منبع : راسخون
2- ایرانیان و مهدویت
امام باقر میفرمایند: « نیروهایی با پرچمهای سیاه ـ که از خراسان قیام میکنند ـ در کوفه فرود میآیند و هنگامی که حضرت مهدی(علیهالسلام) در شهر مکه ظهور میکند، با آن حضرت بیعت میکنند. (15)
و نیز فرمودند: «یاران حضرت قائم 313 نفرند و از فرزندان عجم( غیر عرب) میباشند.» (16)
هرچند عجم به غیر عرب گفته میشود ، ولی به طور قطع ایرانیان را نیز در بر میگیرد. بر اساس روایاتی دیگر، در زمینهسازی عملیاتی که پیش از ظهور و به هنگام قیام حضرت مهدی (علیهالسلام) صورت میگیرد، ایرانیان نقش اساسی دارند و تعداد فراوانی از جنگ آوران را تشکیل میدهند.
در خطبهای که حضرت علی(علیهالسلام) درباره یاران حضرت مهدی(علیهالسلام) و ملیت آنها ایراد کرده است، نام برخی از شهرهای ایران ذکر شده است. اصیغ بن نباته میگوید: امیر مؤمنان (علیهالسلام) خطبهای ایراد کرد و در ضمن آن ، حضرت مهدی (علیهالسلام) و یارانش راـ که همراه حضرت قیام میکنند ـ را برشمرد و فرمود: « از اهواز یک نفر، از شوشتر یک نفر، از شیراز سه نفر به نامهای حفض، یعقوب و علی؛ از اصفهان چهار نفر به نامهای موسی، علی، عبدالله و غلفان؛ از بروجرد یک نفر به نام قدیم؛ از نهاوند یک نفر به نام عبدالرزاق؛ از همدان سه نفر به نامهای جعفر، اسحاق و موسی؛ از قم ده نفر که هم نام اهل بیت رسول خدا هستند ( در حدیثی دیگر 18 نفر ذکر شده است)؛ از شیروان یک نفر؛ از خراسان یک نفر به نام درید و نیز 5 نفر که همنام اصحاب کهف هستند؛ از آمل یک نفر، از جرجان یک نفر ، از دامغان یک نفر، از سرخس یک نفر ، از ساوه یک نفر، از طالقان 24 نفر ، از قزوین دو نفر، از فارس یکنفر، از ابهر یک نفر، از اردبیل یک نفر، از مراغه سه نفر، از خوی یک نفر ، از سلماس یک نفر، از آبادان سه نفر، از کازرون یک نفر. سپس فرمودند: پیامبر اکرم (ص) 313 نفر از یاران مهدی(علیهالسلام) به تعداد یاران بدر را برای من برشمرد و فرمود: خداوند آنان را ، در کم تر از یک چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمین در کنار کعبه گرد میآورد.» (17)
امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «هنگامیکه سپاه سفیانی به سوی کوفه عزیمت میکند، سفیانی گروهی را به جستجوی اهل خراسان میفرستد که برای یاری حضرت مهدی (عج) خروج کردهاند. سپاه سفیانی با سپاه سید هاشمی در دروازة اصطخر روبرو میشوند، که مردی به نام شعیب بن صالح پرچمدار خراسانیهاست و پرچمهای سیاهی در دست دارند. نبرد سختی در میانشان پدید میآید که سرانجام صاحبان پرچمهای سیاه پیروز میشوند و سپاه سفیانی پا به فرار میگذارند. در آن هنگام مردم به دیدار حضرت مهدی (علیهالسلام) مشتاقتر میشوند و به جستجوی او میپردازند. مهدی در آن هنگام در مکه ظهور میکند و پرچم رسول اکرم (ص) را در دست میگیرد.» (18)
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « تخرج من خراسان رایات سود فلایردها شیء حتی تنصب بایلیاه یعنی بیت المقدس.» (19)
امام علی (علیهالسلام) می فرمایند : « یخرج رجل قبل المهدی من اهل بیته بالمشرق ... یتوجه الی بیت المقدس.» (20)
قبل از مهدی، مردی از اهل بیت او (پیامبر) از مشرق قیام میکند ... و به سوی بیت المقدس توجه مینماید.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « فاذا غیرت سنتی یخرج ناصرهم من ارض یقال لها خراسان برایات سود فلایلقاهم احد الا هزموه و غلبوا علی ما ایدیهم حتی تقرب رایاتهم بیت المقدس.» (21)
آنگاه که سنت من تغییر کند، یاری کننده آنها از سرزمینی که به آن خراسان گفته میشود با پرچمهای سیاه قیام خواهد کرد. هیچ کس با آنها مواجهه نمیشود مگر آنکه او را شکست میدهند و بر هر چه در دست آنان است غلبه مییابند، تا آن که پرچمهای آنها به بیتالمقدس نزدیک میشود.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «لا تزال طائفه من امتی یقاتلون علی ابواب بیت المقدس و ما حولها و علی ابواب الطالقان و ما حولها ظاهرین علی الحق لا یبالون من خذلهم و لا من نصرهم حتی یخرج الله کنزه من الطالقان فیحیی بهم دینه کما امیت من قبل.» (22)
همواره گروهی از امت من بر دروازههای بیت المقدس و اطراف آن و دروازههای طالقان و اطراف آن، در پشتیبانی از حق، مبارزه میکنند و به این که کسانی آنها را تنها گذارند و یا کمک کنند اهمیت نمیدهند، تا آن که خداوند گنج خود را از طالقان خارج سازد و دین خود را که پیش از آن مرده بود، به واسطه آنها زنده گرداند.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «و تقبل خیل السفیانی کالیل و السیل، فلا تمر بشیء الا اهلکته و هدمته، حتی یدخلون الکوفه، فیقتلون شیعه آل محمد، ثم یطلبون اهل خراسان فی کل وجه، و یخرج اهل خراسان فی طلب المهدی فیدعون الیه و ینصرونه.» (23)
سپاه سفیانی همانند شب و چونان سیل، پیش میروند و از هر آن چیزی که میگذرند آن را نابود و منهدم میکنند تا وارد کوفه شوند، در آن جا شیعیان آل محمد (ص) را میکشند و سپس از هر سو به دنبال اهل خراسان میگردند، مردم خراسان نیز در طلب مهدی (علیهالسلام) بیرون میآیند و به سوی او دعوت میکنند و او را یاری مینمایند.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « گروهی از امت من، پیوسته بر دروازههای بیت المقدس و اطراف آن و بر دروازههای انطاکیه و اطراف آن و دروازههای دمشق و اطراف آن و بر دروازههای طالقان و اطراف آن، از حق حمایت میکنند.
نه از کسانی که آنها را تنها میگذارند و نه از کسانی که به آنها یاری میرسانند، باکی ندارند، تا [آن جا که] خداوند گنج خود را از طالقان خارج گرداند و بوسیله آنها دینش را که پیش از آن مرده بود زنده گرداند.» (24)
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: « و السفیانی بالعراق یقاتل اهل المشرق .... یلتقی السفیانی و الرایات السود فیهم شاب من بنی هاشم کفه الیسری خال، و علی مقدمته رجل من بنی تمیم یقال له شعیب بن صالح بباب اصطخره.» (25)
و سفیانی در عراق با اهل مشرق میجنگد ... سفیانی و (اصحاب) پرچمهای سیاه بر دروازه استخر با هم روبرو میشوند، در میان (اصحاب پرچمهای سیاه) جوانی است از بنی هاشم که در دست چپش خالی است و پیشاپیش آنها مردی است از بنی تمیم که او را شعیب بن صالح میگویند.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «گروهی از امت من، پیوسته بر دروازههای بیتالمقدس و اطراف آن و بر دروازههای انطاکیه و اطراف آن و دروازههای دمشق و اطراف آن و بر دروازههای طالقان و اطراف آن، از حق حمایت میکنند. نه از کسانی که آنها را تنها میگذارند و نه از کسانی که به آنها یاری میرسانند، باکی ندارند، تا [آن جا که] خداوند گنج خود را از طالقان خارج گرداند و بوسیله آنها دینش را که پیش از آن مرده بود زنده میگرداند». (26)
امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: « و ان لآل محمد بالطالقان لکنزاً سیظهره ا... اذا شاء دعاه حق یقومون باذن ا... فیدعون الی دین ا... .». (27)
برای آل محمد در طالقان گنجی است که هر گاه خدا بخواهد آن را آشکار خواهد ساخت. (آنها) دعوت کنندگان به حق هستند، به فرمان خدا قیام میکنند و به دین خدا فرا میخوانند.
امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: « تخرج الرایات السود من خراسان معها قوم ضعفاء تجتمعون فیویدهم ا... بنصره.» (28)
از خراسان پرچمهای سیاهی خارج میشوند که با آنها مستضعفانی که با هم مجتمع و متحد شدهاند، همراهاند و خدا با یاری خود، آنها را کمک میکند.
امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: « هنگامیکه سپاه سفیانی به سوی کوفه عزیمت میکند، سفیانی گروهی را به جستجوی اهل خراسان میفرستد که برای یاری حضرت مهدی (عج) خروج کردهاند. سپاه سفیانی با سپاه سید هاشمی در دروازه اصطخر روبرو میشود که مردمی به نام شعیب بن صالح پرچمدار خراسانیهاست و پرچمهای سیاهی در دست دارند. نبرد سختی در میانشان پدید میآید که سرانجام صاحبان پرچمهای سیاه پیروز میشوند و سپاه سفیانی پا به فرار میگذارند. در آن هنگام مردم به دیدار حضرت مهدی (علیهالسلام) مشتاقتر میشوند و به جستجوی او میپردازند. مهدی در آن هنگام در مکه ظهور میکند و پرچم رسول اکرم (ص) را در دست میگیرد». (29)
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « یخرج قوم من المشرق یوطئون للمهدی سلطانه.» (30)
پرچمهای سیاهی از بنی عباس بلند میشود، سپس از خراسان پرچمهای سیاه دیگری برافراشته میگردد که پیشاپیش آنها مردی به نام شعیب بن صالح است تا آن که در بیت المقدس فرود میآیند و زمینه را برای حکومت مهدی (عج) فراهم میسازند.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « یخرج شعیب بن صالح متخفیاً الی بیت المقدس یوطی للمهدی منزله.» (31) شعیب بن صالح مخفیانه به بیت المقدس میرود و مقدمات ورود مهدی (عج) را مهیا میکند.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: « ینزل بیت المقدس یوطی للمهدی سلطانه یمد الیه ثلاثمائه من اهل الشام.» (32)
(شعیب بن صالح) به بیت المقدس وارد میشود و زمینه حکومت مهدی (علیهالسلام) را فراهم میسازد و سیصد نفر از اهل شام به کمک او میشتابند.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان، ذیل آیة شریفه:« یا ایها الذین آمنوا من یرتّد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقومٍ یحّبهم و یحّبونه اذلة علی المؤمنین اعزة علی الکافرین (33) ، ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرکس از شما از دین خود برگردد خداوند در آینده جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز متقابلاً خدا را دوست دارند و در برابر مؤمنان خاضع و متواضع و در برابر کافران نیرومندند»، چنین روایت کرده است؛ هنگامی که از رسول خدا(ص) درباره این آیه سؤال کردند، حضرت دست مبارک خود رابر شانة سلمان زد و فرمود:« این و یاران او و هموطنان او هستند»، سپس فرمود:« اگر دین ـ در روایت دیگر اگر علم ـ به ستاره پروین بسته باشد و در آسمان قرار گیرد، مردانی از فرزندان فارس آن را در اختیار خواهند گرفت.» (34)
ذیل آیة شریفة «و ان تتولّوا یستبدل قوماً غیرکم (35) ، و اگر شما (ای جمعیت عرب به دین و ایمان) پشت کنید، خداوند مردم دیگری را به جای شما بدل خواهد گرفت. نقل کردهاند، چنین آمده است: گروهی از یاران رسول خدا(ص) گفتند: یا رسول الله، این مردمی که خداوند آنان را در کتاب خود یاد کرده است، چه کسانی هستند؟ حضرت دست مبارکش را به پای سلمان که در کنار رسول خدا(ص) نشسته بود، زد و فرمود: این، قبیلهاش و هموطنانش هستند.
در روایت کوتاه دیگری که درباره ایرانیان از امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) نقل شده، چنین آمده است: پیغمبر اکرم(ص) درباره مردم فارس فرمود:« همچنان که شما (عربها) به خاطر حمایت از دین آنان را با شمشیر خواهید زد، دنیا منقضی نمیشود و به آخر نمیرسد، مگر اینکه همین ایرانیان به تازه شدن اسلام و حمایت از قرآن و پیاده شدن دستورات آسمانی این کتاب الهی، شما را با شمشیر خواهند زد و با شما خواهند جنگید.»
در رابطه با پیشگوییهای رسول اکرم(ص) پیرامون ایرانیان، حدیثی از آن بزرگوار نقل شده که آن حضرت به مسلمانان مژده داده اند که مردم ایران دین اسلام را خواهند پذیرفت و پس از پذیرش اسلام، وفادارترین مردم نسبت به آن خواهند بود و در راه گسترش آن بیش از هر ملت دیگر اخلاص و صمیمیت نشان خواهند داد، در آن روایت چنین آمده است:« بهره و نصیب مردم فارس در دین اسلام از همه ملتهای دیگر بیشتر و بزرگتر است» (36)
در حدیث کوتاه دیگری که از پیامبر بزرگوار اسلام نقل شده، نشان میدهد که ایرانیان از اسلام بهرة بیشتری خواهند گرفت و هیچ ملتی به اندازه آنها از منبع روشنی بخش وحی پرتو نخواهند گرفت، حدیث چنین است: « سعادتمندترین عجمها نسبت به اسلام، اهل فارس هستند.» (37)
کلمه عجم همانند کلمه فرس یکی دیگر از عناوین ایرانیان در تاریخ اسلام است و تمام مورخان و مؤلفان اسلامی چه در گذشته و چه در حال، این کلمه را برای ایرانیان بکار میبردهاند. کلمة عجم کلمهای عبری و به معنای سخن مبهم و نامفهوم است و مقصود از آن کسی است که غیر عرب باشد. در قرآن کریم کلمة اعجمی به معنی غیر فصیح و لکنت در زبان است و به کسی گفته میشود که نقصی در بیان او باشد. (38)
در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه« و آخرین منهم لما یلحقوا بهم» (39) از امام باقر(علیهالسلام) نقل شده است که فرمودند: « آنها عجمها و کسانی هستند که به لغت و زبان عرب تکلم نمیکنند» (40)
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ذیل آیة شریفة « و لو کان نزّلناه علی بعض الاعجمین فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین (41)، اگر قرآن را بر فردی عجم فرو میفرستادیم اینان ـ عربها ـ هرگز ایمان نمیآوردند» از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که آن حضرت فرمودند: « آری اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب بدان ایمان نمیآورد، ولی بر عرب نازل گشت و عجم ایمان آورد و این فضیلت عجم است.» (42)
ایرانیان و زمینه سازی
از مجموع روایات ذکر شده این نتیجه بدست میآید که نقش ایرانیان در زمینهسازی ظهور و فراهم ساختن مقدمات حکومت جهانی حضرت حجت(علیهالسلام) بسیار مهم و حساس میباشد.
ایرانیان در طول تاریخ پس از اسلام نشان داده اند که همواره در خدمت دین اسلام و اهل بیت بودهاند. (44) نقش بارز ایرانیان در حمایت از دین خدا و تلاش در پیاده نمودن آموزههای دین، در روایات مختلف اهل بیت و حمایتهایشان از ایرانیان مشهود میباشد.
اما سؤالی که اینجا میتوان مطرح کرد این است که ایرانیان چگونه چنین توانایی در درک دین و حمایت از دین داشتهاند؟ آیا یک ملت، بدون پشتوانه ایمانی و دینی میتواند به این سطح از حمایت از دین برسد و چنین احادیثی درباره آنها گفته شود؟ آیا ایرانیان قبل از اسلام دارای سابقه دینداری و حمایت از دین بودهاند و حمایت از اسلام در ادامه آن روند نبوده است؟
معقول به نظر نمیرسد که ملتی و قومی بدون پشتوانه علمی و ایمانی و مجاهدت، به یکباره به سطحی از توانایی در حمایت و عمل به دین برسد. تعابیری که پیرامون نقش ایرانیان در ایمان و حمایت از اسلام میباشد مربوط به صدر اسلام و زمان پیامبر اکرم و حضرت امیر میباشد. زمانی که هنوز اسلام بطور رسمی وارد ایران نشده است و تنها افرادی مانند سلمان فارسی نماینده ایرانیان هستند، اما در همین زمان احادیث نبوی را پیرامون قوم سلمان داریم.
موعود گرایی در تاریخ ایران
جاماسب در ادبیات ایران و عرب به لقب « فرزانه» و « حکیم» خوانده شده است. پیشگویی هایی نیز به او نسبت دادهاند و ظاهراً حکیمی ستاره شناس بودهاست و به قول مؤلف کتاب «حبیب السیر» ، وی شاگرد « لقمان» و برادر «گشتاسب» است و در علم نجوم مهارت کامل داشته است. (45)
جاماسب در کتاب معروف خود « جاماسب نامه» میگوید: « پیغمبر عرب، آخر پیامبران باشد که در میان کوههای مکه پیدا شود و شتر سوار شود و قوم او شتر سواران خواهند بود و با بندگان خود چیز خورد، و به روش بندگان نشیند، و او را سایه نباشد، و از پشت سر مانند پیش رو ببیند.
دین او اشرف ادیان باشد و کتاب او باطل گرداند همه کتابها را....... و از فرزندان دختر آن پیغمبر که خورشید جهان و شاه زنان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا که باشد و دولت او تا به قیامت متصل باشد و بعد از پادشاهی او دنیا تمام شود ..... همه جهان را یک دین کند و دین گبری و زرتشتی نماند، و پیغمبران خدا و حکیمان و پریزادگان و دیوان و مرغان و همة اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفید رویان در خدمت او باشند.» (46)
در کتاب « زند» که از کتب مقدسه زرتشتیان است، درباره انقراض اشرار و وراثت صلحا میگوید: « لشکر اهریمنان با ایزدان دائم در روی خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالباً پیروزی با اهریمنان باشد، اما نه بطوری که بتوانند ایزدان را محو و منقرض سازند، چه در هنگام تنگی از جانب اورمزد که خدای آسمان است به ایزدان که فرزندان اویند یاری میرسد و محاربة ایشان نُه هزار سال طول میکشد. آن گاه فیروزی بزرگ از طرف ایزدان میشود و اهریمنان را منقرض میسازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهد نشست. (47)
در «زند و هومن یسن» از ظهور شخصیت فوق العادهای بنام «سوشیانس» ـ نجات دهندۀ بزرگ ـ خبر داده و دربارۀ نشانههای ظهور وی چنین میگوید: «.... نشانههای شگفتانگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت میکند و فرشتگانی از شرق و غرب به فرمان او فرستاده میشوند، و به همه دنیا پیام میفرستد... سوشیانس دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمنان نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند. (48)
اعتقاد به ظهور « سوشیانس» در میان ملت ایران باستان به اندازهای رایج بودهاست که حتی در موقع شکستهای جنگی و فراز و نشیبهای زندگی با یادآوری ظهور چنین نجات دهندة مقتدری، خود را از یأس و نامیدی نجات میدادند. (49)
در « ذخیره» و « تذکره» آمده است که نام حضرت در نزد مجوس و گبران عجم، کیقباد دوم میباشد. (50)
در کتاب بندهشن بزرگ آمده است: زرتشت از اهورامزدا پرسید: « پس از من چه کسی بدین پایه و مایه خواهد رسید که من رسیده ام؟» خداوند گفت:« اوشیدر»..... چون هزاره زرتشت برآید، آنجا( کنار دریاچه هامون سیستان) کوهی است به نام کوه خدا و ومی بسیار از جمله بهدینان آنجا نشسته ـ و هرسال روز نوروز ـ و چون مهرگان آید آن مردمان دختران خانه را بفرستند تا در آن آب شست و شو کنند، چون زرتشت به ایشان گفته است که: « اوشیدر و اوشیدر ماه و سوشیانس از دختران شما پدیدار خواهد آمد. (51) این عقیده در میان مردم سیستان هنوز هم وجود دارد. (52)
شناخت و آگاهی ایرانیان از پیامبر آخرالزمان و منجی آخرالزمان به دوره قبل از اسلام باز میگردد. همانگونه که بیان گردید، ویژگیهای آنها در کتب تاریخی ایرانیان آمده است. اطلاع ایرانیان از این موضوعات نشان دهنده ارتباط آنان با پیامبران الهی بوده که از این حقایق آگاه بوده اند و آنرا در اختیار ایرانیان گذاشتهاند.
جدای از زرتشت که هم دوره با حضرت موسی بوده است، تمدن ایرانیان تحت تأثیر رسالت حضرت نوح و حضرت ابراهیم بوده است. زیرا رسالت این دو پیامبر در منطقه بین النهرین بوده که منطقهای مابین ایران و عراق میباشد و چون سطح رسالت این دو پیامبر جهانی بوده است ، تمدن ایران نیز شامل رسالت آنها میشده است.
ایرانیان خصوصاً در زمان حضرت نوح و پس از طوفان، نقش مهمی در ارتباط با ایشان داشته اند. استراتژی حضرت نوح در تقسیم فرزندان خود و فرستادن آنها به مناطق مختل زمین، پس از طوفان، تمام مناطق را درگیر رسالت ایشان نمود. در این بین با ورود سام بن نوح به فلات ایران همراه با ایرانیان نجات یافته از طوفان، تمدن الهی را در ایران پایه گذاری نمود و در طول تاریخ ایران شاهد مبانی آن هستیم.
در واقع ریشههای موعودگرایی و دینداری ایرانیان به این دوره باز میگردد و از همین زمان پایههای اولیه زمینهسازی و جامعهسازی مهدوی در فرهنگ ایرانیان شکل میگیرد.
قوم ایرانی که در زمان پیامبر اسلام مورد توجه قرار میگیرد، از هزاران سال پیش بواسطه حمایتی که نسبت به دین الهی انجام دادند، مورد توجه و تعلیم پیامبران الهی قرار گرفتند.
در واقع ایرانیان برای حمایت آخرالزمانی خود از دین اسلام ، از سالها قبل مورد آموزش و تربیت بوده اند. زمینه سازی برای تربیت ایرانیان با هدف آخرالزمانی به دوره حضرت نوح باز میگردد.
این ابتدای شکلگیری زمینهسازی در ایرانیان برای موضوع مهدویت بوده است، چون همانگونه که بیان نمودیم یکی از ضرورتهای مهدویت، کادرسازی و جامعهسازی جهت پیاده نمودن دین در جامعه بوده است. از این دوره به بعد و کمی قبل تر آموره های دینی در فرهنگ ایرانیان نهادینه میگردد و در جهت تربیت دینی مردم ایران پیش میرود. نوروز یکی از این مؤلفههای فرهنگ دینی ایرانیان میباشد که در جهت نهادینه شدن دین و اعتقادات و اخلاقیات برای زمینهسازی مهدوی، در میان تمدن ایرانی قرار گرفت.
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
15 ـ فتن ابن حماد، ص 85؛ عقدالدرر، ص 129.
16 ـ غیبه نعمانی، ص 315؛ بحار الانوار، ج 52، ص369.
17 ـ ملاحم ابن طاووس، ص 146.
18 ـ الملاحم و الفتن، ص 51.
19 ـ حلیه الابرار، 572/2؛ تفسیرالبرهان، 2/22.
20 ـ سنن ترمذی 2269/4؛ کنز العمال 38652/14.
21 ـ ابزار الوهم المکنون، ص 101.
22 ـ کنزالعمال، 35055/12.
23 ـ ابن حماد، الفتن، 208/839؛ کنزالعمال 11/31497.
24 ـ کنزالعمال؛ 35054/283/12؛ تهذیب العساکر 555/1؛ سقوط اسرائیل، پیشین، ص 181، (قم، بوستان، 1387).
25 ـ ابن حماد، الفتن، 146/604؛ 221/870.
26 ـ کنزالعمال؛ 35054/283/12؛ تهذیب العساکر 555/1؛ سقوط اسرائیل، پیشین، ص 181.
27 ـ شرح نهج البلاغه، 48/7.
28 ـ الفتن، 856/214؛ الحاوی 68/2.
29 ـ الملاحم و الفتن، ص 51.
30 ـ سنن ابن ماجه، 2/4088؛ البرء و التاریخ 2/174؛ مجمع الزوائد، 7/318.
31 ـ الحاوی للفتاوی 2/70؛ عقدالدرر 128.
32 ـ الحاوی للفتاوی2/67؛ البرهان 7/17.
33 ـ قرآن کریم، سوره مائده، آیه 54.
34 ـ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 208؛ نورالثقلین، ج 2، ص 643.
35 ـ قرآن کریم، سوره محمد، آیة 38.
36 ـ علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی البرهان، کنز العمال،ج 12، ص 90، ح 24126.
37 ـ همان، ج 12، ص 90، ح 34125.
38 ـ هاشمی شهیدی، اسد الله، جویندگان دین تا ثریا، ایرانیان در حدیث و تاریخ، (ماهنامه موعود، ش 104، سال چهاردهم).
39 ـ قرآن کریم، سوره جمعه، آیه 3.
40 ـ مجمع البیان،ج 9، ص 284.
41 ـ قرآن کریم، سوره شعراء، آیه 198 و 199.
42 مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 67، ص 174.
43 ـ طبسی، نجم الدین، چشم اندازی به حکومت حضرت مهدی، ص58.
44 ـ در این باره ر ک: مطهری، مرتضی، خدمات متقابل ایران و اسلام، نشر صدرا.
45 ـ شهیدی، هاشمی، ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان، ص352و354.
46 ـ لمعات النور، ج 1، ص 23 و 25.
47 ـ بشارت المهدین، ص 237.
48 ـ مهدی پور، علی اکبر، او خواهد آمد، ص 108 و 121 و 122.
49 ـ هاشمی شهیدی، پیشین، ص355.
50 ـ نجم الثاقب، باب دوم.
51 ـ سد در بندهش، در 35، ص102 و 103.
52 ـ در این باره ر ک به: رضی ، هاشم، پیشین، ص 331 .