احمد بن موسی بن جعفر ملقب به شاهچراغ و مشهور به سید السادات الاعاظم، از فرزندان امام کاظم(ع) است. او از امامزادگان مشهور در ایران است که در زمان خلافت مأمون به ایران سفر کرد.
و با شنیدن خبر شهادت امام رضا(ع)، در شیراز ماند و در همانجا به شهادت رسید. مقبره وی در شیراز، مدتها مخفی بود.ارتباط ایشان با امام رضا (ع) ارتباط بسیار ولای و محکمی بوده است.
امام رضا (ع) و حضرت شاهچراغ (ع) تنی هستند و به دلیل فرزند ارشد بودن، مادرش را کنیه ام احمد داده بودند. در کتب تاریخی از مادرشان نیز به عنوان بانویی با کمال و با وقار دارای جایگاه والا یاد کردهاند که امام کاظم (ع) ایشان را بسیار دوست میداشت
در این مقاله اشاره مختصری به زندگی شاهچراغ و ارتباط او با امام رضا و ولایت مداری مادر شاهچراغ نسبت به امام رضا علیهالسلام و برادران شاهچراغ خواهیم داشت.
ولادت و نسب شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)}
احمد از فرزندان امام کاظم (علیه السلام) است که تاریخ ولادت و وفات او مشخص نیست. تاریخ ولادت وی مشخص نیست. پدرش موسی بن جعفر(ع) ، امام هفتم شیعیان و مادر او به ام احمد شهرت داشت.(1)
ام احمد مادر شاهچراغ
ﻣﺎدر حشرت شاه چراغ، اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم، ﺑﻪ «ام اﺣﻤﺪ» ﺷﻬﺮت داﺷﺖ. اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم ﻧﯿﺰ در وﺻﺎﯾﺎ و ﺳﺨﻨﺎﻧﺶ از او ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﻘﺐ ﯾﺎد ﻧﻤﻮده است.اﺣﻤﺪ ﺑﺎ ﺑﺮادرش اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم از دو ﻣﺎدر ﺑﻮدﻧﺪ. ﻧﺎم ﻣﺎدر ﮔﺮاﻣﯽ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم ﺗﮑﺘﻢ ﺑﻮده اﺳــﺖ. او زﻧﯽ ﭘﺎرﺳﺎ و ﻣﻮرد ﻣﺤﺒﺖ اﻫﻞ ﺑﯿﺖ و ﻋﻼﻗﻪ زﯾﺎد ﺧﺎﻧﺪان اﻣﺎم ﺑﻮد.
ام اﺣﻤﺪ ﺳــﻪ ﻓﺮزﻧﺪ ﭘﺴــﺮ داﺷــﺘﻪ است. اﺣﻤﺪ، ﻣﺤﻤﺪ و ﺣﻤــﺰه. ام اﺣﻤﺪ از داﻧﺎﺗﺮﯾﻦ و ﺑﺎﺗﻘﻮاﺗﺮﯾﻦ زﻧﺎن روزﮔﺎر ﺧﻮﯾﺶ ﺷــﻤﺮده ﻣﯽ ﺷــﺪ و اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم او را ﺑﺴﯿﺎر دوﺳﺖ ﻣﯽ داﺷﺖ.
ﭘﺲ از ﺳﻔﺮ ﻫﺎرون اﻟﺮﺷﯿﺪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ و ﻣﺸــﺎﻫﺪه ﻧﻔــﻮذ ﻣﻌﻨﻮی اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم و ﺗﺮس از ﻓﺮو رﯾﺨﺘــﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻏﺎﺻﺒﺎﻧﻪ ﺧﻮﯾﺶ، ﻓﺮﻣﺎن دﺳــﺘﮕﯿﺮی اﻣﺎم را ﺻﺎدر ﮐﺮد.
از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ام اﺣﻤﺪ در ﺑﯿﻦ ﻫﻤﺴــﺮان آن ﺣﻀﺮت ﻧﺰد اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ اﺣﺘﺮام و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ وﯾﮋه ای داﺷﺖ اﻣﺎم ﻗﺒﻞ از ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﺑﻐﺪاد، ودﯾﻌﻪ ﻫﺎی اﻣﺎﻣﺖ(اﺷﯿﺎء ﻣﻮروﺛﯽ از ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ) را ﺑﻪ او ﺳﭙﺮد و رازﻫﺎی اﻣﺎﻣﺖ را ﻓﻘﻂ ﺑﻪ او ﺑﯿﺎن ﮐﺮد.
او از زنان فاضله دوران خود بود و امام کاظم (علیه السلام) به وی توجه داشتند و در وصیت نامه خود از او نام میبرند.(2)
آﻧﮕﺎه ﺣﻀﺮت اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را در ﭘﯽ ﻓﺮﻣﺎن ﻫﺎرون، در ﺳﺎل 971ق ﺑﻪ ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد ﺑﺮدﻧﺪ. ام اﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﻣﻮرد وﺛﻮق و اﻋﺘﻤﺎد ﮐﺎﻣﻞ اﻣﺎم ﺑﻮد،
ﺳــﺎل ﻫﺎ رازﻫﺎی ﺣﻀﺮت را ﻣﺨﻔﯽ داﺷــﺖ؛ ﺗﺎ آﻧﮕﺎه ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻬﺎدت اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﮔﺮدﯾﺪ. اﻣﺎم در ﻟﺤﻈﻪ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد، ﺑﻪ ام اﺣﻤﺪ ﻓﺮﻣﻮد:
«ﮐﻞ ﻣﻦ ﺟﺎﺋﮏ و ﻃﺎﻟــﺐ ﻣﻨﮏ ﻫﺬه اﻻﻣﺎﻧﻪ ﻓﯽ ای وﻗﺖ ﻣــﻦ اﻻوﻗﺎت، ﻓﺎﻋﻠﻤﯽ ﺑﺎﻧﯽ ﻗﺪ اﺳﺘﺸﻬﺪت و اﻧﻪ ﻫﻮ اﻟﺨﻠﯿﻔﻪ ﻣﻦ ﺑﻌﺪی و اﻻﻣﺎم اﻟﻤﻔﺘﺮض اﻟﻄﺎﻋﻪ ﻋﻠﯿﮏ و ﻋﻠﯽ ﺳﺎﺋﺮ اﻟﻨﺎس»(2)
ﺷﺨﺼﯽ ﮐــﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﮐﺮد و اﯾﻦ اﻣﺎﻧﺖ را ﺧﻮاﺳــﺖ در ﻫﺮ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺷــﺪ، ﺑﺪان ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪه ام و آن ﺷﺨﺺ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺑﻌﺪ از ﻣﻦ و اﻣﺎم واﺟﺐ اﻟﻄﺎﻋﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ و دﯾﮕﺮ ﻣﺮدﻣﺎن اﺳﺖ.
اﻣﺎم ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم دوﺑﺎره ﮔﺮﻓﺘﺎر زﻧﺪان ﻫﺎرون ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ دوم ﻣﺪت ﭼﻬﺎر ﺳﺎل ﺑﻪ درازا ﮐﺸﯿﺪ ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ در ﺳﺎل 381 ق روز 52 رﺟﺐ ﺗﻮﺳﻂ ﺳــﻨﺪی ﺑﻦ ﺷــﺎﻫﮏ در زﻧﺪان ﭘﺲ از ﺗﺤﻤﻞ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎی ﻓﺮاوان ﺑﻪ ﺷــﻬﺎدت رﺳﯿﺪ.
مادر شاهچراغ شاهد بر وصیّت امام کاظم (ع):
امام کاظم (ع) در وصیّتنامه خود از بین همسرانش فقط نام ام احمد را برده است .(4) و در اواخر وصیتنامه مى نویسد:(کـنـیـزانـى کـه از مـن اولاد دارنـد، هـر کـدام در مـنـزل و حجاب خود بمانند، در صورت تشخیص فـرزنـدم عـلى ، آنچه در زندگى من داشتند به آنها بدهد و هر کدام از آنها شوهر کند، دیگر حق ندارد به حرم و خانه من باز گردد.
مگر فرزندم راءى دیگرى بدهد و دخترانم نیز جز به راءى او حـق ازدواج نـدارنـد و هیچ عمو و برادر وسلطانى حق ندارد آنها را شوهر دهد و اگر این کار را بـکـنـد بـا خـدا و رسولش مخالفت کرده وبا حکم خدایى جنگیده است چه آنکه وى در مورد ازدواج فـامـیل خویش بیناتر است .
اگر بخواهد شوهر دهد و اگر بخواهد ترک کند، مختار است . من به زنـانم همچنان که در اینجا نوشته ام وصیت کرده ام و خداوند را بر آنها شاهد قرار داده ام و على (ع) و ام احمد هم گواه است .) آن گاه وصیت را پیچاند و مهر کرد.
پس از شهادت امام کاظم (ع) فرزندش عباس مدعى شد که در این وصیتنامه مطالبى به سود ما هـسـت و بـرادرم مـى خـواهـد از مـا پـنـهـان کـنـدو خـودش تنها از آن استفاده کند و بدین بهانه مهر وصـیـتـنامه را برداشت و آن را باز کرد و با خواندن آن خود را رسوا کرد و فضیلت امام بیشتر روشن شد.
ام احـمـد کـه شاهد وصیّت بود، در مجلس قاضى حاضر شد ولى آنها ادعا کردند که این زن ، ام احمد نیست ، از ین رو براى شناختنش نقاب از چهره او برداشتند. ام احمد گفت :(بـه خـداقـسـم ، آقـایـم مـوسى بن جعفر(ع) فرمود: ترا به زور مى گیرند و به مجالس مى برند.)
اسـحاق بن جعفر به او پرخاش کرد و گفت : (ساکت باش .) (5) سپس امام رضا (ع) آنها را نصیحت کرد، ولى عباس همچنان بر موضع ناحق خود استوار بود.(6)
این روایت بخوبى نشان دهنده مقام و فضیلت این بانوى عالى قدر است .
بیعت شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)} با امام رضا علیه السلام
علامه مجلسی نوشته اند: چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم (علیه السلام) امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد،مردم به درِ خانه ی اُمّ احمد، مادر حضرت شاه چراغ احمد بن موسی (علیهما السلام) گرد آمده و حضرت ایشان را با خود به مسجد بردند،احـمـد بـن مـوسـى ، عـالمـى بـزرگ و بـلند مرتبه و غرق در عبادت و اطاعت خدا بود و چون مردم کراماتى از او دیدند او را امام بعد از پدرش پنداشتند و بدین جهت با او بیعت کردند.
زیرا از جلالت و قدر و شخصیت بارز و اطلاّع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند،.
گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر (علیه السلام) ؛ امام بحق و خلیفه ی آن حضرت فرزندش احمد است.
به همین جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، احمد بر منبر رفت ، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود:
آن چنان که شما در بیعت من هستید، من در بیعت برادرم علی بن موسی الرضا هستم و او ولی خدا، پیشوا و جانشین پس از پدرم است.
همان طور که همه شما در بیعت من هستید، من هم در بیعت برادرم حضرت رضا (ع) هستم .
او امام و خلیفه بعد از پدرم و ولىّ خداست و بر من و شما اطاعت او واجب است سپس همگى خدمت امام رضا (ع) رسـیـدنـد و تـجـدیـد بـیـعت کردند.)(7)
آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی (علیه السلام) می باشم.
بدانید بعد از پدرم،برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولیّ خداست. و از جانب خدا و رسول او بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم .
و به هرچه امر فرماید، گردن نهیم، پس از آن شمّه ای از فضایل و جلالت قدرِ برادرش علی (علیه السلام) را بیان فرمود، تا آن جا که همهی حاضران فرموده ی آن بزرگوار را مطیع و منقاد گردیدند،
ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در دولت سرای حضرت امام علی بن موسی (علیه السلام) آمده ، همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) بیعت نمودند.(8)
سپس همگان با علی بن موسی(ع) بیعت کردند و امام رضا(ع) در حق برادرش دعا کرد. (9) و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد. (10)
شاهچراغ و فرقه احمدیه
با این حال برخی فرقهنویسان و کتب ملل و نحل، از فرقهای با عنوان «احمدیه» و پیروان احمد بن موسی(ع) نام برده که پس از شهادت امام کاظم(ع) قائل به امامت وی شدند. (11)لذا شهرستانی (متوفای427ق) درذیل مذهب اثنا عشریه؛ از اعتقاد گروهی از شیعیان به امامت احمد بن موسی (علیه السلام) نام می برد، وی معتقد است:
عده ای از شیعیان بعد از امامت امام کاظم (علیه السلام) به امامت احمد بن موسی قائل شدند و امامت برادرش علی بن موسی (علیه السلام) را نپذیرفتند.
او می نویسد: بدان گروهی از شیعیان به امامت احمد بن موسی بن جعفر (علیه السلام) قائل شدند و امامت برادرش علی بن موسی را نپذیرفتند .
و آن عده که به امامت علی بن موسی معتقد شدند، در امامت محمد بن علی (علیه السلام) بعد از وفات پدرش شک کردند و گفتند که او به سبب کمی سن، شایسته امامت نیست وباراه امامت،آشنایی ندارند.(12)
اشعری نیز از امامت احمد بن موسی (علیه السلام) سخن می گوید که گروهی از شیعیان، به امامت او معتقد شدند و گفتند که موسی بن جعفر (علیه السلام) بعد از خود، امامت را به احمد واگذار نموده و در مورد او از جانب امام کاظم (علیه السلام) نصّی وجود دارد.(13)
مادر شاهچراغ اولین زنی است که با امام رضا بیعت کرد
ام احمد نزد امام رضا (ع) از مقام و منزلت والایـى بـرخـوردار بـود، بـایـد چـنـین باشد، چه اینکه امام کاظم علیه السلام او را براى حفظ اسرار و ودایع امامت و ردّ آن به اهلش ، صالح تشخیص داد.پس از شهادت امام هفتم(ع) اولین کسی که با وی بیعت نمود، ام احمد بود. مردم مدینه نیز برای عرض تسلیت به خانه ام احمد مراجعه میکردند و این همه دلایلی آشکار بر شخصیت والای این بانو است.
ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﺳــﯽ اوﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت ﭘﺪر آﮔﺎﻫﯽ ﯾﺎﻓﺖ. از دﯾﮕــﺮ ﻓﻀﺎﯾــﻞ ام اﺣﻤﺪ اﯾﻦ ﺑــﻮد ﮐﻪ اﻣﺎم در ﻣﺪت ﭼﻬﺎر ﺳــﺎﻟﯽ ﮐﻪ در زﻧﺪان ﺑﻮد، اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را ﻣﺎﻣﻮر ﮐﺮد ﮐﻪ ﺷــﺐ ﻫﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ام اﺣﻤﺪ ﺑﺨﻮاﺑﺪ.
هنگامی که امام رضا (علیه السلام) نزد اُمّ احمد آمد و امانت های پدر را طلب کرد. اُمّ احمد از خواسته آن حضرت دریافت که امام موسی کاظم (علیه السلام) رحلت کرده است.
آن گاه وصایا را به امام رضا (علیه السلام) سپرد و با ایشان بیعت نمود. (14)
ﺷــﯿﺦ ﮐﻠﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﻨﺪ ﺧﻮد از ﺧﺪﻣﺘﮑﺎر ﺧﺎﻧﻪ اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ آﻧﮕﺎه ﮐﻪ «اﺑﻮ اﺑﺮاﻫﯿﻢ، ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ را ﺑﻪ ﺳﻮی ﺑﻐﺪاد ﻣﯽﺑ ﺮدﻧﺪ، آن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪش،ا ﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم دﺳﺘﻮر داد ﺗﺎ ﺷﺐ ﻫﺎ در ﻣﻨﺰل آن ﺣﻀﺮت ﺑﺨﻮاﺑﺪ.»
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻣﺎ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺴﺘﺮ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم را در دﻫﻠﯿﺰ ﺧﺎﻧــﻪ ﻣﯽا ﻧﺪاﺧﺘﯿﻢ و آن ﺣﻀﺮت ﺑﻌﺪ از ﺻﺮف ﺷــﺎم در آﻧﺠﺎ ﻣﯽ ﺧﻮاﺑﯿﺪ و ﺻﺒــﺢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽ رﻓﺖ
. ﯾﮏ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺑﺴــﺘﺮ ﺣﻀﺮت را اﻧﺪاﺧﺘﻪ ﺑﻮدﯾﻢ ﺣﻀﺮت ﻧﯿﺎﻣﺪ. اﻫﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﮕﺮان و ﻫﺮاﺳــﺎن ﺷــﺪﻧﺪ و ﻣﺎ ﻧﯿﺰ از ﻧﯿﺎﻣﺪن آن ﺣﻀﺮت ﺳﺨﺖ ﭘﺮﯾﺸﺎن ﺷﺪﯾﻢ. وﻗﺘــﯽ روز ﺷــﺪ،آ ن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﻣﻨﺰل آﻣﺪ و ﻓﺮﻣﻮد:
«ﻫــﺮ آﻧﭽﻪ ﭘﺪر ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳــﭙﺮده ﺑﯿﺎور.» ام اﺣﻤﺪ ﺑﯽ درﻧﮓ ﻓﺮﯾﺎدی ﮐﺸــﯿﺪ و ﺳﯿﻠﯽ ﺑﺮ رﺧﺴﺎرش زد و ﮔﺮﯾﺒﺎﻧــﺶ را درﯾــﺪ و ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺪا ﻣﻮﻻﯾﻢ وﻓﺎت ﮐﺮد.
ﺣﻀﺮت رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم ﻣﺎﻧﻊ ﮔﺮﯾﻪ و زاری او ﺷــﺪ و ﻓﺮﻣﻮد: ﻣﺒﺎدا ﺳــﺨﻨﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ و آن را اﻇﻬﺎر ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ ﺷــﻬﺎدت ﭘﺪرم ﺑﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﺮﺳــﺪ. آﻧﮕﺎه ام اﺣﻤــﺪ زﻧﺒﯿﻠﯽ را ﺑﺎ دو ﯾﺎ ﭼﻬﺎر ﻫﺰار دﯾﻨﺎر ﻧﺰد اﯾﺸــﺎن آورد و ﺑﻪ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﺗﺤﻮﯾﻞ داد.
ام اﺣﻤﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه و ﻣﺤﺮم راز اﻣﺎم ﻫﻔﺘﻢ ﺑﻮد ﺧﻮد اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺟﺮای ﻓﻮق را ﺑﯿﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﺪ: آن ﺣﻀﺮت روزی ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮد: اﯾﻦ اﻣﺎﻧﺖ را ﻧﺰد ﺧﻮد ﺣﻔﻆ ﮐﻦ. ﮐﺴﯽ را از آن آﮔﺎه ﻧﺴﺎز ﺗﺎ ﻣﺮگ ﻣﻦ ﻓﺮا رﺳﺪ.
ﭼﻮن ﻣﻦ درﮔﺬﺷــﺘﻢ، ﻫﺮ ﮐﺲ از ﻓﺮزﻧﺪان ﻣﻦ ﻧﺰد ﺗﻮ آﻣﺪ و آن را ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﮐﺮد، ﺑﻪ او ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺪه و ﺑﺪان ﮐﻪ ﻣﻦ از دﻧﯿﺎ رﻓﺘﻪا م. اﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﺧﺪا ﻧﺸﺎﻧﻪا ی ﮐﻪ آﻗﺎﯾﻢ ﻓﺮﻣﻮده ﺑﻮد ﻇﺎﻫﺮ ﺷــﺪ.
اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم آن اﻣﺎﻧﺖ را ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻫﻤﻪ را دﺳــﺘﻮر ﺑﻪ ﺧﻮدداری داد ﺗﺎ اﯾﻦ ﮐﻪ درﮔﺬﺷﺖ اﻣﺎم ﻫﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ رﺳــﯿﺪ...
روزﻫﺎ ﺷﻤﺮدﯾﻢ و ﺣﺴــﺎب ﮐﺮدﯾﻢ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺎن وﻗﺘﯽ ﮐﻪ اﻣﺎم رﺿﺎ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴﻼم ﺑﺮای ﺧﻮاﺑﯿﺪن ﻧﯿﺎﻣﺪ آن ﺣﻀﺮت ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت رﺳﯿﺪه ﺑﻮد. (الکافی، ج2) پس از ﺷــﻬﺎدت اﻣﺎم ﻫﻔﺘﻢ ﻋﻠﯿﻪ اﻟﺴــﻼم، اوﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ وی ﺑﯿﻌﺖ ﻧﻤﻮد، ام اﺣﻤﺪ ﺑﻮد.
ﻣﺮدم ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﯿﺰ ﺑﺮای ﻋﺮض ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ام اﺣﻤﺪ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﯽ ﮐﺮدﻧﺪ و اﯾﻦ ﻫﻤﻪ دﻻﯾﻠﯽ آﺷــﮑﺎر ﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ واﻻی اﯾﻦ ﺑﺎﻧﻮ اﺳﺖ.
بقعه مادر حضرت شاه چراغ در خیابان فرهنگ شیراز، کوچه مسجد باقرآباد قرار دارد و مقبره این بزرگوار برخلاف شکوه صحن و بارگاه احمدبن موسی شاه چراغ در اتاقی بسیار کوچک و محقر واقع شده است. روز زیارتی «ام احمد»، روزهای سه شنبه است.
هجرت شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)} به ایران
احمد بن موسی(ع) همراه با کاروانی عظیم که جمعیت آن تا پانزده هزار گزارش شده است به ایران مهاجرت کرد،(15) دو دلیل برای این هجرت ذکر شده است:
1- خون خواهی برادرش علی بن موسی(ع) که به دست مأمون به شهادت رسید. (16)
2-برای دیدار علی بن موسی الرضا(ع) که در میانه راه از شهادت برادر آگاهی یافت. (17)
علت مهاجرت احمد بن موسی الکاظم(علیهالسلام) به ایران
درباره مهاجرت احمد بن موسی الکاظم(علیهالسلام) به ایران دو گونه گزارش تقل شده است:1. برخی عقیده دارند. احمد در بغداد ساکن بود و آنگاه که خبر شهادت و در گذشت ناگهانی امام رضا(علیهالسلام) را شنید، به همراه(حدود سه هزار نفر) به خونخواهی و انتقام از مأمون خروج کرد و به سمت ایران حرکت کرد. «لباب الانساب» در این باره میگوید:
«احمد بن موسی(علیهاالسلام) در دارالسلام بغداد سکونت داشت. زمانیکه قضیه شهادت حضرت رضا(علیهالسلام) را شنید بسیار محزون شد و بسیار گریه کرد. آنگاه از بغداد به قصد خونخواهی حرکت کرد و با سه هزار نفر از امامزادگان به قصد جنگ با مأمون حرکت کرد.
چون به قم رسیدند، با یکی از سرداران مأمون در قم جنگید و جماعتی از ایشان به شهادت رسیدند و همانجا مدفون شدند. پس از ورود به ری نیز با لشکر مأمون درگیر شد و جمعی دیگر از یارانش شهید و همانجا مدفون شدند که زیارتگاهی در آنجا دارند.
چون به اسفراین از نواحی خراسان رسیدند در سرزمینی سخت بین دو کوه پناه گرفتند و لشکر مأمون بر آنان حملهور و پس از نبردی [سخت [شهید شدند و احمد بن موسی نیز همانجا شهید و قبرش در آنجا زیارتگاه شد».(18)
مؤلف «هزار مزار» نیز میگوید: «سید امیر احمد بعد از وفات برادر بزرگوار خود به جنگ مجوسان به شیراز نزول فرمود».(19)
2. برخی دیگر بر این باورند که احمد پیش از درگذشت امام رضا(علیهالسلام) و مقارن با ولایتعهدی او، همراه جماعتی قصد ایران کرده تا به برادرش ملحق شود و حرکت او به طرف فارس بود.
بر اساس این گزارش علت اصلی مهاجرت احمد و همراهانش دیدار با امام رضا(علیهالسلام) بوده است؛ زیرا تحمل دوری حضرت رضا(علیهالسلام) برای احمد و دیگر برادران و خویشاوندان بسیار سخت بود.
بنابراین با هماهنگی قبلی عازم ایران شدند. با دقت در منابع و متون تاریخی این نکته روشن میشود که هجرت احمد بن موسی به ایران، پس از شهادت حضرت رضا نبود.
و آن حضرت زمانی که وارد ایران شد، خبر شهادت برادرش را شنید. «فرصت الدوله» این نظریه را نقل نموده است. (20)
«سلطانالواعظین» نیز معتقد است: احمد بن موسی و دیگر امامزادگان با کسب اجازه قبلی از مأمون و به قصد دیدار برادر، عازم ایران شده بودند. (21)
ظاهرا این کاروان زمانی که به شیراز رسیدند، مصادف با شهادت حضرت رضا(علیهالسلام) و زمانی بوده است که مأمون تغییر سیاست داده و نیت باطنی خود را نسبت به برخورد با علویان آشکار ساخته بود.
چنانکه در ماجرای نبرد احمد بن موسی با قتلغ خان، حاکم شیراز، پس از چندین بار پیروزی امامزادگان بر سپاهیان مأمون، قتلغ خان توانست با اعلام خبر شهادت حضرت رضا(علیهالسلام) سبب تضعیف روحیه برخی از همراهان احمد بن موسی گردد. (22)
جایگاه و مقام شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)}
قابل توجه اینکه احمد بن موسی (علیهما السلام) یکی از پنج نفری است که امام کاظم (علیه السلام) او را در اجرای وصیتش با امام رضا (علیه السلام) شریک دانسته اند.(23)نقل شده که احمد بن موسی(ع) کریم بود و امام کاظم(ع) او را بسیار دوست میداشت. (24) شیخ مفید نیز از احمد با بزرگی و عظمت یاد کرده، میگوید:
احمد بن موسی(ع) فردی کریم النفس، جلیل القدر و پرهیزکار بود که پدرش او را دوست داشت و بر دیگر فرزندان مقدم میکرد.
امام کاظم(ع) مزرعه خویش را که به «یسیره» معروف بود به او بخشید و احمد بن موسی بن جعفر(ع) هزار بنده را آزاد کرد. (25)
شیخ مفید همچنین روایتی از اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) نقل میکند: در سفری بیست نفر از خادمان پدرم با احمد بودند و او را احترام میکردند.
هرگاه احمد برمی خاست و مینشست آنان هم به احترامش بلند شده و مینشستند؛ پدرم همواره به احمد عنایت داشت و از وی غافل نمیگردید و چشم از او بر نمیداشت. (26)
کشی، احمد بن موسی را یکی از فضلای عصر خود نام برده، او را در زمره محدثانی میشمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده است و مینویسد: احمد بن موسی به دست مبارک خود قرآن کریم را نوشته است. (27)
ایشان نظیر برخی دیگر بزرگان و شخصیتها در دوران گذشته از طریق باغ و ملک و کشاورزی صاحب مال بودند و املاک زیادی داشتند .
اما نکته اینجاست که این مال را در راه خدا بخشش و بردگان را آزاد میکردند و مهمترین کمالاتش نیز همین فرزند ارشد بودن و هدایت مردم به سمت امام رضا (ع) است و این خود درس بزرگی در تاریخ محسوب میشود
ازاو به عنوان فردی که مطیع امام رضا (ع) است نام بره شده است .و موسی بن جعفر (ع) او را دوست میداشت و مزرعه خود که معروف به یسیره بود به او بخشید.»
فرزندان شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)}
بعضی ها گویند جناب سیّد میر احمد اولاد ذکور نداشته، فقط دارای یک دختر عفیفه صالحه بوده،چنانچه در عمده الطالب ثبت شده است و برخی گویند اولاد ذکور داشته است.(28)برادران شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)}
سیّد امیر محمّد عابد (ع) برادر شاهچراغحضرت سیّد امیر محمّد عابد (علیه السلام) فرزند بلافصل امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) و برادر اعیانی (پدر و مادری) احمد بن موسی (علیهما السلام) بوده است.
که بسیار با فضل و تقوی، و از کثرت عبادت معروف به عابد گردیده، در تمام عمر قائم اللّیل و صائم النهار بوده و به ندرت ایّامی را افطار می نموده و عشق بسیاری به کتابت کلام الله مجید داشته و از حق الکتابه کلام الله، بندگان بسیار خریداری و آزاد نمودند.
شیخ مفید (رحمه الله علیه) ازکنیز رقیّه دختر حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) نقل می کنند که گفت: محمّد بن موسی (علیهما السلام) همیشه با وضو بود، اکثر اوقات را به نماز می گذارنید،
ساعت های شب او به تجدید وضو و خواندن نماز به پایان می رسید، زیرا دائماً صدای آن آب وضوئی که به صورت خود می ریخت شنیده می شد.
یک مقدار از شب را به نماز مشغول می گردید، آنگاه لحظه ای می خوابید و تمدد اعصاب می نمود (دراز می کشید) دوباره برمی خواست وضو می گرفت، صدای آب وضو او شنیده می شد مشغول نماز میگردید،.
دائماً کار او همین بود تا صبح می شد، هیچ موقعی نبود که من محمّد بن موسی (علیه السلام) را ببینم و به یاد این آیه شریفه نیایم «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ».(29)
قبر شریف سیدمحمّد در شیراز زیارتگاه با برکتی است که بزرگان و خوبان و مردمان نیکوکار در آنجا می روند و برای روا شدن حوائج نذر و نیازهائی می کنند.(30)
سیّد علاءالدّین حسین (علیه السلام) برادر شاهچراغ
سیّد علاء الدین حسین (علیه السلام) فرزند دیگر حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) که با برادر بزرگوارش به شیراز آمدند در گوشه ای پنهان و شب و روز به عبادت مشغول، در آن نزدیکی قتلغ خان باغی وسیع داشت.روزی حضرت در گوشۀ آن باغ تفرّج می نموده که آن حضرت را شناختند همان جا شهیدش نمودند در حالتی که قرآن در دست مبارکش بوده زیر خاک پنهان گردید.
سال ها گذشت قتلغ مُرد و آن باغ خراب شد اثری از آن سیّد بزرگوار ظاهر نبود، تا در زمان صفویّه در این باغ خرابه ساختمان می ساختند، جسد خون آلود جوان مقتولی، تر و تازه از زیر خاک نمایان شد، گوئی او را تازه کشته اند،
در حالتی که یک دست قرآن مجید و دست دیگرش شمشیر، صحیح و سالم با علامت و قرائنی که در دست داشتند، فهمیدند بدن مبارک جناب سیّد علاءالدین حسین فرزند شهید موسی بن جعفر (علیهم السلام) است در آن باغ، او را دفن نمودند و قتلغ خان،(31) بر قبر او بقعه ای ساخت.
بعد از مدّت ها میرزا علی مدنی از مدینه به زیارت امام زادگان معظّم آمد، چون صاحب ثروت بسیار بود، بنائی عالی بر قبر آن بزرگوار گذارد، املاک و باغات بسیاری خرید و بر آن بقعۀ مبارکه وقف نمود.
و بعد از فوت، خودش را هم در همان آستانه مقدّسه دفن نمودند و در زمان شاه اسماعیل مرمّت زیبائی بر آن قبر شد که تا الآن مزار عموم اهالی فارس و مورد توجه آنها می باشد.
بعضی ها گویند این سیّد بزرگوار عقیم و بلانسل بوده است و بعضی گویند صاحب نسل بوده، ولی بعداً منقرض گردیده.(32)
قیام شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)
قدیمی ترین گزارش در مورد قیام احمد را، کشی ذکر می کند، وی شرکت احمد را در قیام محمد بن ابراهیم طباطبا تأیید می کند، ولی به جزئیات و چگونگی شرکت احمد در این قیام اشاره ای ندارد.از گزارش او فقط این نکته به دست می آید که احمد در این قیام شرکت نموده است. شاید از این که دیگر منابع معتبر تاریخی از قیام احمد یاد نکرده اند، این باشد که احمد در قیام محمد بنابراهیم، برخلاف دیگر فرزندان امام کاظم (علیه السلام) مسئولیت خاصی نداشته است.
همچنین سلطان الواعظین شیرازی می گوید:
وقتی مأمون امام رضا (علیه السلام) را به طوس آورد، بین او و برادرهایش و سایر نزدیکان جدایی افتاد. شوق زیارت آنحضرت، برادرانش را تحریک نمود که نامه ای به امام رضا (علیه السلام) و مأمون بنویسند و از آنها کسب اجازه کنند تا برای دیدار امام رضا (علیه السلام) عازم طوس شوند.
وقتی نامه به دست مأمون رسید، از این کار استقبال نمود و اجازه داد. در پی اجازه مأمون، احمد بن موسی (علیه السلام) و دیگر برادران مثل محمد عابد و سیّد علاء الدین حسین و جمع زیادی از برادرزادگان و سایر علویان، از حجاز به سمت طوس حرکت کردند.
مسیر طوس غالباً در آن زمان از راه کویت، بصره، اهواز، بوشهر و شیراز بود؛ لذا در بین راه، تعداد زیادیاز شیعیان به آنها ملحق شدند و کاروان بزرگی را تشکیل دادند.
عاملان مأمون، حرکت این کاروان بزرگ را به او گزارش دادند، که جمعیتی در حدود پانزده هزار نفر، از بستگان امام رضا (علیه السلام) علی اکبر تشید، تعداد همراهان احمدبن موسی را دوازده هزار نفر ذکر میکند (33)
و سایر علویان و شیعیان، به سمت طوس در حرکت هستند، مأمون از حرکت این جعفر مرتضی کاروان احمد بن موسی را متشکّل از سه تا شش هزار میداند.(34)
و ملک الکتاب شیرازی میگوید: احمد بن موسی با هفتصد تن، از مدینه عازم ایران گشت و در شیراز، با قُتلُغ خان حاکم شیراز درگیر شد. (35)
جمعیت انبوه، خوف ناک شد و فوراً دستور داد تا آنها را متوقف کنند و به هر کجا که رسیده اند به آنها بگویند به طرف مدینه برگردند.
قتلغ خان که عامل مأمون بود،در شیراز مانع حرکت کاروان احمد بن موسی (علیه السلام) شد و بین آنهاجنگ روی داد و احمد بن موسی (علیه السلام) و تعداد زیادی از یارانش در آن جا به شهادت رسیدند.(36)
بحرالعلوم نیز می گوید: زمانی که قتلغ خان عامل مأمون، از حرکت کاروان احمد بن موسی (علیه السلام) خبر یافت، برای جلوگیری از حرکت آنها به سوی مرکز خلافت مأمون (مرو)، به طرف آنها حرکت نمود.
و در خارج شیراز، در مکانی به نام خان زینان که هشت فرسخ از شیراز فاصله داشت، با هم ملاقات نمودند و جنگ میان آنها رخ داد.
مردی از سپاه قتلغ خان فریاد کشید که اگر منظور شما دیدار با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است، او وفات یافته، لذا همراهان احمدبن موسی (علیه السلام) از شنیدن این خبر متفرق شدند و کسی جز برادران و اقاریب نزدیک او باقی نماند.
احمدبن موسی (علیه السلام) که راه برگشت نمی دید، به طرف شیراز حرکت نمود، مخالفان به تعقیب وی پرداختند تا او را در شیراز به شهادت رسانیدند.(37)
شهادت یا وفات شاهچراغ {احمد بن موسی (ع)
در خصوص شهادت یا وفات و محل دفن احمد بن موسی اختلافنظر وجود دارد. این اختلاف مبتنی بر آن است که وی به اسفراین (از توابع استان خراسان شمالی) رفته و در آنجا به شهادت رسیده یا در شیراز وفات یافته و یا به شهادت رسیده است.روایت عباس قمی
حاج شیخ عباس قمی (۱۳۵۹ق)، از کتاب «شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» ـ نوشته معینالدین ابوالقاسم جنید بن محمود بن محمد شیرازی در سال ۷۹۱هـ. ق (38)
ـ نقل کرده است که:
ـ احمد بن موسی بن جعفر (علیهالسلام) در ایام مأمون، به شیراز سفر کرد و در آن ایام بعد از شهادت امام رضا (علیهالسلام)، او نیز در شیراز وفات یافت... .
ـ برخی نیز گفتهاند که به شهادت رسید و قبر شریفش مخفی بود تا اینکه در زمان امیر مسعود بن بدر کشف شد و قبّهای برای آن بنا نمود.
گویند که بدن شریفش در قبر تر و تازه مانده بود و از آنجایی که در دست انگشتری داشته که نقش نگینش «العزّة لله احمد بن موسی» بوده است، او را شناختند.
بعد از آن اتابک ابوبکر، بنایی بلندتر از اولی تأسیس کرد؛ سپس خاتون تاش که زنی نیکوکار و اهل عبادت بوده در سال ۷۵۰ هـ. ق قبّهای بس عالی درست کرد و در جَنب آن، مدرسهای عالی بنا نهاد و در جوار آن مرقدی هم برای خودش معین نمود. (39)
روایت جزایری
سید نعمت الله جزایری (۱۱۱۲ق) در «الانوار النعمانیّه» میگوید: احمد و محمد فرزندان موسی بن جعفر (علیهالسلام) هر دو در شیراز مدفون بوده و محل دفنشان، محل تبرک و زیارت شیعه است. (40)
روایت تبریزی
نویسنده ریحانة الادب (۱۳۷۳ق) میگوید: حمدالله مستوفی در «نزهة القلوب»، آقای محمدعلی کرمانشاهی در «مقامع الفضل»، صاحب حدائق در چند جا از «لؤلؤة البحرین»، میرزا عبدالله افندی در «ریاض العلماء»
در ذیل شرح حال سید عبدالله بن موسی بن احمد تصریح کردهاند بر اینکه مرقد شریف احمد بن موسی بن جعفر (علیهالسلام) همین مزاری است که در شیراز موجود، و به شاه چراغ معروف است. (41)
روایت امین
سیدمحسن امین (۱۳۷۷ق) در «اعیان الشیعه»، بعد از بیان عقیده آنانی که محل دفن احمد بن موسی را در اسفراین یا مکان دیگر میدانند، میگوید: این عقیده بعید و مخالف با عقیده مشهور است (که محل شهادت و قبر او شیراز میباشد). (42)
نتیجه:
ام احمد مادر شاهچراغ مورد وثوق و اعتماد کامل امام کاظم (ع) بود. او یکی از پرهیزگارترین و گرامی ترین زنان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده و بقعه اش محل برآورده شدن حاجات بسیاری از حاجتمندان است.مادر شاهچراغ یکی از اولین بیعت کنندگان با ولایت و امامت امام رضا علیه السلام بوده است، که این نشان از جایگاه و مقام این مادر بزرگوار دارد.
درباره آمدن احمدبن موسی (ع) به ایران و انگیزه او گزار شهای گوناگونی وجود دارد.
برخی عقیده دارند که آن بزرگوار در بغداد ساکن بود و آنگاه که خبر شهادت امام رضا (ع) را شنیدآنگاه با همراهانی بسیار (حدود ۳ هزار نفر) به خونخواهی و انتقام از مأمون به سمت ایران آمد..
بعضی دیگر باور مقارن با ولایت عهدی آن حضرت همراه جماعتی قصد ایران کرده تا به برادرش ملحق شود. مهمترین ویژگیهای شخصیت احمد بن موسی (ع) که باید به عنوان درسی در جامعه اسلامی از آن یاد کنیم.
یکی: اطاعت از رهبری و ولایت که با اینکه ایشان میتوانستند مردم را به سمت خود هدایت کنند مردم را به سمت امام رضا (ع) دعوت کردند و ولایت امام رضا (ع) را تبلیغ کردند
دوم :اینکه در حقیقت ایشان در عین دارایی و ثروتمندی مالشان را بخشش میکردند.
پی نوشت:
1.مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۸، ص۳۰۸.2. اصول کافی، ج 2، ص 97.
3.ﺑﺤﺎر اﻻﻧﻮار، ﻋﻼﻣﻪ ﻣﺠﻠﺴﯽ، ج84، ص703.
4. البته به احتمال زیاد، تکتم مادر امام رضا (ع) در آن زمان در قید حیات نبوده است .
5.اسـحـاق فـرزنـد امام جعفر صادق (ع) عموى امام رضا (ع) که شاهد وصیّت امام کاظم بـود، مـردى صـالح و مـطـیـع ائمـه عـلیـهم السلام بود. احتمالا پرخاش او به ام احمد به خاطر مـصـلحـت مـجـلس بوده تا از مفاسدى که احتمال وقوع داشته جلوگیرى کند، همچنان که در حاشیه مـلاصـالح بـر اصـول کافى آمده که او این جمله را از روى خوف و تقیه و براى خاموش کردن فتنه گفته است (اعیان الشیعه ، ج ۳، ص ۳۶۸).
6. اصـول کـافـى ، تـرجـمـه مـصـطـفـوى ، ج ۲، ص ۹۶ ـ ۱۰۲، بـا دخل و تصرف .
7. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۳۰۷٫ از دیگر فرزندان امام کاظم (ع) که در شیراز مدفون است عبارتند از: ابراهیم که بقعه اى در محلّه لب آب شیراز منسوب به اوست ، و محمّد بن موسى و حسین بن موسى ملقب به سید علاء الدّین .
8.بحارالانوار، ج 19، ص 667.
9.بحرالعلوم، تحفة العالم، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۲۷.
10.الملل و النحل شهرستانی، ص 169.
11.شهرستانی، الملل و النحل، ۱۳۳۰ش، ج۱، ص۱۶۹؛ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۸۵
12. همان، ص 199.
13.مقالات الاسلامیین، ص 30.
14. اصول کافی، ج 2، ص 219
15.سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷.
16.بیهقی، لباب الانساب و الالقاب الاعقاب، ابوالحسن علی بن زید، نسخه خطی، مرکز اسناد دانشگاه تهران.
17.سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۸.
18.. لباب الانساب و الالقاب الاعقاب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ص153.
19. هزار مزار، جنید شیرازی، ص333.
20. آثار العجم، فرصتالدوله، ص345.
21. سلطان الواعظین، شبهای پیشاور، ص۱۱۷؛ فرصت شیرازی، آثار العجم، ص۳۴۵.
22. شوشتری، تحفه العالم، ص۲۸.
23.اصول کافی، ج 2، ص 97.
24. الارشاد، شیخ مفید، ص303.
25. همان.
26.مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۵.
27.کشی، اختیار معرفه الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۲۹۴.
28.شب های پیشاور، ج 1، ص 128.
29. سوره ذاریات، آیه 17.
30. این امام زاده بزرگوار را با همان زیارت نامه ای که برای برادرش شاهچراغ از علّامه مجلسی (رحمه الله علیه) نقل شده، می توان زیارت نمود.
31. قتلغ در ترکی بمعنی بزرگ است در زمان های گذشته به بعض حُکّام بزرگان از جناب سلاطین لقب قتلغ داده می شد، چنانچه بعد از غلبه چنگیزیان در ایران (اوکتای) لقب قتلغ خان را به اتابک اعظم مظفرالدین ابوبکر بن سعد زنگی که با آنها مخالفت ننموده بود، داده. پس این قتلغ خان که بقعه ای بر قبر جناب سیّدعلاءالدین ساخت، غیر از آن قتلغ است که از جانب مأمون والی فارس و با امام زادگان جنگید.
32 . شب های پیشاور، ج 1، ص 133. این امام زاده بزرگوار را با همان زیارت نامهای که برای برادرش شاه چراغ از علّامه مجلسی (رحمه الله علیه) نقل شد، میتوان زیارت نمود.
33. قیام سادات علوی، ص 169.
34.زندگانی سیاسی هشتمین امام، ص 214.
35.ریاض الانساب، ص 145
36.شب های پیشاور، ص 117.
37.تحفه العالم، ص 28.
38.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۶، ص۱۰۶، قم، اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق.
39.قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج۲، ص۳۵۱ ۳۵۲، تهران، مکتبه الصدر، چاپ پنجم، ۱۳۶۸ش.
40.جزایری، نعمتالله بن عبدالله، الانوار النعمانیة، ج۱، ص۲۷۲، بیروت، دارالقاری، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
41.مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج۳، ص۱۶۹، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۶۹ش.
42.امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ج۳، ص۱۹۲.
منابع:
محمد جواد مهری، آفتاب شیراز( زندگینامه احمد بن موسی (علیهما السلام) و برادران) ، :پاییز 1382قم - انتشارات مشرقینhttps://btid.org/fa/news/70988https://hawzah.net/fa/Article/View/93504
احمد بن موسی بن جعفر: ttps://fa.wikishia.net/view
https://tabnakjavan.com/fa/news/40558
https://shorashiraz.ir/fa/posts/view/33824
https://www.mojnews.com
https://olama-orafa.i