ايران در جنگ جهاني دوم (2)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
جزییات ماجرای خواندنی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
ورود تانكهاي انگليسي به كرمانشاه
بی طرفی ایران
«در این موقع که متاسفانه نایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع عموم میرساند که در این کارزار بی طرف مانده وبی طرفی خودرامحفوظ میدارد»
زیرا به اعتقاد رضاشاه «ایران نه بدان اندازه قدرتمند بود که بتواند در جنگ شرکت کند و نه تا آن حد ضعیف بود که اجازه دهد حقوقش پایمال گردد.» ازاینرو «یک سیاست بیطرفی برای ایران ضرورت داشت و برای قدرتهای متحارب نیز ارزشمند بود.»
متعاقب بیانیه محمود جم، علیاصغر حکمت، وزیر کشور، نیز به اتباع بیگانه آگاهی داد که از ابراز هرگونه احساساتی که منافی بیطرفی کشور ایران باشد جداً خودداری نمایند.
خبرگزاری پاریس نیز در دوازدهم شهریور 1318.ش خبر بیطرفی ایران را مخابره کرد.
همچنین مظفر علم، وزیر امورخارجه، در سیزدهم شهریور مراتب بیطرفی ایران را به اطلاع سفارتخانههای مستقر در تهران رسانید. جالب اینجاست که آلمان و انگلستان هر دو از این موضع استقبال کردند؛ زیرا انگلستان به دلیل درگیریاش در منطقه دیگر توانایی برقراری امنیت را در این منطقه نداشت. استدلال وزارت امورخارجه آلمان نیز از بیطرفی ایران چنین بود: «باتوجه به پیوند نزدیک ترکیه با انگلستان و فرانسه چنین بهنظر میآید که آنچه از لحاظ سیاسی اهمیت ویژهای یافته، آن است که فعلا به تقویت ایران در بیطرفی کاملش ادامه داده شود».
واکنش آلمان
«درپی نامه مورخ ۶ سپتامبر ۱۹۳۹ محترماً به اطلاع آن جانب می رسانم که دولت آلمان از اعلام بی طرفی ایران با کمال خرسندی اطلاع حاصل نموده با عرض تشکر خواهشمند است مراتب قدردانی وی را به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تقدیم نمایید»
واکنش انگلستان
«آقای وزیر محترماً وصول نامه جنابعالی شماره ۱۴۲۵۷/۲۵۹۴۵ مورخه ۱۳ شهریور را که بدان وسیله تصمیم دولت شاهنشاهی را دایر بر وصول بی طرفی آن دولت در جنگی که در اروپا رخ داده به دوستدار اطلاع داده بودند به اطلاع میرسانم.دوستدار تصمیم مزبور را به دولت متبوعه خود ابلاغ نموده ام.موقع را مغتنم شمرده احترامان فائقه خود را تجدید مینمایم»
بي طرفي پايان ماجرا نبود
نيروي دريايي رضاشاه در اولين روز حمله متفقين به اين روز درآمد
البته سرریدر بولارد، سفیرکبیر انگلستان در ایران، در طی جنگ جهانی دوم از گسترش نفوذ خانههای قهوهای، که در ظاهر محل تجمع خانوادههای آلمانی، ولی در اصل، مرکز فعالیت جاسوسی آنان بود، بهشدت ناخرسند بود. کودتای رشیدی عالی گیلانی ژرمنوفیل علیه نوری سعید، نخستوزیر انگلوفیل، در آوریل 1941.م/فروردین 1320.ش، نیز بر این ناخرسندی افزود؛ اگرچه انگلیسیها توانستند مجدداً نوری سعید را در خرداد 1320.ش به قدرت برسانند، هنوز دغدغه خاطر انگلیسیها درخصوص میزان نفوذ ستون پنجم آلمان در ایران وجود داشت.
سرانجام حمله ناگهانی آلمان به شوروی، در بیستودوم ژوئن 1941.م/ اول تیر 1320.ش، تمام معادلات را به هم ریخت و شوروی، که تا آن روز در صف متحدین قرار داشت، به اردوگاه متفقین پیوست. هدف آلمانها خرد کردن نیروهای دفاعی شوروی، تصرف مسکو، لنینگراد و کیف، و رسیدن به چاههای نفت قفقاز بود. آنها قصد داشتند پس از آنکه ارتش آفریقاییشان ــ که به دروازههای مصر رسیده بود ــ دفاع انگلیسیها را درهم شکست، با ارتش اعزامی به شوروی، در ایران تلاقی کنند و تواماً به هندوستان حمله نمایند و با تصرف ذخایر نفت خاورمیانه و منابع حیاتی هند، امپراتوری انگلیس را به زانو درآورند.
در این هنگام، روسها در مقابل حملات برقآسای ارتش آلمان، به اسلحه، مهمات و دارو احتیاج مبرمی داشتند و انگلیسیها نیز میخواستند، به هر قیمتی شده، خطوط ارتباطی بین خلیجفارس و سرحد شوروی را حفظ کنند تا بدینوسیله هم مهمات و وسایل جنگی مورد نیاز شورویها را به جبهه آنها برسانند و هم اگر احتمالاً روسها شکست خوردند، بتوانند راساً از چاههای نفت خاورمیانه و خطوط ارتباطی هند، دفاع کنند. بدینترتیب شوروی و انگلیس بر ضد دشمن مشترک در دوازدهم ژوئیه 1941.م/1320.ش معاهدهای بستند که طی آن دو دولت متعهد شده بودند: اولاً برای متارکه جنگ با آلمان، بدون رضایت طرف دیگر هیچگونه مذاکرات جداگانهای ننمایند، ثانیاً هرگونه کمک نظامی را در جنگ با دشمن مشترک، به یکدیگر برسانند. در این زمان مساله رساندن اسلحه و مهمات به جبهه روسیه مطرح شد و انگلیسیها راه ایران را پیشنهاد کردند که مطمئنترین و کوتاهترین راه بود و راهآهن آن از خلیجفارس به بحر خزر بهترین وسیله نقلیه بهشمار میرفت. روسها ابتدا در مورد حمله به ایران، به جهت اینکه این کشور دارای ارتش مدرن و مجهزی بود، تردید کردند، اما انگلیسیها به آنان اطمینان دادند که در ظرف چند روز، به از بین بردن مقاومت ارتش ایران و اشغال کشور موفق خواهند شد و بهاینترتیب در هفدهم ژوئیه 1941.م/1320.ش در مورد حمله به ایران میان نمایندگان دو کشور توافق به وجود آمد.
بنابراین هدفهای استراتژیک متفقین در ایران عبارت بود از:
1ــ دستیابی به راههای ارتباطی کشور و برقراری رابطه با بحر خزر برای رساندن کمکهای نظامی به دولت شوروی؛
2ــ تصرف چاههای نفت جنوب بهمنظور محافظت از آنها و جلوگیری از انهدام و خرابکاری عمال نازی، عشایر جنوب و دولت ایران (در تمام مدت جنگ، نفت ایران احتیاجات نظامی متفقین را برآورده میکرد، بهخصوص پس از ورود ژاپن به جنگ، معادن نفت ایران تنها منبعی بود که نفت مورد احتیاج را تامین میساخت)؛
3ــ اخراج کارشناسان و عمال آلمانی از ایران بهمنظور جلوگیری از خرابکاری در راههای ارتباطی و چاههای نفت و نیز اقدام به کودتا با استفاده از ایرانیان طرفدار آلمان نازی و تشکیل گروههای ویژه فاشیستی از آلمانیهای ساکن ایران؛
4ــ عملیات جنگی نیروهای انگلیسی از طریق ایران در صورت رسیدن ارتش آلمان به سرحدات ایران.
رضاشاه در این هنگام با اتکا به ارتش 127هزار نفری، اعلام بیطرفی ایران و برکناری دکتر متین دفتری در ژوئیه 1940.م/1319.ش و گماردن رجبعلی منصور، که به محافظهکاری شهرت داشت، امیدوار بود که دو دولت همسایه، در امور دولت بیطرف ایران مداخله نکنند. اما در این زمان یگانه دستاویز انگلیسیها برای حمله به ایران کماکان حضور ستون پنجم آلمان در این کشور بود؛ بولارد در چهارم ژوئن 1941.م/ چهاردهم خرداد 1320.ش از دولت منصور خواست فعالیتهای پنهانی عوامل آلمان را در ایران متوقف نماید. وی در اول ژوئیه 1941/دهم تیر 1320 در دیداری با منصور از او خواست بهفوریت به اخراج چهارپنجم آلمانیهای شاغل در ایران اقدام نماید.
اما دولت ایران جواب داد که کارشناسان آلمانی برای خدمات و صنایع ایران ضروری هستند و دولت ایران بهسرعت نمیتواند جانشینی برایشان پیدا کند، از طرفی تعداد آنها چندان زیاد نیست و دولت ایران بر آنها نظارت میکند، اما متفقین که قبلاً در مورد حمله به ایران به توافق رسیده بودند، مشغول تدارکات نظامی گردیدند.
در ششم اوت 1941.م/ بیستوپنجم خرداد 1320.ش، سفارت انگلستان، طی یادداشتی ده مادهای خطاب به دولت ایران، مجدداً در مورد حضور و فعالیت آلمانیها در ایران هشدار داد و به تبع آن شوروی نیز در همین روز تذکاریهای مبنی بر کاستن تعداد آلمانیها در ایران و کوتاه کردن دست آنها از امور، برای دولت ایران فرستاد. درواقع دو دولت با این یادداشتها به ایران اولتیماتوم داده بودند
نامه هيتلر به رضا شاه
رضا شاه وقت كشي مي كند
بحث حقوقی در مورد حمله دو دولت انگلستان و شوروی به ایران کمتر به صورت بیطرفانه تحلیل و بررسی شده است، زیرا اکثر مورخان و محققان، تحت تاثیر ناسیونالیسم، تجاوز هر دو کشور را غیرقانونی تلقی نمودهاند، درحالیکه حمله شوروی براساس فصل 6 عهدنامه مودت (1921.م/1306.ش) در مقایسه با حمله انگلستان چندان غیرقانونی نیز نبوده است. این فصل عهدنامه چنین متذکر میشود: «اگر دولت ثالثی بخواهد به واسطه مداخلات نظامی، پلتیک غاصبانه را در ایران مجری، و یا خاک ایران را مرکز عملیات نظامی ضد روسیه قرار بدهد... در صورتی که دولت روسیه قبلاً به دولت ایران اخطار نماید و دولت ایران در رفع مخاطره مزبور مقتدر نباشد، آنوقت دولت روسیه حق خواهد داشت که قشون خود را به خاک ایران وارد نموده، برای دفاع از خود اقدامات نظامی به عمل آورد.» به هر روی رضاشاه، که پس از ورود متفقین غافلگیر شده بود، از سفرای ایران در لندن، مسکو و واشنگتن خواست از دولتهای یادشده تقاضا کند عملیات نظامی را متوقف سازند و با او وارد مذاکره شوند، اما آنها نهتنها جوابی ندادند، بلکه تلویحاً به سفرای ایران فهماندند که دیگر دیر شده است. رضاشاه به تصور اینکه متفقین حاضر نیستند با نخستوزیر او، علی منصور، صحبت کنند، خیلی سریع او را کنار گذاشت و مجدداً محمدعلی فروغی را، که بیشتر مورد قبول انگلیسیها بود، به نخستوزیری برگزید. فروغی نیز سریعاً تشکیل کابینه داد و با نمایندگان شوروی و انگلستان وارد مذاکره شد. پس از این مذاکرات، در بیستوهشتم اوت 1941.م/ ششم شهریور 1320.ش رضاشاه به کلیه واحدهای ارتش دستوری مبنی بر ترک مقاومت داد و در هشتم شهریور (سیام اوت) نمایندگان دول متفق تقاضاهای دول متبوع خود را به شرح ذیل به دولت فروغی اعلام نمودند: 1ــ اخراج کلیه اتباع آلمان به استثنای اعضای سفارت و چند نفر کارشناس آلمانی 2ــ تعهد در تسهیل حمل و نقل اسلحه و مهمات و ادوات جنگی از راه ایران به روسیه.
در مقابل، انگلیسیها و شورویها متعهد شده بودند حقالسهم ایران را از نفت جنوب، و عایدات ایران را از شیلات بپردازند و همچنین لوازم مورد احتیاج اقتصادی ایران را فراهم سازند و نیز جلوی پیشروی بیشتر نیروهای خود را بگیرند. و به محض اینکه وضعیت نظامی اجازه دهد قشون خود را از خاک ایران خارج نمایند.
فرماندهان ارتش نوساخته رضاشاه كه توان مقاومت چند روزه در برابر تهاجم ارتشهاي بيگانه به خاك كشور را هم نداشتند!
اعلام جنگ ایران به آلمان
در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ وزارت امور خارجه ایران در پی فشار اشغالگران در نامه ای به سفارت آلمان خواستار خروج اتباع آلمانی از ایران و برچیده شدن سفارت این کشور شد که بخشی از نامه آن به این شرح است:
«وزارت امور خارجه شاهنشاهی ایران در تعقیب یادداشت شماره ۳۷۷۴ محترما به استحضار سفیر آلمان در تهران میرساند نمایندگان دولتین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس اصرار دارند سفارت آلمان در تهران تا روز ۱۷ سپتامبر برچیده شود و کارکنان آن خاک ایران را ترک کنند.لهذا مراتب را اشعار میدارد تا استحضار داشته باشند.آنچه مربوط به اتباع دولت آلمان باشد البته به وسیله سفارتخانهای که حافظ منافع آنها معرفی شود انجام خواهد شد.اولیای سفارت آلمان میتوانند مطمئن باشند که دولت ایران به سهم خود از هیچ نوع کمک ومساعدت مضایقه نخواهد کرد»
پس از آن علی سهیلی وزیر وقت امور خارجه در نامه ای به نمایندگان دولتهای سوئد و سویس در تهران اعلام جنگ میان ایران و آلمان را اعلام می کند
«احتراما رونوشت اعلامیهای را که جناب آقای نخست وزیر امروز در مجلس شورای ملی راجع به اعلام وجود حالت مخاصمه بین ایران و آلمان والحاق دولت شاهنشاهی به اعلامیه ملل متحده مورخ ژانویه ۱۹۴۲ ایراد نموده اند برای اطلاع واستحضار آن جانب به پیوست ارسال میدارد. خواهشمند است مراتب مندرج در اعلامیه را به اطلاع دولت سوئد و سویس برسانند تا لطفا مقامات وابسته آلمان را از آن آگاه نمایند»
رضا خان مي رود
جواد صدر درخصوص استعفای رضاشاه و تبعید او مینویسد: «رضاشاه به خواست متفقین مجبور شده از سلطنت کنارهگیری کند، ابتدا به اصفهان و بعد به جنوب و بندرعباس رفت و از آنجا او را با کشتی به سمت هندوستان بردند و بعد در دریا، همان کشتی مسیر خود را تغییر داد یا او را به کشتی دیگری منتقل کرده و به جزیره موریس بردند، تقریبا تکراری از نمایش دستگیری و بردن ناپلئون به جزیره سنتهلن بود و باز هم بازی حوادث!»
پس از مدتی رضاشاه را از جزیره موریس به ژوهانسبورگ بردند که در چهارم دی 1323 در همان شهر درگذشت. پس از کنارهگیری رضاشاه از سلطنت، نیروهای متفقین تهران را اشغال، و کلیه تاسیسات نظامی و راهآهن را تصرف کردند و بلافاصله مقدمات حمل اسلحه و مهمات را از خلیجفارس به دریای خزر، از طریق راهآهن سراسری ایران، فراهم نمودند. اتباع آلمانی نیز به دست قوای متفقین افتادند و نیمی از آنان به بازداشتگاههای سیبری، و نیمی دیگر به استرالیا تبعید شدند.
در این زمان با کنارهگیری رضاشاه و تبعید وی، مساله جانشینی مطرح شد. ظاهرا انگلیسیها درصدد بودند یک شاهزاده قاجار را به پادشاهی برسانند. محسن فروغی از قول پدرش مینویسد: «متفقین سه پیشنهاد دادند: 1ــ فروغی رئیسجمهور شود؛ 2ــ سلسله پهلوی منقرض، و مجدداً یکی از افراد جوان قاجار به سلطنت گمارده شود که کاندیدای سلطنت یکی از فرزندان محمدحسنمیرزا، ولیعهد سابق، بود 3ــ فرزند ذکور رضاشاه، به نام غلامرضا، (مادرش ملکه توران از خاندان قاجاریه بود) که در این زمان هیجده سال داشت، به سلطنت برگزیده شود.»
سرانجام با کوششهای محمدعلی فروغی، نخستوزیر وقت، محمدرضاشاه به پادشاهی رسید و فروغی بهعنوان اولین نخستوزیر دومین شاه دودمان پهلوی، محمدرضا را یاری داد.
منابع تحقیق :
• پارسينه parsineh.com
• باشگاه انديشه bashgah.net
• روزنامه جمهوری اسلامی
• نشریه زمانه
• درگاه پاسخگویی به مسایل دینی porsojoo.com
• Fa.wikipedia.org
• ایران در اشغال متفقین صفاالدین تبرائیان چاپ دوم ۱۳۷۱
• چکیده تاریخ ایران از حسن نراقی چاپ دوم ۱۳۸۰
• ریچارد استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، چاپخانه رخ، 1370
• عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، 1377
• سرریدر بولارد، شترها باید بروند، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، نشر نو، 1362
• جمعی از نویسندگان، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، جامی
• دکتر ابراهیم ذوقی، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران، پاژنگ، 1368
• منشور گرکانی، رقابت شوروی و انگلیس در ایران، محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، موسسه مطبوعاتی عطایی، 1368
• ضیاءالدین الموتی، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، انتشارات چاپخش، 1370
• محمد عتیقپور، بلوای نان فاجعه 17 آذر 1321، تهران، شریف، 1379
• جواد صدر، نگاهی از درون، به کوشش مرتضی رسولیپور، تهران، 1381
• سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان بر افتادن قاجارها، ترجمه: حسن کامشاد، تهران، نیلوفر، 1377
• محمدعلی سفری، قلم و سیاست از شهریور 1320 تا مرداد 1332، نشر نامک، 1371
• ناخدا حسین انوشیروانی، کودتای نافرجام، تهران، محیط، 1378
• غلامرضا مصور رحمانی، خاطرات سیاسی، نظامی و اقتصادی (پایان سخن)، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377
• احمد امیراحمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگرینژاد، تهران، موسسه پژوهش مطالعات فرهنگی، 1373
• میخائیل. س. ایوانف. تاریخ نوین ایران. ترجمهٔ تیزابی، هوشنگ. قائمپناه، حسن. چاپ یکم، ۱۳۵۶.
• آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. ترجمهٔ فیروزمند، کاظم شمسآوری تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۹.
• اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران (IICHS)
• «درباره زمانه و کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی؛ صدوسیسالگی تجدد محافظهکارانه» و «نگاهی به کارنامه فرهنگی محمدعلی فروغی، در مدرسه علوم سیاسی». روزنامه اعتماد /ن