احزاب سياسى رژيم صهيونيستى (1)
نویسنده : احمد خليفه
ترجمه : عبدالكريم جادرى
ترجمه : عبدالكريم جادرى
مقدمه
ساير احزاب ، به نسبت جديد بوده و بيش تر آنها در دو دهه ى اخير و به دنبال حوادث نظامى ، تحولات سياسى و اجتماعى و استمرار مهاجرت يهوديان به اسرائيل طى سه دهه ى گذشته شكل گرفته اند. اين قبيل احزاب اغلب يك سونگر بوده و از تصورى جامع براى حل مشكلات مختلف دولت و اجتماع برخوردار نيستند. احزاب راتس ، شينوى ، هتحيا، تسومت ، موليدت ، يعود و كاخ ، دو حزب مذهبى شاس و ديغل هتوراه (اين احزاب از جمله احزاب متشكله ى گروه يهوديت هتوراه ) و احزاب و سازمان هاى عربى شامل حزب دموكراتيك عرب ، ليست پيشرو براى صلح ، جنبش فرزندان وطن و گروه هاى اسلامى همگى جزو احزاب به نسبت تازه تاسيس شده هستند.
مشخصات كلى نظام حزبى در اسرائيل
كثرت احزاب
براى نمونه در آخرين انتخابات كنست (سال 1992)، حداقل 25 ليست انتخاباتى شركت داشتند كه بعضى از آنها از ائتلاف سه حزب شكل گرفته بودند و در اين بين تنها نامزدهاى 10 ليست موفق شدند به كنست راه يابند.
فراوانى احزاب در حقيقت منعكس كننده تضادهاى اجتماعى و اقتصادى موجود در درون جامعه اسرائيل است . شاخصترين اين تضادها عبارتند از: از جدايى منيان يهوديان شرقى (سفاردى ها) و يهوديان غربى (اشكنازها)؛ اختلاف نظر درباره هويت و ماهيت كلى دولت ؛ تقابل بين مذهب گرايان و لائيك ها در جامعه يهود؛ اختلاف نظر در خصوص سرنوشت مناطق اشغال شده و صلح با فلسطينيان و كشورهاى عربى ؛ جدايى يهوديان و عرب هاى مقيم اسرائيل از يكديگر؛ آمال و آرزوهاى سياسى رهبرانى كه جايگاه مشخصى در ميان مردم دارند. شيوه انتخابات كه مبتنى بر نسبت آراى اكتساب شده است ، به تشديد اين پديده كمك مى كند. با اين شيوه انتخاباتى احزاب كوچك فرصت مى يابند تا به آرايى نسبى به كنست راه يابند. بر اساس قانون انتخابات ، همه اسرائيل يك دايره انتخابى به حساب آمده و احزاب مختلف براى راه يافتن به كنست 120 نفره با ارايه ليستهاى انتخاباتى به رقابت با يكديگر مى پردازند. براى به دست آوردن حداقل يك كرسى در كنست ، لازم است ليستهاى انتخاباتى حداقل 15/1 آراى واجدين شرايط را از آن خود كنند.
انشعاب ها و ائتلاف ها
احزاب ائتلافى كه معمولا ديدگاه كلى و هدفهاى بلند مدت يا حياتى مشابهى دارند، با تشكيل كميته هاى مشتركى ، فعاليتها و اقدامات انتخاباتى و پارلمانى خود را هماهنگ مى كنند. اين ائتلاف ها با گذشت زمان و از طريق ادغام همه احزاب تشكيل دهنده با بعضى از آنها در يكديگر و يا جدايى كلى يا جزيى آنها از يكديگر پايان مى پذيرند.
نگاهى گذرا به تاريخ احزاب اسرائيل ، اعم از احزاب بزرگ يا كوچك و تغييرات سريع و پى در پى نقش حزبى در اين دولت مبهوت كننده است . براى نمونه حزب كنونى كارگر حاصل رشته اى طولانى و پيچيده از ائتلافهاى احزاب اردوگاه چپ (كارگر) است .
حزب ليكود نيز به نوبه خود نتيجه ائتلاف ها و انشعاب هاى متعدد احزاب دست راستى و ميانه رو و جدا شدن عده اى از چپ گرايان از حزب كارگر است كه به نوعى به نظريه “سرزمين كامل اسرائيل “ اعتقاد داشته اند. گروه موسوم به ميرتس كه در كنست فعلى (كنست سيزدهم ) حضور دارد، از احزاب راتس ، شينوى و مبام كه در كنست قبلى نماينده داشتند، تشكيل شده است . گروه مذهبى يهدوت هتوراه از طريق ائتلاف احزاب اغودات ، بوعالى اغودات و ديغل هتوراه به وجود آمده است . حزب افراطى دست راستى يعود در سال 1994 توسط سه عضو انشعابى حزب تسومت تاسيس يافته است .
در اينجا نيز نظام نسبى انتخابات نقش مهمى در دامن زدن به اين پديده ايفا مى كند. زيرا با توجه به پايين بودن درصد آراى لازم براى ورود به كنست ، جناح ها و گروههاى انشعابى حتى مى توانند به حيات سياسى خود ادامه دهند.
به طور كلى مى توان دلايل ذيل را به عنوان علت ائتلاف ها و گروه بندى ها برشمرد:
- بالا بودن شانس موفقيت در انتخابات يا رويارويى با گروههاى رقيب قدرتمند.
- پشتيبانى از جناح ها يا سياست هاى خاص .
- دستيابى به سهم بيشترى از قدرت با تلاش برخى احزاب براى بقا در صحنه سياسى از طريق ادغام در احزابى كه در ميان مردم از پايگاهى وسيع تر و آينده اى تضمين شده تر برخوردارند.
انشعاب ها و جدا شدن ها اغلب به علت تضادهاى عقيدتى يا سياسى يا رقابت بر سر رهبرى و پست هاى بالاى حزبى و دولتى صورت گرفته است . بيشتر ادغام ها و انشعاب ها در دهه هشتاد و نيمه اول دهه نود و به دليل اختلاف در مورد سرزمين هاى اشغالى و مخالفت يهوديان شرقى با سلطه اشكنازها بر نهادهاى حزبى و دولتى بوده است .
نقش هاى متعدد
هرچند هم اكنون بسيارى از كارهاى فوق ، توسط دولت انجام مى پذيرد، اما با اين حال احزاب قديمى كه تاريخ تاسيس آنها به د وران “ييشوفلسطين “ بر مى گردد با اجراى طرح هاى مالى و اقتصادى و داير كردن موسسات شهرك سازى ، آموزشى ، درمانى و تامين اجتماعى ، هنوز نيز خدمات كلى يا جزيى در زمينه انتقال ، اسكان و ارايه كمك هاى اجتماعى و اقتصادى به مهاجرين جديد مى رسانند. اين احزاب در به كارگيرى نفوذ سياسى خود جهت به دست آوردن مبالغ هنگفت از خزانه دولت براى توسعه فعاليت هايشان و جلوگيرى از ايجاد وقفه در كار موسسات و طرح هاى وابسته (يا تحت كنترل ) از هيچ كوششى دريغ نمى نمايند. اين قبيل تلاش ها در دهه اخير بازتاب بسيار نامطلوبى در ميان عتوده هاى مردم داشته است . براى نمونه مى توان به موارد زير اشاره كرد:
- بهره گيرى احزاب كارگرى از نفوذ سياسى خود جهت تزريق مبالغ هنگفت دولتى به اتحاديه هاى كيبوتس ها و موشاف ها، طرح هاى اقتصادى هستدروت و سازمان هاى بيمه خدمات درمانى و اجتماعى وابسته به منظور نجات دادن آنها از ورشكستگى و انحلال .
- ا ستفاده احزاب مذهبى از موقعيت خود جهت افزايش بودجه موسسات آموزشى و سازمان هاى تامين اجتماعى وابسته .
- بهره گيرى احزاب دست راستى مذهبى و ملى از نفوذ خود به منظور هزينه كردن پولهاى هنگفت جهت توسعه طرحهاى شهرك سازى كه موسسات و سازمانهاى تابعه يا برخوردار از پشتيبانى اين احزاب در نواحى اشغالى فلسطين اجرا كرده اند.
ملاحظات عقيدتى
ملاحظات عقيدتى در دسته بندى احزاب از اهميت بالايى برخوردار است به طورى كه در حال حاضر احزاب باستناد موضع گيرى در برابر سرزمين هاى اشغالى و رابطه ى مذهب با حكومت به سه اردوگاه زير تقسيم بندى مى شوند:
اردوگاه چپ گرايان
اردوگاه راست گرايان
اردوگاه مذهبيون
قابل تامل است كه عده اى از انديشمندان علوم سياسى و جامعه شناسان با اين نوع تقسيم بندى احزاب اسرائيل كه رايج تر است ابراز مخالفت كرده و با تكيه بر معيارهاى اجتماعى و اقتصادى يا ديدگاه كلى اين احزاب ، تقسيم بندى ديگرى ارايه مى دهند. با اين ترتيب حزب شينوى از اردوگاه چپ گرايان خارج و احزاب مذهبى جزو اردوگاه راست گرايان محسوب مى شود. ولى ما در اين فصل همان تقسيم بندى رايج را ملاك بررسى قرار خواهيم داد.
ساختار و رهبرى
تشكيلات كوچك ترى مانند دبيرخانه ، كميته ى اجرايى و دفتر سياسى به امور روزمره ى حزبى رسيدگى مى كنند. اختيارات و نحوه ى انتخاب كميته هاى مختلف و مناسبات فيمابين را اساسنامه و نظامنامه هاى داخلى احزاب مشخص مى كند.
با مطالعه سطور فوق به نظر مى رسد كه تعيين سياست هاى كلى و انتخاب رهبران احزاب تا حدود زيادى به صورت دموكراتيك انجام مى پذيرد در حالى كه حقيقت امر، چيز ديگرى است . زيرا مدت هاى مديدى بود كه اين كار به گونه اى بسيار غير دموكراتيك صورت مى گرفت و در مورد اغلب احزاب وضع به نحوى بود كه عده ى قليلى شامل رهبران سياسى ممتاز و صاحب منصبان عالى رتبه ى حزبى ، سرنوشت احزاب را در دست داشتند و تعيين خط مشى ها و انتخاب افراد براى تصدى پست هاى حساس حزبى و دولتى را به انحصار خود درآورده بودند و حتى رهبران پس از خود را نيز تعيين مى نمودند. طبقه ى ممتاز احزاب مختلف با سودجويى از موقعيت خويش و خريد آراى ديگر اعضا، زمينه ى تثبيت موقعيت خود را فراهم مى كردند.
در اين خصوص از يك ابزار عمده به نام كميته هاى “گزينش “ يا “داوطلبى “ استفاده مى شد. كميته هاى مذكور طبق يك مكانيزم مشخص و بر اساس معاملات پشت پرده ى نخبگان احزاب برگزيده مى شدند و وظيفه ى آنها انتخاب و معرفى نامزدهاى احزاب به هيئت هاى ذى صلاح جهت اظهار نظر نهايى براى انتخابات كنست و تصدى پست هاى حساس و دولتى و حزبى بود.
اين وضعيت از اوايل دهه ى هشتاد به تدريج تغيير يافت و احزاب يكى از ديگرى تحت فشارهاى حزبى و غير حزبى ناگزير به پذيرش مكانيزم هاى قابل قبول ترى براى گزينش و انتخاب رهبران شدند. در سال هاى اخير نخست حزب كارگر و سپس حزب ليكود نظام انتخاباتى مقدماتى (primaries) را كه هم اينك در آمريكا اجرا مى شود، همراه با اصلاحاتى جهت انتخاب رهبر و نامزد حزب براى تصدى پست نخست وزيرى و ساير نامزدهاى حزب براى انتخابات كنست ، دبير كلى هستدروت و رياست شهردارى ها و شوراهاى محلى پذيرفته اند. دو حزب مفدال و ميرتس به زودى اين نظام را خواهند پذيرفت و رهبران ساير احزاب نيز با فشارهاى شديد رهبران رده هاى ميانى و عموم اعضاء براى عمل به اين نظام ، مواجه هستند. نظام انتخابات مقدماتى مى تواند انحصارطلبى رهبران كنونى احزاب را از بين ببرد و در صورت فراگير شدن شكل و ماهيت احزاب را دگرگون كند.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sm1372
/ن