جريان شناسي دين و سياست در آمريكاي لاتين
اشاره :
با تشكر از جنابعالي به خاطر فرصتي كه در اختيار ما قرارداديد، لطفاً در رابطه با وضعيت ديني و مذهبي منطقه آمريكاي لاتين توضيحاتي را براي خوانندگان بفرماييد.
آمريكاي لاتين، به مناطقي از قاره آمريكا گفته مي شود كه در آنجا به زبان اسپانيايي و پرتغالي صحبت مي شود. اما در عمل، اكثر نيم كره غربي به جز آمريكا، كانادا و كشورهاي غير اسپانيايي زبان حوزه درياي كارائيب، تحت عنوان آمريكاي لاتين دسته بندي شده اند.
از منظري سياسي - اجتماعي، نيز آمريكاي لاتين تقريباً تمامي كشورهاي جنوب ايالات متحده آمريكا شامل مكزيك (در آمريكاي شمالي)، اكثر كشورهاي آمريكاي جنوبي و مركزي و كشورهاي حوزه كارائيب را كه در آنجا اسپانيايي، پرتغالي، فرانسوي يا زبان بومي صحبت مي شود، دربر مي گيرد.
از ميان كشورهاي اين منطقه، برزيل از حيث مساحت و جمعيت بزرگ ترين كشور آمريكاي لاتين است. برزيل بيش از 40 درصد خاك اين منطقه را پوشانده و مسكن قريب به يك سوم جمعيت آن را تامين كرده است.
بنابراين منطقه آمريكاي لاتين از سه منطقه معروف آمريكاي جنوبي، شامل آرژانتين، برزيل، ونزوئلا، كلمبيا، اروگوئه، اكوادور، پاراگوئه، شيلي، بوليوي و پرو) آمريكاي مركزي؛ شامل (كوبا، پاناما، السالوادور، كاستا ريكا، گوآتمالا، هندوراس، بليز و جمهوري دومينيكن) و كشورهاي حوزه درياي كارائيب؛ شامل (گويان، ترينيداد، سورينام و...) تشكيل شده است.
براي تبيين وضعيت فرهنگي و مذهبي اين منطقه ما بايد بين جريانات فرهنگي يا مذهبي منطقه، هم قبل از انقلاب اسلامي و هم بعد از آن فرق بگذاريم، چرا كه انقلاب اسلامي تاثيرات فراواني بر وضعيت دينداري اين منطقه گذاشته است. البته قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، جرياناتي كه بر اين منطقه، يعني بر كل منطقه آمريكاي لاتين حاكم بوده است، مسيحيت كاتوليك بود و مسيحيان ارتدوكس و همچنين پروتستان ها ظهور و بروز چنداني در منطقه نداشتند، اما امروزه كاتوليك ها بر عكس آنان به كمك امريكاي شمالي از تبليغات بسيار گسترده اي بر خوردارند.
جريان مسيحيت كاتوليك در آمريكاي لاتين، جريان نوظهوري بوده و جرياني نيست كه ريشه و سابقه تاريخي زيادي داشته باشد. جرياني است كه بعد از سفر كريستف كلمب به منطقه، شروع مي شود. و لذا مسيحيت علاوه بر اينكه فرهنگ بومي ها را نابود مي كنند و آيين ها و فرهنگ هاي بوميان منطقه؛ مانند مايا و ديگر سرخپوستان آنجا را از بين مي برند.
اروپايي ها، به ويژه اسپانيايي ها و پرتغالي ها وقتي وارد منطقه مي شوند، ابتدا به قتل عام بوميان مي پردازند(1) و سپس چند كار را در منطقه انجام مي دهند؛ يعني شروع به جريان سازي مي كنند كه يك جريان سازي عادي فرهنگي نيست؛ بلكه جريان سازي تحميلي فرهنگي است. اولين كاري كه آنها مي كنند اين است كه دين مردم را تغيير مي دهند و اين كار را هم با زور و سرنيزه انجام مي دهند. بر خلاف اينكه تبليغ مي كنند اسلام، دين زور و سرنيزه است! اسلام دين منطق، فكر وصلح است، اما آنان برعكس آنچه تبليغ مي كنند، هر كس با آنها مخالفت يا اعتراض مي كرد، در مقابل شمشيرهاي آخته آنها قرار مي گرفت و از بين مي رفت. در راستاي اين تغيير، هرگونه تلاش وقيام ديني نيز سركوب مي شد. به عنوان نمونه، در برزيل حتي مسلماناني كه اكثرشان سياه پوست و از آفريقا آمده بودند ، حدود 280 سال پيش در شهر باهياي برزيل و در زمان حاكميت پرتغالي ها قيام كردند و مي خواستند آنجا حكومت ديني وقراني ايجاد كنند ، اما ارتش برزيل با همكاري ارتش پرتغال ، آنها را از بين برد. البته الآن آثار اسلامي در شهر باهيا وجود دارد و گزارش ها و اسنادش هم موجود است.
يكي از كارهاي ديگري كه آنها در منطقه انجام دادند، تغيير زبان بود. آنها زبان هاي بومي و سرخ پوستي را كه حدود شش زبان رايج بود را تغيير دادند و زبان اسپانيولي را در كشورهاي امريكاي جنوبي و آمريكاي مركزي رواج دادند. پرتغالي ها هم به خاطر حاكميت در برزيل، زبان پرتغالي را در اين كشور حاكم كردند.(2)
بنابراين، در مجموع مي توان گفت: گروه هايي كه به عنوان استعمارگر به اين مناطق رفتند تا به اصطلاح آنجا را آباد! بكنند، در واقع مهاجميني بودند كه هم زبان مردم و دين شان را از آنها گرفتند. اقتصاد و اموال آنها را قبضه كردند.
لذا جريان حاكم و غالب در آمريكاي لاتين قبل از انقلاب اسلامي، جريان كاتوليك ها بود. در حال حاضر نيز جريان كاتوليك ها، جريان حاكم مذهبي در منطقه است و باز همچنان آنها نفوذ دارند.
چهار سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آمريكايي ها و سرويس هاي جاسوسي غرب، كه احتمال مي دادند، اتفاقاتي مشابه انقلاب ايران در منطقه رخ دهد و دولت هاي كاملاً مردمي روي كار بيايند. لذا دولت هاي نظامي در منطقه را كم كم حذف كردند. لذا مي بينيم كه پس از سال 1983، تقريباً در كل منطقه آمريكاي لاتين، دولت هاي نظامي را برمي دارند و به جايش، دولت هاي به ظاهر مردمي، ولي در واقع دولت هاي وابسته به آمريكا را حاكم مي كنند.
با پيروزي انقلاب اسلامي وضعيت ديني مذهبي منطقه امريكاي لاتين چه تغييراتي كرده است؟
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه يك انقلاب ديني در جهان بود، جريانات، گروه هاي ديني واديان ابراهيمي احيا شدند و تقريباً بيش از 2400 فرقه مذهبي در آمريكاي لاتين سر برآوردند، كه اين مسئله پديده، خيلي عجيبي است. رهبران2400 فرقه مذهبي، از كشورهاي غربي و برخي از هند و شرق آسيا آمدند. "اونجليست ها " و گروه هاي مسيحي طرفدار منافع آمريكا در اين سال ها در منطقه خيلي رشد كردند. فرقه هاي مسيحي ديگري مانند فرقه "مون " كه رهبرشان مون، اهل كره و وابسته به آمريكا بود در منطقه فعال شدند و شروع به تبليغ كردند برخي هم نام هاي عجيب و غريبي گذاشتند؛ مانند "نينيوس دِ ديوس " يعني "بچه هاي خدا "، و حرف آنها اين است كه ما بايد خدا را از طريق جنسي بشناسيم، و لذا از اين طريق مي خواهند جوانان را به خود جذب كنند. گروه هايي مانند "ساي بابا " از هند و ديگر فرقه هاي معنويت گراي هندي، بودايي و حتي بهائيت و شيطان پرست ها هم در آنجا حضور يافتند و آنقدر اين گروه ها در منطقه زياد شدند كه به تدريج به بيش از 2400 فرقه رسيدند، كه تبعاً سرويس هاي جاسوسي غربي هم در خود ايران مي خواستند اين كارها را بكنند. و ما در حال حاضر، گروه هاي زيادي در كشور داريم كه برخي كارشناسان تا حدود 700 فرقه را در ايران شناسايي كردند و علت اين فرقه سازي در سراسر جهان، از جمله آمريكاي لاتين يا ايران هم اين است كه بالاخره توده مردم، چه مسلمان و چه كاتوليك،اگر متحد ويك پارچه باشند، در آينده ممكن است براي منافع استكبار خطرساز باشند، از باب تفرقه بيانداز وحكومت كن.
شيوه كاري جريان هاي مذهبي و شبه مذهبي يا معنويت گرا در منطقه چيست؟
شيوه هاي بسيار متفاوت و نيز مختلف است. از تاسيس مدرسه، دانشگاه، بيمارستان و رسانه گرفته تا بنيادهاي خيريه و كمك هاي اقتصادي به مردم. برخي فرقه ها و گروه ها چون وابسته به دستگاه هاي امريكا و غرب هستند، اين قدرت ها معمولاً به كشورهاي منطقه دستوردهند كه از اين فرقه ها حمايت كنند؛ مانند فرقه مون يا فرقه بهائيت كه در حال حاضر فرقه بهائيت در برخي مناطق، دانشگاه هم دارند. بهايي ها در بوليوي دانشگاه دارند. در شيلي دنبال اين بودند كه يك حظيره القدسي، شبيه آنچه كه در حيفا يا هند ساخته اند، بسازند و چون دولت هاي منطقه اين گروه ها را دوستان و هواداران آمريكا مي دانند، هيچ مانعي در برابر اين گروه ها و شيوه هاي جذب مردم ايجاد نمي كنند، آنها كاملا آزادند، كه جلسه بگيرند، سخنراني كنند، رسانه داشته باشند، و حتي خود را موظف به كمك به آنها مي دانند. تا جائي كه در گفتمان هاي تلويزيوني براي اديان، اينها را دعوت مي كنند. به عنوان مثال قرار بود كه ما در شيلي جلسه اي داشته باشيم و گفتند قرار است اديان الهي با هم گفت وگو داشته باشند، كه ديديم در برنامه، فردي را به نمايندگي از بهائيت دعوت كردند با اينكه آنها در آنجا معروف نيستند و ثانياً ديني الهي به شمار نمي آيند.
بعضي از فرقه ها هم هستند كه وابستگي آنها به هيچ وجه معلوم نيست؛ يعني هيچ بروز و ظهور مستقيمي در سياست ندارند، ولي در واقع، روساي آنها وابسته هستند و پيروانشان هم اطلاع ندارند. نمونه اينها گروه هاي مختلف اونجليست ها هستند، كه اخيراً در آمريكاي لاتين، فعاليت هاي تبليغي و خيريه اي بسياري دارند. در كليساهايشان، معمولاً افرادي از خود آمريكا به عنوان اينكه اين كليساها، بيماران را شفا مي دهند مي آيند و كارهاي تبليغي از اين نمونه و نيز كارهايي مي كنند كه خيلي معقول و منطقي هم نيست، ولي چون مردم گرفتار هستند، قبول مي كنند. در همين جلسات، مردم را تحريك مي كنند تا كمك بكنند! خيرات بدهند! و حتي مواردي را ذكر مي كنند كه فلان كليسا، بيماراني را شفا داده است. غالباً هم صحنه سازي هايي هم دارند كه برخي مردم متوجه مي شوند.
آيا جريانات سياسي در منطقه هم قابل دسته بندي هستند؟
در آمريكاي لاتين دو جريان در منطقه ظهور و بروز دارند: يكي جريان سياسي چپ كه در حال حاضر جريان چپ حاكم، طرفدار هوگو چاوز است و اين به نفع ماست. اكثرا ديدگاه هاي چاويستي دارند و تقريباً نزديك به انقلاب اسلامي هستند. البته يك چپ مدرن و متعادلي هم وجود دارد، مانند خانم باشلت در شيلي يا خانم كريستينا در آرژانتين، كه در عين حالي كه مي خواهند با چاوز و دولت هاي طرفدار ايران در منطقه، ارتباط داشته باشند، ولي بر اثر نفوذ آمريكا و صهيونيست ها، ظاهراً خودشان را دور نگه مي دارند. و يك چپ ديگري؛ مانند لولا، رئيس جمهور برزيل، كه فردي مدرن وانقلابي است و ماهيتاً طرفدار انقلاب اسلامي است. لذا مي توانيم بگوييم كه الآن، جريان هاي چپ در آمريكاي لاتين، جريان هايي هستند كه جمهوري اسلامي ايران را به عنوان همكار يا همراه، حداقل در مسائل سياسي و اقتصادي قبول دارند. و البته ممكن است برخي از آنها، از جمله كوبا در مسائل ايدئولوژيكي با ما مشكل داشته باشند و بر نتابند كه ما در كشورشان فعاليت فرهنگي و ديني داشته باشيم، ولي مي توان گفت كه اين كشورها از لحاظ سياسي و اقتصادي صد درصد با ايران همراهي دارند.
جريان ديگر، جريان راست و دولت هاي طرفدار آمريكا و غرب است، مثل جرياني كه در كلمبيا حاكم است. با اينكه جريان راستي مثل كلمبيا با ما هيچ وقت با ما درگيري نداشته، ولي طبعاً از حضور ما؛ يعني اسلام و ايران وحشت دارد و سعي مي كند تا مردم را از ما بترساند و يا اينكه به تبعيت از غرب به ايران فوويا (ايران هراسي يا ايران ترسي) و اسلام فوويا (اسلام هراسي) در منطقه را دامن مي زنند و رويكردها و سياست هاي غرب را در منطقه دنبال مي كنند.
پيروزي انقلاب اسلامي چه تاثيراتي بر اين منطقه داشته است؟
الف -احياي دين
كشورهاي غربي پي بردند كه با وقوع انقلاب اسلامي، دين نقش مهمي در آينده دنيا ايفا خواهد كرد، لذا به فكر افتادند كه نحوه استعمارشان را از طريق دين و معنويت گرايي انجام دهند. لذا مي بينيد كه قبل از انقلاب اسلامي، هيچ روزنامه اي يا هيچ ايستگاه راديويي و تلويزيوني وجود نداشت كه مستقيماً و مستقلاً برنامه هاي ديني داشته باشد. - البته برخي شبكه ها و راديو و تلويزيون ها بودند كه در ساعت هاي مشخص و محدودي عموماً هم در اوقات كم بيننده برنامه هايي را پخش مي كردند - ولي الآن كانال هاي تلويزيوني به زبان اسپانيولي هست، كه براي مسيحيت، به صورت شبانه روزي و 24 ساعته برنامه دارد، از جمله در اكوادور. بنابراين، راديوها و شبكه هاي محلي - مذهبي فراواني وجود دارد و يا اينكه غالباً مراسم كليساهاي معروف منطقه از طريق راديو يا تلويزيون ها پخش مي شود.
حتي خود كشيش ها، كشيش هايي كه مخالف انقلاب اسلامي بودند و حاضر نبودند حرف اسلام و مسلمانان را گوش بدهند، الآن مي خواهند بدانند كه اسلام چيست و چه مي گويد؟ يادم هست در سفري كه حضرت آيت الله مصباح يزدي به منطقه امريكاي لاتين داشتند، در كشور كلمبيا؛ كه جريان حاكم برآن آمريكايي است، در يك نشست حدود 40 نفر كشيش در يكي ازكليساها گرد آمده بودند تا گفتگويي با ايشان داشته باشند. البته من تا حدودي نگران بودم؛ زيرا سئوال و جواب هايي كه مي شد و من ترجمه مي كردم، خيلي مناسب نمي ديدم كه بحث هاي تندي مطرح شود، چرا كه اولين ارتباط ما با كليساي كاتوليك با اين تعداد كشيش بود و البته از يك جهت هم فكر مي كردم كه حالا چهل نفر كشيش در مقابل يك استاد مسلمان نشستند، كه طبعا در صدد بحث وپيروزي و برتري خواهند بود، چون رقيبان ما هستند، ولي خوشوقتانه ديديم كه اين كشيش ها از اول تا آخر جلسه، نشسته بودند و به صحبت هاي آقاي مصباح گوش مي دادند و بعد هم سئوالاتي مي پرسيدند، مثل شاگرد در مقابل استاد.
همانجا به اين فكر افتادم كه چطور دنيا براي ظهور حضرت امام زمان (روحي و ارواح العالمين له الفداء) آماده مي شود وگرنه اين كشيش هااز طرفي رقباي ما هستند و از طرفي هم آمريكايي ها اينها را تحريك مي كنند و از آنها انتظار بحث هاي داغي عليه جمهوري اسلامي دارند، ولي در مقابل منطق اسلام و صلابت اسلام، تسليم هستند.
ب- استقبال مسيحيت از راه حل هاي اسلام :
به عنوان نمونه، وقتي در دانشگاه كاتوليك شيلي حضور پيدا كرديم و آيت الله استاد مصباح (دام ظله) سخنانشان را مطرح كردند و سئوالاتي را درباره حجاب، ماجراي سلمان رشدي و... پاسخ دادند، جواب هر سئوالي را كه مي دادند، آنها با كف هاي متعدد استقبال مي كردند، و يا اينكه وقتي در دانشگاه هاي مهم منطقه ايراد سخنراني مي كردم، انتظار زيادي نبود و ما انتظار رفتن به يك كلاس براي گفت وگو و مباحثه را داشتيم، ولي مي ديديم كه خود دانشگاه، كلاً كلاس ها را تعطيل مي كردند و از همه كلاس ها دانشجويان و اساتيد مي آمدند!. حتي در برخي از آنها بلندگوهايي در حياط دانشگاه نصب مي كردند و از همه مي خواستند تا درباره اسلام بدانند و بشنوند، يعني آمادگي بسيار زيادي است. طبعاً موانع هم بسيار زياد است. خلاصه اينكه، پيروزي انقلاب، باعث رشد اسلام در منطقه و نه تنها اين منطقه، بلكه در سراسر جهان چه در اروپا، آفريقا، آمريكا، آسيا و... شد و همه مساجدي كه كمونيست ها بسته بودند يا به كاهدان، موزه و ساختمان هاي اداري تبديل كرده بودند، احيا شد!
ج- بازگشت مسلمانان به هويت اسلامي
د- بيداري مستضعفين
ه - گرايش روز افزون دانشمندان به دين مبين اسلام
و- فرو ريختن هيمنه امريكا
ز- ايران ابر قدرت اسلامي و باعزت وعظمت در چشم مردم آمريكاي لاتين
آيا اين امكان وجود دارد كه اساتيد برجسته حوزه و دانشگاه هاي ما در دانشگاه ها و مراكز علمي و فرهنگي منطقه حضور پيدا كنند؟
مشكل خاصي وجود ندارد. البته بايد هم برنامه ريزي شده باشد و هم اينكه ما حساسيت هاي منطقه را در نظر بگيريم. و لذا برنامه ما اين است كه بتوانيم بعضي از اساتيد حوزه و دانشگاه را به منطقه دعوت كنيم،تا در آن كشورها برنامه داشته باشند. البته بعد از آيت الله مصباح، آيت الله عميد زنجاني هم سفري به منطقه داشتند و در ونزوئلا، كلمبيا و بعضي كشورهاي ديگر منطقه، برنامه ها، جلسات و سخنراني هاي بسيار خوبي داشتند. بعضي از اساتيد ديگر، از جمله آيت الله العظمي جعفر سبحاني هم به آرژانتين آمدندوجلسات بسيار مهمي با ارباب كليسا وانديشمندان دانشگاه ها و مسلمانان داشتند كه مورد استقبال فراوان واقع شد. و با ايشان سفري به برزيل داشتيم و در آنجا گفتگوهايي را با آقاي لئوناردو بوف و گروهي از رهبران الهيات آزادي بخش انجام دادند.
در مورد الهيات آزادي بخش در منطقه و جايگاهش توضيحاتي را بفرماييد.
گروه هاي الهيات رهايي بخش در آمريكاي لاتين، از نظر عقيدتي مسيحي و از نظر عملي، كمونيست هستند! و دولت هاي سوسياليستي را قبول داشته و مي گفتند كه ما سيستم دولت واداره كشور را از كمونيست ها و ايدئولوژي را از مسيحيت مي گيريم. و طبعاً برايشان خيلي تعجب آور بود كه انقلاب اسلامي، تنها مكتب وايدئولوژي اي است كه حكومت هم دارد. و لذا تعجب مي كردند كه ما چگونه توانسته ايم بين دين و سياست، جمع كنيم. يادم هست كه آقاي بوف وگروهشان مي گفتند: آنچه كه در جمهوري اسلامي ايران واقع شد، براي ما اعجاب انگيز است و اين انقلاب، علاوه بر اينكه توانسته است آمريكا را شكست بدهد، كار ديگري هم كرده است كه همانا جذب ملت هاي مستضعف در جهان است.
اگر بخواهيم يك جريان شناسي از خود گروه هاي مسلمان منطقه داشته باشيم، جريان شناسي گروه هاي مسلمان منطقه چطور است؟ و اينكه اين گروه ها بيشتر از چه كشورهاي اسلامي متاثر هستند؟
جريانات اسلامي! به جرات مي توانيم بگوييم كه ما در اين منطقه جريان اسلامي نداريم. مي توانيم بگوييم، گروه هاي اسلامي طرفدار ايران و انقلاب اسلامي در آرژانتين رشد خوبي داشته اند. در بعد سياسي هم مي توان گفت كه جريان هايي شروع به فعاليت كرده اند. در آمريكاي لاتين به خاطر اينكه اسلام، دين جديدي است، معمولاً شناخته شده نيست. ما در كشورهايي؛ مثل شيلي و بوليوي افرادي را مي بينيم كه تازه دارند مسلمان مي شوند. البته مراكزي هم در اين كشورها داريم ولي هنوز جريان اسلامي نداريم. در كشورهايي مثل السالوادور، كوبا، كلمبيا و... مراكز اسلامي وجود دارد، ولي جريان هايي كه اينها نفوذ داشته باشند و جامعه را تحت تاثير جدي خودشان قرار بدهندنداريم، نياز به زمان هست تا مسلمان ها رشد كنند.
البته در كشوري، مثل برزيل، كه جمعيت هاي اسلامي بيشتري دارد، فعاليت مسلمانان محدود و محصور در مساجد و بين خودشان است. طبعاً مسلمانان امروز مثل مسلمانان قديم نيستند و دوست دارند كه فعاليت داشته باشند، راديو و تلويزيون داشته باشند و... بنابراين مي توانيم بگوييم كه ترسشان ريخته و از اينكه بخواهند در مجامع و رسانه ها حضور پيدا كنند، مشكلي ندارند. البته بعضي از دولت ها حساسيت هايي را نشان مي دهند و حاضر نيستند جايگاه آنها را به رسميت بشناسند و جايگاه واقعي شان را به آنها بدهند. در اروپا و دولت مردان اروپايي هم مي توانيم اين نوع حساسيت را ببينيم. با اينكه در آلمان يا فرانسه بيش از چهار - پنج ميليون مسلمان داريم، آنها حاضر نيستند كه مسلمانان به رسانه ها بيايند و جايگاهي داشته باشند يا حجاب شان را حفظ بكنند. طبعاً در آمريكاي لاتين هم اين حساسيت ها بيشتر است. به خصوص در جاهايي كه آمريكايي ها نفوذ سابق شان را دارند.
جناب عالي به مشكلات بيروني جوامع و گروه هاي اسلامي مانند اسلام هراسي و حساسيت دولت ها اشاره كرديد، آيا اينها به منابع اصلي اسلام دسترسي دارند؟
در منطقه آمريكاي لاتين كارهايي كه از قبل شروع شده بود، ادامه پيدا كرد تا جايي كه ما بيش از 150 متن اسلامي ترجمه شده به زبان اسپانيولي داريم. آنها متون غني درباره شيعه، اهل بيت(ع) و اسلام هستند. در رابطه با سايت هاي اسلامي، ما نيز سايت هاي مختلفي داريم. طرفداران جمهوري اسلامي ايران در منطقه هم در اين زمينه فعال اند. ما هم اكنون در قم سايتي به نام "اسلام اورينته " به آدرس www.Islamoriente.com داريم . دو سه تا مجله هم داريم كه با كمك مجمع جهاني اهل بيت(ع) منتشر مي شود، ولي كتاب ها و مجلات در تيراژهاي محدودي منتشر مي شوند، چند مدرسه رسمي (ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان) در كشورهاي مختلف داريم، كه با مساعدت جامعه المصطفي العالميه اداره مي شود و اين مقدار براي اينكه 600 ميليون جمعيت در منطقه يا كشورهاي اسپانيولي زبان را پوشش بدهد، بسيار كم است و احتياج به كمك جدي همه دستگاه ها داريم. الآن بيشرين خواسته مردم منطقه قرآن است. و استقبال از قرآن در منطقه نشان مي دهد كه گرايش مردم به اسلام وجود دارد. البته مسئله بدان معنا هم نيست كه مردم منطقه بيايند و همگي مسلمان شوند و اينكه چون مردم علاقمند به ايران و اسلام هستند، پس مسلمان مي شوند. آن يك مقوله ديگري است. ولي در مجموع دوست دارند از اسلام بيشتر بدانند و آن را بهتر بشناسند.
اين گروه ها غالباً چه نيازهايي دارند؟
در حال حاضر غالب نيازهاي مردم مسلمان منطقه نياز به كتاب، مجله و رسانه است. سايت هاي اسلامي مانند سايت دفتر حضرت آقا به زبان اسپانيائي هم داريم، ولي بايد بيشتر روي آن تبليغ شود و كتاب هايي كه تاكنون منتشر يا ترجمه شده در تيراژهاي وسيع تري توزيع شوند. البته ما سعي كرديم كه بعضي از اين كتاب ها را به بنگاه هاي انتشاراتي در اسپانيا يا بعضي از كشورهاي ديگر در اروپا يا منطقه اي ديگر بدهيم كه آنها را منتشر بكنند، ولي بحث اسلام هراسي و ايران هراسي، ترس آنها از گسترش اسلام، باعث شده تا شركت هاي توزيع جهاني حاضر نباشند منشورات ما را در سطح دنيا به صورت گسترده توزيع كنند. بنابراين، پيشنهاد ما به مراكز اسلامي، مسلمانان خارج از كشور، مسئولان حوزه و يا مسئولان كشورمان اين است كه ما احتياج به مركز توزيع بين المللي كتاب و محصولات فرهنگي داريم تا مشتاقان بتوانند كتاب هاي مورد نظر خود را به هر زباني از اين مركز بخواهند و تهيه كنند. مركز توزيع بين المللي كتاب مي تواند در بيروت و يا حتي قم باشد كه يكي از ضروريات امروز ماست. ما بايد اين كار را انجام بدهيم. يقيناً ما حاضريم در بخش توليد و ترجمه كتاب به زبان اسپانيولي، بيشترين تلاش و همكاري را داشته باشيم و بتوانيم آمار خودمان را كه اكنون حدود 200 عنوان كتاب شده است، به تعداد عناوين و موضوعات بيشتري برسانيم. ما الآن حدود 120 عنوان كتاب در زمينه كودكان آماده چاپ داريم و مي توانيم اين عنوان ها و تيراژشان را بيشتر بكنيم تا بيشتر بتوانيم مكتب اسلام و اهل بيت(ع) را در كشورهاي اسپانيولي زبان معرفي بكنيم.
آيا كشورهاي اسلامي ديگري نيز در زمينه نشر و چاپ كتب اسلامي يا تبليغ فعال اند؟
تا به حال كشورهاي اسلامي غير از عربستان كه در اين منطقه مساجد و مراكزي مي سازند، خيلي فعال نبودند. در كشور برزيل، عربستان و مصر فعاليت هاي خوبي داشته اند. در برزيل علاوه بر عربستان، گروه هاي اسلامي از كشورهاي اسلامي ديگر نيز فعال شدند. اخيراً گروه هاي سني از پاكستان، سفرهاي تبليغي بسياري به برزيل دارند. آقاي فتح الله گولن روشن فكر مشهور تركيه - كه آمريكايي ها هم با ايشان و فعاليت هايش مشكلي ندارند - در منطقه فعال شده و درصدد راه اندازي مدارس و آموزشگاه هاي بسياري در منطقه است. ايشان در منطقه آسياي ميانه واقعاً كار كرده و بسيار تاثيرگذار بوده است. در هر شهر و منطقه اي، دو سه تا مدرسه راه اندازي كرده است. ايشان اخيراً در آرژانتين هم مدرسه اي راه انداخته و در شيلي به دنبال خريد مكاني براي مدرسه بوده است. عربستان و مصر در حوزه درياي كارائيب هم فعاليت هاي فراواني داشتند، آنها در ترينيداد و گويان بسيار فعال اند و در خود گويان حدود 100 تا مسجد دارند. عربستان سعودي مساجد بزرگي را در برزيل، آرژانتين، ترينيداد، گويان و حتي مكزيك و ديگر كشورهاي منطقه داير كرده است.
جايگاه اسلام، مسلمانان و اسلام شناسي در دانشگاه هاي منطقه چطور است؟
از مشكلات بسيار بزرگي كه ما با آن مواجه هستيم، بحث كرسي هاي اسلام شناسي دانشگاه هاي آمريكاي لاتين است. البته كرسي هاي دائمي در دانشگاه ها كم داريم و اكثر دانشگاه ها اگر برنامه اي داشته باشند، خودشان انجام مي دهند و گرنه برنامه خاصي ندارند. در بعضي از دانشگاه ها، افرادي كه اسلام شناسند، كساني هستند كه مخالف اسلام و در برخي مواقع، حتي يهودي هستند، لذا چنين افرادي كرسي هاي اسلام شناسي را در اختيار دارند. تبعاً يكي از كارهايي كه ما مي توانيم در آينده انجام بدهيم، ايجاد كرسي هاي اسلام شناسي و تربيت اسلام شناس براي دانشگاه هاي آمريكاي لاتين است. اين امر معونه زيادي نمي خواهد، ولي بالاخره نيازمند برنامه ريزي است و بايد افرادي كه به آنجا اعزام مي شوند، افراد مناسبي باشند. عمده آنها مشكل زبان دارند يا مشكل فرهنگي دارند. چرا كه تضاد فرهنگي ما با آنها زياد است. تقريباً ما صد درصد با آنها تضاد فرهنگي داريم و انتظار اين است كه ما اين كارها را انجام بدهيم. آنها هم در اين زمينه ها نياز دارند. البته دوستان ما كه در دانشگاه هاي منطقه؛ مانند دانشگاه هاي آرژانتين، شيلي، كلمبيا، بوليوي، برزيل و السالوادور و مراكز اسلامي حضور دارند، به صورت مرتب كنفرانس و برنامه داشته اند. مثلاً در دانشگاه لاپلاتاي آرژانتين، كرسي هاي زبان عربي، فارسي و كرسي اسلام شناسي داريم، ولي اگر بخواهيم در دانشگاه هاي معتبر در همه كشورها، كرسي هاي دائمي داشته باشيم، نيازمند و برنامه ريزي و عزم جدي تري هستيم. آيا امكان همكاري بين دانشگاه هاي ما با دانشگاه هاي منطقه وجود دارد؟
بله! امكان همكاري بين ما و آنها هست. البته دانشگاه هاي ما بايد يك مقداري جدي تر وارد فعاليت شوند. يادم هست كه آقاي دكتر رهبر، رئيس دانشگاه تهران، وقتي به دانشگاه لاپلاتا در آرژانتين رفتند، يك قرارداد و تفاهم نامه همكاي امضاء كردند، حال حالا نمي دانيم كه اشكال از ناحيه آنها بود و يا از طرف اينها كه از زمان امضاي تفاهم نامه دو سال گذشته اما برنامه را فقط ما داريم اجرا مي كنيم و قرار بود استادي به منطقه اعزام شود و كارهايي را صورت بدهد، كه ظاهراً هنوز چنين امري اتفاق نيفتاده است.
فكر مي كنيدبا دانشگاه هاي آنها مي توان همكاري داشت؟
در كل رشته هاي دانشگاهي ما مي توانيم با آنها همكاري داشته باشيم، ولي شايد جذاب ترين رشته ها، همين رشته اسلام شناسي يا انقلاب اسلامي باشد؛ زيرا انقلاب اسلامي در نظر آنها و براي آنها يك حادثه و حتي يك پديده عجيب است. و لذا اين رشته ها جاذبه دارد، و مي توان دانشگاه هاي آنها كرسي ايجاد كرد. همين طور زبان فارسي و زبان عربي براي آنها جاذبه دارد.
مراكز اسلامي كشورهاي اسلامي از جمله حوزه علميه قم چه كمك هايي مي توانند به گروه هاي اسلامي منطقه بكنند؟
كشورهاي اسلامي و همچنين دولت جمهوري اسلامي مي توانند به بوميان مسلمان كمك كنند تا آنها خودشان مدارس ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان داشته باشند. البته اين كار به صورت محدود در منطقه با كمك جمهوري اسلامي صورت گرفته و بايد بيشتر شود؛ چراكه زمينه فراوان است و آنها هم نيازمند چنين كمك هايي هستند. نكته ديگر اينكه كشورهاي اسلامي كمك كنند تا مسلمانان و گروه هاي اسلامي حضور فعال تري در رسانه ها داشته باشند. كمك كنند تا روزنامه و نشريه داشته باشند. اخيراً بحمدالله، در آرژانتين، خبرگزاري اسلامي به نام "پرنسا اسلاميكا "در اروگوئه روزنامه تاسيس كرديم كه اين تجربه و الگوي خوبي است كه مي توان در كشورهاي ديگر منطقه هم انجام داد.
آيا ما مي توانيم در كشورهاي منطقه رسانه هايي داشته باشيم كه پيام انقلاب و اسلام را به مردم آنجا برسانيم؟
در منطقه آمريكاي لاتين طبعاً به خاطر آزادي هايي كه وجود دارد ما مي توانيم رسانه هايي را در ساعت هايي اجاره كنيم يا اينكه در مجلات و مطبوعات، مقالاتي را منتشر نماييم. مسلمانان منطقه اخيراً به فكر افتادند و ما هم خودمان از زمان گذشته در خود آرژانتين راديويي را اجاره كرديم، كه روزهاي شنبه به نام "راديو قبله " برنامه پخش مي كند و الآن سه، چهار ساعت برنامه دارد و با استقبال خوب مردم مواجه شده است. در اروپا هم چنين برنامه و مخاطبي نداريم، كه در ساعات سحر، سه ساعت برنامه پخش كند و مردم از آن استقبال كنند و تماس بگيرند. شهرها و نواحي ديگر منطقه هم درخواست مي كنند تا اين برنامه را دريافت كنند. در بوليوي، راديو اسلام داريم. در كلمبيا هم يك راديو اينترنتي داريم و درصدديم در ايران، از طريق موسسه فرهنگي پژوهشي انديشه شرق، يك راديو تلويزيون اينترنتي داشته باشيم تا ان شاءالله براي معارف اسلامي، به زبان اسپانيولي برنامه داشته باشيم. البته در صدديم از دولت ها مجوز بگيريم و در برخي از كشورها شبكه هاي راديويي و تلويزيوني منطقه را براي ساعت هايي اجاره كنيم، بايد اين نكته را هم بدانيم كه منطقه آمريكاي لاتين قبل از آقاي چاوز، براي ايران، منطقه اي ممنوعه شده بود؛ به خاطر تبليغاتي كه عليه ايران بود، به خصوص تبليغاتي كه صهيونيست ها داشتند، ولي الان فضاي منطقه براي فعاليت هاي ايران باز شده است. به نظرم مي توان با ظرافت، برنامه ريزي و با هماهنگي با خود دولت ها، كارهاي بهتر و موثرتري را انجام داد.
آيا كشورهاي اسلامي ديگر، مانند عربستان يا مصر در آنجا رسانه اي دارند؟
نه! من نديدم كه دولت هاي اسلامي ديگر در منطقه نفوذ رسانه اي داشته باشند. جمعيت شيعه و طرفدار ايران، الحمدلله، نفوذ و فعاليت بيشتري در رسانه ها، مراكز علمي، سياسي، فرهنگي و نمايشگاهي دارند. عربستان از لحاظ سخت افزاري، مانند ساختن مساجد و مراكز اسلامي عظيم، پول هاي فراواني را خرج مي كند. الآن عربستان دو تا مسجد بزرگ در آرژانتين و يك مسجد بزرگ در شيلي دارند و سعي دارند تا در جاهاي ديگر هم مراكزي وابسته به خودشان تاسيس كنند. جامعه شيعه هم شديداً نياز دارد كه مساجد و مراكزي را داشته باشد تا در آن بحث هاي اسلامي و علمي خودش را داشته باشد. ما هم در فكر اين هستيم كه اين كارها را بكنيم. تبعاً امكاناتي كه آنها دارند بيشتر از ماست و دولت هاي منطقه هم با آنها همكاري مي كنند. سازمان كنفرانس اسلامي هم بخشي از بودجه هايش را به آنها مي دهد. لذا آنها در اين قسمت، يعني ساخت مساجد موفق تر بوده اند.
آيا امكان اين امر وجود دارد كه صدا و سيما، بخش هايي از روز يا هفته را به منطقه آمريكاي لاتين اختصاص بدهد؟ آيا چنين برنامه هايي در منطقه مخاطب خواهد داشت؟
بله! پيشنهاداتي كه مي دهيد الآن مقدماتش انجام شده و بايد يك كانال تلويزيوني اسپانيولي زبان؛ مانند پرز تي وي (Presstv) كه براي مخاطبان انگليسي زبان است، براي منطقه آمريكاي لاتين راه اندازي شود. ظاهراً مقام معظم رهبري هم دستوري در اين زمينه صادر كرده اند و تبعاً كارهايي كه تاكنون صورت گرفته از طريق حوزه علميه بوده است. البته دوستان دانشگاهي ما هم كه در منطقه بودند به ما كمك كردند و با ما بودند. تبعاً خوب است كه هم دانشگاه ها به اين منطقه اهميت بدهند، هم راديو و تلويزيون ما به اين منطقه بپردازد و همين اينكه خود حوزه علميه براي طلاب آمريكاي لاتين كه اينجا حضور دارند يا در آينده مي آيند نقش بيشتري را قائل بشود و اهميت بيشتري بدهد، چرا كه اينها مي توانند در آينده، اسلام را در آن منطقه نهادينه كنند.
اسلام در آن منطقه شناخته نشده است، ولي مردم دوست دارند اسلام را بشناسند، حال اگر مسلمان هم نشوند، كاري كه ما با حضور خودمان در منطقه يا در دانشگاه هاي آنجا با شناساندن خودمان به منطقه، از طريق راديو و تلويزيون انجام مي دهيم، حداقل فايده آن اين است كه ضديت آنها را با اسلام كم مي كند. عموماً در اين مدتي كه در منطقه آمريكاي لاتين بودم، يادم نيست كه در دانشگاهي،نشستي، ماشيني، تاكسي، بحثي با دوستان و اساتيد آن منطقه داشته باشيم و اينها بعد از بحث، حقانيت ايران را قبول نكنند. حتي مواقعي بوده است كه بعد از يك ساعت بحث، بلند شده و گفتند: جاويد ايران! ويوا ايران! ويوا خميني! (زنده باد ايران) يعني اين چنين به وجد آمدند. لذا مردم اين منطقه، مردمي هستند كه ذاتاً مخالف جمهوري اسلامي يا مخالف اسلام نيستند، اگر هم يك وقت ابراز مخالفتي با اسلام يا جمهوري اسلامي در آن منطقه مي شود، به خاطر جهل شان است. به خاطر اين است كه نمي دانند. به خاطر اين است كه دشمنان دائماً عليه اسلام گفتند و دائم گفتند اسلام دين تروريست هاست! اسلام، دين تجاوز است! اسلام دين زور است! يا حجاب تجاوز به حقوق خانم هاست!
در اين منطقه عمده سئوالاتي كه درباره اسلام وجود دارد، چيست؟ آنها درباره چه موضوعاتي از اسلام سئوال دارند؟
شبهاتي كه دولت ها و رسانه هاي غربي در آن منطقه ايجاد كردند، مباحثي هم چون تروريسم، فمنيسم، حجاب، حقوق زنان، آزادي در اسلام، حقوق اقليت ها و... است و دائماً تبليغ مي كنند كه اسلام، ضد حضرت مسيح(ع) و حضرت مريم(س) است، كه بر عكس، اسلام بهترين مطالب را در رابطه با اينها دارد همچنين تبليغ مي كنند كه اسلام ضد اقليت هاست! اينها بحث هايي است كه در منطقه وجود دارد، در حالي كه اسلام دين آزادي، عدالت و احترام به اديان الهي است و به حول و قوه الهي وقتي انسان وارد منطقه مي شود و در دانشگاه ها و در مراكز عمومي و راديو و تلويزيون و... حضور پيدا مي كند و يا گفتگو مي كند. مي بينيد كه اينها در نهايت حرف اسلام و جمهوري اسلامي را مي پذيرند.
آيا گروه هاي مسلمان منطقه نسبت به حوادث و مسائل جهان، از قبيل اوضاع فلسطين، لبنان، يمن و... واكنش نشان مي دهند و آيا پي گير اين مسائل هستند؟
در رابطه با حوادث جهان اسلام، كل مسلمانان از حوادثي كه براي مسلمانان ديگر پيش مي آيد، نگران مي شوند. مثلاً در حوادث پس از انتخابات اخير در جمهوري اسلامي ايران، نگران بودند و هميشه براي جمهوري اسلامي دعا مي كردند و يادشان هست كه حضرت امام(ره) فرمود كه اگر مي خواهيد دعا كنيد براي جمهوري اسلامي دعا كنيد. لذا هميشه براي جمهوري اسلامي دعا مي كنند. اختلافات در ايران هم برايشان خيلي نگران كننده است. بعضي اوقات در بين شان حالت گريه پيدا مي شود، كه چرا در جمهوري اسلامي ايران، اين اختلافات هست؟ آيا مسلمان مي تواند براي قدرت، ماديات و پول با مسلمان ديگري، اختلاف پيدا كند؟!
در مورد حوادث لبنان و فلسطين، اكثر مراكز اسلامي منطقه تظاهرات كردند و حمايت خودشان را اعلام كردند. در آرژانتين كه مقر صهيونيست ها است ، مسلمانان منطقه، 18 مرتبه تظاهرات انجام دادند. اول فكر مي كردند كه كسي شركت نمي كند، ولي اكثر گروه هاي مخالف آمريكا شركت كردند. در بعضي از تظاهرات ها بين18، 25 و 50 هزار نفر شركت داشتند؛ و اين مشخص مي كند كه مردم منطقه حوادث و مسائل جهان اسلام را دنبال مي كنند و در جاهايي كه خوشحالي هست، خوشحال مي شوند و در حوادثي كه حوادث خوبي نيست، تفرقه است، ضعف است، آنها هم ناراحت و نگران مي شوند.
پي نوشت ها :
1- دوازده اكتبر 1492 كريستف كلمب نخستين بار بر ساحل سان سالوادور قدم گذاشت و چند دهه بعد سفيدپوستان گروه گروه به اين قاره تازه مكشوف مهاجرت كردند. مردان مهاجر و حريصي كه به دنبال طلا اين خاك دست نخورده را زير و رو مي كردند، اما با ميزبانان مهربان خود به هيچ وجه عادلانه رفتار نمي كردند. آبادي هاي آنها را تاراج كرده و به آتش كشيدند. صدها مرد و زن و بچه براي غلامي به زور ربوده شده و به اروپا اعزام شدند.
از اين ميان يك قبيله بسيار مقاومت كرد. مقاومت "قبيله آراواك " بهانه اي شد تا مهاجران با وحشي قلمداد كردن سرخپوست ها قتل عام ايشان را با سلاح هاي آتشين هم جايز بدانند. برخي قبايل به طور كامل قتل عام شدند.
2- زبانهاي معروف سرخ پوستان عبارتند از: ماپوچه، گواراني، ايمارا، كيچوا، كيچه وازتكا.
در كشوركلمبيا به 70 زبان، پرو60، مكزيك 50، بليوي30، گواتمالا20 و شيلي 10زبان، صحبت مي كنند.
/ن