جنگ و صلح از دیدگاه قرآن (1)
چکیده :
این مقاله ضمن اشاره به نظریهپردازان به طرح دو نظریه و نقد دلایل آنها پرداخته است. در اینباره سه گزاره «جهاد اسلامی فقط جهاد دفاعی است»، «قیود جهاد ابتدایی مانع تحقق گسترده آن میشود» و «جهاد ابتدایی اختصاص به زمان تأسیس دولت اسلامی داشته است» مورد بررسی و تحلیل مستقل قرار گرفته است. نویسنده در نهایت موضعی میانه اتخاذ کرده و اصالت را متعلق به دعوت مؤثّر در جهت گسترش توحید دانسته است (اصالة الدعوة).
قرآن کریم پاسخهای خود را به سئوالات فراروی نظریههای اجتماعی و سیاسی در مجموعهای از آیات به ظاهر متفرق ارائه کرده است. تفسیر موضوعی قرآن کریم در دوران معاصر به کشف این پاسخها و تبیین نظریههای قرآنی در عرصههای مختلف اعتقادی و اجتماعی میپردازد. یکی از این سئوالات که در عرصه علوم و مکاتب سیاسی مطرح شده است درباره روابط دولت اسلامی با دولتهای غیر اسلامی است.
سؤالی که در این زمینه مطرح است آن است که اصل اولیه در روابط دولت اسلامی با دولتهای غیر اسلامی بر جنگ است یا صلح. در این جا دو نظریه عمده وجود دارد.
نظریه اول : اصل رابطه بر جنگ است
شیخ طوسی مینویسد:
هر کس که مخالف اسلام است ، از سایر کفار ، واجب است که با آنان جهاد و کارزار شود ولی آنان دو قسمت هستند، قسمتی که تنها از آنان داخل شدن در اسلام پذیرفته میشود وگرنه خود کشته میشوند و زنان و فرزندانشان اسیر و اموال آنان نیز مصادره میشود ، اینان همه کفار هستند مگر یهود و نصارا و مجوس ، گروه دیگر آنان که درباره آنان [بقاء بر دین و.. ]پرداخت جزیه نیز پذیرفته میشود ، که این سه گروه یاد شده هستند.(2)
ابن تیمیه نیز مینویسد:
هنگامی که اصل قتال مشروع ، جهاد است و مقصود آن است که دین تماماً از آن خدا باشد و کلمه خداوند برتر گردد ، پس هر که منع کند به اتفاق مسلمین کشته میشود، پس اگر کسی نه اهل جنگ است و نه اهل مخالفت از گسترش دعوت اسلام ، مثل زنان و کودکان ، راهب و پیرمرد ، کور و... چنین افرادی به نظر عموم علما کشته نمیشوند مگر آن که با قول و فعل خود کارزار کند ، البته بعضی از علما کُشتن همه آنان را - به جز زنان و فرزندانشان - به مجرد کفر مباح میدانند ، ولی نظر اول صحیحتر است؛ چرا که قتال با کسی است که در هنگام اظهار دین خدا با ما به مقاتله برخیزد.(3)
البته ابن تیمیه به فرض خاصی اشاره میکند و آن این که افرادی نه اهل جنگ هستند و نه اهل مخالفت از رسیدن صدای اسلام به مردم. این فرض در نظر ایشان افراد محدودی دارد و حکم قتال و جزیه و... نیز ندارد. فرضی که در دنیای کنونی شاید فرض غالب باشد. دکتر عبدالکریم زیدان نیز از کسانی است که به صراحت اصل اولی جنگ را تبیین کرده است. وی مینویسد:
دولتهای غیر اسلامی، که احکام و عقاید اسلام را نپذیرفتهاند ، از دیدگاه دولت اسلامی باطلاند و استحقاق باقی ماندن ندارند چرا که باطل منکر و فساد است و منکر باید زایل شود و بناء جدید اسلامی و با حاکمان مسلمان پیدا کند، علامت خضوع به قانون اسلام پرداخت جزیه است، اگر اسلام و جزیه را نپذیرفت دولت اسلامی با آن به جنگ میپردازد تا داخل دار الاسلام شود. معنای این مطلب آن است که اصل علاقه دولت اسلامی با دیگران رابطه جنگ است نه صلح.(4)
این دیدگاه در میان نویسندگان معاصر نیز طرفداران زیادی دارد(5) و بعضی از معاصرین آن را نظریه مشهور فقها دانستهاند.(6) دلایل این دیدگاه را میتوان اطلاق آیات کریمه در مقاتله با کفار و مشرکین دانست. به بعضی از این آیات اشاره میشود:
«قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»(7)؛
با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانیدهاند حرام نمیدارند و متدین به دین حق نمیگردند ، کارزار کنید ، تا به دست خود جزیه دهند.
این آیه به صراحت قتال با اهل کتاب را میرساند تا این که مسلمان شوند یا جزیه دهند. البته درباره مفهوم «صاغرون» اختلاف است. ابن کثیر آن را جزیه دادن میداند ، در حالی که آنان ذلیلون، حقیرون و مهانون باشند ،(8) ولی با توجه به ریشه اصلی جزیه که یا از جزاء و یا از جزء است نشانگر آن است که در برابر حمایت دولت اسلامی باید جزئی از درآمد و یا جزائی نسبت به آن بپردازند. صاغرون هم در اصل از صغر به معنای کوچک شدن و خضوع کردن است و این پرداخت جزیه باید به عنوان خضوع و احترام به دولت اسلامی باشد و به تعبیر دیگر نشانی از همزیستی مسالمتآمیز و قبول موقعیت یک اقلیت سالم و محترم در برابر اکثریت است ، مفهوم تحقیر و توهین و مسخره کردن اهل کتاب نه با مفهوم لغوی سازگاری دارد و نه با تعالیم اسلام.(9) درباره مشرکان نیز آمده است:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلّا عَلَی الظّالِمِینَ»؛(10)
با آنان بجنگید تا دیگر فتنهای نباشد، و دین، مخصوص خدا شود ، پس اگر دست برداشتند، پس تجاوز جز بر ستمکار روا نیست.
از این آیه استفاده شده است که غرض از جنگ با مشرکان رفع فتنه و بسط توحید است، به احتمالی اولی جنگ دفاعی مصطلح و دومی جنگ و جهاد ابتدایی است.(11) در آیه دیگر آمده است:
«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛(12)
پس چون ماههای حرام سپری شد ، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند ، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است.
این آیه نیز تنها دو فرض را مورد توجه قرار داده است یا کشته شدن و یا اسلام آوردن مشرکان.
درباره قتال با مطلق کفار نیز آیات متعددی وجود دارد :
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»(13)؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید ، با کافرانی که مجاور شما هستند کارزار کنید ، و آنان باید در شما خشونت بیابند و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»(14)؛
ای پیامبر با کفار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامی است.
« فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالآخِرَةِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً»(15)؛
پس باید کسانی که زندگی دنیا را به آخرت سودا میکنند در راه خدا بجنگند و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، به زودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد.
از آیات قرآن نیز استفاده میشود دلیل درخواست و فرمان سلیمان برای آوردن تخت بلقیس کفر آنان بوده است:
«إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ * إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * أَلّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ.... * وَ صَدَّها ما کانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنَّها کانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرِینَ *... قالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»(16)؛
من آنجا زنی را یافتم که بر آنها سلطنت میکرد و از هر چیز به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت، او و قومش را چنین یافتیم که به جای خدا برای خورشید سجده میکنند، و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود و در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند... به حقیقت که از طرف سلیمان است و [مضمون آن ]این است: به نام خداوند رحمتگر مهربان، بر من بزرگی نکنید و مرا از در اطاعت درآیید... و آنچه غیر از خدا میپرستید مانع [ایمان] او شده بود و او از جمله کافران بود... [ملکه] گفت: «پروردگارا من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم».
البته جدای از این آیات آیات دیگری نیز در باب جهاد وجود دارد. این آیات در دو دسته اساسی قرار میگیرد. اول: آیاتی که به جهاد در راه خدا و آثار اخروی آن میپردازد. دوم: آیاتی که به جهاد دفاعی و با کسانی که آنان به کارزار آغاز کردهاند و یا قبلاً به مسلمین ضربه زدهاند اشاره دارد. از دسته اول چند آیه را ذکر میکنیم:
«انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛(17)
سبکبار و گرانبار، بسیج شوید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید. اگر بدانید، این برای شما بهتر است.
درباره خفافاً و ثقالاً تفسیرهای چهارگانهای را ماوردی نقل میکند که جالب است: یکی در جوانی و پیری، به نقل از حسن و عکرمه، دوم: در غنا و فقر ، به نقل از ابو صالح، سوم: سواره و پیاده ، به نقل از ابو عمر و چهارم دارای عیال و خانواده و مجرد، به نقل از فراء.(18) این نشانگر مطلوبیت جهاد در همه حالات است، و در آیه دیگر میخوانیم:
« إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»(19)؛
در حقیقت خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صف در صف چنانکه گویی بنایی ریخته شده از سرباند ، جهاد میکنند.
و در آیه دیگر از سستی نسبت به جنگ مذمت مینماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الآخِرَةِ إِلّا قَلِیلٌ * إِلّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(20)؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود: «در راه خدا بسیج شوید» کندی به خرج میدهید؟ آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست. اگر بسیج نشوید، [خدا] شما را به عذاب دردناکی عذاب میکند و گروه دیگری را به جای شما میآورد و به او زیانی نخواهید رسانید و خدا بر هر چیزی توانا است.
و در مواردی ضمن ذکر برتری مجاهدین بر قاعدین به برترین مجاهدین سابق که در دوران سختی جهاد کردهاند اشاره مینماید:
«فَضَّلَ اللّهُ الُْمجاهِدِینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی وَ فَضَّلَ اللّهُ الُْمجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً»(21)؛
خداوند کسانی که با مال و جان خود جهاد میکنند به درجهای بر خانهنشینان مزیت بخشیده است و همه را خداوند وعده نیکو داده، و مجاهدان را بر خانهنشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است.
«لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ»(22)؛
کسانی از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کردهاند ، [با دیگران] یکسان نیستند. آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانیاند که بعداً به انفاق و جهاد پرداختهاند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است، و خدا به آنچه میکنید آگاه است.
در مواردی به جهاد دفاعی و مشروط میپردازد؛ آیات ذیل در قرآن کریم آمده است:
«... فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَ یُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَ یَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أُولئِکُمْ جَعَلْنا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً مُبِیناً»(23)؛
پس اگر از شما کنارهگیری نکردند و به شما پیشنهاد صلح نکردند و از شما دست برنداشتند هر کجا آنان را یافتند به اسارت بگیرید و بکشیدشان. آنانند که ما برای شما علیه ایشان تسلطی آشکار قرار دادهایم.
ادامه دارد ...
پي نوشت :
1) حجة الاسلام قاضیزاده، استادیار دانشگاه تربیت مدرس.
2) محمدبن الحسن شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتوی، (قم، انتشارات قدس محمدی) ص 296 و 297.
3) احمد ابن تیمیه، السیاسة الشرعیه فی اصلاح الراعی و الرعیة، (بیروت، منشورات دارالآفاق الجدیدة) چاپ اول، ص 131.
4) عبدالکریم زیدان، مجموعة بحوث فقهیه، (بیروت، موسسة الرسالة، 1395ق) ص 45.
5) ر.ک: سعید عبداللَّه حارب المهیری، العلاقات الخارجیه للدولة الاسلامیة، (بیروت، موسسة الرسالة، 1416ق/1995م) چاپ اول، ص 31 - 30.
6) ر.ک: آیةاللَّه سید محمد حسینی شیرازی، الفقه، (بیروت، دارالعلم، 1401ق) ج 48، ص 8.
7) توبه (9): 29.
8) ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، (بیروت، دارالمعرفة، 1402) ج 2، ص 347.
9) ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، (با همکاری جمعی از فضلا) - (قم، منشورات مؤسسه امیرالمؤمنین) چاپ اول، ج 10، ص 390.
10) بقره (2): 93.
11) ر.ک: حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه (قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1408)، ج 1، ص 116.
12) توبه (9): 5.
13) توبه (9): 123.
14) توبه (9): 73.
15) نساء (4): 74.
16) نمل (27): 23 - 34.
17) توبه (9): 41.
18) ر.ک: ابوالحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1406) ص 36.
19) صف (61): 4.
20) توبه (9): 38 و 39.
21) نساء (4): 95.
22) حدید (57): 10.
23) نساء (4): 91.
/ن