حوزه علميه کوفه وتأليفات پيرامون مهدويت
چکيده:
دراين مقاله، سعي شده تا ضمن بررسي زمينه هاي تأليف کتاب هاي مرتبط با موضوع مهدويت نام اکثر اين تأليفات ونويسندگان آنها به ترتيب تاريخ وفات مؤلفان از پيدايش حوزه کوفه تا آغاز غيبت صغرا، تنظيم وارائه گردد.
کليد واژه ها
مقدمه
از نظرگاه تاريخ شيعه، حوزه علميه شيعي کوفه، سه مرحله را پيموده است:
مرحله اول که بايد آن رامرحله تأسيس ناميد، از سال 114 قمري زمان امامت امام صادق(ع) آغاز مي شود. دراين دوره به علت انتقال دولت از بني اميه به بني عباس و مسافرت هاي بسيار امام صادق(ع) به عراق(6) که به اجبار سفاح و منصور عباسي، انجام مي گرفت، حوزه علميه کوفه رونق بسياي يافت و تا سال 148 قمري سال وفات امام صادق(7) (ع) ادامه پيدا کرد.
مرحله دوم، دوره امامت امام موسي کاظم (ع) است که از سال 148 قمري تا سال 183 قمري به طول انجاميد. اين مرحله را بايد مرحله اوج علمي کوفه بدانيم. حسن بن علي بن وشاء، از اصحاب امام رضا (ع) مي گويد:
من دراين مسجد [کوفه] تعداد نه صد شيخ را درک کردم که همگي مي گفتند از جعفر بن محمد حديث شنيده اند..(9)
مرحله سوم که مرحله نزول وکم رونق شدن حوزه علميه کوفه است با ظهور واقفيه و مهاجرت اما رضا (ع) به مرو در حدود سال هاي 195 قمري به بعد آغاز مي شود. با تقويت حوزه علميه قم که امام رضا (ع) باني آن بود و گرايش طالبان اهل سنت به تحصيل در بغداد، حوزه علميه کوفه رونق خود را کم کم از دست داد، تا اين که در اواخر قرن سوم هجري، يعني عصر غيبت صغرا، جايگاه علمي اش را به کلي از دست داد.
حوزه علميه کوفه که حدود دو قرن ( از اوايل قرن دوم تااواخر قرن سوم) بزرگترين مرکز علمي ممالک اسلامي بود، در مقايسه با ساير مراکز علمي، ويژگي هاي منحصر به فردي داشت که به برخي از آنها به اختصار اشاره مي شود:
1- هم زمان با تأسيس حوزه کوفه، قيام هاي نظامي نيز کم کم به فرقه هاي کلامي تبديل مي شد؛ قيام هايي چون خوارج،
کيسانيه وزيديه.
2- غيراز مکتبه اماميه که به دليل تبعيت از امامان معصوم (ع)، اصول وفروع مشخصي داشت، ساير مکاتب ومذاهب، به هنگام ظهور از سازمان و اصول و فروع منظمي برخوردار نبودند. با شکوفايي حوزه کوفه، مکاتب ومذاهب فقهي وکلامي اهل سنت، چون معتزله، مرجثه، خوارج، حنفيه ومالکيه وهم چنين فرقه هاي جدا شده از شيعه، نظير کيسانيه وزيديه سازمان يافتند وشکل مکتب به خود گرفتند.
3-مهم ترين ويژگي حوزه کوفه، همان طور که در دو مورد فوق نيز به آن اشاره شد، اجتماع تمام فرقه ها ونحله ها درآن بود که کمتر در مراکز علمي اتفاق مي افتاد، به خصوص که اين فرقه ها و نحله ها در کنار هم به بحث وگفت وگو وتحصيل وتدريس مشغول بودند و هم ديگر را تحمل مي کردند. رجوع به احتجاجات امام صادق(ع) وشاگردان آن حضرت وبه خصوص مناظرات مومن الطاق با اصحاب فرقه هاي گوناگون، تصويري شفاف از اين ويژگي حوزه کوفه به دست مي دهد.(10)
4- چهارمين ويژگي کوفه، آغاز تفکيک و زايش علوم اسلامي، مانند: کلام، فقه وتاريخ اسلمي ازعلم حديث است. دراين حوزه بود که دانشمندان اسلامي، قالب هاي جديدي را براي علوم اسلامي ارائه دادند.
5- آغاز تک نگاري هاي حديثي، هم زمان ويا قبل از تبويب موسوعه هاي حديثي درميان شيعه واهل سنت.
درنهايت بايد گفت که حوزه علميه کوفه در واقع مادر تمام حوزه هاي علمي جهان اسلام است و دانش مندان و راويان بسياري از اين حوزه برخاسته اند. بار مثال، 2387 نفر از کساني که شيخ الطائفه در رجال خود از ميان 6428 راوي نام برده کوفي به شمار مي رفته اند که همگي از شاگردان امام باقر (ع) تا امام حسن عسکري (ع) بوده اند. اگر اصحاب پيامبر (ص) و حضرت علي تا امام سجاد (ع) را که بيشتر از ديگر مناطق بوده اند، کسر کنيم، بيش از نيم اصحاب ديگر ائمه (ع) کوفي بوده اند. البته اين فقط آماري است که شيخ نقل مي کند و درمقدمه هم به کمبود منابع و عدم دسترسي به نام تمام راويان واصحاب امامان، اعتراف مي کند(11) اگر تحقيقي جامع صورت گيرد، شمار اصحاب کوفي بيش از اين تعداد است.
انديشه مهدويت در حوزه کوفه
به هرحال امامت يکي از مسائل مهم واصلي مطرح در حوزه کوفه بود که تأثير مستقيمي درعلوم کلامي ،فقهي ، تفسيري و. .. داشت. مسلمانان براساس مسئله امامت به دو گروه عمده اهل سنت و شيعه تقسيم مي شدند. شيعيان نيز به دليل اختلاف هاي درون گروهي ، به چند فرقه شيعي تبديل شده بودند. به همين دليل ، در دوره آغازين حوزه کوفه، تک نگاري هاي متعددي درباره مسئله امامت وجود داشت که بر اساس گزارش هاي نجاشي، تعداد آنها بيش از 65 عنوان است.(14) اين تک نگاري ها علاوه بر بحث در مورد امامت بعد ازپيامبر (ص) به بحث درباره امامت، در زمان حال وآينده نيز مي پرداختند. مسئله امام قائم و مهدي موعود (عج) يکي از ارکان مهم بحث امامت به شمار مي آيد. بنابراين، مي توان گفت در حوزه علميه
کوفه مسئله مهدويت و قائم (عج) در دو ساحت حديثي وکلامي، به خصوص تأليفات مربوط به امامت مطرح بوده، اما مورد نظر اين مقال، توجه وبررسي تک نگاري هايي است که تنها درباره مسئله قائم (عج) ومهدويت و منجي موعود اسلام به بحث پرداخته اند. از اين رو، بايد بيشتر به بررسي تأليفاتي توجه کنيم که فرقه هاي نشأت گرفته از مسئله مهدويت، نوشته اند.
فرقه هاي موجود در حوزه علميه کوفه
1- ناووسيه: اين گروه معتقد بودند که امام صادق(ع) نمرده واو مهدي (عج) است.(15) چون اين گروه تعدادشان کم وناچيز بود، خيلي زود از ميان رفتند و اثري از آنان نماند. اطلاعات ما ازآنها از برخي کتابهاي مربوط به ملل و نحل است. هم چنين شيخ طوسي به رد ادعاي آنان پرداخته است.(16)
2- اسماعيليان ويژه: اينان نيز مدعي بودند که اسماعيل بن جعفر، بعد از امام صادق(ع) امام است ونمرده و او همان مهدي موعود(عج) است. اين گروه هم درميان ساير اسماعيليان که اولاد اسماعيل را امام مي دانستند، از بين رفتند.
3- مبارکيه: اينان مي گفتند «بعداز امام صادق (ع)، محمد بن اسماعيل نوه آن حضرت امام است.»(18)
4- سميطيه: اين گروه بعد از امام صادق (ع) به امامت محمد ديباج، ديگر فرزند آن حضرت معتقد بودند.(19)
5- فطحيه: به کساني که بعد از شهادت امام صادق (ع) امام صادق (ع) به امامت عبدالله افطح باور داشتند، قطحيه گفته مي شد.(20)
6- موسويه: کساني بودند که بعد از امام صادق(ع)، را امام مي دانستند. اين گروه، اکثر شيعيان بودند وبزرگاني چون، هشام بن سالم، مومن الطاق، جميل بن دراج، هشام بن حکم، ابو يعفور، بياع سابري وديگران از اين گروه به شمار مي رفتند.(21)
از ميان اين شش گروه تنها سه گروه درباره موضوع مهدويت کتاب نوشته اند که به آنها اشاره مي شود:
تأليفات فطحيه در باب مهدويت
انه کان يقول بعبدالله بن جعفر ثم بابي الحسن موسي (ع)(24) وشيخ هم مي گويد:
کان قريب الامر الي اصحابنا الاماميه القائلين باثني عشر.(25)
وي حتي در اثبات امامت عبدالله افطح هم کتابي به همين نام نوشته بود. (26) به هرحال، از ميان فطحيه، فقط علي بن حسن به علي بن فضال، در موضوع مهدويت کتاب نوشته و چون امامت ائمه بعدي را نيز قبول داشته، معلوم مي شود ولي از جمله افرادي نبوده که عبدالله را امام غايب مي دانستند. الملاحم و الغيبه(27) کتاب هاي وي در موضوع مهدويت به شمار مي روند.
تأليفات واقفيه در زمينه مهدويت
به ذکر اسامي کتاب هاي واقفيه در مورد مهدويت ونام مولفان آنها اشاره مي کنيم:
1- کتاب الغيبه تأليف حسن بن علي بن ابي حمزه بطائني کوفي که از بزرگان وبنيان گذاران وافقيه به شمار مي رود.(29) وي که از امام کاظم (ع) وکالت داشت، اموال آن حضرت را که نزديک به سه هزار دينار مي ارزيد، نزد خود نگاه داشت وبعد از شهادت آن حضرت براي آن که اموال را به امام رضا (ع) ندهد، مرگ امام کاظم (ع) را انکار کرد وعده اي را نيز گمراه ساخت.(30)
2- کتاب القائم الصغير نيز تأليف حسن به علي بن ابي حمزه بطائني است(31) و از آن مي توان نتيجه گرفت که وي کتاب ديگري به نام القائم يا القائم الکبير داشته است.
3- الفتن و الملاحم تأليف حسن بن علي بن ابي حمزه بطائني.(32)
4- الرجعه نيز تأليف حسن بن علي بن ابي حمزه بطائني است.(33)
5-کتاب الغيبه تأليف علي بن حسن بن محمد طائي جرمي که وي يکي از بزرگان فرقه واقفيه بود و به دليل فروختن نوعي لباس به نام «الطاطريه» به طاطري معروف شده بود.(34)
6-کتاب الغيبه تأليف حسن بن محمد بن سماعه که درسال 263 قمري، در شهر کوفه درگذشت. وي يکي از اصحاب امام کاظم (ع) و از بزرگان واقفيه به شمار مي آيد. نجاشي با وجود اين که وي را با اوصاف «فقيه» و«ثقه» توصيف کرده، او را واقفي متعصب ناميده است. (35)
7-کتاب الغيبه تأليف علي بن عمر اعرج کوفي. وي از معاصران امام رضا (ع) واز واقفيه بوده است.(36)
8-کتاب الغيبه تأليف علي بن محمد بن علي سواق است. وي و دو برادر ديگرش احمد و محمد، هرسه از فرقه واقفيه بوده اند.(37)
9- کتاب الصفه في الغيبه علي مذاهب الواقفه تأليف عبدالله بن جبله بن حيان کناني، که در 219 قمري درگذشت. وي نيز واقفي بود و عقيده داشت امام کاظم (ع) همان مهدي موعود(عج) است.(38).
10- کتاب الغيبه تأليف ابوالحسن شاطري.
تأليفات اماميه درباره مهدويت در حوزه کوفه
الف) کتاب هايي که در رد واقفيه تأليف شده اند؛ به دليل آن که واقفي ها مدعي غيبت امام کاظم (ع) بودند و وي را مهدي موعود وامام غايب مي دانستند، کتاب هاي متعددي در اثبات ادعاي خود تأليف کردند که بخش اعظم آنها دراثبات اصل مسئله مهدويت بود و البته دراين قسمت با شيعه اماميه موافق بودند. تنها اختلاف آنها تعيين مصداق مهدي موعود واصرار بر غيبت امام کاظم (ع) بود که براي اثبات اين ادعا به برخي احاديث متشابه وبرخي احاديث جعلي استناد مي کردند. اماميه براي رد ادعاي آنان کتاب هايي به نام الرد علي الواقفيه نوشتند که براساس کتاب رجال نجاشي تعداد آنها بيش از هشت مورد است. براي مثال مي توان به کتاب الرد علي الواقفه تأليف اسماعيل بن علي بن اسحاق بن نوبختي اشاره کرد که در زمان وفات امام حسن عسکري (ع) زنده بوده است.(39)
ب) کتاب هايي که به صورت مستقل درباره امام مهدي (ع) نوشته شده اند:
1- کتاب الغيبه تأليف ابراهيم به صالح انماطي کوفي؛ نجاشي در رجال خود انماطي کوفي را توثيق کرده و مي نويسد:
کتاب هاي وي از بين رفته وتنها همين کتاب، يعني کتاب الغيبه از وي به جا مانده
است.(40)
بنابراين، مي توان نتيجه گرفت که کتاب وي تا قرن ششم هجري، موجود بوده است به هر صورت، وي از اصحاب امام باقر(ع) بوده(41) و کتاب خود را دست کم صد سال پيش ازولادت امام مهدي(عج) تأليف کرده است.
2- کتاب ماسئل عن الصادق(ع) من الملاحم تأليف علي بن يقطين، (متوفاي 182 قمري).(42)
3- کتاب الملاحم تأليف محمد بن ابي عمير،( متوفاي 217 قمري) وي از بزرگان اصحاب امام کاظم وامام رضا (ع) بود و چون چهارسال از عمرش را در زندان مأمون سپري کرد، بسياري از تأليفات وي دراين مدت از بين رفت.(43)
4- کتاب الغيبه تأليف ابوالفضل ناشري (متوفاي 220 قمري). نجاشي در رجال خود وي را ستوده(44) وشيخ الطائفه نيز در رجال خود نقل کرده که وي معروف به «عبيس» بوده و از جمله اصحاب امام رضا(ع) به شمار مي آمده است.(45)
باتوجه به اين که مولف به سال 220 قمري وفات کرده، مي توان نتيجه گرفت که وي اين کتاب را دست کم 35 سال پيش از ولادت حضرت مهدي(عج) نوشته است وچون از اصحاب امام رضا (ع) بوده وعلماي رجال نيز او را توثيق کرده اند و وي هيچ نسبتي با فرقه هاي ديگر نظير فطحيه، ناووسيه و واقفيه نداشته مي توان نتيجه گرفت که او اين کتاب را در اثبات اصل غيبت قائم(عج) و رد ديدگاه ساير فرقه ها تأليف کرده است؛ يعني به صورت مطابقي بر اثبات غيبت قائم (عج) دلالت داشته والتزاماً اقوال ساير فرقه ها را که هرکدام يکي از ائمه قبل از امام رضا (ع) را امام غايب معرفي مي کردند، رد کرده است.
5- کتاب المشيخه تأليف حسن به محبوب (متوفاي224 قمري).(46) اين کتاب، از اصول مهم شيعه به حساب مي آمده وموضوعش غيبت است. مولف دراين کتاب چند حکايت را ثبت کرده که بيشتر آنها به ائمه (ع) نسبت داده مي شود. اين اثر از ميان رفته، ولي نقل قول هايي از آن، در منابع موجود اماميه دردست است.(47) براي مثال از امام صادق (ع) روايت مي کند:
لقائم آل محمد (عج)غيبتان: واحد طويله الاخري قصيره؛
براي قائم آل محمد، دو غيبت يکي طولاني و ديگري کوتاه است.(48)
براساس گزارش معالم العلما، وي از اصحاب امام کاظم و امام رضا (ع) بوده (49) و مي توان گفت کتاب وي مي توانسته رديه اي بر فرقه هايي مانند واقفيه و ناووسيه باشد.
6- کتاب الملاحم تأليف حسن بن علي بن فضال (متوفاي 224 قمري) طبق نقل نجاشي وي ابتدا فطحي مذهب بوده، سپس ازعقيده خود بازگشته وامامت امام رضا (ع) را پذيرفته است.(50) ابن شهر آشوب وساير علماي رجالي نيز وي را توثيق کرده اند.(51)
7- کتاب دلائل خروج القائم تأليف حسن بن احمد صفار. مؤلف، امام رضا (ع) را درک کرده است.(52) وازعباد رواجني که از علماي اهل سنت بوده وکتاب اخبار المهدي را تأليف کرده، حديث نقل کرده است.
8- کتاب القائم تأليف علي بن مهزيار اهوازي. وي از بزرگان اصحاب امام رضا ، امام جواد و امام هادي (ع) بوده که امام جواد وامام هادي (ع) او را به مقام وکالت در منطقه اهواز و خوزستان منصوب کردند.(53)
9-کتا ب الملاحم تأليف علي بن مهزيار اهوازي.(54)
10- کتاب القائم تأليف فضل بن شاذان نيشابوري (متوفاي 260 قمري). (55) آقا بزرگ تهراني در الذريعه نام اين کتاب را الحجه في ابطاء القائم ذکر کرده است.(56) فضل بن شاذان از دانش مندان ومولفان نامدار شيعه و از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادي (ع) بود(57) وچند روز قبل از شهادت امام حسن عسکري(ع) درگذشت. امام حسن (ع) قبل از درگذشت او، خبر از وفات وي داده وبرايش طلب آمرزش کرده بود.
11- کتاب الملاحم تأليف فضل بن شاذان نيشابوري.(58)
12-کتاب الغيبه تأليف فضل بن شاذان نيشابوري.(59)
13- کتاب اثبات الرجعه تأليف فضل بن شاذان نيشابوري.(60) از اين کتاب تنها گزيده اي به نام منتخب اثبات الرجعه مانده است.(61) برخي از پيروان واقفيه معتقد بودند که امام کاظم (ع) فوت شده، اما رجعت مي کند و جهان را پر ازعدل وداد مي نمايد. آنان نقل مي کردند:
سمي القائم قائماً لانه يقوم بعد ما يموت؛(62)
به قائم، قائم گفته مي شود، چون بعد از مرگ زنده مي شود.
از اين رو، مي توان احتمال داد که فضل بن شاذان در کتاب خود اين عقيده واقفيه را نيز رد کرده است.
دو کتاب ديگر به نام حذو النعل بالنعل و التنبيه من الحيره والتيه نيز از تأليفات وي به شمار مي رود که منابع مربوط به امام مهدي (عج) موضوع اين دو کتاب را مسئله غيبت و مهدي موعود (عج) دانسته اند.(63)
14- کتاب الملاحم تأليف اسماعيل بن مهران بن ابي نصر کوفي. نجاشي وي را از اصحاب امام رضا (ع) دانسته وگفته که وي از اصحاب امام صادق (ع) نيز حديث نقل کرده است.(64)
15- کتاب الملاحم تأليف محمد بن حسن بن جمهور العمي. وي از اصحاب امام رضا (ع) به شمار مي رود و 110 سال زندگي کرده است.(65)
16- کتاب صاحب الزمان تأليف محمد بن حسن بن جمهور العمي.(66)
17-کتاب وقت خروج القائم تأليف محمد بن حسن بن جمهور العمي.(67)
18- کتاب الملاحم تأليف ابي خيون. نجاشي در مورد وي اطلاعات ديگري نمي دهد، اما آن چه در الذريعه آمده، نشان مي دهد که احمد بن محمد بن خالد برقي (متوفاي 274 قمري)، کتا ب ملاحم را از وي نقل کرده است. پس بايد ابوخيون را از عالمان پيش از آغاز غيبت دانست.(68)
تأليفات اهل سنت در موضوع مهدويت در حوزه کوفه
1- کتاب الفتن تأليف حافظ ابوعبدالله نعيم بن حماد مروزي.(69) وي مورد وثوق علماي اهل سنت بوده واحمد بن عبدالله بن صالح عجلي کوفي (متوفاي 261 قمري) (70) و محمد بن حيان بن احمد تميمي (متوفاي 354 قمري) (71) وديگر رجالي هاي اهل سنت، او را توثيق کرده اند.
نعيم بن حماد، کتاب خود را در ده بخش تنظيم کرده است. در بخش اول تا بخش چهارم به اموري مي پردازد که بعد از رسول خدا (ص) واقع شده يا واقع خواهد شد و دربخش چهارم به امور مربوط به آخرالزمان، به خصوص سفياني پرداخته وبخش پنجم را به مهدي (عج)، اختصاص داده ودرآن از اسم، صفت، نسب آن حضرت گزارشي مي دهد ودربخش هاي ششم تا دهم نيز به مسائلي چون خروج دجال، نزول عيسي بن مريم و يأجوج و مأجوج اشاره مي کند.(72)
جالب توجه که اين کتاب او از اولين تک نگاري هاي تاريخ اسلام به شمار مي رود و قبل ازنوشته شدن، صحاح سته اهل سنت نوشته شده است.
2- کتاب اخبار المهدي تأليف عباد به يعقوب رواجني کوفي (متوفاي 250 قمري) (73) مؤلف اين کتاب از مشايخ بخاري، ترمذي، ابن ماجه، ابوحاتم، بزار وديگر محدثان اهل سنت است. وي را بايد يکي از افراد استثنايي دانست؛ زيرا با اين که وي را اهل سنت توثيق کرده اند، ولي به دليل تشيع او را نکوهيده اند واز وي با عناويني چون «شيعي» و «غال» نام برده اند.(74) از سوي ديگر، با اين که اکثر علماي رجالي اماميه از وي نام برده اند و کتاب اخبارالمهدي او را معرفي کرده اند، وي را عامي وسني مذهب دانسته اند واو را از عالمان و راويان شيعه به حساب نياورده اند.(75) از اين رو، معلوم نيست که وي از جمله علماي شيعه است، يا از جمله علماي اهل سنت. به تعبير ديگر،همگان کتاب ها وروايت هاي وي را نقل کرده اند واکثر آن را پذيرفته اند، اما خود او را سني يا شيعي ندانسته اند. شايد بررسي هاي دقيق نشان دهد که وي نمي تواند از علماي شيعه باشد و دليل آن که اهل سنت وي شيعي معرفي مي کنند، مربوط به عادت آنهاست که معمولاً با ناقلان احاديث فضايل اهل بيت (ع) ميانه خوشي ندارند وهرکس را که اندک تمايلي به نقل چنين احاديثي داشته باشد، به رفض و تشيع وحتي غلو متهم مي کنند. بنابراين، بهتر است برا ي معرفي وي از اصطلاح «شيعه عراقي» استفاده کنيم؛ اصطلاحي که مولف تاريخ تشيع درايران براي چنين افرادي وضع کرده است.(76)
کتاب رواجني، از آن روي اهميت دارد که گويا در ميان اهل سنت، اولين کتاب مستقل در باب مهدويت وبا نام اخبار المهدي است. چنان که در منابع تاريخي نقل شده :
رواجني شمشيري بالاي سرش آويخته بود. هنگامي که از او پرسيدند: اين شمشير براي چيست؟ در پاسخ گفت: آن را مهيا کرده ام که با آن در محضر حضرت مهدي (عج) شمشير بزنم.(77)
3- الملاحم تأليف ابو يعقوب اسماعيل بن مهران بن ابي نصر سکوني که هم عصر امام رضا (ع) و از راويان احاديث وي بوده است.(78)
پي نوشت ها:
1- ابراهيم بن محمد اصطخري، مسالک وممالک به کوشش ايرج افشار، ص 82-82 چاپ سوم: انتشارات علمي وفرهنگي تهران، 1368
2-ياقوت بن عبدالله حموي، معجم البلدان، ج 4 ، ص 492، انتشارات دار صادر، بيروت، بي تا.
3- نک: علي بن حسين مسعودي،
مروج الذهب ومعادن الجواهر، ج2 ، ص 368و375 ، چاپ اول: انتشارات موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت 1411 قمري.
4- محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج2 ،ترجمه محمد جواد مصطفوي، ص 372، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، بي تا.
5- مروج الذهب، ج3 ، ص 277- 283.
6- نک: آقا بزرگ تهراني، الذريعه، ج 22، ص 188.
7- اصول کافي، ج 2 ، ص 377.
8- محمد بن علي اردبيلي، جامع الرواه،
ج1، ص210 ، منشورات مکتبه آيه الله مرعشي، قم 1403 قمري .
9- هاشم معروف الحسني، زندگي دوازده امام، ترجمه محمد مقدس، ج2،ص 207، چاپ چهارم: انتشارات اميرکبير، 1382 شمسي .
10- احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 197-322 ؛ چاپ دوم، انتشارات اسوء ، قم 1416 قمري.
11- محمد بن حسن طوسي، مقدمه رجال طوسي، انتشارات حيدريه نجف ،1381 قمري.
12- مروج الذهب، ج3 ، ص 203.
13- زندگي دوازده امام، ج2 ، ص 207.
14- نک: رجال نجاشي.
15- حسن بن موسي نوبختي، فرق الشيعه، ترجمه محمد جواد مشکور، ص 100، چاپ اول: مرکز انتشارات علمي و فرهنگي، تهران 1361 شمسي.
16-محمدبن حسن طوسي، الغيبه، ص 195- 199، چاپ سوم: موسسه المعارف الاسلاميه، قم 1425 قمري.
17- نوبختي، فرق الشيعه، ص 101.
18- همان، ص 102.
19- همان، ص111-112.
20-همان، ص 113.
21-همان، ص 114-116.
22- همان، ص 116 (نک: شيخ طوسي).
23- جامع الرواه، ج 1، ص 214.
24- محمد بن عمرکشي، رجال الکشي ، ص 530 ، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 شمسي .
25- محمدبن حسن طوسي، الفهرست طوسي، ص 92 ،المکتبه المرتضويه، نجف، بي تا.
26-احمدبن علي نجاشي، رجال نجاشي ، ص 257.
27- همان، ص258؛ علي اکبر مهدي پور، کتاب نامه حضرت مهدي 4، ج2 ص 673؛چاپ اول: ناشر مولف، 1357 شمسي.
28-طوسي، الغيبه، ص 195-199،انتشارات موسسه معارف اسلامي، قم 1411 ق.مري
29- رجال نجاشي، ص 36-37
30- طوسي، الغيبه ، ص 64
31-رجال نجاشي ، ص 36-37
32- الذريعه ، ج 16، ص 113
33- سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 5، ص 196 ، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت 1406 قمري.
34- رجال نجاشي، ص 225
35-همان، ص 40-42 ، اعيان الشيعه،
ج 5 ، ص 254.
36- کتاب نامه حضرت مهدي (عج) ج 2، ص.
37-اعيان الشيعه، ج 3 ، ص 135؛رجال نجاشي، ص 259.
38- الذريعه، ج 15 ، ص 45 ؛ کتاب نامه حضرت مهدي (عج) ج 2، ص 490.
39- الذريعه ، ج 10 ، ص 234
40- رجال نجاشي ، ص 15
41- رجال طوسي، ص 104
42- الذريعه ، ج 19 ، ص 21.
43- همان ،ج 22 ص 189؛ رجال نجاشي، ص 326.
44- همان ، ص 280
45- رجال طوسي، ص 384
46-اعيان الشيعه، ج 5 ،ص 233.
47- پورسيد آقايي وديگران تاريخ عصر غيبت، ص 13، چاپ دوم: انتشارات حضور، قم، 1383 شمسي
48- اعيان الشيعه، ج 5 ، ص 58.
49- محمد بن علي ابن شهر آشوب مازندراني، معالم العلماء، ص 33، منشورات المطيعه الحيدريه ، 1380 قمري.
50- رجال نجاشي، ص 36؛ الذريعه ، ج 22 ص 188
51- معالم العلماء ، ص 33
52- معجم الرجال الحديث، ج 18 ، ص 199
53- الذريعه ، ج 17 ،ص 1؛ رجال نجاشي، ص 253؛ رجال طوسي، ص 381، 403و 417.
54- رجال نجاشي ، ص 253.
55- همان ، ص 206 و 207
56-الذريعه ، ج 6 ، ص 255
57- جامع الرواه ، ج 2 ،ص 4و5
58- الذريعه ، ج 22 ، ص 189.
59- رجال نجاشي، ص 306و 307
60- همان ، ص 306 و 307
61- کتاب نامه حضرت مهدي(عج) ج 1 ، ص 53.
62- محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامي، ص 403 ، چاپ سوم: انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد 1375 شمسي.
63- کتاب نامه حضرت مهدي(عج) ،ج1، ص 53.
64-رجال نجاشي ، ص 26.
65-الفهرس، ص 413، المکتبه المرتضويه، نجف، بي تا.
66- همان ، ص 413.
67-الذريعه ، ج 25 ص 134
68-همان ، ج 22 ص 187
69- محمد بن اسماعيل بخاري، جعفي، التاريخ الکبير، ج 8، ص 100 ، انتشارات دارالفکر ، بيروت ، بي تا
70-احمدبن عبدالله بن صالح عجلي ، معرفه الثقات ، ج 2 ، ص 316،چاپ اول: ناشرمکتبه الدار، مدينه منوره ، 1405 قمري.
71- محمدبن حيان بن احمد تميمي ، الثقات ، ج 9، ص 219 چاپ اول: انتشارات دارالفکر، 1395 قمري.
72- حافظ ابي نعيم بن حماد بن معاويه ، الفتن ، تحقيق ابو عبدالله ايمن محمد عرفه ، چاپ اول: انتشارات مکتبه الحيدريه ، 1382 شمسي.
73- تاريخ الکبير، ج 6 ، ص 44؛الذريعه ، ج 1 ص 352.
74- محمد بن احمد بن عثمان ، المغني في الضعفاء، تحقيق نورالدين عتر، ج1، ص 328؛ عبدالله بن عدي بن عبدالله الجرجاني، الکامل في ضعفاء الرجال،
ج 4، ص 348، چاپ سوم: انتشارات دارالفکر، بيروت 1409 قمري؛ ابراهيم بن محمد بن سبط حلبي، الکشف الحثيث ، ج 1، ص 146 ، چاپ اول: انتشارات عالم الکتب، مکتبه النهضه العربيه ، بيروت 1407 قمري.
75- معالم العلما ، ص 88، طوسي، الفهرست ، ص 120.
76- رسول جعفريان ، تاريخ تشيع در ايران ، ج 1، ص 19- 85 چاپ سوم: انتشارات انصاريان ، قم 1380 شمسي.
77-احمد بن علي بن حجر عقلاني ، تهذيب التهذيب ، ج 5، ص 95 ، چاپ اول: انتشارات دارالفکر، بيروت 1404 قمري.
78- الذريعه ، ج 22 ص 188.
/ن