تويترنيشن هم از راه رسيد:از چه بايد بترسيم؟

رواج پديده نوظهوري كه تويتر نام دارد، موجب درگرفتن بحث‌هاي جدي در ميان صاحب‌نظران آمريكايي درباره فوايد و مضرات اين پديده شده است. نويسنده اين مقاله كه از همان ابتداي پيدايش تويتر با آن مخالف بوده است، ضمن نقد ديدگاه هاي مدافعان آن، زيان‌هاي فرهنگي و اجتماعي بزرگي را كه از ناحيه دامن زدن به استفاده از تويتر متوجه جامعه
شنبه، 24 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تويترنيشن هم از راه رسيد:از چه بايد بترسيم؟

تويترنيشن هم از راه رسيد:از چه بايد بترسيم؟
تويترنيشن هم از راه رسيد:از چه بايد بترسيم؟


 

نويسنده :الكساندر زيتچيك(1)




 

چكيده:
 

رواج پديده نوظهوري كه تويتر نام دارد، موجب درگرفتن بحث‌هاي جدي در ميان صاحب‌نظران آمريكايي درباره فوايد و مضرات اين پديده شده است. نويسنده اين مقاله كه از همان ابتداي پيدايش تويتر با آن مخالف بوده است، ضمن نقد ديدگاه هاي مدافعان آن، زيان‌هاي فرهنگي و اجتماعي بزرگي را كه از ناحيه دامن زدن به استفاده از تويتر متوجه جامعه آمريكا مي‌شود، برمي شمارد. ذكراين توضيح بي‌مناسبت نيست كه در زبان انگليسي، واژه «تويتر» به معناي جيك جيك پرندگان است. در اين سايت، افراد با حداكثر صد و چهل كاراكتر به بيان نظرات و احساسات خود پيرامون موضوعات مختلف مي پردازند.
به «تويترنيشن »خوش آمديد. چيزي كه زماني يك زير فرهنگ متعلق به مظاهر نيازمند آنلاين بود كه به سادگي مي شد از آن دوري كرد، هم اكنون به بخشي رو به رشد از دورنماهاي فرهنگي و رسانه اي تبديل شده است، با بازوهايي كه بر عمليات‌هاي روزنامه ها، شبكه ها، شركت ها و رقابت‌هاي سياسي دست انداخته اند. ناگهان آسمان‌هاي ما از حضور پرندگان كارتوني در رنگ هاي روشن، تاريك مي شود. آنها همانطور كه در يك كابوس مي‌بينيم، همه جا حضور دارند. همه اين اتفاقات، خيلي سريع رخ داده است. كمتر از سه سال قبل بود كه تويتر به عنوان يك شبكه نوظهور،سراز تخم درآورد. تويتر عرصه اي را براي مردم فراهم آورد كه فقط به ورودي هاي بلاگ كوتاهي به نام «تويت‌ها» اختصاص داشت و بيشتر آنها پاسخ به سؤال مطرح شده توسط اين شركت بود: «همين الآن در حال چه كاري هستيد؟»
تا اواسط سال 2008، اين سايت كه مركز آن در سان فرانسيسكو قرار دارد، پوشش قابل توجهي را براي خود در مجلات كشور كسب كرده بود و پيشنهادهاي خريد سهم پانصد ميليون دلاري را براي خود دست و پا مي‌كرد.تويتر هم‌اكنون با نزديك به شش ميليون كاربر،دريك رشد طاعون مانند، براي از خاطر زدودن سابقه رشد نهصد درصدي سال گذشته خود قرار دارد. تويتر با چنان سرعتي درحال رشد است كه ممكن است سال 2009، نه تنها به عنوان سالي شناخته شود كه نخستين رئيس‌جمهور سياه پوست آمريكا در آن سوگند ياد كرد يا بانك ها در آن ملي اعلام شد، بلكه به عنوان سالي از آن ياد شود كه آمريكا آموخت، در صدوچهل كاراكتر يا كمتر از آن، بينديشد و انديشه خود را به ديگران منتقل كند. در طول چند ماه گذشته، اين پرنده از قفس پريد و شروع به ديوانه وار بال بال زدن در گستره فرهنگي كرد. از نظر بعضي‌ها، اين دستاورد جديد با ايفاي نقشي به دست آمد كه اين سايت در طول بمب‌گذاري بمبئي در ماه نوامبر بازي كرد. برخي ديگر نيز ممكن است به تويت فيدهاي روي شبكه هاي خبري كابلي يا يك دوجين از شركت‌هاي «فورچن 500» اشاره كنند كه اكنون از راه تويتر،راه فروش بهتررا هموار مي‌كنند و از ميزان مصايب بازاريابي خود مي‌كاهند. ولي در اين باره هيچ حرفي وجود ندارد كه «نقطه عطفي ازراه رسيده است.» اكنون استفاده ازاين سايت، به فعاليت استاندارد همگان تبديل شده است، از سياست‌مداران گرفته تا سردبيران نشريات روشنفكري‌اي چون «هارپر».سايت‌هايي مثل قارچ در حال سربرآوردن هستند كه با استفاده از فرمول و حجم تويتر،درباره موسيقي و اقتصاد، بحث و اظهارنظر مي كنند. كمي پيش در همين ماه جاري، يك راهنما به سبك تويتر انتشار يافت و اولين مراسم اعطاي جوايز تويتر در سطح ملي با نام «كوتاه نگاره‌ها» در نيويورك پايه‌گذاري شد. مجري اين مراسم ريك سانچز از «سي‌ان‌ان» و والتر كرونكيت از خود تويتر بود. مشخصه اين مراسم، اعطاي جوايز و ايراد نطق‌هايي بود كه به صد و چهل كاراكتر محدود بودند. آيا خيلي طول مي‌كشد تا تمام كشور در يك لانه سيليكوني پوشيده از فضولات غول پيكر،جيك جيك كردن سر بدهد؟ و ما از اين وضعيت چه اندازه بايد هراس داشته باشيم؟
اما تويتر ما را در معرض تقدس بخشيدن به آن جنبه هايي از فرهنگ آمريكايي قرار داده است كه درسال هاي اخير همگان با آنها آشنا شده اند: نيازمندي نوجوانان به مورد توجه قرار گرفتن، اعتياد به داشتن تماس پيوسته با رسانه‌ها، توجه پرنده وار با چرخش هاي متراكم و ملالت‌بار. وقتي صدو چهل كاراكتر به اندازه استاندارد غالب،براي ارتباط برقرار كردن و بحث و اظهارنظر تبديل مي شود، بعد از آن نوبت از راه رسيدن چيست؟ كاراكترهاي هفتاد تايي؟ بيست تايي؟ ناپديد شدن تمام كلمات با همديگر و جايگزين شدن آنها با صورتك‌هاي خندان و «عواطف- نشان هاي» اجق وجق؟
من يك ضد تويتر سرسخت هستم. افرادي مثل من،اين سايت را از وقتي كه هنوز چشم نتركانده بود و توي لانه داد و قال مي‌كرد، زيرنظر داشته ايم. در اوايل سال 2007، رابرت اسكابل بلاگر، بيزاري از تويتر را «سياه جديد» ناميد. اولين موج نفرت از تويتر، بيشتر به پرش هاي عصبي زانو و پيچش دل و روده شبيه بود، واكنشي نسبت به توانايي منحصر به فرد اين سايت، براي واداشتن همگان به استفاده از آن، كه به نظر آزاردهنده و عذاب‌آور است.
چگونه مي‌توان از سايتي نفرت نداشت كه مردم را تشويق مي‌كند، اين چيزها را براي هم پست كنند:«در پارك، سنجاب ها را دوست دارم!» و «!F@*K! ديشب شهوت فلان را يادم رفت.» چگونه ممكن است هوس نكنيد با يك گورماهي توي صورت اين آدم‌ها بكوبيد؟ تصادفي نيست كه دومين ملت روي زمين كه بيشتر از همه با تويتر حال مي‌كنند، ژاپني‌ها هستند. قهرمانان بي‌چون و چراي «بازگشت به كودكي.» تويتر تقريباً يك شوي واقعي را به مردم ارائه مي دهد؛ ردي از چشم هايي خيالي بر هر حركت، فكر و سليقه آنها.
انزجار قديمي از تويتر،اكنون احساس عجيب و غريبي را درانسان به وجود مي‌آورد. قبلاً اين سايت و كاربران آن، فقط از اعلام بيزاري ما ناراحت مي‌شدند. اما حالا آنها حرف هايي جدي درباره «ژورناليسم تويتري» و «نقد تويتري» مطرح مي‌كنند. چيزي كه زماني فقط يك كلاس با توجيهاتي رنگارنگ براي پاسخ‌گويي به نيازهايي خاص در اينترنت بود، در حال تبديل شدن به چيزي است كه به نظر مي‌آيد، يك نيزه فولادي باشد كه قلب باقيمانده چيزهايي را هدف گرفته است كه از توانايي ما براي ساختن و پردازش جملات گرامري و تكميل
انديشه‌ها حكايت مي‌كند. مدافعان تويتر از اين انتقادها رو برمي‌گردانند.مي‌گويند، درباره اينترنت نيز سال‌ها از اين حرف‌ها مي‌زدند. مي‌گويند، شما فقط يك پيرمرد از خود راضي و بداخلاقي هستيد. (درست است كه من درسي و چهار سالگي، سه سال بيشتر از متوسط سن كاربران تويتر دارم، اما هيچ چيز بيشتر از اين بد نيست كه آدم از اينكه ديگران او را آدم پيري بدانند، بترسد. ترسي كه آشكارا باعث شده، رسانه‌ها چنين پوشش حمايتي از تويتر به عمل آورند).
نكته ديگري كه مدافعان تويتر مي‌گويند اين است كه منزجراني چون من، بر ابتذال و جيرجيرهاي سرخوشانه تويتر تأكيد داريم، چون ما مزاياي فردي و اجتماعي شگفت‌انگيزاستفاده منظم از تويتر را نمي‌بينيم. رئيس تويتر بيز استون اخيراً به مجله «نيويورك» گفته است: «تويتر به معناي پيروزي جان انسان است.» سرآمد اين معتقدان به «پيروزي جان و روح انسان»، ژورناليست و بلاگيست حوزه فن‌آوري كلايو تامپسون است كه از سال 2007 وظيفه خودخوانده نگهباني از تويتر را برعهده گرفته است. تامپسون در اولين دفاع مفهومي از «ميكروبلاگينگ» در مقايسه با نگارش دستي در «ويرد»، از اين نكته چشم مي پوشد كه تويت‌ها معمولاً رنده رنده شده و بي‌محتوا هستند. ولي او مي‌گويد، در مسير صدها و هزاران تويت غيرآزاردهنده،تدريجاً يك «آگاهي فراگير» حاصل مي شود كه همدلي بزرگ‌تري را نسبت به فهم و درك بين گروه هاي مردم به وجود مي‌آورد.تامپسون مي‌گويد كه در قالب الگوهاي «جزئيات مربوط به زندگي اداري و عادات تلويزيوني»، يك خودآگاهي كيهاني عظيم آنلاين خانه دارد: «تويتر و ساير رسانه هاي ارتباط فوري، به گروهي از مردم، يك حس خود بودن را مي‌بخشند و هماهنگي عجيب و اعجاب‌آوري را امكان‌پذير مي‌سازند. تويتر تقريباً عكس خودشيفتگي است، عملاً اشتراكي است. شما در حال خلق يك ادراك به اشتراك گذاشته شده و بزرگ‌تر از خود هستيد.»
و اين «هماهنگي عجيب و اعجاب‌آور» كه تويتر آن را امكان‌پذير مي سازد، به چه چيزي شباهت دارد؟ تامپسون در اشاره به يك نمونه از اين قدرت «اشتراكي» بودن تويتر، ماجراي زماني را نقل مي‌كند كه او با يكي از دوستانش قرار ناهار مي‌گذارد و متوجه مي شود كه حتي قبل از نشستن پشت ميز رستوران،او از خواندن تويترفيد دوستش مي‌دانسته كه او از اتفاقات هفته قبل مضطرب
شده و در يك بوران برف بهاري نادرگير افتاده بوده و به نان حلقه اي شور اعتياد پيدا كرده است! همين هفته قبل، تامپسون در پروژه روان شناسانه حماسي ملي تويتر از طريق تويت كردن،مشاركت داشته است: «من به شدت غمگينم و ناراحتم از اينكه نمي‌توانم راكت بوي ليز فير را پيدا كنم. به هر طرف كه نگاه مي‌كني، چهره‌هاي اخمو را مي‌بيني».
تامپسون بنيان چرنديات خود را در يك گزارش پوششي براي مجله «نيويورك تايمز» در سپتامبر 2008 بنا مي‌كند. تامپسون كه حتماً بايد چند صفحه مجله را پر مي‌كند، با حرارت مي‌نويسد كه تويتر نه تنها گروهي از افراد را در يك واحد «تله پاتيك‌وار» از همانندي پيكربندي مي‌كند، بلكه نهايتاً يك وسيله ارتباطي نيز هست: «اينكه در هر روز چند بار بايستيد و مشاهده كنيد كه احساسات و افكارتان به چه موضوعي مي‌تواند تبديل شود، بعد از گذشت هفته ها، به يك عمل فلسفي تبديل مي‌شودو آن كار شبيه ضرب المثل يوناني خودت را بشناس،است. داشتن مخاطب، مي‌تواند به عمل خود ابرازي دامن بزند».
بار ديگر تامپسون به ما مي آموزد كه هزاران تويت احمقانه كه كفر آدم را بالا مي‌آورد، به منظور «رسيدن اين سايت به زيبايي و سخاوت مطلق» ارسال كنيم. فقط اگر مي‌خواهيم حاصل عمر خود را بسوزانيم، بايد به خواندن تويت‌هاي پيش پا افتاده و عقل كلي تويتر يپردازيم تا از طريق آن به خرد آشكاري دست يابيم كه براي حاجت‌مندان مشتاق كنار گذاشته است. تامپسون توضيح نمي‌دهد كه چرا فارغ از معناي اين حرف، داشتن يك مخاطب، به عمل خودابرازي «دامن مي‌زند.» همچنين هيچ نگراني‌اي از خود نشان نمي‌دهد كه شايد تويت‌هاي داراي كاراكترهاي صدوچهل تايي بتوانند فضايي كافي را براي ابراز فكت بسيار كوچك درباره يك ترانه فراهم آورند، اما اين حجم براي انعكاس دادن يا تأمل كردن درباره تعاريف معناداري از كلمات، كفايت نمي‌كند.
اما وقتي كه مدرك درست در خود تويتر وجود دارد،جدي گرفتن كساني چون تامپسون ضرورتي ندارد. دامن زدن به عمل خود ابرازي در عصر تويتر، به چه شباهت دارد؟ به چنين چيزي شباهت دارد: «يك نفر قهوه دارد و قهوه بوي خو...و.و..بي دارد. بايد مقاومت كرد.» (نام تويتر: دوراينسايت) و «هي! من هنوز روي موبايلم براي تويتر # دارم. هر چه شد. ايمبورد.» (نام تويتر: دام گاتو» و
«خدمت مثانه رسيده شده است. بهترين بخش آن، قرار ملاقات؟ از وقتي رژيم را شروع كرده ام، كلاً دوازده پوند وزن از دست داده‌ام.» (نام تويتر: بلو اينسايداوت)
دفاعي كه بيشتر از همه كفر آدم را بالا مي‌آورد اين است كه «تويترشكلي از هنر را به وجود مي‌آورد». حامياني مثل مدعيان اين موضوع كه فشرده كردن ارتباط در قالب صدوچهل كاراكتر،به نوعي شعر عصر رايانه است. كاربران تويتر مي‌كوشند فعاليت‌هايشان را به شكلي توصيف كنند كه براي ديگران جالب باشد. تامپسون در مقاله خود در نيويورك تايمز مي‌نويسد: «آپ ديت وضعيت به عنوان يك شكل ادبي.» هاوارد ليندزون مؤسس «استاك تويتز» تازگي به «فايننشال تايمز» گفته است كه اين فرمت،«يك شكل هنري است».
اين صحبت‌ها فرقي با آروغ زدن ندارد. هر تلاشي براي دفاع از تويتر به عنوان نوعي هايكوي آمريكايي جديد با واقعيت اين سايت در تضاد است. اين هم از نسخه بزرگ تويتر نيويوركي قرن بيست و يكم از شاعر هايكو، باشو:«اوام جي، من بروني مي‌خواهم! بار ديگر دوباره كي شام داريم؟» شايد اين حرف كاملاً مصداق نداشته باشد كه فقط ابلهان جذب تويتر مي شوند،اما بي شك هر كسي كه در تويتر حضور دارد، شبيه يك احمق به نظر مي‌رسد.
شايد بايد بهترين نمونه هاي موجود در تويتررا نشان داد (در تويتر وايل كه بيشترين تعداد پيروان را دارد). بياييد به تويتر فيد ريك سانچز از سي ان ان نگاهي بيندازيم. او در اجتماع تويتر، به خاطر شراكت اين سايت با برنامه خبري كابلي‌اش،يك اسطوره به شمار مي رود. سانچز هفته قبل با بينندگانش اين طور تويت كرده است:«هركسي كه آن بيرون، چيزي واقعي به دست آورده، به بركت توصيه بچه دندان‌پزشك بوده...واي كه چه بامزه!»
برخي مي‌گويند كه توان بالقوه هنگفت تويتر را بايد در ژورناليسم شهروندي لقمه وار تويتر درك كرد. همكار من در آلترنت روري اوكانر، تأثير درحال ظهور رسانه هاي شبكه سازي اجتماعي بر كسب و كار خبر را مورد مطالعه قرار داده و نتيجه گرفته است كه سايت‌هايي مثل تويتر «نه تنها مكمل بلكه جايگزين» اخبار سنتي هستند. اوكانر نيز مثل ديگران يادآور مي‌شود كه اولين
عكس از فرود 1549 هواپيماي «يو اس ايرويز» در رودهادسون، نه در سايت نيويورك تايمز بلكه در تويت پيك انتشار يافت.
اوكانر مي‌نويسد: «وقتي پاي آخرين اخبار به ميان مي‌آيد- از عمل قهرمانانه رودهادسون گرفته تا ترور در بمبئي و فاجعه در كاليفرنيا- تويتر پيشتاز است. تويتر به يك منبع مداوم اخبار تبديل شده است كه مي‌توانيد هر جا و هر زمان كه خواستيد يا نياز داشتيد، از آن استفاده كنيد؛ غالباً زماني و جايي كه رسانه هاي ميراث‌دار،هنوز نتوانسته اند، يا هنوز آن را تهيه و تكميل نكرده‌اند.»
شكي نيست كه تويتر براي به دست آوردن اطلاعات در خلال بحران‌ها مورد استفاده قرار گرفته است. اما خب كه چه؟ آيا اين باعث مي شود كه تويتر به ژورناليسم تبديل شود؟ مگر زماني كه مردم از طريق تلفن شروع كردند به بازگويي روايت‌هاي خود براي سردبيران مطبوعات، آيا ما صحبتي از «ژورناليسمAT&T» به ميان آورديم؟ تازه، تصور كنيد اگر تلفن ها به شما اجازه مي‌دادند كه فقط هشت ثانيه صحبت كنيد و بعد قطع مي شدند،چه وضعي پيش مي آمد. اگر تويترامكان آگاهي يافتن چند ثانيه زودتر ازهررويدادي را به ما بدهد،باز هم اين كار نمي‌تواند جاي حتي يك معرفي چكيده تلگرافي «آسوشيتدپرس» درباره يك بمب‌گذاري كوچك در سريلانكا را بگيرد.
وقتي «لس آنجلس تايمز» يك «تويتر فيد» را درباره آتش‌سوزي‌هاي محلي روي «هوم پيچ» خود راه‌اندازي كرد، اين يك سرويس اطلاعاتي به خوانندگان اين روزنامه بود كه دور از آنجا بودند و با اين كار، پوشش خود از حادثه را تكميل كرد. بياييد اميدوار باشيم كه اين كار، آن «آينده ژورناليسم» كه از آن نام برده مي شود، نيست. تلاش‌ها براي استفاده از تويتر به عنوان وسيله‌اي براي گزارش دست اول همراه با صدا- اسليت كوشيد المپيك را به اين طريق پوشش دهد- به طور خنده‌داري بد بوده‌اند و در نطفه سقط شده‌اند.
مشكل ژورناليسم تويتري، همان مشكل ارتباط است. تويتر فقط مي تواند تصاويري كلي از وقايع را ارائه دهد و نه چيزي بيشتر.بدترآنكه، پست كردن مداوم و تعقيب كردن اين تصاوير كلي، مقدار زيادي از وقت گران بهاي انسان را مي‌گيرد و تعداد دقايقي را كه فرد صرف چك كردن ايميل، فيس بوك، ماي اسپيس و ديگر انواع اين امكانات را كه امروزه متداول شده اند مي‌كند، افزايش داده و در
آنها گسست ايجاد مي‌كنند. اما تويتر به دليل ماهيت متناوب و ذاتاً كم حجم و لقمه مانند تويت‌ها، چيزي منحصر به فرد و خطرناك‌تر است. تويتر، فرهنگي سر در خود فرو برده را انعكاس مي دهد و تقويت مي‌كند كه از تمركز بر هر چيز ديگري جز فيدباكس هاي ريز جلوي خود ناتوان است.
تصور نگاه كردن به تويتر و هنر ديدن آن، آينده ژورناليسم يا يك پروژه خودآگاهي به اشتراك گذاشته شده و غول‌آسا ديدن آن، شاهكاري از تخيلي تاريك است. تويتر بيشتر از هر چيزي مرا به ياد شاهكار هجويه سال 2006 و هنوز مورد تحسين مايك جاج (ايدئوكراسي) مي اندازد؛ هجويه اي كه آمريكاي آينده را به نمايش مي‌گذارد كه در يك حرف تعريف شده است: حماقت. در اين كشور، هر كس، هر بار فقط به مدت چند ثانيه مي‌تواند بنويسد يا فكر كند. در آمريكا يك خشكسالي ملي طولاني به وجود آمده، چون يك شخصيت تشنه قدرت محبوب به نام براندو،ازآب‌هاي كشور، براي آب دادن به غلات استفاده مي‌كند.
ويلسون در اولين روز سياحت در اين آينده حماقت‌بار، گذارش به سينمايي مي‌افتد كه در آنجا فيلمي در حال نمايش است با عنوان «خر». سرتاسر اين فيلم، شامل يك نماي بي‌حركت از خر يك مرد است كه در فواصلي نامنظم، باد معده از خود خارج مي‌كند. تماشاگران به شكلي هيستريك به اين اتفاق مي‌خندند. فيلم خر برنده هشت جايزه اسكار مي شود؛ از جمله جايزه «بهترين فيلم نامه.» ايدئوكراسي با رئيس‌جمهور شدن ويلسون و ايراد يك نطق شورانگيز و وعده تشكيل يك دولت اتحاد به پايان مي رسد: «مدت‌ها پيش، در اين كشور، وقتي مردم كتاب مي‌نوشتند و فيلم مي ساختند، شما مي‌فهميديد كه در آنها خر، چه كسي است- و چرا اين خر باد معده از خود خارج مي‌كند- به باور من، آن روز دوباره مي‌تواند فرا رسد.» وقتي نسل‌هاي بعدي به تماشاي فيلم‌هايي مي‌نشينند كه در آنها معلوم نيست خر كي باد معده از خود خارج مي‌كند يا چرا اين كار را مي كند، ما با نگاهي به عقب، تويتر را يك نقطه عطف خواهيم ديد. با اين فرق كه ما از كلمه «باد معده خارج كردن» استفاده نخواهيم كرد، بلكه آنها را «تويت» خواهيم ناميد. و آنگاه، ما كه شبيه دختر مدرسه‌اي‌هاي ژاپني شده ايم، ريز ريز خواهيم خنديد!
1-(Alexander Zaitchik ژورناليست آزاد و مستقل.)
منبع: www.alternet.org
منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 73



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.