بحث ما تحلیل شعارهای عاشورا است. عرض کردیم اصحاب ابیعبدالله، بنیهاشم و خود امام حسین (ع) رجزهایی خواندند که اگر بتوانیم خلاصهای از آنها را نقل کنیم، هم اهداف آنها را میشناسیم و هم با تاریخ و زوایای نهفته تاریخ آشنا میشویم.
روز عاشورا در نقل دارد: آن زمانی که عده زیادی از دشمن کشته شده بود، یک وقتی عمر بن سعد نگاه کرد دید خیلی از افراد بهنام لشکرش از بین رفتهاند، شخصی را به نام عمرو بن حجاج بود فرستاد و گفت: برو کار را جمع کن.
او وسط لشکر آمد و رو به لشکر کرد و گفت: ای احمقها! شما با یک آدمهای عادی نمیجنگید، اینها شیرهای شهر هستند، اینها کسانی هستند که در شهادت و کشته شدن دارند سبقت میگیرند؛ گروهی به میدان بیایید.
این حرف دشمن است که خودشان را نادان و احمق معرفی کرد و سپاه ابیعبدالله (ع) را به شیران شهر تشبیه کرد.
شخصیت انس بن حارث
من میخواهم رجز و شعر یکی از شهدای کربلا به نام انس بن حارث اسدی کاهلی را توضیح دهم.
ایشان کسی است که از پیامبر خدا روایت کرده که با اشاره به امام حسین (ع) فرمود:
«إِنَّ اِبْنِی هَذَا یعْنِی الْحُسَینَ یقْتَلُ بِأَرْضٍ مِنَ الْعِرَاقِ فَمَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْینْصُرْهُ»؛ پسرم حسین (ع) در سرزمینی به نام کربلا کشته میشود، هرکسی آن روز باشد باید او را یاری کند.
انس، سالها قبل از شهادت امام حسین (ع) خانه و زندگیاش را رها کرد و به نزدیکی سرزمین کربلا رفت و سکونت پیدا کرد.
محمد بن سعد در کتاب الطبقات الکبری مینویسد: شخصی به نام عریان بن هیثم بود که از کربلا عبور کرد، دید انس در آنجا که بیابان بود، زندگی میکند. به او گفت: اینجا چه میکنی؟ گفت: من از رسول خدا (ص) شنیدم که در این سرزمین امام حسین (ع) کشته میشود میترسم این واقعه اتفاق بیفتد و من نباشم. آمدم زندگیام را اینجا گذاشتم که هر موقع این اتفاق افتاد من حاضر باشم.
اتفاقاً روز عاشورا خدمت ابیعبدالله (ع) آمد و گفت: من خیلی وقت است که منتظرم و از جدت هم شنیدهام، اجازه بدهید من به میدان بروم. یک پیشانیبندی بست و ابروهایش را بالا زد تا روی چشمش نیاید. در مقاتل نوشتهاند ۱۸ نفر را کشت و بعد شهید شد.
داستان انس و دهها جریان دیگر، مبین آگاهی امام حسین (ع) و حتی برخی از اصحاب و افراد به حادثه کربلا بوده است. حتی انبیاء الهی از این جریان خبر دادهاند.
حضرت موسی (ع) آمد از کربلا عبور کند، کفشش پاره شد و خون از پایش جاری شد. ایشان فکر کرد خطایی کرده. از خدا سؤال کرد: آیا من خطایی کردم که این اتفاق افتاد که قبلش هم برای حضرت ابراهیم پیش آمده است؟ خطاب شد: این جا خون مقدسی روی زمین ریخته میشود خواستیم تو هم بدانی.
حضرت عیسی (ع) اولین کسی بود که فرمود: بر قاتلان امام حسین (ع) زیاد لعن کنید؛ حضرت عیسی ششصد سال قبل از اسلام است.
یک نقلی دارد که در یکی از معابد یهود (کنیسه) سیصد سال قبل از بعثت رسول خدا (ص) سنگی پیدا شد که بعد از شهادت ابیعبدالله (ع) هم این را دیدند؛ یک شعری روی این سنگ نوشته بود که هیچکس معنایش را نمیفهمید.
أَتَرْجُو أُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیناً
شَفَاعَةَ جَدِّهِ یوْمَ الْحِسَابِ
آیا امتی که امام حسین (ع) را میکشند انتظار دارند جدش رسول خدا (ص) روز قیامت شفاعتشان را بکند؟
بعد از شهادت امام حسین (ع) عدهای در این کنیسه رفتند و این شعر را دیدند، فهمیدند این سنگنوشته کهن سه قرن پیش اشاره به شهادت امام حسین (ع) داشته است.
پس انکار علم به قصه کربلا ممکن نیست. در زندگی همه ما یک اتفاقات مثبت و منفی میافتد چه بدانیم و چه ندانیم؛ منتها ما چون ظرفیت نداریم نمیدانیم.
یک راننده کافی است بداند که یک روز تصادف میکند دیگر از خانه بیرون نمیآید؛ چون ظرفیت نیست. حوادث آینده را به ما اطلاع نمیدهند؛ اما امام و پیامبر چون ظرفیت دارند حادثهای که بهطور طبیعی و اختیاری، بدون جبر و روی روال عادی پیش میآید را خبردار میشوند.
قصه کربلا اگر هم بیان شده، علم ابیعبدالله (ع) یک علم جداگانه و اختصاصی است و هیچ منافاتی با اختیار او ندارد.
عزیزانی که در فتحالمبین روی مین میرفتند، گاهی به اینها گفته میشد این میدان مین با صد تا شهید باید باز شود، آیا مجبور بودند؟ آنها میدانستند و یقین هم داشتند که جز شهادت مسیری نیست.
انس بن حارث کاهلی اسدی که خود حدیث نقل کرده و به آن عمل کرده است؛ یعنی زندگیاش را به کربلا آورد و امام حسین (ع) را درک کرد، از روی اختیار چنین انتخابی کرده است و کسی او را مجبور نکرد. او اجازه میدان گرفت و به شهادت رسید.
رجز انس بن حارث
آلُ عَلِی شِیعَةُ اَلرَّحْمَنِوَ آلُ حَرْبٍ شِیعَةُ اَلشَّیطَانِ
خاندان على (ع)، پیرو [خاندان] رحماناند و خاندان حرب، پیرو شیطان هستند.
شیعه یعنی پیرو؛ در کربلا دو شیعه وجود دارد: پیرو خدا و پیرو شیطان. هرکه پیرو علی بن ابیطالب (ع) است پیرو خداست.
چرا نگفت: آل ابیعبدالله؟ چون داستان کربلا داستان بغض علی بن ابیطالب (ع) و امامت ایشان است. هرکسی پیروی ابوسفیان است، شیعه شیطان است.
منشأ پیدایش تشیع
نکتهای که میخواهم عرض کنم این است: خیلیها سؤال میکنند که شیعه از چه زمانی درست شده است؟ برخی افراد مغرض نظرات ناصوابی ارائه کردهاند که به یازده دیدگاه میرسد.بعضیها گفتهاند: شیعه را ایرانیها درست کردند؛ بعد از جریان کربلا و شهادت ابیعبدالله (ع) اینها دامن زدند یا اینکه صفویه و آلبویه درست کردند.
بعضیها گفتهاند: شیعه بعد از قتل عثمان (خلیفه سوم) درست شد.
بعضیها گفتهاند: اینها را امام صادق (ع) بنیانگذاری کرد و الّا قبل از امام صادق (ع) شیعهای در کار نبود و حرفهای دیگر.
من یک جمله میگویم: اساس این سؤال غلط است. شیعه همراه با رسالت و نبوت پیامبر (ص) بوده است. پیدایش مطرح نیست، همراه با رسالت بوده است. یومالانذار همراه با دعوت رسول خدا (ص) به بعثت، موضوع وصایت علی (ع) هم مطرح شد.
حاکم حَسْکانی در شواهد التنزیل دارد: رسول خدا (ص) هر وقت على (ع) را میدید میفرمود:
«إِنَّ هَذَا وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یوْمَ الْقِیامَةِ»؛ همانا این (على (ع)) و شیعه او در روز قیامت رستگارند.
قرآن میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ»؛ هرکسی ایمان و عمل صالح داشته باشد بهترین آدم روی زمین است.
حدود بیست روایت در منابع اهلسنت است که گفتهاند: اصحاب پیامبر (ص) تا علی بن ابیطالب (ع) را میدیدند، نمیگفتند: على آمد؛ میگفتند: «خیر البریه» آمد؛ یعنی برترین آدم روی زمین.
فریقین نوشتهاند: وقتی پیامبر پنج تن را جمع کرد، فرمود: اهلبیت من اینها هستند و آیه تطهیر نازل شد.
فضائل على (ع)
یک وقتی معاویه از سعد بن ابیوقاص (پدر عمر بن سعد) پرسید: تو چرا على بن ابیطالب (ع) را لعن نمیکنی؟گفت: سه تا ویژگی علی بن ابیطالب (ع) دارد اگر یکی از اینها در خاندان ما بود به دنیا میبالیدیم و من نمیتوانم با این سه ویژگی علی (ع) را لعن کنم و حرفی علیه او بزنم: ۱- ولایت، ۲- منزلت، ۳- رایه.
امتیاز اول: پیامبر (ص) فرمود: هر کس من مولای اویم علی (ع) مولای اوست. امتیاز دوم: حدیث منزلت است. بارها پیامبر (ص) فرمود:
«أنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی»؛ چطور هارون وزیر و جانشین موسی بود؛ تو هم مثل هارون نسبت به من هستی.
البته یک فرقی دارد: هارون پیامبر هم بود شما پیامبر نیستی.
امتیاز سوم: رایه است که به معنای پرچم است. در جنگ خیبر، جنگ قفل شده و قلعه فتح نمیشود. امیرالمؤمنین (ع) چشمدرد عجیبی داشت که چند بار او را به بستر انداخت، رسول خدا (ص) او را خواست و دست مبارکش را روی چشمان امیرالمؤمنین علی (ع) گذاشت و دستی کشید و چشمدرد خوب شد.
روز قبلش فرموده بود: نگران نباشید فردا پرچم را دست کسی میدهم که قلعه را فتح کند و کسی که خدا و پیامبر (ص) دوستش دارند و او هم خدا و پیامبر (ص) را دوست دارد.
همه دیدند پرچم را به دست امیرالمؤمنین (ع) داد.
گفت: جناب معاویه من با این سه امتیاز نمیتوانم لعن علی (ع) بکنم.
پس «آلُ عَلِى شِیعَةُ الرَّحْمَنِ» یعنی ما شیعه على، شیعه خدا هستیم؛ بنابراین سؤال غلط است از چه زمانی شیعه ایجاد شد؟ شیعه امامی اثنیعشری پیرو دوازده امام در کلام پیامبر (ص) که آمده است در زمان حیات امیرالمؤمنین (ع) فرموده است.
این روایت را اهلسنت دارند: پیامبر (ص) بارها فرمود: بعد از من دوازده نفر امیر هستند. اینها چیزهایی نیست که بشود انکار کرد.
برخی ویژگیهای شیعه
عزیزان من! دهها روایت داریم که: ائمه ما به پیروانشان فرمودند: اگر کسی این ویژگیها را داشته باشد شیعه ما نیست. امام کاظم (ع) فرمود:
«لَیسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لاَ تَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِی خُدُورِهِنَّ»؛ شیعه ما نیست کسی که زنان پشت پرده از ورع و تقوای او سخن نگویند؛ یعنی آنقدر تقوا دارد که حتی زنان در منزل و جایگاه خود از آن تعریف میکنند.
شخصی به نام مُرازِم میگوید: در مدینه خانهای گرفتم که در آنجا خانمی بود و از او خوشم آمد و خواستگاری کردم و او قبول نکرد و گفت: من ازدواج نمیکنم.
من بیدقتی کردم، یک روز جایی که خلوت بود به طرف سینه او دست بردم و از آن صحنه گریختم. خدمت امام کاظم (ع) رفتم، تا وارد شدم، امام کاظم (ع) فرمود:
«لَیسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ خَلاَ ثُمَّ لَمْ یرِعْ قَلْبُهُ»؛ شیعه ما نیست کسی که در خلوت مواظب خودش نباشد.
امام صادق (ع) فرمود: شیعه ما نیست کسی که قول و عملش منطبق نباشد.
حالا که افتخار شیعه بودن على (ع) دارید و «خیر البریه» را پیروی میکنید انشاءالله در بهشت کنار کوثر بر رسول خدا (ص) وارد میشوید و اهل فوز هستید و هنگام جاندادن، آسان جان میدهید، بهشت و دهها امتیاز دیگر را به شما میدهند، سعی کنید هم شیعه اعتقادی و هم شیعه اخلاقی باشید.
پینوشت:
توبه، ۱۱۹.
الارشاد، ج۲، ص۱۰۳؛ اعلام الوری، ص۲44؛ بحارالانوار، ج45، ص۱۹.
المناقب، ج۱، ص۱4۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱4۱؛ مثیرالاحزان، ص۱۷.
الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵، ح424.
بحارالانوار، ج 44، ص۲4۲؛ ریاض الابرار، ج۱، ص۱۷۲؛ عوالم العلوم والمعارف، ج ۱۷، ص۱۰۱.
الأمالی للصدوق، ص۱۳۱؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۳؛ بحارالانوار، ج 44، ص۲۲4.
الأمالی للصدوق، ص۱6۱؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۷؛ المناقب، ج4، ص۱۰۲.
«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ : کُنَّا جُلُوساً عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ اَلنَّبِیُّ [صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ] قَالَ قَدْ أَتَاکُمْ أَخِی ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَى اَلْکَعْبَةِ قَالَ وَ رَبِّ هَذِهِ اَلْبَنِیَّةِ إِنَّ هَذَا وَ شِیعَتَهُ هُمُ اَلْفَائِزُونَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّهُ أَوَّلُکُمْ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ أَقْوَمُکُمْ لِأَمْرِ [بِأَمْرِ] اَللَّهِ وَ أَوْفَاکُمْ بِعَهْدِ اَللَّهِ وَ أَقْضَاکُمْ بِحُکْمِ اَللَّهِ وَ أَقْسَمُکُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَعْدَلُکُمْ فِی اَلرَّعِیَّةِ وَ أَعْظَمُکُمْ عِنْدَ اَللَّهِ مَزِیَّةً [مَنْزِلَةً] قَالَ جَابِرٌ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى هَذِهِ اَلْآیَةَ «إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ اَلْبَرِیَّةِ» فَکَانَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِذَا أَقْبَلَ قَالَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ [أَصْحَابُهُ] قَدْ أَتَاکُمْ خَیْرُ اَلْبَرِیَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» (شواهد التنزیل، ج۲، ص467؛ تفسیر فراتالکوفی، ص۵۸۵؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۳4۵).
بینه، ۷.
«عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: قَالَ: رَسُولُ اَللَّهِ : نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآیَةُ فِی خَمْسَةٍ: فِیَّ وَ فِی عَلِیٍّ وَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ وَ فَاطِمَةَ إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ» (شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۳۶؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص465؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص ۲۲۲).
«عَنْ رَبِیعَةَ اَلْجُرَشِیِّ: أَنَّهُ ذَکَرَ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ مُعَاوِیَةَ وَ عِنْدَهُ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ فَقَالَ لَهُ سَعْدٌ تَذْکُرُ عَلِیّاً أَمَا إِنَّ لَهُ مَنَاقِبَ أَرْبَعَ [أَرْبَعاً] لَأَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهَا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ کَذَا وَ کَذَا وَ ذَکَرَ حُمْرَ اَلنَّعَمِ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَأُعْطِیَنَّ اَلرَّایَةَ غَداً وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلِهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ نَسِیَ سَعْدٌ اَلرَّابِعَةَ» (الخصال، ج۱، ص۲۱۱؛ بحارالانوار، ج40، ص۹).
کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص641؛ بشارة المصطفی، ج۲، ص۲66؛ بحارالانوار، ج۳۱، ص4۲۹.
عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : لاَ یَزَالُ هَذَا اَلدِّینُ قَائِماً إِلَى اِثْنَیْ عَشَرَ أَمِیراً مِنْ قُرَیْشٍ فَإِذَا مَضَوْا سَاخَتِ اَلْأَرْضُ بِأَهْلِهَا» (المناقب، ج۱، ص۲۹۰؛ عوالم العلوم والمعارف، ص ۱۳۲).
«عَلِیٍّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ قَالَ: کَثِیراً مَا کُنْتُ أَسْمَعُ أَبِی یَقُولُ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لاَ تَتَحَدَّثُ اَلْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِی خُدُورِهِنَّ وَ لَیْسَ مِنْ أَوْلِیَائِنَا مَنْ هُوَ فِی قَرْیَةٍ فِیهَا عَشَرَةُ آلاَفِ رَجُلٍ فِیهِمْ خَلْقٌ لِلَّهِ أَوْرَعُ مِنْهُ» (الکافی، ج۲، ص۷۹؛ وسائل الشیعه، ج۱5، ص۲46؛ مرآة العقول، ج۸، ص65).
«عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ اَلْمَدِینَةَ وَ جَارِیَةٌ فِی اَلدَّارِ اَلَّتِی نَزَلْنَا بِهَا، فَأَعْجَبَتْنِی فَأَرَدْتُ أَنْ أَسْتَمْتِعَ مِنْهَا، فَأَبَتْ أَنْ تُزَوِّجَنِی نَفْسَهَا قَالَ: فَجِئْتُ بَعْدَ اَلْعَتَمَةِ، فَقَرَعْتُ اَلْبَابَ فَکَانَتْ هِیَ اَلَّتِی فَتَحَتْ لِی، فَوَضَعْتُ یَدِی عَلَى صَدْرِهَا فَبَادَرَتْنِی حَتَّى دَخَلْتُ، فِیمَا أَصْبَحْتُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: یَا مُرَازِمُ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ خَلاَ ثُمَّ لَمْ یَرِعْ قَلْبُهُ» (بصائر الدرجات، ج۱، ص۲4۷؛ بحارالانوار، ج48، ص4۵؛ عوالم العلوم والمعارف، ج۲۱، ص۸۰).
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِی أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اِتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِکَ شِیعَتُنَا» (وسائل الشیعه، ج۱5، ص۲4۷؛ السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۳، ص6۳۹؛ بحارالانوار، ج65، ص164).
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)