الگوي ارتباط با اهل کتاب از منظر قرآن (2)
نوسنده : محمد جواد رمضاني
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَي أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا (نساء،47)
اي كساني كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پيامبر خود) نازل كرديم -و هماهنگ با نشانههايي است كه با شماست- ايمان بياوريد، پيش از آنكه صورتهايي را محو كنيم، سپس به پشت سر بازگردانيم، يا آنها را از رحمت خود دور سازيم، همان گونه كه «اصحاب سبت» ) گروهي از تبهكاران بني اسرائيل) را دور ساختيم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدني است!
"اهل کتاب، مخصوصاً يهود هنگامي که با آن همه نشانه هاي روشن در برابر حق تسليم نشدند و آگاهانه به لجاجت و عناد برخاستند و در صحنه هاي مختلف اين خلاف گويي و خلاف کاري آگاهانه را تکرار کردند تدريجا به صورت يک طبيعت ثانوي براي آنها شد، گويي به کلي افکارشان مسخ و چشم و گوششان کور و کر شده و چنين کساني به جاي اين که در زندگي به پيش بروند به قهقرا و عقب باز مي گردند و اين است جزاي آنهايي که حق را دانسته انکار مي کنند" (تفسير جوان، جلد3،ص389) اين نکته بي ايماني انسان را مسخ و رو به عقب مي برد مي تواند براي ما جاي تامل داشته باشد. به نظر مي رسد اگر اين شرايط و سخن قرآن را قبول کنيم، در برابر علومي که از جانب غربي ها و کساني که ايمان را رها کرده اند بايد کمي با ترديد نگاه کنيم. به درستي اين بازگشت به عقب آنها، مي تواند براي ما مفيد باشد يا اينکه ما در انتخاب مرجعيت علمي و تقليد از آنها دچار اشتباه فاحشي شده ايم.
مسير گمراهي و ضلالت چيزي نيست که به راحتي بتوان نسل و جامعه اي را از آن بازگرداند. رحمت خداوند نيز بنا به اين آيه شامل حال اين لجبازان نخواهد شد. نتيجه اينکه ما براي چه بايد آنچه را که آنها به عنوان علم براي خود مي دانند قبول کنيم؟ اين قهقرا شايد به تدريج و بر اساس ضعف و کاهلي ما در علم دامن گير ما نيز بشود و ما را از علم حقيقي دور کرده و محدود به تفکرات مادي کند. به هر حال جاي تحقيق و تامل بيشتر باز است.
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلاءِ أَهْدَي مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلا (نساء،51)
آيا نديدي كساني را كه بهرهاي از كتاب (خدا) به آنان داده شده، (با اين حال)، به «جبت» و طاغوت» ( بت و بتپرستان) ايمان ميآورند، و درباره كافران ميگويند: «آنها، از كساني كه ايمان آوردهاند، هدايت يافتهترند»؟
يکي ديگر از صفات ناپسند که طبق تفاسير بر يهود اطلاق مي شود، فريبکاري آنها براي پيشبرد اهدافشان مي باشد. يعني يهوديان به بتهاي مشرکان تعظيم مي کردند و آنها را اميدوار مي کردند تا در برابر عظمت اسلام دچار شک و ترديد نشوند. منافع يهوديان با مشرکان گره خورده بود و سعي داشتند هر طور شده بر عليه مسلمانان اقدام کنند. هر چند از نظر مشترکات، دين يهود با مسلمانان سازگارتر است تا شرک. اما اين سياست و در واقع تاکتيک جنگ رواني بر ضد مسلمانان، تنها به خاطر نفع مادي و سودي که از گمراهي مردم به دست مي آوردند بود.
لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا (نساء،123)
(فضيلت و برتري) به آرزوهاي شما و آرزوهاي اهل كتاب نيست; هر كس عمل بدي انجام دهد، كيفر داده ميشود; و كسي را جز خدا، ولي و ياور خود نخواهد يافت.
وابستگي هاي خيالي و نژادي و اجتماعي هيچ ملاکي براي برتري يک دين نيست. قرآن ملاک و امتياز را به کسي مي دهد که عمل صالح انجام دهد، نه اينکه آرزوهايي خوب داشته باشد.
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَي أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَي سُلْطَانًا مُبِينًا (نساء،153)
اهل كتاب از تو ميخواهند كتابي از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كني; (در حالي كه اين يك بهانه است;) آنها از موسي، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده! و بخاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامري) را، پس از آن همه دلايل روشن كه براي آنها آمد، (به خدايي) انتخاب كردند، ولي ما از آن درگذشتيم (و عفو كرديم) و به موسي، برهان آشكاري داديم.
بهانه جويي تاکتيکي براي نپذيرفتن ادعاي مطرح شده و يا حداقل تاخير و وقفه در کار است. در واقع خداوند سابقه لجاجت يهوديان را ذکر مي کند. آنان در زمان موسي عليه السلام نيز لجاجت مي کردند و با ادعاهاي واهي و دور از ذهن سعي داشتند تا با هدايت و برنامه تربيتي پيامبر مقابله کنند. لذا خداوند به پيامبر دلداري مي دهد و نيت آنها را از اين درخواست آشکار مي کند. در مناسبات امروزي نيز، اهل کتاب در بسياري موارد با القاي شبهات و ايرادهاي بي جا، سعي در تضعيف روحيه مسلمانان و هدايت يافته ها دارند. اين موضوع در رسانه هاي غربي که منشأي غير ديني دارند نيز به وضوح مشهود است. به عناوين مختلف سعي در تمسخر ارزشها و نمادهاي مذهبي دارند. نمونه اين مطالب در فيلمهاي سينمايي و تلويزيوني که ميليونها بيننده دارند به وضوح قابل مشاهده است. صد البته اين سياست مورد استقبال کاهلان و کساني که از دين گريزانند نيز مي باشد تا بهانه اي براي عدم انجام فرايض داشته باشند.
وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا (نساء،159)
و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او ( حضرت مسيح) ايمان ميآورد؛ و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود.
در تفسير جوان براي اين آيه دو احتمال مطرح شده است: 1-در هنگام مرگ که چشم انسان حقيقت را مي بيند، مقام حضرت عيسي را درک کرده و آنگاه به او ايمان مي آورد و البته مانند ايمان فرعون بي اثر است و پذيرفتني نيست. 2-تمام اهل کتاب به حضرت عيسي پيش از مرگ او ايمان مي آورند. يعني يهوديان نبوت او را مي پذيرند و مسيحيان دست از الوهيت او مي کشند و اين هنگامي است که مسيح طبق روايات اسلامي در موقع ظهور مهدي (عج) از آسمان فرود مي آيد و پشت سر او نماز مي گذارد و يهود و نصاري نيز او را مي بينند.(تفسير جوان،ج4،ص169)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالإيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (مائده،5)
امروز چيزهاي پاكيزه براي شما حلال شده; و (همچنين) طعام اهل كتاب، براي شما حلال است; و طعام شما براي آنها حلال; و (نيز) آنان پاكدامن از مسلمانان، و آنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند; هنگامي كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد; نه زناكار، و نه دوست پنهاني و نامشروع گيريد. و كسي كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه ميگردد; و در سراي ديگر، از زيانكاران خواهد بود.
«امروزي» که در تفاسير وارد شده است، مي تواند يکي از روزهاي عرفه، فتح خيبر و يا غدير خم باشد. به هر حال روز پيروزي اسلام بر کفار بوده است. اين آيه مي گويد که غذاهاي اهل کتاب براي ما نيز حلال است. حال آنکه ما در فقه مان غذاهاي گوشتي که مطابق ذبح اسلامي نباشد را اجازه نداريم مصرف کنيم. اين سبب تعارض مي شود. در بسياري مناسبات مسلمانان با اهل کتاب اين مسئله و مشکل ديده مي شود که آنها برايشان تفاوتي ندارد که چه غذايي بخورند اما براي ما مهم است که گوشت ذبح شده اسلامي حتما مصرف کنيم. لذا بعضا دچار مشکل هم مي شويم و البته در تفسير علي بن ابراهيم هم نقل شده است که "منظور از طعام اهل کتاب حبوبات و ميوه ها است، نه ذبيحه هاي آنها زيرا آنها هنگام ذبح کردن نام خدا را نمي برند." (وسائل الشيعه، جلد 16، ص291). مسائل فقهي زيادي از اين آيه استخراج مي شود اما آنچه براي ما اهميت دارد، بعد ارتباطاتي اين آيه است. در واقع آيه ناظر به رفع محدوديتهاي پيشين درباره معاشرت با اهل کتاب است. با برداشتن محدوديت طعام مي توانستند در مهماني هاي يکدگير شرکت نمايند و بلافاصله نيز بيان مي شود که ازدواج با زنان اهل کتاب نيز مانعي ندارد. فقهاي اهل سنت فرقي ميان ازدواج دائم و موقت نمي گذارند و حکم اين آيه را تعميم مي دهند. نکته اي که مهم است اشاره شود، حقيقتي است که قرآن از آن پرده بر مي دارد و آن دوستي هاي پنهاني ميان زنان و مردان است. در واقع محدوديت هاي عدم رابطه با اهل کتاب موجب مي شده که اين روابط خارج از عرف و شرع صورت بگيرد و چه بسا منجر به گناه مي شده است. اسلام اين پاکدامني را تاکيد مي کند و براي اين ازدواج مهريه را نيز الزامي مي داند. به هر صورت از اين روز به بعد است که مسلمانان توانستند بدون مشکل و بدون محدوديت و ترس با زنان اهل کتاب که پاکدامن بودند، ازدواج نمايند. "البته زنان مسلمان به هيچ وجه مجاز نيستند که با مردان اهل کتاب ازدواج کنند و فلسفه آن ناگفته پيداست. زيرا زنان به خاطر آن که عواطف رقيق تري دارند زودتر ممکن است عقيده همسران خود را بپذيرند تا مردان. و از آنجا که تسهيلات فوق درباره معاشرت با اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها ممکن است مورد سوء استفاده بعضي قرار گيرد و آگاهانه ويا غير آگاهانه به سوي آنها کشيده شوند در پايان آيه به مسلمانان هشدار داده، مي گويد: کسي که نسبت به آن چه بايد به آن ايمان بياورد کفر بورزد و راه مومنان را رها کرده، در راه کافران قرار گيرد، اعمال او بر باد مي رود و در آخرت در زمره زيانکاران خواهد بود."
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ (مائده،15)
اي اهل كتاب! پيامبر ما، كه بسياري از حقايق كتاب آسماني را كه شما كتمان ميكرديد روشن ميسازد، به سوي شما آمد؛ و از بسياري از آن، (كه فعلا افشاي آن مصلحت نيست،) صرف نظر مينمايد. (آري،) از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد.
اين حقيقت که اهل کتاب بسياري از حقايق موجود در کتب آسماني را کتمان مي کنند از جمله بحثهاي کليدي در گفتگوي ميان ديني است. يعني بدانيم که آنها نسبت به بسياري از مسائل نظير توحيد و پاکي انبياء و غيره که در کتب آسماني آنها آمده است معتقدند، اما به دلايلي آنها را انکار مي کنند. به هر حال گفتمان ميان ديني که امروز بسيار رايج است و اديان مختلف تحت عناوين متفاوتي مشغول گفتمان و تقريب هستند، اين مطلب بسيار حائز اهميت است که آنها حقيقت را دريافته اند. حال يا به دليل عناد و لجبازي و يا گمراهي هاي ديگر حاضر به قبول کردن حقيقت نيستند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (مائده،51)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! يهود و نصاري را ولي (و دوست و تكيهگاه خود،) انتخاب نكنيد! آنها اولياي يكديگرند; و كساني كه از شما با آنان دوستي كنند، از آنها هستند; خداوند، جمعيت ستمكار را هدايت نميكند.
نکته جالب در اين آيه اين است که واژه اهل کتاب به جاي يهود و نصاري آورده نشده است. يعني اگر آنها به کتابهاي آسماني خود تکيه داشتند مي توانستند متحدان خوبي براي شما باشند، اما اينگونه نيستند و در واقع اين کتابها را بهانه اي براي سود و منفعت خود مي دانند و از مسلمانان نيز خواسته شده است که در اين قضيه با احتياط زيادي عمل کنند و آنها را به عنوان دوست خود و يا به عبارتي هم پيمان انتخاب نکنند. آنها دوست و هم پيمان يکديگرند و تا زماني که با يکديگر هستند با مسلمانان سر سازش ندارند. قضاياي صلح ميان اعراب و اسرائيل و يا اتحاد با کشورهاي اروپايي و رابطه هاي پوشالي با کشورهاي غير اسلامي، هرگز نتوانسته موجبات يک رابطه صلح و پايدار را فراهم آورد. تمام اين روابط مبتني بر حيله و سود آنهاست که به اقتضاي شرايط منتظر فرصتي براي نزديکي و ضربه زدن هستند. اين نکته اي است که در رابطه با دولت هاي اهل کتاب، مسلمانان بايد مورد توجه قرار دهند.
لَوْلا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ (مائده،63)
چرا دانشمندان نصاري و علماي يهود، آنها را از سخنان گناهآميز و خوردن مال حرام، نهي نميكنند؟! چه زشت است عملي كه انجام ميدادند!
اين آيه شديداً دانشمندان و عالمان ديني را که وظيفه هدايت و ارشاد جامعه را انجام نمي دهند توبيخ مي کند. امر به معروف و نهي از منکر در ميان اديان بيش از هر کس بر وظيفه عالمان ديني است. اين چشم پوشي از گناهان باعث نزول و سقوط جامعه و ارزشها خواهد شد. در واقع مي توان اين گونه فرض کرد که شايد اين عتاب خداوند ناشي از ميل ويژه آنها به عدم تذکر و هدايت مردم باشد. آنان از گمراهي مردم سوء استفاده مي کنند.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (مائده،64)
و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهي) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است; هرگونه بخواهد، ميبخشد! ولي اين آيات، كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغيان و كفر بسياري از آنها ميافزايد. و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمني افكنديم. هر زمان آتش جنگي افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت; و براي فساد در زمين، تلاش ميكنند; و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
مبناي بسياري از انديشه ها و تئوريهاي اومانيستي و حقوق بشر همين است که خداوند انسان را رها کرده است و خود انسان بايد به فکر نجات خويش باشد. اين انديشه بي نهايت فسادزاست. به گونه اي که خداوند را مانند ساعت سازي که ساعتي مي سازد و ديگر کاري به آن ندارد تا خود کار کند، جهان هستي و انسانها نيز سرنوشت خود را دارند و خداوند فقط ناظر است. دست خدا را بسته و قدرت بي نهايت خداوند را محدود مي دانند. خداوند نيز صريحا مي فرمايد دستان خودشان بسته باد. خداوند است که آتش جنگ و فتنه هاي آنها را خاموش کرده است. يهوديان چون براي خدا جايگاهي قائل نيستند، سعي دارند روي پاي خود بايستند و تمام امکانات را براي خود فراهم آورند. در واقع ساز و برگ نظامي قوي، قلعه هاي مستحکم و سلطه بر قدرت و ثروت در راستاي همين سياست است. سازش با اين انديشه نيز ممکن نيست. نمي توان از يهودياني که به قيامت و جزا و پاداش معتقد نيستند، انتظار داشت که با مسالمت از بعضي منافع خود به نفع ديگران گذشت کنند. اين مبناي گفتماني مهمي است. نبايد آنها را دست کم گرفت و انتظار دوستي از آنها داشت. تا جايي که منافع آنها اقتضا کند همکاري مي کنند. يهوديان حجاز تا جايي که امکان داشت با پيامبر جنگيدند و پيمان شکي کردند و مشرکان را ياري کردند تا مبادا اسلام گسترش يابد و منافع آنها به خطر افتد.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالإنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لأكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ (مائده، 65و66)
و اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، گناهان آنها را ميبخشيم; و آنها را در باغهاي پرنعمت بهشت، وارد ميسازيم.
و اگر آنان، تورات و انجيل و آنچه را از سوي پروردگارشان بر آنها نازل شده ( قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمين، روزي خواهند خورد; جمعي از آنها، معتدل و ميانهرو هستند، ولي بيشترشان اعمال بدي انجام ميدهند.
اهل کتاب نيز پيروان اديان آسماني هستند. لذا تا حدودي هدايت يافته اند. اما بر اساس برخي مصالح و يا ناآگاهي هنوز به دين کامل ايمان نياورده اند. خداوند وعده هاي خوبي به آنها مي دهد. وعده بهشت را مي دهد و در آيه بعدي وعده زندگي مرفه دنيا را مي دهد. يعني هم آخرت را بدست مي آورند و هم دنيا را. متاسفانه بيشتر آنها گوش فرا نمي دهند و باز به همان مسلک پيشين خود ادامه مي دهند. رفتار مسلمانان براي هدايت اهل کتاب نيز مي تواند بر پايه تبشير باشد. يعني اين آيه را سرلوحه کار تبليغي قرار داده. عاقبت خوش ايمان آوردن را براي آنها گوشزد کنيم.
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (انعام،20)
آنان كه كتاب آسماني به ايشان دادهايم، بخوبي او ( پيامبر) را ميشناسند، همانگونه كه فرزندان خود را ميشناسند; فقط كساني كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند، ايمان نميآورند.
آيه بسيار مهمي است. اهل کتاب پيامبر را چه از نظر مقام نبوت و چه از نظر ويژگيهاي شخصيتي کاملا مي شناختند. داستان بحيراي مسيحي و يا يهوديان شام نيز گواه اين مطلب است که پيامبر براي اهل کتابي که منتظر پيامبر آخرالزمان بودند، کاملا شناخته شده بود. لذا عده اي به آن حضرت ايمان آوردند و عده اي نيز پيشاپيش در صدد توطئه و نابودي شخص پيامبر و دين اسلام بودند. براي گفتگو با پيروان و احبار اين اديان شايد نيازي نباشد که از اثبات نبوت مطلب را آغاز کنيم. بشارتهاي زيادي در کتابهاي آسماني آنها وجود دارد که ناديده گرفته مي شود. اين نشانه را بايد شناساند و براي آنها تفهيم کرد که مصداق حقيقي آنها کسي نمي تواند جز پيغمبر خاتم که آورنده دين اسلام است باشد.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه،29)
با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام ميشمرند، و نه آيين حق را ميپذيرند، پيكار كنيد تا زماني كه با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند!
اين آيه تکليف مسلمانان را با اهل کتاب مشخص مي کند. در مورد مشرکان و بت پرستان برنامه ريشه کني آنهاست. اما در مورد اهل کتاب شرايط فرق دارد. اهل کتاب نيز در صورت لجاجت و سرپيچي از فرامين اسلام و دست بردن به سلاح، با سلاح و قدرت اسلام مواجه خواهند شد. به اندازه اي با آنها اجازه جنگيدن داده شده است که تسليم شده و خود جزيه را پرداخت نمايند. جزيه نيز مالي است که غيرمسلمانان در پناه حکومت اسلامي براي حفظ امنيت مالي و جاني خود پرداخت مي کنند. و البته شرط است که بعد از جزيه دادن، دست به تحريکات و تبليغات بر عليه مسلمانان نزنند و شرايط خصومت آميز را کنار بگذارند.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَي الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّي يُؤْفَكُونَ (توبه،30)
يهود گفتند: «عزير پسر خداست!» و نصاري كفتند: «مسيح پسر خداست!» اين سخني است كه با زبان خود ميگويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است; خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مييابند؟!
عزير در تاريخ يهود از درخشش خاصي برخوردار است. بسياري او را نجات بخش يهود از فتنه بخت النصر مي دانند و گذشته شکوهمند يهود را به او نسبت مي دهند. طبق تفسير نمونه جلد7، عزير کسي است که شفاعت يهود را نزد کورش کرد. لقب ابن الله را به خاطر خدماتش به او دادند. به مرور زمان و در افواه عوام اين گونه شايع شد که او حقيقتاً فرزند خدا است. هر چند امروزه يهوديان اين اعتقاد را ديگر ندارند. در مورد مسيحيان نيز وضع به همين گونه است. حضرت عيسي (ع) را فرزند خدا مي دانند. به او مقام الوهيت مي دهند و جزء مشرکان مي شوند. خداوند اين مطلب را شديدا تکذيب مي کند و آنان را به گونه اي نفرين مي کند که بي شک سرانجام آنها نابودي است.
يهود در گفت و گوهاي خود با مسلمانان، همواره ادعا داشتند كه تمام پيامبران از ميان ما برخاستهاند و دين ما قديميترين اديان و كتاب ما كهنترين كتاب آسماني است، اگر محمد(ص) نيز پيامبر است بايد از ميان ما مبعوث شده باشد. اين طرز تفكر و نژادپرستي يهود باعث شده بود كه هر روز بهانه تازهاي گرفته و به اشكال تراشي و مخالفت با پيامبر بپردازند. از اين رو قرآن در هر مرحله به بيان حقايق پرداخته و با اشاره به سابقه يهوديان به پيامبر و مسلمين دلداري ميدهد آن جا كه ميفرمايد: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَي عَلَي شَيءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَي لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَي شَيءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ؛ (بقره،113) يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتي نزد خداوند ندارند و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتي ندارند و بر باطلاند، در حالي كه آنها در كتب خود خواندهاند.»
اين آيه به بيان يكي ديگر از ادعاهاي بيدليل آنها ميپردازد؛ ادعاهاي بياساسي كه منشأاي جز خودخواهي و خودبرتربيني ندارد. آنان در حالي چنين سخناني را بر زبان جاري ميكنند كه كتب آسماني پيشين را خواندهاند. امّا چنان اسير تعصّب و لجاجت شدهاند كه به خود اجازه ميدهند در مقابل خداوند سر به طغيان گذاشته و اين ادعاهاي واهي را مطرح كنند.
البته اين آيه يك مژده و دلگرمياي نيزبه مسلمين ميدهد كه توجه داشته باشند همين افرادي كه نبوّت رسول گرامي اسلام را زير سؤال ميبرند و مسلمانان را به تمسخر برگرفته و با حرفهاي خود آنان را آزار ميدهند حتي يكديگر را قبول ندارند ويهوديان و مسيحيان هر يك ديگري را نفي ميكنند.
بنابراين مسلمين نبايد از اين موضوع زياد ناراحت باشند. اين پيروان متعصب تنها خود را بر حق ميدانند و فكر ميكنند با نفي ديگران ميتوانند خود را اثبات كنند. قرآن با اشاره به اين مطلب ميفرمايد: «وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَي تَهْتَدُواْ؛ (بقره،135) [اهل كتاب ] گفتند: يهودي يا مسيحي شويد تا هدايت يابيد.»
در واقع قرآن دست يهود را رو ميكند و شيوه هايي كه آنان در پيش گرفتهاند را بيان ميكند. شيوه ديرينه تمام بدخواهان اسلام، نفي حقانيت پيامبر گرامي اسلام و ايجاد شك و شبهه در دل مسلمين بوده است، تا از اين طريق مسلمين را دچار ترديد كرده و از سعادت بازدارند و خود را به ثبوت رسانند، در حالي كه توجه ندارند كه اين آيينهاي تحريف يافته توسط گروهي از هم كيشانشان هرگز نميتواند موجب هدايت و سعادت بشر گردد.
اين شيوه ديرينه كه قرآن به صراحت آن را بيان كرده امروز نيز در دستور كار صهيونيزم و دشمنان اسلام قرار گرفته و تسلط بر رسانهها و شبكههاي اطلاعرساني، آن را تسريع و تسهيل كرده است. بنابراين ميكوشند تا با شبهه اندازي و تحريف افكار عمومي مسلمين، چهره حق را پوشانده و بر باطل خويش لباس حقيقت بپوشانند.
وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الأحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ (رعد،36)
كساني كه كتاب آسماني به آنان دادهايم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند; و بعضي از احزاب (و گروهها)، قسمتي از آن را انكار ميكنند; بگو: «من مامورم كه «الله» را بپرستم; و شريكي براي او قائل نشوم! به سوي او دعوت ميكنم; و بازگشت من بسوي اوست!»
پيامي که خداوند متعال داده است روشن است. اهل کتاب نيز بواسطه پيش زمينه اي که از کتب مقدس خود دارند، راضي و خوشحالند که دين کامل را دريافت مي کنند. عده اي نيز که وصف آنها در آيات قبلي آمد، اين پديده را به نفع خود نمي بينند و سعي در کارشکني دارند. انکار کردن و تکذيب آن از جمله اين کارشکني هاست. اصولي که خداوند بر آن پافشاري مي کند توحيد است و معاد. نه حضرت عيسي و نه کس ديگري شريک خداوند نيست و برخلاف ادعاي يهوديان، اين دنيا پايان حيات انسان نيست و با مرگ حيات مجدد او آغاز مي گردد.
وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلا الْكَافِرُونَ (عنکبوت،47)
و اين گونه، كتاب ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، كساني كه كتاب (آسماني)به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان ميآورند; و بعضي از اين گروه ( مشركان) نيز به آن مؤمن ميشوند; و آيات ما را جز كافران انكار نميكنند.
اين آيه نيز مصداقي براي تاييد آيه قبلي که اشاره شد مي باشد.
به هر حال الگويي که تاکنون استخراج شده و در ذيل هر آيه توضيح داده شد، بيشتر دربردارنده فضاي کلي گفتمان ميان مسلمانان و اهل کتاب است. رابطه مسلمان و اهل کتاب و ارتباطي که مي توانند برقرار کنند. نقاط ضعف و قوت مسلمانان را با توجه به شرايطي که قرآن مطرح کرده است، اشاره کرديم. به هر حال قرآن راه هدايت است و اهل کتاب همانگونه که در دو آيه پاياني ذکر کرديم، مسير هدايت را به راحتي مي يابند و برايشان با توجه به پيشينه دين آسماني شان بسيار سهل است. در صورتي که ما مسلمانان نيز کاهلي نکنيم و اين مسير را برايشان هموار سازيم. نقاط ضعف را پوشش دهيم و تهديد ها را به فرصت تبديل کنيم.
منابع :
تفسير جوان، مکارم شيرازي،دکتر محمد بيستوني،گوهر انديشه،1380
ارتباط شناسي، محسنيان راد،سروش،تهران،1369
تفسير نمونه،ناصر مکارم شيرازي،دارالکتاب الاسلاميه،قم،1366
•ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي،ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي،قم،1363
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : senatorman
/ن
اي كساني كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پيامبر خود) نازل كرديم -و هماهنگ با نشانههايي است كه با شماست- ايمان بياوريد، پيش از آنكه صورتهايي را محو كنيم، سپس به پشت سر بازگردانيم، يا آنها را از رحمت خود دور سازيم، همان گونه كه «اصحاب سبت» ) گروهي از تبهكاران بني اسرائيل) را دور ساختيم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدني است!
"اهل کتاب، مخصوصاً يهود هنگامي که با آن همه نشانه هاي روشن در برابر حق تسليم نشدند و آگاهانه به لجاجت و عناد برخاستند و در صحنه هاي مختلف اين خلاف گويي و خلاف کاري آگاهانه را تکرار کردند تدريجا به صورت يک طبيعت ثانوي براي آنها شد، گويي به کلي افکارشان مسخ و چشم و گوششان کور و کر شده و چنين کساني به جاي اين که در زندگي به پيش بروند به قهقرا و عقب باز مي گردند و اين است جزاي آنهايي که حق را دانسته انکار مي کنند" (تفسير جوان، جلد3،ص389) اين نکته بي ايماني انسان را مسخ و رو به عقب مي برد مي تواند براي ما جاي تامل داشته باشد. به نظر مي رسد اگر اين شرايط و سخن قرآن را قبول کنيم، در برابر علومي که از جانب غربي ها و کساني که ايمان را رها کرده اند بايد کمي با ترديد نگاه کنيم. به درستي اين بازگشت به عقب آنها، مي تواند براي ما مفيد باشد يا اينکه ما در انتخاب مرجعيت علمي و تقليد از آنها دچار اشتباه فاحشي شده ايم.
مسير گمراهي و ضلالت چيزي نيست که به راحتي بتوان نسل و جامعه اي را از آن بازگرداند. رحمت خداوند نيز بنا به اين آيه شامل حال اين لجبازان نخواهد شد. نتيجه اينکه ما براي چه بايد آنچه را که آنها به عنوان علم براي خود مي دانند قبول کنيم؟ اين قهقرا شايد به تدريج و بر اساس ضعف و کاهلي ما در علم دامن گير ما نيز بشود و ما را از علم حقيقي دور کرده و محدود به تفکرات مادي کند. به هر حال جاي تحقيق و تامل بيشتر باز است.
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلاءِ أَهْدَي مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلا (نساء،51)
آيا نديدي كساني را كه بهرهاي از كتاب (خدا) به آنان داده شده، (با اين حال)، به «جبت» و طاغوت» ( بت و بتپرستان) ايمان ميآورند، و درباره كافران ميگويند: «آنها، از كساني كه ايمان آوردهاند، هدايت يافتهترند»؟
يکي ديگر از صفات ناپسند که طبق تفاسير بر يهود اطلاق مي شود، فريبکاري آنها براي پيشبرد اهدافشان مي باشد. يعني يهوديان به بتهاي مشرکان تعظيم مي کردند و آنها را اميدوار مي کردند تا در برابر عظمت اسلام دچار شک و ترديد نشوند. منافع يهوديان با مشرکان گره خورده بود و سعي داشتند هر طور شده بر عليه مسلمانان اقدام کنند. هر چند از نظر مشترکات، دين يهود با مسلمانان سازگارتر است تا شرک. اما اين سياست و در واقع تاکتيک جنگ رواني بر ضد مسلمانان، تنها به خاطر نفع مادي و سودي که از گمراهي مردم به دست مي آوردند بود.
لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلا نَصِيرًا (نساء،123)
(فضيلت و برتري) به آرزوهاي شما و آرزوهاي اهل كتاب نيست; هر كس عمل بدي انجام دهد، كيفر داده ميشود; و كسي را جز خدا، ولي و ياور خود نخواهد يافت.
وابستگي هاي خيالي و نژادي و اجتماعي هيچ ملاکي براي برتري يک دين نيست. قرآن ملاک و امتياز را به کسي مي دهد که عمل صالح انجام دهد، نه اينکه آرزوهايي خوب داشته باشد.
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَي أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَي سُلْطَانًا مُبِينًا (نساء،153)
اهل كتاب از تو ميخواهند كتابي از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كني; (در حالي كه اين يك بهانه است;) آنها از موسي، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده! و بخاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامري) را، پس از آن همه دلايل روشن كه براي آنها آمد، (به خدايي) انتخاب كردند، ولي ما از آن درگذشتيم (و عفو كرديم) و به موسي، برهان آشكاري داديم.
بهانه جويي تاکتيکي براي نپذيرفتن ادعاي مطرح شده و يا حداقل تاخير و وقفه در کار است. در واقع خداوند سابقه لجاجت يهوديان را ذکر مي کند. آنان در زمان موسي عليه السلام نيز لجاجت مي کردند و با ادعاهاي واهي و دور از ذهن سعي داشتند تا با هدايت و برنامه تربيتي پيامبر مقابله کنند. لذا خداوند به پيامبر دلداري مي دهد و نيت آنها را از اين درخواست آشکار مي کند. در مناسبات امروزي نيز، اهل کتاب در بسياري موارد با القاي شبهات و ايرادهاي بي جا، سعي در تضعيف روحيه مسلمانان و هدايت يافته ها دارند. اين موضوع در رسانه هاي غربي که منشأي غير ديني دارند نيز به وضوح مشهود است. به عناوين مختلف سعي در تمسخر ارزشها و نمادهاي مذهبي دارند. نمونه اين مطالب در فيلمهاي سينمايي و تلويزيوني که ميليونها بيننده دارند به وضوح قابل مشاهده است. صد البته اين سياست مورد استقبال کاهلان و کساني که از دين گريزانند نيز مي باشد تا بهانه اي براي عدم انجام فرايض داشته باشند.
وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا (نساء،159)
و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او ( حضرت مسيح) ايمان ميآورد؛ و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود.
در تفسير جوان براي اين آيه دو احتمال مطرح شده است: 1-در هنگام مرگ که چشم انسان حقيقت را مي بيند، مقام حضرت عيسي را درک کرده و آنگاه به او ايمان مي آورد و البته مانند ايمان فرعون بي اثر است و پذيرفتني نيست. 2-تمام اهل کتاب به حضرت عيسي پيش از مرگ او ايمان مي آورند. يعني يهوديان نبوت او را مي پذيرند و مسيحيان دست از الوهيت او مي کشند و اين هنگامي است که مسيح طبق روايات اسلامي در موقع ظهور مهدي (عج) از آسمان فرود مي آيد و پشت سر او نماز مي گذارد و يهود و نصاري نيز او را مي بينند.(تفسير جوان،ج4،ص169)
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالإيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (مائده،5)
امروز چيزهاي پاكيزه براي شما حلال شده; و (همچنين) طعام اهل كتاب، براي شما حلال است; و طعام شما براي آنها حلال; و (نيز) آنان پاكدامن از مسلمانان، و آنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند; هنگامي كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد; نه زناكار، و نه دوست پنهاني و نامشروع گيريد. و كسي كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه ميگردد; و در سراي ديگر، از زيانكاران خواهد بود.
«امروزي» که در تفاسير وارد شده است، مي تواند يکي از روزهاي عرفه، فتح خيبر و يا غدير خم باشد. به هر حال روز پيروزي اسلام بر کفار بوده است. اين آيه مي گويد که غذاهاي اهل کتاب براي ما نيز حلال است. حال آنکه ما در فقه مان غذاهاي گوشتي که مطابق ذبح اسلامي نباشد را اجازه نداريم مصرف کنيم. اين سبب تعارض مي شود. در بسياري مناسبات مسلمانان با اهل کتاب اين مسئله و مشکل ديده مي شود که آنها برايشان تفاوتي ندارد که چه غذايي بخورند اما براي ما مهم است که گوشت ذبح شده اسلامي حتما مصرف کنيم. لذا بعضا دچار مشکل هم مي شويم و البته در تفسير علي بن ابراهيم هم نقل شده است که "منظور از طعام اهل کتاب حبوبات و ميوه ها است، نه ذبيحه هاي آنها زيرا آنها هنگام ذبح کردن نام خدا را نمي برند." (وسائل الشيعه، جلد 16، ص291). مسائل فقهي زيادي از اين آيه استخراج مي شود اما آنچه براي ما اهميت دارد، بعد ارتباطاتي اين آيه است. در واقع آيه ناظر به رفع محدوديتهاي پيشين درباره معاشرت با اهل کتاب است. با برداشتن محدوديت طعام مي توانستند در مهماني هاي يکدگير شرکت نمايند و بلافاصله نيز بيان مي شود که ازدواج با زنان اهل کتاب نيز مانعي ندارد. فقهاي اهل سنت فرقي ميان ازدواج دائم و موقت نمي گذارند و حکم اين آيه را تعميم مي دهند. نکته اي که مهم است اشاره شود، حقيقتي است که قرآن از آن پرده بر مي دارد و آن دوستي هاي پنهاني ميان زنان و مردان است. در واقع محدوديت هاي عدم رابطه با اهل کتاب موجب مي شده که اين روابط خارج از عرف و شرع صورت بگيرد و چه بسا منجر به گناه مي شده است. اسلام اين پاکدامني را تاکيد مي کند و براي اين ازدواج مهريه را نيز الزامي مي داند. به هر صورت از اين روز به بعد است که مسلمانان توانستند بدون مشکل و بدون محدوديت و ترس با زنان اهل کتاب که پاکدامن بودند، ازدواج نمايند. "البته زنان مسلمان به هيچ وجه مجاز نيستند که با مردان اهل کتاب ازدواج کنند و فلسفه آن ناگفته پيداست. زيرا زنان به خاطر آن که عواطف رقيق تري دارند زودتر ممکن است عقيده همسران خود را بپذيرند تا مردان. و از آنجا که تسهيلات فوق درباره معاشرت با اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها ممکن است مورد سوء استفاده بعضي قرار گيرد و آگاهانه ويا غير آگاهانه به سوي آنها کشيده شوند در پايان آيه به مسلمانان هشدار داده، مي گويد: کسي که نسبت به آن چه بايد به آن ايمان بياورد کفر بورزد و راه مومنان را رها کرده، در راه کافران قرار گيرد، اعمال او بر باد مي رود و در آخرت در زمره زيانکاران خواهد بود."
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ (مائده،15)
اي اهل كتاب! پيامبر ما، كه بسياري از حقايق كتاب آسماني را كه شما كتمان ميكرديد روشن ميسازد، به سوي شما آمد؛ و از بسياري از آن، (كه فعلا افشاي آن مصلحت نيست،) صرف نظر مينمايد. (آري،) از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد.
اين حقيقت که اهل کتاب بسياري از حقايق موجود در کتب آسماني را کتمان مي کنند از جمله بحثهاي کليدي در گفتگوي ميان ديني است. يعني بدانيم که آنها نسبت به بسياري از مسائل نظير توحيد و پاکي انبياء و غيره که در کتب آسماني آنها آمده است معتقدند، اما به دلايلي آنها را انکار مي کنند. به هر حال گفتمان ميان ديني که امروز بسيار رايج است و اديان مختلف تحت عناوين متفاوتي مشغول گفتمان و تقريب هستند، اين مطلب بسيار حائز اهميت است که آنها حقيقت را دريافته اند. حال يا به دليل عناد و لجبازي و يا گمراهي هاي ديگر حاضر به قبول کردن حقيقت نيستند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (مائده،51)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! يهود و نصاري را ولي (و دوست و تكيهگاه خود،) انتخاب نكنيد! آنها اولياي يكديگرند; و كساني كه از شما با آنان دوستي كنند، از آنها هستند; خداوند، جمعيت ستمكار را هدايت نميكند.
نکته جالب در اين آيه اين است که واژه اهل کتاب به جاي يهود و نصاري آورده نشده است. يعني اگر آنها به کتابهاي آسماني خود تکيه داشتند مي توانستند متحدان خوبي براي شما باشند، اما اينگونه نيستند و در واقع اين کتابها را بهانه اي براي سود و منفعت خود مي دانند و از مسلمانان نيز خواسته شده است که در اين قضيه با احتياط زيادي عمل کنند و آنها را به عنوان دوست خود و يا به عبارتي هم پيمان انتخاب نکنند. آنها دوست و هم پيمان يکديگرند و تا زماني که با يکديگر هستند با مسلمانان سر سازش ندارند. قضاياي صلح ميان اعراب و اسرائيل و يا اتحاد با کشورهاي اروپايي و رابطه هاي پوشالي با کشورهاي غير اسلامي، هرگز نتوانسته موجبات يک رابطه صلح و پايدار را فراهم آورد. تمام اين روابط مبتني بر حيله و سود آنهاست که به اقتضاي شرايط منتظر فرصتي براي نزديکي و ضربه زدن هستند. اين نکته اي است که در رابطه با دولت هاي اهل کتاب، مسلمانان بايد مورد توجه قرار دهند.
لَوْلا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ (مائده،63)
چرا دانشمندان نصاري و علماي يهود، آنها را از سخنان گناهآميز و خوردن مال حرام، نهي نميكنند؟! چه زشت است عملي كه انجام ميدادند!
اين آيه شديداً دانشمندان و عالمان ديني را که وظيفه هدايت و ارشاد جامعه را انجام نمي دهند توبيخ مي کند. امر به معروف و نهي از منکر در ميان اديان بيش از هر کس بر وظيفه عالمان ديني است. اين چشم پوشي از گناهان باعث نزول و سقوط جامعه و ارزشها خواهد شد. در واقع مي توان اين گونه فرض کرد که شايد اين عتاب خداوند ناشي از ميل ويژه آنها به عدم تذکر و هدايت مردم باشد. آنان از گمراهي مردم سوء استفاده مي کنند.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (مائده،64)
و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهي) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است; هرگونه بخواهد، ميبخشد! ولي اين آيات، كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغيان و كفر بسياري از آنها ميافزايد. و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمني افكنديم. هر زمان آتش جنگي افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت; و براي فساد در زمين، تلاش ميكنند; و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
مبناي بسياري از انديشه ها و تئوريهاي اومانيستي و حقوق بشر همين است که خداوند انسان را رها کرده است و خود انسان بايد به فکر نجات خويش باشد. اين انديشه بي نهايت فسادزاست. به گونه اي که خداوند را مانند ساعت سازي که ساعتي مي سازد و ديگر کاري به آن ندارد تا خود کار کند، جهان هستي و انسانها نيز سرنوشت خود را دارند و خداوند فقط ناظر است. دست خدا را بسته و قدرت بي نهايت خداوند را محدود مي دانند. خداوند نيز صريحا مي فرمايد دستان خودشان بسته باد. خداوند است که آتش جنگ و فتنه هاي آنها را خاموش کرده است. يهوديان چون براي خدا جايگاهي قائل نيستند، سعي دارند روي پاي خود بايستند و تمام امکانات را براي خود فراهم آورند. در واقع ساز و برگ نظامي قوي، قلعه هاي مستحکم و سلطه بر قدرت و ثروت در راستاي همين سياست است. سازش با اين انديشه نيز ممکن نيست. نمي توان از يهودياني که به قيامت و جزا و پاداش معتقد نيستند، انتظار داشت که با مسالمت از بعضي منافع خود به نفع ديگران گذشت کنند. اين مبناي گفتماني مهمي است. نبايد آنها را دست کم گرفت و انتظار دوستي از آنها داشت. تا جايي که منافع آنها اقتضا کند همکاري مي کنند. يهوديان حجاز تا جايي که امکان داشت با پيامبر جنگيدند و پيمان شکي کردند و مشرکان را ياري کردند تا مبادا اسلام گسترش يابد و منافع آنها به خطر افتد.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ
وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالإنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لأكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ (مائده، 65و66)
و اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، گناهان آنها را ميبخشيم; و آنها را در باغهاي پرنعمت بهشت، وارد ميسازيم.
و اگر آنان، تورات و انجيل و آنچه را از سوي پروردگارشان بر آنها نازل شده ( قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمين، روزي خواهند خورد; جمعي از آنها، معتدل و ميانهرو هستند، ولي بيشترشان اعمال بدي انجام ميدهند.
اهل کتاب نيز پيروان اديان آسماني هستند. لذا تا حدودي هدايت يافته اند. اما بر اساس برخي مصالح و يا ناآگاهي هنوز به دين کامل ايمان نياورده اند. خداوند وعده هاي خوبي به آنها مي دهد. وعده بهشت را مي دهد و در آيه بعدي وعده زندگي مرفه دنيا را مي دهد. يعني هم آخرت را بدست مي آورند و هم دنيا را. متاسفانه بيشتر آنها گوش فرا نمي دهند و باز به همان مسلک پيشين خود ادامه مي دهند. رفتار مسلمانان براي هدايت اهل کتاب نيز مي تواند بر پايه تبشير باشد. يعني اين آيه را سرلوحه کار تبليغي قرار داده. عاقبت خوش ايمان آوردن را براي آنها گوشزد کنيم.
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (انعام،20)
آنان كه كتاب آسماني به ايشان دادهايم، بخوبي او ( پيامبر) را ميشناسند، همانگونه كه فرزندان خود را ميشناسند; فقط كساني كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند، ايمان نميآورند.
آيه بسيار مهمي است. اهل کتاب پيامبر را چه از نظر مقام نبوت و چه از نظر ويژگيهاي شخصيتي کاملا مي شناختند. داستان بحيراي مسيحي و يا يهوديان شام نيز گواه اين مطلب است که پيامبر براي اهل کتابي که منتظر پيامبر آخرالزمان بودند، کاملا شناخته شده بود. لذا عده اي به آن حضرت ايمان آوردند و عده اي نيز پيشاپيش در صدد توطئه و نابودي شخص پيامبر و دين اسلام بودند. براي گفتگو با پيروان و احبار اين اديان شايد نيازي نباشد که از اثبات نبوت مطلب را آغاز کنيم. بشارتهاي زيادي در کتابهاي آسماني آنها وجود دارد که ناديده گرفته مي شود. اين نشانه را بايد شناساند و براي آنها تفهيم کرد که مصداق حقيقي آنها کسي نمي تواند جز پيغمبر خاتم که آورنده دين اسلام است باشد.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه،29)
با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام ميشمرند، و نه آيين حق را ميپذيرند، پيكار كنيد تا زماني كه با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند!
اين آيه تکليف مسلمانان را با اهل کتاب مشخص مي کند. در مورد مشرکان و بت پرستان برنامه ريشه کني آنهاست. اما در مورد اهل کتاب شرايط فرق دارد. اهل کتاب نيز در صورت لجاجت و سرپيچي از فرامين اسلام و دست بردن به سلاح، با سلاح و قدرت اسلام مواجه خواهند شد. به اندازه اي با آنها اجازه جنگيدن داده شده است که تسليم شده و خود جزيه را پرداخت نمايند. جزيه نيز مالي است که غيرمسلمانان در پناه حکومت اسلامي براي حفظ امنيت مالي و جاني خود پرداخت مي کنند. و البته شرط است که بعد از جزيه دادن، دست به تحريکات و تبليغات بر عليه مسلمانان نزنند و شرايط خصومت آميز را کنار بگذارند.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَي الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّي يُؤْفَكُونَ (توبه،30)
يهود گفتند: «عزير پسر خداست!» و نصاري كفتند: «مسيح پسر خداست!» اين سخني است كه با زبان خود ميگويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است; خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مييابند؟!
عزير در تاريخ يهود از درخشش خاصي برخوردار است. بسياري او را نجات بخش يهود از فتنه بخت النصر مي دانند و گذشته شکوهمند يهود را به او نسبت مي دهند. طبق تفسير نمونه جلد7، عزير کسي است که شفاعت يهود را نزد کورش کرد. لقب ابن الله را به خاطر خدماتش به او دادند. به مرور زمان و در افواه عوام اين گونه شايع شد که او حقيقتاً فرزند خدا است. هر چند امروزه يهوديان اين اعتقاد را ديگر ندارند. در مورد مسيحيان نيز وضع به همين گونه است. حضرت عيسي (ع) را فرزند خدا مي دانند. به او مقام الوهيت مي دهند و جزء مشرکان مي شوند. خداوند اين مطلب را شديدا تکذيب مي کند و آنان را به گونه اي نفرين مي کند که بي شک سرانجام آنها نابودي است.
يهود در گفت و گوهاي خود با مسلمانان، همواره ادعا داشتند كه تمام پيامبران از ميان ما برخاستهاند و دين ما قديميترين اديان و كتاب ما كهنترين كتاب آسماني است، اگر محمد(ص) نيز پيامبر است بايد از ميان ما مبعوث شده باشد. اين طرز تفكر و نژادپرستي يهود باعث شده بود كه هر روز بهانه تازهاي گرفته و به اشكال تراشي و مخالفت با پيامبر بپردازند. از اين رو قرآن در هر مرحله به بيان حقايق پرداخته و با اشاره به سابقه يهوديان به پيامبر و مسلمين دلداري ميدهد آن جا كه ميفرمايد: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَي عَلَي شَيءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَي لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَي شَيءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ؛ (بقره،113) يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتي نزد خداوند ندارند و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتي ندارند و بر باطلاند، در حالي كه آنها در كتب خود خواندهاند.»
اين آيه به بيان يكي ديگر از ادعاهاي بيدليل آنها ميپردازد؛ ادعاهاي بياساسي كه منشأاي جز خودخواهي و خودبرتربيني ندارد. آنان در حالي چنين سخناني را بر زبان جاري ميكنند كه كتب آسماني پيشين را خواندهاند. امّا چنان اسير تعصّب و لجاجت شدهاند كه به خود اجازه ميدهند در مقابل خداوند سر به طغيان گذاشته و اين ادعاهاي واهي را مطرح كنند.
البته اين آيه يك مژده و دلگرمياي نيزبه مسلمين ميدهد كه توجه داشته باشند همين افرادي كه نبوّت رسول گرامي اسلام را زير سؤال ميبرند و مسلمانان را به تمسخر برگرفته و با حرفهاي خود آنان را آزار ميدهند حتي يكديگر را قبول ندارند ويهوديان و مسيحيان هر يك ديگري را نفي ميكنند.
بنابراين مسلمين نبايد از اين موضوع زياد ناراحت باشند. اين پيروان متعصب تنها خود را بر حق ميدانند و فكر ميكنند با نفي ديگران ميتوانند خود را اثبات كنند. قرآن با اشاره به اين مطلب ميفرمايد: «وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَي تَهْتَدُواْ؛ (بقره،135) [اهل كتاب ] گفتند: يهودي يا مسيحي شويد تا هدايت يابيد.»
در واقع قرآن دست يهود را رو ميكند و شيوه هايي كه آنان در پيش گرفتهاند را بيان ميكند. شيوه ديرينه تمام بدخواهان اسلام، نفي حقانيت پيامبر گرامي اسلام و ايجاد شك و شبهه در دل مسلمين بوده است، تا از اين طريق مسلمين را دچار ترديد كرده و از سعادت بازدارند و خود را به ثبوت رسانند، در حالي كه توجه ندارند كه اين آيينهاي تحريف يافته توسط گروهي از هم كيشانشان هرگز نميتواند موجب هدايت و سعادت بشر گردد.
اين شيوه ديرينه كه قرآن به صراحت آن را بيان كرده امروز نيز در دستور كار صهيونيزم و دشمنان اسلام قرار گرفته و تسلط بر رسانهها و شبكههاي اطلاعرساني، آن را تسريع و تسهيل كرده است. بنابراين ميكوشند تا با شبهه اندازي و تحريف افكار عمومي مسلمين، چهره حق را پوشانده و بر باطل خويش لباس حقيقت بپوشانند.
وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الأحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ (رعد،36)
كساني كه كتاب آسماني به آنان دادهايم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند; و بعضي از احزاب (و گروهها)، قسمتي از آن را انكار ميكنند; بگو: «من مامورم كه «الله» را بپرستم; و شريكي براي او قائل نشوم! به سوي او دعوت ميكنم; و بازگشت من بسوي اوست!»
پيامي که خداوند متعال داده است روشن است. اهل کتاب نيز بواسطه پيش زمينه اي که از کتب مقدس خود دارند، راضي و خوشحالند که دين کامل را دريافت مي کنند. عده اي نيز که وصف آنها در آيات قبلي آمد، اين پديده را به نفع خود نمي بينند و سعي در کارشکني دارند. انکار کردن و تکذيب آن از جمله اين کارشکني هاست. اصولي که خداوند بر آن پافشاري مي کند توحيد است و معاد. نه حضرت عيسي و نه کس ديگري شريک خداوند نيست و برخلاف ادعاي يهوديان، اين دنيا پايان حيات انسان نيست و با مرگ حيات مجدد او آغاز مي گردد.
وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاءِ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلا الْكَافِرُونَ (عنکبوت،47)
و اين گونه، كتاب ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، كساني كه كتاب (آسماني)به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان ميآورند; و بعضي از اين گروه ( مشركان) نيز به آن مؤمن ميشوند; و آيات ما را جز كافران انكار نميكنند.
اين آيه نيز مصداقي براي تاييد آيه قبلي که اشاره شد مي باشد.
به هر حال الگويي که تاکنون استخراج شده و در ذيل هر آيه توضيح داده شد، بيشتر دربردارنده فضاي کلي گفتمان ميان مسلمانان و اهل کتاب است. رابطه مسلمان و اهل کتاب و ارتباطي که مي توانند برقرار کنند. نقاط ضعف و قوت مسلمانان را با توجه به شرايطي که قرآن مطرح کرده است، اشاره کرديم. به هر حال قرآن راه هدايت است و اهل کتاب همانگونه که در دو آيه پاياني ذکر کرديم، مسير هدايت را به راحتي مي يابند و برايشان با توجه به پيشينه دين آسماني شان بسيار سهل است. در صورتي که ما مسلمانان نيز کاهلي نکنيم و اين مسير را برايشان هموار سازيم. نقاط ضعف را پوشش دهيم و تهديد ها را به فرصت تبديل کنيم.
منابع :
تفسير جوان، مکارم شيرازي،دکتر محمد بيستوني،گوهر انديشه،1380
ارتباط شناسي، محسنيان راد،سروش،تهران،1369
تفسير نمونه،ناصر مکارم شيرازي،دارالکتاب الاسلاميه،قم،1366
•ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي،ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي،قم،1363
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : senatorman
/ن