مقاله دولت پيامبر رو به پايان است و تنها يک قسمت ديگر از آن باقي مانده است. نظر خود را راجع به اين مجموعه با ما در ميان بگذاريد
3 . امور قضايي
1-3 . قضاوت شخص پيامبر اكرم(ص) :
قضاوت يکي از شئون و اختيارات الهي ايشان است که به خاطر ارتباط مستقيم قضا با عدالت اجتماعي ـ سياسي شخصا بدان اهتمام داشتند. و در جريانات فراوانى، به عنوان مرجع داورى و حاكم، و در جهت رفع اختلاف و فصل خصومت، قضاوت نموده و ضوابط رويّه قضاييِ خويش را اعلام مى كردند؛ مثلاً مى فرمودند: «من فقط با بيّنه و قسم، بين شما داورى مى كنم.»[1] در متون روايى، نمونه هايى از احكام قضاييِ حضرت، ثبت شده است. ايشان با مداخله در امر قضا كار قضاوت را نيز از دست كاهنان و يهوديان درآوردند.
2-3 . نصب و اعزام قضات :
پيامبر(ص) متناسب با نياز جامعه اسلامى افرادي را كه صلاحيت داشتند، به عنوان قاضي به شهرهاي ديگر ميفرستاد. مثلاً علي(ع) را به يمن فرستاد. برخي، قضات رسول خدا(ص) را شش نفر ميدانند ؛ نظير معاذ بنجبل ، ابوموسي اشعري ، معقل بنيسار.[2] پيامبر اكرم(ص) علاوه بر نصب قاضي ، افرادي را بر امر ازدواج و طلاق و ثبت اسناد و املاك منصوب نمود.
3-3 . مجازات و اجراي حدود :
در مواردى كه گناه كار استحقاق اجراى حدّ داشت، پيامبر اسلام به آن اقدام مى كرد؛ مثلاً حضرت زناكار را سنگ باران كردند.[3] و برخى از افراد متّهم را زندانى مى كردند و حتى براى زنان مجرم، زندان خاصى داشتند.[4] از ديدگاه اسلام در صورت ورشكسته شدن بدهكار، حاكم اسلامى، او را (به عنوان محجور) از تصرف در اموالش منع مى كند. به علاوه، حاكم مى تواند براى بازپرداخت ديون او، اموالش را به فروش برساند. پيامبر اسلام، نيز در چنين مواردي فرد بدهکار را محجور دانسته، و پس از آن، دارايى اش را براى ادايِ دين او مي فروخت.[5] اما در صورتى كه شخص مديون، قدرت اداى دين خود را نداشته باشد، حاكم اسلامى وظيفه دارد بدهيِ او را بپردازد و او را از زيربار بدهكارى بيرون آورد. پيامبر اسلام فرمود: « هر بدهكارى كه به نزد حاكم مسلمين رود، و درماندگيِ خود را براى او آشكار سازد، از پرداخت دين معاف بوده و حاكم اسلامى بايد بدهيِ او را بپردازد.» [6]
4 . امور نظامي و امنيتي
1-4 . فرماندهي :
پيامبر (ص) علاوه بر رهبري سياسي ، فرماندهي عالي امور نظامي و امنيتي را عهده دار بود و با اطلاع کامل از همه آداب و فنون جنگي ، فرماندهي حدود 60 جنگ - که همگي جنبه دفاعي داشت- را به بهترين صورت ممکن انجام داد. و گاهي نيز به نيابت از خويش ، افرادي را جهت فرماندهي برخي جنگ ها تعيين مي نمود. و وقتي خود به جنگ ميرفت، فردي رابه عنوان جانشين خويش در مدينه براي اداره آن، مي گماشت.
2-4 . تقسيمات لشکري :
حضرت رسول (ص) در تنظيم لشكر، شيوه متعارف در آن عصر را بكار مي برد و لشكر را به پنج گروه: قلب، ميمنه، ميسره، مقدمه و ساقه تقسيم كرد. و در اداره لشكر، به واليان شهرها اختيارات نظامى مي داد. سپاهش را به گردانها(كتائب) تقسيم نموده و فرماندهاني بر آن گردانها مي گماشت.[7]
3-4 . مناصب نظامي :
سمت هاي نظامي متعددي در لشکر پيامبر(ص) وجود داشت از جمله : « مستنفر» ، شخصي بود كه نيروي انساني براي جنگ جمع ميكرد و آنان را به اين امر تشويق مينمود. «صاحب لوائ» به علمدار و پرچمداران پيامبر(ص) در نبردها مي گفتند. « اميرالرماه » به فرمانده تيراندازان در جنگ اطلاق مي شد. « بدل» كسي بود كه براي فريب دشمن شبيه پيامبر(ص) ميشد و به جاي ايشان در قلب لشكر قرار ميگرفت. «وازع» يعني كسي كه به گروهان و گردان نظم و انسجام و آرايش و نظام جمع ميدهد و عقب و جلو ميكند. «مسرّج» كسي كه مركب رسولخدا(ص) را آماده ميكرد و زين (سرج) ميگذاشت يا ركاب آن را ميگرفت. شخصي که زمام اسب رسولخدا(ص) را ميگرفت و جلو ميبرد در اصطلاح "سائق" ناميده مي شد . و به مسؤول نگهداري اسب حضرت «صاحبالراحله والناقة» ميگفتند؛ که اين افراد خدمات مربوط به مركبهاي رسولخدا(ص) را انجام ميدادند، اعم از جمل ناقه اسب و قاطر كه حاكي از خدمات ويژه فرماندهي نظامي است تا او با خيال راحت بتواند فرماندهي كند . «حارس و محافظ » ، محافظان رسولخدا(ص) بودند كه كه عمدتاً در جنگ، حضرت را حفظ ميكردند. يا به موقع شب و به امر رسولخدا(ص) پاسداري و محافظت ميكردند. بعضي مواقع تعداد اين پاسداران ِبيدار زياد بود. « جاسوس جنگي» کسي که وظيفه كسب اطلاعات در مورد دشمن را برعهده داشت.«امور غنائم» که مسئوليت حفاظت از غنائم ( اسرا و اموال) بود. «تبليغات جنگ» ؛ گاهي رسولخدا(ص) شخص يا قافله و گروهي را مسؤول تبليغات جنگ مينمود. كه به مردم بشارت پيروزي ميدادند. يا با سر دادن شعارهايي مانند «لا اله الّا اللَّه، وحده لا شريك له، له المُلْك و لهالحمد و هو علي كُلّ ِشَيءٍ قدير» در جنگ ، در روحيه دوست و دشمن تأثير عميقي بر جا مي گذاشتند. و بالاخره شخصي نيزمسؤول تهيه سلاح ، اسب و...بود، كه در اصطلاح امروز، بدان امور تداركات يا لجستيك ميگويند.[8]
4-4 . نيروي انساني و آمادگي دفاعي :
در مواقع نياز ، جهاد بر تمامي مسلمانان واجد الشرايط که توانايي مبارزه و دفاع را داشتند، واجب بود؛ و هزينه جهاد نيز به عهده خود مسلمانان بوده و آنان بعنوان افراد ارتش حقوق دريافت نمىكردند. پيامبر هموارهخواهان آمار دقيق مردان مسلمانِ بود وبراى آمار مسلمانان مرد، دفتر و سجلهاىمدون بوده است.[9] جهت آمادگي رزمي و دفاعي ، به طور منظم از مردان داوطلب براى شركت در لشكر بازديد مىكرد تا آنجا كه مسأله تمرين با سلاح و فنون جنگ، جز و فرهنگ عامه جامعه آن روز بود. پيامبر مسلمانان را به يادگيرى صنايع نظامى تشويق مىنمود. و در مواقع نياز از زنان در معالجه و پرستاري مجروحين استفاده ميشد.[10]
5-4 . تاکتيک هاي جنگي :
استاد دکتر عباس محمود العقاد ، در کتاب « عبقريه محمد(ص)» فنون جنگي و تاکتيک هاي نظامي پيامبر(ص) را با پيشرفته ترين و مشهورترين روشهاي نظامي معاصر ، مقايسه و نشان داده است که پيامبر(ص) به عنوان يک رهبر سياسي و نظامي لايق ، از همه فنون نظامي اطلاع کامل داشته و توانسته است به همه اهداف سياسي و نظامي خود نائل آيد.[11] چند نمونه از تاکتيک هاي پيامبر(ص): ايشان بهجاىروشهاى معمول كرّ و فرّ، روش«زحف» يا پيشروى آهسته را جايگزين نمود. جاسوسىِ نظامى را بعنوان برترى تاكتيكى در جنگ عليه دشمن در برنامه ريزى خود داشت. علاوه بر آن عدهاي را به عنوان مُخذل منصوب كرد؛ يعني كساني كه روحيه دشمن را با كيد و سياست تخريب کرده و آنها را مهياي شكست نظامي مينمودند و به اصطلاح جنگ رواني راه ميانداختند. چنانکه نعيم بنمسعود بنعامر اشجعي در جنگ احزاب چنين مأموريتي داشته است. او در جنگ خندق مسلمان شده بود و بنيقريظه را با نقشه، تخريب روحيه كرد. وي بين دو سپاه قريظه و غطفان در جنگ خندق اختلاف انداخت تا از مدينه رفتند. رسولخدا(ص) فرمود: «الحرب خدعه ؛ جنگ فريب است.» [12]
6-4 . مسائل امنيتي و اطلاعاتي :
بررسي هاي تاريخي بيانگر اين واقعيت است که مسائل امنيتي و کسب اطلاعات لازم از فعاليت ها و تحرکات دشمنان و گروه هاي مخالف از اهميت ويژه اي در سياست هاي نظامي و دفاعي پيامبر اکرم (ص) بر خوردار بوده است. ايشان علاوه بر اينکه شخصا بر مسائل امنيتي و اطلاعاتي نظارت داشتند ؛ تضمين امنيت دولت در شهرها و جلوگيرى از تاخت و تاز دشمن خارجى و گردآورى جنگجو ، را از مسؤوليتهاى ادارى واليان خويش قرار دادند. در جنگ ها ، حضرت راهنماي جنگ داشت؛ يعني شخصي كه اطلاعاتي در خصوص زمان، زمين و موقعيتهاي مختلف نيروهاي خودي و دشمن داشت و رسولخدا(ص) از اطلاعات او در جنگ استفاده ميبرد. براى آگاهى از توطئه هاى داخلى و خارجى، به ويژه در برخوردهاى نظامى، عده اى از مسلمانان را براى كسب خبر از شرايط دشمن و اطلاع از تصميمات و برنامه هاى آنان اعزام مى نمود. در كتاب هاى تاريخ و سيره، نام برخى از اين مأموران و نوع مأموريتشان ثبت شده است.[13] علاوه بر عيون و جاسوسان که کارکرد گروه اطلاعات و عمليات را ايفا مي نمودند ؛ براي فريب دشمن شخصي شبيه پيامبر(ص) ميشد و به جاي ايشان در قلب لشكر قرار ميگرفت. حفاظت پيامبر(ص) در جنگها يك اصل مهم بود. بدين خاطر همواره عده اي به عنوان محافظ اطراف ايشان حضور داشتند ، و حتي در برخي مواقع ضحّاك بنسفيان که مرد جنگب بسيار نيرومندي بود، با شمشير بالاي سر پيامبر(ص) ميايستاد و مراقبت ميكرد . پيامبر(ص) جهت رعايت حفاظت اطلاعات، براي هر فرماندهي که منصوب مي نمودند، يكي را مأمور ميكرد تا او را كنترل نمايد.[14] هم چنين در مواردى كه يكى از كارگزاران دولتى، مورد اتهام و سوء ظن قرار مى گرفت، افرادى جهت تحقيق و بررسى از سوى حضرت مأموريت مى يافتند و اگر از فرماندهان جنگ، كسى مورد اتهام بود، رسول خدا برخى از اصحاب مورد اطمينان خود را، جهت بررسى و ارائه گزارش، همراه آن سپاه اعزام مى نمود.[15]
پی نوشت ها :
[1] - وسائل الشیعه ، حر عاملی ، ج 18 ، ص 168 ؛ و جهت آشنایی با نمونه های قضاوت آن حضرت ر. ک : مسند ، احمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 327.
[2] - تراتيب الادارية، ج 1، ص 258.
[3] - خلاف ، شیخ طوسی ، ج 4 ، ص 506 .
[4] - تراتيب الادارية، پیشین، 294 و 300 .
[5] - خلاف ، پیشین ، ج 3 ، ص 269 .
[6] - مستدرک الوسائل ، ج2 ، ص 491 ؛ و جهت آشنایی بیشتر ر. ک : دین و دولت در اندیشه اسلامی ، پیشین ، ص 209 ؛ اقتصادنا ، الضمان الاجتماعی ، محمد باقر صدر ، ص 633 .
[7] - اسدالغابه، ج 2، ص 357.
[8] - جهت آشنایی بیشتر ر.ک : ساختار حكومت پيامبر(ص) ، پیشین.
[9] - التراتيب الاداريه به نقل از صحيح مسلم، ج1، صص221 - 220.
[10] - دولةالرسول، ج 1، ص 294.
[11] - جهت آشنایی کامل با این تاکتیک ها ، ر. ک : ساختار اجتماعی و سیاسی نخستین حکومت اسلامی در مدینه، پیشین ، صص 125-131 ؛ تاكتيكهاى جنگى رسول خدا(ص) ، على اصغر فيض پور .
[12] - سيره ابنهشام، ج 3، ص 240.
[13] - همان ، ص 361-362 . و ر. ک : پيام قرآن ، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران ، ج 10.
[14] - سيره ابنهشام، ج 3، ص 240.س
[15] - وسائل الشیعه ، حر عاملی ، ج 11 ، ص 44.
منبع:www.payambarazam.ir/ن