21 مرداد 1389 / 1 رمضان 1431 / 12 آگوست 2010 |
1) اعدام "ميرزا رضا كرماني" به جرم قتل ناصرالدين شاه (1276 ش):
ميرزا رضا كرماني در كرمان به دنيا آمد. در جواني به تهران رفت و به دستفروشي و سمساري مشغول شد تا اينكه رفته رفته مورد اعتماد تجار تهران قرار گرفت. وي در سال 1268 ش پس از آشنايي با سيدجمالالدين اسدآبادي، سخت مجذوب انديشهها و افكار او شد و از همان زمان ، به فعاليتهاي سياسي پرداخت. در پي استبداد و جور زمان ناصرالدينشاه قاجار و اخراج سيدجمالالدين اسدآبادي از ايران ، ميرزا رضا كرماني بارها به گونه كتبي و شفاهي به ناصرالدين شاه و درباريانش اخطار نمود كه به جهت بياحترامي و ستمي كه درباره سيدجمالالدين روا داشتهاند ، كشته خواهند شد. رژيم استبدادي قاجار، زبان تيز و حركات اعتراضآميز ِ او را تحمل نكرد و ميرزا رضا را به 7/5 ماه زندان محكوم كردند. ميرزا پس از آزادي، راهي اسلامبول تركيه گرديد و با سيد ديدار نمود. ميرزا از اوضاع ايران بسيار ناليد و سيد او را به كندن ريشه فساد كه همان ناصرالدين شاه بود، تشويق كرد. سرانجام شاه قاجار كه در تدارك برگزاري جشنهاي پنجاهمين سال سلطنت خود بود ، در 17 ذيالقعده 1313ق برابر با 13 ارديبهشت 1275ش با 3 گلوله ميرزا رضا در حرم حضرت عبدالعظيم (عليه السلام) در ري كشته شد. ميرزا با بيان سخناني در دادگاه فرمايشي ، حقايق را بازگو نمود و شاه را رسوا كرد. سرانجام ميرزا رضا كرماني در روز دوم ربيعالاول 1314 ق برابر با 21 مرداد 1276ش توسط دستگاه جبار قاجار به دار آويخته شد و به شهادت رسيد. آخرين جمله ميرزا اين بود: "اين چوبه دار را به يادگار نگه داريد ، من آخرين نفر نيستم". |
2) دستگيري سران كميته مجازات و انحلال آن (1296ش):
كميته مجازات، گروهي سري بود كه در سال 1295 ش در تهران تشكيل شد و بنيانگذاران آن، تني چند از طرفداران مشروطه بودند كه پس از استقرار نظام جديد، مقاصد خود را دست نايافته ديدند و ناكامي مشروطيت را به سبب خيانت و بيكفايتي وزرا ميدانستند. از اين روي، تصميم گرفتند با تشكيل گروهي به نام "مجازات" به پندار خود به مقابله با عناصر خائن، وطن فروش و نالايق بپردازند. البته در اين پندار، اتكاي آنها بر قضاوت شخصي بود. عنصر اجرايي اين كميته شخصي با نام كريم دواتگر بود كه ساليان قبل، مامور ترور شيخ فضل اللَّه نوري گرديد كه به اين كار موفق نشد. پس از مدتي بين اعضاي شورا اختلافات روي داد و شورا از بيم افشاي اسرار كميته، كريم دواتگر را كشت. پس از اين حادثه، افراد ديگري به گروه راه يافتند و به سبب فراهم نبودن سياست واحد و مستقل، اختلافاتي بين اعضاي آن بروز كرد. از طرفي ضعف مالي نيز سبب شد كه گروه به باجخواهي از ثروتمندان رو كند. هر چند اين گروه، هراسي بزرگ در دلِ دولتيان افكند، ديري نپاييد كه در آستانه فروپاشي قرار گرفت. اين شورا در اواخر كار، به دليل تكروي در از ميان برداشتن مخالفان خود، دچار چنددستگي گرديد و يكي از اعضاي اصلي كه پيشبيني ميكرد به سرنوشت كريم دواتگر دچار شود، از بيم جانِ خود، تشكيلات گروه را براي ژاندارمري افشا كرد. در نهايت، اعضاي كميته در 21 مرداد 1296 ش برابر با 23 شوال 1335 ق در دوران صدارت وثوقالدوله دستگير، برخي اعدام و بعضي تبعيد شدند. فعاليت در چارچوبي غيراصولي و هدفدار نبودن معيارهاي تشكيلاتي، نفوذ افراد سست عنصر در گروه، ضعف مالي و وابستگي به ثروتمندان، نداشتن پايگاه مردمي به سبب برخي ترورها از جمله ترور ميرزا حسن از علماي طراز اول تهران، از عوامل سقوط و فروپاشي كميته مجازات بود. |
3) مرگ سپهبد "تيمور بختيار" رييس ديكتاتور ساواك و مهره رژيم شاهنشاهي (1349 ش):
تيمور بختيار در سال 1292 ش در شهركرد به دنيا آمد و پس از پشت سر گذاشتن دروس ابتدايي وارد دانشكده نظام شد. وي طي ساليان بعد مدارج نظامي را طي كرد و پس از كودتاي 28 مرداد 32، به فرمانداري تهران رسيد. بختيار پس از روي كار آمدن منوچهر اقبال، به عنوان معاون نخست وزير و اولين رييس سازمان امنيت و اطلاعات كشور (ساواك) منصوب شد و داراي قدرت فراواني گرديد. در مهر ماه 1339 كه به درجه سپهبدي دست يافت، در تلاش براي احراز مقام بالاتري بود. از اين رو با مقامات دولت آمريكا وارد مذاكره شد تا شايد با كمك آنان بتواند شخص اول ايران شود. وقتي شاه از اين موضوع مطلع شد، او را در اسفند 1339 از كار بر كنار نمود و بختيار پس از مدتي مجبور به خروج از ايران گرديد ولي پس از مدتي، او را در سال 1341 بازنشسته كردند. بنابراين از آن پس دست به مخالفت با محمدرضا پهلوي زد و عدهاي را به دور خود جمع نمود. بختيار از هيچ اقدامي عليه شاه و حكومت او خودداري نميكرد و براي رسيدن به جاهطلبيهاي خود، مبارزاتش را علني نمود. در سال 1347، هيئتي از ايران براي بازداشت او راهي پاريس شدند ولي پاسخ شنيدند كه بختيار به تابعيت دولت عراق درآمده و امكان تحويل وي ميسَّر نيست. از اين رو كليه اموالش در ايران توقيف شد و ميلياردها ريال دارايي او به خزانه دولت واريز گرديد. از آن پس بختيار براي واژگوني محمدرضا پهلوي و استقرار جمهوري درايران، اقدامات وسيعي پي ريزي كرد و با تمام مخالفان رژيم همكاري نزديك داشت، ولي سرانجام در شانزدهم مرداد ماه 1349 در يكي از شكارگاههاي بغداد هدف گلوله يكي از ماموران مخفي ساواك قرار گرفت و در 21 مرداد مرد. بختيار مردي مال دوست و عياش بود و براي رسيدن به مقاصد شوم خود از هيچ كاري ابا نداشت. در دوران رياست او بر ساواك، اين سازمان حتي در روابط خانوادگي اشخاص هم دخالت ميكرد و بيم و هراس فراواني در جامعه ايجاد نمود كه اين رويه در سالهاي حيات ساواك ادامه داشت |
4) شكنجه و شهادت سه پاسدار كميته انقلاب اسلامي به دست منافقان كوردل (1361 ش):
منافقين پس از آن كه راه خود را از مسير انقلاب و نظام اسلامي جدا كردند، هميشه سعي ميكردند تا به روشهاي گوناگون، خللي در اين راه ايجاد كرده و نظام را با مشكل روبرو سازند. آنان براي اين منظور از ترور و آدمكشي در كوچه و بازار و قتل و كشتار انسانهاي بيگناه، ابايي نداشتند و دستان خود را به خون مردم بيگناه آلوده ساختند. اين كوردلان در اين نوبت براي گرفتن اطلاعات، سه تن از پاسداران كميتههاي انقلاب به نامهاي ميرحبيبي، طاهري و طهماسبي را ربودند و پس از اعمال شكنجههاي وحشتناك و وارد آوردن انواع صدمات جسمي، از اخذ اخبار و اطلاعات از آنها نااميد شدند. آنان وقتي به عزم آهنين حزب اللهيان عليه استكبار جهاني و ايادي مزدور داخليشان پي بردند، بدن نيمه جان آنان را، دست و پا بسته در تاريكي شب در اطراف تهران زنده به گور نمودند و به همگان ثابت كردند كه نه تنها از دين و مكتب و ميهن دوستي بهرهاي ندارند بلكه براي تحقق اهداف پليد خويش، حاضرند وحشيانهترين اعمال را درباره هم نوعان و انسانهاي بيگناه انجام دهند. اين قبيل كارها باعث شد كه مردم قهرمان ايران، مقاومتر از گذشته در برابر شعار دروغين وطنخواهي منافقان ايستادگي كنند و نفرت كوردلان از خدا بيخبر در دلشان افزونتر گردد. |
5) رحلت عالم بزرگوار، "احمد سبط الشيخ انصاري" از نوادگان شيخ مرتضي انصاري (1374 ش):
آيت اللَّه شيخ احمد سبط الشيخ از نوادگان خاتم الفقهاء و المجتهدين، شيخ مرتضي انصاري عالم بزرگ قرن سيزدهم هجري، در سال 1309 ش در دزفول و در بيت علم و تقوا و فضيلت به دنيا آمد. او پس از فراگيري مقدمات علوم اسلامي، در 19 سالگي راهي قم، سپس دزفول و در نهايت نجف اشرف شد. آيتاللَّه سبط الشيخ در نجف از محضر استاداني همچون آيات عظام سيد ابوالقاسم خويي، سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودي و سيد عبدالهادي شيرازي استفاده وافر برد و پس از سالياني چند به دزفول بازگشت. اين عالم رباني پس از مدتي در 43 سالگي ساكن قم گرديد و به تدريس و تاليف و تربيت شاگردان و شركت در درس فقه آيتاللَّه سيد محمدرضا گلپايگاني پرداخت. ايشان همچنين از حضرات آيات سيد محمود شاهرودي، شيخ آقا بزرگ تهراني و شيخ محمدصالح مازندراني اجازه اجتهاد و روايت داشت. خلاصةالقوانين، الدُّرَرُ النَّجفيه، شرح تحرير الوسيله و شرح تبصرةُ المتعلمين از جمله آثار اين دانشمند اسلامي است. سرانجام آيتاللَّه سبط الشيخ پس از عمري سرشار از توفيق و خدمات مذهبي در 21 مرداد 1374 برابر با 13 ربيع الاول 1416 ق در 65 سالگي بدرود حيات گفت و در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد. |
6) درگذشت مهدي اباسلط (1388-1360) ش فيلم ساز ايراني |
7) نزول كتاب مقدس صحف بر حضرت ابراهيم(ع) |
8) درگذشت "شيخ الرئيس ابوعلي سينا" فيلسوف و دانشمند بزرگ مسلمان(428ق):
حسين ابن عبداللَّه بن سينا ملقب به شَرفُ المُلك و معروف به شيخ الرئيس، ابن سينا و حَجَّةُالحَق ،از بزرگترين اطباي نامي و اعاظم فلاسفه و حكماي اسلاميِ اوايل قرن پنجم هجري است. وي در سوم صفر سال 370 ق در بلخ به دنيا آمد. قبل از ده سالگي قرآن را حفظ كرد و در اندك زماني، ادبيات، علوم ديني، حساب، هندسه، منطق، جبر، هيئت و علوم عقلي و نقلي را فرا گرفت و قبل از 20 سالگي بر تمام معلّمين و اساتيد خود برتري يافت. مهارت فوق العادهي ابن سينا در طب و معالجات شگفتآوري كه از وي ذكر شده، بسيار تعجب برانگيز است. ابن سينا، عليرغم زندگاني ناآرام و پرحادثهي خود، انديشمند و نويسندهاي پركار بوده است. آنچه از نوشتههاي خُرد و كلانِ وي بر جاي مانده است، نمايندهي ذهني فعال و پوياست كه گويى در هر شرايطي، حتي در سختترين و توان فرساترينِ آنها، از فعاليت و خلاقيت باز نميايستاده است. از ابنسينا بيش از يكصد و سي اثر علمي در موضوعات مختلف از قبيل فلسفه، عرفان، الهيات، منطق، طب، ادبيات و... بر جاي مانده است كه اشارات، قانون، الحاصِلُ و المَحصول، شِفا، عُيونُ الحِكمه، و دهها كتاب ديگر از آن جمله است. ابن سينا در اواخر عمر به سبب اختلافي كه با سلطان وقت پيدا كرد، مدتي فراري بود، هرچند قبل از آن روزگاري به وزارت نيز رسيده بود. وفات وي در سال 428 قمري به بيماري قولنج كه خود در معالجهي آن مهارت فراوان داشته، در 58 سالگي، روي داد. مقبرهي ابن سينا در همدان در ميداني به همين نام واقع است. |
9) تولد "ابن خلدون" مورّخ مشهور مسلمان در تونس(732 ق):
ابوزيد عبدالرحمن بن محمد بن خَلدون از انديشمندان بلند پايهي دنياي اسلام است كه به دليل نگارش كتاب معروف "مقدمه" به عنوان بنيانگذار جامعهشناسي علمي شناخته شده است. وي در 16 سالگي به سبب پايگاه اجتماعي خانوادهاش و آمادگي علمي خود، توانست از دانشمندان برجستهي دربار سلطانِ مغرب بهره گيرد. ابن خلدون در 21 سالگي به خدمت دولت درآمد و به كارهاي سياسي پرداخت، اما در سال 765 به كلي از سياست و امور حكومتي روي گردان شد و پس از آن به كارهاي علمي روي آورد. به طور كلي زندگي ابن خلدون را ميتوان به سه بخش تقسيم كرد كه بخش اول آن صرف آموختن علوم مختلف شد. در دومين بخش، بيشتر به فعاليتهاي سياسي پرداخت و مسؤوليتهاي متعددي رابه عهده گرفت، اما با سعايت و بدگويى ديگران به زندان افتاد و پس از رهايى، گوشهگيري اختيار كرد. از اين زمان بود كه دورهي سوم زندگاني ابنخلدون آغاز شد كه دورهي روي آوردن به فعاليتهاي تحقيقي و تاليفي است. در اين دوره بود كه انديشهي نگارش تاريخ در ابنخلدون ايجاد شد. كتاب "العِبَر و ديوان المُبتَدا و الخَبَر في تاريخِ العَرَبِ وَ العَجَم و البَربَر" اثر ابنخلدون است كه بخش اول اين كتاب "مقدمه" نام دارد كه به نام مقدمهي ابنخلدون معروف شده است. ابن خلدون در زمان خود به تاريخنگاري و تاريخ انديشي شهره بود اما با همهي تاثيري كه در افزايش توجه به تاريخ در مصر در سدههاي هشتم و نهم هجري قمري داشت، انديشههايش در روزگار خود او بازتاب كافي نيافت و هيچ يك از شاگردان او، راهش را در اين زمينه ادامه ندادند. ليكن انديشههاي بديع و عميق او در زمان و مكاني ديگر جلبنظر كرد و از قرن سيزدهم هجري، نام، آثار و افكار او، سخت مطرح شد و پژوهشهاي بسياري را به خود اختصاص داد. اين مورخ مشهور مسلمان در سال 808 ق در 76 سالگي درگذشت. |
10) تولد "اوژن بورنوف" خاورشناس فرانسوي و كاشف رمز خط ميخي (1801م):
اوژن بورنوف خاورشناس فرانسوي و بزرگترين دانشمند سانسكريتشناس، در دوازدهم اوت 1801م در پاريس به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، در علم حقوق فارغالتحصيل گرديد و ضمن اشتغال به عنوان وكيل دعاوي، به زبان و ادبيات مشرق زمين و شگفتيهاي سرزمين هند، علاقهمند شد. از اين رو به فراگيري زبانهاي سانسكريت و پالي همت گماشت و به كار مطالعه و تحقيق روي آورد. اين دانشمند جوان در ضمن مطالعه در كتابخانه ملي پاريس، به نسخههايى از كتب مذهبي زرتشتيان برخورد كرد كه پس از مطالعه آن، توانست عقايدي را كه بر اثر مرور زمان حتي در بين زرتشتيان، منحرف شده بود دوباره برقرار نمايد. بورنوف در سال 1835م تفسير يِسْنا را كه يك متن مهم زرتشتي است انتشار داد و به كمك زبان سانسكريت آن را نوشت. وي با اين كار علمي بزرگ، كليد و كشف رمز خواندن كتيبههاي خطي ميخي در زبانهاي ايران باستان را به دست ديگر دانشمندان داد. بورنوف همچنين پس از مطالعات فراوان، كتاب بودا و مذهب او را به تنهايى و بدون كمك ديگران نگاشت و اثري بيمانند پديد آورد. بورنوف، از دانشمندان بزرگ سانسكريتشناسي بود و بر زبانهاي ايران باستان نيز تسلط داشت. بورنوف در دوران زندگي علمي خود، به عضويت مؤسسات علمي و انجمنهاي متعدد خاورشناسي درآمد و در دانشسراي عالي پاريس به تدريس پرداخت. اوژن بورنوف سرانجام پانزده روز پس از انتخاب به عنوان سردبير فرهنگستان كتيبهها و ادبيات فرانسه، در 28 مه 1852م در 51 سالگي درگذشت. |
11) تولد "فريتز كِرِنْكو" خاورشناس نامور آلماني (1872م):
فريتزْ كِرِنْكو، خاورشناس آلماني در 12 اوت 1872م در شمال آلمان به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي، راهي انگليس شد و با فراگيري زبانهاي فارسي و عربي، به مطالعه كتب خطي و چاپي شرقي علاقهمند گرديد. كرنكو بسياري از كتابهاي خطي شرقي را كه در گوشه و كنار كتابخانهها در شرف نابودي بود تصحيح كرد و به چاپ رساند. وي همچنين سالياني به تدريس زبان و ادبيات عربي در هندوستان و انگليس مشغول شد و زبانهاي يوناني، لاتيني، فرانسوي و انگليسي را فرا گرفت. مطالعات فراوان منابع اسلامي و نيز علاقه به مردم مشرق زمين به ويژه مسلمانان، باعث شد تا فريتز كرنكو به دين اسلام مشرف شود و نام خود را به محمد سالم كرنكوي تغيير دهد. وي درعين حال از نگارش كتاب و مقاله غافل نماند و حدود 30 كتاب را منتشر ساخت كه بيشتر آنها تصحيح، تنظيم، ترجمه و چاپ متون قديمي جهان اسلام بوده و در كنار آن، 20 مقاله را در مجلات مختلف به چاپ رساند. كرنكو نسبت به اسلام و عرب شديداً تعصب داشت و در هرجا لازم ميدانست از آن دفاع ميكرد. او را فردي دانشمند، راستگو، خويشتندار، خوش منظر و دوستدار شرق و اسلام و مسلمانان گفتهاند. فريتز كرنكو سرانجام در 7 ژوئن 1953م در 81 سالگي درگذشت. |
12) وقوع نبرد امريكا و ژاپن معروف به "گوادال كانال" در جريان جنگ جهاني دوم (1942م):
جزيره آتشفشاني گوادال كانال در اقيانوس آرام جنوبي واقع شده است و در حقيقت بخشي از مجموعه جزاير سليمان را تشكيل ميدهد. اين جزاير در جريان جنگ جهاني دوم توسط ژاپنيها اشغال گرديد، اما پس از آن كه دامنه جنگ گسترش يافت، امريكا نيز وارد صحنه شده و در خاور دور با ژاپنيها وارد كارزار گرديد. اين مساله كاسته شدن دايره فتوحات ژاپن را به دنبال آورد. در همين زمان، از 12 اوت 1942م يكي از بزرگترين و خونينترين نبردهاي امريكا و ژاپن در منطقه گوادال كانال آغاز شد. اهميت استراتژيك اين ناحيه باعث شده بود تا اشغالگران، آن را كليد فتوحات بعدي به حساب آورند. بر همين اساسْ حملات امريكايىها با مقاومت و پايداري سربازانِ ژاپن مواجه شد، اما عليرغم شجاعت و تلاش فراواني كه ژاپن براي دفاع از اين منطقه به كار گرفت، امريكاييها موفق شدند پس از 6 ماه، سرانجام در 16 فوريه 1943 در اين نبرد به پيروزي دست يابند. در اين جنگ 4 هزار سرباز امريكايي و 7 هزار سرباز ژاپني كشته شدند كه بخشي از تلفات ميليوني جنگ جهاني دوم به حساب ميآيد. |
13) مرگ "توماس مان" نويسنده برجسته آلماني (1955م):
توماس مان نويسنده بزرگ آلماني درششم ژوئن 1875م در شهر لوبِك آلمان به دنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات متوسطه وارد دانشگاه مونيخ شد و در حين تحصيل، با مطالعه آثار فلاسفه و نويسندگان بزرگ آلمان از آنها الهام گرفت و وارد عرصه نويسندگي شد. توماس مان همچنين با آثار ادبي و فكري فرانسه آشنايى يافت و از آنها الهام گرفت به طوري كه جنبه حقيقتبيني و منطق و دقت فكري نوشتههاي خود را مديون تعمق در آثار فرانسه دانسته است. وي پس از انتشار اثر "افتادهها" و نيز داستانهاي سه دهه، به شهرت رسيد. اين آثار نشاندهنده اشتغال فكري او درباره ارتباط ميان هنر و مسائل روانشناختي و اشتياق هنرمند به مرگ و پيراستگي و نبوغ و بيماري است. توماس مان از لحاظ سبك و طرز نگارش نوشتههايش، به سبك ظريف فرانسوي متمايل و از لحاظ روح و اساس، مظهر نبوغ فكري آلمان است و همين خصوصيت است كه نوشتههاي او را در رديف بهترين آثار معاصر آلمان قرار داده است. او در نوشتههاي خود به دقت به تجزيه و تحليل خواص و آثار روحي و تشريح احساسات وهيجانات باطني قهرمان داستانهايش ميپردازد. توماس مان در اين امر و نشان دادن عواطف و تمايلات مرموز روح و دل انساني مانند يك نقاش زبردست كه كوچكترين سايه روشن و حركت اثر را فراموش نميكند، به قدري مهارت به خرج ميدهد و به اندازهاي به شرح و بسط ميپردازد كه غالباً آثار وي از نشاط رمانتيكي و داستاني خالي است. داستانهاي مان به قدري عميق است كه به اثر علمي و فلسفي بيشتر شباهت دارند تا سبك داستان. بيشتر علوم زمان از قبيل پزشكي، ستارهشناسي، علوم الهي، زيستشناسي، گياهشناسي، ماوراءالطبيعه و... در آثار توماس مان جايگاهي برجسته دارند. كتابهاي وي اگرچه نمايشگر جامعه آلمان در نيمه اول قرن بيستم است اما از لحاظ كيفيت و كمال و روشني سبك و غناي عميق، در تاريخ معاصر آلمان درخشيده است. توماس مان در سال 1913 كتاب كوهستان جادو را نوشت و اين كتاب چنان اهميتي به نويسندهاش داد كه جايزه ادبيات نوبل را در سال 1929م نصيب وي ساخت. يوسف جوان، يوسف در مصر و خلاصه زندگي از ديگر آثار اوست. توماس مان با آغاز جنگ جهاني دوم رهسپار فرانسه، انگلستان و امريكا شد تا اينكه در دوازدهم اوت 1955م در هشتاد سالگي در نزديكي شهر زوريخ سوئيس درگذشت. |
14) مرگ "جِيمز سامْنِر" شيميدان معروف امريكايي (1955م):
جِيمز بِچْلِرْ سامنِر، شيميدان برجسته امريكايى، در نوزدهم نوامبر 1887م در اين كشور به دنيا آمد. وي در كودكي بر اثر وقوع حادثهاي دست چپ خود را از دست داد و به علت چپ دست بودن، مدتي طول كشيد تا نوشتن و كار با دست راست را فرا گيرد. سامنر با علاقهاي كه به رشته شيمي داشت، بدون توجه به تذكر اساتيد مبني بر ناتواني، به تحقيق و مطالعه در رشته مورد نظرش پرداخت و فقدان يك دست را مانع انجام آزمايشهاي شيمي ندانست. وي در دانشگاه هاروارد به تحصيل مشغول شد و در 27 سالگي دكتراي شيمي گرفت. سامنر از آن پس، علاوه بر تدريس، به تحقيق درباره آنزيم روي آورد و در سال 1926م اثبات كرد كه آنزيم، پروتئين واقعي است. اين نظريه كه مخالف انديشه غالب زمان و از طرف يك شيميدان گمنام مطرح شده بود، در ابتدا مورد توجه و قبول واقع نشد. با اين حال، سامنر نتيجه تحقيقات خود را با ديگر دانشمندان در ميان نهاد و از طرف شيميدانان اروپايي مورد تاييد قرارگرفت. وي در تحقيقات بعدي خود به كشفيات مهم ديگري نائل آمد و در سال 1946م به همراه شيميدان هموطن خود، به طور مشترك برنده جايزه نوبل شيمي گرديد. جِيمز بچْلر سامنر سرانجام در دوازدهم اوت 1955م در 68 سالگي درگذشت. |
15) پرتاب اولين ماهواره جهان به نام "اكو" توسط ايالات متحده امريكا (1969م) |
16) قتل عام فلسطينيان اردوگاه "تلّ زعتر" در لبنان توسط فالانژهاي لبنان (1976م):
تَلِّ زَعْتَر يكي از اردوگاههاي فلسطيني بود كه در كنار بيروت قرار داشت و در ميان جمعيت 30 هزار نفري آن نيروهاي رزمي فراواني بودند. در جريان جنگ داخلي لبنان، اين منطقه در ميانه تهاجمات و درگيريها قرار داشت، اما پس از خروج نيروهاي سوريه در 23 ژوئن 1976م از لبنان، نيروهاي فالانْژْ به اين اردوگاه حمله كردند. در اين حمله، توپخانه سنگين فالانْژْها، هر دقيقه به طور متوسط سه گلوله توپ به سوي تل زعتر شليك ميكرد. تانكها و زرهپوشهاي آنها نيز به اين محاصره شدت بخشيدند. نيروهاي فالانژ در تهاجم خود از موشكهاي زمين به زمين ساخت اسرائيل بهره ميگرفتند. اين تهاجمْ اردوگاههاي ديگر فلسطيني را نيز در بر ميگرفت اما محور عمليات نيروهاي فالانژ، اردوگاه تل زعتر بود. در جريان اين محاصره، آب شهر قطع شد، مواد غذايي كمياب گرديد و هر جنبندهاي در سطح شهر توسط تيراندازان فالانژ كه از بيرون به شهر مسلط بودند مورد هدف قرار ميگرفت. در روزهاي پاياني، تنها 500 فلسطيني ديگر در اين اردوگاه باقي مانده بودند. سرانجام پس از آنكه اين شهر حدود 70 بارمورد تهاجم قرار گرفت، در 12 اوت 1976 بعد از بيش از 50 روز مقاومت، سقوط كرد. شب اين حادثه نيروهاي فلسطيني با يك هجومْ حلقه محاصره را شكافته و موفق به خروج از اردوگاه شده و پس از 4 روز پياده روي و برجاي گذاشتن 300 كشته به بيروت رسيدند. در روز 13 اوت همان سال، نيروهاي فالانژ به شهر بيدفاع تلّزعتر حمله كرده و به قتلعام فلسطينيان دست زدند. اين فجايع و دامنه آن، به قدري گسترده بود كه به اعتراض مجامع بينالمللي انجاميد و فالانژها را مجبور كرد كه به كشتار فلسطينيان خاتمه دهند. |
17) تولد ساموئل فولر 1997-1911 كارگردان آمريكايي |