دا،روايت مبارزه ايمان با توپ و تانك و تفنگ
نويسنده:سيده فاطمه موسوي
خاطرات سيده زهرا حسيني به احتمام سيده اعظم حسيني
دا همه چيزش استثنايي بوده؛قهرمان كتاب،نوع خاطراتش، حافظه عجيب راوي اش بعد ازبيست وچند سال،هديه كتاب بدون چشمداشت مالي توسط ايشان-باوجود پيشنهادهاي بسيار خوب مالي-و حتي روال چاپش!
دا مسيرطبيعي را براي چاپ طي نكرده است به قول مدير بازرگاني انتشارات سوره،دا هنوزهم چاپ اول است!چرا كه مدت خواب يك كتاب چاپ اول ماه است.يعني ده ماه بايد بگذرد تا تيراژكتاب تمام شود وهمه نسخههايش به فروش رود.حالا شماحساب كنيد كتابي كه درهفته دفاع مقدس سال 1387 در تعداد محدودي چاپ و درآبان همان سال رسماً رونمايي شده، به چاپ هشتادم رسيده است!يعني به طورمتوسط هرماه 7 تا 8 چاپ وهر5،4روز يك چاپ!
گفتم دا همه چيزش استثنا است خيلي ها مي گفتند بازار كتاب دست عده خاصي است و رخنه دراين حصارآن هم با كتاب هاي دفاع مقدس غيرممكن است. كتاب فروش هاي راسته خيابان انقلاب معمولاً براساس نيازمشتري كتاب را در خواست مي كنند و اين اولين باربود كه كتابفروشي هاي خيابان انقلاب دنبال يك كتاب دفاع مقدس بودند.
واقعاً چه اتفاقي افتاده است؟ما براي كتاب خوان كردن مردم پرمشغله و يا حتي صراحتاً بگوييم تنبل خودمان،روبه چاپ كتاب هاي جيبي آورده بوديم تا شايد ميانگين مطالعه چند دقيقهاي آنهارا چند دقيقه يا حتي چند ثانيه بالاتر ببريم اما حالا همين مردم كه حوصله خواندن يك كتاب صد صفحهاي را نداشتهاند يك كتاب هشتصد صفحهاي رابا علاقه مي خوانند آن هم ازنوع دفاع مقدسش وصد البته ازنوع خاطره!حالا بگذريم از قيمت يازده هزار توماني كتاب كه البته برخي مؤسسات با تخفيف استثنايي كتاب را با قيمت 6تا7 هزارتومان هم به كارمندانشان عرضه كردند.
البته نبايد فراموش كنيم كه تبليغات خوب ازاين كتاب وارائه آن پيش ازرونمايي به جمعي ازنويسندگان،روشنفكران و خبرنگاران باعث شد اين كتاب خيلي زودتر ازحد تصور جا بيفتد.هرچند خود كتاب نيزاين قابليت و ظرفيت را داشت.
كتاب از5 بخش و چهل فصل به اضافه ضمائم آن تشكيل مي شود.به طوركلي كتاب شامل سه بخش با سه حس و حال متفاوت است.
دوره اول مربوط به كودكي راوي در بصره چگونگي زندگي آنها و زنداني شدن پدرش به دليل مبارزه عليه رژيم بعث ونهايتاً بازگشت آنها به ايران و سكونت درخرمشهر همراه با مشكلات معيشتي بسيارو تغيير مداوم خانه به دليل اجاره نشيني است كه بخش اول كتاب را شامل مي شود و هرچند ازكودكي زهرا و پيش ازآن آغاز مي شود اما گاه توصيفات بسيار دقيق او از نگاه يك كودك كم سن و سال،از جذابيت و شيريني خاصي برخورداراست.
دوره دوم ازسي و يكم شهريور 59 تا روز20 مهر همزمان با تهاجم عراق به خرمشهر است. روزهايي بسيارسخت و دهشتناك ازآغاز جنگ،شهادت پدرو برادرودفن آنها توسط زهراي 17 ساله،مهاجرت خانواده از شهر،حوادث بسيارتلخ جنت آباد-قبرستان عمومي شهر-معانعت ازاعزام نيرو به خرمشهرو شهادت و مقاومت مدافعين شهر.
دورهاي سراسرافت و خيزكه خواننده با شور و حرارت حوادث آن را دنبال مي كند.
جزئي نگري دقيق،توصيفات تابلوگونه از وقايع،موشكافي دقيق صحنه ها به دوراز شعارزدگي و بيهوده گويي،زبان ساده و شيرين،نحوه بيان روايت از ويژگي هاي ممتازكتاب است كه دراين دوره كه تا فصل بيست و هشتم كتاب را شامل مي شود ،بيش ترازساير دوره ها نمود مي يابد و خواننده را به اين نتيجه مي رساند كه وقايع كتاب همه واقعي،حقيقي و جاندار است.هرچند در برخي موارد،صحنههاي مورد توصيف به قدري تلخ و دهشتناك است كه خواننده دوست دارد براي لحظاتي كتاب را ببندد و اندكي درسكوت به هيچ چيزفكرنكند.
خواننده با قهرمان كتاب غريبه نيست. دختري شجاع، جسور، مسئوليت پذير،سرسخت و يكدنده و درعين حال معصوم و ساده و پاك!يعني دقيقاً همان قهرماني كه خواننده درذهن خود به دنبال آن مي گردد.
دربخش سوم كه تا فصل چهلم كتاب را شامل مي شود،وقايع پس ازمجروحيت زهرا،زندگي دراردوگاه و سپس تهران و ازدواج او و وقايع پس ازجنگ را شامل مي شود،كتاب اندكي دچارافت شده و به كلي گويي و ذكروقايع وحوادث بصورت گذرا مي پردازد.خواننده به وضوح حس مي كند كه اين بخش كشش دو بخش قبلي،بخصوص بخش دوم را ندارد.هرچند در اين بخش هم مي توان مطالب جذاب وتازهاي يافت.
گذشته ازنقش پررنگ راوي،نقش بسيار مؤثر نويسنده ي كتاب، نحوه طرح سؤال،تخليه اطلاعات و استخراج خاطرات ازذهن راوي توسط او،نحوه چينش و فصل بندي مطالب و همچنين كوشش او براي جلب همكاري خانم سيده زهرا حسيني و تحمل و شكيبايي براي استخراج خاطرات و تدوين كتاب بدون شتابزدگي را نمي توان ناديده گرفت.
درباره «دا»
«دا» را به تازگي خواندم.گزارشي دست اول از سي و چهار روزمقاومت مردانه زنان و مردان اين آب و خاك،صحنههاي تكان دهنده و تفكر برانگيز از روزگاري نه آن قدر دور كه افسانه بخوانيمش.دوستي اهل همان ديارمي گفت:«درآن ايام ما بدترازاين صحنهها را هم ديدهايم»و نكته همين جاست درحالي كه خيلي ازخاطرهها،رشادتها،مظلوميتها و حتي نامرديها درحال پاک شدن ازذهن هاست و آن گونه که حق مطلب است كسي قلم دست نگرفته و اين گواهي ها را واژه نكرده تا بماند، جزيي نگري دقيق راوي(خانم سيده زهرا حسيني) بعد از بيست سال آن هم از اين زاويه خاص صد بلكه هزارمرحبا دارد. همچنين ازنثرو پرداخت داستاني نويسنده(خانم سيده اعظم حسيني)هم بايد ياد كرد كه سهم زيادي در موفقيت اين اثر دارد. اگر«دا» نوشته نمي شد تاريخ و ادبيات ما نقصي بزرگ داشت كما اين كه ازمطالبي ازاين دست كه بايد نوشته مي شد و نشده رنج بسيارمي بريم.به هرحال در هجوم تحريفهاي مدرني چون 300،اسكندر، پرسپوليس و...و... براي اثبات خود و فرزندانمان به « دا»هاي بيش تري احتياج داريم.
برشي از كتاب دا
رفتم توي اتاق كوچكي كه بابا وسايل و مداركش را درآنجا مي گذاشت نوارهاي قرآن و سخنراني هاي مرحوم كافي را يكي يكي برداشتم و نگاه كردم.چند تا ازنوارهايش نبود يادم افتاد موقع دفن بابا،يكي ازسربازها چند تا نواردست دا داد و گفت: اينا مال آقا سيده.خيلي وقت ها مي آمد،توي اين اتاق مي نشست و نوارها آيت الله مطهري و بهشتي را گوش مي داد يا با روضههاي كافي گريه مي كرد،طوري كه وقتي از اتاق بيرون مي آمد،صورتش سرخ شده بود.اين حرف هايش خوب يادم مانده كه مي گفت:«خميني فرزند امام حسين(ع) است. اگرما به امام حسين(ع) مي گوييم،اي كاش آن زمان بوديم و ياري ات مي كرديم،حالا بايد خميني را ياري كنيم تا فقط حرف نزده باشيم و درعمل هم ثابت كنيم كه ما ياران حسينيم».
نوارهايش را بوسيدم و دربغل گرفتم و گفتم:بابايي،حرف ها را خوب گوش كردي،خوب هم عمل كردي.بعد ميل ها و دمبل هايش را ديدم.آمده بودم خانه تا با ديدن عكسش آرام بگيرم؛ بدترشدم. تازه دلم بيشتربرايش تنگ شد.
آنچه ديگران درباره دا مي گويند
*عماد حمزه زاده نويسنده و مديرعامل انتشارات سوره مهر:دا قرار است به چهارزبان اردو،عربي،انگليسي و تركي استانبولي ترجمه و منتشرشود.
*سايت مركزاسناد انقلاب اسلامي:به دستور مقام معظم رهبري كتاب دا قراراست به پنج زبان زنده دنيا ترجمه شود.
سيد زهرا حسيني (راوي):من با خاطراتم زندگي مي كنم و به همين دليل دركتاب دا به تمام لحظه ها و جزئيات آنها پرداختهام.
*بلقيس سليماني(نويسنده):اگرراوي كتاب مرد بود آن طوركه بايد مورد استقبال قرارنمي گرفت زيرا نگاه زن نگاه ديگري در عرصه مردانه جنگ است.
*مرتضي سرهنگي:با خواندن كتاب دا آرام آرام به اين حقيقت پي مي بريم كه صدام ازمادران ايراني شكست خورد.
*محمدصالح اعلاء:كتاب ارجمند دا كتابي با نشرمعصوم و واژه هاي شعله ور،داستاني ناب ازعظمت روح دختري نوجوان درسخت ترين شرايط كه خواندنش را به ويژه به نسل نوجوان وجوانم تأكيد مي كنم.
*تهمينه ميلاني:كمترپيش مي آيد كه من كتاب با اين حجم را يك نفس بخوانم.پيشنهاد مي كنم اين كتاب مورد مطالعه نسل جوان ما قرارگيرد تا شايد پلي باشد براي ارتباط بيش تر و بهتر با نسل پيشين .
*مهندس منصورواعظي:دا تنها يك خاطره نيست.شرح حماسهاي اما نه ازجنس رستم و سهراب درهيأت روئين تن هاي خيالي بلكه ازجنس مردم صبورجنوب. دا داستان تكرار شونده قرنه هاي بي قرارو حقيقت زندگي مردم كوچه ها و خيابان هاي مقاومت است.
*حبيب احمدزاده (نويسنده و فيلم نامه نويس):«دا» داستان نانوشته همه مردم ماست كه هرگز جرأت گفتنش را نداشتيم.
*رخشان بني اعتماد(كارگردان):من دست خانم حسيني را بابت آنچه كه تجربه كردهاند مي فشارم و فكرمي كنم هرچه بخواهيم الان راجع به اين كتاب صحبت كنيم يا قدرداني كنيم كم است.
*رؤيا تيموريان(بازيگر):خانم حسيني! نهيب و هشدار را از دا شنيدم و به شما حسادت مي كنم چرا كه امروز جهان شما فراتر و بزرگ تر از آن است كه ما در زندگي هر روزه دوره مي كنيم.
منبع:نشريه ديدار آشنا،شماره 108