7 تیر 1389 / 15 رجب 1431 / 28 ژوئن 2010 |
1) 7 تيرماه سال 1287 هجري شمسي :
قيام ستارخان سردار ملي عليه استبداد محمد عليشاه و خاندان سلطنتي آغاز شد . مردم تبريز در اين قيام شركت فعال داشتند و در كنار ستارخان مجاهدتهاي بسيار كردند . ستارخان همچنين رهبري مجاهديني را به عهده داشت كه با عين الدوله به مبارزه برخاسته بودند . وي در اين قيام عزم و ايمان بسيار از خود نشان داد و پس از فتح تهران و خلع يد محمد عليشاه با پيروزي وارد تهران شد و قواي استبدادي شاه قاجار را مضمحل نمود . |
2) انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهادت مظلومانه شهيد بهشتي و يارانش (1360ش):
يك روز پس از سوء قصد به جان حضرت آيتاللَّه خامنهاي در ششم تيرماه 1360، در ساعت 20 و 30 دقيقه شامگاه روز يكشنبه هفتم تيرماه 1360، جلسهاي در سالن اجتماعات دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. بحث روز درباره تورم بود اما عدهاي از اعضا خواستند كه درباره انتخابات رياست جمهوري نيز صحبت شود. شهيد بهشتي سخنانش را با اين جملات آغاز كرد: "ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهرهسازي كنند و سرنوشت مردم ما را به بازي بگيرند و..." اين آخرين كلمات آن بزرگوار بود كه از لبانِ حقگوي ايشان بيرون تراويد. ناگهان انفجاري مهيب روي داد و در كمتر از ثانيهاي، از سالن اجتماعات حزب جمهوري اسلامي جز تلي از خاك، چيزي نماند. فاجعه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در تهران و شهادت مظلومانه هفتاد و دو تن از برجستگان و نيروهاي لايق و كارآمد انقلاب و در رأس آنها شهيد مظلوم آيتاللَّه بهشتي از سوي سازمان جهنمي منافقين، عكسالعمل استكبار جهاني و عوامل داخلي آنها در قِبال بركناري بنيصدر خائن و حذف ضدانقلاب از صحنه سياسي كشور توسط مسؤولين نظام اسلامي بود. عوامل اين جنايت بزرگ معتقد بودند كه در اثر كشتار مسؤولان عاليرتبه، اوضاع كشور بهم ميريزد و انقلاب اسلامي از بين خواهد رفت ولي به كوري چشم دشمن، انقلاب ما پايدارتر شد و هيچگونه تزلزلي در اركان نظام به وجود نيامد. در انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي علاوه بر آيت اللَّه دكتر بهشتي، تعداد زيادي از وزراي كابينه و نيز نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به شهادت رسيدند. حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) پس از اين حادثه فرمودند: "ملت ايران در اين واقعه، 72 نفر به عدد شهداي كربلا را از دست داد. بهشتي خار در چشم دشمنان اسلام بود". |
3) عمليات ايذايي ظفر 3، در منطقه غرب كشور توسط ارتش (1364ش) |
4) بمباران شيميايي سردشت توسط قواي بعث عراق (1366 ش):
رژيم عراق كه از پيروزي در جبهههاي جنگ عليه ايران نااميد شده بود ، تصور ميكرد با حملات شيميايي ميتواند خواستههاي خود را بر ملت ايران تحميل نمايد. از اينرو در تاريخ 7 و 8 تيرماه 1366، هواپيماهاي بمبافكن عراقي با بمبهاي شيميايي به چهار نقطه پر ازدحام و متراكم جمعيتي شهر سردشت حمله كردند و زن و كودك و خُرد و كلانِ مردم بيگناه آن شهر و اطراف آن را آماج گازهاي كشنده و دهشتناك شيميايي قرار دادند. بمباران شيميايي شهر مرزي سردشت فجيعترين و وحشتناكترين تهاجم شيميايي بود كه آثار و پيآمدهاي منفي زيادي به بار آورد. جمهوري اسلامي ايران، اين تهاجم را غير انساني اعلام كرد و شهر سردشت را نخستين شهر قرباني جنگ افزارهاي شيميايي در جهان بعد از بمباران هستهاي هيروشيما ناميد. حمله شيميايي هواپيماهاي متجاوز رژيم بعث عراق به شهر سردشت در غرب ايران، به شهادت 110 نفر و مجروح شدن پنج هزار تن انجاميد. با كمال تاسف، هنوز هم تعدادي از مردم مقاوم و شريف شهرستان سردشت با آثار و پيآمدهاي اين بمباران دست به گريبان هستند و در رنج و درد به سر ميبرند. به رغم ارتكاب اين جنايت هولناك، مجامع جهاني هيچ اقدامي در جلوگيري از ادامه تجاوز به عمل نياوردند، حتي آن رژيم خونخوار را هم ملامت نكردند و چون گذشته بياعتنا از كنار اين حادثه گذشتند. |
5) عمليات فتح 7 در حلبچه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (1366 ش) |
6) افتتاح دوازدهمين كنفرانس بينالمللي وحدت اسلامي (1378 ش):
همزمان با هفته وحدت، دوازدهمين كنفرانس وحدت اسلامي با عنوان اسلام و امت اسلامي در قرن آينده، در مركز همايشهاي بين المللي صدا و سيما در تهران برگزار شد. در اين كنفرانس كه به همت مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي برگزار گرديد، بيش از شصت نفر انديشمند خارجي از چهل كشور جهان و جمع كثيري از علما و انديشمندان حضور داشتند. شركت كنندگان در اين كنفرانس به بحث و بررسي پيرامون موضوعات تحولات دنياي اسلام در يكصد سال اخير، مشكلات دنياي اسلام در عصر حاضر و وظايف و مسؤوليتهاي امت اسلامي در آستانه قرن 21 پرداختند. ايجاد روابط صميمانه و برادرانه بين اهل سنت و شيعيان، شناخت متقابل علما و شخصيتهاي مذاهب از يكديگر، تلاش در جهت نزديك ساختن ديدگاهها در موضوعات اخلاقي و دفاع عالمانه و منطقي از اصول وارزشهاي اسلام در برابر تبليغات مسموم جهاني، بررسي مشكلات سياسي و اجتماعي عام دنياي اسلام و اعلام مواضع مشترك درباره آن، آشنايي ميهمانان با دستاوردهاي علمي و عملي انقلاب و افكار و انديشههاي امام خميني(ره) و تلاش در جهت غنا بخشيدن به ابعاد فكري حركت بيداري اسلام در سطح جهان از مهمترين اهداف برگزاري اين كنفرانس بود. |
7) روز قوه قضاييه |
8) آغاز نخستين مهاجرت مسلمانان مكه به حبشه(5 بعثت):
در پي فشار طاقت فرساي مشركان قريش بر مسلمانان، پيامبر اكرم(ص) به تعدادي از پيروانِ خود دستور داد تا براي در امان ماندن از اذيت و آزار مشركين، به سرزمين حبشه مهاجرت كنند. جمعي از مسلمانان كه 11 مرد و 4 زن بودند به سرپرستي "عُثمان بنَ مظعون" به حبشه مهاجرت كردند و زمينهساز مهاجرت بعدي مسلمانان به سرپرستي "جعفر بن ابيطالب(ع)" شدند. اين مهاجرتها، طي ساليان متمادي، سبب نفوذ و گسترش دين اسلام در قارهي آفريقا شد. |
9) تغيير قبله از بيتالمقدس به سوي كعبه به قول مشهور(2 ق):
پس از دستور واجب شدن نماز بر مسلمانان، پيروان اين آيين الهي، به طرف بيتالمقدس، محلي كه مورد احترام اديان ديگر از قبيل يهوديت و مسيحيت بود، نماز ميخواندند. ولي پس از هجرت پيامبر اسلام به مدينه، يهوديان اين شهر، پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد طعنه قرار داده و از اين كه مسلمانان از قبلهي يهوديان براي نماز استفاده ميكنند، آنان را استهزاء ميكردند. سرانجام در حالي كه 17 ماه از ورود پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدينه ميگذشت، به دستور خدا، كعبه، قبلهي مسلمانان گرديد. اين دستور در حالي كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز ظهر را در مسجد بنيسَلَمه اقامه ميكرد از جانب خداوند صادر شد. پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در حالِ نماز، روي به مسجدالحرام كرد و دو ركعت پاياني نماز ظهر را به سوي كعبه خواند و به همين دليل اين مسجد در تاريخ اسلام به "ذوالقبلَتَين" معروف شده است. |
10) وفات عقيلهي بني هاشم، ام المصائب "حضرت زينب كبري"(سلام الله عليها) (62 ق) :
حضرت زينب(سلام الله عليها) پس از بازگشت از شام و رجعت به مدينه، همواره در مجالس خود از راه امام حسين(علیه السلام) و مصايب عاشورا سخن ميراند و مردم را عليه حكومت جور تحريك ميكرد. كم كم كار به جايي رسيد كه اقامت آن حضرت در مدينه با مخالفت والي شهر روبرو گرديد و ايشان عازم شام شد. سرانجام آن حضرت در سن 56 سالگي به سراي باقي شتافت. محل دفن آن بانوي مجلله مورد اختلاف است و برخي شام، مدينه وعدهاي مدفن ايشان را در سرزمين مصر ميدانند. |
11) انتخاب اصفهان به پايتختي دولت پادشاهي صفوي توسط "شاهعباساول" (1006 ق):
تا سال 1006 ق، قزوين پايتخت حكومت صفويه بود ولي در اين روز شاه عباس صفوي، اصفهان را مركز حكومت خود قرار داد و تلاش فراواني در آباد سازي اين شهر صورت داد. اصفهان تا پايان حكومت صفوي جزو آبادترين شهرهاي ايران بود. |
12) اعمال امداوود در آخرين روز از ايام اعتكاف |
13) 28 ژوئن سال 1778ميلادي :
معاهده تاريخي برلين در پايان كنگرهاي به همين نام ميان نمايندگان روسيه ، آلمان ، فرانسه ، انگليس و اتريش به امضاء رسيد . كنگره برلين به خواست بسيمارك صدر اعظم وقت آلمان تشكيل شد و نتايج قابل ملاحظهاي براي آن كشور بدنبال داشت . با اين معاهده به قدرت سياسي و نظامي آلمان به اوج خود رسيد . همچنين تأثير اين معاهده در جنگهاي جهاني اول و دوم بسيار عميق و در خور توجه داشت . |
14) 28 ژوئن سال 1824ميلادي :
پرو به استقلال رسيد . اين سرزمين از اوايل قرن شانزدهم ميلادي به تصرف اسپانيا درآمد و تا سال 1821ميلادي بخشي از امپراتوري اسپانيا بود . استعمارگران اسپانيايي استثمار مردم پرو و غارت منابع طبيعي اين سرزمين را تا يك قرن بعد ادامه دادند و همين امر انقلاب آزاديخواهانه مردم پرو را شدت بخشيد . سرانجام در جريان مبارزات خوزه سان مارتين و سيمون بوليوار رهبران جنبش هاي انقلابي آمريكاي جنوبي ، پرو مستقل و از حكومت جمهوري برخوردار شد . اين كشور با مساحتي حدود يك ميليون و سيصد هزار كيلومتر مربع در آمريكاي جنوبي واقع و با اكوادور ، كلمبيا ، برزيل ، شيلي و بوليوي هم مرز است . |
15) تولد "ژان ژاكروسو" متفكر، نظريهپرداز و فيلسوف بزرگ فرانسوي (1712م) :
ژان ژاك روسو فيلسوف و نويسنده بزرگ فرانسوي - سوئيسي در 28 ژوئن 1712م در ژنو پايتخت سوئيس به دنيا آمد و در روزهاي آغازين زندگي، مادرش را از دست داد. روسو تحت سرپرستي پدر، موفق به تحصيل نشد. اما مطالعه را فراموش نكرد. وي تا شانزده سالگي به همين منوال گذراند تا اين كه به جهانگردي روي آورد. در اين مدت او براي گذراندن زندگي به خدمتكاري و پستترين خدمات اشتغال جست تا اين كه ساكن پاريس شد. روسو پس از آنكه زني دون پايه و بيسواد را به همسري گرفت، صاحب پنج فرزند شد اما به پرورش و تربيت هيچ يك از اين فرزندان نپرداخت و به محض آنكه متولد شدند، آنها را به پرورشگاه كودكان سِر راهي سپرد. روسو تقريباً چهل ساله بود كه قدم در ماجراي فلسفه گذاشت و رسالههايى در اين زمينه نگاشت. وي پس از آنكه از جانب دولت فرانسه بيعدالتيها را مشاهده كرد، بر آن گشت كه تمام توان خود را صرف واژگون ساختن حكومت فرانسه، و همه حكومتهايى كه بدون رضايت رعايا فرمان ميراندند، كُنَد. وي انسان را طبيعتاً خوب ميدانست و ميگفت اين تنها سازمانها و تشكيلات است كه او را بد ميسازد. روسو اعلام داشت كه بدترين تشكيلات ما، مالكيت خصوصي است. نخستين انساني كه قطعه زميني را محصور ساخت و با خود انديشيد كه اين زمينْ متعلق به من است، مؤسس واقعي حكومت ظلم و جور بود. سرانجام، روسو نتيجه ميگيرد: تنها راه درمان اين مصيبت آن است كه تمدن را كنار بگذاريم و به طبيعت بازگرديم، زيرا همه مردم در حالت طبيعي خود، خوب هستند. انسان وحشي براي خوشبختي به چيزي جز غذا احتياج ندارد، وقتي كه سير شد، با طبيعت و با همه همنوعانش در دوستي و صلح و صفاست. انتشار افكار روسو، او را به شهرت رساند، با اين حال، مشاجرات فراواني را نيز برانگيخت. روسو معتقد بود كه فرهنگ و تمدن، مايه شر و ظلم و فساد است و بسط تمدن موجب عدم تساوي ميگردد. روسو خواهان برافكندن نظام پليد و ايجاد دنيايى بهتر براي نسلي خوشبختتر بود. او خصوصيات اين دنياي خيالي را در كتابهايى چند از جمله هلوئيز جديد و قرارداد اجتماعي نگاشت كه از محركهاي انقلاب كبير فرانسه شدند و بيش از يك قرن، سرمشق انديشه فلسفي و كارهاي سياسي بودند. روسو با هر نوع حكومت زور مخالف بود و هر اقدامي در جهت تحميل اراده بر ديگران را ناپسند ميدانست. همچنين با اينكه روسو، خود فرزندانش را به پرورشگاه سپرد و از تربيت آنها، شانه خالي كرد، با اين حال به تربيت كودكان و جوانان، توجهي خاص داشته و كتابي مخصوص در تربيت با نام اِميلْ نگاشته است كه موجب تحول عظيمي در فرهنگ جهان شد. او در اين كتاب داستانْ مانند، اصول و قواعد تربيت را عنوان نموده و قوانين پرورش را مطرح ساخته است. او معتقد بود كه بايد در تربيت كودكان و جوانان، تا جايى كه ممكن است، قيد و بند را كنار گذاشت و آنان را به حالت طبيعي و آزادي پرورش داد تا با تكيه بر فطرت سليم خود، به خوبي تربيت يابند. روسو همچنين همانند ديگر حكيمان قرن هجدهم، با مسيحيت و آداب ديني كه كشيشان مقرر داشتهاند مخالفت ميورزيد. علاوه بر كتاب اميل، از روسو آثار متعددي بر جاي مانده كه اعترافات در 12 جلد، تفكرات تنهايى و بحثهايى درباره علم و هنر و... از آن جملهاند و در حدود ده اثر از روسو نيز به فارسي ترجمه شدهاند. روسو نويسندهاي بود با روحي بسيار نيرومند، شاعري پرهيجان و عاشق طبيعت و نقاش عواطف و احساسات كه بر ادبيات اروپايى، تاثير قابل ملاحظهاي برجاي گذاشت. انديشههاي سياسي او سالها پس از مرگش مورد توجه قرار گرفت. روسو زيبايى كوهستان و جاذبه زندگي خانواده و خلوص و سادگي آداب و رسوم را در آثار خود آشكار ساخت و حق عشق را چنانكه بايد، ادا كرد. شيوه نثر روسو به نثر فرانسه استحكام و اصالت بخشيد. به طوري كه گفتهاند با روسو، دنياي جديد آغاز شد. به طور كلي روزگار ژان ژاك روسو، همه به دربدري و بيخانماني گذشت. تندمزاجي، غرور و خودپسندي بسيار و سوء ظن شديدي داشت ولي در عين حال حساس، باذوق و صاحب قلم بود. گفته هايش غالباً با عقايد متعارف و احكام ظاهر عقل مخالفت دارد اما با بلاغت تمام و حرارت مفرط، مقرون است. سالهاي پاياني عمر ژانژاك روسو، در نتيجه صدماتي كه كشيد، در عدم تعادل روحي و سوءظن شديد گذشت تا اينكه سرانجام در دوم ژوئيه 1778م، يك سال قبل از انقلاب كبير فرانسه در 66 سالگي درگذشت. با اين حال آثار وي تأثيري عظيم در مردمان زمان خود گذاشت و از عوامل بزرگ شكلدهي انقلاب فرانسه محسوب ميشوند تا جايي كه روسو را پيامبر انقلاب فرانسه ميخواندند. |
16) تولد دكتر "آلِكْسيسْ كارل" جراح و زيستشناس فرانسوي (1873م) (ر.ك: 5 نوامبر) |
17) ترور وليعهد اتريش - مجارستان در سارايوو و ايجاد بهانه براي شروع جنگ جهاني اول (1914م):
از نيمه دوم قرن نوزدهم، اگرچه جنگهاي پراكندهاي در سطح جهان ميان كشورهاي مختلف ادامه داشت، اما توليد و انباشت سلاح، سازماندهي ارتشها، شكلگيري قدرتهاي افزونخواه و عقايد و افكار توسعهطلبانه باعث شد تا در دوره صلح مسلح، جهان در انتظار فاجعهاي جهاني قرار بگيرد اين فاجعه با حادثهاي به ظاهر كم اهميت آغاز شد. در 28 ژوئن 1914م فرانتِس فردينانْدْ، وليعهد اتريش و همسرش توسط يك دانشجوي صرب در جريان سفر اين دو به شهر سارايوو ترور و به قتل رسيدند. به دنبال اين حادثه، دولت اتريش خواستار دخالت مستقيم در بازجويى و ساير مراحل پرونده اين قتل شد. دولت صربستان از توطئه قتل وليعهد اتريش اطلاع نداشت ولي متهم به شركت در اين توطئه شد و دولت اتريش ضمن آمادگي براي يك تهاجم نظامي به صربستان، روز 23 ژوئيه 1914م اولتيماتوم شديد اللحني به دولت صربستان فرستاد. صربستان براي جلوگيري از وقوع جنگ، قسمت اعظم شرايطي را كه اتريش در اولتيماتوم خود عنوان كرده بود پذيرفت ولي اتريش كه قصد تصرف صربستان و دفع خطر نهضتهاي اسلاوْهاي جنوبي را داشت پاسخ صربستان را قانع كننده تشخيص نداد. به همين بهانه، اتريش يك ماه بعد از ترور وليعهد و 5 روز پس از اولتيماتوم، در 28 ژوئيه 1914م بهصربستان حمله كرد و از ماه اوت همان سال، با حمايت آلمان از اتريش و حمله ارتش آلمان به بلژيك، جنگ جهاني اول، رسماً آغاز شد. (ر.ك: 28 ژوئيه) |
18) امضاي قرارداد صلح ورساي بين متفقين و متحدين در پايان جنگ جهاني اول (1919م):
با شكست آلمان و متحدان آن در جريان جنگ جهاني اول، مقدمات امضاي قرارداد پايان جنگ و ترك مخاصمه بين طرفهاي درگير مهيا گرديد. كارشناسان مالي و اقتصادي كه پس از پايان جنگ اول جهاني، به حساب هزينهها و خسارات وارده بر كشورهاي متخاصم رسيدگي كرده بودند، خسارات جنگ را بيش از 330 ميليارد دلار برآورد كردند و براي جبران اين خسارت، شرايط سنگيني را بر شكست خوردگان تحميل نمودند. در نهايت، شرايط صلح و غرامت جنگي كشورهاي مغلوب، در كنفرانس صلح پاريس كه از روز 18 ژانويه سال 1919م تا بيستم ژانويه سال 1920م تشكيل شد، تعيين گرديد. اولين و مهمترين قراردادي كه در جريان كنفرانس صلح پاريس، تنظيم و امضا شد پيمان صلح وِرساي بود كه شرايط صلح با آلمان را تعيين ميكرد. هنگام تصويب قرارداد ورساي در كنفرانس صلح پاريس، آلمان به يك كشور جمهوري تبديل شده بود و يك رئيس جمهور سوسياليست در رأس آن قرار داشت. همچنين صدراعظم آلمان نيز يك سوسياليست بود و وقتي كه او از مضمون آن قرارداد اطلاع يافت از مقام خود استعفا داد و هيچ يك از وزيران ارشد آلمان نيز حاضر به امضاي اين قرارداد نشدند. در نتيجه دو عضو درجه دوم دولت آلمان در روز 28 ژوئن 1919م، قرارداد صلح را در كاخ ورساي امضا كردند. با امضاي اين قرارداد در كاخ ورساي در حومه پاريس، جنگ جهاني اول به طور رسمي به پايان رسيد و نمايندگان آلمان، تمامي مفاد قرارداد 440 مادهاي ورساي را پذيرفتند. به موجب اين قرارداد، آلمان متعهد شد كه تعداد افراد ارتش خود را در سقف يكصد هزار نفر حفظ كند، تسليحاتِ خود را كاهش دهد و بخشي از اراضي متصرفاتش را به كشورهاي پيروز مانند فرانسه و انگليس واگذار نمايد. همچنين متفقين، آلمان را به پرداخت مبلغ هنگفتي به عنوان غرامت مجبور كردند. از ديگر مفاد پيمان تاريخي ورساي، تأسيس جامعه ملل بود كه پس از پايان جنگ جهاني دوم به صورت سازمان ملل متحد درآمد. با اين حال، هيچ يك از اين بندهاي قرارداد، در سالهاي بعد، مانع از قدرتگيري مجدد آلمان و آغاز جنگ جهاني دوم نگرديد و دو دهه بعد، دنيا بار ديگر، جنگ جهاني دوم را به خود ديد. |
19) افتتاح مركز اسلامي واشينگتن (1957م) |
20) استقلال مجمع الجزاير سيشل از انگلستان (1976م) (ر.ك: 5 ژوئن) |
21) انتقال ظاهري قدرت به دولت انتقالي پس از سقوط رژيم بعث عراق (2004م): پس از حمله نيروهاي امريكايى به عراق در 20 مارس 2003م و در پي فروپاشي رژيم بعثي، ابتدا ژنرال گارنر و سپس پل بِرِمِر مسئوليت اداره امور عراق را برعهده گرفتند. اگرچه سقوط صدام حسين مورد استقبال مردم تحت ستم عراق واقع شد، اما آنها حضور نظاميان بيگانه به ويژه اشغالگران امريكايى را پذيرا نشدند. در 13 ژوئيه همين سال، شوراي حكومت انتقالي با 25 عضو درعراق تشكيل شد و اين گروه بر سر طرح انتقال قدرت به يك دولت موقت عراقي تا اول ژوئيه 2004 با پل برمر به توافق رسيدند. شوراي حكومت انتقالي، در 8 مارس 2004م قانون اساسي موقت عراق را به امضاء رسانيد. در همين حال از يك طرف شهرهاي عراق شاهد اعتراضاتِ مردمي نسبت به حضور اشغالگران بود و اين مسئلهاي بود كه حتي مطبوعات امريكايى نيز به آن اذعان داشتند و از طرف ديگر امريكا به خروج از بحران و فرار از باتلاق خود ساخته، ميانديشيد. بنابراين مسئله انتقال ظاهريِ قدرت سرعت بيشتري يافت. در همين راستا در 28 ماه مه 2004م نخستوزير و سه روز پس از آن رئيسجمهور عراق توسط شوراي حكومت انتقالي برگزيده شدند. سرانجام در روز 28 ژوئن 2004م در حالي كه دو روز به زمان تعيين شده براي انتقال رسمي قدرت باقي مانده بود، امريكا در اقدامي ناگهاني قدرت را به صورت رسمي به عراقي واگذار نمود. اگرچه گفته شده است دليل اين كار پيشگيري از عمليات احتمالي مخالفان بوده اما در واقع امريكا در پي فرار از پرداخت هزينههاي بيشتر و فريب افكار عمومي عراق بود. چرا كه در عين حالْ همچنان سرنخ تمامي تصميمات و برنامهريزيها در عراق در اختيار امريكا باقي ماند. انتقال حاكميت به دولت موقت، از موج ناآراميها و اعتراضات مردمي نكاست و اين انتخاب را پيش روي امريكا و ديگر اشغالگران نهاد كه بهترين راه بيرون آمدن از باتلاق عراق، خروج از اين كشور است. |