بازنگري دستگاه نظري آينده‌پژوهي در جهان بيني اسلامي (1)

آينده پژوهي دانشي است که در جهان کنوني رو به گسترش است. به نظر مي‌رسد رويكرد عرفي كنوني نگاه به آينده، نمي‌تواند از آيندة امن و پايدار، رمزگشايي كند. بررسي آموزه‌ها و گزاره‌هاي اسلام، مي‌تواند بخش مهمي از اين چالش را برطرف كند. بررسي آيات قرآن مجيد و روايات اهل بيت عليه السلام نشان مي‌دهد كه در اسلام، نگاه به آينده، اصالت و عمق ويژه‌اي مي‌يابد.
دوشنبه، 31 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازنگري دستگاه نظري آينده‌پژوهي در جهان بيني اسلامي (1)
بازنگري دستگاه نظري آينده‌پژوهي در جهان بيني اسلامي (1)
بازنگري دستگاه نظري آينده‌پژوهي در جهان بيني اسلامي (1)

نويسنده: سيد علي اكبر عظيمي





چكيده

آينده پژوهي دانشي است که در جهان کنوني رو به گسترش است. به نظر مي‌رسد رويكرد عرفي كنوني نگاه به آينده، نمي‌تواند از آيندة امن و پايدار، رمزگشايي كند. بررسي آموزه‌ها و گزاره‌هاي اسلام، مي‌تواند بخش مهمي از اين چالش را برطرف كند. بررسي آيات قرآن مجيد و روايات اهل بيت عليه السلام نشان مي‌دهد كه در اسلام، نگاه به آينده، اصالت و عمق ويژه‌اي مي‌يابد.
بهره گيري از تعاليم اسلامي مي‌تواند زمينه طرح آينده‌نگاري نسل پنجم را فراهم آورد. تفاوت اين آينده‌نگاري با نسل‌هاي قبلي در عمق و وسعت نگاه به آينده است. هدف در اين رويكرد، ساخت آينده امن و پايدار است كه متأثر و متصل به آينده جاودان و حيات طيبه تعريف مي‌شود و يك افق از آينده را با زمينه سازي ظهور مظهر اراده الهي، حضرت حجت بن الحسن عليه السلام ترسيم مي‌كند.

كليد واژه‌ها :

آينده پژوهي، اسلام، آينده‌نگاري نسل پنجم، مهدويت.

1. مقدمه

مرور ادبيات وسابقة آينده‌پژوهي و وضعيت كنوني جهان، محقق را به تأمل وامي دارد تا از خود بپرسد: آيا رويكرد كشورهاي رشد يافته و در حال رشد، مي‌تواند به خلق آينده‌اي امن و پايدار بينجامد؟ اگر انديشوران فعال كنوني در حوزة آينده پژوهي، در يك سفر ذهني به چند دهة قبل بازگردند، آيا وضعيت كنوني جهان را يك جهان آرماني به تصوير مي‌كشيدند؟ اگر اين انديشوران به وضعيت حال بيايند و بخواهند طرحي براي آينده ارائه كنند، چگونه عمل خواهند كرد؟ گم شدة آن‌ها در آينده چه خواهدبود؟ آيا آينده‌پژوهي با تكيه بر علم تجربي و فلسفي يا عقل حسي و عقل مجرد انسان، قادر به كشف رمز از آينده يا به عبارتي دقيق‌تر، قادر به طراحي آينده‌اي امن و پايدار است؟ آيا ما بايد درست جا پاي آن‌ها گذاشته و مسير پيشرفت كشور را از زاوية نگاه آن‌ها رصد كنيم؟ با توجه به اثرگذاري نوع نگاه به آينده در كليت برنامه‌هاي كشور، آيا مي‌توان گزاره‌هاي آينده‌پژوهي را متناسب با زيست بومي ايران اسلامي تعريف كرد و با برقراري ارتباط بين فرآيند آينده‌پژوهي و آموزه‌هاي اسلام، مي‌توان خلأ و چالش راهبردي طراحي آيندة امن و پايدار را برطرف نمود؟ اين مقاله بخشي از گزارش «درآمدي برآينده‌پژوهي در بخش كشاورزي» بوده كه حاصل يك پروژة مطالعاتي يكساله مي‌باشد كه در آن، ضمن مرور ادبيات، روش شناسي و تجارب چند كشور در زمينة مطالعات آينده‌نگر، به مرور گزاره‌ها و آموزه‌هاي ديني به منظوريافتن راهكاري براي طراحي آينده براساس مفاهيم اسلامي پرداخته شده است.

2. آينده‌پژوهي چيست؟

پايا دربارة آينده‌پژوهي مي‌گويد:
همچنان كه علم تجربي، چيزي جز تكميل و تدقيق تفكرات روزانه نبوده است، آينده‌پژوهي نيز فرايندي است از تدقيق فعاليت‌هاي آينده انديشانه عقل عرفي و عقل سليم، و بهره‌گيري از دستاوردهاي دانش‌هاي گوناگون، به منظور تحكيم شالوده‌هاي آن (پايا، 1384: ص11).
او از قول كارل پوپر چنين مي‌گويد:
موجودات زنده، و در رأس آن‌ها انسان، در برخورد با محيط پيرامون خود، رهيافتي «مسأَله محور» دارند و بر اساس «انتظاراتي» كه از شرايط پيش آينده در محيط دارند، توانايي‌هاي ذهني و فيزيكي خود و امكانات موجود را براي به حداكثر رساندن شانس بقاي خويش ارتقا مي‌دهند. اين نكته كه توجه به كدام امور و پرهيز از كدام جنبه‌ها مي‌تواند شانس بقاي افراد و نهادها را افزايش دهد، يكي از اصلي ترين مسائل مورد نظر آينده انديشان در قلمروهاي مختلف است.
آينده‌پژوهي يك علم تركيبي [1] است كه از دو مؤلفه متمايز توصيفي و تجويزي تشكيل شده است. وجه توصيفي (پايا، اينترنت) آن، بر گمانه زني در خصوص روند‌هاي آينده با تكيه بر بهترين دانسته‌ها و معرفت‌هاي زمينه اي [2] استوار است كه در اين زمينه بايد براي پرهيز از لغزش تحقيقات و سقوط در ورطه فعاليت‌هاي عامه پسند و كم محتوا، به دو جنبه اساسي توجه جدي كرد: نخست، تلاش در زمينه توليد و بسط معرفتِ داراي محتوا و عاري از آشفتگي ها، و ديگر نقادي پيشنهادها و سناريوهاي ارائه شده با تكيه بر موازين سنجيده و نقدهاي علمي.
مؤمني دربارة وجه تجويزي آينده پژوهي، مي‌گويد (مؤمني، 1384) آينده‌پژوهي در تلاش براي پاسخ به اين سؤال است كه درآينده چه بايد اتفاق بيفتد؟اين جنبه از آينده‌پژوهي، حاكي از تأثيرپذيري آن از «ارزشها»، «اراده ها»، «مسائل» و «نيازهاي مشخص» در ابعادي به مراتب بالاتر از پژوهش‌هاي متعارف علمي است و به نحو بارزتري وجه آرمان گرايانه و ناظر بر وضع مطلوب از ديدگاه پژوهشگر فعال در امر آينده‌پژوهي را در خود مستتر دارد. او در ادامه بر به كارگيري روش شناسي‌هاي علمي براي رسيدن به آرمان‌هاي مشترك، تأكيد مي‌نمايد.
براي اراية آيندة مطلوب، برقراري ارتباط با نظام ارزشي ضرورت مي‌يابد. از طرف ديگر، ارزيابي «آينده پژوهي» به عنوان يك علم تجربي و عرفي، دچار چالش مي‌شود. چرا كه براساس برخي تعاريف از علم(عرفي) [3]، روش علمي، روشي است كه كمترين ارتباط را با نظام ارزشي برقرار كند (مردوخي، سخنراني: تيرماه 1386).

3. مباني آينده‌پژوهي

از نظر مطالعات آينده پژوهانه، واقعيت، متشكل از سه مؤلفه است: واقعيت زمان گذشته، واقعيت زمان حال، واقعيت امكاني زمان آينده. معرفت به اين واقعيت‌ها و اطلاعات مربوط به آن‌ها، به شيوه‌هاي ذيل حاصل مي‌شود:
الف) يادآوري و تفسير، ب) مشاهده و مفهوم پردازي، ج) تخيل و ارزش گذاري (پايا، همان). البته، بنا بر برخي ديدگاه‌هاي آينده پژوهانه، مي‌توان براي مطالعة آينده، از شناخت گذشته و حال (روندها يا سنت‌ها) نيز استفاده كرد.

3-1. چالش‌هاي آينده‌پژوهي به عنوان يك علم در رويكرد اثبات گرايانه

الف. محدوديت در راه ادراك دقيق واقعيت آينده
وقايع آينده، اموري مشاهده پذير يا تجربه شده نيستند، و از آن‌جا كه هر سيستم طبقه بندي كننده مي‌بايد از حيث ساختاري، دست كم يك درجه پيچيده‌تر ازمجموعه طبقه بندي شونده باشد، در نتيجه انسان براي درك دقيق واقعيت آينده، به لحاظ فيزيولوژيك و رواني، دچار محدوديت مي‌شود (همان: ص2).
ب. محدوديت در راه اثبات صدق ادعاي گزاره‌هاي آينده
باورهاي مربوط به آينده، مربوط به امور امكاني [4] هستند و صدق آن‌ها مربوط است به آنچه (در آينده)امكان وقوع دارد يا آن چه درحوزه ادراك ذهني مي‌توان پردازش كرد؛ نه به حوزه معرفت بالفعل و آزمون شده تجربي. از ديدگاه معرفت‌شناسي، يكي از مهم‌ترين و سرنوشت سازترين پرسش‌هايي كه در اين حوزه پژوهشي مطرح مي‌شود، آن است كه آيا آينده‌پژوهي يك علم، در معناي جديد اين واژه در فلسفه علم، به شمار مي‌آيد؟ يعني آيا يافته‌هاي اين حوزه، مجموعه‌اي از حدس‌ها و ابطال‌ها است كه به قصد شناخت واقعيت عيني ساخته و پرداخته مي‌شود و به همين اعتبار در برخورد با اين واقعيت، بالقوه قابل ابطال شدن است؟ يا آن‌كه ادعاهاي مطرح شده در اين حوزه، نوعي تمناي محال و سوداي خام است كه در قالب آرزوهاي فرافكنده شده به آينده تجلي مي‌يابد؟
پايا معتقد است:
هر چند آينده پژوهي، هنوز در مقام يك فعاليت پژوهشي، بيشتر به يك برنامه تحقيقاتي شبيه است تا يك رشته علمي تمام عيار، چشم انداز آينده براي رشد و تكامل اين حوزه و تبديل آن به يك علم جا افتاده، روشن است و از ديدگاه معرفت شناسانه محدوديتي در اين زمينه براي آن وجود ندارد (پايا، همان: ص14).
بنابراين، اولاً با توجه به زمان وقوع موضوع مورد بحث در آينده‌؛ وعدم درك واقعيت آينده در حال حاضر، ثانياً بنا به بحث از آينده‌ مطلوب در فرآيند آينده‌پژوهي و الزامي كه براي ارتباط با جهان بيني و نظام ارزشي فراهم مي‌آورد؛ در نتيجه آينده پژوهي در غالب رويكرد اثبات گرايانه بامحدوديتهاي جدي مواجه مي‌شود. همچنان كه برخي معتقدند نمي‌توان براي آينده‌پژوهي به عنوان يك روش علمي نگاه به آينده، جهت‌گيري ارزشي قائل شد (مردوخي، همان).
از آنجا كه آينده‌پژوهي تنها يك روش نيست بلكه به عنوان يك رويكرد كسب آگاهي و معرفت آينده، نيازمند يك جهان بيني و نظام فلسفي و ارزشي مشخص است؛ نمي‌توان آينده‌پژوهي را در قالب رويكرد اثبات گرايانه دسته بندي كرد.
فراست خواه (فراست خواه، 1384: ص40-45) با تأييد اين مطلب به رويكردهاي بديل براي طبقه بندي آينده پژوهي؛ از جمله: رويكردعمگرا [5] (ساخت آينده)، رويكرد گفتماني [6](تعريف آينده) و رويكرد واقع نمايي انتقادي [7] (مطالعه علمي آينده) پرداخته است.
فارق از اينكه آينده پژوهي چگونه به عنوان يك رويكرد علمي مورد پذيرش مراكز علمي قرارگيرد، رويكرد غالب مطالعات آينده‌پژوهي ملي در سطح جهان (عظيمي و همكاران، 1386: ص48-115)، رويكردي عملگرايانه مي‌باشد. به هر حال به نظر مي‌رسد همان‌گونه كه اين حوزة مطالعاتي، طي چند دهة معاصر در ابعاد ادبيات، مباني و روش شناسي توسعه يافته است، براي پي گيري مباحث آينده پژوهي متناسب با زيست بوم ايران اسلامي؛ يكي از زمينه‌هاي تحقيق در اين خصوص، چگونگي انطباق مباني و فلسفه علم عرفي (علم رايج در محافل علمي غرب) با مباني و فلسفه علم از ديدگاه اسلام باشد. در اين مقاله با توجه به ادبيات موجود در مقالات، با روش قياسي سعي در ارايه مباني و اصول آينده‌پژوهي منطبق با جهان بيني اسلام شده است.

3-2. اصول و مفروضات آينده‌پژوهي ( به عنوان يك علم عرفي )

عنوان «آينده پژوهي» مي‌تواند حوزة وسيعي از فعاليت‌ها و مطالعات معطوف به آينده را پوشش دهد؛ ولي بنا بر ضرورت عقلاني‌تر شدن و روشمندشدن آن به عنوان يك حوزة مطالعاتي مشخص، نيازمند طرح اصول و قواعد مشخصي است. با توجه به اين مباحث مهم، آينده پژوهان، اصول و مفروضاتي را به بحث مي‌گذارند كه مفهوم و ماهيت كلان مطالعات آينده‌پژوهي را شكل مي‌دهد؛ برخي ازاين اصول عبارتند از:
الف. وحدت و پيوستگي هستي:
بين اجزاي نظام هستي، وابستگي متقابل وجود دارد. هيچ سيستمي يا هيچ جزئي از عالم را نمي‌توان صد در صد مجزا و منفرد در نظر گرفت؛ بلکه هر موضوعي که در کانون توجه آينده پژوهان قرار مي‌گيرد، به صورت يک سيستم باز در نظر گرفته مي‌شود؛ لذا شناخت‌ آينده، به شناخت دقيق‌ همه‌ اجزاي‌ نظام‌، كاركرد آن‌ها و چگونگي‌ ميان‌كنش‌ آن‌ها با عوامل‌ بيرون‌ از نظام وابسته است.
ب. اهميت زمان:
زمان، اهميت حياتي داشته و به صورت يک طرفه و بي بازگشت به پيش مي‌رود.هرچه از زمان مي‌گذرد، بر سرعت تغييرات نيز افزوده مي‌شود.
ج. آينده فارغ از حال نخواهد بود:
همان‌گونه كه حال، در ادامة گذشته رخ داده است، آينده نيز به نوعي تحت تأثير حال خواهد بودو به همين شكل هر مقطعي از آينده، مقدمه‌اي براي آيندة بعدي مي‌باشد.
د. آينده مي‌تواند شكل بگيرد:
به اين معنا كه آينده به طور کامل از پيش تعيين شده نبوده و به صورت غير قابل اجتنابي بر انسان‌ها تحميل نشده است.آيندة ما، متأثر از كنش بشري است.
ه. آينده مي‌تواند از جنس گذشته و حال نباشد:
يک نوع ارتباط و يکپارچگي بين گذشته، حال و آينده وجود دارد؛ اما هر چيزي که در آينده به وجود خواهد آمد، لزوماً امروز يا گذشته وجود نداشته است. بدين ترتيب، امکان دارد آينده شامل مواردي باشد که پيش از آن هيچ سابقه‌اي نداشته است.آينده باز است و مقدر نيست.
و. آينده‌ها متعددند و بعضي از آينده‌ها بهتر از بقيه‌اند:
گزينه‌هاي متعددي براي وقوع آينده وجود دارد و از آن‌جا كه آينده پژوهان به دنبال آينده‌هاي بهتر و نيز آينده‌هاي ممکن مي‌پردازند، بخشي از آينده‌پژوهي مطالعه، تبيين، ارزيابي و حتي تدوين معيارهايي است که افراد براساس آن‌ها، آينده‌هاي گوناگون را ارزيابي مي‌كنند (همان، ص8).
از آن‌جا كه آينده‌پژوهي بر پاية چنين اصول فراگيري بنا شده است، طرح مباحثي در حوزة معارف اسلامي كه مي‌تواند چالش آينده‌پژوهي رايج را از حيث مباني برطرف كند، به اراية اصول ديگري نيازمند است كه پس از مرور گزاره‌هاي متخذ از منابع اسلامي، ارايه مي‌شوند.

3-3. خاستگاه آينده‌پژوهي

الف. جايگاه عقل در ترغيب انسان به آينده پژوهي
گذشته از تأكيدات مكرر متون اسلامي بر جايگاه عقل در تدبير آينده، ساير دانشمندان نيز عقل را عامل دروني انسان براي تلاش در جهت آينده مي‌دانند. كارل پوپر كه آموزه هايش (پايا، همان) براي رويكرد نوين آينده‌پژوهي مهم تلقي مي‌شود، چندين دهه پيش، بر اين نكته تأكيد ورزيد كه موجودات زنده و در رأس آن‌ها انسان، در برخورد با محيط پيرامون خود رهيافتي مسأَله محور داشته و بر اساس انتظاراتي كه از شرايط پيش آينده در محيط دارند، توانايي‌هاي ذهني و فيزيكي خود و امكانات موجود را براي به حداكثر رساندن شانس بقاي خويش، ارتقا مي‌دهند.
بنابراين بديهي است كه انسان، در جايگاه موجودي صاحب عقل و اختيار، براي تأمين بقاي خود در حوزه‌هاي گوناگون، به آينده بينديشد؛ اما آيا حفظ بقاي مادي تنها دليل براي آينده نگري انسان است.
ب. جايگاه وحي و روايات در ترغيب انسان به آينده‌پژوهي
نه تنها اسلام، بلكه همة اديان الهي داراي آموزه‌ها و گزاره‌هايي بودند كه با آينده بشريت ارتباط تنگاتنگي داشته اند (ابراهيم‌نژاد، 1385: ش2، ص602). در نتيجه با نگاه به طول تاريخ زندگي بشري، مي‌توان انگيزه‌هاي انديشيدن انسان دربارة آينده را به دو عامل مهم نسبت داد: يكي عقل به عنوان عامل دروني(حجت باطني) و ديگري تعاليم انبياي الهي، به ويژه تعاليم قرآن و اهل بيت عصمت عليه السلام به عنوان عامل بيروني(حجت ظاهري). اين تقسيم، به معناي تباين و تعارض بين عقل و دين يا علم محوري و خدامحوري نيست؛ بلكه بايد تأكيدكرد در مكتب قرآن و اهل بيت عليه السلام اين دو براي تصاحب آيندة مطمئن و پايدار، لازم و ملزوم يكديگرند.
امام جعفرصادق عليه السلام:
هر كه عاقل است دين دارد و كسى كه دين دارد به بهشت(م:آينده مطلوب) مى‏رود (مصطفوي، بي‌تا: ج1، ص12).
خاستگاه نگاه به آينده در اسلام، صرفاً حفظ بقا و كسب رفاه مادي نيست؛ بلكه با هدايت وحي، سعي در تعالي و تكامل به سوي قرب الي الله و جانشيني خدا دارد؛ يعني انسان با تعاليم وحي خود را نيازمند آينده نگري در دو بعد جسماني و روحاني يا مادي و معنوي مي‌يابد كه بهره‌گيري از دانش و ابزار، يكي از لوازم آن مي‌باشد.
در سند جاويد و بدون معارض اسلام، يعني قرآن، اهل ايمان ملزم به نگاه به آينده هستند و بايد نحوة زندگي خود را در اين دنيا، براي ورود به آينده (چه دنيا چه آخرت) تنظيم كنند: >يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ< (حشر، 18)
مسلمانان، موظفند براي آيندة بلندمدت خود در اين دنيا برنامه ريزي كنند؛ چنان‌كه گويي تا ابد در اين دنيا زندگي مي‌كنند؛ اما با نگاه به آيندة ديگر و زندگي جاويد خود. حضرت امام جعفرصادق عليه السلام مي¬فرمايند:
براي دنياي خود چنان كاركنيد كه گويي تا ابد در آن زنده ايد و براي آخرت خود چنان كاركنيد كه گويي فردا خواهيد مرد (ري‌شهري، 1380: ص14).
در جهان بيني اسلامي، آينده انسان به دنيا محدود نيست؛ آينده‌اي ديگر در ادامه زندگي دنيايي جريان يافته است [8] كه كيفيت زندگي در آن وابستگي تمام به زندگي دنيا دارد [9]؛ ولي به تعبير پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در عالم آخرت تجلي و بروز كامل مي‌يابد (محمدي ري شهري، همان: ص 277).
در جهان بيني اسلامي، آينده مجهول بوده و علم به آن، از علم غيب محسوب مي‌شود كه جز خداوند كسي بر آن احاطه‌اي ندارد [10]. به عبارتي، عدم شناخت آينده از اراده الهي نشأت مي‌گيرد (قرباني، 1385). اين، به معناي تأييد جبر در سرنوشت انسان و جامعه يا عدم برنامه‌ريزي براي آينده نيست [11]؛ بلكه خداوند، مواهب آسمان و زمين را مسخر انسان نموده [12] و او نيز بايد با به كارگيري عقل، نبوغ و دانش، از آن‌ها در راستاي تغيير وضعيت فعلي و ساخت آيندة بهتر، بهره‌برداري [13] كند.
از قرآن كريم و تعاليم اهل بيت، اطلاعات و نكات مفيدي به دست مي‌آيد كه مي‌تواند براي ساخت آينده مطلوب، به كار گرفته شود، همين درس‌ها و نكاتي كه مي‌تواند براي تحليل سير تاريخ بشري مورد استناد قرارگيرد كه گاهي از آن به سنن الهي تعبير مي‌شود (مسلمي‌زاده، 1385).
محمد مهدي ميرباقري از صاحب‌نظران حوزة فلسفه و معارف اسلامي، در زمينة انسان و جهان آينده، در فلسفة تاريخ شيعي، با ارائه تعريفي از فلسفة تاريخ علم، ويژگي‌هاي فلسفه تاريخ اسلامي را در پنج عنوان به بحث گذاشته است (ميرباقري، 1382: ش42، ص5-7): 1. اراده و مشيت حق، بر كل تاريخ حاكم است. 2. علي رغم ظهور اراده‌هاي باطل، حركت عالم، رو به كمال است. 3. ارادة انسان، در ساخت تاريخ نقش دارد؛ ولي در طول ارادة الهي 4. فرايند تاريخ، فرآيندي است كه اراده‌هاي انساني هم در آن حضور پيدا مي‌كند؛ اما بايد توجه داشت كه اين اراده‌ها، بر محور اراده‌هايي كه در كل تاريخ تأثيرگذارند، شكل مي‌گيرند؛ هم در جبهه حق و هم در جبهة باطل. 5. دركل تاريخ، ممكن است ميان جبهه طاغوت و جبهة عبوديت، كش‌مكش طولاني اتفاق بيفتد؛ ولي در مجموع، غلبه با محور عبوديت است. آخرين فراز از بيان مزبوركه به غلبة اهل تقوا و صالحان در مقطعي از آيندة تاريخ بشري اشاره دارد، مورد تأييد قرآن مجيد نيز مي‌باشد [14].
از طرفي بر اساس سنت الهي، تنظيم رفتارهاي فردي و اجتماعي براساس و منطبق با تقواي الهي به سامان يافتن امور خواهد انجاميد [15]، تا جايي كه نظام طبيعت نيز در اين امر، به ياري فرد يا جامعه بشري فراخوانده خواهند شد [16]؛ چرا كه وظيفه و رسالت اصلي انسان از ابتدا، ارتقاي ظرفيت‌هاي روحي و درجات معنوي از طريق عبوديت [17] بوده است، نه صرفاً حفظ و ارتقاي زندگي مادي. بلكه بقاي مادي، لازمة ارتقاي روحي و معنوي است و انسان، بايد براي تدبير اين هدف اصلي، به تدبير معاش در ابعاد گوناگون(مسكن، بهداشت، آموزش و…) بپردازد. البته لازمة اين رويكرد، رعايت تقواي الهي بوده و در اين صورت است كه بناي شكل‌گيري آينده امن و پايدار براي چنين فرد يا جامعه‌اي – چه در افق دنيايي و چه در افق آخرتي ـ گذاشته خواهد شد [18] و [19] و [20].
طبق منابع ديني، اعطاي بركات (برداشت نتايجي بيش از فعاليت‌ها و تلاش‌هاي معمول) از زمين و آسمان منوط به ايمان و تقواي الهي افراد آن جامعه است. توجه به اين موضوع، برنامه‌ريزان را در سطوح كلان وامي‌دارد تا تأمين غذاي جامعه يا به عبارت جامع‌تر، بررسي شاخصه‌هاي رفاه را جداي از شاخصه‌هاي تقواي الهي دنبال نكنند. از آن‌جا كه طبق سنت الهي، انسان با هدف تكامل عقلاني و اخلاقي انساني آفريده شده است، تدبير معاش و غذاي جامعه، بايد در راستاي هدف اصلي خلقت انسان قرارداشته باشد، تا سعادت او در دو سرا فراهم شود. بر اين اساس، از ديدگاه اسلام، مؤلفه‌هاي ديگري را بايد به تعاريف رايج از امنيت غذايي افزود و آن، پاك بودن و حلال بودن غذاي مصرفي است. البته با اين نگاه، شاخص امنيت غذايي با شاخص سلامت شرعي اقتصاد جامعه نيز پيوند خواهد خورد.
اگر هدف از آينده‌پژوهي را رساندن جامعه انساني به آيندة امن و پايدار بدانيم، تحقق اين امر، منحصر در شاهراه اسلام است كه خالق كل هستي و انسان، آن را توسط حجت‌هاي ظاهري يعني اهل بيت عصمت عليه السلام ارسال و تبيين كرده است [21]. بنا براين اديان الهي ـ به ويژه اسلام ـ مي‌توانند عامل برانگيزنده و جهت دهنده به آينده‌پژوهي تلقي شوند.

پی نوشت ها :

[1]. Hybrid
[2]. Background knowledge
[3]. science
[4]. Contingent
[5].Pragmatist
[6].Essetialistic
[7].Naive realism
[8]. >كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ< (عنكبوت، 57).
[9]. >ان الآخرة هي دارُالحَيَوان لو كانوا يعلمون< ( عنكبوت، 64).
[10]. >قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ< (نمل، 65).
[11]. >إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ< (رعد، 11).
[12]. >أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً< (لقمان، 20).
[13]. >يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ< (الرحمن، 33).
[14]. >وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ< (انبياء، 105).
[15]. >... وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً< (طلاق، 2و3).
[16]. >وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ< (اعراف، 96).
[17]. >وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ< (ذاريات، 56).
[18]. >فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ< (آل عمران، 141؛ هود، 49).
[19].: >قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ< (زمر، 10).
[20]. >لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ< (نحل،30).
[21]. >وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ< (يونس، 25)؛ >... وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ< (شوري، 52 و53) .

منبع:www.entizar.ir
ادامه دارد...




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط