فلسفه جواز تعدد ازدواج برای مردان و عدم حرمت طلاق در اسلام

اسلام راه میانه را انتخاب کرد و داشتن زنان متعدّد را در دایره‌ای محدود مجاز شمرده است
شنبه، 24 ارديبهشت 1401
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: مرتضی شعله کار
موارد بیشتر برای شما
فلسفه جواز تعدد ازدواج برای مردان و عدم حرمت طلاق در اسلام
پرسش:
چرا اسلام به مردان اجازه داده است با وجود داشتن همسر دائمی، به ازدواج دوم و سوم و چهارم اقدام کنند؟
 
آیا این اقدام، محبت خانوادگی را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد؟ آیا این اقدام به سستی کانونی خانواده منجر نمی‌شود؟ با وجود آن که طلاق در نظر خداوند بسیار مبغوض است، چرا اسلام آن را حرام و ممنوع نکرده است؟ آیا بهتر نبود که همچون برخی از جوامع طلاق به طور کلی ممنوع باشد تا هرگز پدید نیاید؟
 
 
پاسخ:

فلسفه جواز تعدد ازدواج برای مردان

پیش از بیان ابعاد و فلسفه و حکمت این حکم، بار دیگر باید متذکر شویم که آنچه درباره‌ی حکمت این حکم بیان می‌شود، حاصل اندیشه‌های اندیشمندان دینی و تفکر در روایات است؛ ولی ممکن است حکمت‌های دیگری نیز در ورای این حکم باشد که با بر ما معلوم نشده است.

به جرأت می‌توان گفت یکی از بهترین پاسخ‌ها به این پرسش، پاسخ مفصل و گسترده‌ای است که استاد شهید آیت الله مطهری در کتاب گران سنگ خویش «نظام حقوق زن در اسلام» ارائه کرده است، چنان که منابع دیگر نیز به این پرسش پرداخته‌اند.
 

آن چه در اینجا می‌آوریم پاسخی کوتاه است از میان پاسخ‌های متعدد و گسترده‌تری که قابل طرح است.


مسئله‌ی تعدد زوجات، از احکام مسلّم و قطعی اسلام است که هیچ تردیدی در آن نیست؛ اسلام، داشتن زنان متعدد را مطلقاً آزاد نکرده است بلکه آن را محدود به چهار همسر نمود و از سوی دیگر به طور کامل ممنوع نساخت زیرا ممنوعیت کامل چندهمسری، آسیب‌های جبران ناپذیری به جامعه می‌زند.

اسلام راه میانه را انتخاب کرد و داشتن زنان متعدّد را در دایره‌ای محدود مجاز شمرده است. عمده‌ترین ضرورتی که برای این حکم می‌توان برشمرد، فزونی عدد زنانِ آماده‌ی ازدواج بر مردانِ آماده‌ی ازدواج در اغلب جوامع در طول تاریخ بشر است.

دختران زودتر از پسران به دوران آمادگی برای ازدواج می‌رسند، مرگ و میر مردان در جنگ‌ها، حوادث و مشاغل اجتماعی بیش از زنان است و مقاومت مردان در برابر بیماری‌ها کمتر از زنان است. این عوامل سبب می‌شوند همواره عدد مردانِ آماده ازدواج، کمتر از زنانِ آماده ازدواج باشد.

حال در جامعه‌ای که تنها تک همسری مجاز باشد، گروه کثیری از زنان بدون همسر خواهند ماند. آیا جامعه در برابر این گروه از زنان مسئولیت ندارد؟ آیا اینان حق ازدواج و خروج از تک‌زیستی و تنهایی را ندارند؟ چه کسی پاسخگوی انحراف‌های جنسی و اخلاقی زنان بی شوهر و تنها خواهد بود؟

آثار و پیامدهای این انحراف‌ها در جامعه چه خواهد بود؟ آیا پیامدهای این مسئله زیان بارتر است یا مشکلاتی که برای خانواده‌های دارای بیش از یک همسر پدید می‌آید؟ کدام را باید ترجیح داد؟

به علاوه اسلام برای چند همسری مردان، شرایطی مهم و سنگین قرار داده است که مرد موظف به مراعات آن‌هاست. مرد در صورت ازدواج دوم باید در تأمین نیازهای زندگی همسرانش عدالت کامل را رعایت کند.

در همراهی و حضور در کنار آنان و رفتار محبت‌آمیز کاملاً عدالت ورزد و تمامی وظایف یک همسر شایسته را نسبت به تک تک زنان خویش اعمال نماید. هرگونه کوتاهی و ظلم نسبت به همسر اول، گناه و قابل پیگیری قانونی است.

با همه‌ی این‌ها مسئله‌ی چند همسری، آنقدر نیازمند رعایت عدالت است که قرآن کریم به مردانی که تصمیم به داشتن همسران متعدّد دارند، سفارش می‌کند که اگر از ترک عدالت بیم دارند و می‌ترسند که عدالت را درباره‌ی همسرانشان رعایت نکنند، از چند همسری پرهیز و به یک همسر اکتفا کنند.(1)

با رعایت چنین شرایطی توسط مردان، بسیاری از مشکلات و معایبِ چند همسری کاهش می‌یابد.

از دیگر ضرورت‌های چند همسری مردان، وجود زنانی است که با داشتن فرزندانی کوچک، شوهر خود را از دست داده‌اند. آیا این زنان حتی اگر جوان باشند باید تا پایان عمر تنها زندگی کنند و بار اداره و نگه‌داری و تربیت فرزندان خویش را خود به تنهایی بر دوش کشند؟

آیا فرزندان این زنان باید تا سالیانی دراز از نعمت داشتن پدر محروم بمانند؟ آیا اجتماع مسلمانان و مردانی که توانایی مالی و قدرت روحی اداره کردن این زنان و فرزندانشان را دارند در برابر اینها مسئولیتی ندارند؟ آیا راه حل عملی دیگری جز چند همسری وجود دارد تا از این آسیب‌ها جلوگیری شود؟

آیا مراکز و مؤسسات می‌توانند جایگزین شوهر برای این زنان و پدر برای فرزندانشان شوند؟ خلاصه‌ی سخن این که، جایز بودن داشتن چند زن، پیش از آن که به نفع مردان باشد، حکمی در جهت دفاع از حقوق زنان بی همسر و دست‌یابی آنان به یک خواسته‌ی معقول و منطقی است.

ممنوعیت چند همسری ممکن است پیامد ناگوار دیگری نیز در پی داشته باشد و آن ایجاد روابط پنهانی و نامشروع توسط مردانی است که به هر دلیل، نمی‌توانند و نمی‌خواهند به همسرانِ خویش اکتفا کنند.

مردانی که مدت‌های طولانی در سفر به سر می‌برند یا همسر قانونی آنان دچار بیماری‌هایی است که نیازهای شوهر را برآورده نمی‌کند، در صورت ممنوعیتِ انتخاب همسر مجدد، به روابط پنهانی و نامشروع کشیده خواهند شد و یا آن که همسر اول خویش را طلاق می‌دهند و به انتخاب همسری دیگر اقدام می‌کنند.

به نظر می‌رسد حفظ و نگاه داشتن همسر اول و اختیار همسری دیگری با رعایت شرایط آن، بهتر از رابطه‌های پنهانی فراوان و یا طلاق همسر اول باشد.
 

چرا اسلام طلاق را حرام و ممنوع نکرده است؟

در سخنان و سیره‌ی پیشوایان دینی، طلاق پدیده‌ای زشت و نفرت انگیز معرفی شده و به انسان‌های با ایمان سفارش شده است تا آن جا که می‌توانند از طلاق دوری کنند.

امام صادق (علیه ‌السلام) از پیامبر اسلام (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و‌ آله) نقل کرده است: «هیچ چیز نزد خداوند محبوب‌تر نیست از خانه‌ای که پیوند ازدواج در آن صورت می‌گیرد و هیچ چیز نزد خداوند مبغوض‌تر نیست از خانه‌ای که پیوند ازدواج در آن گسته شده و طلاق جاری می‌شود».(2)

هم چنین از پیامبر اسلام (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و‌ آله) نقل شده است که فرمودند: «ازدواج کنید او طلاق ندهید؛ زیرا عرش الهی از طلاق می‌لرزد».(3) 

امام صادق (علیه ‌السلام) فرمودند: «هیچ حلالی نزد خداوند منفورتر از طلاق نیست. خداوند انسان‌هایی را که بسیار طلاق می‌دهند دشمن می‌دارد.»(4)
 
پی‌نوشت‌:
1- سوره نساء (4)، آیه 3
2- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 5، ص 328
3- حُر عاملی، وسائل الشیعه، ج 22، ص 8
4- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 6، ص 54
 
منبع:
زن در خانواده، سیدجعفر حق شناس، با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم (علیه ‌السلام)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، پاییز 1390.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط