چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟

چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟ چرا نام ائمه (ع) صریحا در قرآن ذکر نشده است؟ پاسخ را در این مطلب جویا شوید.
پنجشنبه، 14 ارديبهشت 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟
مقدمه:
وهابیت تکفیری یکی از مشکلات دنیای کنونی مسلمانان (شیعه و سنی) است. آنها با اتهام‌های ناشایستی که به شیعیان می‌زنند باعث گمراهی مسلمانان و عده زیادی از مردم دنیا می‌شوند. یکی از این شبهات وهابیون بخاطر اختلاف افکندن بین مسلمانان این است که: چرا اسم ائمه شیعیان در قرآن ذکر نشده است؟

شاید برای شما هم این سوال پیش آمده که چرا با وجود اهمیت مسئله امامت، هیچ اشاره ای به اسامی امامان در قرآن مجید نشده است. پیامبر اکرم نیز بارها در سخنان و خطابه های خود به مسلمانان گوشزد کرده اند که اگر «کسى که امام زمان خود را نشناسد و از دنیا برود به مرگ جاهلیت مرده است».

ما در این مقاله برخی از دلایل ذکر شده از سوی متخصصین این حوزه را که به سوال فوق پاسخ داده اند.را برای شما خوانندگان عزیز بیان خواهیم کرد.

چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟
1- هم نام بودن امامان و حضرت علی علیهم السلام با بسیاری از افراد در میان اعراب

این امکان نیز وجود داشت از آنجایی که حضرت علی جانشین پیامبر بوده و نام علی در میان اعراب تنها مختص به او نیست عده ای از این فرصت سوء استفاده کرده و از پذیرش حقایق سر باز زند و این نام را به شخص دیگری در میان خود نسبت دهند.
 
 افراد متعددی در میان قوم عرب،  نام و کنیه « على » و « ابوطالب » را برای فرزندان خود انتخاب کرده اند؛ بنابراین ذکر صریح نام «على» در قرآن ممکن است فرصت مناسبی را برای ستیزه جویان با ایشان و انحراف مسلمانان از دین حقیقی اسلام فراهم کند.

لذا در همین راستا خداوند از ذکر اسامی امامان در قرآن ممانعت به عمل آورده و برای معرفی حضرت امیرالمومنین (ع) و جانشینان او تنها از صفات و ویژگی های ممتاز و منحصر به فرد آنان در آیات خود سخن به میان آورده تا کسی به جز وجود مقدس آن حضرت نتواند خود را به این نام و القاب نسبت دهد.

ذکر فضایل خاص امامان در آیاتى از قرآن مجید راه و روشی بود که خداوند بر اساس دانش بی پایان خود از اسامی امامان در قرآن نام برده و کسی مانند حضرت علی را به عنوان ولى مومنان و جانشین بلافصل پیامبر (ص) معرفى کند.
 
2- لازمه عدم ذکرامامان علیهم السلام  دلیل بر عدم پذیرش نیست
خداوند در قرآن انبیاء را به سه صورت ذکر کرده است برخی را نام برده و سرگذشت آنها را هم آورده و برخی از آنها را فقط نام برده و سخن دیگری در مورد آنها نفرموده است .

و برخی از آنها را فقط یاد کرده ولی نامی از آنها نبرده است پس برخی از انبیاء هم در قرآن فقط توصیف شده اند و به نام آنها اشاره ای نشده که عبارتند از: اشموئیل(علیه السلام)(1) که در مورد ایشان می فرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُم» (2).
 
 و همچنین یوشع(علیه السلام) که در مورد ایشان می فرماید: «وَ اِذْ قالَ مُوْسى لِفَتهُ» که به اعتقاد بسیارى از مفسّران، منظور در این جا یوشع بن نون است.علاوه بر این بسیاری از انبیاء نه نامی از آنها در قرآن آمده و نه یادی از آنها شده است ولی این دلیلی برای انکار آنها نمی شود.

این قضیه مانند جریان ذکر نام ائمه(علیه السلام) در قرآن است که با تاکید آیات بصورت کلی بر وجود آنها و همچنین توصیف آنها در قرآن نمی توان تنها به بهانه ذکر نشدن نام آنها، آنها را انکار کرد.
 
 چه بسا در این جا هم مانند نام انبیائی که در قرآن ذکر نشده، لزومی بر ذکر آنها در قرآن نبوده لذا از ذکر آنها صرف نظر شده است.
 
3- ذکر نام امامان علیهم السلام در قرآن مانع اختلاف و خونریزی نمی شد
در پاسخ به اینکه اگر نام آنها بیان در قرآن بیان می شد جلوی اینهمه اختلاف و خونریزی گرفته می شد. اگر کسی حرفی می داشت او را به قرآن ارجاع می دادند و او هم با مشاهده نام آنها، دیگر ادعایی نمی داشت!
 
اختلاف و سرپیچی از اولیای الهی در امتهای قبلی هم سابقه دارد با آنکه خداوند بر ایشان ابهامی را باقی نگذاشته است و نام رهبران الهی را ذکر کرده است. به چند مورد که در قرآن هم به آننها اشاره شده توجه کنید:
 
1- قوم حضرت موسی علیه السلام در غیبت 10 روزه با آنکه ایشان هارون علیه السلام را به جانشینی انتخاب کرده بود،(3) باز هم دچار سرپیچی و انحراف شدند جلوی تخلف قومش از هارون علیه السلام را نگرفت(4) و حتی به دنبال کشتن هارون علیه السلام بودند؟(5)

2- قومی از بنی‌إسرائیل از پیامبرشان خواستند تا برای آنان فرمانروائی مبعوث کند... و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث کرده است.»(6) ولی قوم او به بهانه فقیر بودنش با او مخالفت کردند.
 
3- علماء مسیح و یهود به آمدن پیامبر بشارت میدادند و اوصاف ایشان را سینه به سینه نقل و در کتابهاشان می نوشتند، و اوصاف ایشان آنقدر واضح بود که همانند فرزندانشان او را می شناختند(7)، اما می بینیم وقتی ایشان مبعوث شدند، بخاطر متاع دنیا سر به مخالفت گذاشتند.(8) و حقیقت را کتمان کردند.
 
4- ذکر نام امامان علیه السلام باعث نسل کشی می گردید
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براى رفع اختلاف کافى نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایى باشد. چه بسا ذکر اسامى پیشوایان دوازده‏‌گانه، سبب مى‌‏شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‏ کشى گسترده بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیرى کنند، 

چنانکه این مسئله درباره حضرت موسى (ع) رخ داد و به قول معروف: صد هزاران طفل سر ببریده شد/ تا کلیم‌‏الله موسى زنده شد.

و درخواست بنی‌اسرائیل ، از پیامبر خود خواستند فرمان‌روایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب‌شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
 
«إِذْ قَالُواْ لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ» (9) آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمان‌روایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم.

پیامبر آنان به امر الهی فرمان‌روا را به نام معرفی کرده، گفت: «إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...» (10) به راستی که خدا طالوت را به فرمان‌روایی شما برگزیده است.
 
با وجودی که نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:

«أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ...» (11) از کجا می‌تواند فرمان‌روای ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...
 
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف:
 
صد هزاران طفل سر ببریده شد / تا کلیم‌الله موسی زنده شد
درباره حضرت مهدى (عج) هم که اشاره‏‌اى به نسب و خاندان ایشان در روایات شده بود، حساسیت‌‏هاى فراوانى پدید آمد و خانه حضرت عسکرى (ع) مدت‏‌ها تحت‌‏نظر و مراقبت بود تا فرزندى از او به دنیا نیاید .
  
5- همیشه علت اختلاف، جهل علمی نخواهد بود
همیشه علت اختلاف، جهل علمی نیست. بسیاری از کسانی که در عاشورا، مقابل امام حسین علیه‌السلام ایستادند و ایشان و یارانش را کشتند و خاندانش را به اسارت بردند، می‌دانستند که حسین (ع) به حق است اما هوای نفس، امور مادی، رسیدن به مقام و پول و ...، ترس از جان و .... باعث شد دست به این کار بزنند.

اینهمه در آیات قرآن، تاکید بر نماز و زکات شده است. آیا همه مسلمانان (به طور صد در صد) آن را اقامه می‌کنند؟در آیات فراوانی، از ربا، نهی شده است. آیا ربا از کشورهای اسلامی، ریشه کن شده است؟

این مثال‌ها فراوان است و روشن می‌کند که مشکل، تنها جهل علمی نیست تا با ذکر آن در قرآن، مساله حل شود
 
6- اشاره غیر مستقیم به نام امامان بهتر از اشاره مستقیم است.
یکى دیگر از حکمت هاى نیامدن نام على«علیه السلام» و اهل بیت«علیهم السلام»، در قرآن، این است که در این کتاب الهى، آیاتى درباره اهل بیت«علیهم السلام» نازل شده که بسان تصریح به نام آنان و بهتر از تصریح است.

 مانند آیه ۵۵ سوره مائده که مى فرماید: «ولى و سرپرست شما تنها خداوند و پیامبرش و افراد مومن هستند. افراد مومنى که نماز بر پاى داشته و در حال رکوع زکات مى دهند».

دانشمندان شیعه و اهل سنت نقل کرده اند که فقط حضرت على«علیه السلام» در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر داد. گرچه از اسامی امامان در قرآن هیچ نامی برده نشده ولی خداوند در برخی از آیات قرآن به صورت روشن و صریح از جانشینان بعد از پیامبر اسلام و اهل بیت سخن گفته است
 
در علم اصول این قاعده را اریم که : تخریج مناط، به معنای استنباط علت و مناط حکم شارع در مواردی است که در نص (کلام شارع) علت حکم ذکر نگردیده، ولی مجتهد با تمسک به یکی از مسالک علت طرق کشف علت حکم مثل مناسبت و سبر و تقسیم، مناط حکم را استخراج می‌نماید.(12)
 
7- تدبیر خداوند در صیانت از قرآن و ائمه علیه السلام
دلیل دیگری که می توان به آن اشاره کرد این است که خداوند متعال وعده حفظ قرآن را با صراحت تمام اعلام کرده است(13).
 
 اما راه حفظ آن را نفرموده، می تواند از راه غیب باشد که دست و زبان هر تحریفگری را قطع کرده تا کسی قرآن را کم و کاست نکند و یا چیزی بر آن نیفزاید .
 
یا از راه علل و عوامل عادی، اگر نام علی(علیه السلام) و سایر ائمه(علیهم السلام) با صراحت تمام در قرآن می آمد، الفاظ قرآن را هم دستخوش تحریف کرده و از پذیرش ولایت امری آن امامان معصوم(علیهم صلوات الله) سر باز می زدند.
 
 لذا باید تدابیری گرفته می شد تا قرآن از تحریف در امان بماند و این خود تدبیری در جهت صیانت از قرآن بود.
 
شهید مطهری(ره) در این مورد می نویسد: «به طور کلى در قرآن آیاتى که در مورد اهل بیت(علیهم السلام) است و مخصوصا آیاتى که لااقل از نظر ما شیعیان، در مورد امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، یک وضع خاصى دارد و آن اینکه در عین این که دلائل و قرائن بر مطلب در خود آیه وجود دارد.

گویى یک کوششى هست که این مطلب در لابلاى مطالب دیگر یا در ضمن مطلب دیگرى گفته شود و از آن گذشته شود.» (14)
 
پس اگر نام حضرت علی(علیه السلام) به صراحت در قرآن می آمد، به احتمال نزدیک به یقین، نااهلان قرآن را تحریف می کردند و به خاطر خصومت با آن حضرت و محو و حذف نام ایشان از قرآن، در قرآن دست می بردند.
 
 چنانکه تا مدتی تدوین احادیث پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) را به همین منظور ممنوع کردند، ولی در صورتی که با ذکر اوصاف گفته شود، دیگر افراد نااهل دست به تحریف آیات قرآن نزده و ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نیز برای حقیقت جویان روشن می شود.
 
از ظاهر آیات و روایات استفاده می شود، که همه چیز در قرآن آمده و خداوند از ذکر مطلبی در آن فروگذار نکرده است چنانکه در قرآن می خوانیم: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ»؛ (ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است).(15)
 
و «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ء»؛ (ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم)(16)، در نهج البلاغه نیز آمده است: «وَ فِی القُرآنِ نبأُ ما قَبلِکُم وخَبَرُ ما بَعدِکُم وحُکمُ مَا بَینِکُم»؛ (در کتاب خدا اخبار پیشینیان و خبرهاى آینده و احکام مورد نیاز شما موجود است).(17)
 
با این حال، ما احکام جزئی مختلفى را مى‏بینیم که در قرآن نیامده مثلا، تعداد رکعات نماز، اجناس و نصاب زکات، بسیارى از مناسک حج، عدد سعى صفا و مروه و دورهاى طواف و مسائل دیگرى در زمینه حدود و دیات و آداب قضاوت و شرایط معاملات و نام ائمه و...

8- قرآن مسائل را به صورت کلى ، اصل و قاعده بیان می کند
بناى قرآن بر این است که مسائل را به صورت کلى و به شکل اصل و قاعده بیان کند، نه این‌که جزئیات و ریز آنها را تشریح نماید، چنان‌که در مورد بسیارى از اصول و فروع، این‌گونه بوده است.
 
این جواب در روایتى از امام صادق(ع) (18)ارائه شده است و براى تأیید گفتار، امام(ع) سه مثال می‌زنند:
 
یکى این‌که در مورد نماز، قرآن مسئله را به شکل کلى مطرح ساخته و نفرموده است که کیفیت و کمیت هر نمازى چگونه انجام شود. ولى پیامبر(ص) طریقه‌ی اقامه نماز و تعداد رکعات هر نماز را براى مسلمانان بیان فرمودند.
 
 دیگر به مسئله‌ی زکات مثال ‏می‌زند که در قرآن فقط به صورت یک اصل مطرح شده، ولى پیامبر(ص) تعیین فرمود که به چه اقلامى زکات تعلق می‌گیرد و نصاب هر یک چقدر باید باشد.
 
 و سوم به احکام حج اشاره فرمود که در قرآن فقط وجوب حج آمده، اما پیامبر(ص) شخصاً راه و روش انجام آن‌را براى مسلمانان تشریح فرمود. (19)
 
پس این‌که ما از قرآن انتظار داشته باشیم که در همه‌ی موارد و در جزئیات مسائل وارد شود انتظار نابجایى است، و اگر در مسئله‏ى امامت و اهل‌بیت(ع) به تک تک نام ائمه‌ی اطهار(ع) تصریح نشده.
 
 نمی‌توان مبنایى براى عدم تمسک به مکتب اهل‌بیت باشد، چنان‌که به بهانه این‌که در قرآن نیامده که نماز ظهر چهار رکعت است، نمی‌شود آن‌را دو رکعتى خواند. یا این‌که در قرآن نیامده که در حج باید هفت مرتبه طواف را انجام داد، طواف را ترک نمود.
 
9- بیان صریح در قرآن به صلاح مسلمین نیست.
در مانند چنین مسئله‏اى که احتمال مخالفت زیاد است، مصلحت در آن است که قرآن به صورت غیر صریح مطلب را بیان کند؛ زیرا احتمال دارد که دامنه‌ی مخالفت با مسئله‌ی امامت امیرالمؤمنین على(ع) تا خود قرآن مجید نیز کشیده شود و این مسلماً به صلاح مسلمانان نبوده و نیست.
 
البته باید توجه داشت این‌که قرآن می‌فرماید: "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون"؛ (به درستى که ما قرآن را نازل کردیم و محققا خود حافظ آن هستیم)، (20)
 
 یکى از راه‏هاى صیانت قرآن از تحریف و کم و زیاد شدن، همین است که به شکلى بیان شود تا انگیزه تحریف از منافقان مسلمان‌نما گرفته شود، تا اگر کسى یا گروهى، به دلیل هوا و هوس و اختلاف و وجود انگیزه‏ى قوى براى تحریف یا تغییر، لااقل قرآن را به مورد نظر خود تغییر ندهد و از این رهگذر ارزش و حرمت قرآن هتک نگردد. (21)

استاد مطهرى این جواب را به این شکل تقریر نمود
استاد مطهرى این جواب را به این شکل تقریر نمود: "این مطلب را که چرا قرآن امامت و خلافت حضرت على(ع) را به اسم بیان نکرده است، این طور پاسخ می‌‏گویند که:
 
 اوّلا: بناى قرآن بر این است که مسائل را به صورت اصل بیان کند.
 و ثانیاً: پیغمبر اکرم(ص) یا خداى تبارک و تعالى نمی‌خواست در این مسئله که بالاخره هوا و هوس‌ها دخالت می‌کند، مطلبى به این صورت مطرح شود.
 
 گو این‌که صورت طرح شده را هم اینها آمدند و به صورت توجیه و اجتهاد و این حرف‌ها را گفتند که مقصود پیغمبر(ص) چنین و چنان بوده است؛ یعنى اگر آیه‏اى هم به طور صریح در این خصوص وجود داشت، باز آن‌را توجیه می‌کردند.
 
 پیغمبر(ص) در گفتار خودش به طور صریح فرمود: "هذا على مولاه"؛ دیگر از این صریح‏تر می‌خواهید؟! ولى خیلى فرق است گفتار پیامبر(ص) با این صراحت را زمین زدن، و آیه قرآن را با وجود کمال صراحت در آن، همان روز اول بعد از وفات پیامبر، زمین زدن.
 
 و لهذا من این جمله را در مقدمه‌ی کتاب خلافت و ولایت نقل کرده‏ام که یک یهودى در زمان حضرت امیر(ع)‏ می‌خواست عموم مسلمین را به حوادث نامطلوب صدر اسلام سرکوفت بزند (و انصافا سرکوفت هم دارد) به حضرت گفت: "ما دفنتم نبیکم حتى اختلفتم فیه"؛ هنوز پیغمبرتان را دفن نکرده بودید که در باره‏اش اختلاف کردید.
 
امیرالمؤمنین(ع) در جواب فرمودند: "انا اختلفنا عنه لا فیه و لکنکم ماجفت ارجلکم من البحر حتى قلتم لنبیکم: اجعل لنا الها کما لهم آلهة. فقال: انکم قوم تجهلون".
 
 ما درباره‌ی پیغمبر اختلاف نکردیم، اختلاف ما در دستورى بود که از پیغمبر به ما رسیده بود، ولى شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که از پیغمبرتان خواستید که همان اصل اوّل توحیدتان را زیر پا بگذارید، گفتید براى ما بتى بساز مانند اینها.
 
 پس خیلى تفاوت است میان آنچه براى ما رخ داد با آنچه براى شما رخ داد، ما درباره‌ی خود پیامبر اختلاف نکردیم، بلکه درباره‌ی این اختلاف کردیم که مفهوم و مفاد دستور پیغمبر چیست؟
 
این دو با هم خیلى فرق دارد که کارى که به هر حال انجام می‌دادند توجیهش درخارج این طور باشد (نه این‌که در واقع این طور بود) که بگویند آنها که مرتکب این خطا شدند، خیال می‌کردند مقصود پیغمبر این بوده، و در نتیجه گفته‌ی پیغمبر را به این صورت توجیه کردند، و یا این‌که بگویند نص آیه‌ی قرآن با این صراحت را کنار گذاشتند، یا قرآن را تحریف کردند".(22)
 
پس می‌‏توان گفت که نکته‌ی اصلى در عدم ذکر صریح نام ائمه‌ی اطهار(ع)، و یا لااقل نام امیرالمؤمنین(ع) صیانت قرآن از تحریف و کم و زیاد شدن بوده است،
 
چنان‌که ملاحظه می‌شود آیات تطهیر،(23) تبلیغ (24) و ولایت (25) در لابلاى آیات مربوط به زنان پیامبر(ص) یا احکام، یا عدم دوستى اهل کتاب آمده است که ظاهراً هیچ ارتباطى به ولایت ائمه‌ی اطهار(ع) و حضرت على(ع) ندارد.
 
 ولى شخص پژوهشگر منصف می‌تواند با اندکى دقت، متوجه شود که سیاق این قسمت از آیه، جدا از آیات قبل و بعد است که به جهت خاصى در آن‌جا گنجانیده شده است. (26)
 
10.عدم ذکر امامامان به دلیل جلوگیری از تحریف قرآن بوده است
در قرآن کریم به اشارات و توجیهات زیادی به همه جانشینان به حقّ پیامبر اشاره شده است ولی به صراحت نام آن‌ها برده نشده و علّتش هم پر واضح است چون دشمنان قسم خورده‌ای که ائمه(ع) داشتند که حتی یک نفر از آن‌ها را نگذاشتند به مرگ طبیعی از دنیا رحلت کند.
 
 و همه آن‌ها را با وضع مصیبت بار و فجیعی به شهادت رساندند. برای چنین دشمنانی هیچ سختی و کاری نداشت که نام امامان را هم از قرآن حذف کنند و چون خداوند خودش فرموده ما قرآن را فرستادیم و ما خود آن را حفظ خواهیم کرد بهترین راه حفظ قرآن از تحریف این قرار داده که نام اهلبیت و امامان را به اشاره برای صاحبان عقل و بصیرت بیان کند.
  
11- اگر نام ائمه در قرآن می آمد پیراوان سقیفه(سنی ها) نمی پذیرفتند.
آیا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نیز آورده بود ، پیراوان سقیفه حاضر بودند که بپذیرند ؟ آیا همان هایی که به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نسبت هذیان دادند و گفتند :
ان الرجل لیهجر .
اگر نام حضرت علی در قرآن هم آمده بود ، نمی گفتند :
ان جبرئیل قد هجر ؟
یا نستجیر بالله نمی گفتند که خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستیم و این سخن را قبول نداریم ؟
 
ما معتقد هستیم که حتی اگر نام امام علی علیه السلام هم در قرآن می آمد ، پیروان سقیفه حاضر نبودند که بپذیرند ؛ چنانچه در بارهء بسیاری از احکام دیگر نپذیرفتند ؛ همانند متعه . مگر در بارهء متعه در قرآن آیهء صریح نداریم که فرمودند :
 
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً .و زنانی را که متعه کرده اید ، مَهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید ، و بر شما گناهی نیست که پس از [ تعیین مبلغ ] مقرر ، با یکدیگر توافق کنید [ که مدت عقد یا مَهر را کم یا زیاد کنید] .
 
پس حتی اگر اسم ائمه در قرآن هم می آمد ، هیچ ضمانتی وجود نداشت که اهل سنت آن را بپذیرند .
 
12- اگر تبیین جزئیات با پیامبر است معرفی ائمه هم با پیامبر (ص) است.
رسول‏ خدا (ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه مى‏‌فرماید: «و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون». (11)

(و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بیان کنى و آشکارسازى، شاید آنان بیندیشند.) پیامبر(ص) به صراحت اسم امیرالمومنین (ع) را اشاره فرموده است.

و او را اجانشین خودش قرار داده و معرفی کرده است. لذا اگر تبین عقاید و احکام و اخلاق با پیامبر(ص) است به طور قطع معرفی امامان علیهم السلام با پیامبر اکرم (ص) است.
   
نتیجه:
بعض از پاسخ ها به این سوال: چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟ به شرح زیر است:

1- قرآن تنها کلیات مسایل را بیان کرده و تبیین جزییات آن، به پیامبر(صلی الله علیه وآله) واگذار شده است

2- بسان تصریح به نام آنان و بهتر از تصریح است؛ مانند آیه ۵۵ سوره مائده که می فرماید «ولیّ و سرپرست شما تنها خداوند و پیامبرش و افراد مؤمن هستند.اشاره غیر مستقیم بهتر از اشاره مستقیم است.

درست است که ائمه در قرآن اسم شان نیامده است ؛ ولی خداوند بوصفه از آن ها یاد کرده اند بنابر تصریح بسیاری از علمای اهل سنت ، این آیه در بارهء امیر المؤمنین علیه السلام نازل شده است

3- تفسیر جزئیات نماز، زکات و حج به پیامبر(صلی الله علیه وآله) واگذار شده که دستورهای الهی را به مردم برسانند، معرفی أولی الامر نیز به ایشان واگذار شده تا آنها را به مردم معرفی کنند.

4-اگر نام حضرت علی(علیه السلام) به صراحت در قرآن می آمد، به احتمال نزدیک به یقین، نااهلان قرآن را تحریف می کردند.

5- با وجود تصریح و مشخص شدن مصداق امام پس از رسول الله در قرآن آنهم به گونه ای که هرگونه شک و تردید را از بین می برد، دیگر نیازی به ذکر نام ایشان در قرآن نبوده.

6- اگر نام ائمه علیهم السلام در قرآن ذکر می شد تبعاتی داشت که به مصلحت جامعه اسلامی نبود لذا خداوند از این کار صرف نظر کرده است

7.چه بسا برخی، نام فرزندان و نوه‌‌های خود را مطابق نام‌‌هایی که در قرآن آمده، انتخاب می‌کردند و اختلافات در تعیین مصداق بیشتر می‌شد.

8. با توجه به جو سنگینی که علیه ائمه شیعه بود چه بسا این مساله، باعث تحریف قرآن کریم می‌شد
 
پی نوشت:
1. بعضى نام او را یوشع و بعضى شمعون دانسته اند، ولى مشهور میان مفسّران همان اشموئیل است، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏2، ص610 .
2.. سوره بقره، آیه 247.
3. سوره اعراف، آیه142.
4. سوره بقرة، آیه51.
5. سوره اعراف، آیه150.
6. سوره بقرة، آیه 246و247
7. سوره بقره، آیه146 و سوره انعام، آیه20.
8. سوره بقره، آیه174.
9.سوره بقره، آیه ۲۴۶   
10.سوره بقره، آیه ۲۴۷   
11.سوره بقره، آیه ۲۴۷   
12.زحیلی، وهبه، اصول الفقه الاسلامی، ج۱، ص۶۹۴.
13. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» سوره حجر، آیه 9.
14. مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى - امامت و رهبرى، ج‏4، ص774، وضع خاص آیاتى که درباره اهل بیت است .
15. سوره نحل، آیه89.
16. سوره انعام، آیه 38.
17. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص530، حکمه [319] 313 .
18. کلینى، کافى، کتاب الحجة، باب ما نص الله و رسوله على الائمة واحداً فواحداً، ج 1.
19.. متن روایت چنین است: عن ابى بصیر قال: سالت اباعبدالله (ع) ‏عن قوله الله عزوجل "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم"، فقال (ع) نزلت فى على بن ابى طالب و الحسن و الحسین فقلت له: انّ الناس یقولون: فما له لم یسم علیا و اهل بیته فى کتاب الله عزوجل ؟ قال (ع) قولوا لهم: ان رسول الله نزلت علیه الصلاة و لم یسم الله لهم ثلاثاً و اربعا، حتى کان رسول الله هو الذى فسر لهم ذلک .و نزلت علیه الزکاة و لم یسم لهم من کل اربعین درهماً، حتى کان رسول الله هو الذى فسر لهم ذلک .و نزل الحج فلم یقل لهم طوفوا اسبوعاً حتى کان رسول الله هو الذى فسر لهم ذلک.
20. این نکته را استاد هادوى تهرانى در جلسه درس "مبانى کلامى اجتهاد" ایراد فرمود، که در ج 2 کتاب مبانى کلامى اجتهاد به چاپ خواهد رسید.
21. همان.
22. امامت و رهبرى، ص 109 - 110، چاپ 27، تهران، صدرا، 1381ش.
23. احزاب،33. "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً"؛ همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى را از شما اهل‌بیت دور نماید و شما را به پاکى خاصى مطهر گرداند. آیه‌ی فوق در ضمن آیاتى که مربوط به نساء النبى است گنجانده شده است.
24. مائده، 67. "یاایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته"؛ اى پیامبر آنچه را که از پروردگارت به تو نازل شده بیان کن و گرنه رسالت او را انجام ندادى. این آیه در لابلاى آیات مربوط به احکام مربوط به مردار و گوشت‌هاى حرام آمده است.
25. مائده، 55. "انما ولیکم الله..." که ذیل آیات مربوط به عدم دوستى یهود و نصارى آمده است.
26. این نکته نیز از دروس "مبانى کلامى اجتهاد" استاد هادوى تهرانى، استفاده شده است که در ج 2 کتاب طبع خواهد گردید.
27. النساء / 24 .
29. سوره نحل، آیه 44

منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=1&catid=30748&pageindex=0&mid=254168#12503673_2
https://www.beytoote.com/religious/sundries/names1-imams-quran.html
https://valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5235
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4892/4913/41330
https://www.farsnews.ir/news/1392072300032
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa1223
https://erfan.ir/farsi/1648.html
https://wikiporsesh.ir/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.