چگونه با گرسنگی و روزه داری می توان مسیر فنای فی الله را طی کرد؟

چگونه با گرسنگی و روزه داری می توان مسیر فنای فی الله را طی کرد؟ چگونه شریعت الهی (جوع و گرسنگی) در صدد است انسان ها از طریق تعبد (روزه) به حقایق نزدیک کند؟
دوشنبه، 28 اسفند 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چگونه با گرسنگی و روزه داری می توان مسیر فنای فی الله را طی کرد؟

مقدمه:

چگونه با گرسنگی و روزه داری می توان مسیر فنای فی الله را طی کرد؟ چگونه شریعت الهی (جوع و گرسنگی) در صدد است انسان ها از طریق تعبد (روزه) به حقایق نزدیک کند؟
 
چگونه روزه داری و گرسنگی می تواند مقدمه رسیدن به قرب الهی باشد؟ چگونه می توانیم با جوع و گرسنگی و با کمک عقل و قلب خدا را بشناسیم؟
 
چگونه روزه داری و گرسنگی مسیر مشخصی هستند برای ادامه عبودیت؟ چگونه حقیقت انسان بالاتر از بدن مادی اوست؟
 
ابتدا اشاره ای به عقل و قلب و ارتباط ایندو با هم برای سالک الی الله خواهیم کرد. که ارتباط بین عقل و قلب بسیار مهم است.
 
یعنی روزه دار با عقل می‌تواند ایده‌ها و معارف الهی را درک کند، اما قلب شما باید این ایده‌ها را به دلیل عشق و ایمان به خداوند پذیرفته و در عمل به آن عمل کند.
 
همچنین ارتباط عمیق بین عقل و قلب شما به شما کمک می‌کند تا احساس و عقلانیت را در مسیر سالک الی الله هماهنگ کنید.
 
پس با روزه اری وبا استفاده از عقل خود تصمیمات صحیح می گیریم و با قلب پاک و عاشق، به خداوند نزدیک می شویم. این راه به شما راهنمایی می‌کند تا به سمت رضایت الهی پیشروی کنید.
 
 و در ادامه به بحث گرسنگی و جوع و روزه اشاره خواهیم کرد که گرسنگی و جوع و روزه، به عنوان یک مقدمه مهم در راه سالک الی الله، نقش مهمی ایفا می‌کنند
 

حس و عقل به ما دروغ نمی گویند

همین طور که شما با حسّ خود متوجه وجود واقعیت های محسوس می شوید و به طور بدیهی می دانید حسّ شما به شما دروغ نمی گوید،
 
همین طور می دانید که با تعقل متوجه وجود حقایق معقول در عالم می شوید و درک می کنید عقل تان به طور بدیهی واقعیت های معقول را می یابد وو به شما دروغ نمی گوید.
 
 در همین راستا انسانی که عقل خود را درست به کار گیرد می تواند متوجه واقعیت های معقول باشد.
 
معقولاتِ عالم هستی حقایقی هستند از جنس مجردات و چون در تغییر نیستند به آن ها حقایق می گویند، بر عکس پدیده های مادی که محقق و پایدار نیستند و دائماً در تغییر می باشند.
 

عقل راه رسیدن به حقایق

حقایق، پدیده های نوری عالم هستند که به جهت نحوه ی وجودی برتری که دارند همواره در تجلی می باشند،
 
اگر جان انسان بتواند حجاب های بین خود و آن ها را کنار بزند جان انسان تحت تأثیر تجلیات نور حقایق قرار می گیرد و از کمالات مخصوصی که هر حقیقتی با خود دارد بهره مند می شود.
 
پس از آن که به کمک عقل متوجه وجود حقایق شدیم، قدم بعدی آن است که انسان به کمک قلب آمادگی ارتباط با حقایق را در خود ایجاد کند.
 
عقل، متوجه وجودِ حقایقی مثل خدا و ملائکه و اسماء الهی و سنن جاری در هستی می شود، ولی علم به وجود آن حقایق یک بحث است و ارتباط پیدا کردن با آن ها بحث دیگری است.
 
 عقل هدیه بزرگی است که خداوند به بشر مرحمت فرموده تا بشر متوجه وجود حقایق شود، اما دل چیز دیگری است.
 
 که اگر به کار گرفته نشود آن طور که شاید و باید از آن چه از طرفِ عقل به دست آورده، بهره ی کافی نمی برد.
 
زیرا آنچه ارزش وجودِ حقایق را برای ما ملموس می کند، ارتباط و اُنس با حقایق است و چون عقل می فهمد نورانیت حقایق مطلوب جان انسان است،
 
مسیر ارتباط با حقایق را نیز متذکر می شود تا بعد از فهم حقایق زمینه ی ارتباط با حقایق را با پای عبودیت فراهم کنیم و جان مان هماهنگی لازم با عالم اعلا را در خود ایجاد کند.
 

بندگی از حالات عقل عملی است

عبودیت مجموعه ای از حالات عقلِ عملی است تا آن چه را عقل به آن نظر کرد و متوجه وجود آن شد، جان انسان با آن ارتباط برقرار کند.
 
 در این حالت است که انسان آهنگی خاص علاوه بر آنچه عقل نظری به دست آورد، در خود احساس می کند که به آن تعبّد می گویند.
 
تعبّد، حیاتی روحانی است که موجب تحرک عقل نظری می شود و آن را به ثمر می رساند.
 

انس به بندگی ازحالات قلب عملی است

تعبّد نحوه ای از حیات است که موجب عزمی خاص در انسان می گردد تا انسان در آن حالت اراده کند رابطه ای بین او و حقایق ایجاد شود و جان او در مرتبه ای خاص از عالم وجود قرار گیرد که تحت تأثیر پرتو انوار غیبی باشد.
 
دانستنِ حقیقت، کار عقل است و انسان از طریق عقل آگاه می شود چه حقایقی در عالم هستی وجود دارد، اما آن اراده ای که سبب می شود.
 
 تا انسان به دانایی های متعالیِ خود بسنده نکند و با آن ها اُنس بگیرد، مربوط به روحیه ی عبودیت انسان می باشد و اُنس با حقایق با به صحنه آمدن قلب، عملی می شود.
 
 اُنس با حقیقت و اتحاد با آن کار قلب است و از طریق تعبد محقق می شود و تفاوت فلسفه و عرفان در همین نکته است که عرفان روح اُنس با حقایق را در انسان تقویت می کند.
 
وقتی معنای تعبد روشن شد و توانستیم جایگاه آن را بشناسیم و به عنوان یک مبنا جهت فعلیت دادن به باورهای خود آن را وارد زندگی کردیم،.
 

ارتباط عقل و قلب انسان

یکی از موضوعاتی که اگر در زندگی انسان ها جای خود را باز کند موجب می شود تا آنچه عقل فهمید دل احساس کند، روزه داری است.
 
اگر مبانی عقلی و قلبیِ روزه در کنار هم مطرح شود قلب و قالبِ روزه وارد زندگی انسان ها می شود و بهره ای که خداوند برای بندگانش اراده کرده ظهور می کند و مسلّم این هدیه ی بسیار ارزشمندی است.
 
ابتدا باید روشن شود نحوه ی وجود انسان در عالم چگونه است، آیا انسان در ذات خود چنین استعدادی را دارد که بتواند با حقایق عالَم اَعلا ارتباط پیدا کند؟  اگر می تواند بر چه اساسی است و چگونه باید عمل کند تا ارتباط برقرار شود؟
 

انسان موجودی بالاتر از بدن مادی

همه ی عزیزان مستحضرند که با توجه به جایگاه و وسعت نفسِ ناطقه ی انسان، انسان موجودی بالاتر از بدن مادی است .
 
و مقصد تمام دستورات دین و تکلیف های الهی بر این اساس است که انسان از خودِ برتر و جنبه ی معنوی و روحانی خود در صحنه ی عمل غافل نشود وگرنه قالب زندگی می ماند و قلب آن می رود.
 
وقتی انسان متوجه شد دارای یک جنبه ی روحانی و قدسی و یک جنبه ی زمینی است و هر کس در عالمِ «ترکیب» قرار دارد، قدم بعدی آن است که در عالم ترکیب، جای هر یک از بدن و روح را تعیین کند.
 
در این صورت است که جای اصل و فرع مشخص می شود و بدنی که در حدّ یک ابزار است جهت تعالی روح، به جای مقصد انسان قرار نمی گیرد و امیال بدن هدف زندگی نمی شود.
 

جنبه روحانی انسان اصل است

وقتی عقل و قلبِ انسان متوجه شد که جنبه روحانی او اصل است و دارای استعدادی است که تا همنشینی خدا امکان صعود دارد .
 
و مقامش مقام فوق ملائکه است و حقیقت او از روح صادر شده و خداوند به جهت عظمت آن روح، آن را به خود نسبت داده و می فرماید:
 
«وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»(1) و از روح خود در کالبد انسان دمیدم. می فهمد باید مواظب باشد جایگاه خود را پایین نیاورد.(2)
 
خداوند بنیاد انسان یعنی روح او را به خودش نسبت داد تا از عظمت و جایگاه متعالی آن خبر دهد.
 

روح و جسم از منظر حافظ

حافظ می فرماید:
چگونه طوف کنم درفضای عالَم قدس
که در سراچه ی «ترکیب» تخته بندِ تنم
 
حافظ می داند باید در این زندگی که ترکیبی از روح و جسم است، غلبه ی جسم کم شود تا بتواند در فضای عالم قدس و معنا سیر کند و طواف نماید.
 
 او حاضر نیست از حقیقت قدسیِ خود بگذرد و به تن و امیال آن قانع شود. متوجه است در سراچه ی ترکیب قرار دارد و مثل فرشتگان نیست که بدون انتخاب، به اقتضای ذات خود عمل کند،
 
 از خود می پرسد چرا من در این عالمِ ترکیب، تخته بند تن خود شده ام و طواف در عالم قدس را فراموش کرده ام،
 
 متوجه است باید برنامه ای بریزد تا از حقیقت خود محروم نشود و خود را در آن استعدادی وارد کند که می تواند همنشین خدا شود لذا ندا سر می دهد:
 
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
 
هرچند می داند این کار خون دل خوردن می خواهد و باید از میل های تن دل بکند و لذا در ادامه می گوید:
 
اگر ز خون دلم بوی شوق می آید
عجب مدار که همدرد ناقه ی ختنم
 
سعی می کند با هر خون دلی که شده جای این تنی را که حجاب حقیقت اوست تعیین کند. این جاست که پای جوع و صوم و رمضان پیدا می شود .
 
و شوق رسیدن به محبوب در انسان شعله می کشد و می بیند شأنی دارد که می تواند بر اساس این شأن تا همنشینی خدا جلو برود و در این منظر است که «طلب»، شعله می کشد.
 
 و سیر شروع می شود و تا کسی به طلب نرسد نمی تواند در راستای عبور از امیال تن به سوی حقیقت قدسی، قدم بردارد.
 

اهمیت روزه داری برای شروع فنا الی الله

هر سالکی ابتدا با عقلش متوجه می شود استعدادهای بسیار متعالی دارد که امکان حضور در عالم معنا را به او می دهند و می فهمد.
 
 برای حضور در آن عالم باید تکلیف تن خود را مشخص کند و نگذارد تن او برای او تکلیف تعیین نماید و این شروعِ «فنا» است.
 
زیرا «فنا» چیزی نیست جز عزمی که انسان حکم خدا را بر حکم نفس امّاره اش ترجیح دهد. انسان در راستای حاکمیت حکم خدا، آرام آرام روح خود را به تعادل نزدیک می کند.
 
 و متوجه گوهری می شود که در جانش نهفته است و برای نزدیکی به آن گوهر، «طلب» شروع می شود و آن با تقیّدِ بیشتر به احکام الهی، زبانه می کشد و بهتر احساس می کند این تن مزاحم است .
 
و باید با روزه و جوع مزاحمت آن را کم کرد. زیرا در راستای مقابله با تن است که هرچه بهتر معلوم می شود انسان باید گوهر آسمانی خود را بر بُعد غیر قدسی اش ترجیح دهد.
 

پشت پا زدن به دنیا منظر مولوی

 با توجه به این امر است که مولوی ندا سر می دهد:
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده ام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریده ام
 
دل را ز خود برکنده ام با چیز دیگر زنده ام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده ام
 
امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد
خواهدکه ترساند مرا پنداشت من نادیده ام
 
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام
حبس ازکجا من ازکجا مال که را دزدیده ام
 
پوسیده ای درگور تن رو پیش اسرافیل من
کز بهر من در صور دَم کزگور تن ریزیده ام
 

تذکر حافط به خودش

حافظ با توجه به حضور قدسی نفس ناطقه ی انسان در عالم غیب به خودش تذکر می دهد:
 
تو را ز کنگره ی عرش می زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
 
او راز محرومیت خود را با خود در میان می گذارد که چرا و چگونه شد که در دام دنیا گرفتار شده ای در حالی که می توانی در گلستان عالم عرش و معنا حضور داشته باشی.
 
مولوی راز محرومیت را دل بستن به لقمه های دنیایی می داند و برای رهایی از آن به خود می گوید:
 
بهر لقمه گشت لقمانی گرو
وقت لقمان است ای لقمه برو
 
زیرا لقمانِ جان انسان در جایی بالاتر از این دنیا آشیان دارد و باید همچون حضرت خلیل دل را متوجه آن عالَم بگرداند و از امور فانی و ناپایدار به عالم بقاء و ثبات نظر کند،.
 

تذکرعبدالرحمن جامی به خودش

 همچون عارف نامدار عبدالرحمن جامی به خود می گوید:
تویی آن دست پرور مرغ گستاخ
که بودت آشیان بیرون از این کاخ
 
چه شد زان آشیان بیگانه گشتی
چو دونان مرغ این ویرانه گشتی
 
خلیل آسا دم از ملک یقین زن
نوای لا اُحِبُّ الْ----آفلین زن
 
عارف سالک نیمه های شب بلند می شود و به خود می گوید: چرا مشغول دنیا شدی؟ خجالت نکشیدی که دنیا را مقصد گرفتی؟
 
آخر چرا اینجائی شده ای در حالی که مال این جا نیستی؟ و با این تذکرات، «طلب» شروع می شود و شوق به سوی منزل اصلی سر بر می آورد.
 
 و در آن حال خود را با تنی خاکی و جسمی گوشتی روبه رو می بیند که سنگینی می کند و با گرسنگی می تواند آن را بتراشد و از این طریق شوقِ به جوع شروع می شود.
 

معنای گرسنگی و جوع

جوع یعنی این که انسان خود را از سنگینیِ جسم که مانع پرواز روح می شود، آزاد کند به همین جهت به خود می گوید:
 
نان گِل است و گوشت، کمتر خور از این
تا نمانی همچوگِل اندر زمین
 
انسان چون گِلِ خوار شد به زمین می چسبد و برای آزادی از زمین باید خود را از میل تن بیرون کند و بگوید: «صد جان شیرین داده ام تا این بلا بخریده ام».
 
 بلای گرسنگی را ارزان نخریده ام که به راحتی زیر پا بگذارم. اسیربودن در امیالِ جسم، عین فروافتادن در گور تن است.
 
 که با نظر به چیزی بالاتر از تن و با روزه داری، جان در معرض صوراسرافیل قرار می گیرد و از گورِ خود آزاد می شود. گفت:
 
پوسیده ای درگور تن، رو پیش اسرافیل من
کز بهر من در صور دَم کزگور تن ریزیده ام
 
در این حال میل به جوع شروع می شود و گرایش به دنیا سرد می گردد.
 
اگر طلبِ رجوع به حقیقت آسمانی در کسی به وجود آمد دیگر نمی تواند دنیا را دوست داشته باشد، گرمای جذبه های دنیایی در او سرد می شود، نه دیگر به امور دنیایی گوش می دهد و نه به آن ها نظر می اندازد.

 تجلی شوقِ به حق در قرآن

 تجلی شوقِ به حق آن است که نمی تواند دنیا را بخواهد، دیگر دنبال کسی که از دنیا سخن می گوید راه نمی افتد.
 
 چشمش دیگر به دنیای زودگذر نیست و راز توصیه ی قرآن را می فهمد که می فرماید: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِه أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فیه»(3)
 
چشمان خود را به بهره هایی که به مردان و زنان کافر دادیم - که آن بهره ها شکوفه های زودگذر زندگی دنیا است- خیره مکن.
 
 با رعایت دستوری که در این آیه هست نور خداوند به قلب انسان می رسد و دیگر نمی تواند دنیا را با نگاه خریداری نگاه کند.
 
 نشانه ی تجلی عدمِ میل به دنیا و توجه به حق، علاقمندی به جوع و گرسنگی است، تا انسان را از دنیادوستی آزاد کند و امکان پروازِ روح را به سوی عالم ملکوت فراهم سازد.
 

گرسنگی خورشت عابدان

جوع یا گرسنگی شروع لازمی است، هیچ کس به جایی نرسید مگر این که خورش او جوع باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ی160 نهج البلاغه در وصف پیامبران می فرمایند:
 «به موسی علیه السلام بنگر، از سبزیِ زمین می خورد، چندان که به خاطر لاغری، رنگ آن سبزی از پوست تُنک شکم او نمایان بود.
 
 و به عیسی بنگر که سنگ را بالین و جامه ی درشت بر تن می کرد و خورش او گرسنگی بود، مرکب او دو پایش و خدمتگزار وی دست هایش بود.
 
پس به پیامبر خود اقتدا کن که از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا ننگریست چندان که گوشه ی چشمی بدان افکند، شکم او از همه خالی تر ...
 
در زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تو نشانه هایی است که تو را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی می کند، چه او با نزدیکان خود گرسنه به سر می بردند ...
 
از دنیا برون رفت و از نعمت های آن سیر نخورد و به سلامتی به آخرت وارد شد و گناهی با خود نبرد، سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترک گفت».
 

زیبایی زندگی با گرسنگی

با دقت در سیره ی بزرگانِ دین می توان نتیجه گرفت: اگر کسی زیبایی زندگی را در گرسنگی ندید هنوز سالک نیست و نمی تواند حرکت به سوی مسیری را که راه به سوی مقصد متعالی جان او دارد شروع کند.
 
 آن هایی که به جایی رسیده اند تمام عمر با گرسنگی مأنوس بوده اند، غذا نمی خورند که سیر شوند، غذا می خورند که برای ادامه ی بندگی، قوّت بگیرند.
 
 امیرالمؤمنین علیه السلام یکی از خصوصیات شیعیان را آن می دانند که به جهت روزه داری شکم هایشان به پشتشان چسبیده است.
 
 «قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا سِیمَاءُ الشِّیعَةِ قَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ حُدْبُ الظُّهُورِ مِنَ الْقِیَام» از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند: نشانه ی شیعه چیست؟ فرمودند:
 
 زردی چهره ها از بی خوابی، تری چشم ها از گریه، خشکی لب ها از تشنگی، لاغری شکم از روزه، خم شدن پشت ها از نماز.(4)
 
در روایتی قدسی خداوند خطاب به رسول خود می فرماید: «یَا مُحَمَّدُ مَا أَبْغَضْتُ وِعَاءً قَطُّ کَبُغْضِی بَطْناً مَلْآنا»(5)
 
 ای محمّد! من هرگز ظرفی را مانند شکمِ پر دشمن نداشته ام. گرسنگی فقط در آن حدی که انسان را از پای در آورد برای انسان تقدیر نشده و تحت عنوان «اَکْلِ مَا لَابُدّ مِنه» از آن نام برده اند.
 
 یعنی آن مقداری که از آن چاره ای نیست که انسان بخورد، زیرا جوع در جای خود جهت امور دنیایی و آخرتیِ ما چیز مطلوبی است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
 
قِلَّةُ الْغِذَاءِ أَکْرَمُ لِلنَّفْسِ وَ أَدْوَمُ لِلصِّحَّة» کمی غذا گرامی تر است از برای نفس، و پاینده تر است برای صحت. «مَنْ قَلَّ أَکْلُهُ صَفَی فِکْرُه» هرکس خوراکش کم باشد فکر او صاف گردد. «نِعْمَ الْإِدَامُ الْجُوعُ» چه خوب خورشی است گرسنگی.
 
«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی أَشَرِ النَّفْسِ وَ کَسْرِ عَادَتِهَا التَّجَوُّعُ» چه خوب یاوری است گرسنگی در سختگیری بر نفس و شکستن عادت آن».(6)
 
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرموده اند: «جاهَدوا أنْفُسَکم بِالْجُوع و العطش، فإنّ الأجرَ فی ذلک کَأجْرِ الْمجاهد فی سبیل اللّه و إنّه لیس مِن عمل أحبّ إلی اللّهِ مِن جوع و عطش».(7)
 
 با تشنگی و گرسنگی با نَفْس هایتان مبارزه کنید، همانا پاداش این کار همانند پاداش مبارزه در راه خداست و عملی دوست داشتنی تر از گرسنگی و تشنگی در نزد خدا نیست.
 

فضلیت گرسنگی

 و نیز حضرت فرموده اند: «أَفْضَلُکُمْ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی أَطْوَلُکُمْ جُوعاً وَ تَفَکُّراً وَ أَبْغَضُکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی کُلُّ نَئُومٍ وَ أَکُولٍ وَ شَرُوب»(8)
 
 برترین شما روز قیامت در نزد خدا کسی است که گرسنگی بیشتری کشیده و تفکر بیشتری نموده باشد و منفورترین شما نسبت به خداوند هر پرخواب و پرخورد و خوراک است.
 
حضرت به اُسامه فرموده اند: «إن استطعت أن یأتیک ملک الموت و بطنک جائع، و کبدک ظمآن فافعل، فإنّک تدرک بذلک أشرف المنازل، و تحلّ مع النبیّین، و تفرح بقدوم روحک الملائکة، و یصلّی علیک الجبّار».(9)
 
اگر می توانی در حال گرسنگی و تشنگی ملک الموت را ملاقات کنی پس این کار را بکن چرا که به بالاترین مقام ها رسیده و با پیامبران هم منزل شوی و ملائکه از دیدن روحت شادمان شوند و خداوند بر تو درود فرستد. و نیز می فرمایند:
 
«أَجِیعُوا أَکْبَادَکُمْ، وأعروا أجسادکم لعلّ قلوبکم تری اللّه عزّ وجلّ»(10) گرسنگی بکشید و بر بدن هایتان سخت بگیرید شاید دل هایتان خداوند متعال را ببیند.
 
وقتی در زندگی انسان رجوعِ به جوع شروع شد معلوم است که انسان به دنبال زیباترین و کامل ترین شکل آن است، به این معنا که می خواهد زیر نظر انسان کاملی این کار را انجام دهد.
 
 تا به بهترین شکل از زمینی بودن خود کم کند و به سوی آسمانِ معنویت سفر نماید. یک مرتبه متوجه می شود از طرف حضرت حق از طریق رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان می آید:
 
 «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(11) این آن جوعی است که می تواند زیر فرمان حضرت رحمان به واسطه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله انسان را به تقوا برساند و او را حاکم بر امیال نفسانی خود کند.
 

افراط و تفریط در گرسنگی

 شما ابتدا باید به حقیقت جوع رسیده باشید تا معنی این آیه برایتان روشن شود و گرفتار افراط و تفریط نگردید و گرنه بعضی آنچنان در جوع و گرسنگی افراط می کنند که روزی یک
بادام می خورند چون از یک طرف متوجه اند گرسنگی و جوع چه اندازه حیات بخش است و با گرسنگی چه حالات خوبی به دست می آورند .
 
و از طرف دیگر چون در ذیل شریعت الهی عمل نمی کنند، هماهنگ با سایر عوامل موجود در هستی نیستند و لذا به مطلوب حقیقی نمی رسند.
 
 اینجاست که من نمی دانم وقتی آیه ی فوق در رابطه با روزه آمد از فرط شادی چه حالی به پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنین دست داد.
 

گرسنگی وروزه داری  برای همه دورانها

 معلوم است که خداوند مسیر ارزنده ای را در جلو مسلمانان گشودند و با آن قسمت که فرمود: «کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» روشن نمودند این مسیری است که انسانیتِ انسان ها اقتضای آن را دارد و هیچ سالکی در هیچ دوره ای از آن مستثناء نیست.
 
 خداوند با قسمت اخیر آیه سلوک مسلمانان را به همه ی موحدان تاریخ متصل کرد تا مسلمانان گمان نکنند از آن ها عقب افتاده اند.
 
 در آخر آیه روشن می کند؛ هرکس خواست به تقوا برسد و از حاکمیت بُعد ظلمانی خود آزاد شود باید در ذیل شریعت الهی روزه داری کند.
 

مرز کنترل میل ها و گرسنگی ها

انسان ابتدا باید از خود بپرسد مرز جوابگویی به میل هایش کجاست و چگونه باید برآن ها حاکم شود تا معنی «لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ» که آخر آیه آمده است را بفهمد و بداند به او خبر دادند.
 
 از این طریق امکان کنترل میل ها فراهم است و مرز کنترل میل ها نیز مشخص می شود. در این آیه می فرماید: امید است چنین ملکاتی برای شما حاصل شود که بتوانید بر امیال خود حاکم گردید. گفت:
 
آنقدر ای دل که توانی بکوش
گرچه بهشتت نه به کوشش دهند
 

گرسنگی و شادی قلب

در حدیث معراج داریم که خداوند خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «یَا أَحْمَدُ! إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَکُونَ أَوْرَعَ النَّاسِ فَازْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ ارْغَبْ فِی الْآخِرَةِ».
 
 ای احمد! اگر دوست داری پارساترین مردم باشی، نسبت به دنیا بی رغبت و به آخرت تمایل داشته باش.
 
«فَقَالَ: یَا إِلَهِی! کَیْفَ أَزْهَدُ فِی الدُّنْیَا وَ أَرْغَبُ فِی الْآخِرَةِ؟ قَالَ: خُذْ مِنَ الدُّنْیَا خِفّاً مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّبَاسِ وَ لَا تَدَّخِرْ لِغَدٍ وَ دُمْ عَلَی ذِکْرِی».
 
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: ای پروردگار من! چگونه در عمل نسبت به دنیا کاملاً بی رغبت باشم؟
 
 پس پروردگار فرمود: از خوردنی ها و نوشیدنی ها و پوشیدنی ها به کمترین مقدار بسنده کن و برای فردای خود چیزی ذخیره ننمای و دائماً به یاد من باش. تا آن جا که خداوند به رسول خود می فرماید:
 
«اجْعَلْ لَیْلَکَ نَهَاراً وَ نَهَارَکَ لَیْلًا، قَالَ: یَا رَبِّ کَیْفَ ذَلِکَ؟ قَالَ: اجْعَلْ نَوْمَکَ صَلَاةً وَ طَعَامَکَ الْجُوعَ» شبت را چون روز نگه دار و روزت را چون شب قرار بده.
 

گرسنگی را طعام بدان

 آن حضرت پرسید: چگونه این چنین کنم؟ خداوند فرمود: خوابت را نماز و طعامت را گرسنگی قرار بده.
 
 می فرماید کسی که گرسنگی را روشنی چشم و شادی قلب خود محسوب کند، وارد بهشت می سازم.
 
در ادامه می فرماید: «یَا أَحْمَدُ لَوْ ذُقْتَ حَلَاوَةَ الْجُوعِ وَ الصَّمْتِ وَ الْخَلْوَةِ وَ مَا وَرِثُوا مِنْهَا؟» ای احمد! ای کاش مزه ی گرسنگی و سکوت و خلوت و تنهایی و آنچه که به خاطر این اعمال حاصل می شود را
 
می چشیدی. «قَالَ: یَا رَبِّ مَا مِیرَاثُ الْجُوعِ؟ قَالَ الحِکْمَةُ وَ حِفْظُ الْقَلْبِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَیَّ وَ الْحُزْنُ الدَّائِمُ وَ خِفَّةُ الْمَئُونَةِ بَیْنَ النَّاسِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَا یُبَالی عَاشَ بِیُسْرٍ أَوْ بِعُسْرٍ»

 
میراث و ثمره گرسنگی

 پس گفت: پروردگارا! میراث و حاصل گرسنگی چیست؟ پروردگارش فرمود: حکمت و راه یابی به حقایق، و حفظ قلب از وسوسه های شیطان،
 
 و تقرب و نزدیکی به من و حزن دائم و نجات از شادی های مستانه، و کم خرجی بین مردم، و اظهار گفتار حق، و آزادشدن از نگرانی از این که زندگی او به سختی بگذرد یا به آسانی.
 
گرسنگی  راه رسیدن
«یَاأَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْتٍ یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَی اللَّهِ؟ قَالَ لَا یَا رَبِّ. قَالَ: إِذَا کَانَ جَائِعاً أَوْ سَاجِداً». ای احمد!
 
آیا می دانی بنده ی من در چه شرایطی از همه وقت به من نزدیک تر است؟ گفت: پروردگارا، نه. پروردگارش فرمود: آن گاه که گرسنه یا در حال سجده باشد.
 

بهترین شرایط برای نزدیکی به خدا

شاید سؤالی به بزرگی این سؤال برای انسان وجود نداشته باشد که بخواهد بداند بهترین شرایط برای نزدیکی به خدا کدام است؟
 
چون هدف اصلی و اساسی هرکس خداوند است و حالا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای رسیدن به این هدفِ بزرگ سؤال می کنند.
 
 و خداوند «گرسنگی» و «سجده» را بهترین شرایط جهت قرب بنده به خود معرفی می کند.
 
 زیرا هر اندازه که انسان، «خود» و میل های خود را نفی کند، به همان اندازه نزدیکی به حق را در خود احساس می نماید.
 
 انسان از طریق گرسنگی می تواند میل های خود را نفی نماید که به آن نفیِ أنانیّت گویند و از طریق سجده، احساسِ هست بودن در مقابل خدا در انسان از بین می رود.
 

گرسنگی و روزه مقدمه شب قدر

 همه ی این دستورات برای آن است که انسان به گوهر قدسی خود دست یابد و از طبع حیوانی خود آزاد گردد زیرا تا انسان بر طبع حیوانی خود حاکم نگردد نمی تواند با حقایق عالم مرتبط گردد. گفت:
 
توکز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد
 
جایگاه روزه عبارت است از غلبه بر طبع حیوانی جهت رسیدن به حقایق قدسی، دائماً باید به خودمان گوشزد کنیم  «تو که از سرای طبیعت بیرون نمی روی، به کوی حقیقت راهت نمی دهند».
 
 
 در شب قدر کسی به کوی حقیقت نظر می کند که حدّ اقل با بیست و چند روز روزه داری بر طبع خود غلبه کرده باشد .
 
و با رعایت حرام و حلال الهی یک نحوه هماهنگی باحضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که صاحب شب قدر است،.
 
 به دست آورده باشد که این مقام حتی از مقام ملائکه هم بالاتر است، زیرا حقیقت انسان روح است که مقامش مقام همنشینی با خداست.
 
خداوند در سوره ی قدر مژده می دهد که اگر سیر و سلوک خود را درست طی کنی و جوع خود را در ذیل برنامه ی شریعت الهی با صوم،.
 
 مدیریت نمایی و صوم خود را در حریم ماه رمضان شکوفا کنی، به لطف و کرم الهی، به طواف کعبه ی شب قدر نایل می شوی،
 
 کعبه ای که محورش آن روحی است که در شب قدر بر قلب انسان کامل نازل می شود. با واردشدن به ماه مبارک رمضان امید رسیدن به چنین احوالی در مسلمانان زنده می شود.
 
گرسنگی و روزه  و رسیدن به حقایق
روزه ی ماه مبارک رمضان جهت رسیدن به حقایق معنوی، راه بسیار فوق العاده ای است، از همان ابتدا نیت خود را گسترده کنید تا بیشترین نتیجه را به دست آورید.
 
 آن قدر این ماه مقدس است که می فرماید تا روزه نیستی وارد نشو - مگر این که عذری داشته باشی- بدون روزه اجازه ی ورود نمی دهند.
 
عین سرزمین حرم الهی است که اگر انسان مُحرم نباشد اجازه ی ورود ندارد، این یک نحوه نفی انانیّت است تا انسان از خود فانی شود و بتواند به حق باقی گردد.
 

گرسنگی شرط اجازه به سرزمین رمضان

 محروم شدن از امیال نفس امّاره، شرط ورود به حرم است تا انسان از برکات مسجد الحرام و کعبه بهره مند شود،.
 
 جهت ورود به سرزمین رمضان نیز باید روزه دار باشی وگرنه راهتان نمی دهند و ملائکة الله به استقبالتان نمی آیند.
 
 وقتی با رعایت آداب مربوطه وارد شدید امید داشته باشید به این که در ماه رمضان انواری از حقیقت بر عقل و قلب شما بریزد .
 
و شایسته ی درک شب قدر شوید، با آن خصوصیاتی که آن شب دارد و انسان را از گذشته و آینده آزاد می کند تا به حضور حقایق آسمانی در آید.
 

یک لحظه آزاد از وسوسه های شیطان

از احوالات نورانی که إن شاالله می توانید در ماه رمضان در خود احساس کنید آن نکته ای است که وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله در رابطه با بسته بودن شیطان مطرح می فرمایند که: «أَیُّهَا
 
النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَلَیْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُم»(12)
 
 ای مردم درهای بهشت در این ماه باز است، از خداوند بخواهید که آن ها را بر شما نبندد و درهای جهنّم بر شما بسته است، از
 
خداوند بخواهید که آنها را بر شما باز نکند، و شیاطین در بند هستند، از خداوند بخواهید که آنان را بر شما مسلّط ننماید.
 
این را می توانید در خودتان احساس کنید که چگونه در شروع ماه از وسوسه های شیطان آزاد هستید. ما گاهی این حالت را نمی شناسیم و تصور می کنیم .
 
یک حالت عادی است که برایمان پیش آمده در حالی که خداوند می خواهد ما در ماه رمضان، زندگیِ بدون شیطان را تجربه کنیم.
 

تصور ناصحیح از حالات معنوی

 یکی از مشکلاتی که بعضی از دوستان دارند، تصور ناصحیح از حالات معنوی شان است و نمی دانند اگر خودشان علت این حالات خوش هستند .
 
چرا این حالات از قبل نبود، در حالی که انسان فعلی همان انسان قبلی است.بستن شیطان تجربه ای است برای درون ما تا کشش های عبودی برایمان شیرین شود.
 
 و دنبالش را بگیریم، در شروع هر ماه رمضانی چنین حالتی را به شما لطف می کنند تا آن را بشناسید و دنبال آن را بگیرید و برنامه ریزی کنید تا شیطانِ بسته شده باز نگردد.
 
 اگر در ابتدای ماه رمضان دقت بفرمایید متوجه می شوید حالتی در رکوع برایتان پیش می آید که قبلاً نبود، از خود بپرسید این حالت دررکوع و سجده ی امروزی کجا بود؟
 
این رکوع و سجده را به شما دادند که بگویند اگر در زندگی درست سیر کنید بعد از چهل، پنجاه سال به این حالت می رسید.
 
بعضی اوقات زندگیِ آزاد از وسوسه ی شیطانی را به ما می دهند اما می گویند آن را نگه دارید. عموماً ما چون تخته بند تن هستیم کمی از آن را نگه می داریم.
 
 اما به کمک شریعت الهی این امکان را فراهم می کنند که اگر دنبال آن را بگیریم به مرور آن حالات تا مرحله ی کاملِ صدق عبودیت جلو می رود تا به صورت کامل به صدق و عبودیت برسیم.

 
عهد قلبی با دنیا

این یک قاعده ای است که همیشه هدایت و فیض از خدا شروع می شود و انسان ها باید آن را دنبال کنند، همین طور که فیض ماه رمضان از خدا شروع شد و شیطان را در آن ماه بر ما بستند.
 
 ولی ملاحظه می فرمائید که به جهت عهد قلبی که با دنیا داریم، عموماً شیطانِ بسته، باز می شود، عده ای بعد از عید فطر شیطان شان باز می شود.
 
 عده ای هم متأسفانه همان هفته ی اول ماه به سراغ شیطان می روند. عده ای از هفته ی دوم دیگر روزه نمی گیرند، بعضی ها هم بعد از بیست و سوم ماه به مسجد نمی آیند.
 
در حالی که در روزهای اول ماه تصمیم دیگری داشتند. به گفته ی حافظ:
 
عکس روی تو چو در آینه ی جام افتاد
عارف از خنده ی وی در طمع خام افتاد
 
آینه ی جام یعنی قلب. خنده یعنی شور و نشاطی که در قلب انسان ایجاد می شود. می گوید: چون عکس روی انوار الهی با بستن شیطان، بر قلب انسان می افتد، آدم در طمع خام قرار می گیرد و گمان می کند این حالات تا آخر از همین قرار است،
 
 در حالی که این لطف خدا است که بدون استحقاقِ بنده اش، به او ارزانی داشته است و باید آن را برای خود حفظ کند و زندگی را بر اساس حفظ حالات معنوی شکل دهد.
 
 انسان در آن حالاتِ خوب ماه رمضان پیش خود می گوید: پس ما می توانیم این کارهایی که در این ماه انجام می دهیم ادامه دهیم و زندگی را با همین حالات و اعمال بگذرانیم،
 
غافل از این که اگر انسان ها به این راحتی خوب می شدند که همه پس از مدتی از اولیاء الهی بودند. این طور نیست، باید بدانید این حالات به جهت بستن شیطان است و از طرف خدا شروع شد.
 
 باید برنامه ریزی کنید و عوامل ورود شیطان را از زندگی خود بیرون کنید. اگر یاد بگیرید آن را ببندید، وقتی هم که باز شود با رجوع به عبودیتِ پروردگار، دوباره او را خواهید بست.
 
 تلاش کنید زندگی را با ماه رمضان معنا کنید تا از وسوسه های شیطانی که عمر شما را مشغول وَهمیات می کند، نجات یابید.
 
نتیجه:
اولاً، عقل برای سالک الی الله بسیار حیاتی است. از طریق استفاده از عقل خود، می‌توانید تحلیل کنید، برنامه ریزی کنید و انتخاب‌های خوبی برای رسیدن به مقصد خود انجام دهید.
 
عقل شما به عنوان یک راهنمای روشنگر برای شما عمل می‌کند و توصیه‌های مهمی را در مورد رفتار و اقدامات صحیح به شما می‌دهد.
 
ثانیاً، قلب نیز برای سالک الی الله بسیار حیاتی است. قلب شما جایی است که احساسات و عشق شما به خداوند جا می‌گیرد. با اتخاذ نیت صادقانه و پاک در قلب خود، می‌توانید به خداوند نزدیک شوید و ارتباط عمیقی با او برقرار کنید.
 
 قلب شما می‌تواند منبعی از انرژی و شور و شوق برای پیشروی در مسیر راه الهی شما باشد.
 
در نهایت، ارتباط بین عقل و قلب بسیار مهم است. عقل شما می‌تواند ایده‌ها و معارف الهی را درک کند، اما قلب شما باید این ایده‌ها را به دلیل عشق و ایمان به خداوند پذیرفته و در عمل به آن عمل کند.
 
 ارتباط عمیق بین عقل و قلب شما به شما کمک می‌کند تا احساس و عقلانیت را در مسیر سالک الی الله هماهنگ کنید.
 
 محدودیتهای جسمانیمان آشنا می‌کند و به ما یادآوری می‌کند که از نعمت غذا که خداوند برای ما فراهم می‌کند، بی‌نهایت سپاسگزاری داشته باشیم.
 
با روزه گرفتن، ما به تمرکز بیشتری بر روح و عبادت خداوند می‌پردازیم. در طول روزه، ما از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کنیم.
 
 و به جای آن، وقت و انرژی خود را برای تلاش در راه خداوند و ادای عبادات مانند نماز و تلاوت قرآن صرف می‌کنیم.
 
این تجربه، ما را به سمت قرب الهی سوق می‌دهد، زیرا از طریق پاکسازی جسمی و روحی، به نیت نزدیک شدن به خداوند، ارتباط عمیقتری با او برقرار می‌کنیم.
 
به طور کلی، روزه به ما یادآوری می‌کند که زندگی تنها در تأمل و عبادت خداوند به معنای واقعی است. آنچه که مهم است، این است که در طول روزه، علاوه بر خودداری از خوردن و آشامیدن، به پاکسازی قلب و روح خود نیز توجه کنیم.
 
 با پاکسازی خود از گناهان و بدیها، می‌توانیم به قرب الهی نزدیک شویم و رابطه‌ای عمیقتر با خداوند برقرار کنیم.
 
به طور طبیعی واکنش‌های جسمانی و روحانی خاصی را تجربه می‌کنیم. این تجربه ما را به فهم بهتری از نیازهای جسمی و روحانیمان می‌رساند و ما را به سمت توجه به این نیازها و آگاهی از آن‌ها سوق می‌دهد.
 
روزه گرفتن به ما این امکان را می‌دهد که از لذت‌های مادی و مصرف بی‌نهایت غذا و نوشیدنی دوری کنیم و به جای آن، وقت و انرژی خود را برای تمرکز بر عبادت و طلب قرب الهی صرف کنیم. این فرایند ما را به سمت تمرکز بر روح و ارتباط عمیق با خداوند سوق می‌دهد.
 
روزه گرفتن همچنین به ما این امکان را می‌دهد که از نعمت‌های الهی که برایمان فراهم می‌شود، بیشتر ارزش‌گذاری کنیم.
 
 با تجربه گرسنگی و جوع، ما بهتر می‌توانیم قدر و ارزش غذا و نعمت آن را درک کنیم و از خداوند بیشتر سپاسگزاری کنیم.
 

پی نوشت:

1. سوره ی حجر، آیه ی 29.
2. در رابطه با جایگاه روح و علت آن که خداوند آن را به خود نسبت می دهد به جلسه ی دهم کتاب «خویشتن پنهان»، شرح ده نکته از معرفت نفس، رجوع فرمائید.
3.سوره ی طه، آیه ی 131.
4. جامع الأخبار، تاج الدین شعیری، ص 35.
5.- أمالی المفید، ص 192.
6. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 320.
7. المراقبات، آیت الله ملکی تبریزی، ص 154.
8. مجموعه ورام(تنبیه الخواطر)، ج 1، ص 100.
9. المراقبات، آیت الله ملکی تبریزی، ص 154.
10.همان.
11.سوره ی بقره ، آیه ی 183.
12.عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 1، ص 297.
  
منبع:
رمضان دریچه رویت: سیر الی الله در سایه ی جوع ،صوم و ماه رمضان/ اصغر طاهرزاده. اصفهان: گروه فرهنگی المیزان، 1393.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.