پنجه غم شادي مي نوازد

با نگاهي به جامعه ايران مي توان گفت: اغلب مردم ايران با شادي ميانه ي خوبي دارند و به نحوي از غم گريزانند. در حوزه ي شعر هم مي توان گفت كه شادي و غم هر دو از دل برمي‌خيزند و بر دل نيز مي نشينند. به بياني بستر شكل‌گيري اين دو همان دل است. اما خيلي از عموم مسئله را بصورت سطحي مد نظر دارند و البته به همين كه
شنبه، 30 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پنجه غم شادي مي نوازد

پنجه غم شادي مي نوازد
پنجه غم شادي مي نوازد


 






 
با نگاهي به جامعه ايران مي توان گفت: اغلب مردم ايران با شادي ميانه ي خوبي دارند و به نحوي از غم گريزانند. در حوزه ي شعر هم مي توان گفت كه شادي و غم هر دو از دل برمي‌خيزند و بر دل نيز مي نشينند. به بياني بستر شكل‌گيري اين دو همان دل است. اما خيلي از عموم مسئله را بصورت سطحي مد نظر دارند و البته به همين كه دلم شاد و يا غمگين است اكتفا مي كنند. بايد ابراز داشت كه زندگي همانطوري كه فراز و فرود دارد، شادي و غم نيز دارد. به عنوان مثال: اگر كوهپايه هايي در كار نباشد، قله ي دماوندي نيز در كار نيست و اگر زشتي خودي نشان ندهد، طبعا وجود زيبايي نيز بي معناست.
با اين حال طبيعي است كه هر چيزي بدون علت خلق نشده است، بلكه علت اساسي و حياتي اي در جهت ايجاد هر معلولي در كار بوده است.
سند صريح تر قرآن است كه در سوره ي بلد آيه ي 4 مي فرمايد: « لقد خلقنا الانسان في كبد» ما انسان را در رنج آفريده ايم. بنابراين اگر نگاه انسانها به زندگي نگاهي معقول و منطقي باشد و بر اساس تجربه اي كه انسان از رنجهاي خود بدست مي آورد، مسايل را بررسي نمايد. بي شك در مي يابد كه اكثر شادي ها و آرزوهاي دست نيافتني انسان از همين رنج يافتني مي شوند.
ديگر اينكه قرآن متذكر نشده است كه ما انسان را براي رنج آفريده ايم، بلكه فرموده است« ما انسان را در رنج آفريده ايم» كه اختلاف در رنج و براي رنج مي تواند براي اكثر ما موضوعي واضح و روشن باشد. پس دايره ي رنج دايره اي است كه انسانها يكي پس از ديگري از آن آموخته هاي متفاوت و جذابي را آموخته اند و تاريخ نيز شاهدي عيني است. اما مهم اينكه ما شعرا اين دايره رنج را به زمين نيز تشبيه مي كنيم. چه اينكه كره ي زمين نيز محل و بستر رنج و مرارت به شمار مي رود و به نحوي براي آنانكه تعريف درستي از زندگي را ارائه مي دهند و زندگي را يك مبارزه و پيروزي را شادي در اين مبارزه مي پندارند، اين مسئله مي تواند از مصاديق بارزي در جهت تفهيم درستي از غم و يا رنج باشد.
به قول سعدي: « نابرده رنج گنج ميسر نمي شود / مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد»
با اين تعابير باز آنچه مشاهده مي گردد اين است كه اكثر مردم در بازار شادي به دنبال خريد شادي هستند و نه در بازار غم بدنبال خريد شادي. نكته ي ديگر اينكه در هيچ برهه اي از زمان يكي از اين دو يعني غم و شادي به تنهايي ميدان داري نكرده است، بلكه هميشه لازم و ملزوم همديگر بوده اند و بدون يكي آن ديگري نيز معني و مفهومي به خود نگرفته است. بنابراين دو موضوع بسيارمهم و پر اهميت در اين مقوله حاصل مي آيد، يكي اينكه زندگي درست يافتن و از آن درست استفاده بُردن است. در ثاني بدانيم كه عوامل اصلي و موثر در شكل گيري زندگي خود همان غم و شادي است. چرا كه پيكر زندگي از غم و شادي ساخته مي شود و بدون اين دو زندگي يعني ممات و نه حيات. و البته وجود يكي از آنها در زندگي، سبب مي‌شود تا كه نگاه ما به زندگي نگاهي عقيم باشد. زندگي را كاستي مي توان خواند.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.