روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(2)

هر مکتب و عقيده اي براي تعريف و شناخت انسان در جايگاه مهم ترين پديده ي هستي و تبيين جايگاه او، ناگزير است تفسير و تحليلي از جهان هستي داشته باشد. سپس، در پرتو آن به تعريف انسان بپردازد. بر اين اساس، در اين قسمت به توضيح اصول جهان بيني اسلامي پرداخته مي شود.
پنجشنبه، 31 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(2)
روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(2
روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(2)






جهان بيني اسلامي

هر مکتب و عقيده اي براي تعريف و شناخت انسان در جايگاه مهم ترين پديده ي هستي و تبيين جايگاه او، ناگزير است تفسير و تحليلي از جهان هستي داشته باشد. سپس، در پرتو آن به تعريف انسان بپردازد. بر اين اساس، در اين قسمت به توضيح اصول جهان بيني اسلامي پرداخته مي شود.

1- هستي يک آفريده است و آفريدگاري دارد

جهان بيني اسلامي جهان بيني توحيدي است و توحيد در اسلام به خالص ترين شکل بيان شده از نظر اسلام، خداوند مثل و مانند ندارد (ليس کمثله شي) (شوري: 12) شبيه چيزي نيست و هيچ چيزي را نمي توان به خداوند تشبيه کرد. خداوند بي نياز مطلق است، همه به او نياز دارند و او از همه بي نياز است (انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد) (فاطر: 15) خداوند بر هر چيز آگاه (انه بکل شي عليم) (شوري: 12)، و بر همه چيز توانا است (انه علي کل شي قدير). (حج: 6) او مجمع کمالات به شمار مي رود (ولله الاسماء الحسني) (اعراف: 180) و به چشم ديده نمي شود (لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار). (انعام: 103) به فرموده ي امام علي آغاز دين معرفت و شناخت کردگار، و کمال معرفت، ايمان به ذات آفريدگار است. کمال ايمان در توحيد و يگانه دانستن او و تکامل توحيد در اخلاص به ساحت قدس ربوبي است و اخلاص هم فقط به احديت ذات حق و در پرتو نفي صفات زايد صورت مي گيرد.(1)
در جهان بيني توحيدي، جهان يک آفريده است و چيزي در هستي نيست که از قلمرو آفرينش خداوند خارج باشد. (2) جهان در نگرش جهان بيني توحيدي با عنايت الاهي نگهداري مي شود و اگر لحظه اي عنايت خداوند از اين جهان گرفته شود، نابود خواهد شد. تمام واقعيت جهان از خدا و منتسب به حق است. در مقام تحليل بايد بين آنچه تمام واقعيتش از يک چيز است با آنچه واقعيت اضافي اش از چيز ديگري، اما واقعيت وجودي اش از او نيست، تفاوت قائل شد. براي مثال، فرزند از پدر و مادر، ولي واقعيت وجودي اش غير از واقعيت اضافه و نسبتش به پدر و مادر است. در مقابل، تمام واقعيت جهان از آفريدگار، و واقعيت اضافه و نسبتش به حق يکي است. معناي مخلوق بودن همين است. اگر غير از اين بود، توليد نام مي گرفت نه تخليق. (3)

2- هستي غيب و شهادت دارد

جهان بيني اسلامي جهان را مجموعه اي از غيب و شهادت مي داند. در قرآن کريم، مکرر از غيب و شهادت، به ويژه از غيب ياد شده، و ايمان به غيب، رکن ايمان اسلامي است (الذين يومنون بالغيب). (بقره: 3) غيب يعني نهان و به حقايقي اطلاق مي شود که ناديدني هستند؛ يعني به علت نامحدود و غير مادي بودن قابل احساس به حواس ظاهره نيستند و به اين اعتبار آن ها را نهان مي نامند. رابطه ي جهان غيب و شهادت رابطه اي شبيه رابطه ي اصل و فرع است. از قرآن کريم چنين استنباط مي شود که هر چه در اين جهان وجود دارد، وجود تنزل يافته ي موجودات جهان ديگر است. آنچه در اين جهان به صورت امري مقدر و محدود است، در مرتبه اي و در جهاني مقدم بر اين جهان (جهان غيب)، به صورت وجودي نامقدر و نامحدود و به تعبير قرآن به صورت خزائن وجود دارد. (4)
علامه ي فقيد محمد تقي جعفري، ضمن انتقاد از ديدگاه هاي برخي از متفکران معاصر غربي از جمله سارتر و راسل که به طور محسوس ميان قلمرو و طبيعت و ماوراي طبيعت مرزبندي کرده، ماوراي طبيعت را پوچ يا مفاهيمي تاريک و غير قابل وصول و بررسي علمي مي دانند، معتقد است که مسلماً وسايل درک يا به طور عموم جز نمودها و جريانات و ارتباطات معنا را در جهان طبيعت نشان نمي دهند و ما چنين فرض مي کنيم که اين وسايل، قدرت شناساندن همه ي نمودها و جريانات و ارتباطات اجزاي عالم طبيعت (جهان هستي) را داشته و ما را با همه ي آن ها آشنا مي سازد. آيا با اين وصف مي توانيم ادعا کنيم که همه ي واقعيت هاي جهان هستي براي ما شناخته شده اند؟ (5) در پاسخ به پرسشي که درباره ي شناخت عالم هستي کرده، خود پاسخ منفي مي دهد و در ادامه اين طور مي نويسد: ترديدي نيست در اين که واقعيت جهان با قطع نظر از شعور و آگاهي ما درباره ي آن، وجود دارد و سفسطه بازي هايي که ايده آليست هاي صف کشيده در دهليز نيهيلستي به راه انداخته اند، نتيجه اي جز افزودن بر ناداني هاي بشري در بر ندارد. (6) به اعتقاد وي، در جهان بيني اسلامي، فهم دقيق ماهيت سه عنصر اصلي جهان بيني يعني واقعيت، عوامل درک کننده و معرفت ضرورت دارد؛ زيرا منشاء همه ي مناقشه ها و اختلاف ها بين مکاتب فکري نيز چگونگي تفسير ماهيت سه عنصر مذکور بوده است.
در جهان بيني توحيدي، عالم شهادت عبارت از مجموعه آيه ها، پديده ها و سنت ها است. پديده هاي طبيعي مثل خورشيد، ماه، زمين و ...، پديده هاي اجتماعي مثل خانواده، طبقات اجتماعي، ساخت سياسي و ...، پديده هاي تاريخي مثل تمدن ها، ظهور و سقوط آن ها و غيره. (7) آنچه در اصطلاح فلسفه، نظام جهان و قانون اسباب و مسببات خوانده مي شود، در زبان دين، سنت الاهي ناميده مي شود. از نظر اسلام، جهان داراي نظام متقن علٌي و معلولي و سببي و مسببي است. (8) که در آن هرگز تغييري نخواهي يافت. پس پديده هاي جهان به يک سلسله قوانين ثابت و سنت هاي لايتغير الاهي محکومند. بدين ترتيب، ملاحظه مي شود که در جهان بيني اسلامي هر دو عامل غيب و شهادت يا به تعبيري، طبيعت و ماوراي آن مورد نظر بوده و آنچه در اين رابطه مهم مي نمايد، جايگاه انسان در اين عالم هستي و هدف از خلقت او و مسئوليت وي در بودن در اين جهان است. اين همه را حضرت مولانا جلال الدين محمد مولوي، در يک بيت چنين بيان مي دارد:
دو سر هر دو حلقه هستي به حقيقت به هم تو پيوستي
يعني اولاً جهان داراي دو حلقه ي هستي (عالم غيب و شهاده) است و انسان از منظر جهان بيني اسلامي چنان جايگاه با عظمتي دارد که اين دو عالم را به هم مي پيوندد. به عبارت ديگر، معرفت عميق انسان از جهان واقع، زمينه ي کشف حقايق و معارف و اسرار نهفته ي الاهي را، که منظور همان عالم غيب است، فراهم مي آورد.

3- تکامل مداوم هستي و جهت تکاملي پديده هاي آن

عالم در جهان بيني اسلامي، واقعيت متغير و متحرک بلکه عين حرکت است. (9) حرکت عبارت از رهايي تدريجي چيزي از قوه و استعدادي و رسيدن به فعليت و کمال وجودي است. بنابراين، اگر موجودات هستي و نيز کل هستي داراي تمام کمال هاي وجودي خود باشند و هيچ کمبودي از لحاظ فعاليت هاي متناسب خويش نداشته باشند، حرکتي وجود نخواهد داشت؛ چرا که قوه و استعداد در آن ها نيست تا از آن برهند و کمالي را فاقد نيستند تا در اثر کوشش به آن برسند؛ (10) اما بايد توجه داشت که هر پديده و موجودي بر اساس مدار تکاملي و ظرفيت وجودي خاص خود، به کوششي پيگير در جهت به فعليت رساندن استعدادهاي خود، اقدام مي ورزد. بنابراين، پديده ها در نظام هستي از نظر قابليت ها و امکان فيض گيري از مبدأ هستي با يکديگر متفاوتند.
هر موجودي در هر مرتبه اي که هست، از نظر قابليت استفاضه، استحاق خاص خود را دارد. ذات مقدس حق که کمال مطلق، خير مطلق و فياض مطلق به شمار مي رود، به هر موجودي که براي او ممکن است از کمال وجودي اعطا مي کند. بنابراين، کمال هر موجودي با موجود ديگر تفاوت دارد. (11) جهان هستي که حدوث زماني داشته، عين حرکت است، هدفي دارد، زيرا حرکت بدون هدف محال است. نمي شود چيزي حرکت کند و تمام سمت ها و جهت ها براي او يکسان باشد و رابطه ي ويژه اي با هيچ کدام از آن ها نداشته باشد؛ بنابراين، براي هر حرکتي پايان و هدفي خاص وجود دارد که قبل از رسيدن به آن پايان و هدف مخصوص، سيال و با رسيدن به آن ثابت مي شود؛ (12) پس جهان ما، جهاني هدفدار است؛ يعني درون موجودات کششي خاص به سوي هدف کماليشان وجود دارد. پديده ها با نيروي مرموزي که درونشان هست، به سوي کمال شان کشيده مي شوند. اين نيرو همان است که از آن به هدايت الاهي تعبير مي شود با اين اوصاف، جهان، واقعيت هدايت شده، و تکامل جهان، تکامل هدايت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه اي که هستند، نور هدايت دارند. غريزه، حس، عقل، الهام، وحي همه ي مراتب هدايت عامه ي جهانند. در سوره ي طه آيه ي 50 اين گونه آمده است: (قال ربنا الذي اعطي کل شي خلقه ثم هدي)؛ پروردگار ما آن است که به هر چيز آن نوع خلقتي که شايسته اش بود عطا؛ سپس آن را هدايت کرد. (13)
هدفي که همه ي موجودات بر اساس هدايت الاهي به سوي آن در حرکتند چيست؟ از نظر قرآن کريم هر چيزي که به سوي کمال وجودي خود در حال حرکت است، در حقيقت هدفي جز عبادت خداوند ندارد. يگانه راه تکامل هر پديده در بندگي خداوند است. (ان کل من في السماوات و الارض الا اتي الرحمن عبدا) (مريم: 93)؛ هيچ موجودي در آسمان ها و زمين نيست، مگر اينکه در حال عبوديت خداوند است. (14) پس تمام اجزاي هستي از پست ترين جزء ماده تا عالي ترين جلوه هاي آن، همه و همه در حال عبادتند و در پرتو اين مفاهيم والا است که معناي حديث شريف «العبوديه جوهره کنهها الربوبيه» (15) از امام صادق روشن مي شود.

4- معاد

هستي در جهان بيني اسلامي، واحد تجزيه ناپذير است؛ يعني رابطه ي اجزاي جهان اين گونه نيست که بتوان فرض کرد قسمت هايي از آن قابل حذف و قسمت هايي قابل ابقا باشد. حذف بعضي، مستلزم عين حذف همه ي اجزا است. همچنان که ابقاي بعضي، عين ابقاي همه است. بنابراين، هستي، سامانه اي است که همه ي اجزاي آن به طور دقيق با هم در ارتباطند و يک واحد حقيقي را تشکيل مي دهند. اين واحد حقيقي در حرکت است و هيچ گونه سکون و آرامشي در او وجود ندارد و چون در حرکت است، هدف و مقصد نهايي براي آن ضرورت خواهد داشت. (16) بنابراين جهان داراي هدف نهايي است که با نيل به آن از قوه به فعليت رسيده، آرام خواهد شد. قرآن کريم آخرت را جهان قرار و آرامش مي خواند. (و ان الاخره هي دارالقرار) (مؤمن: 39)؛ اين قرار و آرامش را مي توان به نوعي پايان حرکت هستي تلقي کرد.

زيرنويسها

1- نهج البلاغه، خطبه ي 1.
2- عبدالله جوادي آملي، ده مقاله پيرامون مبدأ و معاد، ص 181-182.
3- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
4- همان.
5- ر.ک: محمد تقي جعفري، مولوي و جهان بيني ها.
6- همان، ص 16-17.
7- زهرا رهنورد، موضع گيري طبقات اجتماعي، ص 12.
8- مرتضي مطهري، عدل الهي، ص 63 -129.
9- همان، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
10- عبدالله جوادي آملي، ده مقاله پيرامون مبدأ و معاد، ص 181-182.
11- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
12- عبدالله جوادي آملي، ده مقاله پيرامون مبدأ و معاد، ص 181-182.
13- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
14- محمد تقي جعفري، فلسفه و هدف زندگي، ص 128-134.
15- بندگي خداوند گوهر تابناکي است که هر کس در فروغ آن رهروي کند سر منزلش حريم کبريايي ربوبي است.
16- مرتضي مطهري، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.

منبع:نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 1




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط