سخنرانی استاد رفیعی؛

مسئله توکل و گشایش امور با نگاهی به دعای حضرت شعیب (ع)

خداوند در همه امور گشاینده است؛ در میدان جنگ، در گرفتاری‌ها و سختی‌ها. انسان‌ باید همواره امیدش به خدا باشد و بدانند فتح و گشایش به دست اوست.
چهارشنبه، 7 مهر 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ساره سمیع زاده
موارد بیشتر برای شما
مسئله توکل و گشایش امور با نگاهی به دعای حضرت شعیب (ع)
قال الله تبارک و تعالى: «رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ؛ پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داوری کن و راه‌گشایی نما که تو بهترین راه‌گشایی!»
 

حضرت شعیب (ع) در قرآن کریم

حضرت شعیب (ع) بر مدین 17 و اصحاب الایکه 18 مبعوث شد. او سومین پیامبر عربی است که نامش 11 مرتبه در قرآن کریم آمده است. قوم او بت‌پرست و برخوردار از رفاه و ارزانی نعمت‌ها بودند اما سرکشی، طغیان و کم‌فروشی کردند. خداوند حضرت شعیب (ع) را برای اصلاح آنها فرستاد، او می‌گفت:

«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ؛ تا جایی که قدرت دارم جز اصلاح شما را نمی‌خواهم و توفیقم فقط به خداست، بر او توکل کردم و به سوی او بازمی‌گردم.»

سخنان او حساب شده، رسا و متین بود، او خطیب الانبیاء لقب گرفته است. قرآن کریم استدلالات و احتجاجات او را نقل کرده است. برخی محورهای سخنان او عبارتند از:
 
1. توحید و بندگی خدا
«یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ؛ ای قوم! خدا را بپرستید، شما را جز او معبودی نیست.»
 
2. پرهیز از کم‌فروشی
«وَ لَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ؛ از پیمانه و ترازو نکاهید.»
 
3. تذکر به قیامت و معاد
«إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ؛ از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم.»
 
4. پرهیز از فساد
«وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛ در زمین به فساد نکوشید.»
 
5. اهمیت سرمایه حلال
«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ؛ آنچه خدا از سرمایه‌های حلال برای شما باقی گذارد برایتان بهتر است.»
 
6. تذکر به تاریخ اقوام گذشته
«وَ یَا قَوْمِ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِی أَن یُصِیبَکُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنکُم بِبَعِیدٍ؛ ای قوم! دشمنی با من سبب نشود به همان سرنوشتی که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید و قوم لوط از شما چندان دور نیست.»
 
7. توصیه به توبه و استغفار
«وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ؛ از پروردگار خود طلب آمرزش کنید و به سوی او بازگردید.»
 
8. توجه به علم و قدرت الهی
«إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ پروردگار من به آنچه انجام می‌دهید احاطه دارد.»
 
9. اتمام حجت
«وَ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ؛ ای قوم! هر کاری از دستتان ساخته است انجام دهید.»
 
10. تهدید به عذاب الهی
«سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ؛ به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش می‌آید.»

آن حضرت هرچه نصیحت کرد تأثیر نداشت، در نهایت خدای متعال حضرت شعیب (ع) و اندک کسانی که به او ایمان آورده بودند را نجات داد، سپس صیحه عظیم آسمانی آمد و قوم ستمگر او را گرفت «وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ» صاعقه‌ای بزرگ که همه در خانه‌های خود به رو افتادند و مردند و اجسادشان درس عبرتی شد برای بازماندگان. همه ثروت و کاخ و زرق و برق‌ها هم نابود شد، گویا آنها نبودند. «کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا»

قوم شعیب دچار تعصب و لجاجت شدند، عداوت شخصی و کینه را بر پذیرش حق مقدم کردند، آنها خودبین و خودخواه بودند، خود را دانا و فهمیده و شعیب را ضعیف و نادان می‌پنداشتند، به جای تسلیم در برابر حق او را به تمسخر می‌گرفتند و ارزش‌های دینی را مسخره می‌کردند. به او می‌گفتند آیا نماز تو باعث شد دعوت به ترک پرستش بت‌ها و ترک کم‌فروشی کنی؟ «أَصَلَاتُکَ تَأْمُرُکَ» آنها متوجه بودند نتیجه نماز پرهیز از فساد و ستم است به همین دلیل آنها روی نماز دست گذاشتند.

حضرت شعیب (ع) مهربان و مهمان‌دوست بود. حضرت موسی (ع) نزد او آمد، او را تکریم کرد، داماد خود قرار داد و مأوی و شغل به او داد.

امام سجاد (ع) می‌فرماید: او نخستین کسی است که ترازو ساخت و پیمانه به کار برد. حضرت شعیب (ع) رسولی امین و مصلح بود؛ در عظمت او همین بس که حضرت موسی (ع) ده سال به او خدمت کرده است.

رسول خدا (ص) فرمود: «بَکَى شُعَیْبٌ مِنْ حُبِّ اللَّهِ حَتَّى عَمِیَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا شُعَیْبُ مَا هَذَا الْبُکَاءُ أَشَوْقاً إِلَى الْجَنَّة أَمْ خَوْفًا مِنَ النَّارِ فَقَالَ لَا وَلَکِنِ اعْتَقَدْتُ حُبَّکَ بِقَلْبِی فَإِذَا نَظَرْتُ إِلَیْکَ فَمَا أُبَالِی مَا الَّذِی تَصْنَعُ بِی؛ شعیب (ع) از عشق خدا آن‌قدر گریست تا نابینا شد. خدای متعال دوباره چشمش را به او برگردانید و به او وحی کرد: ای شعیب! این چه گریه‌ای است که می‌کنی؟ آیا از شوق به بهشت است یا ترس از دوزخ؟ شعیب عرضه داشت: نه ولیکن حب تو در دلم گره خورده است هنگامی‌که به تو نظر می‌کنم دیگر باکی ندارم که تو با من چه معامله‌ای خواهی کرد.»

مسئله توکل و گشایش امور با نگاهی به دعای حضرت شعیب (ع)

شرح دعا
بعد از آنکه قوم مستکبر شعیب، او را تکذیب کرده و به جای ایمان او را تهدید کردند که باید از این توحید دست برداری وگرنه شما را از شهر و دیارتان اخراج خواهیم کرد «لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا» آن حضرت از هدایت آنها مأیوس شد و گفت: «رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا» درخواست فتح یعنی حکم الهی را نمود، این به نوعی نفرین است؛ خدا فتح می‌کند یعنی دو چیز را از یکدیگر جدا می‌کند. او خیر الفاتحین است، خیر الفاتحین از اسمای حسنای الهی است؛ خداوند بهترین گشایندگان است. تعبیر «یا خیر الفاتحین» در دعای جوشن کبیر هم آمده است. فتح در برابر اغلاق است، گشودن در برابر بسته بودن. خداوند فتاح است «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ»، «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا».

خداوند در همه امور گشاینده است؛ در میدان جنگ، در گرفتاری‌ها و سختی‌ها، در حوادث روزگار، در تنگی رزق و در بن‌بست‌ها. انسان‌ها باید همواره امیدشان به خدا باشد و بدانند فتح و گشایش به دست اوست. شرط بهره‌مندی از این راه‌گشایی، توکل و اعتماد به خداست، توکل باعث راه‌گشایی است.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ ذَلَّتْ لَهُ الصِّعَابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الْأَسْبَابُ وَ تَبَوَّأَ الْخَفْضَ وَالْکَرَامَةَ؛ هر کسی به خدا توکل کند سختی‌ها برای او کوچک شود و وسیله‌ها برای او فراهم گردد و در فراخی و کرامت فرود آید.»
 
داستان
1. ام‌ایمن 19 بعد از شهادت حضرت زهرا (س) در مدینه نماند؛ او طاقت نداشت خانه بدون فاطمه (س) را ببیند. به سوی مکه حرکت کرد، در بین راه سخت تشنه شد، دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت: «یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً؛ خدایا! من خادمه حضرت فاطمه (س) هستم آیا راضی می‌شوی از تشنگی بمیرم؟» در اوج ناامیدی که هیچ آبی در بیابان نبود، داشت جان می‌داد به خدا امید بست، ناگاه گشایشی شد و خداوند از آسمان دلوی فرستاد پر از آب و او نوشید. بعد از آن تا 7 سال تشنگی به سراغ او نیامد.

2. یونس بن عمار گوید خدمت امام صادق (ع) رسیدم، عرض کردم که همسایه‌ای دارم از قریش از آل محرز که مرا انگشت‌نمای خلق ساخته و آزار می‌دهد؛ هرگاه مرا می‌بیند، می‌گوید «هَذَا الرَّافِضِیُّ یَحْمِلُ الْأَمْوَالَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ؛ این رافضی اموال خود را به جعفر بن محمد می‌دهد.» امام صادق (ع) فرمود: «اُدْعُ اللَّهَ عَلَیْهِ إِذَا کُنْتَ فِی صَلَاةِ اللَّیْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ فِی الرَّکْعَةِ الْأَخِیرَةِ؛ در سجده آخر نماز شبت او را نفرین کن.» بعد امام به او تعلیم داد، بگوید «اَللَّهُمَّ قَرِّبْ أَجَلَهُ وَاقْطَعْ أَثَرَهُ وَ عَجِّلْ ذَلِکَ یَا رَبِّ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ؛ خدایا مرگ او را برسان و اثری از او باقی مگذار، هرچه سریعتر، هم‌اکنون، هم‌اکنون.» یونس گوید چنین کردم، به کوفه که رسیدم صدای شیون از خانه‌اش بلند بود و مرد.

 
پینوشت:
«قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا وَ مَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ» اعراف، 89.
«قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» هود، 88.
«وَ إِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ وَ لَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ» همان، 84.
«وَ یَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» همان، 85.
«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ» همان، 86.
همان، 89.
«وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ» همان، 90
«قَالَ یَا قَوْمِ أَرَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَکُمْ ظِهْرِیًّا إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» همان، 92.
«وَ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ» همان، 93.
«وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ» همان، 94.
«کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا أَلَا بُعْدًا لِّمَدْیَنَ کَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ» همان، 95.
«قَالُوا یَا شُعَیْبُ أَصَلَاتُکَ تَأْمُرُکَ أَن نَّتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّکَ لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ» همان، 87.
قصص الانبیاء، ص‌145.
المیزان، ج10، ص377.
«قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ» اعراف، 88.
نصر، 1.
فتح، 1.
عیون الحکم و المواعظ، ج1، ص426.
«رُوِیَ أَنَّ أُمَّ أَیْمَنَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ فَاطِمَةُ حَلَفَتْ أَنْ لَا تَکُونَ بِالْمَدِینَةِ إِذْ لَا تُطِیقُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَوَاضِعَ کَانَتْ بِهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَکَّةَ فَلَمَّا کَانَتْ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِیداً فَرَفَعَتْ یَدَیْهَا قَالَتْ یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَى الطَّعَامِ وَالشَّرَابِ سَبْعَ سِنِینَ وَ کَانَ النَّاسُ یَبْعَثُونَهَا فِی الْیَوْمِ الشَّدِیدِ الْحَرِّ فَمَا یُصِیبُهَا عَطَشٌ» بحارالانوار، ج43، ص28؛ المناقب ابن‌شهرآشوب، ج3، ص338.
«عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ لِی جَاراً مِنْ قُرَیْشٍ مِنْ آلِ مُحْرِزٍ قَدْ نَوَّهَ بِاسْمِی وَ شَهَرَنِی کُلَّ مَا مَرَرْتُ بِهِ قَالَ هَذَا الرَّافِضِیُّ یَحْمِلُ الْأَمْوَالَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ فَقَالَ لِی اُدْعُ اللَّهَ عَلَیْهِ إِذَا کُنْتَ فِی صَلَاةِ اللَّیْلِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ فِی الرَّکْعَةِ الْأَخِیرَةِ مِنَ َلرَّکْعَتَیْنِ الْأَوَّلَتَیْنِ - فَاحْمَدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَجِّدْهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ شَهَرَنِی وَ نَوَّهَ بِی وَ غَاظَنِی وَ عَرَضَنِی لِلْمَکَارِهِ اَللَّهُمَّ اِضْرِبْهُ بِسَهْمٍ عَاجِلٍ تَشْغَلُهُ بِهِ عَنِّی اَللَّهُمَّ قَرِّبْ أَجَلَهُ وَاقْطَعْ أَثَرَهُ وَ عَجِّلْ ذَلِکَ یَا رَبِّ اَلسَّاعَةَ اَلسَّاعَةَ، ثُمَّ ذَکَرَ أَنَّهُ فَعَلَ ذَلِکَ وَ دَعَا عَلَیْهِ فَهَلَکَ قَالَ فَلَمَّا قَدِمْنَا الْکُوفَةَ قَدِمْنَا لَیْلاً فَسَأَلْتُ أَهْلَنَا عَنْهُ قُلْتُ مَا فَعَلَ فُلَانٌ فَقَالُوا هُوَ مَرِیضٌ فَمَا اِنْقَضَى آخِرُ کَلَامِی حَتَّى سَمِعْتُ الصِّیَاحَ مِنْ مَنْزِلِهِ وَ قَالُوا مَاتَ» نهج‌الدعا، ج1، ص732، به نقل از الکافی ج2، ص512.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط