تفسیر آیه 3 سوره مائده

در این مطلب راسخون به تفسیر آیه 3 سوره مائده بخصوص قسمت اول آیه که مربوط به حرمت بعضی گوشت ها دارد،اشاره می شود.
يکشنبه، 16 بهمن 1401
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
تفسیر آیه 3 سوره مائده
مقدمه:
در  تفسیر آیه 3 سوره مائده به دو موضوع مختلف و کاملا از هم جدا برخوردمی کنیم. ظاهرا  این آیه آخرین آیات نازله در احکام است پس شریعت و دین کامل و نعمت الهى تمام شده است.

ولى انصاف آنست که ذکر محرمات چندى مناسب با این مقدار اهمیّت نیست و مطلب همانست که در روایات متواتره از خاصه و عامه نقل شده است که این جمله در روز غدیر خم نازل گردیده و بمناسبت امر ولایت اکمال دین شده است و منافى نیست .

با آنکه صدر آیه هم در همان روز نازل شده باشد و در هر حال این قسمت بمنزله جمله معترضه است که بآن اثبات کمال دین اصولا و فروعا می شود که دیگر نسخ در آن راه ندارد .

در این مطلب راسخون بیشتر به تفسیر قسمت اول آیه شده است و اشاره ی کوتاهی هم به قسمت دوم آیه شده که بحث ولایت و اکمال دین است و در این مختصر جای بحث آن وجود ندارد.  با راسخون همراه باشید.

آیه 3 سوره مائده
 حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ  فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
 
ترجمه آیه 3 سوره مائده
برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحه‌ای که به نام غیر خدا کشتند و همچنین هر حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیم‌خورده درندگان جز آن را که قبلاً تذکیه کرده باشید حرام است.

 و نیز آن را که برای بتان می‌کشند و آن را که به تیرها قسمت می‌کنید، که این کار فسق است-امروز کافران از این که به دین شما دستبرد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند، پس شما از آنها بیمناک نگشته و از من بترسید. امروز (به عقیده امامیه و برخی اهل سنّت روز غدیر خم و خلافت علی (ع) است).

 دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم-پس هر گاه کسی در ایام قحطی و سختی از روی اضطرار نه به قصد گناه از آنچه حرام شده مرتکب شود، خدا بخشنده و مهربان است.
  
شان نزول آیه 3 سوره مائده
این آیه در حجه الوداع در محل غدیر بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [1]

«شیخ طوسی» گوید: از امامین باقر و صادق علیهماالسلام روایت گردیده که این آیه بعد از نصب امام على بن ابى‌طالب علیه‌ السلام به امامت در روز بعد از برگشتن از انجام مناسک حج در سال حجة‌ الوداع نازل گردیده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اکثر مفسرین برآنند که این آیه در عرفه حجة‌الوداع نازل شد.

حنش از ابن عباس روایت کند که تولد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روز دوشنبه بوده و خروج از مکه نیز روز دوشنبه بوده و ورود به مدینه نیز در روز دوشنبه بوده و سوره مائده هم در روز دوشنبه نازل گردیده و این آیه هم در روز دوشنبه نازل شده است.[2]
 
ربیع بن انس گوید: این آیه در مسیر حجة‌ الوداع نازل گردیده است.[3]
 
آیه 3 سوره مائده از برگزیده تفسیر نمونه
حکم به حرام بودن یازده مورد
در آغاز این سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهارپایان به استثنای آنچه بعدا خواهد آمد شده این آیه در حقیقت همان استثناهایی است که وعده داده شد، در اینجا حکم به تحریم یازده چیز شده است.

1- مردار: «مردار بر شما حرام شده است» (حُرِّمَت عَلَیکمُ المَیتَةُ).
2- خون: «و همچنین خون» (وَ الدَّمُ)
3- گوشت خوک :«و گوشت خوک» (وَ لَحمُ الخِنزِیرِ).

4- «و حیواناتی که طبق سنت جاهلیت به نام بتها و اصولا به غیر نام خدا ذبح شوند» (وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ).
5- «و نیز حیواناتی که خفه شده باشند حرامند» (وَ المُنخَنِقَةُ).خواه بخودی خود و یا بوسیله دام و خواه بوسیله انسان این کار انجام گردد.

چنانکه در زمان جاهلیت معمول بوده گاهی حیوان را در میان دو چوب یا در میان دو شاخه درخت سخت می فشردند تا بمیرد و از گوشتش استفاده کنند «و حیواناتی که با شکنجه و ضرب، جان بسپارند و یا به بیماری از دنیا بروند»

6- (وَ المَوقُوذَةُ).
در تفسیر قرطبی نقل شده که در میان عرب معمول بوده که بعضی از حیوانات را به خاطر بتها آنقدر می زدند تا بمیرد و آن را یک نوع عبادت می دانستند؟
7- «و حیواناتی که بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند» (وَ المُتَرَدِّیةُ).
8- «و حیواناتی که به ضرب شاخ مرده باشند» (وَ النَّطِیحَةُ).
9- «و حیواناتی که بوسیله حمله درندگان کشته شوند» (وَ ما أَکلَ السَّبُعُ).

سپس به دنبال تحریم موارد فوق می فرماید: «اگر قبل از آن که این حیوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامی انها را سر ببرند و خون بقدر کافی از آنها بیرون بریزد، حلال خواهد بود» (إِلّا ما ذَکیتُم).
 
در زمان جاهلیت بت پرستان سنگهایی در اطراف کعبه نصب کرده بودند که شکل و صورت خاصی نداشت، آنها را «نصب» می نامیدند در مقابل آنها قربانی می کردند و خون قربانی را به آنها می مالیدند، و فرق آنها با بت همان بود که بتها همواره دارای اشکال و صور خاصی بودند.

اما «نصب» چنین نبودند، اسلام در آیه مورد بحث این گونه گوشتها را تحریم کرده و می گوید: «حیوانهایی که روی بتها یا در برابر آنها ذبح شوند همگی بر شما حرام است».

(وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ).روشن است که تحریم این نوع گوشت جنبه اخلاقی و معنوی دارد نه جنبه مادی و جسمانی.

10- نوع دیگری از حیواناتی که تحریم آن در آیه آمده آنهاست که بصورت «بختآزمایی» ذبح و تقسیم می گردیده و آن چنین بوده که:

ده نفر با هم شرط بندی می کردند و حیوانی را خریداری و ذبح نموده سپس ده چوبه تیر، که روی هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در کیسه مخصوصی می ریختند .
 
و به صورت قرعه کشی آنها را به نام یک یک از آن ده نفر بیرون می آوردند، هفت چوبه برنده به نام هر کس می افتاد سهمی از گوشت برمیداشت، و چیزی در برابر آن نمی پرداخت.
 
 ولی آن سه نفر که تیرهای بازنده را دریافت داشته بودند، باید هر کدام یک سوم قیمت حیوان را بپردازند، بدون این که سهمی از گوشت داشته باشند، این چوبه های تیر را «ازلام» می نامیدند.

 اسلام خوردن این گوشتها را تحریم کرد، نه به خاطر این که اصل گوشت حرام بوده باشد، بلکه به خاطر این که جنبه قمار و بختآزمایی دارد.

11- «و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه های تیر مخصوص بختآزمایی» بر شما حرام شده است (وَ أَن تَستَقسِمُوا بِالأَزلامِ).

روشن است که تحریم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حیوانات ندارد، بلکه در هر چیز انجام گیرد ممنوع است و تمام زیانهای «فعالیتهای حساب نشده اجتماعی» و برنامه های خرافی در آن جمع می باشد.

و در پایان برای تأکید بیشتر روی تحریم آنها می فرماید: «تمام این اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلِکم فِسقٌ).
 
تفسیر آیه 3 سوره مائده از تفسیر نور
ولایت در در آیه 3 سوره مائده
امام باقر علیه السلام فرمودند: «ولایت، آخرین فریضه الهى است سپس آیه‌ى‌ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» را تلاوت فرمودند».[4].

بت‌ها، مجسمه‌ هایى بود که شکل داشت؛ امّا «نصب»، سنگ‌هاى بى‌شکلى بود که اطراف کعبه نصب شده بود و در برابرش قربانى مى‌شد و خون قربانى را بر آن مى‌مالیدند.

در آیه‌ى 109 سوره بقره، تمایل کفّار نسبت به انحراف مسلمانان از راه خودشان مطرح شده است. خداوند فرمان داد: شما اغماض کنید تا امر الهى برسد. پس مسلمانان منتظر حکم قاطعى بودند که کفّار را مأیوس سازد، تا این ‌که آیه ‌ى‌ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ‌ ... نازل شد. [5]
 
دو موضوع مستقل در در آیه 3 سوره مائده
دو مطلب جداى از هم در این آیه بیان شده است، یک مطلب مربوط به تحریم گوشت‌هاى حرام، مگر در موارد اضطرار و مطلب دیگر مربوط به کامل شدن دین و یأس کفّار که این قسمت کاملًا مستقلّ است، به چند دلیل:
 
موضوع  دوم در آیه 3 سوره مائده
الف: یأس کفّار از دین، به خوردن گوشت مردار یا نخوردن آن ارتباطى ندارد.

ب: روایاتى که از طریق شیعه و سنى در شأن نزول آیه آمده، در مقام بیان جمله‌ى‌ «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» و «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» است، نه مربوط به جملات قبل و بعد از آن، که درباره احکام مردار است.

ج: طبق روایات شیعه و سنّى، این قسمت از آیه: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ‌ ... پس از نصب علىّ‌بن ابى‌طالب علیهما السلام به امامت در غدیرخم نازل شده است.
 
د: غیر از دلائل نقلى، تحلیل عقلى نیز همین را مى‌رساند، چون چهار ویژگى مهم براى آن روز بیان شده‌است:
1. روز یأس کافران.
2. روز اکمال دین.
3. روز اتمام ‌نعمت الهى بر مردم.
4. روزى که اسلام به عنوان «دین» و یک مذهب کامل، مورد پسند خدا قرار گرفته است.
 
غدیر بزرگترین واقعه تاریخ اسلام
حال اگر وقایع روزهاى تاریخ اسلام را بررسى کنیم، هیچ روز مهمى مانند: بعثت، هجرت، فتح مکّه، پیروزى در جنگ‌ها و با همه‌ى ارزشهایى که داشته ‌اند، شامل این چهار صفت مهم مطرح شده در این آیه نیستند؛ حتّى «حجّةالوداع» هم به این اهمیّت نیست؛ چون حج، جزئى از دین است، نه همه‌ى دین.

امّا بعثت، اوّلین روز شروع رسالت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که هرگز نمى‌توان گفت روز اوّل بعثت، دین کامل شده است.امّا هجرت، روز هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله به فرمان خداست، روز حمله ‌ى کفّار به خانه پیامبر است، نه روز یأس آنان.

امّا روزهاى پیروزى در جنگ بدر و خندق و ... تنها کفّارى که در صحنه‌ى نبرد بودند، مأیوس مى‌شدند، نه همه ‌ى کفار، در حالى که قرآن مى‌فرماید: الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... همه کفّار مأیوس شدند. [6]
 
امّا حجّة الوداع که مردم آداب حج را در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله آموختند، تنها حج مردم با آموزش پیامبر کامل شد، نه همه‌ى دین در حالى که قرآن مى‌فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»
 
عظمت و جایگاه غدیر در آیه 3 سوره مائده
امّا غدیرخم روزى است که خداوند فرمان نصب حضرت على را به جانشینى پیامبر صلى الله علیه و آله صادر کرد، تنها آن روز است که چهار عنوان ذکر شده در آیه‌ «أَکْمَلْتُ، أَتْمَمْتُ، رَضِیتُ، یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» با آن منطبق است.
امّا یأس کفّار، به خاطر آن بود که وقتى تهمت وجنگ وسوءقصد بر ضد پیامبر، نافرجام ماند، تنها امید آنها مرگ پیامبر صلى الله علیه و آله بود.

 نصب علىّ‌بن ابى‌طالب علیهما السلام به همه فهماند که اگر آن حضرت پسرى مى‌داشت، بهتر از على نبود وبا مرگ او دین او محو نمى‌شود؛ زیرا شخصى چون علىّ‌بن ابى‌طالب علیهما السلام جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله و رهبر امّت اسلام خواهد بود.

اینجا بود که همه‌ى کفّار مأیوس شدند.امّا کمال دین، به خاطر آن است که اگر مقرّرات وقوانین کامل وضع شود، لیکن براى امّت و جامعه، رهبرى معصوم وکامل تعیین نشود، مقرّرات ناقص مى‌ماند.

امّا اتمام نعمت، به خاطر آن است که قرآن بزرگ‌ترین نعمت را نعمت رهبرى وهدایت معرّفى کرده است، اگر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از دنیا برود ومردم را بى‌سرپرست بگذارد، کارى کرده که یک چوپان نسبت به گله نمى‌کند. چگونه بدون تعیین رهبرى الهى نعمت تمام مى‌شود.

امّا رضایت خداوند، براى آن است که هرگاه قانون کامل ومجرى عادل بهم گره بخورد، رضایت پروردگار حاصل مى‌شود.

اگر هر یک از اکمال دین، اتمام نعمت، رضایت حقّ و یأس کفّار به تنهایى در روزى اتفاق افتد، کافى است که آن روز از «ایّام‌اللّه» باشد. تا چه رسد به روزى مثل غدیر، که همه‌ى این ویژگى‌ها را یک جا دارد. به همین دلیل در روایات اهل‌بیت علیهم السلام عید غدیر از بزرگ‌ترین اعیاد به شمار آمده است.
 
آثار اشیا، گاهى مترتّب بر جمع‌بودن همه اجزاى آن است، مثل روزه که اگر یک لحظه هم پیش از اذان، افطار کنیم، باطل مى‌شود، از این جهت کلمه «تمام» به کار رفته است:

أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ» و گاهى به گونه‌اى است که هر جزء، اثر خود را دارد، مثل تلاوت آیات‌ قرآن که کمالش در تلاوت همه‌ى آن است و هر قدر هم خوانده شود، ثواب دارد. [7]
  
گاهى بعضى اجزا به گونه‌اى است که اگر نباشد، یک مجموعه ناقص است، هر چند همه‌ ى اجزاى دیگر هم باشد، مثل خلبان و راننده که هواپیما و ماشین بدون آنها بى ‌ثمر و بى‌فایده است.
 
رهبرى و ولایتِ حقّ هم چنین است، چون انسان را با خدا گره مى‌زند و بدون آن، آفریده‌ها و نعمت‌ها به نقمت تبدیل مى‌شود وانسان را به خدا نمى‌رساند.

12- نصب على علیه السلام به امامت، اتمام نعمت است، » و رها کردن ولایت او کفران نعمت و ناسپاسى نعمت و عواقب بدى دارد. [8]
  
نگاهى به تغذیه در اسلام‌
 اسلام مکتب عدل است، نه مثل غربى‌ها افراط در مصرف گوشت را توصیه مى‌کند، و نه مثل بودایى‌ها آن را حرام مى‌داند، و نه مثل چینى‌ها خوردن گوشت هر حیوانى را به هر شکلى جایز مى‌داند. در اسلام براى مصرف گوشت، شرایط و حدودى است، از جمله:
 
الف: گوشت حیوانات گوشتخوار را نخورید؛ چون آلودگى‌هاى مختلف میکربى و انگلى و ...دارند.
ب: گوشت درندگان را نخورید که روح قساوت و درندگى در شما پیدا مى‌شود.
 
ج: گوشت حیواناتى که موجب تنفر عمومى است، مصرف نکنید.
 د: گوشت حیوانى که هنگام ذبح، نام مبارک خدا بر آن گفته نشده، نخورید.
 
ه: گوشت مردار را نخورید.
 امام صادق علیه السلام درباره‌ ى گوشت مردار فرمود: «کسى به آن نزدیک نشد مگر آنکه ضعف و لاغرى و سستى و قطع نسل و سکته و مرگ ناگهانى او را گرفت».
  
پاسخ چند سوال ازآیه 3 سوره مائده در تفسیر المیزان
چگونه اسلام ، کشتن حیوان را تجویز کرده با اینکه رحم و عاطفه آن را جایز نمى داند؟
 
جواب از این سوال در یک جمله کوتاه این است که اساس شرایع دین و زیر بناى آن حکمت و مصالح حقیقى است ، نه عواطف وهمى ، خداى تعالى در شرایعش حقائق و مصالح حقیقى را رعایت کرده ، نه عواطف را که منشاش وهم است .

هر موجودى در تکون و در بقایش تابع ناموس تحول است.هیچ موجودى ممکن نیست به وجود آید مگر با معدوم شدن موجودى دیگر، و هیچ موجودى باقى نمى ماند مگر با فنا شدن موجودى دیگر.

بنابراین عالم ماده عالم تبدیل و تبدل است ، و اگر بخواهى مى توانى بگوئى عالم آکل و ماءکول است ، (پیوسته موجودى موجوداتى دیگر را مى خورد و جزء وجود خود مى سازد).

بعضى از انواع حیوانات چون درندگان زمینى و هوائى حیوانات دیگر را مى خورند، و از گوشت آنها تغذیه مى کنند، چون از نظر جهاز گوارش مخصوص که دارند چیز دیگرى نمى توانند بخورند، ولى کبوتران و گنجشگان با دانه هاى گیاهان تغذى مى کنند.

و حشراتى امثال مگس و پشه و کک از خون انسان و سایر جانداران مى مکند، و همچنین انواع حیواناتى دیگر که غذاهائى دیگر دارند، و سرانجام همه آنها خوراک زمین مى شوند.
 
پس نظام تکوین و ناموس خلقت که حکومتى على الاطلاق و به پهناى همه عالم دارد، تنها حاکمى است که حکم تغذى را معین کرده، موجودى را محکوم به خوردن گیاه، و موجودى دیگر را محکوم به خوردن گوشت.

و یکى دیگر را به خوردن دانه، و چهارمى را به خوردن خون کرده، و آنگاه اجزاى وجود را به تبعیت از حکمش هدایت نموده است ، و نیز او تنها حاکمى است که خلقت انسان را مجهز به جهاز گوارش گیاهان و نباتات کرده .

نتیجه اینکه اساس آفرینش بر تبدیل وتحوّل است. خاک، گیاه مى‌شود، گیاه، حیوان مى‌گردد و حیوان به انسان تبدیل مى‌شود و نتیجه‌ ى این تبدیل‌ها، رشد است.
  
2- نو ع چینش دندان ها در خلقت نشان از چیست؟
 پیشاپیش همه جهازها که به وى داده دندانهائى است که در فضاى دهان او به ردیف چیده ، چند عدد آن براى بریدن ، چند عدد براى شکستن ، و گاز گرفتن ، و آسیاب کردن که اولى را ثنائیات ، دندان جلو، و دومى را رباعیات ، و سومى را انیاب (دندان نیش ) و چهارمى را طواحن (دندان آسیاب یا کرسى ) مى نامیم .

و همین خود دلیل بر این است که انسان گوشتخوار تنها نیست ، و گرنه مانند درندگان بى نیاز از دندانهاى کرسى طواحن بود، و علف خوار تنها نیز نیست ، و گرنه مانند گاو و گوسفند بى نیاز از ثنایا و انیاب بود، پس چون هر دو نوع دندان را دارد، مى فهمیم که انسان هم علفخوار است و هم گوشتخوار.
 
اسلام هم همانطور که بارها گفته شد دین فطرى است همى به جز احیاء آثار فطرت که در پس پرده جهل بشر قرار گرفته ندارد، و چون چنین است به جز این نمى توانسته حکم کند، که خوردن گوشت پاره اى حیوانات حلال است ، زیرا این حکم شرعى در اسلام مطابق است ، با حکم اباحه اى تکوینى .
  
3- حس راءفت و رحمت با کشتن حیوانات و خوردن گوشت آنها نمى سازد؟
 جوابش این است که آرى هیچ شکى نیست که رحمت خود موهبتى است لطیف ، و تکوینى ، که خداى تعالى آن را در فطرت انسان و بسیارى از حیوانات که تاکنون به وضع آنها آشنا شده ایم به ودیعه نهاده .

الا اینکه چنان هم نیست که تکوین حس رحمت را حاکم على الاطلاق بر امور قرار داده باشد ، و در هیچ صورتى مخالفت آن را جائز نداند، و اطاعتش را بطور مطلق و در همه جا لازم بشمارد.

خوب وقتى تکوین خودش ‍ رحمت را بطور مطلق و همه جا استعمال نمى کند ما چرا مجبور باشیم او را در همه امور حاکم قرار دهیم ، دلیل اینکه تکوین رحمت را بطور مطلق استعمال نمى کند وجود دردها و بیماریها و مصائب و انواع عذابها است .
 
و با همه اینها اسلام دین تعقل است ، نه دین عاطفه ، و در هیچ یک از شرایعش عاطفه را بر احکام عقلى که اصلاح گر نظام مجتمع بشرى است مقدم نداشته ، و از احکام عاطفه تنها آن احکامى را معتبر شمرده که عقل آن را معتبر شمرده است ، که برگشت آن نیز به پیروى حکم عقل است .
 
4- رحمت الهى چگونه با تشریع حکم تزکیه و ذبح حیوانات سازگار است ؟
جوابش اینست که این شبهه از خلط میان رحمت و رقت قلب ناشى شده است، آنچه در خداى تعالى است رحمت است نه رقت قلب، که تاثر شعورى خاص است در انسان که باعث مى شود، انسان رحم دل نسبت به فرد مرحوم تلطف و مهربانى کند.

و این خود صفتى است جسمانى و مادى که خداى تعالى از داشتن آن متعالى است ، تعالى اللّه عن ذلک علوا کبیرا و اما رحمت در خداى تعالى معنایش افاضه خیر بر مستحق خیر است.، آن هم به مقدارى که استحقاق آن را دارد.

و به همین جهت بسا مى شود که عذاب را رحمت خدا و به عکس رحمت او را عذاب تشخیص مى دهیم ، همچنانکه تشریع حکم تذکیه حیوانات را براى حیوانات عذاب مى پنداریم .

پس این فکر را باید از مغز بیرون کرد که احکام الهى باید بر طبق تشخیص ما که ناشى از عواطف کاذبه بشرى است ، بوده باشد، و مصالح تدبیر در عالم تشریع را بخاطر اینگونه امور باطل ساخته ، و یا در اینکه شرایعش را مطابق با واقعیات تشریع کرده باشد مسامحه کند.

اسلام در تجویز خوردن گوشت حیوانات و همچنین در جزئیات و قید و شرطهائى که در این تجویز رعایت نموده امر فطرت را حکایت کرده ، فطرتى که خداى تعالى بشر را بر آن فطرت خلق کرده ، (فطرة اللّه التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ذلک الدین القیم ).
 
5- چرا اسلام حلیت گوشت را مبنى بر تذکیه نموده است ؟
 خلقت بشر طورى است که هم مجهز به جهاز گیاه خوارى است ، و هم جهاز گوشتخوارى ، و فطرت و خلقت گوشتخوارى را براى انسان جائز مى داند،

 رحمت به معناى رقت قلب واجب الاتباع نیست ، و عقل پیروى آن را لازم نمى داند، بلکه پیروى از آن را باعث ابطال بسیارى از احکام حقوقى و جزائى مى داند، . اسلام در عین اینکه احکامش را تابع مصالح و مفاسد واقعى قرار داده ، نه تابع عواطف .

مع ذلک در بکار بردن رحمت به آن مقدار که ممکن و معقول بوده از هیچ کوششى فروگذار نکرده ، هم مصالح واقعى را احراز نموده ، و هم ملکه رحمت را در بین نوع بشر حفظ کرده .

علاوه بر اینکه (همه مى دانیم بیشتر گاو و گوسفند و شترانى که مى میرند علت مرگشان بیمارى هائى است که اگر گوشت آنها خورده شود انسانها هم به همان بیماریها مبتلا مى گردند)، و مزاج آنان تباه و بدنها متضرر مى شود، و این خود خلاف رحمت است .

و اگر بشر را محکوم مى کرد به اینکه تنها از گوشت حیوانى بخورد که مثلا از کوه پرت شده ، آنوقت میبایستى همه افراد بشر دور دنیا بچرخند ببینند کجا حیوانى از کوه پرت شده است ، و این براى بشر حکمى حرجى و خلاف رحمت است .(9)
  
نتیجه:

در این مطلب (تفسیر آیه 22 مائده ) بیشتر به قسمت اول آیه اشاره شده است.ولی شان نزول این آیه اشاره به قسمت دوم آیه دارد. که کمتر در این مطلب به آن پرداختیم.آیه داری دو موضوع کاملا جدا از هم می باشد. که به بعضی مطالب اشاره مختصری می کنیم.

1- اسلام، دینى جامع است و همه‌ى نیازهاى طبیعى و روحى انسان را مورد توجّه قرار داده و نظر صریح مى‌دهد.
2- در نظام توحیدى، باید ذبح حیوان هم رنگ الهى داشته باشد، وگرنه حرام مى‌شود
3- اگر حیوان مضروب یا شاخ خورده یا پرت شده ودریده شده، هنوز رمقى در دارد و آن را ذبح کردید، حلال مى‌شود

4- کفّار از دینِ کامل مى‌ترسند، نه از دینى که رهبرش تسلیم، جهادش تعطیل، منابعش تاراج و مردمش متفرّق باشند.
5- اگر کفّار از شما مأیوس نشده‌اند، چه بسا نقصى از نظر رهبرى در دین شماست
 
پی نوشت:
1. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌3، ص 231.
2. تفسیر على بن ابراهیم ذیل «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ»
3. محمد باقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 266.
4. کافى، ج 1، ص 289.
5.تفسیر نور، جلد 2 - صفحه 236
6.همان - صفحه 237
7. همان - صفحه 238
8. نحل، 112. تفسیر نور جلد 2 - صفحه 240.
9. ترجمه المیزان، ج‏5، ص: 314 تا 321.

منابع:
تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383 ش، چاپ یازدهم.
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=5&AYID=3&TPIV=T2
https://portal.anhar.ir/node/8752/?ref=sbttl#gsc.tab=0
https://wiki.ahlolbait.com/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط