محيط زيست و حقوق آن از منظر قرآن کريم

آب، خاک، هوا، گياهان،حيوانات و مناسبات بيولوژيک متعادل بين آنها شکل دهنده ي محيط زيست طبيعي است. اين سرمايه ي طبيعي موهبتي بزرگ است که خداوند متعال به بشر ارزاني داشته تا در تمامي ادوار تاريخ با عمران و آباداني زمين همه ي انسان ها و موجودات از آن بهره مند باشند؛ از اين رو حق بهره مندي از آنرا بايد از مصاديق مهم حقوق بشر ياد نمود، که قرآن کريم
سه‌شنبه، 4 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محيط زيست و حقوق آن از منظر قرآن کريم

محيط زيست و حقوق آن از منظر قرآن کريم
محيط زيست و حقوق آن از منظر قرآن کريم


 

نويسنده:دکتر سيد ابوالقاسم نقيبي*




 

چکيده
 

آب، خاک، هوا، گياهان،حيوانات و مناسبات بيولوژيک متعادل بين آنها شکل دهنده ي محيط زيست طبيعي است. اين سرمايه ي طبيعي موهبتي بزرگ است که خداوند متعال به بشر ارزاني داشته تا در تمامي ادوار تاريخ با عمران و آباداني زمين همه ي انسان ها و موجودات از آن بهره مند باشند؛ از اين رو حق بهره مندي از آنرا بايد از مصاديق مهم حقوق بشر ياد نمود، که قرآن کريم در آموزه هاي خود ضمن يادآوري اين مطلب، بر مصونيت طبيعت و منابع طبيعي و تعادل زيست محيطي از هر گونه تجاوز و تعدي تأکيد ورزيده است و بر اين اساس، تجاوز و تعدي به طبيعت را فساد در زمين دانسته که عذاب اخروي و مسئوليت دنيوي را در پي خواهد داشت.
در اين بيان، ضمن شناسايي عناصر کليدي شکل دهنده ي محيط زيست طبيعي و انساني، آيات مربوط به هر دو گستره با روش تفسيري قرآن به قرآن و قرآن به حديث ارائه شده است و بر روابط عميق بين انسان و مناسبات انسان ها با محيط زيست طبيعي تأکيد شده و فرضيه مسئوليت اخلاقي، مدني و کيفري متجاوز به حقوق محيط زيست طبيعي و انساني در حقوق اسلام اثبات گرديده است.
کليد واژه ها: تفسير موضوعي، احکام قرآن، قرآن و محيط زيست، حقوق محيط زيست.

مقدمه
 

محيط زيست طبيعي که حيات بيولوژيکي گياهان وجانوران در آن شکل گرفته استمرار مي يابد از چنان اهميتي برخوردار است که به عنوان مهمترين موضوع زيستي انسان و ديگر موجودات زنده مورد توجه قرار گرفته است. از طرف ديگر تمدن صنعتي ناشي از تأسيسات و بناها و مکان ها و محل زندگي انسان ها و تمدن مدني مربوط به مناسبات اجتماعي انسان ها و تأثير متقابل محيط زيست طبيعي با محيط زيست انساني، هر دين پژوه را به مطالعه عميق متون ديني، جهت دريافت موضع دين در اين زمينه فرا مي خواند. قرآن کريم مهمترين منبع شناخت موضع دين اسلام در زمينه ي محيط زيست طبيعي و انساني است. قرآن پژوهي که مسأله ي محيط زيست طبيعي و انساني را به آموزه هاي قرآن کريم عرضه مي دارد به دنبال دستيابي به ديدگاه آن کتاب الهي در زمينه ي توصيف محيط زيست و بايد و نبايدها در مناسبات انسان ها با آن است. براي دريافت صحيح مسأله ي مورد پژوهش بايستي در مبحث نخست مبادي تصوري و تصديقي که در فهم مسأله مؤثر است به اختصار بيان نمود.

1. مبادي تصويري و تصديقي
 

1. 1. مفهوم محيط زيست
 

مفهوم محيط زيست يا از علوم طبيعي نشأت مي گيرد و يا از علوم معماري و شهرسازي؛ محيط زيست به مفهوم نخست آن مجموعه اي از پديده هاي طبيعي و تعادل بين عناصر مؤثر در طبيعت است که حيات بيولوژيکي گياهان و جانوران را تضمين مي نمايد و محيط زيست به مفهوم دوم رابطه تعاملي است که بين تأسيسات و محيطي که درآن ايجاد مي شود وجود دارد. بنابراين محيط زيست براي خاک، آب و هوا (منابع طبيعي) و انواع حيوانات و گياهان و تعادل بيولوژيک بين آنها (طبيعت) شهر و مناظر آن، به کار مي رود.

1. 2. تعادل اکولوژيک
 

اکولوژي (ecologuo) دانشي است که به مطالعه ي انواع جانداران، گياهان و حيوانات در محيط طبيعي آنها مي پردازد و بنابراين مراد از تعادل اکولوژيک شرايط و مناسباتي است که در طبيعت شکل مي گيرد و حيات گياهان، حيوانات و انسان ها را تضمين مي نمايد و امکان حداکثر بهره مندي آنها را فراهم مي آورد. امروزه دو مفهوم اکولوژي و محيط زيست به نحوي به هم تقريب يافته اند که اکولوژيست ها به مهمترين قشر مدافع محيط زيست تبديل شده اند به گونه اي که يکي از رسالت هاي مهم خود را حفظ تعادل مناسبات محيط زيست مي دانند.

1. 3. بعد معنوي محيط زيست
 

محيط زيست به معناي اعم آن از چنان گستره اي برخوردار است که علاوه بر عناصر طبيعت و تعادل آن، مسأله کيفيت زندگي انسان را شامل مي شود. انسان، با استفاده و قدرت مسخرسازي طبيعت و با قدرت آفرينندگي خويش قادر است با تلفيق عناصر طبيعت با عناصر کيفيت زندگي خويش در محل زندگي، کار و تفريح، محيط زيستي را براي خويش سامان بخشد که ضمن بهره مندي از طبيعت، ابعاد فرهنگي، تاريخي و معنوي را پديد آورد که شکل دهنده ي بُعد انساني محيط زيست بوده و شايسته است از آن به بُعد معنوي محيط زيست ياد شود.

1. 4. حقوق محيط زيست
 

حقوق محيط زيست، شاخه اي از علم حقوق است که به مطالعه ي قواعد حقوقي موجود در زمينه ي محيط زيست طبيعي و انساني مي پردازد، که يکي از اهداف آن حفظ تعادل اکولوژيک طبيعت در رابطه با فعاليت هاي انسان است. بنابراين حقوق محيط زيست فعاليت هاي انسان ها را بر روي عناصر و محيط هاي طبيعي تعريف کرده و سازمان دهي کرده و کيفيت زندگي بهتر را تضمين مي نمايد.

1. 5. اخلاق محيط زيست
 

اخلاق محيط زيست، مشتمل بر مجموعه از گزاره هاي اخلاقي و بايسته هاي ارشادي در زمينه ي محيط زيست طبيعي و انساني است که يکي از اهداف آن ايجاد رابطه ي معنوي با طبيعت و محيط زيست انساني و بهبود ضمانت اجرايي قواعد شناسايي شده، در زمينه ي محيط زيست طبيعي و انساني در وجدان انسان هاست.

1. 6. قرآن کريم
 

قرآن کريم سند نهايي وحي مشتمل بر گزاره هايي توصيفي از طبيعت و دستوري نسبت به رابطه انسان با طبيعت است که از مجموع آنها مي توان به قواعد اخلاقي و حقوقي مورد نظر قرآن در زمينه ي محيط زيست طبيعي و انساني دست يافت. بنابراين آنچه در اين نوشتار ارائه مي گردد نگاه توصيفي قرآن به طبيعت و محيط زيست طبيعي و الگوي تعامل مطلوب با آن است.

2. مفاهيم اساسي قرآني و آموزه هاي اخلاقي و حقوقي آن در زمينه ي محيط زيست
 

قرآن کريم مهمترين و کاملترين کتاب الهي، متضمن واژگان کليدي است که در شناسايي محيط زيست و عناصر شکل دهنده ي آن و ارشادات اخلاقي و الزامات حقوقي مربوط به آن مؤثر است؛ واژه هاي خلقت، رحمت، آيه، خلافت، مالکيت از جمله کلماتي هستند که موضع قرآن کريم در اين زمينه را نشان مي دهند.

2. 1. خلقت
 

مبدأ پيدايش آفرينش، خداوند متعال است. قرآن کريم حمد و ستايش را مخصوص خداوندي دانسته است که خالق آسمان ها و زمين است.«الحَمدُلِلَهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَ الأرضَ...»؛ (انعام، 1) بنابراين پديده ها و آفريده ها از حسن و زيبايي آفرينشي برخوردارند. زيبايي و حسن آفرينشي موجودات ناشي از آن است که آنها در بستر عدالت آفريده شده اند چنانکه رسول اکرم (ص) فرمود: «بالعدل قامت السموات و الأرض»؛ (بان ابي جمهور، 1405، ج4، ص103، ح150) و اصولاً عدل ترازوي خداوند در امر آفرينش است. «وَ السّماءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ المِيزَانَ» (الرحمن، 7) و خلقت بر اساس حق که ملازم عدل است شکل گرفته است: «مَا خَلَقنَا السَّمَواتِ وَالأرضَ وَ مَا بَينَهُمَا إِلّا بِالحَقِّ...»؛ (احقاف، 3) لذا خداوند بر اساس حق و عدالت هر موجودي که شايستگي آنرا داشت، از لطف خود بهره مند ساخت و آنرا در مسير تکامل خود هدايت فرمود. «رَبُّنَا الَّذِي أَعطَي کُلَّ شَيءِ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَي »؛ (طه، 50) بر اين اساس آفرينش هستي و طبيعت، قابل ستايش است.
طبيعت و محيط زيست از مصاديق آفريده هايي است که اساس آفرينش آنها بر تعادل، حسن و زيبايي است، لذا دستگاه خلقت ما را به شناسايي تعادل زيستي طبيعت و حفظ زيبايي هاي آن به عنوان يک حق اساسي و بنيادين رهنمون مي شود و از آفرينش موجودات زنده در مي يابيم که آنها از استعداد زيستن و بقا برخوردارند؛ اين استعداد طبيعي مهمترين سند براي شناسايي حق تعادل اکولوژيک براي آنهاست. لذا حق محيط زيست که از منظر قرآن کريم ناشي از اعطاي خلقت و هدايت موجودات است يک حق فراگير براي هر موجود زنده ، از جمله بشر به شمار مي آيد.

2. 2. رحمت
 

بر اساس آيات قرآن کريم همه ي موجودات آفرينش از رحمت الهي بهره مندند.«...وَ رَحمَتِي وَسِعَت کُلَّ شَيءٍ...»؛ (اعراف، 156) «...رَبَّنَا وَسِعتَ کُلَّ شَيءٍ رَّحمَهً وَ عِلمًا...»؛ (غافر، 7) در متون ديني بر فراگيري رحمت خداوند بر همه اشياء تأکيد شده است، «اللهم إني اسئلک برحمتک الّتي وسعت کلّ شيء»(1) و از مهمترين ويژگي اين رحمت تقدم آن بر غضب الهي است، «يا من سبقت رحمته غضبه».(2) لذا رحمت سابقه الهي يک جريان فراگير و ثابت است و بنابراين مي توان گفت در نظام آفرينش و طبيعت، رحمت است که اصالت دارد. (مطهري، 1353، ص246)
يکي از جلوه هاي رحمت الهي نمود تطهير طبيعت است. دستگاه آفرينش داراي ويژگي تطهير است. در طبيعت شواهدي بر نهادينه بودن اين خصيصه مشهود است؛ مثلا اينکه درياها و گياهان گاز انيدريد کربنيک هوا را مي گيرند و جو را تصفيه مي کنند، اگر هوا به وسيله ي پالايشگاه نهادينه شده در دل محيط زيست پالايش نمي شد جو زمين در مدت کوتاهي صلاحيت زيستگاهي خود را از دست مي داد؛ زيرا تنفس در آن غير ممکن مي گشت. تجزيه لاشه هاي حيواناتي که مي ميرند و تجزيه زوايدي که از موجودات زنده دفع مي گردد يک نمونه ديگر از پالايش و تطهير طبيعت و محيط زيست است.
غلبه رحمت خداوند در نظام طبيعت و محيط زيست پشتوانه اصالت سلامت و پاکيزگي در آن است. لذا کتاب آفرينش طبيعت و محيط زيست، مرجع صلاحيت دار براي شناسايي حقوق واقعي موجوداتي است که در محيط زيست زندگي مي کنند يا در آينده خواهند زيست. حق برخورداري از سلامت و پاکيزگي، از حقوق اوليه محيط زيست طبيعي و انساني به شمار مي آيد. لذا هر گونه فعاليت صنعتي و اقتصادي تنها در صورت عدم مغايرت با اصل سلامت و پاکيزگي محيط زيست قابل پذيرش است. در متون ديني، خداوند پاکيزه و دوستدار پاکيزگي معرفي شده است (نهج الفصاحه، شماره 703) و بهشت را تنها براي پاکيزه ها مهيا نموده (نهج الفصاحه، شماره 612) و بر تحصيل حداکثر پاکيزگي تأکيد ورزيده و اساس اسلام را پاکيزگي دانسته است .(نهج الفصاحه، شماره 1182)

2. 3. آيه
 

قرآن کريم آسمان ها و زمين را آيه عظمت خداوند مي داند.«خَلَقَ اللهُ السَّمَوَاتِ والأرضَ بِالحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِکَ لآيهً لِلمُؤمِنِينَ»؛ (عنکبوت، 44) «وَ مِن ءَاياتِهُ خَلقُ السَّمَوَاتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلَفُ ألسِنَتِکُم وَ ألوَانِکُم إِنَّ فِي ذَلِکَ لآياتٍ لِلعالِمِينَ.»(روم، 22) خداوند روييدن گياهان را در زمين آيه اي از خود دانسته است: «أوَلَم يَرَوا إِلَي الأرضِ کَم أنبَتنَا فِيهَا مِن کُلِّ زَوجٍ کَريمٍ إِنَّ فِي ذَلِکَ لآيَهً وَ مَا کَانَ أَکثَرُهُم مُّؤمِنِينَ»؛ (شعراء، 8-7) همچنين زندگي زنبور عسل و بهره گيري از شهد گلها براي توليد عسل مشتمل بر آيه و نشانه براي اهل تفکر تلقي شده است؛ «وَ مِن ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الأَعنابِ تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَکَرًا وَ رِزقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِکَ لآَيَهً لِّقَومٍ يَعقِلُونَ.» (نحل، 67) لذا در جهان شناسي قرآن کريم، طبيعت و محيط زيست از مصاديق آيات الهي است. طبيعت تجلي گاه خداوند متعال است که انسان در جاي جاي آن حضور الهي را دريافت مي کند؛ «...فَأينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ...».(بقره، 115)
قرآن کريم از آسمان، ستارگان، خورشيد، ماه، ابر، باران، جريان باد، حرکت کشتي ها در درياها،گياهان، حيوانات و بالاخره هر امر محسوسي که بشر در اطراف خود مي بيند را به عنوان موضوعاتي که درباره ي آن بايد انديشيد و تفکر کرد ياد مي نمايد؛ (مطهري، 1381، ج2، ص70) چنانکه انسان را به دقت و مطالعه در آسمان ها و زمين فرا مي خواند: «قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِي السَّماواتِ وَ الأرضِ...» (يونس، 101)
همچنين قرآن کريم سراسر خلقت را، آيات الهي و علائم و نشانه هايي براي کشف حقيقت مي داند، قرآن از جهان خارج انسان به «آفاق» تعبير مي کند، «سَنُرِيهِم ءَاياتِنَا فِي الآفاقِ وَ فِي أنفُسِهِم حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُ...» (فصلت، 53) که بايد در آن انديشيد و تفکر نمود؛ «...وَ يَتَفَکَّرُونَ فِي خَلقِ السَّماوَتِ وَ الأرضِ...» (آل عمران، 191) تا حقايق ، سنت ها و آيات الهي را در آن کشف کرد. از مهمترين حقايقي که با تفکر و انديشه در طبيعت به دست مي آيد اين است که طبيعت براي پيدايش و بقاي موجودات زنده آفريده شده است، لذا حفظ تعادل اکولوژيک طبيعت، يک حق اصيل و اولي براي موجودات زنده است. طبيعت آيتي است که از سنت هاي الهي مانند حيات موجودات زنده و ضرورت بهره وري از آن در حفظ بقاي آنها حکايت دارد؛ سنت هايي که مي توان از آنها، حق حيات و حق تمتع از طبيعت را براي تمامي موجودات زنده از جمله انسان انتزاع نمود. لذا طبيعت آيه و نشانه ي محسوسي از قدرت و حکمت خداوندي است که در نظام تکويني عادلانه خويش موجودات کوچک و بزرگ را از حيات برخوردار نموده است. اين نظام تکويني الهي امري مقدس تلقي مي گردد که انسان ها بايد تمامي فعاليت هاي خود را در روي زمين هماهنگ با آن به انجام برسانند. آلوده نمودن عناصر طبيعت چون آب، خاک، هوا و تخريب محيط زيست، تجاوز و تعدي به نظام تکويني مقدس و آيه الهي است.

2. 4. خلافت
 

در قرآن کريم، خداوند انسان را خليفه ي خويش در زمين معرفي نموده است؛ «...إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأََرضِ خَلِيفَهَ...»(بقره، 30) و سر آن را علم اسمائي دانسته است که به آدميان آموخته است. «وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الأسمَاءَ کُلَّهَا...» (بقره، 31) در تفسير قمي در زمينه مراد از اسماء در آيه شريفه «وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الأسمَاءَ کُلَّهَا...» آمده است که امام (ع) فرمود: «اسامي کوه ها، درياها، دواها، گياهان و حيوانات است»(3) (قمي، 1404، ج1، ص45) و مرحوم علامه طباطبايي در الميزان في تفسيرالقرآن روايتي را به نقل از داوودبن سرحان عطار نقل مي کند که اظهار داشت: محضر امام صادق (ع) بودم دستور داد سفره آوردند و ما غذا خورديم، سپس دستور فرمود طشت و دست سنان (لگن ـ حوله) آنرا، آوردند.عرضه داشتم: فدايت شوم منظور از اسماء در آيه «و علم آدم الاسماء...» چيست؟ آيا همين طشت و دست سنان نيز از آن اسماء است؟ حضرت فرمود: دره ها و تنگه ها و بيابان ها از آن است و با دست خود اشاره به پستي ها و بلندي ها کرد». (طباطبايي، 1405، ج1، ص120) بنابراين خداوند با نهادينه سازي ظرفيت علمي براي انسان در سلطه بر طبيعت و زمين او را خليفه ي خويش در آن قرار داده است تا به آباداني و عمران آن همت گمارد؛ «...وَ استَعمَرکُم فِيهَا...» (هود، 61) و او را به بهره گيري از مواهب و فضل خود در زمين فرا خوانده است. «...وَ ابتَغُوا مِن فَضلِ اللهِ...» (جمعه، 10)، تا به اطراف و اکناف آن قدم بردارد و از روزي آن بهره جويد... «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الأرضَ ذَلُولاً فَامشُوا فِي مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِن رِّزقِهِ وَ إِلَيهِ النُّشُورُ» (ملک، 15)
انسان جانشين و خليفه خداوند در استعمار،عمران و آبادني زمين است ؛ جانشيني و خلافت ايجاب مي نمايد که او امانت زمين را به نيکويي حفظ نموده و آنرا از هر گونه تخريب و فساد مصون نگه دارد و با دانش و علم نسبت به بهره وري و عمران زمين بکوشد و فضاي زيست محيطي موجودات ديگر را تضمين نمايد و امکان بهره وري همه گاني و هميشگي را براي همه ي موجودات در زمين فراهم آورد. ذکر خداوند متعال و يادآوري خلافت و جانشيني او در زمين و درک محيط بودن آن ذات مقدس بر همه چيز، «...وَ کَانَ اللهُ بِکُلِ شَيءٍ مُحِيطًا» (نساء، 126) رمز بهره وري از طبيعت با حفظ تعادل زيستي آن است. تنها انسان هاي عالم به سنت هاي حاکم بر طبيعت و پايبند به تعهدات خويش در خلافت، از آلوده سازي طبيعت و بهره وري نادرست از آن اجتناب مي ورزند و تمامي همت خويش را در حفظ تعادل محيط زيست به کار مي گيرند و همانگونه که خداوند حفيظ طبيعت و همه موجودات آن است، «...إِنَّ رَبِّي عَلَي کَلِّ شَيءٍ حَفِيظٌ» (هود، 57) خليفه ي او نيز بايد منابع و مواهب طبيعي اعم از گياهان، حيوانات و... را از نابودي، تخريب و تلف شدن حفظ نمايد. به تعبير ديگر زمين، آب، آسمان و همه ي طبيعت وديعه اي الهي است که به دست انسان سپرده شده و براي استفاده ي متعادل از آنها پديد آمده اند. از اين روي انسان مسئول حفظ طبيعت است. (نصر، 1382، ص204)
پيامبر اکرم (ص) بر حرمت نهادن بر زمين تأکيد مي ورزند و آنرا به منزله ي مادري که انسان از آن ارتزاق مي نمايد معرفي نموده اند که از اعمال نيک و بد انسان نيز خبر مي دهد؛ «تحفّظوا من الأرض فانّها امّکم و إنّه ليس من احدٍ عاملٍ عليها خيراً أو شرّاً الا و هي مخبِره به». (نهج الفصاحه، ص226) از جمله اموري که زمين از آن خبر خواهد داد کيفيت بهره وري و حفاظت انسان از عناصر و منابع آن است. قانونگذار قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با استفاده از آموزه هاي قرآن کريم و سنت نبي اکرم (ص) در اصل پنجاهم در زمينه ي حفظ محيط زيست مقرر نموده است: «در جمهوري اسلامي حفظ محيط زيست که نسل امروز و نسل هاي بعد بايد در آن حيات اجتماعي رو به رشدي داشته باشند وظيفه ي عمومي تلقي مي گردد؛ از اين رو فعاليت هاي اقتصادي و غير آن که با آلودگي محيط زيست يا تخريب غيرقابل جبران آن ملازمه پيدا کند ممنوع است.»

2. 5. تسخير
 

بر اساس آموزه هاي قرآن کريم طبيعت در تسخير انسان است. راغب اصفهاني در مفردات، تسخير را به معناي حرکت دادن و راندن قهري به سوي هدف معين دانسته است.(راغب اصفهاني، 1376، ص232) طبرسي نيز در مجمع البيان آنرا به رام کردن معني کرده است. در قرآن کريم آيات فراواني از تسخير موجودات طبيعي براي انسان حکايت دارد، يعني موجودات طبيعي براي هدف بهره وري انسان رام شده اند؛ چنانکه مي فرمايد: «خداوند نهرها را مسخر شما ساخت» (ابراهيم، 32) و «کشتي را مسخر شما ساخت» (ابراهيم، 33) و «شب و روز را براي شما تسخير کرد» (نحل، 12) «خورشيد و ماه را مسخر شما ساخت» (ابراهيم، 33) «دريا را به تسخير شما درآورد تا از گوشت تازه آن استفاده کنيد». (نحل، 14) قرآن کريم در آياتي بر تسخير همه ي موجودات در زمين تأکيد دارد: «آيا نمي بيني خداوند همه ي آنچه را روي زمين است مسخر شما گردانيد» (حج، 65) و در نهايت خداوند از تسخير هر آنچه که در زمين و آسمان است براي انسان خبر مي دهد: «خداوند آنچه در زمين و آسمان است مسخر شما ساخت»؛ (جاثيه،13) «وَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِي السَّماوَتِ وَ مَا فِي الأرضِ جَمِيعاً مِّنهُ...».
برخي از مفسران بر اين باورند همه ي موجودات مسخر فرمان خدا در طريق سود انسان ها هستند، خواه مسخر فرمان انسان باشند يا نه و به اين ترتيب «لام» در «لکم» به اصطلاح «لام» منفعت است. (ناصر مکارم شيرازي، 1362، ج17، ص64) برخي ديگر در ذيل آيه شريفه «ألم تَرَوا أن اللهَ سَخَّرَ لَُم مَا فِي السّماوات و ما في الأرض...» بر اين باورند که «لام» در «لکم» براي تعليل غايي است، يعني هدف از تسخير، بهره وري انسان از آسمان ها و زمين است.(علامه طباطبايي، 1405، ج16، ص229) بنابراين اعم از اينکه «لام»، «لام» منفعت يا غايت بدانيم تسخير طبيعت براي نوع انسان در طول حيات پيش بيني شده است لذا از واقعيتي مهم حقوقي حکايت دارد و آن اينکه استفاده از بهره وري از آسمان ها و زمين و موجودات آن حق همه انسان هاست و هر گونه تصرف و بهره وري از طبيعت نبايد با حق بهره وري ديگري منافات داشته باشد. محيط زيست طبيعي در تسخير آدمي است تا با تکيه به حق تسخير از موجودات بهره ببرند ولي بهره گيري که موجب از بين رفتن گونه هاي مختلف موجودات زنده گردد و بشر آينده را از استفاده از آنها محروم کند، کفران نعمت الهي است و از مصاديق قطعي سوءاستفاده از حق، به شمار مي آيد.
يکي از جلوه هاي تسخير موجودات، آسمان ها و زمين براي انسان، تسخير علمي آنهاست؛ يعني آدمي از چنان ظرفيت و استعداد علمي برخوردار است که مي تواند به سنت ها و قوانين حاکم بر موجودات طبيعي ونباتي و حيوانات علم پيدا کند، ضمن شناخت ويژگي هاي جمادي، نباتي و حيواني آنها براي حفظ موجوديت هر يک تدبير و نسبت به توسعه حيات موجودات زنده با روش هاي علمي اقدام نمايد . اما متأسفانه بشر با سوءاستفاده از ظرفيت علمي خود با ساخت و به کارگيري بمب هاي اتمي و شيميايي، به حيات زيستي و ساختمان آفرينشي موجودات زنده به شدت آسيب مي رساند. اين نحوه رفتار با موجودات زنده، با هدف تسخير موجودات براي انسان منافات دارد؛ زيرا اين ظرفيت علمي براي شکوفايي طبيعت و توسعه ي حداکثري آن پيش بيني شده است. امام علي (ع) به کار گيري استعداد تسخيرکنندگي را براساس پارسايي دانسته است که آدمي بايد حقوق محل زيست و موجودات زنده ي آن را رعايت کند. «قال علي (ع): « اتقوا الله في عباده و بلاده فانکم مسئولون حتّي عن البقاع و البهائم». (نهج البلاغه، خطبه 166، ص 382) قرآن کريم ضمن شناسايي حق تسخير دريا، نهرها، خورشيد، ماه، شب و روز براي انسان و يادآوري تکثر و تنوع نعمت هاي خويش که غير قابل شمارش هستند ، انسان را موجودي ظلوم و کفّار يعني ستمگر و ناسپاس معرفي نموده است: «وَءَاتاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصُوهَا إِنَّ الإِنَسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهيم، 34) اين توصيف از تجاوز انسان به منابع نعمت هاي طبيعي و استفاده ي نادرست استعداد تسخير طبيعت و ناديده گرفتن سنت هاي الهي در تسخير طبيعت حکايت دارد. بدون ترديد تصرفي که ستمگرانه و ناسپاسانه باشد از مصاديق برجسته ي منکر تلقي مي گردد: زيرا قرآن کريم براي واژه منکر چنان شمول و گستره اي قائل است که بر تجاوز و تعدي به نعمت طبيعت نيز صدق مي نمايد؛ همانگونه که براي واژه معروف چنان فراگيري قائل است که عمران و آباداني زمين، حفظ و توسعه محيط زيست، از موارد و مصاديق آن به شمار مي آيد. بديهي است امت و جامعه ي اسلامي که قرآن مهمترين مشخصه ي آنرا امر به معروف و نهي از منکر دانسته است، «کُنتُم خَيرَ أُمَّهٍ أُخرِجَت لِلنَّاس تَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ...» (آل عمران، 110) با نهادينه سازي فرهنگ امر به حفظ محيط زيست و نهي از تخريب آن، پرچم دار نهضت حفظ محيط زيست و توسعه ي آن در سطح جهان خواهد بود و کارگزاران حکومت اسلامي نيز از اقتدار خويش در جهت توسعه معروف محيط زيست و مقابله با منکر تخريب آن بهره خواهد جُست. «الَّذِينَ إن مَّکَّنّاهُم فِي الأرضِ أقَامُوا الصَّلَوه وَ ءَاتَوُا الزََّکَوهَ وَ أمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلِه عاقِبَهُ الأُمُورِ».(حج، 41)

2. 6. مالکيت
 

مالکيت حقيقي همه ي موجودات آفرينش از جمله انسان و طبيعت از آن خداوند متعال است.
«وَ لِلَهِ مُلکُ السَّماوات وَ الأرضِ وَ اللَهُ عَلَي کُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» (آل عمران ، 189) و «...لَّهُ مَا فِي السَّماوات وَ الأَرضِ کُلٌّ لَّهُ قانِتُونَ». (بقره، 116) مالکيت حقيقي خداوند قابل واگذاري به انسان نيست. «... وَ لَم يَکُن لَّهُ شَريکٌ فِي المُلکِ...» (اسراء، 111) لذا انسان نمي تواند نسبت به پديده هاي طبيعي احساس مالکيتي حقيقتي نمايد و هر گونه تصرف از جمله تصرف، زيانبار را در آن داشته باشد. آنچه که در اختيار انسان با مالکيت اعتباري قرار گرفته است در حقيقت امانت الهي است و انسان امانتدار، مملوک خداوند است. «ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُّستَخلَفِينَ فِيِه...» (حديد، 7) خداوند پس از آنکه انسان را بر جميع مخلوقات خود برتري داد و کرامت بخشيد او را خليفه خود در زمين قرار داد، به همين اعتبار او را نسبت به تصرف کردن در اشياء و موجودات مخلوق خود مأذون ساخت؛ لذا انسان به عنوان مالک غيرحقيقي مأذون، در حدود اذن خالق در محدوده ي احکام و مقررات وضع شده از ناحيه او حق تصرف دارد. بنابراين او نمي تواند تصرف ناروا در آن داشته باشد. تصرف ناروا همچون آلوده ساختن محيط زيست، ظلم است.
انسان براي برقراري ارتباط با خود، ديگران و ديگر موجودات و اشيا بايد مملوکيت خود و ديگر موجودات عالم را، نسبت به خداي سبحان در نظر داشته باشد و براي تحصيل اذن مالک مطلق عالم هستي، تلاش کند. اخذ اذن پروردگار، در گرو تبعيت از اوامر و نواهي اوست که توسط انبيا و رسولان الهي در قالب «دين» ارائه و تبيين شده است؛ (جوادي آملي، بي تا، ص172) لذا تصرف در طبيعت و محيط زيست در چارچوب آموزه هاي اخلاقي و حقوقي دين مشروع و جايز مي باشد. تصرفات زيانباري که به آفريدگان و نظام آفرينش آنها آسيب مي رساند ظلم و در نتيجه حرام است و مرتکب آن مستوجب عقاب الهي است؛ زيرا خداوند ظلم نسبت به هيچ موجودي را بر نمي تابد؛ «...وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلمًا لّلعالمينَ».(آل عمران، 108)

2. 7. نعمت
 

طبيعت و آنچه در آن است از مصاديق نعمت هاي الهي براي بشر است ، «وَ مَابِکُم مِّن نِعمَهٍ فَمِنَ اللهِ». (نحل، 53) خداوند نعمت را در اختيار انسان قرار داده است تا شکرگزار باشد يعني از آن به نحو مطلوب استفاده نمايد و در صورتي که از آن به نحو مطلوب استفاده نمايد زيادت نعمت به شکل تداوم آن نعمت يا اختصاص نعمت ديگر به عنوان پاداش عملکرد صحيح در بهره وري از نعمت، بهره مند مي گردد. «...لَئِن شَکَرتُم لأزِيدَنَّکُم...»؛ (ابراهيم، 7) ولي اگر با بهره برداري خود، طبيعت و محيط زيست را آلوده و تخريب نمايد، او نسبت به نعمت بزرگ طبيعت کفر ورزيده و مستحق عقاب دنيوي، محروميت از اين نعمت و موهبت الهي مي شود. «...وَ لَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»؛ (ابراهيم، 7) محروميت از نعمت هاي الهي در حقيقت ناشي از ويژگي هاي دروني مانند حرص و طمع ورزي و ناديده گرفتن سنت ها و پيمان هاي الهي است: «ذَلِکَ بِأنَّ اللَّهَ لَم يَکُ مُغَيِّرًا نِّعمَهً أنعَمَهَا عَلَي قَومٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأنفُسِهِم...»؛ ( انفال، 53) لذا بحران محيط زيست ريشه در انسان ها يعني بحران اخلاقي و دروني آنها و عملکرد نامشروع آنها نسبت به طبيعت و ديگر نعمت هاي الهي دارد؛ « فَکَفَرَت بِأنعُمِ اللَّهِ فَأذاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الجُوعِ وَ الخَوفِ بِمَا کَانُوا يَصنَعُونَ». (نحل، 112) در مقابل رعايت حدود و سنت هاي الهي و پايبندي به اصول زيست محيطي و زيست انساني بر پايه ي آموزه هاي آسماني موجب شکوفايي و طراوت محيط زيست و امکان بهره مندي حداکثري از طبيعت مي شود؛ چنانچه پايداري در مسير مستقيم سبب بهره مندي از آب فراوان مي شود: «وَ أَلَّوِ استَقامُوا عَلَي الطَّرِيقَه لأَسقَيناهُم مَّأءَ غَدَقًا » (جن، 16) و ايمان و عمل به دستورات الهي موجب برخورداري از نعمت هاي آسماني و زميني مي شود. «وَ لَو أنَّهُم أقَامُوا التَّورات وَ الإِنجِيلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِهِم لأکَلُوا مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أرجُلِهِم».(مائده، 66)
از آيات شريفه استفاده مي شود که بين مناسبات انساني و محيط زيست طبيعي رابطه و نسبت مستقيم برقرار است. همانگونه که مناسبات ناپسند انسان ها موجب ظهور فساد در بر و بحر مي شود. «ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البَرِّ وَ البَحرِ بِمَا کَسَبَت أيدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُم يَرجِعُونَ» (روم، 41) و مناسبات اخلاقي انسان ها موجب گشايش درهاي برکات آسمان و زمين به روي آنان مي گردد؛ «وَ لَو أنَّ أهلَ القُرَي ءَامَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الأرض». (اعراف، 96) لذا آموزه هايي که مشتمل بر رعايت اصول اخلاقي در مناسبات انساني است نتايج ارزشمندي براي شکوفايي و توسعه ي محيط زيست طبيعي به همراه خواهد داشت. علاوه بر آن در متون ديني براي توسعه بخشيدن عناصر طبيعت، ثواب و پاداش مقرر شده است. چنانکه از پيامبر اکرم (ص) نقل است که فرمود: «من سقي طلحه أو سدره فکأنّما سقي مؤمناً من ظلمأ». (علامه مجلسي، 1403، ج9، ص212، ح86) يعني آبياري درخت مانند سيراب کردن مؤمن تشنه، داراي ثواب و پاداش ا ست و ثواب درختکاري، جاري ساختن نهر، کندن چاه براي عمران آباداني در کنار تعليم دانش، ساختن مسجد و توريث قرآن و به جاي گذاشتن فرزندي که براي انسان، بعد از مرگش، استغفار کند، بعد از موت به انسان بازگشت مي نمايد. (نهج الفصاحه، ج1، ص497)
توسعه فضاي سبز، صدقه جاريه براي غارس درخت به شمار آمده.(نهج الفصاحه، ج2، ص563) در برخي روايات زندگي بدون هواي پاک و تميز، آب فراوان و گوارا، زمين حاصل خيز و قابل کشت و زرع، زندگي ناگوار به شمار آمده است. (علامه مجلسي، 1403، ج75، ص234) در بعضي روايات آمده است «اگر قيامت برپا شود و در دست فردي نهالي باشد بايد آنرا بکارد. (ميرزا حسين نوري، 1408، ج13، ص460) و ده ها گزاره ي ايجابي ديگر، که بر ضرورت حفظ محيط زيست و توسعه آن دلالت دارد، علاوه بر گزاره هاي اثباتي، گزاره هاي سلبي نيز در متون روايي مشاهده مي شود که از آنها ممنوعيت تعدي و تجاوز به محيط زيست استظهار مي شود؛ چنانکه از رسول اکرم (ص) نقل است که فرمودند: «درختان را قطع نکنيد که خداوند بر شما عذاب مي فرستد». (حر عاملي، بي تا، ج19، ص39، کتاب المزارعه، باب 7، ح1) از مجموع گزاره هاي سلبي و ايجابي حداقل بايدها و نبايدهاي ارشادي و اخلاقي يا احکام تکليفي استحباب و کراهت استظهار مي شود. قرآن کريم در برخي از آموزه هاي خود بايد و نبايد را در کنار هم مطرح نموده و به بهره مندي از محصول طبيعت امر نموده است و از عدم تعادل در مصرف آن نهي فرموده و اسراف را عامل از دست دادن محبت خداوند دانسته است. «...وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ المُسرِفِينَ»، (اعراف، 31) و مسرفان را از اهل آتش جهنم معرف نموده است «... و أنّالمسرفين هُم أصحابُ النَّارِ.» (مؤمن، 43) با تأمل در اين دسته از آيات مي توان قواعد الزامي و حقوقي و احکام تکليفي حرمت تخريب طبيعت و استفاده نارواي از آن وجوب حفظ محيط زيست را به دست آورد.
از مفاهيمي چون رحمت، آيه، خلافت، تسخير و نعمت در قرآن کريم دريافتيم که محيط زيست طبيعي ميراث خداوند متعال براي موجودات زنده و آدميان است، تا آدمي با رعايت سنت هاي الهي بر حفظ و توسعه ي آن همت ورزد و آنرا از آلودگي ها و تخريب مصون نمايد؛ از اين رو انسان در برابر خداوند، موجودات و بلکه تمامي آفرينش مسئول است.
برخي از محققان نوشته اند «قوانين الهي شريعت» وظايف انسان ها را نسبت به نظم طبيعي و محيط زيست، به صراحت معين کرده است. انسان، به موجب احکام شرعي، نه تنها موظف است به انسان هاي ديگر کمک کند و نيازهاي بينوايان را برآورده کند، بلکه علاوه بر آن موظف است از آلوده کردن آب و خاک پرهيز نمايد. (محمدحسن نجفي ، 1365، ج2، صص69-66) او نه تنها موظف است به پدر و مادر خود مهرباني کند بلکه بايد درخت بکارد و حيوانات را با رأفت و مهرباني ترتبيت نمايد و از آنان حمايت کند و آشيانه آنان را از تباهي و آلودگي حفظ نمايد. (سيد مصطفي محقق داماد، 1371، ص182) خداوند متعال در قرآن کريم به موجودات گوناگون طبيعت سوگند ياد نموده است «وَالتِّينِ وَ الزِّيتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ»، «والفجر»، « والنجم»، «والطور»، «والضحي»، «والذاريات»، «وَ الشَّمسِ وَ ضُحاهَا وَ القَمَرِ إِذَا تَلاهَا...»، اين سوگندها بر جايگاه مهم عناصر طبيعت در نزد خداوند حکايت دارد که بايد در حفظ اين عناصر کوشيد و نام گذاري سوره هاي قرآن به نام يکي از عناصر طبيعت مانند بقره، رعد، نحل، نور، نمل، عنکبوت، دخان، نجم، جن، فجر، شمس، حديد، ليل، ضحي، قمر، تين، علق، ناس، فلق و بروج بر اهميت آن عناصر، در فرهنگ قرآني و ضرورت انس با آنها دلالت دارد.
چگونه مي توان عناصر ياد شده را ناديده گرفت و به تخريب و آسيب آفريده هايي مبادرت ورزيد، که در نزد خالق و جهان از جايگاه ويژه اي در آفرينش برخوردارند. تنها غفلت از ذات باري تعالي است که موجب تجاوز و تعدي به اين عناصر و به هم زدن مناسبات متعادل محيط زيست مي گردد. انساني که به آموزه هايي همچون «منشأ آفرينش موجود زنده، آب است»، «...وَ جَعَلنَا مِنَ المَاءِ کُلَّ شَيءٍ حَيٍّ...» (انبياء، 30) ايمان دارد و رويش هر گياه را به وسيله ي آب از ناحيه خداوند متعال مي داند، «وَ هُوَ الَّذِي أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأخرَجنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَيءٍ...» (انعام، 99) و آنرا ميراث مشترک انسان ها تلقي مي کند (4) و خلقت آنرا مانند پديده هاي طبيعي ديگر به اندازه ي معين مي داند، «إِنَّا کُلَّ شَيءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ» (قمر، 49) و رويش گياهان در زمين را موزون به شمار مي آورد، « وَالأرضَ مَدَدناها وَ ألقَينَا فِيهَا رَواسِيَ وَ أنبَتنَا فِيهَا مِن کُلِّ شَيءٍ مَّوزُونٍ»(حجر، 19) به خود اجازه نمي دهد که با آلوده سازي عناصر طبيعت تعادل محيط زيست را به هم بزند. باور عميق به موهبت الهي بودن آب، خاک، هوا، مؤمن را به گرامي داشتن و حرمت نهادن اين ميراث مشترک انسان ها و موجودات ديگر رهمنون مي نمايد.

3. مسئوليت هاي ناشي از تعدّي به محيط زيست
 

3. 1. تجاوز و تعدي نسبت به محيط زيست؛ افساد در زمين
 

قرآن کريم از تعدل محيط زيست با واژه موزون ياد مي نمايد زيرا مي فرمايد: «و زمين را گسترديم و در آن کوه هاي استوار برنهاديم و در آن از هر چيز متناسب و موزون رويانديم...»؛ «وَالأرضَ مَدَدناها وَ ألقينَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَ أنبَتَنَا فِيهَا مِن کُلِّ شَيءٍ مَّوزُنٍ». (حجر، 19) بديهي است هر گونه تصرف در طبيعت که موزون و متناسب بودن عناصر و موجودات طبيعت را برهم زند افساد در ارض است. قرآن کريم تخريب محيط زيست را فساد در زمين مي داند، لذا مي فرمايد: «و در زمين از پس اصلاح آن فساد نکنيد»؛ «...وَ لا تُفسِدُوا فِي الأرضِ بَعدَ إصلاحِهَا...».(اعراف، 85) رعايت تعادل محيط زيست و اصلاح در زمين از مصاديق برجسته عهد و ميثاق خداوند با آدمي است بديهي است ناديده گرفتن چنين عهدي موجب خسران است؛ «وَ الَّذِينَ يَنقُصُونَ عَهدَاللَّهِ مِن بَعدِ مِيثَقِه وَ يَقطَعُونَ مَا أمَرَاللَّهُ بِهِ أن يُوصَلَ وَ يُفسِدُونَ فِي الأرضِ أولئِکَ لَهُمُ اللَّعنَهٌ وَ لَهُم سُوءُ الدَّارِ.»(رعد، 25)
قرآن کريم، تجاوز به حريم طبيعت و ضايع ساختن و تخريب منابع زيستي را اعتداء دانسته است؛ چنانکه مي فرمايد: «ضايع مکنيد منابع پاکيزه اي که خداوند در اختيار شما قرار داده است و تجاوز نکنيد از حدود خويش، چرا که متجاوزين مشمول محبت خداوند نخواهند بود». (مائده، 86) برخي از محققان از آيه شريفه نتيجه گرفته اند که از نظر قرآن، بشري که از طريق فساد و تباهي و تجاوز از حدود و مرزها ، پيمان الهي را بشکند و رابطه با خدا را از هم بگسلد و تعادل ميان محيط با محاط را بر هم زند از شمول رحمت، محبت و رأفت الهي دور مي گردد. (محقق داماد، 1371، ص279) قرآن کريم ضمن شناسايي حق بهره مندي از ارزاق نهفته در زمين از سرکشي در بهره وري از آن نهي نموده است. «کُلُوا مِن طَيِّباتِ وَ لا تَطغَوا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيکُم غَضَبِي وَ مَن يَحلِل عَلَيهِ غَضَبِي فَقَد هَوَي». (طه، 81) با امعان نظر در نهي از طغيان در بهره وري از رزق الهي مي توان ممنوعيت و حرمت تخريب محيط زيست و از بين بردن زمينه استفاده ي ديگران را استظهار نمود. بديهي است کسي که با طغيان خود رزق الهي براي بشر را تخريب نمايد، مشمول غضب خداوند مي گردد و غضب خداوند موجب سقوط او خواهد شد.
از لسان قرآن کريم در برخورد با متجاوزان به منابع رزق در مي يابيم که تجاوز به حريم طبيعت و منابع زيستي آن گناه و جرمي است که خشم و غضب خداوند و سقوط انسان را به همراه دارد. لذا مي توان مجازات متناسب با آنرا با استناد قواعد حقوقي کيفري اسلامي شناسايي و مقرر نمود. برخي از نويسندگان در اين زمينه نوشته اند: «آيات قرآن کريم و اخبار وارده از معصومين عليهم السلام، آشکارا اهيمت طبيعت و لزوم حمايت از آن و ضرروت «پاسخ دادن» همه جانبه کيفري و غير آن را بيان کرده است. (قاسمي، 1380،ص 133) بنابراين تخريب محيط زيست، افساد در زمين، ظلم به نوع بشر و موجودات زنده است و از مصاديق برجسته ي ظلم، اثم و جرم است. آلوده سازي آب، خاک، هوا که موجب زيان رسيدن به انسان ها و موجودات ديگر مي شود را بايد ظلم و حرام به شمار آورد و مجازات متناسب و روش هاي جبران خسارت را با روش اجتهادي از ادله و منابع فقه، استخراج و ارائه نمود.

3. 2. تعلق انفال به حکومت اسلامي و نقش آن در حفظ محيط زيست
 

از منظر قرآن کريم انفال از آن خداوند و رسول مکرم اوست. « يَسئَلُونَکَ عَنِ الأنفَالِ قُلِ الأنفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ...». (انفال، 1) انفال ثروت هاي طبيعي چون زمين هاي موات يا رها شده، معادن، درياها، درياچه ها، رودخانه ها و ساير آب هاي عمومي، کوه ها، دره ها، جنگل ها، نيزارها، بيشه هاي طبيعي، مرتعي که حريم اشخاص نمي باشد را شامل مي شود و در اختيار حکومت اسلامي است تا براساس مصالح عامّه نسبت به آنها عمل کند. شناسايي مالکيت امام مسلمين و حکومت اسلامي بر منابع طبيعي مذکور علاوه بر تعادل اقتصادي جامعه ، کمک مي کند تا حکومت ثروت ناشي از بهره وري انفال را در کاهش فاصله طبقاتي، عدالت اقتصادي و اجتماعي به کار گيرد. اين امر در حفظ تعادل زيست محيط نيز مؤثر است؛ زيرا حکومت با وضع مقررات و اعمال آنها در زمينه ي منابع طبيعي و موجودات زيست محيطي مي تواند از تجاوز به حريم طبيعت جلوگيري کند و با برنامه ريزي همه جانبه به توسعه ي محيط زيست مبادرت ورزد. لذا طراحي انفال در نظام اقتصادي اسلام براي حکومت اسلامي يک روش بنيادي براي حفظ محيط زيست قبل از آلودگي و تخريب تلقي مي شود.

3. 3. مشترکات و نقش آن در حفظ محيط زيست
 

بنابر نظريه مشهور فقيهان در حقوق اسلامي آبهاي عمومي، هوا و خاک و نور آفتاب، يعني عناصر فراگير طبيعت و محيط زيست، از مشترکاتي تلقي شده است که در قلمرو مالکيت هيچ شخص حقيقي يا حقوقي قرار نمي گيرد و همگان حق دارند از آنها به نحو صحيح استفاده نمايند و هيچ کس نمي تواند با آلوده کرن و سوءاستفاده از آنها ، زندگي ديگران را به خطر اندازد. پيش بيني مشترکات و سلب صلاحيت تملک خصوصي از اين دسته از منابع و مواهب، روشي است که مي تواند به حفظ محيط زيست کمک نمايد.

3. 4. مباني حقوق محيط زيست در حقوق اسلامي
 

3. 4. 1. قاعده ي لاضرر
قاعده ي «لاضرر ولاضرار في الاسلام» (حر عاملي، بي تا، ج85، ص427، کتاب احياء الموات، باب 12) از بنيادي ترين قواعد فقهي است که با پذيرش نقش اثباتي آن در احکام شرعي ـ که برخي از فقيهان به آن اذعان نموده اندـ مي توان به جبران خسارت ناشي از تجاوز به سرمايه هاي زيست محيطي به آن استناد نمود؛ زيرا همانگونه که ايراد زيان به سرمايه هاي مادي و معنوي خصوص بدون جبران نمي ماند ايراد خسارت به مهمترين سرمايه ي طبيعي بشر چگونه مي تواند ناديده گرفته شود. منطق حقوق اسلامي به ما مي آموزد تا با قياس اولويت به ضرورت جبران خسارت ناشي از تجاوز به حقوق محيط زيست حکم نماييم.
حتي در صورت تعارض قاعده لاضرر با قاعده ي سلطنت «الناس مسلطون علي اموالهم »، (علامه مجلسي، 1403، ج2، ص273، ح7 ) قاعده ي لاضرر به جهت تقدم حقوق جامعه و حقوق نوعي بشر، بر حق فرد، بر قاعده ي سلطنت رجحان دارد و به اصطلاح حقوق اسلامي، قاعده لاضرر دايره سلطه مالک در تصرفات مضرّ بر محيط زيست را تخصيص مي زند.
3. 4. 2. قاعده ي نفي عسر و حرج(5)
يکي ديگر از قواعد فقهي که در صورت پذيرفتن نقش اثباتي آن در احکام شرعي مي تواند در زمينه ي جبران خسارت ناشي از تجاوز به محيط زيست مورد استناد قرار گيرد قاعده ي نفي عسر و حرج است. زيرا عسر و حرجي که از به هم خوردن تعادل اکولوژيک طبيعت براي موجودات زنده و بشر پديد مي آيد چه بسيار مهم تر از عسر و حرجي باشد که از ناحيه ي افراد ايجاد مي گردد. بنابراين اگر رفع يا کاهش عسر و حرج با جبران خسارت ممکن باشد متجاوز به حقوق محيط زيست به جبران خسارت آن ملزم مي گردد.
3. 4. 3 حکم عقل
عقل حفاظت از محيط زيست و جبران خسارت ناشي از تجاوز به آن امري ممدوح و پسنديده مي شمرد و به ضميمه ي قاعده ي ملازمه ي هر امري را که عقل به آن حکم نمايد شرع نيز به آن حکم مي کند؛ مي توان اذعان نمود که شناسايي حقوق محيط زيست و جبران خسارت ناشي از تجاوز به آن از جمله ي احکام شرع نيز مي باشد.
3. 4. 4. بناي عقلا
بناي عقلا بر شناسايي حقوق محيط زيست و جبران خسارت ناشي از تجاوز بر آن استوار است و از ناحيه ي شارع نيز ردع و معني در اين زمينه در دست نيست. چنانکه عدم ردع شارع را کاشف از پذيرش آن بدانيم بر لزوم جبران خسارت اذعان مي نماييم. همچنين بناي عقلا بر مجازات متجاوز به محيط زيست تحقق يافته است؛ چنانکه حقوق محيط زيست بين الملل و حقوق کشورها بر آن دلالت دارد.
حقوق محيط زيست بين الملل مشتمل بر معاهدات بين المللي (مشتمل بر 300 معاهده) و قطعنامه هاي الزام آور و غيرالزام آور است. قطعنامه هاي غير الزام آور به سه دسته توصيه اي، حاوي اعلاميه هاي اصولي و متضمن برنامه هاي عملي تقسيم مي شود. عضويت کشورها از جمله ايران در برنامة محيط زيست ملل متحد (1972)، کنوانسيون تجارب بين المللي گونه هاي جانوران و گياهان وحشي در معرض نابودي (1973)، کنوانسيون رامسر در زمينه ي تالاب هاي مهم بين المللي (1972) و کنوانسيون منطقه اي کويت درباره حمايت و توسعه ي محيط زيست دريايي و نواحي ساحلي (1978)، اتحاديه بين المللي حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي (1984)، سازمان جهاني دريانوردي (IMO) و کنوانسيون مارپول (1973) به اهميت کارکرد حقوق محيط زيست بين المللي و بناي عملي عقلا در زمينه ي جبران خسارت و مجازات متجاوز به محيط زيست دلالت نمي نمايد.
در حقوق داخلي ايران، قانونگذار قواعد و مقرراتي براي حفاظت از محيط هاي زيست طبيعي مانند جنگل ها، مراتع، پارک هاي ملي و مناطق حفاظت شده و نيز حيات وحش و حيوانات و آبزيان وضع کرده و سازمان هايي را مأمور اجراي آن نموده است، که مهمترين آنها «سازمان حفاظت محيط زيست» و «سازمان جنگل ها و مراتع» مي باشد. علاوه بر اين دو سازمان شهرداري ها، شرکت سهامي شيلات ايران نيز، از سازمان هاي اصلي محافظ محيط زيست به شمار مي آيند. سازمان انرژي اتمي ايران و سازمان بنادر و کشتيراني نيز از سازمان هاي فرعي صالح درباره ي محيط زيست محسوب مي شوند.
در يک جمع بندي اجمالي با نگرش تاريخي، اقدام به فعاليت هاي مخرب محيط زيست بر اساس قانون شکار و صيد مصوب 1346/3/16 مورد تعقيب سازمان حفاظت و بهسازي محيط زيست قرار مي گيرد. قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع از تاريخ 1346/5/25 مسئوليت اوليه ي حفاظت و حراست از جنگل ها و مراتع کشور را به عهده ي اين سازمان قرار داده است تا با متجاوزين به جنگل ها برخورد نمايند.
پيش بيني مسئوليت کيفري و مجازات حبس و جزاي نقدي و مجازات تکميلي در ماده 42 قانون مزبور از به کارگيري عناصر قانوني لازم براي حفاظت از جنگل ها و مراتع حکايت مي نمايد. در قانون حفظ و حمايت از منابع طبيعي و ذخاير جنگلي کشور مصوب 1371/7/5 علاوه بر مسئوليت کيفري، مسئوليت مدني جبران خسارت نيز پيش بيني شده است.
بر اساس قوانين مختلف مجازات هاي متجاوزين به حقوق محيط زيست گاهي تنها جريمه و جزاي نقدي مي شوند ماده 13 قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست و مواد 30، 31 و 32 آئين نامه جلوگيري از آلودگي هوا، ماده 13 قانون حفاظت دريا و رودخانه هاي مرزي از آلودگي به مواد نفتي و مواد 15، 44 و 50 حفاظت محيط و بهره برداري از جنگل و مراتع از اين نوع از مجازات ها را در بر مي گيرند. در مواردي نيز متجاوز به محيط زيست تنها حبس يا تعزير مي شود.
مواد 45، 47،49 و 55 و تبصره 1 ماده 44 مکرر قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع از اين قبيل مي باشد. در برخي قوانين به هر دو دسته از مجازات ها به صورت توأمان اشاره گرديده است. ماده 12 قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست، ماده 2 قانون حفاظت دريا و رودخانه هاي مرزي از آلودگي با مواد نفتي، مواد 42، 43 ،46 قانون حفاظت و بهره برداري از جنگل ها و مراتع و بند 5 ماده 60 قانون آب و نحوه ي ملي شدن آن مصوب 1347 از مصاديق اين دسته از مجازات هاست.
قانون شهرداري هاي مصوب 1334/4/11 و اصلاحيه هاي آن، قانون توسعه معابر مصوب 1320، قانون نوسازي و عمران شهري مصوب 1347/9/7، قانون تأسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران مصوب 1351/12/22 آئين نامه تعزيرات حکومتي شهرداري ها مصوب 1367، آئين نامه و مقررات حفاظتي حفر چاه هاي دستي 1364/6/21 شوراي عالي حفاظت فني، آئين نامه جلوگيري از آلودگي آب مصوب 1363/9/24 هيأت وزيران، لايحه ي قانوني حفظ و گسترش فضاي سبز در شهر مصوب 1359/3/3، ماده واحده ي قانون تشديد مجازات موتورسيکلت سواران متخلف مصوب 1356 ، تصويب نامه ي انتقال صنايع مزاحم تهران مصوب 1369/4/9 و ديگر قوانين، دو رسالت عمده ي حفظ و گسترش فضاي سبز و جلوگيري از تخريب آن و نظافت شهر و جلوگيري از آلوده شدن آنرا به عهده ي شهرداري ها نهاده است.
قانون توزيع عادلانه ي آب مصوب 1361 و قانون نحوه ي جلوگيري از آلودگي هوا مصوب 1374/2/13 از جمله قوانيني هستند که در زمينه ي محيط زيست انساني از کارکرد مناسبي در پيشگيري از آلودگي هاي آب و هوا نظير آلودگي صوتي برخوردارند.
همچنين قانون حفاظت در مقابل اشعه ي اتمي و هسته اي مصوب 1368/1/20، و قانون حفاظت دريا و رودخانه هاي مرزي از آلودگي با مواد نفتي مصوب 1354/11/14 از جمله قوانيني هستند که ظرفيت قانوني براي حفاظت از حقوق محيط زيست را به دست مي دهند. علاوه بر قوانين مذکور و ديگر قوانين و مقررات، رويه ي قضايي پشتوانه ي حقوق کافي را براي حمايت از حقوق محيط زيست فراهم آورده است. قضات محترم کشور با استناد قواعد حقوقي ناشي از قوانين موضوعه، روي ي قضايي و دکترين حقوقي و بناي عقلايي که شارع نيز آن را به رسميت مي شناسد، مي توانند مهمترين نقش را در حراست از ميراث زيست محيطي ايفا نمايند.
3. 4. 5. شناسايي حقوق محيط زيست و جبران خسارت به استناد حکم مصلحتي
علاوه بر احکام اولي مذکور، از آن جهت که حفظ نظام اجتماعي و مصالح عمومي و نوعي حيات زيستي بشر، بر شناسايي و حفاظت از حقوق محيط زيست مبتني است، فقيه حاکم مي تواند به استناد حکم حکومتي، با وضع قوانين و مقررات، ضمن حفاظت از حقوق محيط زيست، براي متجاوزين به آن مسئوليت مدني يا کيفري مناسب را پيش بيني نمايد.
3.4. 5. قاعده ي «لکل اثم حدّ أو تعزير»(6)
بر اساس قاعده ي «لکل اثم حدّ أو تعزير» هر عملي که گناه، اثم و ظلم به خود يا ديگران باشد مستوجب حد يا تعزير است بنابراين اگر ظلم و گناه بودن عملي احراز شود، نبايد بر اثبات مسئوليت کيفري حد يا تعزير، ترديد نمود و چنانچه حدي پيش بيني نشده باشد تعزير ثابت خواهد بود. (محمدحسن نجفي، 1363، ج41، صص448 و 638) در مسأله ي حقوق محيط زيست، تجاوز و تعدي به آن ظلم به همه ي موجودات زنده از جمله انسان هاست، لذا از مصاديق اثم و گناه به شمار مي آيد. از آنجايي که براي آن حد پيش بيني نشده است وضع و اجراي تعزير به عنوان کيفر و مجازات اعم از مالي و غيرمالي اجتناب ناپذيرخواهد بود.
بنابراين دکترين حقوق اسلامي در اثبات مسئوليت مدني و کيفري براي متجاوزين به سرمايه هاي زيست محيطي از مباني مستحکمي بهره مند است و قضات محترم علاوه بر قوانين موضوعه مي توانند به قواعد حقوقي مذکور در حقوق اسلامي استناد نمايند تا بتوانند نقش خويش را در حراست از ميراث عظيم زيست محيطي ايفا نمايند.

نتيجه
 

1. قرآن کريم مشتمل بر گزاره هاي توصيفي در زمينه ي محيط زيست است و سوگند به عناصر طبيعت نام گذاري سوره هاي قرآن به نام برخي از آنها از جايگاه مهم آنها در نزد خداوند و فرهنگ قرآني حکايت مي نمايد.
2. واژه هاي خلقت، رحمت،آيه، خلافت و مالکيت، از مفاهيم کليدي کشف موضع قرآن کريم، در زمينة محيط زيست و حقوق آن به شمار مي آيد.
3. قرآن کريم مشتمل بر گزاره هاي دستوري در زمينه ي مناسبات انسان با محيط زيست است که از بايدهاي احکام تکليفي استجاب و وجوب و نبايدهاي آن احکام کراهت و استحباب استظهار مي شود.
4. قرآن کريم مشتمل بر آموزه هايي است که از الگوي تعامل اخلاقي انسان با محيط زيست حکايت دارد.
5. قرآن کريم تجاوز به طبيعت را اعتداء و افساد در زمين مي داند و متجاوز را محروم از رحمت الهي و مستحق غضب و عذاب معرفي مي کند.
6. علاوه بر مسئوليت اخروي و محروميت وضعي ناشي از تجاوز به طبيعت و محيط زيست، مسئوليت کيفري و مدني متجاوز در حقوق اسلام قابل شناسايي و تأکيد است.

پی نوشت ها :
 

*استاديار و عضو هيأت علوي گروه فقه و حقوق خصوصي مدرسه عالي شهيد مطهري 1. فراز نخستين دعاي کميل.
2. فراز 20 دعاي جوشن کبير.
3. و همچنين در مجمع البيان (طبرسي، 1415، ج1، ص152) و تفسير عياشي (عياشي، بي تا، ج1، ص32، ح11) آمده است: «عن الصادق (ع) أنّه سئل ماذا علّمه؟ قال: الأرضين و الجبال و الشعاب و الأدويه، ثم نظر إلي بساط تحته، فقال: و هذا البساط ممّا علّمه» و در تفسير امام عسکري (ع) نقل است: «عن السجاد (ع): علّمه اسماء کلّ شيء». (ص217)
4. قال رسول الله (ص): «الناس شرکاء في ثلاث: النار و الماء و اکلاء» .(ميرزا حسين نوري، 1407، ج17، ص114)
5. انعام، 125؛ اعراف، 2؛ نساء، 65؛ مائده، 6؛ حج، 78؛ حر عاملي، بي تا، ج1، ص 120؛ ابن ابي جمهور، 1405، ج1، ص222 ، الفصل التاسع، ح99.
6. «باب أنّ کل من خالف الشرع فعليه حدٌ أو تعزيرٌ». (حر عاملي، بي تا، ج18، ص309)
 

کتابنامه:
1. قرآن کريم
2. نهج البلاغه، (1378)، سيد رضي، مترجم حسين انصاريان، تهران: پيام آزادي.
3. نهج الفصاحه، (1354)، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران: سازمان چاپ و انتشارات جاويدان.
4. ابن ابي جمهور، محمدبن زين الدين، (1405)، عوالي اللئالي، قم: سيدالشهدا، جلد 1 و4.
5. جوادي آملي، عبدالله، (1386)، اسلام و محيط زيست، مرکز نشر اسراء.
6. حر عاملي، محمدبن حسن، وسايل الشيعه، قم: مؤسسه آل البيت (ع) لاحياء التراث، جلد 18،19 و 25.
7. راغب اصفهاني، حسين بن محمد، (1376)،معجم مفردات الفاظ القرآن، انتشارات مرتضوي.
8. طباطبايي، محمدحسين،(1393)، الميزان في تفسير القرآن، بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، جلد 1 و 16.
9. طبرسي، فضل بن حسن، (1415)، مجمع البيان، لبنان: مؤسسه الأعلمي المطبوعات، جلد 1.
10. عياشي، عبدالله بن محمد، تفسير عياشي، تهران: مکتبه العلميه الاسلاميه، جلد 1.
11. قاسمي، ناصر، (1380)، حقوق کيفري محيط زيست،انتشارات سازمان حفاظت محيط زيست.
12. قمي، علي بن ابراهيم،(1404)، تفسير القمي، قم: دارالکتاب الطباعه و النشر، جلد 1.
13. مجلسي، محمدباقر، (1403)، بحارالأنوار، بيروت: دارإحياء التراث العربي، جلد 2، 9، 75.
14. محقق داماد، مصطفي، (1371)، «طبيعت و محيط زيست انسان از ديدگاه اسلام». مجله رهنمون، شماره دوم و سوم پاييز و زمستان.
15. مطهري، مرتضي، (1353)، عدل الهي، قم: مؤسسه انتشارات اسلامي.
16. ــــــــ، ـــــ، (1381)، مجموعه آثار، قم: صدرا، جلد 2.
17. مکارم شيرازي، ناصر (1362)، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه ، چاپ 21، جلد17.
18. نجفي، محمد حسن، (1365)، جواهر الکلام، دارالکتب الاسلاميه ، جلد 2 و41.
19. نصر، حسين، (1382)، نياز به علم مقدس، ترجمه حسن ميانداري، تهران: مؤسسه فرهنگي طه.
20. نوري، حسين، (1407)، مستدرک الوسائل، بيروت: مؤسسه آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، جلد 13 و17.
منبع:مجموعه مقالات قرآن و حقوق - ش 3



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.