ابعاد عرفاني و سياسي مهدويت در انديشه امام (ره) (2)
نویسنده : قدرت الله قرباني
2ـ ابعاد سياسي مهدويت
الف: تداوم رسالت انبياء
پس امامت تداوم بخش نبوت به صورتي ديگر براي اجراي احكام ديني و تضمين سعادت انسانهاي ديندار است و ضروري اصلي دين نيز است يعني دين اسلام بدون اصل امامت نميتواند يك دين كامل باشد. اين امر از ديد امام خميني تا آنجا اهميت دارد كه او امامت را همپايه نبوت ميداند و آن را عامل حفظ جامعه مسلمين تلقي كرده و ميگويد: «همانطور كه دين و قرآن در پيشگاه خدا و پيامبر با اهميت تلقي ميشود، امامت هم بايد در آن پيشگاه به همان اهميت شناخته شود، زيرا امامت قوه و جريان قانون است كه مقصود اصلي از دين و قانونگذاري است از اين جهت بيامامت قانونگذاري لغو و بيهوده است و امري بسيار كودكانه و از قانون خرد بيرون است و با امامت، دين كامل و تبليغ تمام ميشود.»14
بر اين اساس امام خميني اعتقاد دارند كه حضرت رسول هنگام رحلتشان تمامي امامان دوازدهگانه بعد از خودشان را با تمامي مشخصات ذكر كردند و اين امر اساسي را فراموش نكردند تا امت درباره آن تصميم بگيرند و از اين رو وظيفه مسلمانان، بالاخص شيعيان در اين امر آشكار و واضح است.
با اين وصف، حضرت صاحبالزمان جانشين بر حق و امام حق زمان است كه تداومگر رسالت انبياء براي اجراي احكام دين اسلام ميباشد. زيرا او در زمان حاضر، ولايت مطلق الهي را بر عهده دارد و به بيان ديگر تحقق بخش اهداف و غايات انبياء هست. امام خميني در بيان اين امر ميگويد: «مقصود از حجت خدا بودن امام معصوم، اين نيست كه فقط بيانكننده احكام است، زيرا گفته افرادي چون زراره و محمد بن مسلم نيز حجت است و هيچكس حق مردود دانستن و عمل نكردن به روايات ايشان را ندارد و اين امر روشن است. بلكه منظور از حجت بودن امام زمان و پدران بزرگوارش اين است كه خداوند تعالي به سبب وجود ايشان و سيره و رفتار و گفتار آنان در تمام شئون زندگيشان بر بندگان احتجاج ميكند.»15
و نيز بيان ميكند كه در ديدگاه شيعه حجت بودن امامان و نيز امام زمان به ولايت مطلقه الهي آنان كه از سوي خدا به آنان داده شده است ارتباط وثيق دارد و بواسطه اين ولايت است كه آنان بر تدبير امور خلايق قادر و توانا هستند و در جامعه، حق حاكميت ديني و سياسي را به عهده دارند.
ب ـ برپاكننده عدالت و احياكننده دين
امام خميني كه در پرتو انديشه شيعي ميانديشد بر اين ويژگي حضرت صاحب تأكيد زيادي دارد او برپاداشتن عدالت را اهم رسالت انبياء ميداند كه تداوم آن تا تحقق كامل بر عهده امام زمان است و هم بواسطه گسترش بيش از حد ظلم در جامعه انساني كه آدمي از آن به فرياد آمده است. از اين در خصوص تداوم راه انبياء براي تحقق عدالت توسط حضرت مهدي ميگويد: «هر يك از انبياء كه آمدند، براي اجراي عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراي عدالت را در همه عالم بكنند، لكن موفق نشدند، حتي رسول ختمي ـ صليالله عليه و آله و سلم ـ كه براي اصلاح بشر آمده بود و براي اجراي عدالت آمده بود و براي تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا، و آن كس كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتي كه مردم عادي ميفهمند،... بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت. انسان اگر هر انحرافي پيدا كند، انحراف عملي، انحراف روحي، انحراف عقلي، برگرداندن اين انحرافات را به معناي خودش، اين ايجاد عدالت است در انسان،... و فقط براي حضرت مهدي موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد.»16
بنابراين در ديد امام خميني رسالت انبياء براي تحقق عدالت واقعي در جهان تنها با قيام حضرت مهدي كامل ميشود كه به همين دليل او تداومبخش و وارث رسالت انبياء است كه ولايت مطلقه الهي در او خاتمه مييابد و بشر به واسطه او به كمال خود ميرسد.
امام خميني بر اين اساس بر آن است كه لازمه اجراي عدالت توسط حضرت صاحب طولاني شدن عمر او تا زماني است كه اراده الهي بر آن تعلق بگيرد زيرا او وظيفه دارد زمين را از فساد و ظلم پاك نمايد و از اين رو مصداق «يملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جورا»17 است. يعني او بعد از اينكه زمين و ساكنان آن آكنده از ظلم و ستم شدند، آنها را از ظلم و ستم پاك كرده و عدالت را در آن برقرار ميسازد.
نكتهاي كه در اين خصوص لازم است توجه شود اين است كه تداوم رسالت انبياء براي تحقق عدالت در سرتاسر جهان، بايد با ديگر شئون انبياء تناسب داشته باشد، يعني حضرت صاحب وظيفه دارد كه وجدانهاي خفته و منحرف را بيدار سازد و پوستين وارونه كه بر ارزش ها و باورهاي ديني پوشانده شده را درآورد، تا اينكه انسان تهي شدن از معنويت و منحرف از باورهاي دين حقيقي، دوباره به دين راستين و معنوي بازگشت نمايد و اين يعني بازخواني دوباره اسلام راستين براي پيروي و ندا دادن توحيد حقيقي. از اين رو امام خميني، حضرت مهدي را از پيروان راستين پيامبر اكرم ميداند كه اصول فراموش شده پيامبر و ديگر انبياء را اجرا خواهد كرد. به تعبير ديگر حضرت مهدي مجري و مجدد شريعت در آخرالزمان خواهد بود.
دو وظيفه مهم قبلي يعني برقراري عدالت و اجراي شريعت اسلام، تنها با تشكيل نظام حكومتي امكانپذير است اين امري است كه در زمان انبياء و امامان قبلي براي هر يك كه ميسر بود واقع شد، يعني در اين دنيا براي تحقق اهداف عاليه ديني بايد نظام و ساز و كار مربوطه را هم ايجاد كرد. كه اين همان وراثت مستضعفين بر روي زمين خواهد بود. از اين رو امام خميني ظهور انقلاب اسلامي و تشكيل حكومت اسلامي در ايران و امكان آن در ساير نقاط جهان را مقدمهاي براي انقلاب جهاني حضرت مهدي و تشكيل دولت فراگير او ميداند و ميگويد: «اميد است كه اين انقلاب جرقه و بارقهاي الهي باشد كه انفجاري عظيم در تودههاي زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقيةالله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهي شود.»18
و آرزوي آن را دارند تا حكومت اسلامي توسعه يابد تا آنجا كه زمينه تحقق عدالت گسترده اسلامي و حكومت عدل الهي توسط حضرت صاحب مهيا گردد.
پی نوشت ها :
13. امام خميني، كشفالاسرار، قم، انتشارات مصطفوي، ص 136ـ134.
14. همان.
15. امام خميني، كتاب البيع، قم، چاپ مهر، ج 2، ص 475ـ474.
16. صحيفه امام، همان، ج 12، ص 1ـ480.
17. اصول كافي، ج 1، ص 525.
18. صحيفه امام، همان، ج 15، ص 62.
/ن