بحث ما تحلیل شعارهای عاشوراست؛ یعنی رجزها و شعرهایی که اصحاب امام حسین (ع)، خود ایشان و بنیهاشم در صحرای کربلا خواندهاند. هر شعاری پیام یا پیامهایی دارد. هر شب به لطف خدا یکی از این پیامها را مورد بررسی قرار میدهیم.
شعار گویای هدف یک گروه و یا یک فرد است. اولین شعاری که در اسلام داشتیم چه بوده؟ پیامبر خدا (ص) اولین شعاری را که شروع کرد، این بود:
«قُولُوا لاَ إِلَهَ إلّا اَللَّهُ تُفْلِحُوا»؛ بگویید: «لاَ إِلَهَ إلّا اَللَّهُ» تا رستگار شوید.
معنای شعار
شعار که به معنای نشانه و علامت است، گاهی تابلو یا پرچم است و گاهی یک شعر یا مطلبی است که هم باید کوتاه باشد، هم باید گویا باشد، هم باید محرک باشد و هم باید هدف را بیان کند که ما برای چه آمدیم.یک شعار خوب باید موزون باشد که همه بتوانند آن را راحت حفظ و تکرار کنند.
گفتن شعار در زمان ساخت مسجد
وقتی پیامبر خدا (ص) مسجد مدینه را میساخت یک شعاری را فرمود که همه بگویند. ساخت مسجد چند ماه طول کشید و خیلی هم سخت بود. شعاری که در حین کار میدادند این بود:«اَللَّهُمَّ إِنَّهُ لاَخَیرَ إلّا خَیرُ الْآخِرَةِ فَاغْفِرْ لِلْأَنْصَارِ وَ الْمُهَاجِرَةِ»(2)؛ خدایا! اینها که دارند کمک میکنند آنها را ببخش و به آنها لطف کن.
شعار در جنگ بدر
در جنگ بدر، امام صادق (ع) فرمود: شعار مسلمانها این بود؛ «یا نَصْرَ اَللَّهِ اِقْتَرِبْ اِقْتَرِبْ»(3)؛ پیروزی بیا.شعار در جنگ احد
در احد، مشرکین شروع به شعار دادن کردند، «اعْلُ هُبَل؛ جاوید و درود بر هبل». پیامبر (ص) فرمود: شما هم بگویید: «اللهُ أعْلَى وَ أجَل».آنها گفتند: «لَنَا عُزَّی وَ لَا عُزَّی لَکُم؛ ما بت عزی داریم و شما ندارید». پیامبر (ص) فرمود: بگویید «اللهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَی لَکُم»(4).
تأثیر شعار
در جنگ ایران و عراق در جبهه، به یک جوانی گفتم: چه انگیزهای باعث شد شما به جبهه بیایید؟! گفت: اشعار آقای آهنگران. یعنی یک شاعر یا ذاکر میتواند افرادی را به میدان جنگ بکشد یا از جنگ بازدارد.در نبردهای جمل و صفین افرادی بودند حتی از زنان، با اشعار خود سپاه معاویه را تحقیر و سپاه امیرالمؤمنین (ع) را تهییج و تأیید میکردند. در سپاه دشمن هم این افراد بودند.
برخی شاعران با یک شعر یا شعار تحولی ایجاد کردهاند.
امیرنصر سامانی از بخارا به هرات آمد و دلبسته هوای هرات شد، چهار سال در آنجا ماند. لشکریان و ملازمانش دلتنگ بخارا شدند؛ اما امیر قبول نمیکرد که بازگردد. آنها متوسل به شاعر معروف آن زمان، رودکی شدند. پنجاه هزار درهم به او دادند تا با شعری امیر را به بخارا برگرداند.
رودکی چنین گفت:
بوی جوی مولیان آمد همی
یاد یار مهربان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیرزی
میرزای تو شادمان آید همی
با این اشعار کاری کرد که امیر با پای برهنه سوار بر اسب شد و عازم بخارا گردید. (5)
شعار نشانه شعور، هدف و مرام است. کشورها سرود دارند؛ چون اهدافشان را با سرود بیان میکنند. تمام اهداف در سرود جمهوری اسلامی بیان میشود؛ در همین سرود تجلیل از شهدا و امام و استقلال و آزادی و... از قرآن نهفته است. پس مسئله شعار خیلی مهم است.
استفاده منفی از شعار
البته گاهی استفاده منفی از شعار میشود، مثلاً با یک شعار، خوارج با امیرالمؤمنین (ع) جنگیدند و على (ع) را به شهادت رساندند:«لا حکم إلّا للّه»؛ یعنی حکم، حکم خداست.
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: شعارش قشنگ است؛ اما استفادهای که از آن میشود، باطل است؛ چون با این شعار دارند با ولی خدا علی بن ابیطالب (ع) میجنگند.
جوانها! شما که فضای مجازی در اختیارتان است و برای هم پیام مینویسید، بیایید شعارهای قرآنی را منتشر کنید. شعار نشاندهنده اهداف شخصیت است.
شعار امام حسین (ع) در روز عاشورا
معاویة بن عمار از امام صادق (ع) روایت میکند که از ایشان پرسیدند: شعار امام حسین (ع) در روز عاشورا چه بود و شعار شما اهلبیت (ع) چیست؟ امام صادق (ع) فرمود:«شِعَارُ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلاَمُ یا مُحَمَّدُ وَ شِعَارُنَا یا مُحَمَّدُ»(6)؛ شعار امام حسین (ع) روز عاشورا و شعار ما، یا محمد است.
لذا زینب کبری (س) هم روی بلندی نام رسول خدا (ص) را فریاد زد و در گودی قتلگاه هم نام رسول خدا (ص) را صدا زد.
رجز و شعار ابوثمامه صائدی
شعارهای کربلا را از اصحاب شروع میکنم. یکی از شعارهایی که امشب میخواهم بگویم و خیلی زیباست، شعار «ابوثمامه صائدی» است. ابوثمامه شخصی است که از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) در صفین و جمل بود و با دشمنان جنگیده است. یک شخصیت دلاور، شجاع و باذکاوت بود. مسلم بن عقیل که به کوفه آمد، رفت با او بیعت کرد. وقتی دید مسلم را به شهادت رساندند با یک سختی از کوفه بیرون آمد و خودش را به کربلا خدمت اباعبدالله (ع) رساند.
این ابوثمامه همان کسی است که ظهر عاشورا موقع اذان، خدمت ابیعبدالله (ع) آمد و گفت: «یا أَبَاعَبْدِاَللَّهِ! نَفْسِی لَکَ الْفِدَاءُ، إِنِّی أَرَى هَؤُلاَءِ قَدِ اِقْتَرِبُوا مِنْکَ، وَ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ تُقْتَلُ حَتَّى أُقْتَلَ دُونَکَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ، وَ أُحِبُّ أَنْ أَلْقَى رَبِّی وَ قَدْ صَلَّیتُ هَذِهِ اَلصَّلاَةَ اَلَّتِی دَنَا وَقْتُهَا»
آقاجان! جانم فدایت. به آن خدایی که اعتقاد دارم تا من کشته نشوم نمیگذارم شما کشته شوید. یعنی این حرفی که میزنم از روی ترس نیست و نمیخواهم شهادت را عقب بیاندازم. فقط یک آرزو دارم و دلم میخواهد برآورده شود. موقع اذان ظهر شده دلم میخواهد یک نماز دیگر بخوانم.
این آدمی که عاشق شهادت است، آمد گفت: من یک چیز دوست دارم و آخرین آرزوی من این است که یک نماز دیگر بخوانم. امام حسین (ع) فرمود: «ذَکَرْتَ اَلصَّلاَةَ، جَعَلَکَ اَللَّهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؛ به یاد نماز افتادی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد.
خودت برو به دشمن بگو آتشبس بدهند که ما نماز بخوانیم. آمد و به یکی از نیروهای دشمن گفت: ابیعبدالله (ع) تقاضای آتشبس به اندازه وقت نماز کرده است.
همانطور که میدانید نماز در میدان جنگ، نماز خوف است و دو رکعت است. اگر هم به جماعت بخوانند امام جلو میایستد یک رکعت را یک گروه اقتدا میکنند و گروه دیگر پاسداری میدهند، آن گروه رکعت دوم را خود میخوانند و میروند پاسداری میکنند و گروهی که پاسداری میدادند رکعت دوم را به امام اقتدا میکنند؛ یعنی هر گروهی یک رکعت نمازشان با امام خوانده میشود.
یکی از آن افراد بیدین سپاه دشمن به نام حصین بن نمیر گفت: ما اجازه نمیدهیم! به ابیعبدالله (ع) بگویید: نماز شما قبول نیست که حبیب بن مظاهر وارد جنگ شد. (7)
ابیعبدالله (ع) نماز را خواند؛ بعد از نماز ابوثمامه اجازه رفتن به میدان گرفت. او رجزی زیبا خواند که مشتمل بر سه بیت است. ابتدا این مصیبت را به پیامبر (ص) تسلیت گفت، بعد به حضرت زهرا (س) تسلیت گفت و بعد این مصیبت را به همه عالم اهل غرب و شرق تسلیت گفت و در آخر گفت: مردم کسی را دارید میکشید که بهترین آدم روی زمین الآن است؛ یعنی ما از او دیگر بهتر روی زمین نداریم و این شخصیت دارنده علم الهی است.
عَزَاءً لِآلِ الْمُصْطَفَى وَ بَنَاتِهِ
عَلَى حَبْسِ خَیرِ اَلنَّاسِ سِبْطِ مُحَمَّدٍ
عَزَاءً لِزَهْرَاءِ اَلنَّبِی وَ زَوْجِهَا
خِزَانَةِ عِلْمِ اَللَّهِ مِنْ بَعْدِ أَحْمَدَ
عَزَاءً لِأَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ کُلِّهِمْ
وَ حُزْناً عَلَى حَبْسِ الْحُسَینِ الْمُسَدَّدِ (8)
این سه بیت شعر شاید کمتر مطرح شده است. یک چند نفری را کشت و بعد هم شهید شد. ظاهراً ابیعبدالله (ع) بالای سرش نیامده است؛ چون این حرف درست نیست که ابیعبدالله (ع) بالای سر همه شهدا آمده است؛ اصلاً امکانش نبود. مرحوم سماوی در ابصارالعین میگوید: هشت یا نه شهید را ابیعبدالله (ع) بالای سرشان آمده است.
احترام اهلبیت (ع) در قرآن
برداشتی که من از این شعار میخواهم بکنم این است ما باید نسبت به اهلبیت (ع) وظایفمان را انجام بدهیم.اهلبیت (ع) به اراده تکوینی الهی معصوم و پاکیزه از هر پلیدی هستند. قرآن در سوره احزاب میفرماید: «إِنَّما یرِیدُ اَللّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»(9) خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.
در این سوره حدود بیست آیه خدا از ضمیر جمع مؤنث استفاده کرده که منظور زنان پیامبر (ص) هستند؛ اما در این بین در این آیه یک جا فرموده است «عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ»؛ معلوم است این اهلبیت، زنان پیامبر نیستند.
شیعه و سنی درباره این آیه نوشتهاند: شش ماه تمام پیامبر (ص) درِ خانه حضرت زهرا (س) میآمد و این آیه را میخواند. (10)
بیاحترامی عبدالله بن حوزه
اتفاقاً روز عاشورا اول صبح وجود مقدس ابیعبدالله (ع) ایستاده بود، یک گودالهایی کنده بودند از یک طرفی که پشت خیمه بود دشمن نتواند حمله کند، داخلش هم هیزم ریخته و آتش زده بودند.یکی از این خبیثهای دشمن به نام عبدالله بن حوزه با محمد بن اشعث جلو آمدند. عبدالله به امام حسین (ع) گفت: برای خودتان آتش درست کردید، عجله نکنید ما شما را میکشیم و شما به آتش ملحق میشوید.
ابیعبدالله (ع) یک نگاهی کرد و عرضه داشت: خدایا! این را با همین آتش بسوزان که حرمت ما را منکر شده است. اتفاقاً همان لحظه پای اسبش لغزید، در همان آتش افتاد و به درک واصل شد. (11)
بیاحترامی محمد بن اشعث
محمد بن اشعث این صحنه را دید، رو به امام حسین (ع) کرد و گفت: یا اباعبدالله! این تصادفی بود فکر نکنید شما نزد خدا حرمتی دارید. امام حسین (ع) فرمود: چرا احترام نداریم؟ مگر تو این آیه را نشنیدی؟ «إِنَّما یرِیدُ اَللّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» اهلبیت، ما هستیم. وقتی پیامبر، امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و فاطمه زهرا (ع) پنجتایی دور هم جمع شدند و جبرئیل هم آمد.
امسلمه آنجا بود، گفت: یا رسولالله! من هم بیایم و ششمی بشوم؟ فرمود: امسلمه تو همسر من هستی و زن خوبی هستی؛ ولی نمیشود. (12)
اهلبیت (ع) منحصر در پنجتن است و صرفاً سرایت به سایر ائمه (ع) پیدا میکند.
تا این حرف را (حرمتی نزد خدا ندارید) محمد بن اشعث زد، امام حسین (ع) او را هم نفرین کرد، عقربی آمد پایش را گزید، زخم شدیدی شد و با همین زخم به درک واصل شد و نتوانست بجنگد. (13)
حدیث ثقلین، حدیثی است که شیعه و سنی نقل کردهاند.
وظایف ما در مقابل اهلبیت (ع)
رسول خدا از من و شما راجع به اهلبیت (ع) چهار وظیفه خواست و فرمود: «أَرْبَعَةٌ أَنَا شَفِیعٌ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ»؛ من قول میدهم اگر کسی این چهار وظیفه را انجام بدهد روز قیامت شفاعتش میکنم: ۱. یاری کردن
اولین وظیفهای که در مقابل اهلبیت (ع) داریم یاری کردن آنهاست. پیامبر (ص) فرمود: «مُعِینٌ لِاهلبیتی»؛ اهلبیت من را یاری کنید.این حضور و اینکه مداح میآید میخواند شما ناله میزنید و اشک میریزید و مجلسش را گرم میکنید، یاری کردن اهلبیت (ع) است. گرمکردن مجلس امام حسین (ع)، حضور در برنامهها، نصب علم عزاداری یاری کردن اهلبیت (ع) است. هر کس فکر کند به چه شیوهای میتواند اهلبیت (ع) را یاری کند با سخن، مال، آبرو، زیارت رفتن و...
عظمت روضهخوانی
مورد اول:
آیتاللهالعظمی شبیریزنجانی به بنده فرمودند: آیتالله آقا سیدعبدالهادی شیرازی یک شب خواب دید ابیعبدالله (ع) نشسته یک دفتری هم جلویش باز است و آقایی هم آنجاست، ابیعبدالله (ع) به آن شخص فرمود: اسم فلانی را خط بزنید ایشان روضهخوان ما نیست.
آقا سیدعبدالهادی میگوید: من این آقا را میشناختم. بعد فرمود: اسم سیدجعفر شیرازی را بنویس، ایشان روضهخوان ما است. باز آقای عبدالهادی میگوید: اتفاقاً این سیدجعفر، روضه خوان نبود و درس میگفت.
ایشان میگوید: از خواب که بیدار شدم نزد سیدجعفر شیرازی رفتم و گفتم: مگر شما برای ابیعبدالله (ع) روضه میخوانید؟ گفت: بله من سالی دو سه مرتبه گاهی خانواده خودم را جمع میکنم، گاهی هم در جلسات درسم یادی از ابیعبدالله (ع) میکنم.
گفتم: من یک چنین خوابی دیدم. رفتم آن آقا را پیدا کردم، دیدم ایشان هم از روضهخوانی ابیعبدالله (ع) بیرون آمده و مشغول کار اداری شده است. وقتی به ایشان گفتم، گریه زیادی کرد.
مورد دوم:
حضرت آیتالله العظمیگلپایگانی روز عاشورا که میشد سه چهار ساعت پای روضه مینشست، تمام که میشد داخل اتاق میرفت و خانوادهاش را جمع میکرد و میگفت: میخواهم روضه بخوانم. ایشان خودش روز عاشورا روضهخوان ابیعبدالله (ع) میشد. نوار ایشان هست عصر عاشورا این شعر را میخواند:
آتش به آشیانه مرغی نمیزنند
گیرم که خیمه، خیمه آلعبا نبود
مقام معظم رهبری مدظله العالی در نماز جمعه تهران و در جاهای متعدد مقیدند که روضه برای ابیعبدالله (ع) بخوانند؛ این افتخار است.
معین اهلبیت (ع) با اشک و حضور در مجلستان، با نماز اول وقتتان، با زینت اهلبیت (ع) بودن، با اخلاق نیکویتان باشید.
۲. برآورده کردن حاجات آنان
دومین وظیفهای که ما در مقابل اهلبیت (ع) داریم این است که حاجات آنها را برآورده کنیم. پیامبر (ص) فرمود: على (ع) فرمود: «وَالْقَاضِى لَهُمْ حَوَائِجُهُمْ»؛ حاجات آنها را برآورده کنید.الآن من و شما چه حاجتی از اهلبیت (ع) را میتوانیم برآورده کنیم؟ یاری کردن دین، کمک به حرم و زائرشان، پرداختن خمسمان و دوست داشتن کسانی که در مسیر اهلبیت (ع) کار میکنند. علی (ع) فرمود: «مَنْ أحَبَّنَا أحَبَّ شِیعَتَنَا»(14)؛ هر کسی ما را دوست دارد شیعههای ما را باید دوست داشته باشد.
٣. دوست داشتن
سومین وظیفهای که ما در مقابل اهلبیت (ع) داریم این است که آنها را دوست داشته باشیم. پیامبر (ص) فرمود: «الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِه»؛ اهلبیت من را دوست داشته باشید.4. حمایت کردن با دست
چهارمین وظیفهای که ما در مقابل اهلبیت (ع) داریم؛ حمایت کردن از آنها با دست است. پیامبر (ص) فرمود: «اَلدَّافِعُ عَنْهُمْ بِیدِهِ»(15)؛ با دستتان از ما حمایت کنید.از اهلبیت (ع) در برابر شبهات و شبههافکنان دفاع کنیم. از اهلبیت (ع) با حمایت از علما، با تنها نگذاشتن ولی فقیه دفاع کنیم.
امام رهبر کبیر انقلاب، بزرگترین دفاع تاریخ را در عصر ما از اهلبیت (ع) با بنیانگذاری جمهوری اسلامی داشت. ایشان کاری کرد نام اهلبیت (ع) و شیعه در دنیا طنینافکن شود. شهداء، مدافع اهلبیت (ع) بودند. در تمام وصایای آنان سفارش به اسلام و نماز و انقلاب و ولی فقیه است. هرکسی فکر کند چگونه میتواند مدافع اهلبیت و یاور آنان باشد.
[همانطورکه میدانید ابیعبدالله (ع) سیدالشهداء است و شهدای کربلا «سادة الشهداء» هستند. پس همه اینها بزرگ هستند؛ خدایا! به حق سیدالشهداء و شهدای کربلا قسمت میدهیم ما را از این خاندان جدا مگردان.
پی نوشت:
1. توبه، ۱۱۹
2. بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۵۴.
3. «عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: شِعَارُنَا یَا مُحَمَّدُ یَا مُحَمَّدُ وَ شِعَارُنَا یَوْمَ بَدْرٍ یَا نَصْرَ اَللَّهِ اِقْتَرِبْ اِقْتَرِبْ وَ شِعَارُ اَلْمُسْلِمِینَ یَوْمَ أُحُدٍ یَا نَصْرَ اَللَّهِ اِقْتَرِبْ وَ یَوْمَ بَنِی اَلنَّضِیرِ یَا رُوحَ اَلْقُدُسِ أَرِحْ وَ یَوْمَ بَنِی قَیْنُقَاعَ یَا رَبَّنَا لاَ یَغْلِبُنَّکَ وَ یَوْمَ اَلطَّائِفِ یَا رِضْوَانُ وَ شِعَارُ یَوْمِ حُنَیْنٍ یَا بَنِی عَبْدِ اَللَّهِ [یَا بَنِی عَبْدِ اَللَّهِ] وَ یَوْمِ اَلْأَحْزَابِ «حم» لاَ یُبْصِرُونَ وَ یَوْمِ بَنِی قُرَیْظَةَ یَا سَلاَمُ أَسْلِمْهُمْ وَ یَوْمِ اَلْمُرَیْسِیعِ وَ هُوَ یَوْمُ بَنِی اَلْمُصْطَلِقِ أَلاَ إِلَى اَللَّهِ اَلْأَمْرُ وَ یَوْمِ اَلْحُدَیْبِیَةِ «أَلا لَعْنَةُ اَللّهِ عَلَى اَلظّالِمِینَ» وَ یَوْمِ خَیْبَرَ یَوْمِ اَلْقَمُوصِ یَا عَلِیُّ آتِهِمْ مِنْ عَلُ وَ یَوْمِ اَلْفَتْحِ نَحْنُ عِبَادُ اَللَّهِ حَقّاً حَقّاً وَ یَوْمِ تَبُوکَ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ وَ یَوْمِ بَنِی اَلْمُلَوَّحِ أَمِتْ أَمِتْ وَ یَوْمِ صِفِّینَ یَا نَصْرَ اَللَّهِ وَ شِعَارُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا مُحَمَّدُ وَ شِعَارُنَا یَا مُحَمَّدُ» (الکافی، ج۵، ص۴۷؛ مرآة العقول، ج۱۸، ص۳۸۵؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۶۳).
4. الخصال، ج۲، ص۳۹۷؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۲۱.
5. دیوان رودکی، ص۱۹.
6. الکافی، ج ۵، ص۴۷؛ مرآة العقول، ج۱۸، ص۳۸۵؛ بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۶۳.
7. وقعة الطف، ص۲۲۹؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۱؛ عوالم العلوم والمعارف، ج۱۷، ص۲۶۴.
8. المناقب، ج۴، ص۱۰۴.
9. احزاب، 33.
10. «عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَمُرُّ بِبَابِ فَاطِمَةَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ - إِذَا خَرَجَ إِلَى صَلاَةِ اَلْفَجْرِ یَقُولُ: اَلصَّلاَةَ یَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ» (بحارالانوار، ج۲۵، ص ۲۳۷؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۲۷۰؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸).
11. وقعة الطف، ص۲۱۹؛ الارشاد، ج۲، ص۱۰۲؛ اعلام الوری، ص۲۴۴.
12. بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۴۱.
13. مقتل الحسین خوارزمی، ج۱، ص۲۴۹؛ المناقب، ج۴، ص۸۵؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۰۲.
14. بحارالانوار، ج۳۵، ص۱۹۹؛ تفسیر فرات الکوفی، ص ۱۲۸؛ تفسیر کنزالدقایق، ج۹، ص۱4۹.
15. «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: أَرْبَعَةٌ أَنَا اَلشَّفِیعُ لَهُمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ وَ لَوْ أَتَوْنِی بِذُنُوبِ أَهْلِ اَلْأَرْضِ مُعِینٌ لِاهلبیتی وَ اَلْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اُضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ اَلْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ اَلدَّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِه» (الخصال، ج۱، ص ۱۹۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۳۳؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۵۹).
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)