة، ج۲، ص۱4۲.
رجال البرقی، ص4.
وقعة الطف، ص۱۰۰.
رجال الکشی، ج۱، ص۲۹۲؛ بحارالانوار، ج45، ص۹۲.
وقعة الطف، ص۲۳۱
الأمالی للصدوق، ص۱۶۰؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸6؛ ریاض الابرار، ج۱، ص۲۰4.
الفتوح، ج۵، ص۱۰۷؛ المناقب، ج4، ص۱۰۳؛ بحارالانوار، ج45، ص۲6.
حجرات، ۱۵.
نهج‌البلاغه، نامه ۳۱.
روم، ۵۰.
غاشیه، ۱۷.
نهج البلاغه، نامه ۲۷.
نساء، ۹۸.

منبع:  برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.