سردار شهيد « جلال بارنامه »
مريوان ، شهر مرزي كوچك نشسته در دل كوهسارهاي طبيعت بكر واقع در ۱۲۶ كيلومتري غرب سنندج مركز استان كردستان، شهري كه مردمانش طعم تلخ محروميت و ستم را ساليان سال چشيدهاند. قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هراس رژيم ستم شاهي از دلاور مردان كرد و هم چنين حضور خانهاي آزمند و سر سپرده،مردمان اين ديار را با رنج محروميت و ظلم آشنا كرده بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ هنوز مردم اين ديار شيريني آزادي و استقلال از سايه سنگين خانهاي ستمگر را در سايه جمهوري اسلامي تجربه نكرده بودند كه خود فروختگان بيگانه پرست بر ضد انقلاب مردم ، جنگ مسلحانه راه انداختند.
اجيرشدگان اجنبي به جان مردم افتادند و به خيال خام خود خواستند تا كردستان را از امام وطن جدا كنند و اين معركهاي شد تا ديگر بار مردمان خوب اين سرزمين زخم ظلم را بر تن داشته باشند.
ايرانيان از سراسر ميهن با قوميت و مذهب گوناگون براي رهايي مردمان كردستان از سلطه اجانب به اين ديار آمدند.
مردان و زنان غيرتمند كردستان در قالب سازماني با عنوان " پيشمرگان كرد مسلمان " با سلحشوراني هم چون " محمد بروجردي " ، " مصطفي چمران " ، " احمد متوسليان " و ديگر مهاجران راه خدا در ديار كردستان همراه شدند و براي آزادي كردستان به مقابله با ضد انقلاب پرداختند.
شهيد " جلال بارنامه " يكي از اين پيشمرگان است، كه سالهاي عمر پربركت او در راه مبارزه با ظلم و آزادي مردمان ستم ديده از دست خانها و تثبيت جمهوري اسلامي صرف شد.
كاك جلال اهل روستاي "باغان" مريوان بود و به سال ۱۳۲۹ در همين روستا ديده به جهان فاني گشود، پدر بزرگش " ماموستا محمد " روحاني ده بود و از همان كودكي جلال را با قرآن آموخته كرد و ايستادگي در برابر تعدي خانها را به نوهاش آموخت.
در همان دوران كودكي به خاطر فشار شديد خان باغان،خانواده ماموستا محمد بارنامه مجبور شدند تا به روستاي " بلكر " مريوان مهاجرت كنند،جلال نوجوان در بلكر بزرگ ميشد و در كنار پدرش كشاورزي ميكرد.
جلال به رسم آن سالها زود ازدواج كرد و در سال ۱۳۴۴ متاهل شد كه امروز ثمره آن رخداد تولد ۴ دختر و ۹ پسر است .
در سال ۱۳۵۷ با شروع تظاهرات مردم عليه رژيم ستم شاهي كاك جلال ۲۸ ساله بود مشابه هر آزادي خواهي با شور زياد به جمع مبارزان پيوست و در تمام تظاهراتهاي مريوان حضور داشت، ايشان عهده دار توزيع اعلاميه و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره) در روستاهاي مريوان بود.
شهيد بارنامه ميدانست با پيروزي انقلاب اسلامي ديگر خبري از ظلم و تعدي نيست اما از شرارت ضد انقلاب در قالب احزابي خود خوانده مثل گروهك كومله و دمكرات در منطقه كردستان و تلاش آنها براي جداسازي اين استان از كشور بي خبر بود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي كاك جلال به عنوان "جوانمرد" وارد ژاندارمري وقت شد و در كنار دكتر چمران به مقابله با ضد انقلاب پرداخت.
سال ۱۳۵۸ اوج اقتدار و حاكميت ضد انقلاب و عوامل بيگانه در مناطق مختلف كردستان بود، ضد انقلاب كه ميديد كاك جلال آن زمان به عنوان يك چهره شاخص محلي در مبارزه با ضد انقلاب سد راهشان شده،بارها اقدام به ترور وي كردند و با حمله به منزل يا محل كارش سعي در كشتن او داشتند كه هربار ناكام ميماندند.
در اين دوران جلال به همراه دو برادرشهيدش " جمال و عبدالله بارنامه" و ۴۰ نفر از بستگانش بخاطر شرارتهاي شبانهروزي ضد انقلاب مجبور شدند تا راهي كرمانشاه شده و به سازمان پيشمرگان كرد مسلمان ملحق شوند.
مدتي بعد با توجه به رشادتها و مبارزات شبانه روزياش فرماندهي اين سازمان را بر عهده گرفت و در كنار " حاج احمد متوسليان " و يارانش در پاكسازي شهرهاي كامياران، سنندج، سروآباد و سرانجام مريوان از لوث وجود ضد انقلاب بارها تا پاي شهادت پيش رفت.
شهيد بارنامه با آزادسازي مريوان،در كنار حاج احمد متوسليان در پاكسازي شهر و جلوگيري از اشغال اين شهر مرزي توسط رژيم عراق و هم چنين باز پس گيري نقاط اشغال شده توسط رژيم بعث عراق از جمله قوچ سلطان ، ارتفاعات مشرف بر شهر مريوان و طرح عملياتهاي چريكي نقش اساسي داشت و در اين مدت سه بار مجروح شد.
شهيد بارنامه با آزادسازي مريوان و بازگشت آرامش به مريوان و سروآباد عهده دار سازماندهي و آموزش نيروهاي مردمي و ايجاد پايگاههاي مقاومت بسيج در روستاهاي مختلف شد و بزودي محبوب مردم شد.
با پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران كاك جلال پس از سالها مبارزه از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بازنشسته شد و به سر زمين كشاورزي خود بازگشت.
اما سنگر دفاع مقدس از جمهوري اسلامي را خالي نكرد و به عنوان فرمانده گردان ۱۰۱ عاشوراي شهرستان مريوان و هم چنين مسوول سازمان پيشمرگان كرد مسلمان مريوان در صحنه حاضر بود.
كاك جلال در سالهاي پس از دوران دفاع مقدس، روايتگر حوادث آن سالهاي شد و چه بسيار كاروانهاي راهيان نور دانشجويي كه حكايت مظلوميت كردستان و مريوان را از كاك جلال شنيدند.
ضد انقلاب زخم خورده از مردان دلير كردستان، كينه رزمندگاني مانند جلال بارنامه را در دل داشتند و وقتي ديدند كاك جلال در سنگر فرهنگي و با روايت جنايات آنها به مبارزه ادامه ميدهد ترور او را برنامهريزي كردند.
كاك جلال در روستاي بلكر زراعت ميكرد و ترور او براي بز دلاني كه شجاعت رو در روي با او را نداشتن كار مشكلي نبود.
عصر روز شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۸۳ چند تن از عناصر ضد انقلاب در مسير بازگشت جلال از مزرعه به منزلش وي را از راه دور به گلوله ميبندند و حتي جرات نميكنند كه بر سر پيكرش بروند.
اين گونه است كه خداوند مجاهدان راهش را بدون مزد نميگذارد و بالاترين مقام عالم وجود را كه همان نظر به وجه الله است، به مبارزان راهش ارزاني ميكند.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : abdo_61
/ن
با پيروزي انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ هنوز مردم اين ديار شيريني آزادي و استقلال از سايه سنگين خانهاي ستمگر را در سايه جمهوري اسلامي تجربه نكرده بودند كه خود فروختگان بيگانه پرست بر ضد انقلاب مردم ، جنگ مسلحانه راه انداختند.
اجيرشدگان اجنبي به جان مردم افتادند و به خيال خام خود خواستند تا كردستان را از امام وطن جدا كنند و اين معركهاي شد تا ديگر بار مردمان خوب اين سرزمين زخم ظلم را بر تن داشته باشند.
ايرانيان از سراسر ميهن با قوميت و مذهب گوناگون براي رهايي مردمان كردستان از سلطه اجانب به اين ديار آمدند.
مردان و زنان غيرتمند كردستان در قالب سازماني با عنوان " پيشمرگان كرد مسلمان " با سلحشوراني هم چون " محمد بروجردي " ، " مصطفي چمران " ، " احمد متوسليان " و ديگر مهاجران راه خدا در ديار كردستان همراه شدند و براي آزادي كردستان به مقابله با ضد انقلاب پرداختند.
شهيد " جلال بارنامه " يكي از اين پيشمرگان است، كه سالهاي عمر پربركت او در راه مبارزه با ظلم و آزادي مردمان ستم ديده از دست خانها و تثبيت جمهوري اسلامي صرف شد.
كاك جلال اهل روستاي "باغان" مريوان بود و به سال ۱۳۲۹ در همين روستا ديده به جهان فاني گشود، پدر بزرگش " ماموستا محمد " روحاني ده بود و از همان كودكي جلال را با قرآن آموخته كرد و ايستادگي در برابر تعدي خانها را به نوهاش آموخت.
در همان دوران كودكي به خاطر فشار شديد خان باغان،خانواده ماموستا محمد بارنامه مجبور شدند تا به روستاي " بلكر " مريوان مهاجرت كنند،جلال نوجوان در بلكر بزرگ ميشد و در كنار پدرش كشاورزي ميكرد.
جلال به رسم آن سالها زود ازدواج كرد و در سال ۱۳۴۴ متاهل شد كه امروز ثمره آن رخداد تولد ۴ دختر و ۹ پسر است .
در سال ۱۳۵۷ با شروع تظاهرات مردم عليه رژيم ستم شاهي كاك جلال ۲۸ ساله بود مشابه هر آزادي خواهي با شور زياد به جمع مبارزان پيوست و در تمام تظاهراتهاي مريوان حضور داشت، ايشان عهده دار توزيع اعلاميه و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره) در روستاهاي مريوان بود.
شهيد بارنامه ميدانست با پيروزي انقلاب اسلامي ديگر خبري از ظلم و تعدي نيست اما از شرارت ضد انقلاب در قالب احزابي خود خوانده مثل گروهك كومله و دمكرات در منطقه كردستان و تلاش آنها براي جداسازي اين استان از كشور بي خبر بود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي كاك جلال به عنوان "جوانمرد" وارد ژاندارمري وقت شد و در كنار دكتر چمران به مقابله با ضد انقلاب پرداخت.
سال ۱۳۵۸ اوج اقتدار و حاكميت ضد انقلاب و عوامل بيگانه در مناطق مختلف كردستان بود، ضد انقلاب كه ميديد كاك جلال آن زمان به عنوان يك چهره شاخص محلي در مبارزه با ضد انقلاب سد راهشان شده،بارها اقدام به ترور وي كردند و با حمله به منزل يا محل كارش سعي در كشتن او داشتند كه هربار ناكام ميماندند.
در اين دوران جلال به همراه دو برادرشهيدش " جمال و عبدالله بارنامه" و ۴۰ نفر از بستگانش بخاطر شرارتهاي شبانهروزي ضد انقلاب مجبور شدند تا راهي كرمانشاه شده و به سازمان پيشمرگان كرد مسلمان ملحق شوند.
مدتي بعد با توجه به رشادتها و مبارزات شبانه روزياش فرماندهي اين سازمان را بر عهده گرفت و در كنار " حاج احمد متوسليان " و يارانش در پاكسازي شهرهاي كامياران، سنندج، سروآباد و سرانجام مريوان از لوث وجود ضد انقلاب بارها تا پاي شهادت پيش رفت.
شهيد بارنامه با آزادسازي مريوان،در كنار حاج احمد متوسليان در پاكسازي شهر و جلوگيري از اشغال اين شهر مرزي توسط رژيم عراق و هم چنين باز پس گيري نقاط اشغال شده توسط رژيم بعث عراق از جمله قوچ سلطان ، ارتفاعات مشرف بر شهر مريوان و طرح عملياتهاي چريكي نقش اساسي داشت و در اين مدت سه بار مجروح شد.
شهيد بارنامه با آزادسازي مريوان و بازگشت آرامش به مريوان و سروآباد عهده دار سازماندهي و آموزش نيروهاي مردمي و ايجاد پايگاههاي مقاومت بسيج در روستاهاي مختلف شد و بزودي محبوب مردم شد.
با پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران كاك جلال پس از سالها مبارزه از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بازنشسته شد و به سر زمين كشاورزي خود بازگشت.
اما سنگر دفاع مقدس از جمهوري اسلامي را خالي نكرد و به عنوان فرمانده گردان ۱۰۱ عاشوراي شهرستان مريوان و هم چنين مسوول سازمان پيشمرگان كرد مسلمان مريوان در صحنه حاضر بود.
كاك جلال در سالهاي پس از دوران دفاع مقدس، روايتگر حوادث آن سالهاي شد و چه بسيار كاروانهاي راهيان نور دانشجويي كه حكايت مظلوميت كردستان و مريوان را از كاك جلال شنيدند.
ضد انقلاب زخم خورده از مردان دلير كردستان، كينه رزمندگاني مانند جلال بارنامه را در دل داشتند و وقتي ديدند كاك جلال در سنگر فرهنگي و با روايت جنايات آنها به مبارزه ادامه ميدهد ترور او را برنامهريزي كردند.
كاك جلال در روستاي بلكر زراعت ميكرد و ترور او براي بز دلاني كه شجاعت رو در روي با او را نداشتن كار مشكلي نبود.
عصر روز شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۸۳ چند تن از عناصر ضد انقلاب در مسير بازگشت جلال از مزرعه به منزلش وي را از راه دور به گلوله ميبندند و حتي جرات نميكنند كه بر سر پيكرش بروند.
اين گونه است كه خداوند مجاهدان راهش را بدون مزد نميگذارد و بالاترين مقام عالم وجود را كه همان نظر به وجه الله است، به مبارزان راهش ارزاني ميكند.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : abdo_61
/ن