لجاجت و لج بازی چیست؟ علل و آثار و درمان آن چیست؟

لجاجت و لج بازی چیست؟ علل لجبازی چیست؟ پیامدهای لج بازی چیست؟  راه درمان لجاجت چیست؟
دوشنبه، 24 ارديبهشت 1403
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
لجاجت و لج بازی چیست؟ علل و آثار و درمان آن چیست؟
مقدمه:
گاهی شرایط محیطی باعث بروز لجبازی می شود. فردی والدین لجباز دارد که به جای مطرح کردن مسئله و حل آن، رفتارهای لجبازانه ای را از خود بروز می دهند.
 
یک سری کارها را نباید انجام بدهیم باید از آن دوری کنیم. اگر می خواهیم زندگی کانون عشق و محبت باشد. این اجتناب ها در زندگی لازم است.
 
اختلاف هایی که درزندگی پیش می آید، قهرها، کدورت ها، نزاع ها به خاطر این است که این نبایدها رعایت نمی شود.
 
لجاجت و لجبازی نوعی کج‌خلقی در انسان است که گاه تنها به عنوان یک حالت رفتاری شناسایی می‌شود.
 
 و گاه دیگر فراتر از آن باید به‌عنوان یک بیماری روانی تحت درمان قرار گیرد. به این معنا که هر از گاهی انسان‌ها به سبب نادانی و انگیزه‌های دیگر، لجاجت می‌ورزند،
 
 ولی این رفتار در اینان دائمی نیست و یا تنها در باره یک موضوع و مسئله خاص است.اما گاه این رفتار، دائمی و نسبت به هر چیزی انجام می‌گیرد. در این صورت یک بیماری بسیار خطرناک برای شخص و جامعه است .
  
قرآن یکی از مهم‌ترین عوامل در حق‌ستزی و مانع جدی در برابر حق‌پذیری را لجاجت دانسته است. در مطلب دراین مطلب به یکی از نبایدهای زندگی  یعنی  لجاجت و علل و آثار و پیامد و درمان آن اشاره می کنیم.
 

لجاجت و لج بازی چیست؟ علل و آثارو درمان آن چیست؟

تعریف لجباز

لجباز، به کسی می گویند که سرسخت است و ستیزه کار و نیز کسی که در کاری پافشاری می کند. (1).کسی است که درمورد کاری که قرار است انجام دهد ، ذهنش را تغییر نمیدهد.
 
همچنین ، یک فرد لجباز ، توضیح مشخصی را درباره علت مقاومت خود ، ارائه نمیکند. چه بسا فردی ، همیشه و ذاتا لجباز نباشد ، اما چیزهایی وجود دارند که میتواند باعث لجبازی او شود و او را مجبور به مقاومت کند تا این حد که حتی به حرفهای دیگران نیز گوش نکن
 

عدم لحاجت با عادت خوب

نبی اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) در روایتی می فرمایند: الخَیرُ عادَه و الشَرُّ لِجاجَه (1) به انجام کارهای خیر خودت را عادت بده .
 
به خودتان عادت بدهید که نمازتان را اول وقت بخوانید. صدای اذان را که می شنوید هر مکانی که هستید خودتان را به مسجد برسانید.
 
خودتان را از فیض نماز جماعت و نماز اول وقت محروم نکنید. خودتان را عادت دهید به کمک به دیگران، خدمت به خلق کردن، صبور بودن، خوش اخلاقی، این ها عادت های خوب است، عادت های مثبت است.
 

لجاجت مثبت

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) می فرمایند: خَیرُعادَه؛ به کارهای خوب خودت را عادت بده،
 
حالا از آن طرف شَرُّ لِجاجَه؛ در کارهای شر لجوج باش . خانم ها ! آقایان ! به جای اینکه با زن خود لجبازی کنی، خانم به جای این که با شوهر خود لجبازی کنی، با خودت لجبازی کن، با نفست لجبازی کن با شیطان دورنی لجبازی کن .
 
این لجاجت مثبت است چطور لجبازی کنم؟ با نفسم لجبازی کنم.غیبت نکنم، حسادت نورزم، کینه توزی را از خودم دور کنم. این لجاجت ها خوب است، سازنده است.
 
ولی در زندگی لج و لجبازی کردن، اصرار ورزیدن بر موضوعات غیر منطقی سر موضوعات بیهوده ، خودم، شوهرم، فرزندانم و اطرافیانم را ناراحت کنم.
 
این رفتار منفی است، این نامش لجاجت هست و نبی اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) در این کلام زیبا از آن به عنوان شر یاد می کند. شر لجاجه
 

لجاجت از منظر امام صاادق علیه السلام

مرحوم محدث قمی(قدس سره) در کتاب ارزشمند «سفینة البحار» آورده است. کتاب سفینة البحار بر گرفته شده از کتاب «بحار الانوار» علامه مجلسی است.
 
 این مجموعه که یکصد و ده جلد است. بحار یعنی دریا، وارد این دریا بشویم نیاز به کشتی داریم،محدث بزرگی همچون شیخ عباس قمی(قدس سره)که تخصص در علم رجال داشته است.یعنی هر روایتی را بیان نمی کرد. این روایت را به سند معتبر بیان کرده است.
 
حضرت امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: سِتَّةٌ لا تَکُونُ فی المؤمن ؛شش چیز در مؤمن وجود ندارد .همه ما ادعای دین و تدیّن داریم.اگر ما مؤمن حقیقی هستم،اگر پیرو امام صادق(علیه السلام) هستیم،
 
این شش ویژگی نباید در رفتار، کردار و زندگی من وجود داشته باشد.اگر این ویژگی ها را دارم تا فرصت حیات دارم یک فکری به حال خودم بکنم اگر این ویژگی را ندارم خوش به سعادتم.
 
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
1- : العُسر؛ عسر به معنای سختگیری است.
بعضی از مردها نسبت به همسرشان سخت گیری بی مورد می کنند.بعضی پدر و مادرها نسبت به فرزندانشان سخت گیری بی مورد می کنند.
 
نمی گوید نسبت به دین بچه ها حساس نباش، نه. ولی خودتان سراغ دارید که فرزندی به خاطر سخت گیری بی مورد پدر و مادر از دین زده شده اند، از حجاب زده شده اند، نماز را کنار گذاشته اند. حساس باش، با مهربانی تذکر بده، ولی سختگیری بی جا نکن!
 
2- : والنَّکد؛ نکد به معنای بخل و بی خیری است.
 
نکد در قرآن هم آمده است. سوره أعراف آیه 58 ( نَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا) یعنی زمینی که چیزی از آن به عمل نمی آید. نکد مصدر است.
 
 یعنی بی خیری، خیر نرساندن. مؤمن این گونه نیست. هم خودش خیرش به دیگران می رسد و هم خدای ناکرده مانع خیر رساندن دیگران هم نخواهد شد. این دو مورد.
 
سوم : والکِذبُ؛ مؤمن اهل دروغگویی نیست. صداقت در گفتار دارد، در محیط خانواده وقتی پدر و مادر ابایی از دروغ گفتن ندارند، با یکدیگر صادق نیستند چگونه انتظار دارند فرزنداشان با پدر و مادر صداقت داشته باشند.
 
روانشناسان می گویند: بچه ها آیینه تمام نمای رفتار پدر و مادر هستند. اگر می بینی راحت دروغ می گوید، این دروغگویی را از چه کسی یاد گرفته است؟ از پدر، از مادر، دو، سه سال قبل بود من دهۀ اول محرم این خاطره تلخ را هیچ وقت از یادم نمی رود.
 
بنده خدایی چندین بار با من تماس گرفته بود و من نتوانستم جواب بدهم زنگ زده بود خانه و به خانواده سپرده بود که هر وقت حاج آقا آمدند به او بگویید: با من تماس بگیرند.
 
 ساعت یازده و نیم، دوازده بود که به خانه رسیدم. شماره ای که داده بود تماس گرفتم یه دختر خانم پنج، شش ساله گوشی را برداشت. قبل از این که حرف بزند رو حالت بچگی آرام گفت: بابا ! بگم هستند یا نیستند!! مشخص بود که در آن خانه بویی از صداقت نیست! (کذب)
 
چهارم:والحَسد؛ مؤمن حسود نیست. از پیشرفت برادر دینی اش خوشحال می شود. حسادت دین انسان را نابود می کند، خیلی رذیلۀ خطرناکی است.
 
پنجم : والبَغی؛ بَغی به معنای ظلم است. مؤمن اهل ظلم کردن به کسی نیست. خدا رحمت کند حاج آقا رضا هرندی از قول ایشان نقل می کنند می فرمودند: مردم به من نگویید سیّد دعا کن خدا ریشه ظلم و ظالم را بکند. من هیچ وقت این دعا را نمی کنم. گفتند: چرا؟
 
گفت: می ترسم این دعا مستجاب بشود و ریشۀ همۀ ما کنده بشود !!شاید هر کدام به نوعی داریم ظلم می کنیم.
 
رفتارهایمان با اطرافیانمان را یک مروری داشته باشیم.رفتار با همسر، رفتار با فرزند، رفتار با خواهر و برادر و ...
 
گاهی ممکن است من دارم به فرزندم ظلم می کنم، به همسرم ظلم می کنم، بعد می گویم خدایا ریشه ظلم و ظالم را بکن !
 
ممکن است من و شما به ظاهر مؤمن، اهل نماز هم گاهی ظالم با شیم. یک نگاهی به زندگی ام می کنم. مؤمن ظلم نمی کند.
 
ششم: اَللِجاجَه؛  ششمین ویژگی که مورد بحث امشب من است: اصلاً این حدیث را خواندم برای مورد ششم که مورد بحث است. ششمین صفتی که در این حدیث شریف ما را از دانش آن نهی کرده است.
 
صحیح آن لَجاجه است. اما غلط مشهور است که لِجاجت گفته می شود. اما صحیح آن چه که در لغت بیان شده است لَجاجه. لَجاجه به معنای لجبازی است. این لَجاجه آفتی برایخانواده ها است .
 
معنای لجاجت: لجاجت را این گونه معنا کرده اند:لجاجت در لغت: به معنای پافشاری در انجام کاری که مخالف میل طرف مقابل هست. لجاجت در اصطلاح: اصرار ورزیدن در کاری که از انجام آن ما را نهی کرده اند.
 
همه به او می گویند این کا را نکن، اما کار خودش را انجام می دهد.به خصوص جوان ها، به خصوص ابتدای زندگی، بسیار زیاد با یکدیگر لج و لجبازی می کنند.
 
عیب خیلی از جوان ها این است که نمی خواهد از تجربیات دیگران استفاده کنند و می خواهند هر کاری را خودش تجربه کنند.
 
حتماً باید سرش به سنگ بخورد بعد می فهمد آن نصیحتی و آن گوهری که پدر محاسن سفیدش ده سال قبل راحت در اختیارش قرار داده چقدر ارزشمند بوده، اما به خاطر لج و لج بازی بچه گانه این تجربه را استفاده نکرده است. این معنای اصطلاحی لجاجه است.
 

لجاجت در قرآن

لجاجت یکی از پلیدترین صفاتی است که قرآن مجید به صراحت مورد سرزنش قرار داده است. اینکه انسان بخواهد بر سخن باطل خودش لجاجت بورزد.
 
در سوره مؤمنون خداوند می فرماید: وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ
 
و اگر به آنان رحم کنیم و ناراحتى­ها [و مشکلات] آنان را برطرف سازیم، [نه تنها بیدار نمى­شوند، بلکه] در طغیانشان لجاجت مى­ورزند و سرگردان مى­مانند.(3)
 
یعنی یا رسول الله! این ها را رها کن در طغیان خودشان در لجاجت خودشان سرگردان باشند. سزای انسانهای لجباز رها کردن آنهاست.
 
البته مرغ من یک پا دارد، این منطق قرآن نیست. این منطق اهل بیت(علیهم السلام) نیست. این آموزه های دینی ما نیست. چون آموزه های دینی چیز دیگر به ما یاد می دهد.
 

عذاب الهی بخاطر لجاجت

در ذیل همین ایه روایتی از پیامبر(ص) می خوانیم که: الرّسول ( وَ لَمَّا أَسْلَمَ ثُمَامَهًُْ بْنُ أَثَالٍ الْحَنَفِیُّ وَ لَحِقَ بِالْیَمَامَهًِْ وَ مَنَعَ الْمِیرَهًَْ مِنْ أَهْلِ مَکَّهًْ وَ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِینَ حَتَّی أَکَلُوا الْعِلْهِزِ وَ هُوَ دَمُ الْقُرَادِ مَعَ الصُّوفِ؟ جَاءَ أَبُوسُفْیَانَ بْنُ حَرْبٍ إِلَی رَسُولِ اللهِ (فَقَالَ لَهُ: أَنْشُدُکَ اللَّهَ وَ الرَّحِمَ أَ لَسْتَ تَزْعُمُ أَنَّکَ بَعَثْتَ رَحْمَهًًْ لِلْعَالَمِینَ؟ فَقَالَ: بَلَی. فَقَالَ لَهُ: قَتَلْتَ الْآبَاءَ بِالسَّیْفِ وَ الْأَبْنَاءَ بِالْجُوعِ.
 
پیامبر ( [پس از جنگ بدر که سران کفار کشته شدند، به نفرین پیامبر (قحطی در مکّه آمد در همان زمان بود که] ثمامهًْ‌بن‌اثان‌حنفی ایمان آورد [و از مکّه گریخت] و به شهر یمامه [در یمن] رفت.
 
در همان زمان خوراک و آذوقه‌ی مردم مکه کم شد و خداوند آن‌ها را به قحطی مبتلا کرد تا جایی که عِلهز (غذایی که از مخلوط کردن پشم شتر با خون و تفت دادن آن درست می‌کردند) می‌خوردند.
 
[کفار مکّه متوجّه شدند که این بلا به واسطه‌ی نفرین محمّد (است پس] ابوسفیان‌بن‌حرب، پیش رسول خدا (رفت و گفت: «تو را به خدا قسم رحم کن! اگر تو به خیال خود رحمتی برای جهانیان نیستی؟!
 
پیامبر (فرمود: آری چنین است، گفت: [در جنگ بدر] پدران را با شمشیر کشتی و [حالا] فرزندان آنان را با گرسنگی [و قحطی که به نفرین تو آمده] می‌کشی؟!(4)
 

سوار بر اسب لج بازی

حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: راکبُ اللَجاج مُتُعرضُ للبلاء؛(5) کسی که سوار بر اسب لجبازی شده در معرض بلا و گرفتاری است.
 
انسان لجباز خودش را نابود کرده است.انسان لجباز بیشترین آسیب را به خودش و به زندگی خودش می زند .
 
تاریخ بیان کرده است، یک انسان لجبازی به نام سمرة بن جندب، در زمان پیغمبر یک درختی داشت در خانه همسایه قرار گرفته بود
 
بدون این که یا الله بگوید، بدون این که اهل خانه را خبر کند سرش را پایین می انداخت و وارد حیاط خانه مردم می شد و می گفت: آمده ام به درختم سرکشی کنم.
 
 آمده ام میوه بچینم. هرچه همسایه اعتراض می کرد، یعنی چه، بدون اجازه وارد حریم خانۀ من می شوی، حداقل وقتی می آیی یک یا الله بگو، یک اطلاعی بده. رعایت کن؛ در بزن، بعد بیا تو، گفت: من حق عبور دارم،
 
همسایه گفت: می دانم حق عبور داری، ولی شاید خانم من سرش برهنه باشد، شما درکه بزنی حجابش رو حفظ می کند.
 
سمره بن جندب قلدربود. گفت. همینه که هست. درخت من اینجا هست… حق عبور دارم هر وقت هم خواستم می آیم سر می زنم به کسی هم ربطی نداره، دلم نمی خواهد اجازه بگیرم.
 
مرد همسایه گفت : پیش پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) می روم و از تو شکایت می کنم. آمد خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) و گفت:
 
 یا رسول الله! این مردرعایت نمی کند مادر من، خواهر من، همسر من، در خانه هستند، او بدون اطلاع وارد می شود.
 
پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند:بروید سمره را بیاورید. پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) به سمره فرمودند: چرا بدون اجازه وارد می شوی؟ گفت:
 
 برای سرکشی درختم می روم تا درخت را ببینم و رسیدگی کنم. اجازه لازم نیست حق من هست.
 
پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: درست است که حق عبور داری، ولی باید اجازه بگیری و این اجازه هم حقی هست که بر گردنت می باشد. بایدرعایت کنی. گفت:من دوست دارم بدون اطلاع بروم.
 
پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: درخت خودت را به من بفروش قیمتش چقدره؟ دو برابرش را می دهم.گفت: نه یا رسول الله! نمی فروشم.
 
پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: سه یا چهار برابرش را به تو می دهم. گفت: نمی خواهم!!!
پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: این درخت را با یک درخت دیگر. گفت: نه من همین را می خواهم.
 
پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: یک باغ به تو می دهم این درخت را به من بده. سمرة بن جندب گفت: نه من درخت خودم را فقط می خواهم. لجبازی به نهایت رسید .
 
بعضی ها چقدر سخت دل هستند؟؟!! چقدر تنگ نظرند؟! لجاجت در برابر پیامبر!! پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: بیا معامله دیگر کنیم فانی بده، باقی بگیر.
 
 این درخت خرمای تو ده سال دیگر نشده خشک می شود من یک درخت در بهشت به تو می دهم آن درخت بهشتی باقی است همیشه سر سبز است. گفت:
 
 یا رسول الله! نمی فروشم… پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) وقتی سماجت مرد را دید و فهمید قصد اذیت دیگران را دارد.
 
فرمودند: بروید درخت او را از ریشه در بیاورید پرت کنید به سویش!!! درخت را از ریشه کندند و گفتند: تا تو باشی بدون اذن و اجازه وارد خانه همسایه نشوی و اینگونه لجبازی نکنی !!
 

لجاجت با قسم خوردن

حالا در بحث خانواده دوری از لجبازی در مسائل خانوادگی باعث می شود خیلی از مواقع دعواهای زن و شوهر کاسته شود .
 
قسم خورده است با این آقا حرف نمی زند. هرچه به او می گویند تو ریش سفیدی تو برو حرف بزن، بالاخره تو بزرگتری به این دعوا فیصله بده. من قسم خورده ام که این کار را نمی کنم. آقا قسمت را بشکن.
 
درقرآن مجید سوره  بقره می خوانیم: وَ لَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمَانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(7)
 
و خدا را در معرض سوگندهایی که می خورید قرار ندهید، [به اینکه سوگند بخورید] که نیکی نکنید، و تقوا پیشه نسازید، و میان مردم آشتی ندهید.
 
 [خدا رضایت ندارد که نامش وسیله خودداری از کارهایی شود که خودش به انجام آنها فرمان داده است] و خدا [نسبت به همه گفته های شما] شنوا، [و نسبت به تمام کارهای شما] داناست.
 
شان نزول ایه فوق
ا ین آیه درباره عبدالله بن رواحة نازل شده که سوگند یاد کرده بود. با شوهرخواهر خود بشیر بن نعمان الانصارى سخن نگوید. و کار خیرى براى او انجام ندهد و نیز با وى قطع رابطه نماید.
 
 و به بهانه همین سوگند با وى سخن نمى گفت. سپس این آیه نازل گردید و نیز گویند درباره ابوبکر بن ابى‌قحافه نازل گردیده که رابطه خود را با پسرش عبدالرحمن قطع کرده بود و سوگند یاد نموده بود تا مادامى که اسلام نیاورد با وى پیوستگى نداشته باشد.(8)
 
و نیز از طریق ابن جریج نقل نمایند که این آیه درباره ابوبکر نازل شد، موقعى که سوگند یاد کرده بود که مساعدت و نفقه اى که به مسطح می‌داده است قطع کند، مسطح یکى از خویشاوندان ابوبکر بوده است(9)
 
خلاصه اینکه حتی در قسم خوردن لجاجت نکنید این قسم دلیل شرعی ندارد.پس آیه نازل شد و اینگونه سوگندها را ممنوع ساخت.
  
سوگند را وسیله‌اى براى توجیه وفرار از مسئولیّت خود قرار ندهید وبه هر مناسبتى از خداوند ونام مقدّس او خرج نکنید، این کار خود نوعى جرأت و بى‌ادبى است.
 
امام صادق علیه السلام فرمود: «لاتحلفوا باللّه صادقین و لا کاذبین» (10) نه راست و نه دروغ، به خدا سوگند یاد نکنید.
 

لجاجت اخلاق شیطان است

لجاجت این رذیلۀ اخلاقی، خوی ابلیسی هست اخلاق شیطان است.چه کسی لجبازی را شروع کرد؟
 
اولین کسی که این خوی را داشت، ابلیس بود. خدا در سوره اعراف فرموده است. قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ(11)
 
خدای متعال بدو فرمود: چه چیز تو را مانع از سجده (آدم) شد که چون تو را امر کردم نافرمانی کردی؟ پاسخ داد که من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از خاک آفریده‌ای.
 
وقتی به شیطان گفتند به آدم سجده کن. گفت: سجده نمی کنم. چرا سجده نمی کنی؟ بهانه گرفت برای لجبازی پاسخ داد:
 
 به خاطر این که مرا از آتش خلق کردی و او را از خاک خلق کردی، من که از آتش خلق کردی بیایم به انسانی سجده کنم که جنس آن از خاک هست! هرگز چنین نمی کنم .
 
بالاخره شیطان هم مخلوق خداست و فرمان، فرمان پروردگار است. باید اجرا کند.اما این لج و لجبازی باعث شد که سجده نکرد و با مقاماتی که داشت شش هزار سال عبادتی که انجام داده بود به خاطر یک لجبازی همه را نابود کرد .
 

لجاجت شیطان

دلیل سجده‌ى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لیاقت ذاتى انسان بود نه جنسیّت و ساختمان وجودى او.
 
شیطان در مقام توجیه نافرمانى خود، با مغلطه و قیاسى نابجا ادّعا کرد: من از آدم برترم، زیرا من از آتشم و آدم از خاک، گرچه هرکدام منشأ اثرى خاص مى‌باشند؛(12)
 
 امّا در حقیقت او با این ادّعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حکیم وتوجّه به جایگاه آدمى نزد خداوند، «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» . (13) و نادیده گرفتن روح الهى در انسان، «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (14)
 
در مقابل فرمان خداوند گردنکشى کرد. چنانکه بسیارى از ما نیز در بسیارى موارد، احکام و دستورات دینى را بدون توجّه به حکمت و فلسفه‌ى آن، به ظاهر با عقل خود مى‌سنجیم و چون دلیل آشکارى براى آن نمى‌یابیم، آن را نمى‌پذیریم و بدان بى‌اعتنا مى‌شویم،
 
 یا در برخى موارد از مقایسه‌ى موضوعاتِ متشابه با یکدیگر، حکم یکسانى براى همه‌ى آنها صادر مى‌کنیم. لذا قیاس در استنباط احکام جایز نیست و امام صادق علیه السلام همواره از قیاس‌هاى ابوحنیفه به شدّت انتقاد مى‌کرد. (15)
 
آنچه مهم است این است که باید قبل از عصبانیت مهربان باشیم و  قبل از صدور حکم، محاکمه و بازپرسى لازم است. زیرا شیطان، پایه‌گذار نافرمانى و گناه است. چون اوّلین نافرمانى توسّط او صورت گرفت.
 
از طرف عقاب بدون بیان قبیح است و تا حکمى و مطلبى بیان نشده، بازخواست و مجازات نمى‌توان کرد. یعنی باید علت لجاجت را بدانیم  بعد تصمیم بگیریم
 
همه میدانیم شیطان در برابر خدا ایستاد، نه در برابر حضرت آدم. چنانکه در آیه‌ى دیگر مى‌خوانیم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»(16)
 
و میدانیم شیطان نیز همچون انسان داراى تکلیف و اختیار است. ومیزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و ... هیچ کدام معیار نیست
 
نادیده گرفتن جنبه‌ى ملکوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او که مرام و مسلک مادّیون مى‌باشد، شیطان‌صفتى است. بخاطر همین شیطان حاک بودن انسان را قبول نکرد و لجاجت کرد
 
لذا خودبرتربینى شیطان مى‌تواند مخلوق را به جبهه‌گیرى در مقابل خالق وادار کند و اورا در همهی زمینه ها لجوج کند .(17)
 
پس قبول خالقیّت خدا به تنهایى کافى نیست، اطاعت و تسلیم هم لازم است. شیطان، خالقیّت خدا را پذیرفته بود، ولى ازروی لجاجت  او اطاعت نکرد.در حقیقت نژادگرایى، از ارزشهاى شیطانى است.
 
شیطان بخاطر لجاجت در برابر فرمان روشن و صریح خداوند، به سلیقه شخصى خود عمل کرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. زیرااز روی لجاجت و از روش قیاس استفاده کرد که اساس علمى ندارد،
 

لجاجت ریشه همه ی بدبختی هاست

امیر المؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: اللَّجاجُ بَذر الشَّر ؛ لجاجت ریشه همه شرها و بدبختی هاست.(18)
 
شما تاریخ بنی اسرائیل را بخوانید چقدر دچار گرفتاری و بدبختی ها شدند. یکی از علت هایی که به این همه مشکلات مبتلا شدند به خاطر همین لجاجتشان بود.
 
 
باور بفرمایید در زندگی های ما بسیاری از مشکلاتی که برایمان پیش می آید به خاطر داشتن همین صفت لج و لجبازی است. خیلی از لجاجت ورزیدن های ما هم کودکانه است.
 
اصلاً از نگاه روانشناسی هنگام مواجه شدن با مشکل لجبازی کردن خود یک نوع حماقت هست.چرا حماقت هست !
 
چون لجبازی یک خصوصیت شخصیتی است که افراد را با کارهای بچه گانه و تصمیم گیری های غیر منطقی در زندگی وا می دارد.
 
این صفت لجبازی در زندگی مشترک زناشویی خیلی خطرناک است. چون شما وقتی به تعبیر کلام گوهر بار مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر مرکب لجاجت سوار می شوید نسبت به هسمرتان و خشم و کینه احساس می کنید.
 
هر روز به واسطه لجبازی بیشتر خشم و کینه شدیدتر می شود، و هر چه این احساس شدیدتر باشد، عملکرد شما، عکس العمل های شما در زندگی مشترک بدتر و شدیدتر و گاهی حتی خشن می شود دیگر زندگی از روال عادی و ریل طبیعی خودش خارج می شود.
 

علل لجاجت چیست؟

روان شناسان مبحث خانواده می گویند: به طور کلی علل لجاجت گاهی ریشه در فرد لجوج دارد و گاهی ریشه در فرد مقابل و گاهی در هر دو.
 
بی تردید با آشنایی با علل لجاجت می توان مسیر درمان آن را هموار کرد. به طور کلی علل لجاجت گاهی ریشه در فرد لجوج دارد و گاهی ریشه در فرد مقابل و گاهی در هر دو. اما این علل می تواند یک یا چند تا از عوامل ذیل باشد.
 
1. افکار معیوب، سوء برداشت ها
2. جلب توجه
 
3. سرزنش های متعدد و پی در پی
4. خودخواهی و برتری جویی، خودنمائی
 
5. جدال منفی (مِراء)(19)
6. عدم استفاده از شیوه های صحیح نقد در برخورد با او
 
7. توقع بیش از اندازه
8. اکتساب و یادگیری (مستقیم یا غیر مستقیم)
 
نتایج لجاجت از منظر روانشناسی کدامند؟
نتیجه لجبازی دز زندگی مشترک دو چیز است:
1.باعث می شود شما حقایق را نادیده بگیرید.
2.باعث می شود که اشتباهات خود را نپذیری.
برای همین امیر المؤمنین(علیه السلام) می فرمایند: اللَّجاج بَذر الشَّر . تمام بد بختی ها لجاجت است .
 

ویژگی های زن و شوهر لجباز

انسان لجباز یک سری ویژگی ها دارد :این موارد ویژگی های انسان لجباز است که جرء نبایدهای زندگی است و اهل بیت(علیهم السلام) به ما یاد داده اند که اگر این رذیله در رفتار شما هست از خودتان دور کنید.
 
1- می خواهد اشتباهات همسر را با رفتار اشتباهش تلافی کند.
 
2- عمداً کاری می کند که همسرش دوست ندارد تا با انجام آن کار لج او را در بیاورد. مثلا خانم به شوهر می گوید: شب ها زود به خانه بیا، عمداً فردا شب دیرتر به خانه می آید !!
 
شوهر می گوید: این لباس را نپوش. عمداً همان لباس را می پوشد!! این غذا را نپز، عمداً همان غذا را می پزد!!
 
3- اشتباهش را تکرار می کند و اصرار دارد که کار او درست است.
 
4- حرف همسرش را با دقت گوش نمی دهد و مدام حرف خود را بدون منطق تکرار می کند.
 
5- در برابر اشتباه خود اشتباهات گذشته همسرش را پیش می کشد تا خود را تبرئه کند و همسرش را مقصر جلوه دهد.
 
خانم چرا این اشتباه را انجام دادی؟ چرا این حرف را زدی؟ به خاطر این که چهار ماه پیش تو هم آن حرف را زدی !!
 
شوهر می گوید: چرا این حرف را مقابل خواهرم زدی. اشتباه بود نباید این حرف را می زدی ناراحتش کردی. زن پاسخ می دهد:یادت هست تو هم این حرف را پارسال جلو خواهرم زدی !
 
اگر این گونه رفتار می کنید شما آدم لجبازی هستی .آن کاری که تو می کردی اشتباه بود، حالا شوهر تو هم اشتباه کرده است این دلیل نمی شود به خاطر اشتباه او شما رفتار غیر منطقی خودت را توجیه کنی.
 
6- می داند اشتباه از اوست ولی به خاطر لجبازی آن را نمی پذیرد. آدم لجباز هیچ وقت نمی خواهد اشتباه خود را قبول کند.
 
7- می خواهد با هر رفتار و گفتاری همسرش را آزار بدهد.خانم یک جمله می گوید با این یک جمله تا صبح خواب را از چشم همسر خود می گیرد. این نشانه لجاجت است.
 
متأسفانه این لجاجت های بچگانه در خیلی از زندگی ها هست.گاهی می بینیم قوام یک زندگی به خاطر لج و لجبازی شکسته می شود. دعوا، در گیری، نزاع، فروپاشی نظام خانواده به خاطر لج و لجبازی است.
 
حدیث اول:
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:اِیاکَ و اللَّجاجه؛ بپرهیز از لجاجت ،فإنَّ اولها جهل؛ لجاجت اولش جهالت است نادانی و آخِرَها نَدامه؛ و آخرش پشیمانی است. (20) و این لجبازی و لجاجت ورزیدن قطعاً آثار مخربی در زندگی خواهد داشت.
 
حدیث دوم:
قال (علیه السلام): اللَّجاج یُنتّجُ الحُروبَ؛ لجاجت جنگ به راه می اندازد. یوغر القلوب؛ لجاجت دل ها را کینه توز می کند.
لجاجت باعث می شود که دل ها نسبت به هم کینه توز شود.
 
حدیث سوم:
پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) می فرمایند: خیر الاخلاق اَبعدُها عَن الَّلجاجَه؛(21)
 
بهترین اخلاق و بهترین خلق و خو را چه کسانی دارند.کسانی که از لجبازی به دور هستند.کسانی که این رذیله اخلاقی در زندگی و رفتار آنها وجود ندارد. اهل لج و لجبازی نیستند.
 
اسلام از جمله مکاتبی هست که برای خانه و خانواده اهمیت قائل شده است. خانواده نهاد تربیت است. کانون انسان سازی هست.
 
جامعه شناسان خانواده را به عنوان کشور کوچک از ان یاد کرده اند. این کشور برای این که موفق باشد باید یک سری قوانین باید بر آن حاکم باشد.
 
اگر می خواهیم زندگی ما کانون عشق و صفا و صمیت و محبت باشد.اگر می خواهیم بچه هایمان را خوب تربیت کنیم و نور چشم دنیا و آخرتمان باشند، قوانین را باید حاکم کنیم.
 
 و پدر و مادر باید در کنار هم این کشور خانواده را مدیریت کنند.اسم این قوانین را جامعه شناسان باید و نباید گذاشته اند.
 

آثار و پیآمدهای لجاجت

1-بدبینی نسبت به دیگران

یکی از پیامدهای روحیة لجاجت بدبینی نسبت به مسایل و موضوعات و هم‌چنان افراد دیگر مانند پدر، مادر، دوستان و... می‌باشد. افرادی که لجباز هستند و در برابر نظر و پیشنهاد دیگران حتی نظرات سازنده و مفید مقاومت و سرسختی از خود نشان می‌دهند، در مرور زمان از نظر طرز تفکر و سیستم شناختی خود دچار اختلال می‌شود و همه چیز و همه کس به نظرش غیرقابل اعتماد می‌شود.
 

2-پرخاشگری

لجاجت در بسیاری موارد به پرخاشگری، آزار و آسیب رساندن به دیگران منجر می‌شود پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مانند لگد زدن، گاز گرفتن و... یا لفظی مانند فریاد زدن، فحش و ناسزاگویی و توهین به دیگران. یا به صورت تجاوز به حقوق دیگری مانند این‌که فرد لجوج پس از مخالفت و دعوا با دیگران چیزی را از آنها به زور بگیرد. (22)
 
روان‌شناسان معتقدند که لجاجت به صورت خشم و بدرفتاری نمود و بروز پیدا می‌کند (23)
یعنی افراد وقتی نمی‌توانند سخن دیگران و نظر و پیشنهاد آنها را تحمل کنند؛ روحیة لجاجت آنها موجب می‌شود که افراد به میزان زیادی برانگیخه شده و اقدام خشونت‌آمیز از خود نشان دهند.
 
مطالعات نشان می‌دهد که متداول‌ترین دلیل خشمگین شدن داشتن روحیة لجاجت و تضادورزی و سرزنش شدن از سوی دیگران است. (24)
  

3-رقابت منفی

یکی دیگر از پیامدهای لجاجت این است که به صورت رقابت منفی در رفتار فرد ظاهر می‌شود. لجاجت ممکن است در برابر پدر و مادر، خواهر و برادر و یا دوستان باشد،
 
 فرد لجوج همیشه سعی می‌کند که با دیگران به خصوص آنهایی که از نظر سنی و موقعیتی هم سطح او هستند، رقابت منفی از خود نشان دهد. حتی در دوران بزرگسالی نیز ممکن است روحیة لجاجت باعث رقابت منفی در افراد شود،
 
 یکی از عوامل اصلی اختلافات خانوادگی که در بسیاری موارد به طلاق و جدایی نیز منجر می‌شود همین روحیة لجاجت در زن وشوهر و یا یکی از آنها می‌باشد که هرکدام سعی می‌کند حقانیت نظر خود را به اثبات برساند و در مرور زمان به ناسازگاری و جدایی می‌انجامد. (25)
علاوه بر این‌که لجاجت این‌گونه آثار و پیامدهای رفتاری را بدنبال دارد، یکسری پیامدهای دیگری نیز در زندگی فردی و اجتماعی افراد بر جای می‌گذارد.
 

4-طرد شدن از سوی دیگران

از دیگر آثار سوء لجاجت آن است که افراد لجوج مورد تنفر همگان حتی نزدیکان خود واقع می‌شوند و در خانواده، مدرسه، محیط کار و جامعه، نمی‌توانند با دیگران کنار بیایند.
 
 افرادی می‌توانند در جامعه موفق باشند که به نظر و عقاید دیگران احترام بگذارند، برخورد مناسب و شایسته از خود نشان دهند، اما لجاجت و سرسختی جز انزوا و طرد اجتماعی، پیامد دیگری ندارد، و وقتی افراد در اثر لجاجت و ستیزه‌جویی از سوی دیگران طرد شوند،
 
 شدیداً دچار اضطراب، افسردگی، احساس یأس و ناامیدی و... خواهند شد به گونه‌ای که شخصیت آنها و سلامت روانی آنان را تهدید می‌کند.
 

5-کاهش عزت نفس

افرادی که دارای روحیة لجاجت هستند روابط اجتماعی و عزت نفس آنها نیز به شدت مخدوش می‌شود. عزت نفس احساس ارزشمندی است که در اثر قضاوت خود و جامعه از ویژگی‌های مثبت فرد به وجود می‌آید.
 
افرادی که در جامعه مفید و کارا هستند و روحیة سازگاری بالائی دارند می‌توانند نظر مثبت دیگران را به خود جلب کنند و در نتیجه این حالت آرام‌آرام توجه به خود و عزت نفس او را افزایش خواهد داد اما افراد دارای روحیة لجاجت که همیشه سعی می‌کنند .
 
در مقابل دیگران موضع‌گیری منفی از خود نشان دهند، باعث می‌شود که دیگران ارزشیابی منفی از او داشته باشند در نتیجه از اثرات منفی این رفتار دیگران در او دید منفی نسبت به خود اوست که این خود باعث کاهش در عزت نفس خواهد شد. (26)
 
به طور کلی داشتن روحیة لجاجت تمامی ابعاد زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده و نشاط، احساس رضایت و اندیشمندی، سازگاری با دیگران و جایگاه خود در خانواده و اجتماع را از دست می‌دهد و به یک کلام می‌توان گفت روحیة لجاجت باعث بحران در زندگی است.
 

درمان لجاجت و لجبازی

 حال با توجه به علل فوق نکاتی را بیان می داریم که در کاهش لجاجت موثر است البته باید مراقب باشیم که رفتارهای ما خود عامل اصلی لجاجت نباشد.
 
1. درمان گام به گام یک صفت بد به تدریج در درون فرد شکل می گیرد بنابراین نباید منتظر باشیم که یک شبه این صفت برطرف گردد.
 
 صبر و تحمل در برخورد با این فرد یکی از مؤلفه های ارتباط مؤثر خواهد بود. اگر شیوه عمل ما درست باشد مطمئن باشیم که این شیوه، کار اصلاحی خود را انجام می دهد. اگرچه ممکن است در مراحل اول بسیار نامحسوس باشد.
 

2. پرهیز از سرزنش های مکرر و پی در پی:

سرزنش و ملامت های پی در پی باعث برافروخته شدن آتش لجاجت می گردد چون فرد احساس می کند در نظر دیگران هیچ منزلت و شأنی ندارد و مورد حمله آنان قرار گرفته است.
 
 بنابراین لازم است اعتماد فرد را جلب کنیم به این که او مورد احترام ماست. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: الافراطُ فی الملامةِ یشبُّ میزان اللجاجة».(27) زیاده روی در ملامت باعث برافروخته شدن شعله های لجاجت می گردد. سلامت و مهر
 

3. خنثی کردن محرک ها و مشوق ها:

غالباً لجاجت وقتی رخ می دهد که فرد لجباز در بین عده ای باشد. گاهی در جمع، افرادی یافت می شوند که این صفت ناپسند او را مدح می کنند و با تشویق کلامی و رفتاری (نگاهها و حرکات سر و ...) باعث تقویت و رفتار زشت او می گردند پس لازم است ما وقتی به سراغ فرد لجباز برویم که او تنها باشد.(28)
 

4. بیان و تقویت صفات مثبت:

 انسان ها عموماً تشویق پذیرند و برای آنها تأیید اجتماعی مقبولیت و محبوبیت مهم است. ما می توانیم از این اصل مهم کمک بگیریم و با بیان صفات مثبت و حقایق کلام او اعتمادش را به خود جلب کنیم که فرد در این موقع احساس راحتی می کند.
 
 و مطمئن است از طرف ما تهدید روانی نمی شود. بنابراین حاضر است برای مدتی طولانی به سخنان ما گوش دهد و حتی ناباورانه سریع به خواسته های ما ترتیب اثر دهد .
 
و از موضع لجاجت عقب نشینی کند.(29) در برخی موارد لجاجت فرد به این دلیل است که نیاز عاطفی او برآورده نشده و به نوعی با این کار اعلام نیاز می کند. از این روی که روان شناسان نیاز به پذیرفته شدن را یکی از نیازهای اساسی روانی بیان کرده اند.
 

5. واسطة مورد قبول:

گاهی فرد به سبب سوء برداشت ها و یا رفتار نامناسب دیگران به آنان بدبین می شود آن وقت برایش سخت است که نگرش خودش را تغییر دهد.
 
 گاهی میانجیگری فردی که مطلع باشد و مورد اعتماد دو طرف، می تواند به راحتی باعث حل مشکل گردد. گاهی نیز فرد نمی تواند تحمل کند و به حرف های طرف مقابل خود گوش کند.
 
 اما اگر نامه ای محترمانه به او نوشته شود با تأنی و تأمل آن را می خواند. پس با توجه به موقعیت می توانیم از نامه نگاری نیز کمک بگیریم. نکته مهم این است که او بفهمد برای شما، حق، مهم است. اگرچه به ضرر خود شما باشد.
 

6. تصحیح افکار معیوب:

گاهی فرد از روی اشتباه تصور می کند که حق به جانب اوست و فرد مقابل قصد حق خوری و یا حق کشی دارد.
 
 اینجا باید با لطافت به تصحیح افکار غلط آن فرد بپردازیم. جدال و جر و بحث باعث تقویت سوء برداشت فرد می گردد. بنابراین باید با احترام متقابل، رعایت ادب، در فضایی آرام و با دلایل قانع کننده ای او را با واقع روبرو می کنیم.(30)
 

7.برداشتن هیچانات:

 بار هیجانی کلمات همه ما از بی اعتنایی و تحقیر گریزانیم بنابراین در برخورد با دیگران در بدترین شرایط هم باید برخورد مثبتی داشته باشیم و به طرف مقابلمان بفهمانیم که او را دوست داریم یا لااقل به او احترام می گذاریم.
 
 جملاتی که با «تو» شروع می شوند بعضاً عیب جویانه، سرزنش آمیز و در موضع قضاوت اند و همیشه منجر به مشاجره و بحث می شود. اما هرگاه نقطه نظر و افکار خود را با جملات «من احساس می کنم» و ... بیان کنیم می توانیم در جوی آرام مقصود خود را بهتر منتقل کنیم.(31)
 

8.تفاوت های فردی:

تفاوت های فردی در روابط خود باید متوجه تفاوت های فردی افراد باشیم هر انسانی شخصیت منحصر به فرد خود را دارد برخی زبان منطق و استدلال عقلی را متوجه نمی شوند .
 
ولی نسبت به استدلال های احساسی و عاطفی منفعل می شوند یعنی باید از کانال عواطفشان با آنها ارتباط مؤثر برقرار کرد و برخی افراد اهل فکر و تعمق هستند این افراد به دنبال دلیل منطقی و عقل پسند می گردند.
 
 و اگر حرف طرف مقابل را منطقی یافتند نسبت به آن مطیع می شوند البته در کنار استدلال منطقی، دلایل احساسی نیز می تواند مؤثر واقع گردد. بنابراین باید توجه داشته باشیم و ببینیم که فرد مورد نظر دارای چه شخصیت، سلیقه و ویژگی است و از آن جنبه با او رابطه برقرار کنیم.(32)
 

9. روشنگری :

گاهی فرد متوجه ضررهای متعدد کارش نیست و نمی داند که اکثر ناسازگاری ها ریشه در لجاجت او دارد نمی داند که فرزندش در اثر این لجاجت ها بی نشاط و افسرده شده است،
 
 نمی داند که این کار کام همه حتی خودش را تلخ کرده است و ... اگر در فضایی همراه با آرامش این ضررها برایش تبیین شود ممکن است مطیع گردد.
 
10. ترک مجادله و بگو مگو :
روایات ما بگو مگو را منشاء شرور و فتنه های بین افراد (کینه، حسد، خشم و ...) دانسته اند از این روی به شیوه های مختلف (تغافل، صبر، عفو و ...) سعی شده است ما را از این امر برحذر دارند.
 
پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرمایند: «حقیقت ایمان بنده کامل نمی شود مگر وقتی که مِراء و جدال را ترک کند اگر چه حق با او باشد».(33)
 
و نیز در کتب اخلاقی ما بیان شده که از علائم تواضع این است که انسان حق را بپذیرد اگرچه بر خلاف نظریه و به ضرر او باشد. علامت دیگر تواضع این است که مجادله و بحث و بگومگو را ترک کند اگرچه حق با او باشد.(34)
 
 ناگفته نماند که گاهی صرف نظر کردن از حق باعث ضررهای بی اندازه ای به انسان و افراد دیگر می شود و فرد لجوج جسارت بیشتری پیدا می کند. در اینجا بهتر است از روش قانونی با مسأله برخورد کرد و از درگیر شدن با آن فرد اجتناب نمود.
 
 چون او تنها زبان قانون می فهمد نه زبان منطق و محبت.(35) البته اکثر انسان ها از روی عمد و عناد، لجاجت به خرج نمی دهند، اگر شیوه ما مناسب باشد کارساز خواهد بود. به شیرین زبانی و لطف و خوشی توانی که پیلی به مویی کشی
 

11. محکوم نکنیم :

گاهی شیوه های ما نامناسب است و باعث خراب شدن رابطه می شود. افرادی که سعی دارند فرد لجوج را محکوم کنند و از او اقرار بگیرند که کارش اشتباه است، مطمئناً از این شیوة خود سودی نمی برند.
اما برعکس، گذشت کریمانه و جواب بدی را با نیکی دادن در بسیاری از موارد موفقیت آمیز است و کار ساز.
 
(حضرت علی ـ علیه السّلام ـ با فردی یهودی که زره‌اش را برداشته بود با نرمی برخورد کرد از موقعیت خود سوء استفاده نکرد با او پیش قاضی رفتند و از قاضی خواستند که بدون توجه به مقام حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نزد وی بی طرفانه به قضاوت بپردازد این شیوه صحیح باعث اعتراف و پشیمانی مرد یهودی شد).
 

پی نوشت:

1.دهخدا و المنجد
2.اساس البلاغه ، ص 438.
3.آیه ۷۵ - سوره مؤمنون
4.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۹۶ نورالثقلین
5.غررالحکم ، حدیث 900 .
6. بقره آیه 224
7.روض الجنان و کشف الاسرار و مجمع البیان.
8.جامع البیان.
9.محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 84.
10.بحار، ج 76، ص 47.
11.آیه 12 سوره اعراف
12.تفسیر نور جلد 3 - صفحه 27
13. بقره، 30.
14. حجر، 29.
15. تفسیر نمونه. به نقل از تفسیر نور تفسیر نور.جلد 3  .ص 27
16. کهف، 50.
17.تفسیر نور.جلد 3 - صفحه 28
18.غررالحکم، ص 31.
19. مراء: یعنی این که انسان برای اظهار زیرکی خود به سخنان دیگران اعتراض کند و به قصد تحقیر دیگران بیان کند که در سخنان آنها نقص و خلل وجود
20.تحف العقول ، ص 14.
21.غررالحکم، ص 355.
22. پاول هنری ماسن و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، نشر مرکز، چاپ ۱۱، ۱۳۷۶، ص۴۲۵.
23. رنوا پوری فوی، غلبه بر خشم، ترجمه مهدی قراچه‌داغی، انتشارات اوحدی، ۱۳۷۹، ۱۳۷۹، ص۱۸ ـ ۲۰.
24. برای مطالعه بیشتر ر.ک: شکوه نوابی‌نژاد، رفتارهای بهنجار و ناهنجار، انجمن اولیأ و مربیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ص ۷۸ ـ ۷۷.
25. پاتربیشیا ایونز، زخم زبان، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات ایدون، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص۶۳ ـ ۶۱.
26. برای مطالعه بیشتر ر.ک: هریس کلمز و همکاران، روش‌های تقویت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروین علیپور، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، فصل ۴ و ۶.
 27. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم: دارالحدیث، حدیث 18132 (لجاج)، چاپ اول، 1416، جلد 4.
28. قمی، عباس، خلاصه معراج السعاده، مؤسسه در راه حق، 1370، ص 144 (با کمی تغییر).
29. خلجی موحد، امان الله. خودشناسی در آئینه مذهب و روان شناسی، نشر فرهنگ اسلامی، 1378، چاپ اول، ص 70، با کمی تغییر.
30. دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، ترجمه: مهدی قرچه داغی، تهران، نشر پیکان، 1380، فصل 1 و 2.
31. خودشناسی در آئینه مذهب و روان شناسی، ص 71.
32. همان، ص 69. خداوند در سورة نحل آیة 125 به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: برای دعوت مردم به کار نیک و اسلام به علت سلایق مختلف مردم با سه شیوه تبلیغ کن: 1. استدالال و حکمت 2. موعظة نیک 3. جدال و مبحاثه پسندیده (و جادلهُم باللّتی هِیَ أحسَن).
33. خلاصه معراج السعاده، ص 143.
34. همان، ص 65.
35. لجاجت برای دریافت حق و حقوق خود مذموم نیست، همان، ص 144.
 

منابع:

هاشم زاده، سیدمحمدمهدی، 1361- مهارت های زندگی از دیدگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام و نظرات روان شناسان، اصفهان: نور الحیات، 1402.
https://lovesradio.com/characteristics-of-stubborn-people/
https://www.salamatomehr.com/articles/article/1368
https://hawzah.net/fa/Question/View/66312
https://wiki.ahlolbait.comآیه 12 سوره اعراف
https://wiki.ahlolbait.comآیه 75 سوره مؤمنون
https://wiki.ahlolbait.comآیه 224 سوره بقره
http://alvahy.تفسیر اهل بیت علیهم السلام
https://unlimitedpower.ir/?p=1311
https://kayhan.ir/fa/news/242931
https://wikiporsesh.irلجاجت
https://wiki.ahlolbait.com


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.