امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند

در این مقاله نیازمندى هایى را که زمینه ساز رضایتمندى اند را بررسى مى کنیم، شاخص‌هایی که می‌تواند در تمام زندگی ما وجود داشته باشد
شنبه، 29 مهر 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: مرتضی شعله کار
موارد بیشتر برای شما
امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند
زندگى، در اندیشه دینى، مزرعه آخرت و خاستگاه کمال اُخروى است. گروهى به غلط، دین را «زندگى ستیز» مى دانند و گروهى به اشتباه، «زندگى پرست» مى شوند و ممکن است آنانى که از تفکر زندگى ستیزى فاصله مى گیرند، به دامان زندگى پرستى در افتند.
 

رابطه هنر رضایت از زندگی و دین

دین، نه زندگى ستیز است و نه زندگى پرست؛ بلکه زندگى را بستر تکامل و مقدّمه آخرت مى داند. لذا یکى از نیازهاى زندگى موفق، برخوردارى از «هنر رضایت از زندگى» است.
 
کسى که از زندگى خود رضایت نداشته باشد، امکان موفقیت در هیچ سطحى از زندگى دنیوى و اخروى را ندارد. خوش بختانه و البته بر خلاف تصور موجود، دین، «رضایت از زندگى» را به رسمیت شناخته و براى تأمین آن، آموزه هاى فراوانى دارد که یا دیده نشده اند و یا به درستى فهم نشده اند.
 
به جهت جایگاه مهمى که مهارت «رضامندى از زندگى» در رسیدن به تکامل معنوى دارد، اولیاى دین، آموزه هاى فراوانى در این زمینه به پیروان خود آموخته اند. رسول خدا صلى الله علیه و آله در کنار تعالیم قدسى و ملکوتى خود، مهارت هاى زندگى را به پیروان خود و حتى کسانى همانند امام على علیه السلام و ابوذر غفارى مى آموزد.

امام على علیه السلام نیز مهارت هاى زندگى را به یاران خود مى آموختند.
 

امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند



رضایتمندی از زندگی در آموزش های دینی

روش دیگر پیشوایان معصوم ما نیز همین گونه بوده است. حتى فراتر از این، در خلال این مطلب، خواهید دید که قرآن کریم نیز در این زمینه آموزه هاى مهمى دارد. بنابراین، مى توان گفت که یکى از دغدغه هاى دین، رضامندى از زندگى است و یکى از رسالت هاى آن، آموزش مهارت هاى زندگى کردن به پیروان خویش است.
 
انسان نیازهایى دارد که نمى توان آنها را انکار کرد. تأمین نیازها به اندازه لازم، نقش مهمّى در شادمانى و رضامندى افراد دارد. در این مطلب، به پاره اى از آنها اشاره خواهیم کرد. البته در این مطلب، زندگى را در شرایط عادى، مورد بحث قرار مى دهیم و نیازمندى هایى را که زمینه ساز رضامندى اند بررسى مى کنیم.
 

1. لذّت کار

یکى از جنبه هاى زندگى، «کار کردن» است. شما به کار کردن، چگونه نگاه مى کنید؟

گروهى از انسان ها خوشبختى را در این مى دانند که هروقت، هرچه را خواستند، آماده باشد و براى تهیه آن، به صرف وقت و تحمّل رنج و زحمت، نیازى نباشد. در این دیدگاه نباید میان خواسته و تحقّق آن، «فاصله زمانى» وجود داشته باشد.

همچنین نباید میان این دو، حلقه گم شده اى به نام «کار و تلاش» وجود داشته باشد. این گروه، نه حوصله گذشت زمان را دارند و نه توان به زحمت انداختن تن را؛ همه چیز باید «فورا» و «بدون زحمت» به دست آید.

این تفکر، مخصوص کسانى است که مى خواهند یک شبه، ره صدساله را بپیمایند. این مسئله، بیشتر در میان جوانان دیده مى شود. جوان امروز، کار را زحمت زندگى مى داند و حال آن که کار، یکى از ارزش هاى زندگى است. زندگى زوج هاى جوانى که تشکیل خانواده مى دهند، از این بُعد نیز آسیب پذیر است.


شیطان گاهی مومنان را به این شیوه گمراه می کند

از سوى دیگر، گاهى تصوّر مى شود که مسائل معنوى، جاى کار و تلاش را مى گیرند. اگر در بخش نخست گفته شد که خداوند متعال، روزى رسان است، پس نباید تلاش کرد؛ اگر باید قانع بود، پس نباید کار کرد؛ اگر باید توکل کرد، پس نباید تلاش نمود و... تصحیح شناخت و کسب باورهاى لازم براى زندگى موفق (که در بخش اوّل به آن پرداخته شد) به معناى کنار گذاشتن کار و تلاش نیست. به همین جهت، دین، تأکید زیادى بر کار و تلاش داشته و افراد را از توکل منهاى کار، بر حذر داشته است. حضرت على علیه السلام مى فرماید:

به تمام معنا بپرهیز از این که شیطان، تو را بفریبد و سستى را در چهره توکل، برایت نمایان سازد و تنبلى را به وسیله احاله به تقدیر، برایت به ارمغان آورد؛ همانا خداوند متعال، هنگام فقدان چاره، به توکل فرمان داده و هنگام معذور بودن، به تسلیم بر قضا.1

روزى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گروهى از کشاورزان را دید که از کار، دست کشیده اند. به آنان فرمود: «شما [از] چه [ گروهى] هستید؟». گفتند: «ما اهل توکل هستیم». حضرت به آنان فرمود: «نه، بلکه شما سربار دیگران هستید».2

انس بن مالک مى گوید: روزى کسى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پرسید: «شترم را ببندم و توکل کنم، یا رها کنم و توکل کنم؟». حضرت فرمود: «ببند و توکل کن».3 باید با توکل، زانوى شتر را بست.

امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند



امام صادق علیه السلام نیز مى فرماید:

زانوى شترت را ببند و توکل کن.4

بنابراین، زندگى موفّق، نه نصیب کسانى مى شود که مایل اند یک شبه، ره صد ساله را بپیمایند و نه نصیب کسانى مى گردد که مى خواهند با نشستن و توکل کردن، روزگار را بگذرانند. در کنار توکل و امید به خدا و باور به روزى رسان بودن خداوند، باید «تلاش» نیز نمود.


کار و تأمین نیازها

گذشته از حکمت الهى در تأمین مواد لازم براى نیازهاى بشر، نکته دیگر، طبقه بندى نیازها از جهت ضرورت آن براى بقاى حیات است. هر چه نیاز انسان به چیزى، ضرورى تر و حیاتى تر باشد، خداوند، دستیابى به آن را نیز آسان تر قرار داده است و هر چه از درجه ضرورت آن، کاسته شود، دستیابى به آن، نیاز به کار و تلاش دارد.

تا انسان به خاطر بى کارى و بطالت، در مستى و فساد غوطه ور نشود. همان گونه که کودک بى کار، به خود و خانواده اش آسیب مى رساند، انسان بى کار نیز بر اثر سرمستى و خوش حالى، باعث زیان خود و نزدیکانش مى گردد. این حقیقت را مى توان در زندگى کسانى که در رفاه و خوشى و بى نیازى، بزرگ شده اند، دید.5


امام صادق علیه السلام در این باره به مفضل بن عمر مى فرماید:

اى مفضل! از آفرینش و آماده سازى حکیمانه و مدبّرانه اشیا براى رفع نیاز انسان، درس عبرت بگیر. براى او غلاّت، آفریده شده، ولى او باید آنها را آرد کند و آرد را خمیر سازد و با آن، نان بپزد. براى پوشاکش پشم آفریده شده، ولى او باید آن را بزند و بریسد و ببافد.

براى او درخت آفریده شده، ولى باید آن را بکارد و آبیارى کند و مراقب آن باشد. داروها براى درمان بشر پدید آمده اند، ولى او باید آنها را از زمین برگیرد و با مواد دیگر، مخلوط کند و داروى شفابخش بسازد. دیگر اشیا را نیز همین گونه مى یابى.


حضرت، سپس تأکید مى کند:

بنگر که چگونه تمام نیازهاى ضرورى انسان، آفریده شده، ولى انسان باید براى دسترسى به آنها تلاش و حرکت کند که صلاح وى در این است؛ زیرا اگر همه این نیازها را بدون تلاش و کوشش به دست مى آورد، همواره در وادى سرمستى و طغیان سقوط مى کرد و چه بسا دست به اعمالى مى زد که خود را نیز هلاک کند.6

بى کارى، عاقبت خوبى ندارد. اگر یک زندگى در نهایت، به تباهى و بدعاقبتى ختم شود، نمى توان آن را زندگى موفّق دانست. زندگى موفّق، آن نیست که اکنون در راحتى و خوشى باشیم، ولى آینده اى تلخ را رقم زنیم. زندگى موفّق، آن است که آینده خود را تضمین کرده باشیم.

کدام یک بهتر است: خوشى، راحتى و بى زحمتى امروز، در برابر بدعاقبتى فردا؟ یا زندگى توأم با تلاش، اما آتیه دار؟ کار و تلاش، برآورنده نیاز و پس انداز خوشبختى براى فرداست. پس زندگى بى زحمت، زندگى همراه با رضایت نیست.

 
امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند
 

کار و بهداشت روان

الف ـ شادابى

گذشته از تأثیر کار در آتیه سازى، از جهت روان شناختى نیز تأثیرات مهمّى در بهداشت روان دارد. کار کردن، یکى از نیازهاى روان شناختى انسان است. شاید تعجّب کنید و تصوّر نمایید که کار کردن، در زمره امور اقتصادى قرار مى گیرد؛ اما واقعیت این است که کار، یکى از نیازهاى روحى و روانى انسان نیز هست.

اگر کار نباشد، نشاط و شادابى از میان خواهد رفت و زندگى، خسته کننده و ملال آور مى گردد. اگر کار، یک نیاز باشد که هست، برآورده نساختن آن، موجب ناراحتى هاى روحى و روانى خواهد شد.

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

اگر تمام نیازهاى انسان، آماده بود، زندگى برایش گوارا نبود و از آن، هیچ لذّتى نمى برد.7

 

حضرت، سپس با ذکر مثالى به توضیح بیشتر در این زمینه پرداخته، مى فرماید:

آیا نمى بینى اگر کسى مدّتى میهمان باشد و تمام نیازهاى خوراکى و نوشیدنى و کارى او را برآورده سازند، هر آینه از بى کارى آزرده مى شود و نفسش با او به نزاع برمى خیزد که باید به کارى مشغول گردد.

حال اگر نیاز انسان در تمام عمر، برآورده باشد و هیچ نیازى نداشته باشد، چه خواهد شد؟! پس بهترین تدبیر در آنچه براى انسان، آفریده شده، این است که جایى براى تلاش، نیز قرار داده شود، تا بى کارى، او را به رنج نیندازد.8

بنابراین، زندگى بدون کار، ملال آور و خسته کننده است و کار و تلاش، یکى از ارزش هاى مهم زندگى است.
 

ب ـ کار، تأمین روزى و آرامش

یکى از راه هاى کسب آرامش، تأمین بودن نیازها و عدم نگرانى براى به دست آوردن روزى است. انسان، چون به روزى، نیازمند است، در صورتى که تأمین نباشد، نگران، مضطرب و ناآرام خواهد شد. یکى از راه هاى تأمین روزى، کار و تلاش است. توکل و اعتماد به خدا هرگز جاى کار را نمى گیرد.

الگوى زندگى دینى، عبادت بدون کار و تلاش نیست. در قرآن کریم، خداوند مى فرماید که: پس از نماز، به کسب روزى بپردازید9 و کسانى را که چنین مى کنند مى ستاید10 و مى فرماید: که خداوند دریاها را مسخّر شما قرار داد، تا کشتى ها را روى آن حرکت دهید و کسب روزى کنید.11

بنابراین، تلاش براى کسب روزى، هیچ منافاتى با دیندارى و توکل ندارد. وقتى کسى براى کسب روزى خداوند تلاش کند، با کسب روزى، آرامش مى یابد.
 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در این باره مى فرماید:

به درستى که هرگاه روزى انسان تأمین شود، نفْس آرام مى گیرد.12
 

سلمان فارسى، تربیت شده پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است. امام باقر علیه السلام از قول وى چنین نقل مى فرماید:

بدرستى که نفْس، وقتى چیزى در زندگى نداشته باشد که بر آن تکیه کند، با بى قرارى اصرار مى کند و آن گاه که زندگى اش تأمین شود، آرام مى گردد.13


امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام تا قوت سالشان را تأمین نمى کردند، چیز دیگرى خریدارى نمى کردند. امام رضا علیه السلام در تبیین تأثیر این امر مى فرماید:
هر گاه انسان، روزى سالش تأمین باشد، سبک بار گشته، راحت مى گردد.14

از آنچه گفتیم، معلوم مى گردد که تأمین بودن روزى، نقش مؤثّرى در احساس آرامش دارد و این، جز از راه کار و تلاش به دست نمى آید. با نشستن و دعا کردن، روزى تأمین نمى گردد و آن گاه که روزى، تأمین نباشد، انسان ناآرام مى شود و ناآرامى، موجب نارضایتى مى گردد.

 
امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند
 

ج ـ کار و خودارزش بخشى

با کار کردن، نیازهاى زندگى انسان تأمین مى شود و بدین وسیله، «استقلال زندگى» تأمین مى گردد. کسى که با تلاش و زحمت خود، زندگى اش را تأمین مى کند، وابسته به دیگران نیست. سربار دیگران بودن، مایه خوارى و ذلّت انسان مى گردد.

در حقیقت، کسى که کار نمى کند، با آبروى خویش معامله مى کند؛ آبرو مى دهد و کالا مى خرد!15 تجارت با آبرو، مساوى است با خوار شدن نزد دیگران و از بین رفتن عزّت نفس.
 

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ابوذر توصیه مى کنند:

اى ابوذر! از گدایى بپرهیز که حالت خواستن از مردم، ذلّت حاضر است و فقرى است که به سوى آن، شتاب گرفته اى.16
 

امام سجاد علیه السلام مى فرماید:

حاجت خواهى از مردم مایه ذلت زندگى مى شود و حیا را از میان مى برد و از وقار و شکوه آدمى مى کاهد.17


از این رو، پدیده «سربار دیگران بودن» یا «زندگى وابسته داشتن» به شدّت مورد نکوهش قرار گرفته است. عزّت نفس یا احساس ارزشمند بودن،18 یکى از اساسى ترین نیازهاى روانى انسان است. طبیعى است کسى که از این نیاز، برخوردار نباشد، نمى تواند احساس شادکامى و رضایتى از زندگى داشته باشد.


لذا در فرهنگ دینى، از کار کردن، به عنوان «حرکت به سمت عزّت» یاد شده که نشانگر نقش کار در عزّت نفس افراد است. کسى به نام معلى بن خنیس مى گوید: روزى امام صادق علیه السلام مرا دیدند که دیر هنگام به بازار مى رفتم. از این رو به من فرمود:
صبح زود به سوى عزّت خودت حرکت کن.19

هشام بن احمر نیز مى گوید: امام کاظم علیه السلام همواره به مصادف مى فرمود:
صبح زود به سوى عزّت خودت ـ یعنى بازار ـ حرکت کن.20


گوشزد مهم امام صادق به اصحاب و یاران

روزى امام صادق علیه السلام در جمع برخى از یاران خود بودند و احوال کسى را پرسیدند و گفتند: «چرا فلانى به حج نمى رود؟». جواب دادند که او تجارت را رها کرده و دارایى او کم شده است. حضرت که تکیه زده بودند، با شنیدن این حرف، راست نشستند و خطاب به حاضران فرمودند:
تجارت را رها نکنید که خوار مى شوید؛ تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد.21
 
کار و تجارت، سبب بى نیازى مى گردد و بدین سان، عزّت فرد تأمین مى گردد. امام على علیه السلام مى فرماید:
به تجارت بپردازید که مایه بى نیازى شما از چیزهایى است که در دست مردم است.22

کار و تلاش براى تأمین روزى، یکى از عوامل مهم در تأمین عزّت نفس است و آن گاه که عزّت نفس تأمین شد، فرد، به احساس خوبى از خود و زندگى دست مى یابد. بنابراین، یکى از عوامل مهم در رضامندى از زندگى، کار و تلاش است.

 
امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند
 

2. هنر تدبیر

صرف تأمین امکانات، براى خوشبختى و احساس لذّت از زندگى، کافى نیست، بلکه نیمى از ماجراست؛ نیمه دیگر آن، چگونگى استفاده انسان از روزى است. یکى از ضرورت هاى زندگى موفّق، مهارت استفاده از روزى است. این، همان چیزى است که در ادبیات دین از آن با نام «تدبیر» یاد مى شود. امام على علیه السلام مى فرماید:
سامان زندگى در تدبیر است.23

و در کلام دیگرى مى فرماید:
قوام زندگى در نیک تقدیر کردن است و ملاک آن، نیک تدبیر کردن.24

اگر عنصر تدبیر را از زندگى برگیریم، همانند محصول ارزشمندى است که آفت گرفته باشد. امام على علیه السلام مى فرماید:
آفت زندگى، بد تدبیر کردن آن است.25

بد تدبیر کردن، کلید فقر است.26 به همین جهت، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تهدید نگران کننده براى آینده امت اسلامى را «سوء تدبیر» مى داند:
من براى امّتم از فقر نمى ترسم؛ ولى از سوء تدبیر ترسانم.27

اندازه موفّقیت به اندازه مهارت در تدبیرگرى است، نه میزان درآمد. درآمد اندک همراه با حسن تدبیر، بهتر از درآمد زیاد همراه با بى تدبیرى است. امام على علیه السلام وقتى مهارت هاى زندگى را به فرزند خود آموزش مى دهد، مى فرماید:
خوب تدبیر کردن همراه با روزىِ به اندازه، براى تو کارآمدتر از روزى زیاد همراه با اسراف است.28


امام على علیه السلام در کلام دیگرى به نکته مهم دیگرى اشاره کرده، مى فرماید:

یکى از ویژگى هاى مال، «پایدارى» آن است. هرچه مال، پایدارتر باشد، بهره بیشترى به انسان مى دهد و رونق بیشترى به زندگى مى بخشد. شرط پایدارى مال نیز خوب تدبیر کردن آن است.

امام على علیه السلام در این باره مى فرماید:
حسن تدبیر، مال اندک را رشد مى دهد و سوء تدبیر، مال فراوان را نابود مى سازد.29

اگر به اهمیت تدبیر، خوب توجّه شده باشد، معناى جمله آغازین (که گفتیم دارایى و درآمد، نیمى از ماجراست)، به خوبى روشن مى شود. خداوند، روزى مى دهد؛ اما این نیمى از ماجراست؛ نیمه دیگر آن، مهارت انسان در مصرف کردن آن است. بر همین اساس است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از تدبیر و تقدیر، به عنوان نیمى از زندگى یاد کرده است:
تدبیر کردن، نیمى از زندگى است.30
اندازه نگه داشتن، نیمى از زندگى است.31
 

معناى تدبیر

بنابراین، یکى از ضرورت هاى زندگى موفّق، برخوردارى از مهارت تدبیرگرى زندگى است و تدبیر زندگى، یعنى برنامه ریزى براى آنچه خداوند، روزى انسان مى کند. خداوند بر اساس حکمت و مصلحت خود، روزى انسان را مى رساند و این انسان است که باید آنچه را خداوند داده است، مدیریت کند و به بهترین شکل ممکن، مصرف نماید.

برخى از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل مى کنند که گاهى حضرت، غذاى خوبى به ما مى دادند و گاهى غذاى ساده. به ایشان عرض کردیم: اى کاش شما آینده نگرى مى کردید تا وضعتان متعادل گردد ! حضرت در پاسخ فرمود:
همانا ما به موازات خواست خداوند تدبیر مى کنیم؛ پس هر گاه که بگشاید، ما هم مى گشاییم و هر گاه که بر ما تنگ گیرد، ما هم تنگ مى گیریم.32

وظیفه ما مدیریت کردن منابعى است که خداوند در اختیار ما مى گذارد و این جاست که انسان، هنر خویش را به نمایش مى گذارد و در سایه آن، زندگى خود را سامان مى دهد.

امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند



توصیه ی بزرگان دینی ما میانه روی ست

یکى دیگر از بارزترین مؤلّفه هاى تدبیرگرى «میانه روى» در زندگى است. در ادبیات دین، مفاهیمى مثل: اسراف و تبذیر، در مقابل تدبیرگرى زندگى قرار گرفته اند33 و مفاهیمى مثل: تقدیر و اقتصاد، در کنار آن. «زیاده روى در مصرف» و «مصرف بى جا» نشانه بى تدبیرى است و «اندازه گیرى» و «میانه روى» در مصرف، نشانه حسن تدبیر است.

از این رو، همان گونه که تدبیرگرى، نیمى از زندگى دانسته شده است، میانه روى نیز نیمى از زندگى دانسته شده است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
میانه روى در خرج کردن، نیمى از زندگى است.34

امام على علیه السلام میانه روى و تدبیرگرى را نشانه خیرخواهى خداوند نسبت به انسان دانسته، مى فرماید:
خداوند، هر گاه خیر بنده اى را بخواهد، میانه روى و حسن تدبیر را به وى الهام مى کند و او را از بدتدبیرگرى و اسراف، دور مى سازد.35

این کلام، همبستگى میانه روى با تدبیرگرى و تقابل اسراف با تدبیرگرى را به خوبى نشان مى دهد. در کلام دیگرى از حضرت نیز تبذیر و تدبیرگرى در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند:
حُسن تدبیر و دورى از تبذیر، از حُسن سیاست است.36

کسانى که اهل تبذیر و اسراف هستند، به دلیل فقدان تدبیرگرى، معمولاً از عنصر رضامندى، کمتر برخوردارند؛ زیرا این حالت، از یک سو همراه با زیاده خواهى و سیرى ناپذیرى است و از سوى دیگر، موجب اتلاف منابع (روزى) مى گردد.

بریز و بپاش و خرج بى رویه، هر چند شاید ساعاتى، مایه خوشى انسان گردد، ولى تداوم نخواهد داشت. آینده نگرى و رضامندى پایدار در تدبیرگرى، اندازه گیرى و میانه روى است. این، قانون زندگى است.


3. خانه زندگى

یکى از نیازمندى هاى انسان، «مکان» زندگى است. بشر، به خانه اى نیاز دارد تا در آن آرام گیرد.

امام صادق علیه السلام یکى از عوامل آسایش انسان در دنیا را برخوردارى از خانه اى وسیع بیان کرده است.37
 
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز از آن به عنوان نعمت دنیا یاد کرده است.38 وقتى از امام کاظم علیه السلام پرسیدند که: لذّت زندگى دنیا در چیست؟ یکى از امورى را که در پاسخ مطرح فرمودند، «خانه وسیع» بود.39


خانه های بزرگ اختیار کنید که این خانه ها باعث قدرت شماست

منزل کوچک نمى تواند آسایش انسان را تأمین کند. انتظارى که از خانه مى رود، این است که مایه راحتى و آسایش باشد و این، هنگامى محقّق مى شود که فضاى کافى وجود داشته باشد. اگر فضاى خانه، ناکافى باشد، خود به عاملى براى نارضایتى تبدیل مى شود. امام باقر علیه السلام مى فرماید:
کوچک بودن خانه، از شقاوت زندگى است.40

البته وقتى صحبت از خانه وسیع مى شود، اندازه اى دارد. مراد، داشتن کاخ یا ساختن قصر نیست؛ برخوردارى از خانه اى است که به اندازه نیاز و کفایت باشد. آنچه مایه آرامش است، خانه اى است که به اندازه نیاز خانواده باشد. البته میزان نیازهاى واقعى در خانواده ها متفاوت است؛ ولى مهم این است که خانه، به اندازه نیاز باشد و نه بیشتر.

گاهى موارد، خانه از کارکرد خود خارج مى شود و چهره دیگرى به خود مى گیرد. قرآن در بیان ویژگى هاى برخى تمدن هاى نابودشده، مى فرماید:
«أَتَبْنُونَ بِکلِّ رِیعٍ ءَایةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکمْ تَخْلُدُونَ.
آنان خانه هایى بسیار مستحکم براى فخرفروشى مى ساختند و امید داشتند که در آنها جاودان بمانند».41


این الگوى خانه سازى، تمام هدف و معناى زندگى را تشکیل مى دهد و انسان را از امور بسیار مهم ترى بازمى دارد و بدین سان، مایه حسرت و افسوس وى مى گردد. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره این گروه مى فرماید:
بنا مى کنند آنچه را ساکن نمى شوند و جمع مى کنند آنچه را نمى خورند.42


یکى از راه هاى جلوگیرى از نارضایتى هاى آینده، بسنده کردن به خانه هاى متناسب با نیاز است. از این رو پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
لا تَبنوا ما لا تَسکنونَ.
بنا نکنید آنچه را ساکن نمى شوید.43

هم او مى فرماید:
هرگاه خداوند متعال بخواهد کسى را خوار گرداند، مال او را در ساختمان سازى مصرف مى کند.44

در پاره اى موارد، خانه سازى اشرافى و اسراف در ساختمان سازى، وسیله اى براى انتقام خداوند از مال حرام است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
به درستى که خداوند ـ عزّ وجلّ ـ بقعه هایى در زمین دارد که خانه هاى انتقام نامیده مى شوند؛ هرگاه کسى از راه حرام، مالى به دست آورد، خداوند، آب و گل را بر آن مسلّط مى گرداند و آن گاه، وى از آن بهره نمى برد.45

بنابراین، در فرهنگ دین، همان گونه که نسبت به داشتن خانه وسیع، تشویق شده است، از ساختن خانه هاى بیش از نیاز نیز به شدّت نهى شده است. داشتن خانه هاى وسیع، به معناى اسراف و اشرافیت در خانه سازى نیست. مراد از خانه وسیع، خانه اى است که همه نیازهاى منطقى و معمول و متعارفِ یک خانواده را به راحتى پاسخ بگوید.

 
امکانات و بسترهایی که زمینه ساز رضایت و خوشبختى هستند


4. وسیله نقلیه

زندگى، همراه با حرکت و نقل و انتقال است. براى تجارت باید از نقطه اى به نقطه دیگرى حرکت کرد و کالاى تجارت را حمل نمود. براى صله رحم باید به سمت مکان استقرار آنان رفت. براى تفریح و استفاده از طبیعت، باید از جایى به جایى رفت. سکون و توقّف در یک نقطه جغرافیایى، ناممکن است.

همیشه میان ما و مکان هایى که به نوعى با آنها کار سر و داریم، «فاصله» وجود دارد؛ لذا انسان، نیاز به وسیله اى دارد تا این فاصله را کم کند و مشقّت راه را اندک سازد. این جاست که وسیله نقلیه و ضرورت آن معنا مى یابد. یکى از عوامل راحتى و آسایش زندگى، برخوردارى از وسیله اى مجهّز و آماده است. در گذشته که وسایل نقلیه موتورى وجود نداشتند، حیواناتى همانند اسب، این مأموریت را بر عهده داشتند.


امام على علیه السلام مى فرماید:
مرکب راهوار، یکى از دو راحتى است.46

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نیز یکى از عوامل راحتى زندگى را داشتن اسبى چابک مى داند.47

 
پی‌نوشت‌ها:
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج20، ص306، ح504.
2. مستدرک الوسائل، ج11، ص217، ح 12789.
3. سنن الترمذى، ج4، ص77، ح2636.
4. الأمالى، طوسى، ص193؛ الأمالى، مفید، ص 172؛ بحار الأنوار، ج71، ص137.
5. ر. ک: توحید المفضّل، ص87؛ بحار الأنوار، ج3، ص87.

6. توحید المفضل، ص85؛ بحار الأنوار، ج3، ص86.
7. توحید المفضّل، ص85؛ بحار الأنوار، ج3، ص86.
8. همان جا.
9. «فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فِى الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ؛ پس هر گاه نماز تمام شد، روى زمین، پراکنده شوید و فضل خدا را طلب کنید» سوره جمعه، آیه 10.
10. «وَ ءَاخَرُونَ یضْرِبُونَ فِى الْأَرْضِ یبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ؛ و گروه دیگرى که در زمین حرکت مى کنند و از فضل خدا طلب مى کنند» سوره مزمل، آیه 20.

11. «اللَّهُ الَّذِى سَخَّرَ لَکمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِىَ الْفُلْک فِیهِ بِأَمْرِهِى وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِى؛ همان خدایى که دریا را در تسخیر شما قرار داد، تا به امر او کشتى را روى آن روان سازید و از فضل او بهره مند شوید» سوره جاثیه، آیه 12.
12. الکافى، ج5، ص89، ح2؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج3، ص166، ح3619.
13. الکافى، ج5، ص89، ح3؛ تحف العقول، ص351.
14. الکافى، ج5، ص89، ح1؛ قرب الاسناد، ص392.
15. پدیده تجارت با آبرو، در روایات بسیارى مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است.

16. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص375، ح5762؛ الخصال، ج1، ص182.
17. تحف العقول، ص279.
18. عزّت نفس یا حساس ارزشمند بودن را در روان شناسى امروز، «خودْارزش بخشى» یا «خودْاحترامى» یا «خودارزشمندى» نیز مى نامند که معادل Self Steem است.
19. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص192، ح3719.
20. الکافى، ج5، ص149، ح7؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص3.

21. الکافى، ج5، ص149، ح8؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص3.
22. الکافى، ج5، ص149؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج3، ص193.
23. غرر الحکم، ح8082؛ عیون الحکم والمواعظ، ص303.
24. غرر الحکم، ح8084؛ عیون الحکم والمواعظ، ص370.
25. غرر الحکم، ح8087؛ عیون الحکم والمواعظ، ص182.

26. غرر الحکم، ح8090؛ عیون الحکم والمواعظ، ص284.
27. عوالى اللآلى، ج4، ص39.
28. تحف العقول، ص79؛ بحار الأنوار، ج77، ص218.
29. غررالحکم، ح8081؛ عیون الحکم والمواعظ، ص227.
30. تحف العقول، ص 403؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 326.

31. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص416؛ الخصال، ج2، ص620.
32. الکافى، ج6، ص280؛ المحاسن، ج2، ص400.
33. ر. ک: غرر الحکم، ح8079؛ تحف العقول، ص79.
34. مسند الشهاب، ج1، ص55، ح33.
35. غرر الحکم، ح8057؛ عیون الحکم والمواعظ، ص131.

36. غرر الحکم، ح7618؛ عیون الحکم والمواعظ، ص229.
37. امام صادق علیه السلام: «سه چیز، مایه راحتى مؤمن است: خانه وسیعى که خانواده او را فراگیرد و دگرگونى حال او را از مردم پنهان سازد» الکافى، ج 6، ص525؛ الخصال، ص159؛ المحاسن، ج2، ص610.
38. رسول خدا صلى الله علیه و آله: «سه چیز از نعمت هاى دنیاست:... و منزل بزرگ» کنز العمّال، ج 3، ص 259؛ المطالب العالیة، ج 2، ص 155.
39. ر. ک: الکافى، ج6، ص526؛ المحاسن، ج2، ص611.
40. الکافى، ج6، ص526؛ المحاسن، ج2، ص611.

41. سوره شعراء، آیه 128 ـ 129.
42. مسند الشهاب، ج1، ص345؛ کنز الفوائد، ج1، ص344؛ أعلام الدین، ص365؛ بحار الأنوار، ج73، ص 81.
43. الکافى، ج2، ص48؛ الخصال، ج1، ص146؛ المحاسن، ج1، ص226.
44. مستدرک الوسائل، ج3، ص455؛ المعجم الأوسط، ج8، ص381؛ کنز العمّال، ج3، ص44؛ ر. ک: الفردوس، ج1، ص245.
45. الفردوس، ج1، ص186؛ ر. ک: الکافى، ج6، ص532.
46. غرر الحکم، ح7554.
47. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص358؛ الخصال، ج1، ص126.
 

منبع: هنر رضایت از زندگى، عباس پسندیده، انتشارات: دفتر نشر معارف، چاپ نهم، پاییز 1390


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما