زنده نگه داشتن ياد جنگ، چرا؟
گفت: هر سال با شروع فصل پاييز، به مناسبت سالگرد جنگ هشت ساله جشن و بزرگداشت مي گيرن! آخه جنگ که جشن و بزرگداشت نداره!؟
گفت: چرا بايد ياد جنگ و دفاع رو زنده نگه داشت؟
گفتم: همه جاي دنيا اين کار رو مي کنن؛ براي ساختن و حفظ هويتشون، براي ياد آوري حقايق نسلي که از هيچي خبر نداره، براي اينکه به نسل جديد بگن، صدها هزار نفر براي حفظ وطن و ناموسشون از جونشون گذشتن و حالا تو وارث اون نسلي! در همه مليت ها و تمدن ها اون حماسه ها ، در واقع روزهاي حماسي و موندگاري هست که جزئي از هويت ملي اونا به حساب مي ياد و پاس داشت اون حماسه ها، در واقع نگه داري از مؤلفه هاي کليدي يه تمدن و فرهنگه! شخصيت و غرور ملي يه سرزمين، به حماسه هاي ملي اون سرزمينه وياد آوري اين حماسه ها براي آينده کشور ضروريه!
گفت: مي گن: « اين جنگ نعمت بود» اين باور کردني نيست!
گفتم: چرا، اتفاقاً اگر يه کم به آثار و پيامدهاي مثبت دفاع مقدس فکر کنيم مي فهميم چرا بنيان گذار انقلاب، اين جنگ رو نعمت مي دونست! هشت سال دفاع مقدس تأثير عجيبي روي خود کفايي ما و شکوفايي استعدادهامون داشت! اين جنگ، به ايران تحميل شد، ولي تونستيم در اين جنگ بهترين فرمانده هاي نظامي رو تربيت کنيم و از نظر نظامي ده ها سال جلو بيفتيم.
گفت: ياد آوري خاطرات جنگ چه فايده اي داره؟
گفتم: اين براي ما مايه افتخار ومباهاته که هشت سال با اقتدار و قدرت، ودر مقابل استکبار ومتجاوزان ايستادگي کرديم واجازه نداديم حتي يک وجب از خاک عزيز کشورمون به دست دشمنا بيفته. به نظر تو نبايد خاطره اين افتخار رو زنده نگه داشت! نبايد خاطره اين همه ايثار و فداکاري رو زنده نگه داشت! يادت باشهاگر ايثار و گذشت اون جونمردا نبود
اگر از خود گذشتگي شهدا نبود
اگر ايستادگي جووناي اين مرز و بوم نبود
اگر گراميداشت اين ايام شريف و غرور انگيز نبود، مطمئن باش دشمناي قسم خورده کشورمون و در رأس اونا، امريکاي جنايتکار، به خودش اجازه مي دادن مثل صدام، يه بار ديگه به کشورمون حمله کنن، اما پاس داشت و زنده نگه داشتن ياد و خاطره اين ايام باعث مي شه که دشمن حتي فکر حمله مجدد رو نکنه!
بزرگداشت اين ايام و رژه رفتن و نمايش فيلم هاي دفاع مقدس و ياد کردن از بزرگ مردان جانباز وشهيد و آزاده و خانواده هاشون، بيشتر براي ياد آوري و انتقال خاطره هاي افتخار آفرين ملت قهرمانمون به جوونا و نوجوونا و کودکانيه که نبودن و نديدن، و فقط شنيدن!
براي حفظ ارزش ها، براي تذکر هر ساله دادن به دشمن، دشمنايي که دندون تيز کردن و چشم طمع به خاک و اعتقادات و انقلاب ما دارن!
اين بزرگداشت، دهن کجي بزرگي به دشمني؛ يعني اي دشمن، يه روزي قرار بود شما به خاطر تجاوز به کشور ما جشن بگيريد، ولي حالا ما با دفاع جانانه اي که کرديم، جشن مي گيريم.
گفت: حالا اين دفاع واقعاً اين قدر ارزش داره؟
گفتم: توجه کن که فقط بحث دفاع وآثار جنگ وخود کفايي وامثال اينها نيست... بحث خرمشهري بود که شده بود مُحَمره، بحث اهوازي بود که داشت مي شد الاحواز، بحث چکمه هاي ناپاکي بود که خاک اين کشور رو آلوده کرده بود، بحث ناموس و آبرو بود، بحث مردم بي خبري بود که مشغول زندگيشون بودن که ناگهان هجوم آوار رو روي زندگي و خونه وکاشانه شون ديدن. اين داستان غم انگيز، خيلي فراتر از دفاع و خود کفايي و اين جور چيزاست.
گفت: چرا از همان اول صلح نکرديم؟
گفتم: اين روزا حرف صلح و صلح طلبي در دنيا بيشتر زده مي شه، ولي توجه داشته باش که وقتي ناموس و دين و ايمان و خاک يک کشور و ملت، بدون اينکه خودشون شروع کننده جنگ باشن، مورد تهاجم و تجاوز قرار مي گيره، نمي شه نشست و از صلح حرف زد!
فکر مي کني اگر به جاي دفاع هشت ساله از کشورمون، از همون اول تسليم بوديم و از سرسازش درمي اومديم، امروز در سالگرد تجاوز عراق به ايران، به چي مي خواستيم فکر کنيم؟ به تجزيه کشورمون؟ به از دست رفتن ناموس مملکتمون ؟ به چي؟
جنگ اصلاً افتخاري نداره، درست؛ اما دفاعي که ما داشتيم مقدس بود. امروز ما چقدر خوشبختيم که هزاران انسان از جان و مال و عزيزان و زندگي و همه چيز خودشون مايه گذاشتن تا حتي يک وجب از خاک ايران به نام بيگانه ثبت نشه و ما الان به راحتي زندگي کنيم.
گفت: مي شد.جنگ را بهتر مديريت کرد؟
گفتم: بله. بعد از بيست سال، گفتن اين حرف خيلي راحته، ولي در شرايطي که براي يه قبضه توپ مستأصل بوديم، ژنرال هاي ارتش فرار کرده بودن و هيچ تجربه جنگي نداشتيم، پشت سر هم از منافقين خنجر مي خورديم، مديريتي که کرديم بهترين مديريت بود. نمي گم اصلاً اشتباهي وجود نداشت، ولي بايد با توجه به شرايط اون زمان قضاوت کرد.
منبع: کتاب گلبرگ شماره 122
/ن