سیاست ، قدرت و نابرابری (1)
نويسنده: حبیب عشایری
امروزه کشورهای درحال توسعه در رسیدن به پیشرفت های اقتصادی وسیاسی مختلف باچالش ها ومشکلات فراوانی دست به گریبان هستند. چنانچه حاکمان سیاسی برخی ازاین کشورها صرفا با اتکا به نگرش های یک جانبه گرایی عامدانه یاجاهلانه درصدد فرصت سوزی می باشند در آنصورت دیری نخواهدپایید تا ما شاهد حذف آنها از صحنه نظام بین الملل باشیم به گونه ای که این قبیل کشورها بانادیده گرفتن قواعد سیاسی حاکم برجامعه بین الملل و زیر پاگذاشتن بدیهی ترین حقوق حقه مردمان خود، خواه ناخواه در دام یک بایکوت سیاسی-اقتصادی فراگیرگرفتارخواهند شد و شاید جبران صدمات وارده نیازمند گذشت سالیان متمادی باشد.علی ایحالا در این جستار تحقیقی تلاش گردیده ضمن بهره گیری از دیدگاه ها ونقطه نظرات نظریه پردازان مختلف با ارائه رهیافتی عملیاتی پیرامون گذار از چالش های پیشرو درصدد طرح رویکردی متفاوت نسبت به آنچه که تاکنون ارائه گردیده است باشد. درآخر امیدوار است این تلاش مورد مقبول خوانندگان فرهیخته قرارگیرد.
"البته بعنوان یکی از مصادیق روشن در قالب دشمن جامعه باز می توان به اندیشه های مهم ایدئولوژی فاشیسم مبنی برتاکید برهمبستگی ملت یانژاد باتوسل به پیوندهای واهی یا از دست رفته ،کوشش برای تجدید امنیت سنتی از طریق حمله به مفهوم آزادی و حقوق فردی ، تاکیدبر اولویت جامعه و دولت برفرد و وظیفه اطاعت مطلق فرد از دولت، طرح دولت بعنوان مظهراراده کلی ، ملی یا تاریخی ، توسل به احساسات ضدسرمایه دارانه و ضد سوسیالیستی بویژه در میان اقشار ماقبل سرمایه داری ، تاکید برانحصار شناخت روح ملی یاتاریخی و یا قانون کلی به اقلیت کوچکی از برگزیدگان و رهبران ، خوارشمردن عقل واراده فردی درمقابل اراده عمومی متبلور در رهبر یا رهبران ، احیا یا ایجاد ارزشهای مطلق اخلاقی و حمله به لیبرالیسم"1
بنابراین می توان حاکمیت عقل و عقلانیت در فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی حاکم برکشورهای درحال توسعه راضامن توسعه، شکوفایی اقتصادی ، بسترسازی فرهنگی و پیشرفت های صنعتی ،کشاورزی و... خلاصه نمود.
ادامه دارد ...
منبع: اندیشکده روابط بین الملل
1- جامعه باز ودشمنانش :
"البته بعنوان یکی از مصادیق روشن در قالب دشمن جامعه باز می توان به اندیشه های مهم ایدئولوژی فاشیسم مبنی برتاکید برهمبستگی ملت یانژاد باتوسل به پیوندهای واهی یا از دست رفته ،کوشش برای تجدید امنیت سنتی از طریق حمله به مفهوم آزادی و حقوق فردی ، تاکیدبر اولویت جامعه و دولت برفرد و وظیفه اطاعت مطلق فرد از دولت، طرح دولت بعنوان مظهراراده کلی ، ملی یا تاریخی ، توسل به احساسات ضدسرمایه دارانه و ضد سوسیالیستی بویژه در میان اقشار ماقبل سرمایه داری ، تاکید برانحصار شناخت روح ملی یاتاریخی و یا قانون کلی به اقلیت کوچکی از برگزیدگان و رهبران ، خوارشمردن عقل واراده فردی درمقابل اراده عمومی متبلور در رهبر یا رهبران ، احیا یا ایجاد ارزشهای مطلق اخلاقی و حمله به لیبرالیسم"1
2- مرزبندی سیاسی ودسته بندی شهروندان:
3- عقل وتوسعه یافتگی:
بنابراین می توان حاکمیت عقل و عقلانیت در فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی حاکم برکشورهای درحال توسعه راضامن توسعه، شکوفایی اقتصادی ، بسترسازی فرهنگی و پیشرفت های صنعتی ،کشاورزی و... خلاصه نمود.
4- نقد فکرسیاسی:
ادامه دارد ...
منبع: اندیشکده روابط بین الملل